ج - سرمایه گذاری بازار (MCM)
د- نرخ بازگشت دارایی ها (ROA)
تفاوت این شیوه ها با یکدیگر به توانایی آنها در اندازه گیری پولی و یا غیر پولی سرمایه های فکری و نیز مورد استفاده آنها در سطح کلان یا خرد سازمان بر می گردد. شیوه های مستقیم برآورد IC این توانایی را دارند که ارزش پولی دارایی های نامشهود را از طریق تعریف سازه های خرد هر یک از دارایی ها مشخص کنند. زمانی که این اجزاء معرفی می گردند می توان ارزش آنها را به صورت انفرادی و یا به شکل گروهی همراه با اجزاء دیگر محاسبه کرد. شیوه های کارت امتیازی نیز همانند روش های مستقیم عمل می کنند منتها در این شیوه ها ارزش پولی IC مشخص نخواهد شد. در این روش از شاخصهایی برای گزارش دهی عملکرد در قالب نمودارها یا جداول استفاده می شود.
دو شیوه سرمایه گذاری بازار و ROA منجر به اندازه گیری تجمیعی برای کل سازمان در سطح کلان می شود . شیوه های سرمایه گذاری بازار، مقادیر پولی برای IC را از طریق کسر بین مجموع سرمایه گذاری شرکت در بازار از مقدار ارزش دفتری سهام سهامدارانش در ترازنامه محاسبه می کنند. شیوه ROA از متوسط درآمدهای قبل از مالیات استفاده کرده و آن را به متوسط دارایی های مشهود تقسیم می نماید تا ROAشرکت بدست آید . آنگاه تفاوت مابین ROA صنعت و ROA شرکت در صنعت دارایی های مشهود شرکت ضرب گردیده تا از این طریق متوسط درآمدهای حاصل از نامشهودها بدست بیایند. پس از این کار با تقسیم متوسط درآمدهای نامشهود بر متوسط هزینه سرمایه ای شرکت، نرخ بهره، برآوردی از میزان IC شرکت بدست می آید ( نظری، ۲۰۰۷).
اسویبی (۲۰۰۲) بیان کرده است که شیوه های مختلف اندازه گیری مزیتهای مختلفی ایجاد می کنند. شیوه هایی همانند MCM و RAO که ارزش پولی IC را محاسبه می کند در موقعیتهایی مانند ادغامها و ارزیابی بازار سهام کاربرد دارند. از این شیوه ها همچنین می توان برای مقایسه بین شرکتهای موجود یک صنعت و تعیین شرکتهایی که ارزش مالی IC بیشتری دارند استفاده کرد.
با این حال دو مدل SCM و DIC توانایی بیشتری در ارائه تصویر جامعتر از شرکت در مقایسه با شاخصهای مالی موجود دو مدل دیگر ارائه می کنند و می توانند به آسانی در هر سطحی از شرکت بکار برده بشوند. این دو شیوه به واقعیت نزدیکترند و گزارش حاصل از آنها دقیق تر و پایدارتر از معیارهای مالی می باشد ( پوتن[۵۳]،۲۰۰۷).
شکل ۲-۳- خلاصه ی روش های محاسبه ی سرمایه فکری
۲-۱۰معیارهای عملکرد
هدف صورتهای مالی عبارت است از ارائه اطلاعاتی تلخیص و طبقه بندی شده درباره وضعیت مالی، عملکرد مالی و انعطاف پذیری مالی واحد تجاری که برای طیفی گسترده از استفاده کنندگان صورتهای مالی در اتخاذ تصمیمات اقتصادی مفید واقع گردد.
اتخاذ تصمیمات اقتصادی توسط استفاده کنندگان صورتهای مالی مستلزم ارزیابی توان واحد تجاری جهت ایجاد وجه نقد و زمان و قطعیت ایجاد آن است. این توان در نهایت، تعیین کننده ظرفیت واحد تجاری جهت انجام پرداختهایی از قبیل پرداخت حقوق و مزایا به کارکنان، پرداخت به تأمین کنندگان کالا و خدمات، پرداخت مخارج مالی، انجام سرمایه گذاری، باز پرداخت تسهیلات دریافتی و توزیع سود بین صاحبان سرمایه است.
