-
- انگیزش: هر فرد محرکهای خارجی را در پرتو نیازها، خواستهها و علایق خود میبیند و به آنچه با نیازهای او هماهنگی ندارد عطف توجه نمینماید.
-
- شخصیت: عوامل محیطی و ارثی هر دو در شکل یافتن شخصیت افراد دخالت دارند. اینکه ما چه محرکهایی را میبینیم، ماهیت درک ما چگونه دارد و به چه محرکهایی اصولاً توجه نمیکنیم تا حد زیادی از شخصیت ما متأثر است.
-
- تجارب و فراگرفتهها: سوابق، تجارب و آنچه درگذشته فراگرفته شدهاند، در شخص یک آمادگی، حضور ذهن و انتظار در این زمینۀ که پدیدهای را چگونه و به چه شیوهای ببینید، به وجودمی آورد. بهعبارتدیگر دید و ادراک ما از دنیای خارج تا حد زیادی تحت تأثیر گذشته و فراگرفتهها و آموختههایمان شکل میگیرد.
ب - تنظیم ادراکی؛ اینکه پس از مشاهده و پذیرش محرکها چه اتفاقی میافتد، موضوعی است که تحت عنوان تنظیم ادراکی موردبحث قرار میگیرد. فرد بندرت قطعات تنها و منفک رنگ، نور یا صوت را میبیند یا میشنود. آنچه او پذیرفته و به ذهن میگیرد گروهها و قوارههای مرتبط، همبسته و سازمانیافتهای از محرکهای موجود در محیطاند. بهعبارتدیگر، فرایند ادراکی اطلاعات وارده را به شکل یک مفهوم کلی به ذهن تنظیم می کند. تنظیم ادراکی خود تحت عناوین شکل – زمینۀ[۱۱۰]، دستهبندی ادراکی[۱۱۱]، ثبات ادراکی[۱۱۲] و محیط یا زمینۀ ادراکی[۱۱۳] موردبحث قرار میگیرد. (گروهی از نویسندگان، ۱۳۷۰).
۳ - رویکرد تعاملی[۱۱۴]؛ این رویکرد از دو رویکرد قبلی متمایز است. برخلاف رویکرد ساختاری، این رویکرد معتقد نیست که ریشه جوّ اساساً در ویژگیهای سازمانی قرار دارد و برخلاف رویکرد ادراکی مدعی نیست که جوها اساساً در درون فرد ایجاد میگردند. اساس رویکرد تعاملی این است که تعامل در پاسخگویی به قانون موقعیت، توان مشارکتی را که منبع جوسازمانی است، بارور میسازد. بعضی از محققین بهروشنی جوسازمانی را بهعنوان تأثیرات ترکیب یافته از ویژگیهای شخصیتی در تعامل با عناصر ساختاری سازمان تعریف نمودهاند. در این میان، «ارتباط»، جزء اساسی در شکلگیری جوسازمانی است.
این رویکرد به تعامل بین افراد بهعنوان کسانی که در فرایند درک و تغییر واقعیتهای سازمانی درگیر هستند، توجه شایان دارد، درحالیکه رویکرد ساختاری مدعی است که واقعیت از شرایط عینی سازمان مشتق میگردد و رویکرد ادراکی مشاهده را دلیلی بر این میداند که واقعیت در بخش خودآگاه و ذهنی افراد قرار دارد (هرسی و بلانچارد[۱۱۵]، ۱۹۹۳). رویکرد و یا آخرینمدل که مبانی نظری پژوهش حاضر در مورد جوسازمانی نیز بر اساس این مدل استوار است مدل یا رویکرد فرهنگی میباشد.
