۷٫ قیمت حاملهای انرژی: قیمت حامل های انرژی از عوامل اصلی موثر بر تقاضای انرژی است که براساس نظریه رفتار مصرف کننده، با مصرف رابطه معکوس دارد. به عنوان مثال کشورهایی که قیمت بنزین در آنها بالاتر است در مجموع شدت انرژی پایین تری دارند. لازم به ذکر است با اینکه در چند دهه اخیر قیمت بنزین در ایر ان روند افزایشی داشته اما شدت انرژی افزایش پیدا کر ده است که نشان می دهد جهت بررسی عوامل موثر بر شدت انرژی در یک کشور ، علاوه بر استفاده از تجارب سایر کشورها بایستی به سوابق آماری مربوط به خود آن کشور نیز مراجعه نمود.
۸٫ کارایی انرژی: کارایی[۴۳] مفهومی است که هزینه منابع صرف شده در فرایند کسب هدف را ارزیابی میکند. بدین صورت که مقایسه خروجیها بدست آمده با ورودیهای مصرف شده میزان کارایی را مشخص میکند. به طور کلی، کارایی انرژی مربوط است به استفاده کمتر از انرژی برای تولید یک میزان مشخص کالا یا خدمات نسبت به قبل و کارایی انرژی را می توان از طریق فرمول زیر محاسبه نمود:
(۲-۲) تولیدات مفید فرایند =کارایی انرژی
انرژی ورودی به فرایند
۲-۲-۳- جهانیشدن و شدت انرژی
به لحاظ ارتباط تنگاتنگ انرژی با زندگی روزمره مردم و جوامع و نیز حیات کشورها و دولتهاست که دولت های متقاضی و دولت های تولیدکننده را دائما نگران کرده است و از همین روست که انرژی در سیاستهای ملی و بین المللی نقش تعیین کننده ای پیدا کرده است و الگوهایی از رقابت، همکاری، کشمکش، تجاوز، تعامل، هم گرایی و واگرایی را در عرصه بین المللی و روابط بین کشورها و دولتها شکل داده است. از اینرو تحلیل تاثیر جهانیشدن بر انرژی بسیار ضروری میباشد.
تویربرگ[۴۴] (۲۰۱۳) دلایل متعددی را بیان می کند که چرا جهانیشدن یک مشکل بزرگ است. او اعتقاد دارد که اقتصاددانان، جهانیشدن را از همه جوانب بررسی نکرده اند و به مشکلات واقعی جهانیشدن توجهی نشده است. به خصوص، آنها این مسایل را در نظر نگرفتهاند که منابع محدود است یا توانایی نامحدودی برای کنترل آلودگی در حال افزایش نداریم. بنابراین جهانیشدن را به طور موقت به عنوان بهترین شناختهاند. تویربرگ ۱۲ دلیل که چرا جهانیشدن، همانگونه که وعده داده شده است نیست و در حقیقت یک مشکل خیلی بزرگ است ارائه داده است. در ذیل برخی از مهمترین دلایل مرتبط به مطالعه حاضر بیان می شود.
۱٫ جهانیشدن باعث می شود از منابع محدود و انرژی با سرعت بیشتری استفاده شود، در واقع مصرف زغالسنگ جهان به طور چشمگیری افزایش یافته است.
۲٫ جهانیشدن عملاً باعث می شود که تنظیم و کنترل مصرف انرژی با پیش بینی پیامدهای اعمال خود در سراسر جهان غیرممکن باشد.
۳٫ اقدامات جهانیشدن، قیمت نفت را افزایش میدهد.
۴٫ با جهانیشدن، تولید کالاهای مصرفی، از کشورهای با عرضه نفت محدود (کشورهای توسعه یافته) به کشورهای در حال توسعه منتقل می شود.
در سالهای اخیر، بیشتر مطالعات، به طور تجربی ارتباط بین تجارت آزاد و محیط زیست را بررسی کرده اند به عنوان مثال کول و الیوت (۲۰۰۳)، گراسمن و کروگر (۱۹۹۱)، با این حال، مطالعات بسیار کمی تاثیر تجارت بر مصرف انرژی را بررسی کرده اند.
کولی[۴۵] (۲۰۰۶) بیان می کند که انتظار میرود برای یک کشور با نسبت سرمایه به کار بالا، افزایش درجه باز بودن تجارت با افزایش مصرف انرژی و برای کشورهایی با نسبت سرمایه به کار پایین، با افت مصرف انرژی همراه باشد. به طور مشابه، با آزادی تجارت انتظار میرود که مصرف انرژی برای کشورهایی با درآمد سرانه پایین، افزایش و برای کشورهایی با درآمد سرانه بالا کاهش یابد.
