نمودار۳.۴. نمودار هیستوگرام مربوط به اهداف پیشرفت ۶۶
نمودار۴.۴. نمودار هیستوگرام مربوط به باورهای هوشی ۶۷
نمودار۵.۴. نمودار هیستوگرام مربوط به ارزش تکلیف ۶۸
نمودار۶.۴. نمودار هیستوگرام مربوط به تلاش ۶۹
فصل اول
کلیات تحقیق
مقدمه
آموزش و پرورش به مثابه، یک سازمان رشد یابنده، همیشه در طول تاریخ مورد توجه بوده است. وظیفه اصلی نظام آموزشی، تأمین و تربیت نیروی انسانی متخصص و کارآمدی است که در زمینههای گوناگون اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، راه را برای توسعه پایدار و شکوفایی اقتصادی و اجتماعی هموار سازد.
نیل به این اهداف درنظام آموزشی، مستلزم برنامهریزی دقیق ، مدیریت و رهبری افراد لایق و کاردانی است که بتوانند برنامهها را با موفقیت اجرا کنند، از آنجائیکه فرایند آموزش و پرورش با انسان سروکار دارد و چون انسان موجودی پیچیده است، از این رو نظام آموزشی و کارورزان آن به ایفای دشوارترین و پر مسئولیتترین وظایف اجتماعی اشتغال دارند، چرا که تربیت انسان با در نظرگرفتن کلیه ابعاد و ویژگیهایش نیاز به سازماندهی اصولی و علمی و کارشناسانه دارد.
تربیت بدنی بخشی از تعلیم و تربیت عمومی است که ممکن است با فعالیتهای متنوع و دامنه وسیع برنامههایش به صورت روزافزون، عاملی تقویتکننده و یاریرسان باشد، که سیستم آموزش و پرورش هر جامعهای در راه رسیدن به اهدافش از آن برخوردار است. رفتار دانشآموزان به ویژه رفتارهای عاطفی و اجتماعی، فیزیکی آنها در اثر ارتباط و تعامل مداوم با والدین و دوستان و عوامل محیطی شکل میگیرد. در این مراحل، اگر روش های صحیح تعلیم و تربیت مبتنی بر اصول علمی ناشی از علوم مختلف مانند روانشناسی در تربیت بدنی، به کار گرفته شود میتوان امیدوار بود که دانشآموزان در ابعاد مختلف به رشد مطلوب دست یابند. در این میان بخش اعظم یادگیریهای مختلف حرکتی، اجتماعی و تربیتی دانشآموزان به واسطه بازی و فعالیتهای جسمانی حاصل میشود به عبارتی دیگر بازی و ورزش به عنوان یکی از شکلهای تماس اجتماعی، ضمن پرورش قوای فیزیکی، به تربیت و یادگیری قوای عقلانی و تربیتی نیز کمک میکند.عملکرد دانشآموزان در زمین ورزشی وفعالیت بدنی یک مسئله مهم برای پژوهشگران آموزشی میباشد.توسعه ورزش در مدارس نه تنها میتواند باعث سلامت بدنی و روانی شود، بلکه علت نشاط وشادی در جامعه و بهبود عملکرد آموزشی در حوزههای دیگر است. عوامل انگیزشی یکی از فاکتورهای موثر بر عملکرد دانشآموزان، و تفاوتهای فردی یکی از موضوعات مهم در انگیزش افراد است (جمشیدی و همکاران،۱۳۹۱).
دانشآموزان غیر ورزشکار و بدون فعالیت، بدون پذیرش هر گونه تعهد اجتماعی، دارای استرس و اضطراب بالا، ریشه هر نظام آموزشی را سست خواهد کرد. لذا توجه روزافزون به بخش تربیت بدنی مدارس آموزش و پرورش باعث تشکیل خیل عظیمی از جمعیت سالم، پرتلاش، متعهد و هدفدار، خواهند شد و برای دستیابی به این امر مهم باید برنامهریزیهای دقیق، اصولی و کاربردی و روانشناسانه در بخش تربیت بدنی مدارس انجام گیرد (محرم زاده، مهرداد، ۱۳۷۶).