۴ - رویکرد فرهنگی: رویکرد ساختاری بر عناصری نظیر تصمیمگیری، تمرکز یا عدم تمرکز، کنترل و… و رویکرد ادراکی بر روانشناسی فردی و ادراک فرد از محیط سازمانی و رویکرد تعاملی بر تعامل بین عناصر و ادراک فردی تأکید داشتهاند. رویکرد فرهنگی نوع تکاملیافته رویکرد تعاملی است. طبق این رویکرد، گروههای سازمانی یک حس مشترک را از ارزشها، تاریخ، مقاصد و اهدافی که حاصل تعبیر و تفسیر جمعی است را ایجاد مینمایند. با توجه به اینکه چگونه افراد آگاهی خود را در ارتباط با یکدیگر شکل میدهند، میتوان به یک دیدگاه روشن و صریح که افراد چگونه رفتار جمعی یا گروهی را امکانپذیر مینمایند، رسید. رویکرد فرهنگی بر این مطلب تأکید دارد که گروهی دربردارنده ارزشها، هنجارها، اطلاعات حاصل از توافق جمعی و معانی که بهطور تاریخی شکل یافتهاند، میباشد. (اشفورد و توسی[۱۱۶]، ۱۹۹۲)، پیوند بین فرهنگ و جوّ را بررسی نموده و اشاره می کند که؛ این ارتباط یک مرحله مفهومی وسیع از فرضیات مشترک (فرهنگ) به ادراکات مشترک (جوّ) نمیباشد.
۲-۱-۳- رفتار شهروندی سازمانی
۲-۱-۳-۱- سیر تحول مفهوم رفتار شهروندی سازمانی
مفهوم رفتار شهروندی برای اولین بار توسط افرادی نظیر چستر بارنارد[۱۱۷] (۱۹۳۸)، کتز[۱۱۸] (۱۹۶۴)، کتز و کاهن (۱۹۷۸)، بتمان و اورگان (۱۹۳۸)، اسمیت[۱۱۹] و دیگران (۱۹۳۸) و بعدها بهصورت مفصلتر توسط اورگان (۱۹۸۸)، در ادبیات رفتار سازمانی مطرح گردید (یوسفی، ۱۳۸۷). هرچند مفهوم رفتار شهروندی سازمانی ابتدا در مقالات و پژوهشهایی از بارنارد (۱۹۳۸) و کتز (۱۹۶۴) ارائه گردید ولی برای اولین بار باتمن[۱۲۰] و اورگان (۱۹۸۳) بودند که در خلال بررسی رابطه بین رضایت شغلی و عملکرد، آن را بررسی نموده و از اصطلاح «رفتار شهروندی سازمانی» استفاده نمودهاند. از دید آنان رفتار شهروندی سازمانی آن را بهعنوان مجموعهای از رفتارهای سودمند است که در شرح شغل قید نشده اما کارکنان برای کمک به سایرین طی انجام وظایف سازمانی به نحو مشهود این رفتارها را از خود بروز میدهند (هوسام[۱۲۱]، ۲۰۰۸).
پیشینه مفهوم رفتار شهروندی سازمانی را میتواند در نظرات کاتز (۱۹۶۴)، جستجو کرد. کاتز بیان نموده که سازمانهای اثربخش سه ویژگی ذیل را در خوددارند: که کارکنان را در درون سیستم نگهداری و حفظ میکنند.
۱-اطمینان مییابند که کارکنان آنها، الزامات خاص نقش را به نحو قابلاعتمادی انجام میدهند.
۲-به فعالیتهای نوآورانه و خودجوش کارکنان خود که فراتر از وظایف سازمانی است و در شرح شغل آنان موردتوجه واقع نشده، توجه خاص دارند.
۳-ویژگی سوم سازمانهای اثربخش در دید کاتز به این معنی است که سازمانها برای دستیابی به موفقیت، نیازمند کارکنانی با تمایلات فراتر از حداقلهای لازم جهت انجام شغل و جنبه های خاص فعالیتهای شغلی خود هستند، آنچه امروزه از آن تحت عنوان «رفتار شهروندی سازمانی» یاد میشود.
کاتز با تمایز قائل شدن بین عملکرد نقش و رفتارهای نوآورانه و خودجوش کارکنان از اولین نظریهپردازان رفتار شهروندی سازمانی در دهه های هفتاد و هشتاد میلادی به شمار میرود (پودساکف و همکاران، ۲۰۰۰).