علاوهبراین، در کشورهای کمدرآمد (با مقررات کمتر سختگیرانه) با افزایش درجه بازبودن تجارت، مصرف انرژی به عنوان مزیت نسبی در تولید کالاهای کثیف (تولید کالاهای آلاینده و انرژیبر) افزایش مییابد. در مقابل، با آزادی تجارت کشورهای با درآمد بالا به کاهش مصرف انرژی دست مییابند. بنابراین، به این ترتیب، در تعیین ترکیب تجارت، تفاوت ظاهر می شود.
۲-۲-۴- کارایی انرژی و شدت انرژی
شاخص کارایی انرژی از تقسیم ارزش تولید ناخالص داخلی کشور به مصرف نهایی انرژی به دست می آید و یکی از مهمترین ابزارهای سنجش کیفیت مصرف انرژی در هر کشور است. تحولات شدت انرژی می تواند ناشی از تغییر در کارایی مصرف انرژی یا تغییر ساختار اقتصاد باشد. چنانچه حجم تولید ناخالص داخلی ثابت باشد و کارایی مصرف انرژی بالا رود، آنگاه شدت انرژی کاهش مییابد.
شدت انرژی و کارایی انرژی از جمله شاخص های مهمی هستند که در تبیین رفتار مصرف انرژی بخشهای مختلف اقتصادی در کشور، برای سیاستگذاران نقش مهمی را ایفا می کنند. چنانچه شدت انرژی روند نزولی داشته باشد، بهبود کارایی مصرف انرژی را نشان میدهد. با توجه به اینکه افزایش تولید در مقابل مصرف انرژی باعث افزایش کارایی انرژی می شود، از اینرو شدت انرژی با کارایی انرژی رابطه عکس دارد.
۲-۲-۵- قیمت حاملهای انرژی و شدت انرژی
بحران انرژی، ناشی از شوک قیمت انرژی است که به صورت افزایش در قیمت انرژی تجلی می کند. قیمت انرژی از یکسو مصرف و تقاضای انرژی و از سوی دیگر تولید ناخالص داخلی و رشد اقتصادی را تحت تاثیر قرار داده و از این رهگذر سبب تحولات شدت انرژی میگردد. زیرا همانطور که میدانیم علاوه بر نهادههای کار و سرمایه، انرژی نیز به عنوان یکی از عوامل مهم تولید در بحثهای اقتصاد کلان مطرح بوده و جایگاه ویژهای در رشد و توسعه اقتصادی به عنوان برآیند تمام فعالیتهای اقتصادی یک جامعه دارا میباشد. لذا تولید تابعی از کار، سرمایه، انرژی و مواد اولیه خواهد بود. به عبارتی داریم:
Q= f (L, K, E, M) (2-3)
که به ترتیب L نیروی کار،K سرمایه، E انرژی و M مواد اولیه میباشد. بین میزان استفاده از نهادهها و میزان تولید رابطه مستقیمی وجود دارد. یعنی افزایش هر یک از نهادههای مذکور باعث افزایش تولید میگردد. بنابراین، چنانچه شاخص کل قیمت انرژی افزایش یابد( با فرض ثابت بودن قیمت سایر عوامل) مصرف آن کاهش مییابد(بنا بر قانون تقاضا). از سوی دیگر افزایش قیمت در کوتاه مدت باعث افزایش هزینه های تولید گشته و میزان تولید را کاهش خواهد داد و در بلندمدت نیز افزایش هزینهها بستگی به توان جایگزینی سایر نهادهها خواهد داشت. چنانچه قابلیت جایگزینی وجود داشته باشد مصرف کنندگان و تولیدکنندگان اقدام به جایگزین نمودن سایرنهادهها مینمایند و تولید دوباره افزایش مییابد که به دنبال آن شدت انرژی کاهش خواهد یافت.(عمادزاده و همکاران ۱۳۸۲، صص۱۰۰-۹۹)
در نتیجه افزایش قیمت با شدت انرژی در کوتاه مدت رابطه مستقیم دارد چون با افزایش قیمت، هزینه تولید افزایش یافته و تولید را کاهش میدهد که این هم منجربه افزایش شدت انرژی می شود. و در بلندمدت رابطه منفی وجود دارد، چون با افزایش قیمت نهاده انرژی امکان جایگزینی وجود دارد و هزینه کاهش مییابد، تولید افزایش و در نتیجه شدت انرژی کاهش مییابد.
