کـه تـخم سـخـن را پـراکنده ام
ج۹ب۳۷۲۲
«فـصـل اوّل»
ارائـه ابیـات مـورد نظر در شـاهـنامه
در این فصل به بیان پند و اندرز ، ستایش ها و نکوهـش ها و تـمام ابیاتــــــی پرداخته می شود که فـردوسی در خلال داستان ها ، سرآغاز یا پایان آن ها سروده ، فردوسی این بیت ها را نه فقط در مقـام یـک شاعر ، بلکه چـونان حکـیمی فـرزانـه و دلــسوز سروده و چنین بـا ما سخن می گوید :
سـتایـش هـای فـردوسـی در شـاهـنامـه
۱-۱-سـتایش یـزدان
افلاطون در قوانین اعلام می کند که « خدا مقیاس و معیار همه چیز است ، به معنایی خیلی بالاتر از آن که هر انسانی ،چنانکه گفته اند ، بتواند امید آن را داشته باشد.»(کاپلسون،۱۳۷۵: ۲۵۱ )
در خصوص دین و اعتقاد به خدا در دنیای باســــــتان نظّریـات مـختلف وجود دارد . « سقراط ظاهراً به طور کلی به صورت جمع سخن گفته است و منظورش خدایان سنتّی یونان است ، لیکن می توان در او تمایلی به تصور خالص تر از خدای یگانه تشخیص داد . بدین گونه ، بنابر نظر سقراط ، معرفت خدایان محدود نیست ، آنان همه جا حاضرند و آن چه گفته یا کرده شود ، دانند . اعتقاد به خدای واحد گاهگاهی خود نمایی می کند ، امّا آشکار نیست که سقراط هرگز چندان توجهی به مسأله ی یک خدایی یا چند خدایی کرده باشد . » ( همان ، ۱۳۴-۱۳۳)
« زردشت بر ضدّ گروه پروردگاران آریایی یعنی آن مذهبی که ایرانیان در پرستیدن قوای طبیعت با هندوان شرکت داشتند ، می باشد . به اسم مطلق خداوند آریایی « اهورا » که تا امروز به همین اسم در نزد برهمنان موجـود است ، مـزدا افـزوده ، گـفت « مزدا اهورا » یعنی « سرور دانا » در گاتها گاهی مزدا به تنهایی و گاهی اهورا به تنهایی از برای خداوند استعمال می شود . » ( پورداوود، ۱۳۷۸ : ۷۰ )
« تا زمان ظهور زردشت از برای اقوام آریایی تصور این مسأله دشوار بود که یک خدا به تنهایی بتواند این همه کارهای مهم بسازد . آسمانِ به این بزرگی و زمینِ به این پهنی و کوههای بلند و سراسر دریاهای فراخ و همه ی جانواران و جنس بشر و گیاه ها را کارِ دست یک استاد بداند . اقوام آریایی از آن چه بهره و سودی داشتند مثل آب و آتش یا آن چه به نظرشان با شکوه و زیبا بود مثل خورشید و ماه ، جمله را خدایی دانسته ، از پی شکرانه و بخشایش و به نعمتی که از این قوای طبیعت به آن ها می رسید ، سجده می بردند .
هم چنین از قوای دیگر طبیعت که از آن ها در بیم و هراس بودند و بسا از آن ها گزند و آسیب می دیدند مثل رعد و برق و غیره هریک را جداگانه پروردگار غضب آلودی تصوّر نموده ، از برای فرونشاندن قهر و فرونشاندن قهر و خشم آنان تضرّع و زاری می نمودند . زردشت به قوم خود گفت: آن چه در بالا و پایین است جمله را یک آفریننده و سازنده است . جز او کسی شایسته ی ستایش نیست و آن چه مایه رنج و آسیب تُست با آن ستیز . جنس زشت و ستمکار از فدیه و تضرّع تو خوب نگردد . » ( پور داوود ، ۱۳۷۷ : ۷۰ )
« زردشت زمانی ظهور کرد که ایرانیان به پرستش خدایان طبیعی می پرداختند ، بنابراین برای نشر آیین خود با مشکلات بسیاری موجه شد . پروفسور بارتولومه ، مستشرق فقید آلمانی معتقد است که پیغمبر ایران برای آن که جان از خطر به در ببرد با چند تن از یاران از بیراه و بیابان راه سیستان پیش گرفت تا این که دور از دیار خویش در مشرقِ ایران شهیدِ مواعظ توحید خویش گردد . » ( همان ، ۳۷ )
البّته جان فشانی بیهوده نبود . از اثرات مواعظ او این بود که قسمت بزرگی از دنیای متمدّن قدیم راه وحدت پرستی را در پیش گرفت و پرستش خدا با آن همه عظمت و جبروت در ایرانیان علّو همّتی ایجاد کرد که ایرانیان در سایه ی آن به منتها درجه ی اقتدار رسیدند .
در ذیل نظر عده ای از بزرگان در مورد اعتقاد مردم ایران به توحید و نوع اعتقادات آنان به استشهاد آورده می شود :
« مراحل تکامل در خداگرایی تا خداپرستی است . یا از چند خدایی تا یکتاپرستی . خدایان بزرگ پیش از زردشت چون : مهر ، ناهید ، سروش و ارت با گذشت زمان در آیین زردشت استحاله شده و ویژگی های مثبت خود را بدو می دهند یا خدای یکتای آیین زردشت خصایص آن ها را می گیرد و در خود گرد می آورد و این مراحل تکامل آیین است ، آریاییهـای پارس در اوایـل امـــر ، مــثل برادران آریایی خود در هـند ، مـظاهـر طبـیعی را می پرستیدند، سپس خورشید را مورد تکریم قرار دادند،بعدها آتش نیز جانشین خورشید شد.»( رضی،۱۳۷۱: ۲۲۳-۲۲۲)
جان هنیلز معقتد است : « اقوامی که در هند و ایران استقرار یافتند ، به هند و ایرانیان معروفند . دین آنان در مجموعه ای از سروده های باستانی هندی به نام « ریگ ودا » و سرودهای باستانی ایرانی به نام « یشت ها » حفظ شده است . خدایان آنان یا صورتهای شخصیت یافته ای از آرمان هایی مانند «راستی» ، یا پدیده های طبیعی مانند طوفان اند ، یا قهرمانان ماجراجو ماننده « ایندرَه » و « گرشاسْپَه » ( گرشاسپ ) هستند که غولهایی را که بشر را تهدید می کنند نابود می سازند . به اعتقاد ایرانیان ، خدایان موجوداتی دور از دسترس نیسـتـند بـلـکـه نیـروهـایی هـستند که مستقیماً در آـیین های دینی به آن ها برمی خوریم .» (هنیلز،۱۳۶۸: ۵۳-۱۱)
موله معتقد است : « شاه آنگاه که جشن نوروز را بر پا می داشت با خدای خود اهورا مزدا گفتگو می کرد این خدای بدون شک یکتا نبود ولی بزرگترین بود و ایزدان دیگر به او وابسته بودند . » ( موله،۱۳۶۳: ۱۴)
« اهُورَه مزدا ( اورمزد در متون بعدی ) به معنی « سرور دانا » نامی است که زردشتیان به خدا داده اند . چنانکه از نام او بر می آید ، ویژگی او خرد است . کسی که نه فریب می خورد و نه می فریبد ، این سرور ، بخشنده و خیر مطلق است . » ( هنیلز،۱۳۶۸: ۷۰ )
« کریستین سن معتقد است که زردشت بعد از قرن ۱۴ ق . م می زیست و عصر زردشت در زمانی مقدّم بر هزار سال پیش از میلاد مسیح قرار دارد . » ( کریستین سن،۱۳۷۶ : ۳۱ ، ۳۴ )
بر اساس مطالعات انجام شده و بررسی نظرّیات بزرگان می توان گفت که ایرانیان قبل از ظهور زردشت به پرستش خدایان و مظاهر طبیعی می پرداختند و در دوره ی زردشت اهورا مزدا را مورد تکریم و ستایش قرار می دهند که این اهورا مزدا را انجمنی از شش فرشته ی ارجمند که امشاسپندان هستند احاطه کرده است و اهورا مزدا در رأس ایزدان آسمانی قرار دارد.
خدایی که فردوسی در شاهنامه مورد تکریم قرار می دهد ، بدون شکّ خدای یگانه ای است که تمام کاینات آفریده ی اوست . او خود پرستنده ی خدای یکتای تواناست .
با وجـود ایـن کـه در دوره ی او بسـیاری از شـعراء به ستـایش فرمانـروایان خـود کامه می پرداختند وی به ستایش خداوندی می پردازد که تمام کاینات مخلوق او و در ید قدرت اوست. البته این سخن به آن معنی نیست که همه ی شاعران و نویسندگان در زمان او چنین بوده اند.
فردوسی شاعری خدا پرست ، معتقد و خداشناس است . او بارها و بارها در جای جای شاهنامه خداونـد را می سـتاید ( همانطور که در صفحات بعدی ذکر می شود ) و پـرستش می کند و با او به نیایش می پردازد ، او زیبایی های خلقت را دریافته و شناخته و پی به عظمت و شکوه خداوند برده است . خـود فردوسی از زبان خود به طور مستقیم خداوند را می ستاید ، ستایش از خداوند علّت و هدف دارد ، هرکس با توجّه به خواسته های معنوی و مادی خود به کار دست می زند . البته فردوسی بیشتر خداوند را قادر مطلق می داند که اختیار همه ی امور به دست اوست :
توانا و دانا و دارنـده اوســـت خرد را و جان را نگارنده اوسـت
خداوند کیوان و خورشید و ماه کزوی است پیـــروزی و دسـتگاه
خداوند هستی و هـــم راستی وگر نیســتی خواهــد و کــاستی
جز از رای و فرمان او راه نیست خور و ماه از این دانش آگاه نیست
ج۳ب۳۰۱۸-۳۰۱۶
ائمه نیز از حق تعالی ستایش کرده اند ، که این امر بیش تر جنبه ی معنوی دارد ، همانطور که در نهج البلاغه و صحیفه ی سجادیه و دیگر کتب وجود دارد .
از شکل گیری نخستین آثار نظم و نثر فارسی تا کنون ، شاعران و نویسندگان و دانشمندان در ابتدای دیوان ، یا در مقدمه ی اثر منثور یا کتاب علمی خود ، به ستایش و سپاس از خداوند متعال پرداخته و با سخنانی نغر به ذکر صفات خداوند پرداخته اند ، سپس در ستایش از پیامبر (ص) عبارت هایی را به نظم یا نثر آورده اند .
ایـن سـپاس و ستـایش خـدا و پـیامبر(ص)را ابتدای نامه ها،دیوان اشعار و خطـبه هـا، « تحمیدیه » گفته اند . شاعران و نویسندگان در این تحمیدیه ها ، هنر خود را به نمایش گذاشته و به زیباترین لفظ آن ها را بیان کرده اند .
تحمیدیه مقدمه ی شاهنامه ی ابومنصوری به عنوان شاهد :
« سپاس و آفرین خدای را که این جهان و آن جهان را آفرید و ما بندگان را اندر جهان پدیدار کرد و نیک اندیشان و بدکرداران را پاداش و پادافره برابر داشت ، و درود … خاصه بر بهترین خلق خدا محمد مصطفی صلی الله علیه و سلم و بر اهل بیت و فرزندان او باد .» (صفا،۱۳۳۳: ۱۰۵ )
ذکر بخشی از خطبه ی توحیدّیه نهج البلاغه در توحید و ستایش ذات باری تعالی :
« سپاس خداوندی را که سخنوران در ستودن او بمانند ، و شمارشگران شماردن نعمت های او ندانند و کوشندگان ، حق او را گزاردن نتوانند ، خدایی که پای اندیشه تیزگام ، در راه شناسایی او لنگ است و سر فکر ژرف رو ، به دریای معرفتش بر سنگ ، صفت های او تعریف ناشدنی است و به وصف در نیامدنی و در وقت ناگنجیدنی و به زمان مخصوص ، نابودنی » (سید رضی،۱۳۷۱: ۳۵ )
سعدی شیرین سخن دیباچه ی کتاب بزرگ خویش گلستان را اینگونه آغاز می کند :
« منّت خدای را عزّوجّل که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت ، هر نفسی که فرو می رود ممّد حیات است و چون بر می آید مفرّح ذات پس در هر نفسی دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی شکری واجب .
از دست و زبان که برآید کز عهده ی شکرش بدر آید. »
(سعدی ،۱۳۷۵ :۱۰۱ )
سنایی می گوید :
ای در دل مشتاقان از یاد تو بستان ها برحجّت بی چونی ، از صنع تو برهان ها
در ذات لطیف تو ، حیران شده فکرت ها بر علم قدیم تو ، پیدا شده پنـــهان ها
در بحر کمال تو ، نقصان شده کامل ها در عین قبول تو ، کامل شده نقصان ها
(سنایی،۱۳۸۰ : ۶۷)
دلایل و براهینی که فردوسی در توحید و یکتاپرستی ذکر می کند برگرفته از قرآن و حدیث و سخن بزرگان است و به این علّت شاهنامه ی او را روایت قدیمی ، خدای نامه ها و روایت های ملّی مربوط به زمان های قدیم تشکیل می دهد . بنابراین ریشه ی اکثر موارد و موضوعات حکمی و اخلاقی را که مطرح می کند می توان در روایات قدیم یافت .
فردوسی مسائل مهم متکلمان و فلاسفه چون مرگ ، زندگی ، تقدیر ، بخت و جبر و … را ضمن حمدوثنای خداوند ذکر می کند . فصاحت ، سادگی و بلاغتی که در اشعار حمدّیه ی او موجود است باعث جذب خوانندگان در طول قرون متمادی و زنده ماندن شاهنامه ی او در بین مردمان گشته است .
او در چندین مورد شاهنامه به حمد خداوند یکتا می پردازد :
ستایش خداوند توسط فردوسی در ابتدای کتاب :
فردوسی بزرگ سرآغاز منظومه ی سترگ خویش را با عنایت به آیه ی « کل امر ذی بال لم یبدا فیه ببسم الله یا لم یبدا ببسم الله فهو ابتر » ( هر کار مهمی که با نام خدا آغاز نشود ناقص و ابتر خواهد ماند . ) ( ستوده،۱۳۷۴ : ۶۹۰ ، ۶۹۱ ) با نام و یاد خداوند آغاز می کند .
شاهنامه با این تحمیدیه آغاز می گردد و فردوسی به زیباترین و رساترین وجه به نیایش و ستایش خداوند می پردازد و او را خالق همه چیز و همه کس می داند . خداوندی که خالق آسمان و زمین و ماه و خورشید و ستارگان است . بزرگی و عظمت آفریدگاری او را با بهترین واژگان بیان می دارد :
خداوند جان و خرد ، خداوند روزی ده رهنمای ، خداوند کیهان و گردان سپهر ، خداوند فروزنده ی ماه و ناهید و مهر ، خداوندی که از حدس و گمان و نام و نشان برتر است ، خداوندی که با چشم دیده نمی شود ، خداوندی که برتر از نام و جایگاه است ، سپس ستایش خداوند به ستایش خرد پیوند می خورد ، دوباره به ستایش خداوندی می پردازد که اندیشه و زبان از ستایش او قاصر است .
به نام خداوند جان و خرد کزین برتر اندیشه بر نگذرد
خدواند نام و خداوند جای خداوند روزی ده رهنمای
خداوند کیهان و گردان سپهر فروزنده ی ماه و ناهید مهر
ز نام و نشان و گمان برتر است نگارنده ی بر شده گوهر است
به بینندگان آفریننده را نبینی مرنجان دو بیننده را
ﻧﮕﺎرش ﻣﻘﺎﻟﻪ ﭘﮋوهشی با موضوع فردوسی در شاهنامه- فایل ۳