آم
مشاوره و راهنمایی
آم
برنامه درسی
آم
نمودار ۲-۲ نه قدم شخصی سازی یادگیری
۲-۱۸- مفهوم یادگیری
یادگیری را میتوان به صورت مختلفی از جمله کسب اطلاعات و تفکرات جدید، عادتهای مختلف، مهارتهای گوناگون و راههای متنوع حل مسئله و همچنین کسب رفتار و اعمال پسندیده و یا حتی ناپسند تعریف نمود. این در حالی است که هرگنهان و السون [۶۵] معتقدند یادگیری با وجودی که یکی از مهمترین زمینهها در علم روانشناسی به حساب میآید از مشکل ترین مفاهیم برای تعریف نیز میباشد اما آنچه که به عنوان معروف ترین تعریف یادگیری شناخته شده است:
یادگیری به فرایند ایجاد تغییرات نسبتاً پایدار در رفتار یا توان رفتاری که حاصل تجربه است گفته میشود و نمیتوان آن را به حالتهای موقتی بدن مانند آنچه بر اثر بیماری، خستگی یا داروها پدید می آید نسبت داد . (هرگنهان و السون، ترجمه سیف ۱۳۹۱، ص ۶۰)
تعریف گانیه از یادگیری نیز بسیار شبیه تعریف فوق میباشد: یادگیری تغییری است که در توانایی انسان ایجاد میشود و برای مدتی باقی میماند و نمیتوان آن را به سادگی به فرآیندهای رشد و نمو نسبت داد. هم چنین یادگیری با آموزش تفاوت دارد. آموزش را صاحب نظران به عنوان فعالیتهایی تعریف کرده اند که با هدف آسان ساختن یادگیری از سوی مدرس طرح ریزی میشود، و بین مدرس و یک یادگیرنده به صورت کنش متقابل جریان مییابد.
بدین ترتیب مشخص میشود که یادگیری همیشه معطوف به یادگیرنده است اما آموزش وسیله رسیدن به یادگیری (هدف) است . معلم در آموزش تسهیل کننده یادگیری است ولی یادگیری فعالیتی است که فقط منوط به یادگیرنده و تمایلات و خواستههای او برای یادگیری میباشد. و یادگیری زمانی اتفاق میافتد که موقعیت محرک همراه با محتوای حافظه بر یاد گیرنده به گونه ای تاثیر گذارد که عملکرد او بعد از قرار گرفتن در آن موقعیت نسبت به قبل از آن تغییر یابد. این تغییر در عملکرد همان چیزی است که ما را به این استنباط که یادگیری اتفاق افتاده است، هدایت میکند . (گانیه، ترجمه نجفی زند ۱۳۷۳، ص ۳۴)
آنچه ما را از وقوع یادگیری مطلع میسازد رفتار قابل مشاهده فرد است که به آن عملکرد نیز گفته میشود .در حقیقت مقیاس ما جهت سنجش وقوع یادگیری عملکرد فرد است.
۲-۱۹- محورهای اساسی یادگیری
یونسکو[۶۶] به منظور تحقق توسعهی انسانی برای تعلیم و تربیت در قرن بیست و یکم چهار محور اساسی را برای یادگیری پیشنهاد می دهد تا بر اساس آن پایههای دانش در طول زندگی اشخاص شکل بگیرد.
این چهار محور به شرح زیر است :
۱-"یادگیری چگونه دانستن” که ابزارهای درک و شناخت را در اختیار میگذارد.
۲-"یادگیری چگونه انجام دادن” به گونه ای که بتوان در محیط به صورت خلاق عمل کرد.
۳-"یادگیری زندگی با دیگران” به گونهای که بتوان در تمامی فعالیتهای بشری با افراد دیگر مشارکت و همکاری داشت.