۲-۲-۶- رشد اقتصادی و شدت انرژی
در حال حاضر، انرژی در فرایند تولید کالاهای و تامین رفاه به طور گسترده مورد استفاده قرار می گیرد. این وابستگی روزافزون زندگی بشر به انرژی سبب گردیده انرژی به عنوان یک عامل مهم در رشد و توسعه اقتصادی تلقی گردد. بنابراین رابطه رشد اقتصای و مصرف انرژی از اهمیت خاصی برخوردار است.
برخی مدلهای تجربی نشان دادهاند که مصرف انرژی در یک کشور از یک منحنی U معکوس پیروی میکند. به این معنا که ابتدا با افزایش تولید سرانه، مصرف انرژی در طول فرایند توسعه اقتصادی افزایش مییابد، اما با عبور تولید سرانه از یک آستانه مشخص مصرف انرژی ثابت مانده و در نهایت کاهش مییابد. احتمالاً در سطوح پایین تولیدی، مصرف انرژی یک محدودیت اساسی برای رشد اقتصادی محسوب میشود، اما با افزایش تولید سرانه در پی افزایش سهم خدمات و صنایع با تکنولوژی بالا، کاهش سهم صنایع انرژیبر، توسعه سیستم حملونقل و گسترش دغدغههای زیستمحیطی، مصرف انرژی کاهش مییابد (دستایس و همکاران[۴۶] ، ۲۰۰۷).
با توجه به اینکه، با افزایش سطح فعالیتهای اقتصادی (تولید ناخالص داخلی) و به تبع آن تولید سرانه، میزان مصرف انرژی نیز افزایش مییابد. اما شتاب افزایش تولید بیشتر از شتاب افزایش مصرف انرژی است و این امر دلالت بر کاهش شدت انرژی دارد.(عمادزاده و همکاران ۱۳۸۲، ص ۱۰۸)
مطالب فوق، میتوان مؤید این امر باشد که با افزایش تولید سرانه و در پی آن پیشرفت تکنولوژی، کارایی انرژی افزایش مییابد. به عبارت دیگر مقدار انرژی که برای تولید یک واحد محصول نیاز است، کاهش مییابد. و این بدان معنی است که با افزایش تولید سرانه، شدت انرژی کاهش مییابد.
۲-۳- مطالعات تجربی
بررسیهای صورت گرفته در خصوص موضوع “بررسی تأثیر جهانیشدن بر روی شدت انرژی” نشان میدهد که در داخل کشور، مطالعهای با این عنوان صورت نگرفته است؛ در اکثر مطالعات انجامگرفته، متغیر مصرف انرژی به عنوان متغیر وابسته در نظر گرفته شده و تأثیر عوامل مختلف بر روی این متغیر بررسی شده است. در برخی مطالعات، شدت انرژی به عنوان متغیر توضیحی به کار رفته است. سایر مطالعات مرتبط با شدت انرژی در سطح خرد انجامگرفته و یا تأثیر سایر عوامل اثرگذار بررسی شده است.
۲-۳-۱- مطالعات انجامگرفته در خارج از کشور
چانگ و همکاران [۴۷](۲۰۱۳) در پژوهش خود اثرات صادرات انرژی و جهانیشدن را بر رشد اقتصادی در مورد پنج کشور قفقاز جنوبی (آذربایجان- ارمنستان-گرجستان-روسیه و ترکیه) در طی دوره زمانی (۲۰۰۹-۱۹۹۰) و با بهره گیری از مدل تصحیح تورش حداقلمربعات متغیرمجازی در رهیافت داده های تابلویی مورد بررسی قرار داده اند. نتایج این پژوهش نشان می دهد که فزونی یافتن صادرات انرژی و جهانیشدن موجب گسترش رشد اقتصادی می گردد. در نهایت آنها به این نتیجه رسیدند که اثرات متقابل صادرات انرژی و یکپارچگی جهانی و تعامل آنها با یکدیگر یکی از عوامل مهم رشد اقتصادی در جنوب منطقه قفقاز محسوب می گردد.