ارزیابی توان ایجاد وجه نقد از طریق تمرکز بر وضعیت مالی، عملکرد مالی و جریانهای نقدی واحد تجاری و استفاده از آنها در پیش بینی جریانهای نقدی مورد انتظار و سنجش انعطاف پذیری مالی، تسهیل میگردد. وضعیت مالی یک واحد تجاری در برگیرنده منابع اقتصادی تحت کنترل آن، ساختار مالی آن، میزان نقدینگی و توان باز پرداخت بدهیها و ظرفیت سازگاری آن با تغییرات محیط عملیاتی است. اطلاعات درباره وضعیت مالی در تراز نامه ارائه میشود. عملکرد مالی واحد تجاری در بر گیرنده بازده حاصل از منابع تحت کنترل واحد تجاری است. اطلاعات در مورد جریانهای نقدی در صورت جریان وجوه نقد ارائه میشود. این اطلاعات از جنبه ای دیگر عملکرد مالی واحد تجاری را از طریق انعکاس مبالغ و منابع اصلی جریانهای ورودی و خروجی وجه نقد به نمایش میگذارد. انعطاف پذیری مالی عبارت از توانایی واحد تجاری مبنی بر اقدام موثر جهت تغییر میزان و زمان جریانهای نقدی آن میباشد به گونه ای که واحد تجاری بتواند در قبال رویدادهای و فرصتهای غیر منتظره واکنش نشان دهد. مجموعه صورتهای مالی، اطلاعاتی را که جهت ارزیابی انعطاف پذیری واحد تجاری مفید است منعکس میکند (مفاهیم نظری گزارشگری مالی بندهای ۱-۶ تا ۱-۱۲).
صورتهای مالی عموماً مبتنی بر اعمال قضاوتهای و روشهای محاسبه واحد در مورد جنبه های متفاوت اقلام مرتبط میباشد. به خاطر این ویژگی، میتوان از طریق بررسی ارتباط بین اقلام مختلف (مثل میزان بدهکاران در مقایسه با فروش) به دید بهتری از وضعیت مالی، عملکرد مالی و انعطاف پذیری مالی واحد تجاری دست یافت. در این نوع تجزیه و تحلیل گاه از نسبتهای استفاده میشود که میتوان آنها را طی زمان و بین واحدهای تجاری مختلف مقایسه کرد.
ارزیابی عملکرد، فرایند رسمی فراهم آوردن اطلاعات در مورد نتایج کار است، این امر سبب شناسایی نقاط قوت سازمان و بزرگ جلوه دادن آن به منظور خلق ارزشهای بیشتر و در واقع عملکرد مطلوبتر میشود. چرا که با تجزیه و تحلیل فعالیتهای گذشته بنگاه، نگاهی به آینده داشته تا به پیشینه کردن ارزشها کمک کند.
اهمیت ارزیابی عملکرد از زوایای مختلف قابل بررسی است. داشتن توان و امکان ارزیابی عملکرد، ضرورتی انکار ناپذیر است و تمام بنگاه های اقتصادی ناگزیر از سنجش عملیات خود در دوره های مختلف هستند. اهم دلایل انجام ارزیابی عملکرد عبارت است از:
الف) سهامداران و اعتبار دهندگان منابع مالی محدود خود را به بنگاه اختصاص میدهند؛ لذا ارزیابی عملکرد بنگاه به منظور اطمینان از تخصیص منابع محدود امری مهم و حیاتی به شمار میرود.
ب) معیارهای سنجش عملکرد، از سیستمهای کنترلی مدیریت تلقی میشود زیرا برنامه ریزی اقتصادی و تصمیمات کنترلی موثر نیازمند ارزیابی چگونگی عملکرد واحدها است.
ج) اخذ تصمیمات منطقی ارتباط مستقیم با ارزیابی عملکرد بنگاه اقتصادی دارد.
ر) توانایی شرکت را در خلق ارزش نشان میدهد.
ز) مبنایی جهت رعایت یا عدم رعایت دستورالعمل ها، بخشنامه ها و قوانین سازمانی و برون سازمانی ایجاد میکند.
د) مبنایی جهت پرداخت حقوق یا پاداش مدیران و حتی ترفیعات آنها فراهم میکند.
ذ) اعمال کنترلهای لازم بر عملیات شرکت به منظور تحقق اهداف سازمانی فراهم میآورد (محمد صمدی لرگانی، ۱۳۸۷، ۶۸).
۲-۱۰-۱- شاخصهای عملکرد مالی
تاکنون در نوشته های مختلف معیارهای اندازه گیری عملکرد به طرق مختلف طبقه بندی شدند که هر کدام از این طبقه بندیها به تنهای دارای معایب اساسی است؛ لذا در فرایند ارزیابی، مجموعه ای از شاخصها باید مبنای کار قرار گیرد. عمدهترین طبقه بندی موجود عبارت است از:
طبقه بندی اول) معیارهای سنجش عملکرد را به دو دسته مدلهای حسابداری و اقتصادی تقسیم بندی میکنند.
