حافظ : دارای جهان نصرت دین خسرو کامل یحیی بن مظفر ملک عالم عادل
(۳۰۴-۱)
محوی :
کهلامیَکه له حیکمهت کهیل و جامیع عهتاکهر ههر یهکه، ههر ئهو شه مانیع
(۱۶۷-۱)
ترجمه:
فرمایش پیامبر اکرم که فرموده است:فقط خدا معطی و مانع است، سخنی پر از راستی و حقیقت است .
۲) آنان با ویژگی های خاصّ صامت ها آشنا بوده و حالت های” امتدادی ، انقطاع و طنین را که حروف روی صامت به کلمه قافیه می بخشد ( زنگ حرف [۴۷]) ” به خوبی شناخته اند و با کمک آن ها به القای مفاهیم و تداعی های ذهنی توجّه کرده اند به کاربردن مصوت بلند در واژه قافیه و قرار گرفتن حرف روی هماهنگ با مفهوم موسیقی بیت را دو چندان کرده است .
الف: امتداد حرف روی همراه با مصوت بلند “آ“
حافظ :
الا ای طوطیِ گویای اسرار مبادا خالیت شکّر ز منقار
(۲۴۵-۱)
محوی :
ئهی ئهو کهسه که مهستی غورووری بههاتی کار بهو دهستی زؤره بدرِه ثهرِؤیهک له کاری (ضار)
(۱۲۱-۱)
ترجمه :
ای کسی که که غرور و قدرت ترا مست کرده است؛ با آن قدرت خود چاره ای برای قیصر روس بیندیش که با آن همه قدرت مغلوب ژاپن شد. (تلویحا ً: تو هم روزی شکست خواهی خورد ).
ب: انقطاع حرف روی
حافظ :
اگر شراب خوری جرعه فشان بر خاک از آن گناه که نفعی رسد بغیر چه باک
(۲۹۹-۱)
محوی :
ض خاکآ کهم به سهرما، مامهوه تاک به لیَو ئاه و، به ضاو ئهشک و، به سهرخاک
(۱۸۵-۱ )
ترجمه :
چه خاکی بر سر بریزم که تنها شدم و از یاران دور ماندم. با لبی پراز آه ، چشمی پر از اشک و سری پر از خاک .
پ: طنین دو حرف “ن” و “گ ” برای نشان دادن طنین صوت به کار می رود .
حافظ :
دلا دیدی که آن فرزانه فرزند چه دید اندر خم این طاق رنگین
به جای لوح سیمین درکنارش فلک بر سر نهادش لوح سنگین
(قطعه-۲۳)
محوی :
وتی: بؤضی وهها بآ تین و بآ رِهنط؟ وتم: تؤ بؤض ئهوهنده شؤخی یو شهنط؟
(۱۹۸-۱)
ترجمه :
معشوق گفت: چرا نحیف و نزار شده ای ؟ گفتم: تو چرا اینقدر زیبا و خوش سیما شده ای؟
۳) هر دو شاعر برای موسیقایی کردن قافیه حروف مشترک بیشتری را در واژه قافیه به کار می گیرند.
“هر قدر تعداد حروف مشترک در واژه های قافیه بیشتر باشد ،احساس نظم وهماهنگی نیز به همان نسبت فزونی می یابد[۴۸]“و قافیه غنّی می شود . آنان گاهی در کلّ غزل این اعنات را انجام داده اند:
حافظ :
هر نکته ای که گفتم در وصف آن شمائِل هر کوشنید گفتا : لله دَرّقائِل
(۳۰۷-۱)
در کل غزل رعایت شده است.(جهت اطلاع بیشتر غزل ۹۴و۴۳۷ )
محوی :
یار از وفا گذشت بر این کشتۀ جفا شد مشهدم ز مقدم او روضۀ صفا
(۱۰-۴)
در کل غزل رعایت شده است :(جهت اطلاع بیشتر صـ ۱۴۵ وصـ۵۰۲)
۴) قافیۀ معموله که واژه بسیط(ساده)رامرکب می پندارند وقسمتی را قافیه و قسمتی را ردیف قرارمی دهند از نظر دور نداشته اندو این نوع قافیه را “محصول ابتکار ذهن و دخالت شاعر در وضع حرف روی[۴۹]” می دانند.
حافظ :
دل می رود ز دستم صاحبدلان خدا را دردا که راز پنهان خواهد آشکارا