- اغراض شعری مختلف همچون آزادی ، اشتیاق به وطن ، قومی گرایی ، ظلم ستیزی ، فقر ستیزی.
- وجود یک نوع تشاؤم و بدبینی در شعر او ، دیدگاه فیتوری نسبت به وطن خود همراه با بدبینی است او سراسر وطن خود را ظلم و ستم می بیند که مردم به دست خود آن را ایجاد کرده اند. او در یکی از اشعارش تحت عنوان « البحار العجوز » چنین می گوید :
زَما نُنا ضاعٌ … وَ ضاعَت البِحار
وَضاعَت الأصدافِ فِی المَحار
وَ لَو کُرَهناه ، فهذا زَمَنُ الذَّینَ بَعدُنا
أتی کَما أتوا عَلی تُرابِ مَجدُنا
وَ قَد زَرَعناه جَفاء …
فَلیَکُن حِصادُنا جَفا
لَو أَنَّنا کُنّا زَرَعناه صَفاء ، لِصَفا
( اغانی افریقیا ، ص ۲۸۴ )
او زمان خود را تباه شده می بیند که در آینده هم چنین خواهد بود و چون کِشته آنـها از روی
جفا بوده است دِروی آنها هم چنین خواهد بود و اگر از روی صفا و خلوص می کاشتند محصول آنها هم همانطور می شد.
۳ – ۲ – ۶ – رویکرد صوفی در اشعار فیتوری
فیتوری در مقدمه دیوان « أغانی افریقیا » درباره رویکرد صوفی در اشعـار خود می گـوید : این
دیدگاه جزئی از وجود من است قبل از اینکه متولد شوم و قبل از سرودن شعر با آن می زیستم. پدرم یکی از بزرگان صوفیه بود. اصلاً شعر را از طریق شناخت تصوف شناختم. بنابراین پناه بردن من به این امر ناگهانی یا جدید نبود بلکه آگاهانه و با بینشی فلسفی و یا فنی بود تا افق جدیدی بیابم . ( الکاتب ، بی تا ، ص ۳۱۷ )
پدیده صوفیه که در مجموعه شعری خود « معـزوفه الدرویش متجول » آن را بیـان نمـوده ام
در حقیقت توجهی عمیق به درون است و صوفی بودن شاعر یا شاعر بودن صوفی در اشعار هم جایگاهی انسانی مثبت با درکی عمیق و احساساتی بیدار دارد. صوفی در اشعار من انقلابی است و آن صوفی تقلیدی شکست خورده نیست.
در واقع یکی از گرایش های بارز اشعار فیتوری همین گرایش صوفـیانه در اشعار اوست. در واقع
درویشی که فیتوری از آن سخن می گوید خود اوست. فیتوری قسمت عمده قصاید این دیوان را در لبنان سروده است و اولین قصیده که دیوان به اسم آن نامیده شده است در بیروت در سال ( ۱۹۶۷ م ) به نظم درآمده است وی در مقطع اول آن می گوید : همانطور که گفته شد علت این رویکرد در اشعار فیتوری به دلیل پرورش او در فضایی صوفی بود که تفکر صوفیانه از همان کودکی در وجود او رسوخ یافت و با رموز و جشنها و حلقه های ذکر و تواشیح و اشعار و سرودهای صوفیانه آشنا گشت. ( الاعمال الشعریه ، ص ۳۵ )
همانطور که فیتوری در اشعار افریقایی خود موفق بوده در این نوع از شعر خود گرایش صوفیانه
نیز موفق بوده است به گونه ای که احسان عباس درباره او می گوید :
فیتوری دو جنبه تابان در اشعار خود دارد :
تصویر لحظات رعب و وحشت روحی بین فرد یا جماعت و تصویر لحظات وجد صوفی در مراحل تأمل در واقعیت عربی و انسانی.
در قصیده ای که نجیب صالح آن را ذکر کرده است شاعر ابراز می داد که تنها آن عاشـق نیست
بلکه سلطان عاشقان است :
فی حضرهِ مَن أهوَی
عبثت بی الأ شواقُ
حدّ قُتُ بلاوجهٍ
وَرَفضتُ بلاساق ٍ
عشقی یُغَنّی عشقی
و فنائی استغراق
مملوکک لکنّی
سلطان العشاق !