۴-"یادگیری چگونه بودن” پیشرفتی که ناشی از سه مرحلهی قبلی است . (یونسکو، ۱۳۷۶، ص ۸۸)
۲-۲۰- اهمیت یادگیری
از آنجا که اکثریت رفتارهای آدمی یاد گرفته میشوند، بررسی اصول یادگیری به ما کمک میکند تا علتهای رفتارمان را بفهمیم. آگاهی از فرایند یادگیری نه تنها در فهم رفتار بهنجار و انطباقی به ما کمک میکند بلکه امکان درک بیشتر شرایطی که منجر به رفتار ناسازگار میشود را نیز به ما میدهد و در نتیجه روشهای موثرتر روان درمانی را به وجود میآورد. افزون بر این، بین اصول یادگیری و روشهای آموزشی رابطه نزدیکی وجود دارد. در بسیاری از موارد، اصول حاصل از پژوهشهای یادگیری آزمایشگاهی در کلاس درس مورد استفاده قرار گرفتهاند. کاربرد وسیع یادگیری برنامهای، ماشینهای آموزشی و آموزش کامپیوتری ۳ مثال از چگونگی تاثیر پژوهش بر روشهای آموزشی هستند .روند جاری آموزش و پرورش به سوی نظامهای آموزشی مشخص یا آموزش فردی را نیز میتوان محصول پژوهشهای مربوط بر فرایند یادگیری دانست ما میتوانیم به طور منطقی نتیجه گیری کنیم که پا به پای افزایش دانش ما از فرایند یادگیری، روشهای آموزشی نیز کارآمدتر و اثر بخش تر خواهند شد. (هرگنهان، [۶۷]۱۳۷۷، به نقل از براری ۱۳۸۶)
۲-۲۱- شرایط یادگیری
به اعتقاد گانیه، یادگیری محصول دو دسته از شرایط میباشد:
۱-شرایط درونی
۲-شرایط بیرونی
معیار تعیین این شرایط، ذهن فراگیر است. یعنی آنچه که باید در هنگام یادگیری در درون ذهن فراگیر باشد شرایط درونی است. در واقع شرایط درونی مجموعه تواناییهای آموخته شده قبلی است که به وسیله مجموعهای از فرآیندهای تبدیل، موثر واقع میگردد. مثلاً کودکی که نوشتن کلمه کتاب را یاد میگیرد، این یادگیری بر آموختههای قبلی او استوار است و با کمک آنها ایجاد میشود. در حقیقت کودک، طریقه نوشتن حروف ک،ت،ا و ب را قبلاً آموخته است.
دومین دسته از شرایط یادگیری، بیرونی است. یعنی آنچه در هنگام یادگیری خارج از ذهن فراگیر برای مثال توسط معلم صورت میپذیرد.
وقوع یادگیری از تفاوت موجود در عملکرد انسان در قبل و بعد از قرار گرفتن در یک موقعیت یادگیری استنباط میشود. تواناییهای آموخته شده قبلی شرایط درونی لازم را برای یادگیری تشکیل میدهند . این شرایط درونی به وسیله مجموعهای از فرآیندهای تبدیل موثر واقع میشود. دومین دسته از شرایط یادگیری نسبت به یادگیرنده بیرونی است. فردی را در نظر بگیرید که تمام تواناییهای قبلی برای ضرب دو عدد را دارد، دلیل خاصی وجود ندارد که فرض میشود شرایط بیرونیای که برای یادگیری یک مورد از این ها ضروری است همانند شرایط بیرونی لازم برای یادگیری مورد دیگر است. دو نوع توانایی متفاوت بدون شرایط یکسان آموخته میشوند آنها نه تنها به تواناییهای قبلی متفاوتی نیاز دارند بلکه شرایط بیرونی متفاوتی را نیز برای یادگیری لازم دارند . یادگیری هر نوع توانایی جدید از نقطه متفاوتی از یادگیری قبلی شروع میشود و احتمالاً به موقعیت بیرونی نیز نیاز دارد . (گانیه، ترجمه نجفی زند، ۱۳۷۳)
۲-۲۲- تقسیم بندی سبکها
با وجود اختلاف نظرهای فراوانی که در مورد سبکهای یادگیری وجود دارد، میتوان آن ها را به سه دسته زیر تقسیم کرد :
۲-۲۲-۱- سبکهای شناختی[۶۸]
این دسته از سبکها اشاره میکنند به این که یادگیرنده چگونه مطالب را درک میکند، به خاطر میسپارد، چگونه میاندیشد و مسایل را حل میکند.
۲-۲۲-۲- سبکهای عاطفی[۶۹]
این روش شامل ویژگیهای شخصیتی و هیجانی هستند. از جمله این ویژگیها میتوان پشتکار یادگیرنده، کار کردن به تنهایی یا با دیگران، پذیرفتن و نپذیرفتن تقویتهای بیرونی را نام برد. برای مثال، بعضی ترجیح میدهند در موقع یادگیری به تنهایی مطالعه کنند و دستهای دیگر از دانش آموزان ترجیح میدهند با هم سن و سالها یا با هم کلاسیهایشان به طور گروهی مطالعه کنند.
۲-۲۲-۳- سبکهای فیزیولوژیکی[۷۰]
این نوع سبک یادگیری جنبههای زیست شناختی یادگیرنده را نشان میدهد و بر واکنشهای او نسبت به محیط فیزیکی دلالت دارد.دانش آموزان برای محیطی که در آن مطالعه میکنند، اولویتهایی قائل هستند. برای نمونه، بعضی از یادگیرندگان دوست دارند در هنگام شب مطالعه کنند، اما گروهی دیگر ترجیح میدهند صبح به مطالعه بپردازند. یا بعضیها دوست دارند در محیطی کاملاً آرام درس بخوانند اما گروهی دیگر علاقه مندند در هنگام مطالعه به موسیقی آهستهای نیز گوش دهند.