در نتیجه با توجه به اهمیت موضوع، پژوهشی با عنوان مقایسه متغیرهای شناختی ـ انگیزشی دانشآموزان ورزشکار و غیرورزشکار شهرستان تبریز انتخاب شده است که در صدد دستیابی به علل و عوامل ـ انگیزشی دانشآموزان در پرداختن به فعالیتهای بدنی و درنهایت ورزشکار شدن آنها میشود.
۱.۱. بیان مسأله
امروزه عملکرد دانشآموزان در زمینه ورزش و فعالیتهای جسمانی مقولهای مهم و مورد توجه دستاندرکاران تعلیم و تربیت است بهبود ورزش در مدارس، نه تنها موجب سلامت روح و جسم فراگیران میشود بلکه نشاط جامعه و بهبود عملکرد تحصیلی فراگیران در سایر زمینهها را نیز همراه خواهد داشت. گرایش به تربیت بدنی و ورزش از جمله مسائلی است که در سالهای اخیرمورد توجه دانشمندان تربیتی و اجتماعی قرار گرفته است. گرایشهای ورزشی دانشآموزان وسیله مناسبی برای رشد و تعالی بخشیدن به شخصیت آنها است. از طرف دیگر گرایش فزاینده به ورزش[۱] و عملکردهای ورزشکاران باعث پیدایش مسائل و موضوعات اجتماعی، روانشناسی و حتی سیاسی شده است.
یکی از رویکردهای مهم در تعیین رابطه میان عوامل انگیزشی و شناختی با پیامد تحصیلی و عملکرد که در دو دهه گذشته توجه زیادی به خود جلب کرده رویکرد شناختی و اجتماعی دوئک[۲] میباشد. مفاهیم کلیدی این رویکرد را: ۱- باورهای هوشی و۲- اهداف پیشرفت تشکیل میدهند، دوئک در این رویکرد باورهای هوشی را به باور هوشی افزایشی و باور هوشی ذاتی[۳] تقسیم کرده و توضیح داده است که باور هوشی افزایشی به این مطلب اشاره دارد که هوش، کیفیتی انعطافپذیر و قابل افزایش است و دانشآموزانی که باور افزایشی دارند بر بهبود مهارتهایشان تاکید دارند، و تا حد امکان برای غلبه بر ناکامیها و شکستهای گذشته تلاش میکنند. در مقابل، باور هوشی ذاتی به این مطلب اشاره دارد که هوش کیفیتی ثابت و غیرقابل افزایش است و دانشآموزان با باور هوشی ذاتی برای رسیدن به اهدافشان و غلبه بر مشکلات، حداقل تلاش را به خرج میدهند (رستگار و همکاران، ۱۳۹۰).
کاربرد نظریه اهداف پیشرفت در محیطهای ورزشی نیز کاملاً تایید شده است، در همین راستا محققان کلاس درس مانند (آمزوآرکر۱۹۸۸، نیکولز[۴] ۱۹۸۴ و ۱۹۸۹، هاشمی ۱۳۸۷ ) بیشتر از دو دهه از نظریه دستیابی به هدف، برای بررسی انگیزه دانشآموزان استفاده کردند. اخیراً این نظریه در زمینه تربیت بدنی نیز بررسی شده است. اگر چه این نظریه به چند دهه قبل ارائه شده است، اما کار نیکولز(۱۹۸۹، ۱۹۸۴) این نظریه را پیشرفت داد و به محققان تربیتی معرفی کرد. (هاشمی، ۱۳۸۷)
در واقع تحقیقات اخیر در تاکید نظریه نیکولز نشان داده است که واقعیت اجتماعی تجربه ورزشی به نوع جهتگیری هدفی آن، وابسته است و نوع تعبیر از پیشرفت ورزش تحت تاثیر مجموعهای از ادراکات، نگرشها و باورهاست (جمشیدی، ۱۳۸۵).