( خلیل حی ، ۲۰۰۳ م ، ص ۳۴۵ )
۳ – ۲ – ۷ – دیدگاه فیتوری پیرامون شعر
فیتوری از میان شاعران اجتماع گرای دوره معاصر ، بیش از همه ، به ناظم حکمت ارادت دارد و
می گوید : من در این حال و هوا ، شعری به مانند شعرهای ناظم حکمت نخوانده ام. وی عقیده دارد که تنها افکار ارتجاعی نیست که باید از شعر رانده شود ، بلکه باید شعارها را از شعر بیرون ریخت و گرنه مقالات سیاسی ، کار چنان شعرهایی را بهتر ادا می کنند.
در نظر فیتوری ، شعر در سکوت زاده می شود و در سکوت هـم می میرد ، در اجتـماع تـنفس
می کند و در عزلت احساس اختناق می کند.
شعر مخلوقی است اجتماعی که در فضای نفسانی از تهی سرشار نمی تواند زنده بماند. و هـمان
گونه که عنصر روح ، حقیقت وجودی خود را ، در ماده تکمیل می کند ، شاعر حقیقی نیز با توده مردم در رابطه است ، یعنی هر کدام از اینان برای دیگری ضروری است و در تحول فعالیت ذاتش ، نیاز به آن دیگری دارد.
پیـوند شاعـر و تـوده ، طبیـعتی دیـالکتیکی دارد ، اگر پلی که میان این دو وجود دارد از میان
برخیزد ، آن مشارکت وجدانی و خلاق از میان برخاسته است. اما باید دید کدام شاعر و کدام توده؟ شاعری که در اینجا مورد نظر من است ، شاعر معاصر عرب است ، و در سه گروه قابل دسته بندی است :
- شاعر متعهد : آن که نسبت به مسأله « التزام و تعهد » ، خود آگاهی کامل دارد و با مشکلات ملتش اتحاد کلی دارد. منظورم از « آگاهی کامل به مسأله التزام و تعهد » این نیست که وی صرفاً در یک حزب سیاسی وطنی ، و زیر پرچم حزبی خاص قرار داشته باشد و شعارها و اصول آن را تصویر کند. التزام حقیقی ، فقط از راه ممارست روزمره ، در راه پیروزی دیگران حاصل می شود. متون تئوریک و افکار مجرد کافی نیست که شاعر انقلابی به وجود آورد یا شاعر واقعی.
- شاعر غیر متعهد یا فرصت طلب : که منتظر است از راه بعضی حوادث اجتماعی ، خود را به مسائل مردم وابسته نشان دهد. اینان غالباً برای سکوت خود ، تقاضای بها می کنند.
- گروه سوم که معتقدند عالم شعری و زیباشناسیک آنان اگر تحت تأثیر مشاغل حیات روزانه قرار گیرد ، آلوده شده است. شعر در نظر اینان چیزی است آسمانی و قدسی ، و باید از تمام جریان های زندگی روز برکنار بماند.
فیتوری می گوید ، شعر باید حاصل آمیزش ذات فرد به ذات اجتماع باشد ؛ آنـجا کـه ذات فـرد
در ذات کل محو می شود و از نو با یکدیگر مجسم می گردند ، در تصویری ایقاعی و غنایی یا حماسی یا نمایشی. این چنین است تجربه شاعر واقعی آنگونه که از خلال کارهای « پابلو نرودا » ، « ناظم حکمت » ، « برشت » و « آرگون » احساس می شود.
حال اگر قضیه را از طرف دیگرش – که توده مردم است – مورد مطالعه قرار دهـیم می بینیـم
که جامعه عرب امروز ، در یک مرحله انتقال تاریخی قرار گرفته است اما هنوز در برابر شعارهای بیمارگونه بورژوازی و افکار شعرای درباری و آه و ناله های سمسارانِ عواطف قرار دارد. وظیفه شاعر ملتزم و انقلابی در چنین شرایطی چیست ؟ آیا جز این است که با « ابتذال » به مبارزه برخیزد ؟ پرسش این است که آیا باید نماینده امپراطوری گذشته ، در جمهوری اکنون باشد یا نمایشگر پیکارها و پیروزی های آینده ؟
شعر فیتوری از غم های ساده یک سیاه زنگی با لحنی رمانتیک آغاز می شود و تـا مرحـله یـک