۲-۲۲-۱-۱- سبک های شناختی و انواع آن :
یکی از سبکهای شناختی یادگیری سرعت ادراکی[۷۱] است. در این سبک یادگیری،؛ یادگیرندگان به دو دسته تقسیم میشوند:
۱-دسته تکانشی[۷۲]: این گروه به سرعت پاسخ دهی اهمیت میدهند.
۲-دسته تعاملی[۷۳] : این دسته بر دقت و صحت پاسخ تاکید دارند.
پایلر و اسنومن[۷۴] اظهار میدارند که افراد تکانشی سرعت عقلانی سریعی دارند و با اولین جوابی که به ذهنشان میرسد پاسخ میدهند، بنابراین بیشتر مرتکب خطا و اشتباه میشوند.
در مقابل یادگیرندگان تاملی یک مساله را با سرعت متناوب حل میکنند و با تاخیر به مسئله جواب میدهند .ابتدا مکث میکنند و تمام راهها و شقوق را در نظر میگیرند، بعد جواب صحیح میدهند و کمتر مرتکب خطا میشوند.
هان[۷۵] (۱۹۹۵) میگوید: نه تکانشی و نه تاملی هیچ کدام بهترین سبک یادگیری نیست و اکثر تکالیف پیچیده عناصری از هر دو سبک پاسخ دهی را دارند. بنابراین، ضرورت دارد که شاگردان تاملی و تکانشی را تشویق کنیم که از همدیگر بهره بگیرند، چون هیچ کدام از این دو سبک به تنهایی کافی نیست.
یکی دیگر از سبکهای شناختی معروف سبک وابسته به زمینه[۷۶] و سبک نابسته به زمینه [۷۷] است.
۱-وابسته به زمینه : یادگیرندگانی که در این دسته قرار دارند بیشتر تحت تاثیر محیط اطراف خود قرار میگیرند. این دسته از افراد در جاهایی که متن یا زمینه مهم است (مثل موقعیتهای اجتماعی، ادبی و تاریخی) عملکرد موفقتری دارند، چون این نوع یادگیرندگان در این زمینه با مباحث کلی سر و کار دارند نه با جزئیات. این افراد در موقعیتهای گروهی، مثل بحث گروهی که در آن با همکلاسیهایشان در ارتباط متقابل هستند، بهتر یاد میگیرند و ترجیح میدهند که مواد درسی از قبل سازمان یافته باشد.
۲-نابسته به زمینه: این دسته از یادگیرندگان در علوم پایه(مانند ریاضیات، فیزیک، شیمی و زیست شناسی) موفقترند این نوع از یادگیرندگان در علومی که با جرئیات سرو کار دارند، عملکرد بهتری دارند، هم چنین بسیار راغب هستند که به صورت انفرادی آموزش ببینند و ترجیح میدهند که مواد درسی را خود شخصاً سازمان دهند.
ارمرود[۷۸] (۱۹۹۵) میگوید که افراد را به طور قطع نمیتوان در یکی از دو قطب وابسته به زمینه با نابسته به زمینه قرار داد. در واقع، دو قطب سبک یادگیری یک پیوستار را میسازند که در یک سر آن سبک وابسته به زمینه و در سر دیگر آن نابسته به زمینه قرار دارد. تعداد معدودی از یادگیرندگان در یکی از دو قطب جای میگیرند، در حالی که اکثریت یادگیرندگان در وسط پیوستار قرار دارند. (حسینی لرگانی و سیف، ۱۳۸۰)
۲-۲۲-۱-۲- دستهبندی سبکهای شناختی بر اساس نظر کلب
از میان سبکهای یادگیری معرفی شده(شناختی، عاطفی و فیزیولوژیکی) سبک شناختی اساس نظریه کلب انتخاب شد. کلب[۷۹] به گونهای دیگر سبکهای شناختی را دسته بندی کرده است که ریشه در نظریه گیلفورد[۸۰] و پیاژه [۸۱]دارد. گیلفورد تفکر را به دو دسته همگرا و واگرا تقسیم میکند و پیاژه نیز در جریان تحول ذهنی، چگونگی اندیشیدن را در دو شیوه جذب و انطباق دستهبندی میکند. کلب در تقسیم بندی خود چهار سبک واگرا، همگرا، جذب کننده و انطباق یابنده را در اثر ترکیب چهار شیوهی یادگیری با نامهای تجربه عینی، مشاهده تاملی، مفهوم سازی انتزاعی و آزمایشگری فعال به دست آورده است. (حسینی لرگانی و سیف، ۱۳۸۰) در صفحات بعد دیدگاههای دانشمندان مختلف در انواع سبکها به صورت تفضیلی بحث خواهد شد.
همگرا
جذب کننده
واگرا
کلب
وابسته و نابسته به زمینه
شناختی
عاطفی
سبک های یادگیری
انطباق یابنده
راهنمای نگارش پایان نامه با موضوع تاثیر هوشمندسازی مدارس بر سبک های یادگیری دانش آموزان پایهی ...