حدیث دیگری در ذیل واژه اتا آمده است، که بیانی تفسیری دارد، عبارت است از:
۳-۲-اتا
در باب الف مولف حدیثی دیگری را در مورد واژه اتا بیان کرده است.[۲۶۷] وآیهی آورده شده، در بیان معنایی این واژه عبارت است از:
« وَ لْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لا یَجِدُونَ نِکاحاً حَتَّى یُغْنِیَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ الَّذِینَ یَبْتَغُونَ الْکِتابَ مِمَّا مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ فَکاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِیهِمْ خَیْراً وَ آتُوهُمْ مِنْ مالِ اللَّهِ الَّذِی آتاکُمْ وَ لا تُکْرِهُوا فَتَیاتِکُمْ عَلَى الْبِغاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّناً لِتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَیاهِ الدُّنْیاوَمَنْ یُکْرِهْهُنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِنْ بَعْدِ إِکْراهِهِنَّ غَفُورٌ رَحِیمٌ»(نور/۳۳) «آنانکه استطاعت زناشویى ندارند،بایدپاکدامنىپیشهکنند؛تاخداازکرمخویشتوانگرشانگرداند؛وازبندگانتانآنانکه خواهان بازخریدن خویشند، اگر در آنها خیرى یافتید،بازخریدنشان را بپذیرید،و از آن مالکهخدابهشماارزانىداشتهاست،بهآنانبدهید؛وکنیزانخودرااگرخواهندکهپرهیزگارباشند،بهخاطر ثروت دنیوى به زنا وادار مکنید؛هر کس که آنان را به زنا وادارد،خدا براى آن کنیزان که به اکراه بدان کار وادار گشتهاند، آمرزنده و مهربان است.»
حدیثیکه مولف درذیل آیهی بالا آورده، عبارت است: عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (عَلَیْهِ السَّلَامُ) قَالَ فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «فَکاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِیهِمْ خَیْراً وَ آتُوهُمْ مِنْ مالِ اللَّهِ الَّذِی آتاکُمْ» قَالَ: «تَضَعُ عَنْهُ مِنْ نُجُومِهِ الَّتِی لَمْ تَکُنْ تُرِیدُ أَنْ تَنْقُصَهُ مِنْهَا وَ لَا تَزِیدُ فَوْقَ مَا فِی نَفْسِکَ» فَقُلْتُ: کَمْ؟ فَقَالَ: «وَضَعَ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَیْهِ السَّلَامُ عَنْ مَمْلُوکِهِ أَلْفاً مِنْ سِتَّهِ آلَافٍ».[۲۶۸]
علامه درتفسیرالمیزانآورده است،که دادندرهمه مالمکاتبه یا مقداری از آن است؛به کسانی که خداوند ایشان را«فی الرقاب »خوانده است،یعنی برای کاربرد در امر بردگان.[۲۶۹]
مولف درتفسیرجوامع الجامع، دادن را بهرهمندکردن بردگان از مالی می داند،که خداوند برعهده صاحبان شان گذاشته است، و این امر را استحبابی می داند.[۲۷۰]
طبرسی بیان داشته است،که مقصود از مکاتبه این است، که انسان با بنده خو د قرار داد کند،که هرگاه بنده مبلغ فلان ظرف اقساطی را بپردازد،آزاد باشد.[۲۷۱]
مولف اطیب البیان آورده است،که مکاتبه دو نحو است،مشروط وغیر مشروط،مشروط آن است که بنده و مولی شرط کنند،که غلام یا کنیز مال المکاتبه را در طی مدت قرار دادو به تدریج ودردفعات معین بپردازند، و آزادشوند؛ اگرغلام یا کنیزتمام مال مکاتبه را ادا نکردند،آزاد نشوند، ویک نحو مطلق است که به مقدار ادا کردن، ازمال المکاتبه آزاد شوند؛ مولف مقصودآیه را این میداند،که در مکاتبه شرط نکنید، بلکه در نیت وضمیر شما باشد،که مقداری از مال مکاتبه رابه آنها بدهید.[۲۷۲]
این حدیث معنایی تعیینی وتفسیری دارد،که معنای اتا را درباب قرارداد مکاتبه بیان وتفسیرکرده است.