در مدلهای حسابداری ارزش سهام شرکت از حاصل ضرب سود شرکت در ضریب تبدیل سود به ارزش به دست میآید. در مدلهای اقتصادی ارزش سهام شرکت بر اساس قدرت کسب سود داراییهای موجود و سرمایه گذاریهای بالقوه و ما به التفاوت نرخ بازده و هزینه سرمایه شرکت تعیین میگردد (انواری رستمی و ختن لو، ۱۳۸۵، ۳۰)
در مدل حسابداری، ارزش شرکت تابعی از معیارهای مختلف نظیر سود، سود هر سهم، رشد سود، بازده حقوق صاحبان سهام، ارزش دفتری، سود تقسیمی و عرضه تقاضای سهام است (همان منبع، ۳۰).
طبقه بندی دوم) در یک تقسیم بندی کلی معیارهای عملکرد را میتوان به دو گروه معیارهای مالی و غیر مالی تقسیم کرد. معیارهای غیر مالی شامل معیارهای تولیدی، بازار یابی، اداری و معیارهای اجتماعی است و نسبتهای مالی از جمله روشهایی است که به عنوان معیار مالی پیشنهاد شده است. برخی از پژوهشگران امور مالی پیشنهاد کردهاند که باید از شاخصهای ترکیبی (مالی و غیر مالی) استفاده شود. زیرا تعیین نوع معیارها، نوع همبستگی بین آنها و نیز تعیین ارزش و وزن هر یک از آنها در مجموع معیارها، کار ساده ای نیست (احمد پور و دیگران، ۱۳۸۵، ۴ به نقل از باسیدور و دیگران[۵۴]، ۱۸۷۷، ۱۴).
طبقه بندی سوم) معیار های سنجش عملکرد را بر اساس رویکرد های مختلف به صورت زیر تقسیم بندی میکنند (انواری رستمی و دیگران، ۱۳۸۳، ۷).
۱) رویکرد حسابداری، در این رویکرد از ارقام صورتهای مالی نظیر فروش، سود، بازده دارایی، حقوق صاحبان سهام و… استفاده میشود.
۲) رویکرد تلفیقی: در این رویکرد سعی بر آن است که با تلفیق ارقام صورتهای مالی و ارزشهای بازار، ارزیابی مربوطتری انجام شود.
معیارهای ارزیابی عملکرد در این رویکرد شامل نسبت قیمت به سود هر سهم (P/E)، نسبت ارزش بازار به ارزش دفتری (P/B)، نسبت Q توبین میباشد. (نسبت Q توبین از تقسیم ارزش بازار شرکت به ارزش دفتری داراییهای شرکت یا ارزش جایگزینی آن به دست میآید)
۳) رویکرد مدیریت مالی: در این رویکرد بیشتر از تئوریهای مدیریت مالی نظیر الگوی قیمت گذاری داراییهای سرمایه ای[۵۵] و مفاهیم ریسک و بازده استفاده میشود. تاکید اصلی این رویکرد بر تعیین بازده هر سهم و بازده اضافی هر سهم میباشد.
۴) رویکرد اقتصادی: در این رویکرد که در آن از مفاهیم اقتصادی استفاده میشود عملکرد واحد تجاری با تاکید بر قدرت سود آوری داراییهای شرکت و با توجه به نرخ بازده و نرخ هزینه سرمایه به کار رفته مورد ارزیابی قرار میگیرد. معیارهای ارزیابی در این رویکرد شامل ارزش افزوده اقتصادی، ارزش افزوده نقدی و ارزش افزوده بازار میباشد.
طبقه بندی چهارم) در این دیدگاه، معیارهای ارزیابی عملکرد در پنج شاخص مهم، روش بازده فروش [۵۶]، روش گردش سرمایه[۵۷]، روش بازده سرمایه، روش پسماند سود [۵۸]، روش ارزش افزوده اقتصادی[۵۹] خلاصه میشود.
طبقه بندی پنجم) در این طبقه بندی شاخصها به پنج دسته طبقه بندی میشوند که عبارت است از:
۱) شاخصهای سود باقی مانده، در این شاخصها هزینه سرمایه در نظر گرفته میشود مثل ارزش افزوده نقدی [۶۰] و ارزش افزوده اقتصادی.