برگ و نیلسون[۴۸] (۲۰۱۰) در مطالعه ای اثرات جهانیشدن و آزادسازی اقتصادی را بر توزیع درآمد در ۸۰ کشور، در طی دورهزمانی (۲۰۰۵-۱۹۷۰) با بهره گرفتن از رهیافت داده های تابلویی و روش GMM مورد بررسی قرار داده اند و نتایج گویای این است که تجارت آزاد با نابرابری درآمد دارای ارتباط و همبستگی قوی می باشد. علاوه بر این جهانیشدن از منظر اجتماعی با نابرابری مرتبط است. همچنین اصلاح اقتصاد در جهت آزادسازی نابرابری را در کشورهای ثروتمند افزایش میدهد. در نهایت اصلاحات پولی، قانونی و جهانیشدن از منظر سیاسی نابرابری را افزایش می دهد.
ساتو و فوکوشیگ [۴۹](۲۰۰۹)، در مطالعه ای ارتباط میان جهانیشدن و نابرابری درآمدی را برای کشور کرهجنوبی در طی دوره زمانی (۱۹۹۵-۱۹۷۵) و با بهره گیری از ضریب جینی مورد بررسی قرار داده اند. نتایج این مطالعه گویای این حقیقت است که از منظر جهانیشدن اقتصاد و آزادسازی بازار کالاها، نابرابری درآمدی در کوتاهمدت و بلندمدت کاهش می یابد. از طرفی بازار آزاد سرمایه نابرابری درآمدی را در کوتاهمدت و بلندمدت افزایش می دهد.
میشرا و همکاران[۵۰] (۲۰۰۹) با بررسی رابطهی تولید ناخالص داخلی و مصرف انرژی در گروهی از کشورهای جزایر اقیانوس آرام برای دورهی ۲۰۰۵-۱۹۸۰ رابطهی بلندمدت و علیت گرنجر را بین متغیرهای تولید ناخالص داخلی، مصرف انرژی و شهرنشینی را آزمون کرده و نشان دادهاند که علیت گرنجری از شهرنشینی به مصرف انرژی وجود دارد و نیز به این نتیجه رسیدهاند که در کوتاه مدت رابطهی شهرنشینی و مصرف انرژی، منفی و در بلندمدت این رابطه مثبت میباشد.
یانگ[۵۱](۲۰۰۹)، وجود رابطه علیت بین مصرف انرژی و تولید ناخالص داخلی را برای کشور تایوان بررسی کردهاست. وی با بهره گرفتن از معیارهای مختلف مصرف انرژی (نفت،گاز، زغال سنگ و برق) و داده های سالانه طی دوره ۱۹۹۷-۱۹۵۴ به یک رابطه علیت دو طرفه بین مصرف انرژی و تولید ناخالص داخلی دست یافته است.
متکالف [۵۲](۲۰۰۸) در مطالعه خود تحت عنوان تجزیه و تحلیل تجربی از شدت انرژی و عوامل موثر بر آن را، در بازه زمانی ۲۰۰۱-۱۹۷۰ برای ایالت متحده با در نظر داشتن این مسأله که در ایالت متحد امریکا از نیمهی دوم دهه ۷۰ ، بعد از اولین شوک نفت، شدت انرژی با اتخاذ سیاستهایی در این راستا، شروع به کاهش می کند. تجزیه و تحلیلی که وی انجام داد؛ در سطح خارجی، نشان میدهد که افزایش هر واحد درآمد و نیز قیمتهای انرژی نقش بسیار با اهمیتی را در کاهش شدت انرژی ایفا میکند.
هنگ و تو[۵۳] (۲۰۰۷) در مقالهای تاثیرات قیمت انرژی بر شدت انرژی در مورد کشور چین را در بازه زمانی ۲۰۰۴- ۱۹۸۵، با بهره گرفتن از روش توصیفی بررسی کرده و اثرات تغییر در قیمت انرژی را بر شدت انرژی کل و شدت نفت، برق و زغال سنگ را ارزیابی کرده اند. از داده های سری زمانی برای برآورد کشش قیمتی انرژی استفاده شده است. نتایج تجربی نشان داده که کشش خود قیمت نفت، برق ، زغالسنگ و انرژی کل در دوره های قبل و پس از سال ۱۹۹۵ منفی بوده که این امر دلالت می کند که قیمتهای نسبی بالاتر در انواع مختلف انرژی منجربه کاهش در نفت، زغالسنگ و شدت انرژی کل می شود. با این حال، خاصیت کشش خود قیمت برق پس از سال ۱۹۹۵، احتمالاً نشان میدهد که اثر قیمت ضعیفتر از عوامل دیگر مانند اثر درآمدی و اثر جمعیتی بود. تنظیم بخشها نیز موجب کاهش شدت انرژی می شود. اگرچه افزایش قیمت انرژی موجب کارایی مصرف انرژی می شود. به نظر میرسد باید به عنوان یک سیاست موثر همراه با سایر سیاستها در رابطه با قیمت انرژی، مانند امنیت عرضه انرژی و فقر سوخت در نظر گرفته شود.
