هدف عرفا از مرگ اختیاری، ایجاد بی میلی و دلزدگی در انسان نسبت به زندگی دنیایی است.در این حالت یادکردِ مرگ با کاهش ترس از آن همراه است. امّا به این نکته باید توجه کرد که هدف و خواسته ایی(رسیدن به دنیای حقیقی و احساس معنا کردن در مردن) باعث دلگرمی و کشش عرفا به سوی مرگ ارادی و ترک دنیا می شود که در آنها آرامش روحی ایجادمی کند.امّا اگر مرگ اندیشی و ترک دنیا بدون هیچ انگیزه و هدفی انجام گیرد نه تنها باعث کاهش ترس از مرگ نمی شود بلکه سبب احساس بی معنایی و ناامیدی در فرد می شودو موجباتِ تخریب روحی ـ روانی در او خواهد شد.در نتیجه چنین انسانی برای در امان ماندن از احساس پوچی و سردرگمی و پریشانی، آگاهانه خود را به غفلت می زند و با مشغول شدن به اسباب دنیایی خود را نجات می دهد. بیت زیر از صائب وصف چنین انسانی است:
نیست از صید تو غافل یک نفس صیاد مرگ گر چه خود را از اجل دانسته غافل می کنی
(صائب، دیوان، ج۶، ص۳۲۷۹)
مرگ اختیاری رسیدن به آگاهی و معرفت است. ترک دنیا نیز که همان مرگ اختیاری است باعث صفای درونی و آمادگی فرد برای دریافت معارف و دانش های شهودی است. به همین خاطر ترک دنیا، آگاهی بخش، یا مقدمۀ آگاهی و دانایی است:
ترک دنیا کرده را باطن مصفا می شود چشم پوشیدن ز اوضاع جهان واکردن است
(همان، ج۱، ص۱۲۷)
مرگ ارادی باعث درک و احساس زندگی در انسان می شود. در واقع مرگ ارادی زندگی را از حالت تکراری و عادت گونگی، خارج می کند و فرد را از انجماد و یکنواختی باز می دارد. صفای دل و پاکی درون از آلودگی های دنیایی و تعلّقات نفسانی، در مرگ ارادی است که به فرد دست می دهد. شخص در این حالت احساس فردیّت می کند و بهتر می تواند درکی از خود داشته باشد. در مرگ اندیشی است که فرد به خود فکر می کند و جویای هویّت حقیقی و شخصیّت واقعی خود است و سؤالِ «من کیستم؟» برای او مطرح می شود.
بررسی جامعه شناسانۀ مرگ
تأثیر اوضاع و شرایط زندگی بر تداعی مفهوم مرگ
نکتۀ اساسی راجع به تصوّر مرگ در انسانها،مربوط است به بررسی پدیدۀ مرگ از دیدگاه اجتماعی افراد.مرگ موضوعی است که هر کس مطابق تجربیات و پایۀ اجتماعی خویش بدان می اندیشد.بنابراین تصوّر فرد از مرگ، متأثر از پایگاه اجتماعی و تجربیات او در زندگی است. جهان بینی و نگرش انسانها با شرایط و اوضاع پایگاه اجتماعی آنها ارتباط دارد.مرگ بر افراد با طبقۀ اجتماعی ثروتمند و مرفّه که اسباب آسایش و راحتی و خوشگذرانی را در اختیار دارند، به مراتب سختترو مشکلتر از افرادی است که در رنج و مشقت ناشی از فقر و تنگدستی به سر می برند:
چون زندگی به کام بود مرگ مشکل است پروای باد نیست چراغ مزار را
(صائب، دیوان، ج۱، ص۳۴۱)
گاهی از اشارات شاعران به مرگ، می توان از عکس العمل و نحوۀ تلقی افراد نسبت به مرگ، جنبه های جامعه شناسانه ایی را دریافت و استنباط کرد. مثلاً در بررسی نگاه آنها به مرگ و دلایل ترس یا عدم ترس آنها از آن، به شناخت پایگاه اجتماعی افراد دسترسی پیدا کرد.
تلخی می را خمار باده شیرین می کند شد گوارا مرگ تلخ از درد و داغ زندگی
(صائب، دیوان، ج۶، ص۳۲۶۷)
بیم و هراسِ افراد متموّل و کامیاب بیشتر از افراد فقیر و تهیدست است. آنهایی که در رفاه و خوشی هستند، حتّی از اندیشیدن به مرگ می ترسند، چه برسد به خودِ مرگ. از دست دادن دارایی ها و اسباب لذّت و شادی برای انسان های مرفه هراس آور است.چرا که فکر مرگ، غم و اندوه از دست دادن و جدایی از مال و ثروت را برای آنها به همراه دارد.
هر چه باشد نیستی در پی ندارد بیم مرگ بر نفس پیوسته لرزد کامیاب زندگی
(همان، ج۶، ص۳۲۶۴)
هر اندازه سختی و مشکلات زندگی بیشتر باشد، مرگ بر فرد آسانتر و راحتتر خواهد بود. همواره انسان هایی که در سختی و رنج به سر می برند بیشتر به مرگ و مردن می اندیشند. در نتیجه انسانی که سختی های زندگی را بر خود هموار کند، بهتر می تواند مرگ را بر خود آسان کند. از این روست که مرگ اختیاری، ریاضت کشی و خود را عادت دادن به سختی است:
خوابگاه مرگ را هموار بر خود ساختن در زمان زندگی از خاک بستر کردن است
(همان، ج۱، ص۲۱۴)
هر چه زندگی تلخ تر و ناگوارتر، مرگ آسانتر.
تحقیقات انجام شده با موضوع سیمای مرگ در شعر فارسی۹۰- فایل ۲۴