این نظریه یکی از برجسته ترین و کامل ترین چارچوبها برای ادراک انگیزش پیشرفت و بخصوص انگیزش در حیطه های آموزشی و مهارتی است (کاپلان و فلوم[۵]،۲۰۱۰).
نظریه ی ارائه شده توسط دویک (۱۹۸۶) و نیکولز (۱۹۸۴) جهت گیری های خاص موقعیتی هستند که تمایل برای ترقی، رشد، اکتساب دانش و یا نشان دادن شایستگی خود در یک بافت ویژه را نشان میدهند (ویسانی و همکاران ۱۳۹۱).
دوئک بر دو نوع هدف توجه دارد: اهداف تبحری، و اهداف عملکردی دانشآموزانی که اهداف عملکردی را انتخاب میکنند درصدد نشان دادن توانایی های خود به دیگران و به دست آوردن قضاوتهای مطلوبند.
برای مثال استیپک ورابرتز[۶] در تحقیقی نشان دادند ورزشکاران جوان هم اهداف تبحری و هم اهداف عملکردی را انتخاب میکنند و درک آنها از موفقیت و شکست به درکشان از توانایی ابراز شده بستگی دارد همچنین این تحقیق نشان داد بطور کلی براساس نظریه اهداف پیشرفت تعامل سه عنصر اهداف پیشرفتی، توانایی درک شده و رفتار پیشرفتی انگیزش افراد را تعیین میکنند(حجازی و همکاران، ۱۳۸۷). همچنین (ویست و بوچر، شفارد، ۱۹۸۹، هاشمی ۱۳۸۷) در پژوهش خود به این نتیجه رسیدند که ورزش در افزایش پیشرفت تحصیلی و نمرات دانشآموزان تأثیر فراوانی دارد. ایدسمور[۷] (۱۹۶۳، ۱۹۶۱) در پژوهش خود دریافته است که دختران و پسران بسکتبالیست در امتحانات مدرسهای خود به معدل بالایی دست یافتهاند و شافر و آرمر[۸] (۱۹۶۸) ضمن کنترل متغیرهای هوش و برنامه درسی، پژوهشی را در مورد پیشرفت تحصیلی دو گروه از دانشجویان ورزشکار و غیرورزشکار انجام دادند، در این مقایسه روشن شد که سطح پیشرفت تحصیلی دانشجویان ورزشکار بالاتر از دانشجویان غیر ورزشکار است (هاشمی، ۱۳۸۷).
به عقیده لنین برینگ و پنتریچ[۹] (۲۰۰۳) درگیریهای انگیزشی، شناختی و رفتاری دانشآموزان در رویارویی با تکالیف، با اهداف پیشرفت آنها توجیه میشود. بر این اساس، وجود مولفههای تلاش و ارزش تکلیف به ترتیب بعد رفتاری و انگیزشی درگیری در تکالیف ورزشی را بررسی میکنند. تلاش به عنوان بعد رفتاری درگیری در تکالیف ورزشی بیانگر تمایل فرد در انجام تکالیف و مداومت تا اتمام آن است. ارزش تکلیف نیز بعد انگیزشی درگیری است و بیانگر باورهای دانشآموزان در مورد سودمندی، اهمیت و میزان جذابیت تکالیف درس ورزش است (حجازی و همکاران، ۱۳۸۷).
پژوهشهای چندی روابط بین باورهای هوشی و اهداف پیشرفت را بررسی کردند. برای مثال نتایج برخی از پژوهشها حاکی از روابط مثبت و معنیداری میان باور افزایشی هوش و اهداف تبحری است، تحقیق الیوت و مک گریگور[۱۰] (۲۰۰۱) روابط بین اهداف تبحری با پیشرفت تحصیلی را تایید نکردهاند و همچنین رابط بین اهداف تبحری با تلاش و ارزش تکلیف مثبت و رابطه اهداف رویکرد عملکرد با ارزش تکلیف منفی و معنا دار است. همچنین در پژوهشهایی رابطه میان اهداف اجتناب عملکرد با ارزش تکلیف منفی ومعنا دار است (خیابانی، ۱۳۸۷).
حال این سؤال مطرح می شود که آیا میان دانشآموزان ورزشکار و عضو تیمهای ورزشی با دانش آموزان غیر ورزشکار در متغیرهای اهداف پیشرفت، باورهای هوشی، ارزش تکلیف و تلاش، تفاوتی وجود دارد؟ دلیل این امر که بعضی از دانش آموزان به ورزش متمایل شده و به آن راغب میشوند و در نهایت در آن رشته موفق شده و عدهای دیگر از ورزش گریزانند و به آن تمایل نشان نمیدهند، می تواند مربوط به تفاوت در متغیرهای شناختی انگیزشی باشد؟ آیا متغیرهای شناختی انگیزشی در تمایل به ورزش و انجام فعالیتهای ورزشی تاثیر گذار است؟
۲.۱.اهمیت و ضرورت مسئله
از ضروریترین نیازهای بشر که جزء شرطهای اصلی بهداشت روانی به شمار میرود، آرامش خاطر، احساس امنیت، شادابی و نشاط است و ورزش یکی از راههای دستیابی به این امر میباشد. ورزش، از طرفی با ایجاد محیطی فرحانگیز و نشاطآور و از سوی دیگر با کاستن فشارهای عضلانی و از بین بردن سستی و کسالت، فشارهای روانی را مهار و باعث احساس شادی و نشاط میشود، به همین دلیل ورزش را رابط جسم و ذهن مینامند (محرم زاده، مهرداد، ۱۳۷۶).
تربیت بدنی بخشی از تعلیم و تربیت عمومی است که ممکن است با فعالیتهای متنوع و دامنه وسیع برنامههایش، به طور روزافزون، عاملی تقویت کننده و یاریرسان سیستم آموزش و پرورش هر جامعهای در راه رسیدن به اهدافش باشد. کارشناسان امور تربیتی معتقدند که کودکان با توجه به شرایط سنی در حال رشد فیزیکی و عقلانی باید از امکانات مناسب و در خور سن خود بهرهمند باشند تا حس جستجوگری و پویایی در آنها پرورش یابد و ایجاد امکانات تفریحی سالم برای آنان میتواند ذهنیت آنها را برای کسب علوم آمادهتر کند، دانشآموزان با حضور در مراکز تفریحی سالم، انرژی نهفته در وجودشان را از طریق درست، تخلیه میکنند و با آرامش روحی و روانی بیشتری به امورات تحصیلی خود میپردازند (میر حسنی، ۱۳۷۸).
رفتار کودکان به ویژه رفتارهای عاطفی، اجتماعی و فیزیکی آنها در اثر ارتباط و تعامل مداوم با والدین و دوستان و عوامل محیطی شکل میگیرد. در این مراحل، اگر روش های صحیح تعلیم تربیت مبتنی بر اصول علمی ناشی از علوم مختلف روانشناسی و تربیت بدنی به کار رفته شود می توان امیدوار بود که کودکان در ابعاد مختلف به رشد مطلوب دست یابند (محمدزاده جهتلو،۱۳۸۲).
در میزان تمایل یا عدم تمایل افراد به ورزش میتوان به استعداد آنها در این زمینه اشاره کرد (شیزنمهالی و همکاران، ۱۹۹۳، واعظ موسوی، مسیبی، ۱۳۸۶) استعداد را اساسا مرکب از ۳ عنصر دانستند ۱- خصیصههای فردی که بخشی از آن ارثی است و بخشی دیگر با رشد فرد گسترش مییابد، ۲- حیطه فرهنگی که به معنای نظام و قوانینی است که عملکردهای خاصی را با معنی و ارزش تعریف میکند. ۳- زمینه اجتماعی که از افراد و نهاد هایی تشکیل شده که تعیین میکنند آیا عملکرد خاصی با ارزش است یا نه؟
لذا میتوان به این نتایج مهم پی برد اینکه دانشآموزان چه اندازه استعداد دارند مهم نیست، ما با این استعداد چه میکنیم آن مهم است. بنابراین استعدادیابی در ورزش مدارس میتواند گامی مهم موثر برای شناسایی نیازهای شناختی- انگیزشی دانشآموزان نسبت به ورزش باشد. اگر این نیازها شناخته شده و به متغیرهای انگیزشی دانشآموزان در قالب فضای ورزشی، امکانات، دبیران مجرب توجه شود و در بعد فردی به تلاش آنها،اعتقاد و باورهایی که برای رسیدن به موفقیت دارند ارزش قائل شده و بها داده شود، مطمئنا خواهیم توانست نسل ورزشکار وبا اراده ومصمم که در زمینه تحصیلی و ورزشی موفق باشند تربیت نماییم.در این راستا به دلیل اهمیت متغیرهای شناختی- انگیزشی بر عملکرد دانشآموزان همواره یکی از جهت گیریهای پژوهشگران بررسی تاثیر فعالیتهای ورزشی و تربیت بدنی بر متغیرهای مذکور میباشد.
۳.۱. اهداف تحقیق
هدف کلی تحقیق مقایسه متغیرهای شناختی – انگیزشی دانشآموزان ورزشکار و غیر ورزشکار دوره ی دوم متوسطه دبیرستانهای شهرستان است که اهداف جزئی ذیل را دنبال میکرد:
- مقایسه ی بین اهداف پیشرفت دانشآموزان ورزشکار و غیرورزشکار
- مقایسه ی بین باورهای هوشی دانشآموزان ورزشکار و غیر ورزشکار
- مقایسه ی بین ارزش تکلیف دانشآموزان ورزشکار و غیر ورزشکار
- مقایسه ی بین تلاش دانشآموزان ورزشکار و غیر ورزشکار
- مقایسه ی بین اهداف پیشرفت دانشآموزان دختر و پسر ورزشکار
- مقایسه ی بین باورهای هوشی دانشآموزان دختر و پسر ورزشکار
- مقایسه ی بین ارزش تکلیف دانشآموزان دختر و پسر ورزشکار
- مقایسه ی بین تلاش دانشآموزان دختر و پسر ورزشکار
۴.۱.فرضیههای تحقیق
فرضیه کلی : دانشآموزان ورزشکار و غیر ورزشکار در متغیرهای شناختی – انگیزشی با یکدیگر تفاوت معنیداری دارند.که فرضیههای جزیی زیر را دنبال میکند.
فرضیه های اختصاصی:
۱- دانشآموزان ورزشکار و غیر ورزشکار در اهداف پیشرفت با یکدیگر تفاوت معنیداری دارند.
۲- دانشآموزان ورزشکار و غیر ورزشکار در باورهای هوشی با یکدیگر تفاوت معنیداری دارند.
۳- دانشآموزان ورزشکار و غیر ورزشکار در ارزش تکلیف با یکدیگر تفاوت معنیداری دارند.
۴- دانشآموزان ورزشکار و غیر ورزشکار در تلاش با یکدیگر تفاوت معنیداری دارند.
۵- دانشآموزان دختر و پسر ورزشکار در اهداف پیشرفت با یکدیگر تفاوت معنیداری دارند.
۶- دانشآموزان دختر و پسر ورزشکار در باورهای هوشی با یکدیگر تفاوت معنیداری دارند.
منابع تحقیقاتی برای نگارش مقاله مقایسه متغیرهای شناختی ـ انگیزشی دانشآموزان ورزشکار و غیرورزشکار ...