شى و پولنسک[۵۴] (۲۰۰۵) با بهره گرفتن از تجزیه و تحلیل ساختارى مبتنی بر ورودی و خروجی (SDA)، آثار قیمت حاملهای انرژى را بر شدت انرژى در چین، در دوره زمانى ۲۰۰۲-۱۹۸۰ مورد بررسى قرار دادند. نتایج پژوهش آنها نشان داد که قیمت انرژى، بر شدت انرژى تأثیری منفى دارد، درحالیکه قیمت سایر نهادهها و GDP، تأثیر مثبتی بر روی شدت انرژى دارد.
برنستین[۵۵] و همکاران (۲۰۰۳) در مطالعه ای تغییرات ایالات در سطح شدت انرژی و پیامدهای ملی آن را بررسی کرده اند. در فصل سه از این کتاب آنها برای درک بهتر تفاوت شدت انرژی در بین چندین ایالت تلاش کردند، آنها عواملی ر اشناسایی کردند که توضیح میدهد چرا ایالتها الگوی متفاوت شدت انرژی دارند. این عوامل عبارتند از: قیمت انرژی، کارایی انرژی، تغییرات تکنولویکی، سیاستها و فعالیتهای دولت.
سویتاس و همکاران[۵۶](۲۰۰۳) در مقاله ای به بررسی” رابطه علیت بین مصرف انرژی و تولید ناخالص داخلی” در مورد کشور ترکیه و با بهره گرفتن از تحلیل همانباشتگی پرداختهاند. آن ها با بهره گرفتن از داده های سری زمانی آژانس بین المللی انرژی طی دوره ۱۹۹۵-۱۹۶۰ به این نتیجه رسیدند که مصرف انرژی به صورت یک طرفه علیت گرنجری تولید ناخالص داخلی است.
۲-۳-۲- مطالعات انجامگرفته در داخل کشور
راسخی و سلمانی(۱۳۹۲)، رابطه شدت انرژی و کارایی اقتصادی در کشورهای منتخب را با بهره گرفتن از الگوی گشتاور تعمیم یافته برای بازه زمانی ۲۰۱۱-۱۹۹۱ بررسی نموده اند و به این نتیجه رسیدند که با افزایش شدت انرژی تا حد آستانه، کارایی اقتصادی افزایش مییابد، اما پس از آن نقطه، افزایش شدت انرژی با کاهش کارایی اقتصادی همراه است. بنابراین برای کشورهای منتخب طی دوره موردنظر وجود رابطه Uبرعکس بین شدت انرژی و کارایی اقتصادی تأیید میگردد.
فطرس و همکاران (۱۳۹۱)، رابطه بین آلودگی هوا، شدت انرژی و باز بودن اقتصاد ایران را طی دوره ۱۳۸۶-۱۳۴۶ با روش ARDL بررسی کردند. در این مطالعه رابطه شدت انرژی، تولیدناخالص داخلی سرانه و تعداد جمعیت شهرنشین در بلندمدت برای ایران رد نشد، اما رابطه بازبودن و آلودگی هوا با توجه به سطح معناداری پایین آن رد شد. و به این نتیجه رسیدند که رابطه مثبت و معنادار میان شدت انرژی، آلودگی هوا و ارتباط مثبت بین بازبودن اقتصاد و آلودگی هوا در بلندمدت وجود دارد.
پاکروان و کاوسی (۱۳۹۱) رابطه بین انتشار گازهای گلخانهای با مصرف انرژی، رشد اقتصادی و تجارت خارجی در ایران را برای سال ۱۳۸۷-۱۳۵۰ با بهره گرفتن از روش ARDL بررسی کردند و نتیجه گرفتند که مصرف سرانه انرژی، تولید ناخالص سرانه واقعی و درجه باز بودن اقتصادی تاثیر مثبت و معنیداری بر میزان انتشار سرانه گاز دی اکسید کربن دارد.
بهبودی و همکاران (۱۳۸۹) بیان می کنند، با توجه به ضرورت صرفه جویی در مصرف انرژی در ایران، شناسایی عوامل موثر بر شدت انرژی در اقتصاد ایران ضروری به نظر می رسد. هدف اصلی این مطالعه شناسایی عوامل کلیدی مؤثر بر تغییرات شدت انرژی در ایران و در بازه زمانی۱۳۸۵-۱۳۴۷ میباشد. به کارگیری متدلوژی تجزیه، امکان تحلیل دقیقتر روند شدت انرژی در گذشته و پیش بینی آن در آینده را برای کاربردهای سیاستی فراهم مینماید. بهرهوری انرژی یکی از عوامل تعیینکننده شدت انرژی میباشد اما علاوه بر بهرهوری انرژی، ترکیب فعالیتهای اقتصادی نیز در تعیین شدت استفاده از انرژی نقش به سزایی دارد. با افزایش فعالیتهای اقتصادی انرژیبر، شدت انرژی کل نیز افزایش مییابد. هدف این مطالعه تجزیه شدت انرژی در ایران به دو عامل کلیدی مؤثر بر تغییر در شدت انرژی یعنی افزایش بهرهوری و تغییر در فعالیتهای اقتصادی می باشد. نتایج این تجزیه به روش شاخص ایدهآل فیشر نشان میدهد که افزایش شدت انرژی در کشور در اثر تغییر ساختار فعالیتهای اقتصادی و نیز کاهش بهرهوری در بهره گیری از انرژی بوده است. همچنین براساس نتایج به دست آمده، یکی از عوامل بسیار تأثیرگذار بر شدت انرژی، قیمت انرژی میباشد. بطوری که حساسیت شدت انرژی نسبت به قیمت انرژی بسیار بالا می باشد.
ابریشمی و همکاران (۱۳۸۹) در مقالهای رابطه بین قیمت و بهرهوری انرژی در ایران را در طی دوره (۱۳۸۵-۱۳۵۰) با بهره گرفتن از روش همانباشتگی نامتقارن بررسی کردند و به این نتیجه رسیدند که رابطه بلندمدت بین این دو متغیر، از طریق آزمون همانباشتگی استاندارد رد می شود. در حالی که یک همانباشتگی نامتقارن یا پنهان میان قیمت انرژی و بهرهوری انرژی مشاهده می شود. همچنین بیان کردند که روند کنونی کاهش قیمت نسبی انرژی در ایران، بهرهوری انرژی را به شدت کاهش خواهد داد.
اله مراد سیف (۱۳۸۷) در مقالهاش با عنوان « شدت انرژی: عوامل تأثیرگذار و تخمین یک تابع پیشنهادی» ضمن برشمردن عوامل تأثیرگذار بر شدت انرژی کشورها با تخمین تابع چند متغیره از روش حداقل مربعات، این عوامل را برای کشورها تجزیه کرده اند. نتایج نشان می دهند که افزایش سهم ارزش افزوده بخش خدمات از تولید ناخالص داخلی اقتصاد (به عنوان نماینده تغییرات ساختاری)، تأثیری معنیدار و نسبتاً قابل توجه بر کاهش شدت انرژی از خود نشان داده است. مساحت کشورها نیز مطابق انتظارات نظری، اثر مستقیم معنادار بر شدت انرژی داشته و از نظر اندازه در حدود یک چهارم سهم خدمات بوده است. نتایج حاصل از برآورد کششها نیز نشان داد که یک درصد تغییر (افزایش) در سهم بخش خدمات، موجب تغییر (کاهش) حدود نیم درصدی در شدت انرژی خواهد شد. همچنین ضریب (کشش) متغیر مساحت کشورها نیز به طرز معنیداری انتظار تئوریک را برآورده کرده است، به طوری که افزایش یک درصد در مساحت، موجب افزایش حدود هشت دهم درصدی در شدت انرژی خواهد شد.
دادگر و ندیری (۱۳۸۴) در مطالعات خود تاثیر جهانیشدن بر اشتغال صنعتی در ایران را در بازه زمانی(۱۳۸۰-۱۳۵۲) با بهره گرفتن از رهیافت داده های تابلویی و با توجه به آمارهای منتشر شده سرشماری واحدهای صنعتی کدهای دو رقمی ISIC مورد بررسی قرار دادهاند. نتایج آزمون صورت گرفته حاکی از تاثیر منفی جهانیشدن بر اشتغالزایی کل صنایع، صنایع واردات رقابتی و صنایع صادرات محور است.