پس از چستر بارنارد (۱۹۳۰) و کتز و کاهن (۱۹۶۶)، پژوهشگران بسیاری به مفهومسازی و تبیین پدیده رفتارهای فرا نقشی پرداختند. برای مثال؛ پودساکف و همکاران (۱۹۹۷)، مک کنزی و همکاران (۱۹۹۱)، وان دین ولی پاین (۱۹۹۸). کاتز و کاهن[۱۲۲] (۱۹۶۶)، رفتارهای فرا نقش مؤثر در اثربخشی سازمانی را شامل رفتارهایی میدانند که به تعبیر آنان، ماشین اجتماعی سازمان را روغنکاری نموده و بهطور مستقیم به چگونگی وظایف عملکردی خاص، مربوط نمیباشند. رفتارهای فرا نقش شامل؛ کمک به کارکنان در رابطه با مشکلات کاری آنان، پذیرش سایرین در گروه کار (بدون هیچ اعتراض و ایراد گرفتن از آنان)، انعطافپذیری، به حداقل رساندن سطح تعارض بین فردی، صرفهجویی و محافظت از منابع سازمانی میباشند. کاتز و کاهن (۱۹۶۶)، «واژه شهروندی» را برای توصیف کارکنانی که این نوع رفتارهای فرا نقش را از خود بروز میدادند، به کاربردند. کارکنانی با سطح مطلوب رفتار شهروندی سازمانی برای مدیران بسیار باارزش تلقی میشوند چراکه آنان کار مدیران را آسانتر میکنند. در این شرایط مدیران، زمان بیشتری را جهت بهبود اثربخشی سازمانی در اختیار خواهند داشت (شاطری، ۱۳۸۸).
۲-۱-۳-۲- تعاریف رفتار شهروندی سازمانی:
در طول دو دهه و نیم گذشته اورگان و همکارانش (اورگان و اسمیت، ۱۹۸۳ اورگان و واترمن و نیر، ۱۹۸۳) اولین بار در سال ۱۹۸۳ واژه رفتار شهروندی سازمانی را بر مبنای مفاهیمی از قبیل «تمایل به همکاری» (بارنارد، ۱۹۳۸) و نیز تمایز عملکرد قابلاعتماد نقش و «رفتارهای نوآورانه و خودجوش» (کاتز وکاهن، ۱۹۷۸) مطرح کردند.
اورگان (۱۹۸۸) رفتار شهروندی سازمانی را رفتاری خودجوش و آگاهانه میداند که بهطور مستقیم یا صریح، توسط سیستم پاداش دهی رسمی سازمانی تقویت نشده اما درمجموع اثربخشی سازمانی را ارتقاء میدهد. منظور از خودجوش و آگاهانه بودن در آن است که این رفتار، ضرورت اجباری نقش یا مبتنی بر شرح شغل نبوده بلکه رفتاری عمدتاً، مبتنی بر انتخاب شخصی است و در صورت عدم انجام آن نیز تنبیهی به دنبال نه خواهد بود. اورگان (۱۹۸۸) رفتار شهروندی سازمانی را نوعی وضعیت مطلوب میپندارد زیرا چنین رفتاری از یکسو منابع موجود و در دسترس سازمان را افزایش داده و از سوی دیگر نیاز به مکانیسمهای کنترل پرهزینه رسمی را کاهش میدهد (به نقل از بیکتون و همکاران، ۲۰۰۸).
پودساکف معتقد است، رفتار شهروندی سازمانی رفتاری اختیاری است که جز شرح وظایف شغلی و یا رفتارهای نقشی نمیباشد و در تعهد استخدامی کارکنان قرار نگرفته است و کاملاً انتخابی میباشد و کوتاهی در آن هیچگونه تنبیهی را به دنبال ندارد (پودساکف و همکاران، ۲۰۰۰). رفتار شهروندی سازمانی رفتاری خودجوش و آگاهانه است که بهطور مستقیم یا صریح توسط سیستم رسمی پاداش سازمان پیشبینینشده است. ولی درمجموع عملکرد مؤثر سازمان را ارتقا میدهد. منظور از خودجوش و آگاهانه این است که این رفتار ضرورت اجباری نقش یا شرح شغل نیست. این رفتار بیشتر یک انتخاب شخصی است و در صورت انجام ندادن آن تنبیهی به دنبال ندارد (آلیسیا، ۲۰۰۸). مکنزی و ژان[۱۲۳] (۱۹۹۸)، رفتار شهروندی سازمانی را شامل؛ رفتارهای آگاهانه و داوطلبانهای از جانب کارمندان میداند که بهطور مستقیم، سطح اثربخشی سازمانی را صرفنظر از چگونگی بهرهوری کارمندان، افزایش خواهند داد (جونگ و هونگ، ۲۰۰۸). اریک و همکاران (۲۰۰۸)، رفتار شهروندی سازمانی به فعالیتهایی اطلاق میشود که از فرد خواسته نشدهاند ولی در کل از سازمان حمایت میکنند و به آن سود میرسانند.
مجموعهای از رفتارهای داوطلبانه و اختیاری که بخشی از وظایف رسمی فرد نیستند، اما بااینوجود توسط وی انجام و باعث بهبود مؤثر وظایف و نقشهای سازمانی میشوند (اپلبام[۱۲۴] و همکاران،۲۰۰۴). بهعنوانمثال یک کارگر ممکن است نیازی بهاضافه کاری و تا دیروقت در محل کار ماندن نداشته باشد، اما باوجوداین برای بهبود امور جاری و تسهیل جریان کاری سازمان، بیشتر از ساعت کاری رسمی خود در سازمان میماند و به دیگران کمک میکند (کروپانزانو[۱۲۵] و بیرن[۱۲۶]، ۲۰۰۰).
بهزعم بینستوک و همکاران (۲۰۰۳) رفتار شهروندی سازمانی سه نوعاند:
-
- اطاعت سازمانی: این واژه توصیفکنندهای رفتارهایی است که ضرورت و مطلوبیتشان شناسایی و در ساختار معقولی از نظم و مقررات پذیرفتهشدهاند. شاخصهای اطاعت سازمانی رفتارهایی نظیر احترام به قوانین سازمانی، انجام وظایف بهطور کامل و انجام دادن مسئولیتها با توجه به منابع سازمانی مانند حاضر شدن بهموقع در محل کار و یا پیروی از قوانین و مقررات و دستورالعملهای موجود در محل کار میباشد.
-
- وفاداری سازمانی: این وفاداری به سازمان از وفاداری به خود، سایر افراد و واحدها و بخشهای سازمانی متفاوت است و بیانکننده میزان فداکاری کارکنان درراه منافع سازمانی و حمایت و دفاع از سازمان است (ون دین[۱۲۷]، گراهام و دینش[۱۲۸]، ۱۹۹۴).
-
- مشارکت سازمانی: این واژه با درگیر بودن در اداره سازمان ظهور مییابد که از آن جمله میتوان به حضور در جلسات، به اشتراک گذاشتن عقاید خود با دیگران و آگاهی به مسائل جاری سازمان، اشاره کرد.
مشارکت سازمانی خود شامل سه بخش میباشد:
الف) مشارکت سیاسی: شامل مشارکت غیر جدال آمیز و غیر مجادلهای با دیگران است. مانند حضور مؤثر در جلسات سازمان، به اشتراک گذاشتن ایدهها و نقطه نظرات برای بهبود سازمان.
ب) مشارکت حمایتی: شامل تلاش برای ایجاد تغییرات سازمانی درونی که ممکن است با جدال و مباحثه با دیگران نیز همراه باشد؛ مانند ترغیب و تشویق مدیریت بهمنظور حفظ مهارتها و دانش جاری سازمان و یا استفاده از داوریهای حرفهای و تخصصی برای ارزیابی اقداماتی که برای سازمان مفید و یا مضر میباشد.
ج) مشارکت: منظور ارائه رفتارهای است که بیشتر جنبه فردی داشته ولی باعث انتفاع سازمان میشود؛ مانند داوطلب شدن برای اضافهکاری در صورت نیاز و یا عدم تمایل برای دریافت آموزشهای اضافی در سازمان بهمنظور بهبود عملکرد (ون دین، گراهام و دینش، ۱۹۹۴).
این رفتار مستقیماً تحت تأثیر حقوقی قرار دارد که از طرف سازمان به فرد داده میشود. در این چارچوب حقوق شهروندی سازمانی شامل عدالت استخدامی، ارزیابی و رسیدگی به شکایات کارکنان است. بر این اساس وقتیکه کارکنان میبینند که دارای حقوق شهروندی سازمانی هستند از خود رفتار شهروندی (از نوع اطاعت) نشان میدهند. در بعد دیگر حقوقی یعنی تأثیر حقوق اجتماعی سازمان (که دربرگیرنده رفتارهای منصفانه با کارکنان مانند افزایش حقوق و مزایا و موقعیتهای اجتماعی است) بر رفتار کارکنان نیز قضیه بر همین صورت است. کارکنان وقتی میبینند که دارای حقوق اجتماعی سازمانی هستند به سازمان وفادار خواهند بود و رفتار شهروندی از نوع (وفاداری) از خود بروز میدهند و سرانجام وقتیکه کارکنان میبینند به حقوق سیاسی آنها در سازمان احترام گذاشته میشود و به آنها حق مشارکت و تصمیمگیری در حوزههای سیاستگذاری داده میشود بازهم رفتار شهروندی از نوع (مشارکت) را از خود نشان میدهند.
