تجارت زمینی:
علاوه بر شهرهای فوق می توان از اهمیت خود شهر ارّجان در درجه نخست یاد کرد، چنانچه اصطخری و جیهانی ارّجان را شهری بزرگ و با نعمت و خصب و راحت می دانند، که دارای درختان خرما و زیتون و میوه های شهرهای گرمسیری است. در حوالی آن بیابان و دریا و زمین و کوه هرچهار مورد وجود دارد. آنها فاصله ارّجان را تا دریا حدوداً یک فرسنگ می دانند، که وجود این عومل طبیعی خود می تواند برای یک شهر از نظر امنیت، اقتصاد و کشاورزی و… یک حسن بسزا باشد.[۵۹۵] نویسنده حدود العالم از دوشاب بسیار عالی این شهر یاد می نماید.[۵۹۶] حمد الله مستوفی و ابن بلخی از زمین خوب و انواع میوه ها، خرمای بسیار و انار ملس و همچنین مشمومات خوب این شهر یاد کرده اند.[۵۹۷]
مقدسی می آورد ارّجان قصبهایست با ساختمانهاى استوار، پر خیر، با شهرهاى بزرگ و مردم مرفّه هم یخ دارد هم خرما! هم لیمو با انگور، مرکز انجیر و زیتون است، شیره نیکو و صابون مىپزند. انبار فارس و عراق، و بارانداز خوزستان و اصفهان است. نهرى پر آب از میان شهر مىگذرد، ساختمانهایش از سنگ نا تراشیده است، بازار بزازان مانند بازار سجستان دارد که درهایش به شب هنگام بسته مىشود، راستههائى است از چهار سو درها برابر هم دارد، و من بهتر از بازار گندم ایشان ندیدم. خوش هوا و در زمستان پاکیزه است. در میان نخلستان و باغها فرو رفته چاههایش شیرین، از خوبى نان و ماهى و یخ و خرمایش هر چه خواهى بگو! شش کوچه به نامهاى اهواز، ریشهر، شیراز، رصافه، میدان، کیّالان دارد.[۵۹۸] مقدسی می گوید از عضد الدوله نقل کردهاند که گفت من عراق را براى نام و ارّجان را براى درآمدش مىخواهم.[۵۹۹] مقدسی در جای نیز اشاره می کند که ارگان شیره عالى، صابون خوب، انجیر، زیت، فوطه- پارچههاى گندکیّه،[۶۰۰]بر بهار[۶۰۱] صادر مىکند.[۶۰۲] و در جای دیگر می آورد که، ارّجان، دوشاب و درختى مانند خار دارد که شکوفهاش انزوت است و مانند در منه[۶۰۳] بر زمین پهن شود و همچنین است در نواحى شاپور، در اینجا هملخت[۶۰۴] هاى نیکو نیز دارند.[۶۰۵] و در جاهایی مانند دارابجرد و ارّجان و جائى دیگر نیز کانهاى مومیایی نیز وجود دارد.[۶۰۶]
لسترنج نیز می گوید ارّجان در قرن چهارم شهری بزرگ بود، نخیلات فراوان و درختان زیتون بسیار و شش دروازه به نامهای اهواز، ریشهر، رصافه، شیراز، میدان و کیالین داشت. مسجدی خوب و بازارهای معمور داشت و در شهر صابون زیاد تهیه می شد.[۶۰۷] در اشکال العالم آمده در ارّجان دوشاب است و زیتون که به همه افاق می برند.[۶۰۸] اصطخری پس از ذکر کیل های فارس از کیل ارّجان نام می برد که از کیل شیراز یه ربعی زیادتر است.[۶۰۹]
حکیم ناصر خسرو علوى می گوید: « در سال ۴۴۳ از شهر ماه رویان به شهر ارّجان رفتم، شهرى بزرگ، و در او بیست هزار مرد بود. بر جانب شرقى رودى آب است که از کوه درآید به جانب شمال رود، چهار جوى بزرگ از او بریده، از میان شهر گذشته، باغهاى نخل و نارنج و زیتون را آب دهند و شهر چنان است که چندان که بر روى زمین ساختهاند در زیر زمین هم چندان دیگر باشد. از همهجا در زیر زمین و سردابها آب مىگذرد، و تابستان مردم شهر را به واسطه آن آب و زیر زمین ها آسایش باشد».[۶۱۰] پس می توان گفت که قراگرفتن ارّجان در حوزه ای که هم در کنار دریاست و هم کوه، زمین و بیابان دارد، همچنین وجود انواع محصولات غذایی و صنعتی در این شهر زمینه رونق اقتصادی را در این شهر فراهم کرده است.
محصولات کشاورزی:
علاوه بر این باید وجود بسیاری از این محصولات غذایی و صنعتی را باید مرهون رودها و آب چاه هایی دانست که زمینه کشاورزی را در این منطقه فراهم نموده بودند و در فصل جفرافیایی تاریخی ارّجان به این رودها از جمله طاب، شیرین، خویدان و… غیره به صورت مفصل اشاره کرده ایم. محصولات کشاورزی و جنگلی از قبیل بادام کوهی مهلب، کتیرا، انچوچک، بزرک، خرما، دوشاب، روغن زیتون، که در کوه ها و دشت های آن بسیار تولید می شد، از طریق بنادر مهروبان و سینیز به هندوستان حمل می شد، و در عوض عود، ادویه و کالا های نفیس و کمیاب هندی به آنجا وارد می شد.[۶۱۱] منبع اصلى تولید روغن، زیتون بود که به ویژه در حوالى نیشاپور، گرگان، دیلم، رامهرمز، ارّجان و فارس کشت مىشد.[۶۱۲] کشاورزی در کنار رود طاب (مارون کنونی) رونق بسیاری داشته است. ارّجان دارای باغ های بزرگ و نخلستان های فراوان بود و افزون بر خرما و میوه های گرمسیری، میوه های سردسیری نیز در آن امکان پرورش داشت. تولیدات کشاورزی آن شامل میوه هایی چون انجیر، زیتون، گردو، ترنج، لیمو و انار بود.[۶۱۳] پرورش گل هم زمان در خدمت پرورش زنبور عسل نیز بود، عسل و موم به مقدار زیادى در ارّجان، طارم فارس، اسپهان و آذربایجان، و همچنین در منطقه خزریها وجود داشت.[۶۱۴] شهر در ناحیۀ گرمسیری قرار داشت، اما دارای آب فراوان و هوای دلپذیر بود. آب بسیار و روش آبرسانی درست به کشت زار ها و باغ ها و هوای گرمسیری، وضع اقتصادی برتری را برای ارّجان نسبت به شهر های دیگر فراهم آورده بود.[۶۱۵] در ریاض الفردوس خانی آمده است هواى ارّجان بهتر بوده است و در آن تنباکوى چهابى و آب لیموى بسیار خوب به عمل می آمد. در قریه بکان که دروازه شهر ارّجان بوده چاهى خیلی عمیق وجود داشت، که اگر اجزاى کوهى را در آن می ریختند پر نمی شد. که این آب از نظر آبیاری برای کشاورزی می تواند یک امتیاز مثبت باشد. در فصلین بهار و زمستان اراضى و صحارى آنجا به طور کلی با آب باران و رودخانه مزروع مىگردد، و چمن مینا رنگش از ریاض مینو دلگشاتر و فضاى جنت آسایش از صحن خلد برین دلگشاتر است. نوعى گل بنفش مشهور به «گاوگوش» در آن صحارى به تربیت باغبان فطرت شکفته مىشود که هیچ یک از ریاحین بوستانى و کوهستانى به آن نشو و نما و آیین نیست. شب بوى صحرایى نیز در آن دشت مىباشد که از غروب شمس تا گشودن یاسمین صبح رایحه آن به ترتیب و ترطیب دماغ بىمنت لخلخه مصندل و مکفر و مطیب و معنبر مشغول است. قریب یک ماه از شبهاى بهار مغز ارباب هوش را معطر دارد. در یک فرسخى بهبهان مرغزار نرگس است که به گوشه چشم رایحه روح افزا تاراج به نظاره حیرت انتما مىنمایند. زمینش از کثرت ریاحین الوان و فرط سنبل و ضیمران به مانند چمن سبز افلاک است که به گلهاى کواکب آراسته باشد. نرگس آن صحرا چهار نوع است: اول نرگس متعارف است، و نوع ثانى نرگس هفت زرده است، و نوع ثالث را «مسکینک» گویند، که عطر آن بیشتر و برگ آن کوچکتر از نرگسهاى دیگر است. نوع رابع را «گاو چشم» گویند. در هیچ ملکى لبنیات و بره تازه به وفور بهبهان نمىشود.[۶۱۶] مقدسی می گوید خاک سرزمین فارس کان است، کوهستانش جنگل، خارش انزروت، هم خرما دارد و هم اترج زیتون ریباس، نی، عکوب، (کنگر یا خرشف بیابانی ) بادام و … می باشد.[۶۱۷] بنابراین تأثیر محصولات کشاورزی در اقتصاد ارّجان بسزا بوده، زیرا با وجود رودخانه ی پر آب و آب چاه ها زمینه کشت آبی در این ناحیه فراهم بوده است، و این محصولات کشاورزی علاوه بر رفع احتیاجات مردم به سایر نقاط نیز صادر می شد و درآمد سرشاری را برای اهالی این حوزه جغرافیایی رقم می زد.
صنعت:
در زمینه فرآوردههاى صنعتى در ایران صنعت پارچهبافى اهمیت ویژهاى داشت؛ که از آن میان تولید ابریشم از هرنوع (قز- خز، دیبا، حریر، اطلس، مخمل کرکدار) مقام اوّل را دارا بود. کارگاههاى ابریشم بافى بهخصوص در شمال، در امتداد جاده قدیمى ابریشم (مرو، گرگان به ویژه استرآباد، آمل و سارى در طبرستان، …) و همچنین علاوه بر آن در فارس، ارّجان شیراز وجود داشت.[۶۱۸] افزون بر تولیدات کشاورزی صنعت پارچه بافی تولید صابون و صید ماهی نیز در آن رواج داشت، و شیره خرما و انگور نیز به دست می آمد. فعالیت ضراب خانه ارجان در دورۀ صفاریان، نشان از اهمیت سیاسی و اقتصادی آن دارد. از سکه های ضرب ارجان در ۵۴ و ۵۶ قمری چنین بر می آید که این ناحیه در زمان امویان نیز دارای اهمیت سیاسی بوده است.[۶۱۹] چنانکه در قسمت تجارت دریایی اشاره کرده ایم شهرهایی مثل سینیز دارای جامه سینیزی، جنابه دارای کتان جنابی و ریشهر دارای کتان ریشهری بوده اند، و این حاکی از پیشرفت صنعت بافندگی در نواحی مختلف ارّجان در آن دوره می باشد. محصولات صنعتی ارّجان از قبیل، پارچه، سفره، دستمال و صابون در آن زمان شهرت فراوان داشت.[۶۲۰] بنابراین می توان گفت محصولات صنعتی مختلفی که از ارّجان و نواحی و رساتیق آن به سایر نقاط صادر می گردید منابع اقتصادی سرشاری را در اختیار اهالی قرار می داد، تا علاوه بر رفع احتیاجات خود توانایی گسترش صنایع و رونق کار خود را داشته باشند.
ضرب سکه در ارّجان:
در گذشته های بسیار دور که هنوز پول و سکه اختراع نشده بود مردم مبادلات خود را به صورت مبادله کالا به کالا انجام می دادند، که این نوع مبادله مشکلاتی مثل حمل و نقل دشوار، عدم رضایت طرفین به مبادله، مشخص نبودن ارزش اجناس برای مبادله و …. را داشت. مردم کم کم به فکر افتادند که در هر محلی کالایی را که از همه بیشتر رواج دارد به عنوان پول یا همان کالای واسطه ای استفاده کنند، که این نوع مبادله نیز مشکلاتی مثل حجم زیاد کالای واسطه ای، فاسد شدن آن، مشکلات نگهداری و…. را داشت. بنابراین بشر به این فکر افتاد که از فلزات کمیاب و گرانبها سکه ضرب کند و با رواج سکه میزان مبادلات راحت تر و بیشتر شد. در دوره اسلامی در ایران نیز در نقاط مختلف به ضرب سکه پرداخته اند که در این میان استان ارّجان نیز ضراب خانه هایی داشته است و بسیاری از سکه های دوره مورد بحث در ضراب خانه های این ناحیه ضرب شده اند. در ارجان سکه هایی در سال ۵۴ ه. ق و به نام عبدالرحمان بن زیاد ضرب شده است، همچنین ادامه ضرب این نوع سکه ها در ارجان در ۵۶ ه. ق و برمقباد در ۵۸ ه. ق به نام حکم بن ابی العاص ضرب شده است. تاکنون سکه ای که پیش از اسلام در ارّجان ضرب شده باشد، به دست نیامده است- اگر چه ضرب سکه های عرب ساسانی در این شهر احتمال ضرب آن را در دوره پیش از اسلام کاهش نمی دهد- و نام برمقباد نیز بر روی مهر های ساسانی به صورت وه از آمد قباد و بر سکه های این دوره با نشانه اختصاری ضراب خانۀ آن «ب.ر.م » آمده است.[۶۲۱] بنا به نوشته اشپولر ضرب مسکوکات خلفا در قرن سوم هجری/ نهم میلادی به تدریج متوقف شد و در زمان طاهریان و سامانیان در شرق ایران یک بار دیگر در مرو، سمرقند و چاچ تجدید شد. پس از دفع تهاجم صفاریان در زمان نیابت خلافت موفق مجدداً در غرب ایران، شهرهای اهواز، اردبیل، ارّجان و غیره به صورت محل های اصلی ضرب سکه در آمدند.[۶۲۲] ضرب سکه های عرب ساسانی در سالهای ۳۰-۸۰ ق/۶۵۰-۷۰۰ م در سرزمینهای اسلامی رایج شد. ویژگی های اصلی این نوع سکه ها عبارت بودند از وجود چهره پادشاه بر روی سکه و نوشته ها در مقابل آن، همچنین نقش آتشدان و دو نگهبان در طرفین محل، تاریخ ضرب به خط پهلوی و در نهایت افزودن عبارتی عربی همچون بسم الله و لله الحمد است. در سخن از این شیوه به طور همزمان در سال ۵۴ ه. ق و به سکه هایی به نام عبد الرحمان بن زیاد در ارّجان و برمقباد می توان اشاره کرد. نام وی به خط پهلوی بر روی سکه های عرب- ساسانی و با نقش نیم رخ خسرو پرویز با تاجی بر سر درون یک دایره و نیم دایره آمده است. از شاخص های این سکه می توان به نشان هلال ماه و ستاره درون یک دایره در مقابل تاج، نام حاکم به خط پهلوی و در کنار تصویر خسرو پرویز، جمله بسم الله به به خط کوفی بر حاشیه سکه، واژه پهلوی abzud به معنای برکت و «افزوده شده» و علامت های ماه و ستاره بر روی موقعیت های ساعت ۳،۶ و۹ اشاره کرد. در پشت این سکه ها در درون سه دایره متداخل، آتشدانی قرار دارد که دو نفر ملازم در دو سوی آن ایستاده اند. و در سمت راست درون دایره مرکزی نام محل ضرب و در سمت چپ تاریخ ضرب سکه به خط پهلوی نقش شده است. ادامه ضرب این نوع سکه در ارّجان در سال ۵۶ ه. ق و برم قباد در سال ۵۸ ه. ق با نام حکم بن ابی العاص نیز صورت گرفته است.[۶۲۳] بنابراین می توان گفت که ضرب سکه یکی از نشانه های رونق اقتصادی و اهمیت سیاسی و اقتصادی محلی است که سکه ها در آنجا ضرب می شده اند، و در این میان ارّجان نیز توانسته است در سالهای مختلف با ضرب سکه های که در ضراب خانه های این شهر ضرب می شدند ارزش و اهمیت سیاسی و اقتصادی خود را به جهان اسلامی آن دوره اثبات نماید، و از این طریق بر شکوه و رونق اقتصادی خاص خود بیفزاید.
وضع مالیاتی:
در طول تاریخ یکی از مهمترین منابع در آمد دولت ها برای رفع مخارج خود گرفتن مالیات ها بود. در ایران از زمان های بسیار دور دولت ها به گرفتن مالیات از اقشار مردم پرداختند. در اسلام علاوه بر این، رسمی به نام گرفتن جزیه نیز معمول بود. جزیه از هنگامی آغاز شد که مسلمانان پس از گشودن سراسر شبهجزیره عربستان در پی کشورگشایی و فتح دیگر کشورها و سرزمینها بودند. آیه جزیه در قرآن به مسلمانان میگوید که اهل کتاب در قلمرو اسلامی باید جزیه بپردازند. جهاد و دفاع از دولت اسلامی بر مسلمانان واجب است و بر غیرمسلمانان که در حمایت دولت اسلامی زندگی میکنند به جای آن جزیه واجب شدهاست. کودکان، زنان، پیرمردان و نابینایان از پرداخت جزیه معافاند. مقدار جزیه بستگی به صلاحدید حاکم اسلامی و رعایت حال پرداختکنندگان دارد. دولت میتواند اهل ذمه را از دید درآمد و ثروت طبقهبندی کند، و بر اساس توان پرداخت آنان سالانه مبلغی را مقرر کند. کم و زیادکردن این مقدار نیز بستگی به دیدگاه دولت اسلامی دارد. در صدر اسلام مقدار جزیه از یک تا سه دینار در سال متغیر بود. اقلیتهای مذهبی به خاطر پرداخت جزیه از پرداخت خمس و زکات هم معاف هستند.
در هر نقطه، میزان خراج نسبت به موقعیّت منطقه، قدمت زمین موردنظر - از لحاظ کشت- و نوع محصول تفاوت پیدا مىکرد. در این بین در ارّجان، دارابگرد و سابور مالیات براساس محصول خرمن محاسبه مىشد.[۶۲۴] در دورۀ آل بویه برابر آیین نامه ها از هر نخل یک چهارم درم گرفته می شد ولی در آبادیها وضع گوناگون بود، مثلاً در سنبیل که از رساتق ارّجان بود، از سه درم تا نیم درم و در ارّجان تا یک درم و در زمین های قانونمند هر چند باز باشند، مالیات تا بیست درم بود.[۶۲۵] مقدسی می گوید مالیاتهاى سرزمین فارس گوناگون بود، و از ارّجان سه رطل در جز شکر است، و قفیز ایشان ده من بزرگ است، مکوک نیم قفیز، و جریب ده قفیز است. [۶۲۶] در ولایت دارابجرد و ارّجان و شابور، زراعتها و مقدار خراج زمین را به تناسب ملک و دخل کم و زیاد مىکردند.[۶۲۷] چنانکه مقدسی یاد آور شده، ارّجان درآمد سرشاری داشته، چندانکه عضدالدوله دیلمی (۳۳۸-۳۷۲ق) به گرد آوری مالیات آن اهمیت بسیار می داده است، و خراج آنجا در ۳۵۰ ق ۵۱۰ هزار دینار بوده است.[۶۲۸] امّا حکومت مرکزى در جریان تطوّر خود به طور کلى اخذ مالیات مستقیم را به دیگران تفویض کرد. این امر بدین ترتیب شروع شد که خلفاء عواید مالیاتى هر منطقه را بهطور جداگانه به شهرهاى عرب (در زمان معاویه عواید ناحیه نهاوند- بعدها نیز همدان را- به بصره؛ دینور را به کوفه) و یا نیز به اشخاص واگذار کردند. و این نواحى به ویژه ناحیه ارّجان، از نظر مالى چنان حاصلخیز بود که عضد الدوله همواره این سخن را بازگو مىکرد، که ای کاش عنوان عراق و عایدات ارّجان را داشت.[۶۲۹] از اینجا می توان به ارزش درآمد های ناشی از گرفتن مالیات در ارّجان و نواحی و رساتیق آن برای حکومت های اسلامی و امیران محلی این منطقه پی برد، که در آمد سرشاری از طریق گرفتن مالیات در این مناطق عاید آنها می شد.
فصل ششم: تحولات فرهنگی و دینی
فصل اول: تحولات فرهنگی
تعریف موسیقی:
معنی کلمه موسیقی ترکیب الحان است و این لفظ یونانی می باشد،[۶۳۰] و به طور کلی موسیقی عبارت از غناست، و غنا عبارت است از ادا کردن احساسات با سرود و آواز و این امر طبیعی افراد بشر و در سرشت و فطرت هرکس به ودیعت نهاده شده است.[۶۳۱] خنیاگری در فارسی به معنای موسیقی است و در جلد پنجم الاغانی ابراهیم ارّجانی پدر اسحاق حتی آن را مثل افعال عربی مشتق ساخته است و در جای دیگر همان جلد با اینکه کتاب عربی است خنیاگر استعمال شده است، و رامشگر که برخی اخیراً استعمال کرده اند ترکیب مصنوعی تازه است. در اوستا که قدیمی ترین کتاب نژاد ایرانی است، خنیاگر با لفظ «خنداگری» استعمال شده است.[۶۳۲] ابن خلدون فن غناء (آواز خوش) را عبارت از آهنگ دادن به اشعار موزون از راه تقطیع آوازها به نسبت های منظم معلومی- در علم موسیقی - می داند،که بر هر آواز آن هنگام قطع شدن توقیع کامل پدید می آید.[۶۳۳]
موسیقى در دوره ساسانى:
قبل از ابراهیم ارّجانی و فرزندش اسحاق، در دوره قبل از اسلام مخصوصاً دردوره ساسانیان، موسیقى بیش از پیش مورد توجه دربار و طبقات ممتاز قرار گرفته بود. از دلایلی که به ما می فهماند که در عصر ساسانیان موسیقی صحیح و با اصول علمی بوده است، اطلاع مختصر ما از وجود برخی از موسیقی شناسان آن عصرمثل باربد، نکیسا، ریزک، بامشاد و رامتین و فهلبد است، که کمال هنر آنان نماینده کمال معرفت آنها به موسیقی، و در نتیجه دلایل وجود موسیقی کامل است.[۶۳۴] اردشیر بابکان مردم را به طبقات مختلف تقسیم کرد و رامشگران را در طبقه خاصی قرار داد.[۶۳۵] در رسالۀ کوچک خسرو کواتان و ریدک نیز پرسش نهم انوشیروان از ریدک در مورد خنیاگری است.[۶۳۶] یکی از دلایل بسیار روشن که وجود موسیقی کامل را - به تناسب عصر- در دوران ساسانیان اثبات می کند، پیدا شدن عصر عالی موسیقی اسلامی، یعنی عصر خلافت است، که مطابق روایات مورخین مولود موسیقی ساسانیان بوده است. اعراب در صدر اسلام این فن را نخست از بنایان ایرانی گرفته اند؛ و باز ایرانیان بوده اند که این فن را ترقی و رواج دادند؛ و رساننده آن به نقطه کمال نیز دو تن از ایرانیان، یکی ابراهیم ارّجانی فارسی معروف به موصلی و دیگری اسحاق پسر نامی او است. این دو دانشمند نامی از کتب موسیقی یونانی و رومی و امثال آن استفاده نکردند، و موسیقی آنها ایرانی خالص بوده است. ابراهیم برای تحصیل موسیقی به داخل ایران مسافرت کرد، و از استادان ایرانی کسب هنر کرد، و همواره کوشش داشت که ایرانیان مخصوصاً فارسیان را در دربار خلافت جای دهد.[۶۳۷]پادشاهان ایران از اردشیر تا یزدگرد که آخرین آنها بود، هیچ یک در مجالس خوشگذرانی آشکارا و در برابر دیگران نمی نشستند، و میان پادشاه و نخستین طبقه از ندیمان پرده افکنده می شد. در این دوره مطربان و رامشگران پشت پرده مىنشستند و به اشاره «خرمباش» که مقام پردهدارى داشت، هنرنمایى مىکردند.[۶۳۸] به حکایت منابع تاریخى، بهرام گور و خسرو پرویز بیش از دیگر سلاطین ساسانى به رامشگران و موسیقىدانان و مطربان توجه داشتند. در زمان خسرو پرویز باربد براى هر روزى از هفته نوائى ساخته بود و هم او براى هر روز از سى روز ماه لحنى پدید آورده بود که به نام سى لحن باربد مشهور است. علاوه بر این براى ۳۶۰ روز اوستایى۳۶۰ لحن ساخته بود، که قسمتى از نغمات، لحنها و آوازهاى آن دوران در کتب موسیقى و آثار ادبى بعد از اسلام به چشم مىخورد. لحن هایی از قبیل: نوروزى، مهرگانى، ماخور (ماهور)، اپرین (آفرین)، شبدیز، مشکدانه، خسروانى، سبز در سبز، باذرستانى، شیشم، اورامن، لاسکوى، شادروان، مروارید و غیره.[۶۳۹]
منوچهرى می سراید:
مطربان ساعتبهساعت بر نواى زیر و بم | گاه سروستان زنند امروز گاهى اشکنه | |
گاه زیر قصران و گاه تخت اردشیر | گاه نوروز بزرگ و گه نواى بسکنه[۶۴۰] | |