۳-۳-اذی
مولف واژه اذی رابه معنای بیماری گرفته است.[۲۷۳] آیهی آورده شده، برای رساندن معنای اذی، عبارت است: « فَمَنْ کانَ مِنْکُمْ مَریضاً أَوْ بِهِ أَذىً مِنْ رَأْسِهِ فَفِدْیَهٌ مِنْ صِیامٍ أَوْ صَدَقَهٍ أَوْ نُسُکٍ »(بقره /۱۹۶) «و هرکس از شما بیمار باشد، یا در سر ناراحتى داشته باشد [و ناچار شود در احرام سر بتراشد] به کفّاره [آن باید] روزهاى بدارد، یا صدقهاى دهد، یا قربانى ای بکند.»
حدیثی که درذیل آیهی بالا آورده شده،عبارت است از:عن علی بن الحسین(علیه السلام) قال:وصیام أذى حلق الرأس واجب قال الله عز و جل- فمن کان منکم مریضا أو به أذى من رأسه ففد یه من صیام أو صدقه أو نسکٍ فَصَاحِبُهَا فِیهَا بِالْخِیَارِ فَإِنْ صَامَ صَامَ ثَلَاثَهَ أَیَّام.[۲۷۴]
علامه درتفسیرالمیزان بیانمیدارد،که اذی کنایه است، از متاذیشدن،حشراتی که در سرمی افتد.[۲۷۵]
طبرسیدرمجمع البیانآوردهاست،کهاگرکسیناراحتیدرسرش پدیدآید،که درمانش تنها سرتراشی است، در این صورت می تواند در حال احرام سر بتراشد، ولی باید فدیه دهد.[۲۷۶]
راغب اصفهانی اذیرا اذیّت و آزارى میداند،که به هرذى روحى را نظرجسمى یا روحى با عواقبش مىرسد، چه دنیایى و چه اخروى. [۲۷۷]
در حدیث تراشیدن سر را واجب کرده در صورت « اذی» در سر، با توجه به مطالب بالا میتوان گفت، اذی هرنوع رنجش در سر است که نتوان آنرا تحمل کرد؛و هم چنین باتوجه به اینکه حدیث با ذکر آیه آمده است، و فدیه آن نیز مشخص شده است، میتوان گفت که این حدیث در صدد بیان مقصود واژه بارویکردی تفسیری است، وبیانگریک حکم است،یعنی «اذی» به گونه ای است، که قابل تحمل نیست وفدیه رابه دنبال دارد.
۳-۴-خشی
طریحی واژه خشی، رابه معنایخوفوترس بیانداشته است.[۲۷۸]آیهی آورده شده، دربیان واژه خشیعبارت است از: «وَ لْیَخْشَ الَّذینَ لَوْ تَرَکُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّیَّهً ضِعافاً خافُوا عَلَیْهِمْ فَلْیَتَّقُوا اللَّهَ وَ لْیَقُولُوا قَوْلاً سَدیداً» (نسا/۹) «وآنان که اگر فرزندان ناتوانى از خود بر جاى بگذارند، بر [آینده] آنان بیم دارند، باید [از ستم بر یتیمان مردم نیز] بترسند؛ پس باید از خدا پروا دارند، و سخنى [بجا و] درست گویند.»
حدیث آورده شده، در ذیل آیهی بالا عبارت است از: عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ إِنَّ فِی کِتَابِ عَلِیٍّ (علیه السلام) أَنَّ أَکْلَ مَالِ الْیَتَامَى ظُلْماً سَیُدْرِکُهُ وَبَالُ ذَلِکَ فِی عَقِبِهِ مِنْ بَعْدِهِ فِی الدُّنْیَا فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ- وَ لْیَخْشَ الَّذِینَ لَوْ تَرَکُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّیَّهً ضِعافاً خافُوا عَلَیْهِمْ فَلْیَتَّقُوا اللَّهَ وَ لْیَقُولُوا قَوْلًا سَدِیداً وَ أَمَّا فِی الْآخِرَهِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ- إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوالَ الْیَتامى ظُلْماً إِنَّما یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَیَصْلَوْنَ سَعِیرا.[۲۷۹] حلبى از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده است، که فرمود: در کتاب على (علیه السلام) آمده است:کسى که مال یتیمان را به ستم مىخورد، به زودى وبال این کار را در دنیا در میان نسلش پس از خود خواهددید؛ و در آخرت نیز وبال آن به خودش خواهدرسید؛ امّادر دنیاخداوند فرموده است:« وَ لْیَخْشَ الَّذِینَ لَوْ تَرَکُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّیَّهً ضِعافاً خافُوا عَلَیْهِمْ فَلْیَتَّقُوا اللَّهَ وَ لْیَقُولُوا قَوْلًا سَدِیداً » (نساء/ ۹)
علامه درتفسیر المیزانخشیت را تأثر قلبی از چیزی میداند،که انسان از اتفاق افتادن آن ترس دارد، البته ترسی که پر اهمیت باشد.[۲۸۰]
راغب اصفهانی بیانداشته است،که خشی بیمی است، که همراه باتعظیم و بزرگداشت است، و پراهمیت باشد؛ واین حالت از راه علم وآگاهی بدست می آید.[۲۸۱]
علامهبراین باوراست، که خداوند مردم رامامور به خشیت وتقوا کرده است؛واین نیست مگرتهدیدیکه، هر مصایبی که ایشان برسریتیمان مردم بیاورند، به یتیمان خودشان بر میگردد.[۲۸۲] مولف درتفسیر اطیبالبیان در ذیل این آیه آورده است، که اینآیه رابه دو نحو تفسیر کرده اند؛یکی اینکه کسی که، اولاد صغاردارد، زیاده روی واسراف نکند؛ چه در زمان حیاتش و چه بعد از آن که وصیتی کند، تمام مالش را صرف او کنند، بلکه زاید بر ثلث حق ندارد،بلکه ثلث هم زیاد است؛ودوم اینکه کسی که قیم صغار شد، درحق آنان ظلم نکند،چرا که چنین معامله ایی در حق اولاد خودش خواهد شد.[۲۸۳]
آنچه واضح و روشن است، این است که حدیث در جهت بیان تفسیر وتعیین معنای مقصود واژه خشی است؛ واین خشیت پراهمیت جلوه می کند،چرا که باتوجه به حدیث عذاب را هم در این دنیا وهم در آخرت بدنبال دارد، خشیتی که باید ازباب خوردن مال یتیم داشت.
۳-۵-نبا
مولف براین عقیده است،که نبابه معنای خبر و اخبار است.[۲۸۴] ذیل آیهی :« عَمَّ یَتَساءَلُونَ - عَنِ النَّبَإِ الْعَظِیم» (نبا/۱و۲)« درباره چه چیز از یکدیگر مىپرسند؟ از آن خبر بزرگ.» حدیث ذیل بیان شده، که عبارت است از :
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ أَوْ غَیْرِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَیْلِ عَنْ أَبِی حَمْزَهَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ (علیه السلام) قَالَ قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنَّ الشِّیعَهَ یَسْأَلُونَکَ عَنْ تَفْسِیرِ هَذِهِ الْآیَهِ- عَمَّ یَتَساءَلُونَ عَنِ النَّبَإِ الْعَظِیمِ قَالَ ذَلِکَ إِلَیَّ إِنْ شِئْتُ أَخْبَرْتُهُمْ وَ إِنْ شِئْتُ لَمْ أُخْبِرْهُمْ ثُمَّ قَالَ لَکِنِّی أُخْبِرُکَ بِتَفْسِیرِهَا قُلْتُ عَمَّ یَتَساءَلُونَ قَالَ فَقَالَ هِیَ فِی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ یَقُولُ مَا لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ آیَهٌ هِیَ أَکْبَرُ مِنِّی وَ لَا لِلَّهِ مِنْ نَبَإٍ أَعْظَمُ مِنِّی.[۲۸۵] -ابو حمزه گوید: بامام باقر (علیه السلام) عرض کردم: قربانت گردم شیعهازشما تفسیر این آیه را میپرسند «از چه ازیک دیگر میپرسند؟ از خبر بزرگى میپرسند!» فرمود:اختیاربامن است، اگر خواهم به آنها بگویم، و اگرخواهم نگویم سپس فرمود: ولى من تفسیرش را براى تو میگویم عرض کردم: «از چه از یک دیگر میپرسند؟» فرمود: این آیه در باره امیرالمومنین(صلوات اللَّه علیه) است، آن حضرت (علیه السلام) می فرمود:خدا را آیهاى بزرگتر از من نیست، خدا را خبرى بزرگتر از من نیست.