با توجه به تعاریف ارائهشده، میتوان رفتار شهروندی سازمانی را چنین تعریف نمود: رفتار شهروندی سازمانی به رفتارهای اطلاق میشود که خودجوش، آگاهانه و داوطلبانه از جانب افراد سازمانی انجام میشود و فرد به خاطر انجامش مورد تشویق قرار نمیگیرد چون اینگونه رفتارها در شرح شغل سازمانی پیشبینینشده، اما انجام اینگونه رفتارها بهصورت مداوم و مستمر در سازمانها موجب بهبود عملکرد، اثربخشی و کارایی در سازمان میگردد؛ و همچنان سبب افزایش رضایتمندی و بهبود عملکرد کارکنان میشود.
و در یک نتیجهگیری کلی میتوان اذعان داشت که؛ رفتار شهروندی سازمانی:
-
- مجموعهای از فعالیتهای کارکنان است که رسماً در شرح وظایف شغلی آنها تشریح نشده است.
-
- رفتار اختیاری و از روی میل و اراده کارکنان میباشد.
-
- برای رفتار شهروندی سازمانی، در سیستم پاداش سازمان اجر و پاداشی در نظر گرفته نشده است، بنابراین کارکنان باهدف کسب پاداش این رفتار را از خود بروز نمیدهند.
-
- رفتارهای موردبحث برای عملکرد سازمان نقشی مهم و حیاتی دارد و ازاینرو اثربخشی، کارایی و بهرهوری کلی سازمان را متأثر میسازد.
۲-۱-۳-۳- ویژگیهای رفتار شهروندی سازمانی:
صاحبنظران عرصه رفتارسازمانی پس از مطالعات متعدد خود پیرامون این پدیده، سه ویژگی زیر را بهعنوان ویژگیهای اصلی رفتار شهروندی سازمانی عنوان نمودند.
الف: غیرقطعی بودن (غیردستوری بودن):
ارائه خدمات به مشتریان نیازمند تعاملات شخصی کارکنان سازمان با مشتریان است. این تعاملات میتواند منجر به ایجاد یک رابطه بلندمدت بین کارکنان ارائهدهنده خدمات و مشتریان سازمان گردد، ضمن آنکه کارکنان را قادر میسازد تا نیازهای مشتریان، عادات و طرز تفکرهای آنها را فراگرفته و به ذهن خود بسپارند تا بدین ترتیب بتوانند در مواقع ضروری، خدمات اختصاصی به هریک از مشتریان ارائه داده تا مشتریان نیز از قبل این رابطه را احساس نمایند که برای سازمان حائز اهمیت هستند؛ اما نکته مهم این است که نوشتن مشخصات و شرح شغل دقیق برای تمامی این تعاملات امکان ندارد. بلکه این کارمند است که باید نسبت به ارائه بهترین رفتار بنا به تشخیص خود اقدام نماید.
ب: رفتارهای که ناشی از ابتکارات فردی و مستقل کارکنان میباشد:
بسیاری از ابعاد خدمات شامل ابتکارات و خلاقیتهای منحصربهفرد هریک از کارکنان در ارائه خدمات میباشد. مطالعات نشان داده است که این خلاقیتها در نحوه ارائه خدمات، اثر مثبت بر روی رضایت مشتریان دارد. ارائه دادن اینگونه خلاقیتهای فردی در رفتارهای کارکنان، در مواقع که شکست خدماتی برای سازمان رخداده است در مقایسه با شرایطی که این مشکلات وجود ندارد، از اهمیت بیشتری برخوردار است (بیتنر[۱۲۹]، بومس[۱۳۰] و تتریالت[۱۳۱]، ۱۹۹۰).
ج: رفتارهای شهروندی سازمانی باعث منفعت سازمان خواهد شد: