کاروان شریف اسرای کربلا از نظر دشمن که محجوب و بعید است از سلطان وجود اسیرند، اما بر خلاف این کوردلان آنان «شاه مقام قرب دوست» هستند؛ مقامی که بین آنان و حضرت محبوب، هیچ مانعی نیست.
از نظر عرفا، بهشت دو نوع است: عام و خاص. بهشت عام، بهشت اکل و شرب و مناکحه است که از برای بندگان عام است، اما بهشت خاص، مقام لقا و وصال و مشاهده حضرت حق تعالی است که بهشت بندگان خاص است.[۹۴] مولانا، امام حسین و شهیدان کربلا را مقیمان بهشت وصال حضرت دوست که بهشت بندگان خاص است، معرفی میکند که قفس دنیا را شکسته و پرواز ابدی کردهاند به کوی دوست. توانگر شکوفه وصال سیدالشهدا، شهره آفاق شده و او خورشید فروزان و به ثمر نشسته محفل واصلان محبوب است. امام حسین (علیهالسلام) به این مقام والا رسیده است، چون ریشه درخت وجود مبارکش، از ذات اقدس الهی توانگر شده است.
ز سوز شوق دل همی زند صلا دلست همچو حسین و فراق همچو یزید شهید گشته به ظاهر حیات گشته به غیب خموش باش و ز سوی ضمیر ناطق باش اگر نه بیخ درختش درون غیب میلست میان جنت و فردوس وصل دوست مقیم |
که بوک در رسدش از جناب وصل صلا شهید گشته دو صد ره به دشت کرب و بلا اسیر در نظر خصم و خسروی بخلا رهیده از تک زندان جوع و رخص و غلا چرا شکوفه وصلش شکفته است ملا که نفس ناطق کلی بگویدت افلا[۹۵] |
در غزل ۲۱۰۲ کلیات شمس مولوی، اشاره کوتاه اما پر مغز به اصل منیع «فنا در توحید فعل»می کند و میگوید رمز نبودن فرق، ماندن و رفتن برای حسین آن است که او چون به مقام فنای توحید فعل رسیده است، اراده و فعلش مستهلک در توحید است. او تسلیم اراده و تدبیر الهی است.[۹۶]
حسین و شهدا با دوری جستن از آرزوها و امیال نفسانی با ساحت عشق آشنا شدند. او فدایی معشوق است و خون خود را در این معاشقه بر آستانه محبوب میریزد، چرا که برای او مسئله بودن یا نبودن نیست، بلکه مسئله فنای عاشقانه است. (شکسپیر هملت). حسین و عاشقان حسینی صفت در پی بلا و سختیها و مشکلات وجودیاند در برابر عوام و واماندگان که فراری از تدبیر الهیاند.
مولانا در این غزل نیز با روش مطالعه مقارنهای، کوشش میکند، فهم بهتری از حسین و عاشقان حسینی و «واماندگان» راه حماسی کربلا نشان دهد.
چیست با عشق آشنا بودن خون شدن خون خود فرو خوردن او فدائی ست هیچ فرقی نیست رو مسلمان سپر سلامت باش کین شهیدان ز مرگ نشکنید از بلا و قضا گریزی تو شیشه می گیر و روز عاشورا |
بجز از کام دل جدا بودن با سگان بر در وفا بودن پیش او مرگ و نقل یا بودن جهد میکن به پارسا بودن عاشقانند بر فنا بودن ترس ایشان ز بی بلا بودن تو نتانی به کربلا بودن[۹۷] |
اما طولانیترین و مشهورترین غزل مولانا در باب عظمت و علو مقام حسین و شهیدان کربلا، غزل ۲۷۰۷ کلیات شمس است. مطلع غزل شهیدان الهی و بلاجویان معاشقه کربلایی است و پایان آن به زیبایی ارجاع است به انسان کامل و خورشید موعود که شاهد است و ناظر و اصل نزول انوار الهی است در عالم ممکنات.در این غزل، شهیدان و عاشقان مترادفند. شهیدان به یاری تجرد وجودی و معرفت که مقدمهی عاشقی است و «بالهای عاشقی» از مرغان هوایی نیز بهتر پرواز در ساحت حضرت دوست میکنند. «یحبهم و یحبونه» [۹۸]. آنها شاهان عالم غیباند و به کمک عشق بابهای عوالم پنهان را گشودهاند. یکی از رمزهای توفیق آنها در پرواز عاشقانه رهایی از انواع خود است. آنهااز آن جهت که فانی و باقی در:عقل شدهاند در ناکجاآبادند. [۹۹]
نگرش مولوی به امام حسین (علیهالسلام) نگرش عارفانه است، وی سعی میکند که منطق قیام امام حسین (علیهالسلام) را منطق پروانهای نشان دهد، که خود را به آتش میسپارد. وی منطق قیام امام حسین (علیهالسلام) را پرهیز نکردن از عشق میداند. یعنی نه یکسره عارف مأبانه و عاطفی به قیام عاشورا مینگرد و نه نگرش صرفاً سیاسیـ اجتماعی و انقلابی دارد. بلکه او هم به ابعاد عرفانی قیام امام حسین (علیهالسلام) نظر دارد و هم به ابعاد حماسی، دلیری، عزت طلبی و حق جویی و شجاعت امام از نگاه مولوی، امام حسین (علیهالسلام) عاشقانه و آگاهانه شهادت با شمشیر را برای خود و یارانش و اسارت را برای زنان و کودکانش برگزید تا از این رهگذر درخت دین را که میرفت از تشنگی خشک شود، آبیاری نماید. «ان کان دین محمد لم یستقم الا به قتلی فیاسیوف خذینی» این سخن حماسی و شکوهمند امام حسین است که رو ح دلاوری، شجاع، آزادگی و ایثار، جانبازی و پایمردی در آن موج میزند.
نگاه دیگر مولوی به قیام امام حسین (علیهالسلام) نگاه به یک یل پر دل و شجاع و رزمندهای بی هراس و بیباک است، که یک تنه به سپاه خصم هجوم میبرد، گویا ابداً ترس را نمیشناسد. او سراپا شجاعت است و غیرت و رشادت. پسر علی است که نشان از پدر دارد.
نگاه دیگر مولوی به حماسه عاشورا نگرش به امام حسین (علیهالسلام)، به عنوان راد مرد شجاع است، که در راه احیایی حق و دفاع از عقیده و آزمایش هیچ هراسی ندارد و این عشق به حق است که او را چنین بی باک نموده است.