راغب اصفهانی براین عقیده است، که نبا خبرى است، که فایده و سود بزرگى دارد، که از آن خبرعلم و دانش حاصل می شود؛وبرظنّ وگمان غلبه می کند،هیچگاهگفتن خبر به معنى نبا درست نیست مگر اینکه سه اصل سود وفایده وعلم ودانش وغلبه بر ظن وگمان از آن فهمیده شود؛ وهم چنین راغب بر این باور است، که به خبرى که دروغى در آن نباشد شایسته است، نبا گویند. و هم چنین خبر از سوى خدا و از سوى نبى (علیه الصلاه و السلام)را نبا گویند.[۲۸۶]
علامه درذیل آیه بالا بیان کرده،که این آیه پاسخ از استفهامى است،که خود خداى تعالى کرده بود، خودش پرسید، از چه سوال مىکنند؟پاسخ مىدهد، از خبرى بس عظیم؛ و این توصیفى که از خبر مذکور کرده، توصیفى است که تعظیم آن خبر، از آن هویدا است؛و مراد از"خبر عظیم” خبر بعث و قیامت است، که قرآن عظیم در سورههاى مکى و مخصوصا در سورههایى که، در اوایل بعثت نازل شده، کمال اهتمام را درباره اثبات آن دارد ، علامه بر این باور است، که موید این معنا سیاق آیات سوره نبا است، که در آنها جز به مساله قیامت و صفات یوم الفصل و استدلال برحقیت و واقعیت آن پرداخته نشده است.[۲۸۷]
در تفسیر جوامع الجامع آمده است، که این جمله توضیح شىء مورد اهمیت است، که خبر روز رستاخیز باشد، یا امررسالت و لوازم آن باشد.[۲۸۸]
درمخزن العرفان نیز آمدهاست،که نبا خبرى را گویند، که متضمن سه فایده باشد اول فایدهاش بزرگباشد؛دوم از آن علم یا ظن حاصل گردد؛سوم عارى و خالى ازدروغ باشد،مثل تواتریا خبرى که خدا یا پیغمبر وامام میدهندکه احتمال کذب نمی دهد، وبیان می داردتمام اخباری که بلفظ نبا آمده است، متضمن معنای این سه معنی است.[۲۸۹]
در تفسیرکشاف آمده است،که «عَنِ النَّبَإِ الْعَظِیمِ»شرح مقام با عظمت است.[۲۹۰]
باتوجه به معناههای بالا وتفاسیرگفته شده،که بیان شد، نبا متضمن خبری ا ست، که پراهمیت باشد، و طریحی این حدیث را از حیث تفسیر آیه آورده است، وبا آوردن این حدیث مصداق آیه را بیان کرده است،که منظور امام علی (علیه السلام) ولایت اوست.
۳-۶-وفی
طریحی براین باور است،که وفی به معنای گرفتن به طور کامل به طوری که چیزی از آن باقی نماند، است.[۲۹۱] آیهی آورده شده، در این قسمتعبارتاست از:«وَ إِبْراهِیمَ الَّذِی وَفَّى»(نجم /۳۷) «و [نیز در نوشتههاى] همان ابراهیمى که وفا کرد». طریحی حدیثی را ذیل این آیه آورده است، که عبارت است از:
الْمُکَارِی عَنْ أَبِی حَمْزَهَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ (علیه السلام) قَالَ قُلْتُ لَهُ مَا عَنَى بِقَوْلِهِ- وَ إِبْراهِیمَ الَّذِی وَفَّى قَالَ کَلِمَاتٍ بَالَغَ فِیهِنَّ قُلْتُ وَ مَا هُنَّ قَالَ کَانَ إِذَا أَصْبَحَ قَالَ- أَصْبَحْتُ وَ رَبِّی مَحْمُودٌ أَصْبَحْتُ لَا أُشْرِکُ بِاللَّهِ شَیْئاً وَ لَا أَدْعُو مَعَهُ إِلَهاً وَ لَا أَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِ وَلِیّاً- ثَلَاثاً وَ إِذَا أَمْسَى قَالَهَا ثَلَاثاً قَالَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی کِتَابِهِ- وَ إِبْراهِیمَ الَّذِی وَفَّى..[۲۹۲] ابو حمزه گوید:به حضرت باقر( علیه السلام) عرض کردم:خداى تعالى از این گفتار چه مقصودى دارد (که فرماید): «و ابراهیم که وفا کرده است»؛ فرمود:(مقصودش) کلماتى بوده که ابراهیم در (گفتن) آنها مبالغه می- کرده (و بسیارمی گفته) عرض کردم:آنها چیست؟ فرمود: هر گاه صبح می کرد، سه بار میگفت:«اصبحت و ربى محمود اصبحت لا اشرک باللَّه شیئا و لا أدعو معه الها و لا اتخذ من دونه اولیا»و چون شام میکرد سه بار میگفت؛ فرمود: پس خداى عز و جل در قرآن اش این آیه را نازل فرمود:«و ابراهیم که وفادارى کرد».
علامه بیان کرده که کلمه” توفیه” که مصدر فعل” وفى” است، به معناى آن است که حق صاحبحقراتماموکمال بپردازى و توفیه ابراهیم (علیه السلام) این بود، که آن حضرت هرحق بندگى که به عهده داشت، تمام و کامل ادا کرد؛و به بهترین وجه هم ادا کرد.[۲۹۳]سپس علامه درادامه بیان خود این آیه را می آورد، که خداى تعالى در ستایشاش فرموده:«وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ» (بقره/۱۲۴)
طبرسی براین باور است، که حضرت ابراهیم فرمان خدا رابه طور کامل وتمام انجام داد.[۲۹۴]
هم چنیندرتفسیرالقرآن الکریم مولف بیان کرده است، که وفی به معنای اتمام امر و فرمان وصبر بر ذبح فرزند وآتش نمرود است.[۲۹۵]
طریحیاینحدیثرادرجهتتفسیرآیهبیان داشته است،و معنای وفا رادر کلامامام برای مخاطب خود بیان وتبیین کرده است،که مقصود از وفاداری امام گفتن این جملههای مورد نظردر حدیث است.اماآنچه روشن است، گفتن این جملهها در لفظ فقط نمیتواند باشد، بلکه در عمل، حضرت ابراهیم آنهارا ادا کرده است.
۳-۷-هدا
طریحی بیان داشته است،که هدا به معنای راهنمایی کردن وثابت قدم نگه داشتن بر صراط المستقیم است.[۲۹۶]
مولف دراین قسمت آیهی ذیل را بیان داشته است، که عبارت است از :« اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ» (حمد/۶)« به راه راست ما را راهبر باش.»
حدیث آورده شده، توسط طریحی در این قسمت عبارت است از :
قَالَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الصَّادِقُ (علیه السلام) فِی قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ قَالَ یَقُولُ أَرْشِدْنَا إِلَى الصِّرَاطِ الْمُسْتَقِیمِ أَرْشِدْنَا لِلُزُومِ الطَّرِیقِ الْمُؤَدِّی إِلَى مَحَبَّتِکَ وَ الْمُبَلِّغِ إِلَى دِینِکَ وَ الْمَانِعِ مِنْ أَنْ نَتَّبِعَ أَهْوَاءَنَا فَنَعْطَبَ أَوْ نَأْخُذَ بِآرَائِنَا فَنَهْلِکَ.[۲۹۷]
حضرت صادق( علیه السلام) در باره آیه «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ» فرمود: یعنى ما را راهنمایى کن براه مستقیم، که منظور از راهنمایى کن،این است که، براهى که برساند، ما را به محبت تو و دینت، و باز دارد، از آنکه پیرو هواى نفس خویش باشیم، یا از آرا خود پیروى کنیم و هلاک گردیم.
راغب براین باوراست،که هدی به معنای راهنمایی با لطف ومهربانی است؛ وهم چنین بیانداشته استکه،دراین آیات که واژه هدایت درآنها بهکاررفته است،اولایمان ونیکواری باید باشد، سپس افزونی هدایت ازسوی خدا است.[۲۹۸]
در تاج العروس آمده است،که هدی به معنای راهنمایی است، و دلالت می کند به لطفی که مارا به مطلوب برساند.[۲۹۹] در کتاب العین آمده است،هدی به معنای آنچه هدایت می کند به سوی صاحب موده از نیکی است.[۳۰۰]
این حدیث معنای هدایت را، راهنمایی به سوی محبت خداوندی یا راهی که انتهای آن محبت خداوندی است، میداند وتفسیر می کند، و هر چه محبت خدا شامل او شود، یقیناً از هوی هوس به دور می باشد.
۳-۸-دبب
طریحی بیانداشته است، دابه که از ریشه “دبب” است،به این معنا است،که آن خارج می شود، ازبین صفا ومروه و خبر میدهد، به مومن که او مومن است، و به کافرکه اوکافر است.[۳۰۱]
آیهی آورده شده، دراین قسمت عبارت است از : «وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّهً مِنَ الْأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ کانُوا بِآیاتِنا لا یُوقِنُونَ» (نمل/۸۲) «و چون قول [عذاب] بر ایشان واجب گردد جنبندهاى را از زمین براى آنان بیرون مىآوریم، که با ایشان سخن گوید،که مردم [چنان که باید] به نشانههاى مایقین نداشتند.»