۲) شاخصهای مربوط به اجزای سود باقی مانده، در این شاخصها هزینه سرمایه لحاظ نشده است مثل سود قبل از بهره و مالیات [۶۱]، سود قبل از بهره و مالیات و استهلاک[۶۲]، سود قبل از اقلام غیر مترقبه [۶۳]سود عملیاتی پس از مالیات [۶۴]و بازده خالص داراییها[۶۵]
شاخصهای مبتنی بر بازار که از بازده سرمایه به دست میآیند مثل بازده کل سهامداران و ارزش افزوده بازار و شاخص ارزش[۶۶]
۳) شاخصهای مبتنی بر نقد مثل جریانهای نقدی عملیاتی و بازده نقدی سرمایه گذاری.
۴) شاخصهای سنتی مبتنی بر اطلاعات تاریخی مانند سود خالص، سود عملیاتی و سود هر سهم (صمدی لرگانی، ۱۳۸۷، ۶۹).
امروزه جهت ارزیابی عملکرد مدیریت از معیارهای سنتی مبتنی بر سود حسابداری استفاده میشود. لیکن به جهت اینکه در محاسبه سود حسابداری هزینه فرصت، ریسک سرمایه گذاری، ارزش زمانی پول و منافع بلند مدت شرکت لحاظ نشده است، انتظار میرود که بین سود گزارش شده با تغییرات ارزش بازار ارزش آفرینی مدیریت سهامداران، نامربوط به نظرمی رسد. از طرف دیگر، استفاده از تغییرات ارزش بازار شرکت جهت ارزیابی عملکرد مدیریت نیز به جهت اینکه تحت تأثیر عوامل خارج از کنترل مدیریت میباشد غیر ممکن به نظر میرسد.
با توجه به اینکه نتایج اکثر تحقیقات بررسی شده حاکی از وجود رابطه با اهمیتی میان ارزش افزوده اقتصادی شرکت به عنوان یک معیار داخلی ارزیابی عملکرد، با ارزش افزوده بازار میباشد انتظار میرود که بتوان از این معیار به عنوان ابزاری جهت ارزیابی ارزش آفرینی مدیریت برای سهامداران و در نهایت پاداش مدیریت استفاده نمود.
به هر حال معیار ارزش افزوده اقتصادی به دلیل ضرورت اعمال تعدیلات فراوان جهت تبدیل ارزش دفتری به ارزش دفتری اقتصادی تعدیل شده بسیار پیچیده میباشد و در مقایسه با معیارهای حسابداری که به سهولت قابل مقایسه میباشدازقابلیت عملیاتی کمتری برخوردار است(انصاری و کریمی، ۱۳۸۷، ۱۰).
سود حسابداری که با بهره گرفتن از سیستم تعهدی تهیه میشود، از نظر بسیاری از استفاده کنندگان از صورتهای مالی، ابزاری برای سنجش عملکرد شرکتها محسوب میشود. منظور از سنجش عملکرد شرکتها ارزیابی کلی از وضعیت مالی و نتایج عملیات، به منظور اخذ تصمیمات منطقی است. به عنوان مثال، سود حسابداری میتوان مبنای اعتبار دهی بانکها به شرکت یا از شرایط ورود به بورس اوراق بهادار قرار گیرد (ناظمی، ظریف فرد، ۱۳۸۳، ۹۴).
نگاهی به تجربه بورس اوراق بهادار در کشورهای مختلف نشان میدهد به رغم وجود معیارهای مالی و غیر مالی زیادی که در تعیین شرکتهای موفق وبرتر وجود دارد متأسفانه هنوز هم شناسایی شرکتهای ممتاز یا دارای موقعیت برتر بر پایه یکی یا برخی از عوامل زیر انجام میشود (انواری رستمی، ختن لو، ۱۳۸۵، ۲۸-۲۷) :
۱) قدرت نقد شوندگی سهام به معنای پر معامله بودن آن در تالار بورس
۲) میزان تأثیر گذاری شرکت بر بازار یا سهم آن در ارزش جاری بازار
۳) وضعیت شرکت از نظر برتری نسبتهای مالی و به ویژه میزان سود آوری به ازای هر سهم
این در حالی است که شناسایی شرکتهای برتر در بورس اوراق بهادار تهران بر پایه ترکیبی از قدرت نقد شوندگی سهام و میزان تأثیر گذاری شرکتها بر بازار، و در چارچوب معیارهای سهگانه و نماگرهای ششگانه نیز انجام میشود:
الف) میزان دادوستد در تالار معاملات شامل: