هشــت جنّــت، نقـل دان بینـی بــه هــم
واژگان: نقل دان: ظرف نقل. (فرهنگ لغات)
معنی و مفهوم: در بزم عشرت و شادی شاه، که مانند باغ بزرگ و سرسبزی است، چنان عظمت و سرسبزی موجود است که در تمام ایّام، هشت بهشت با همهی بزرگی، به عنوان نقل دان این بزم به حساب میآید.
آرایههای ادبی: ریاض عشرت اضافهی تشبیهی است. عشرت به باغ مانند شده است. هفت و هشت با هم تناسب دارند و سیاقه الاعداد ساختهاند.
۱۲۷ - کُنیتش چـون بشمری، هـر هشـت حـرف
نــه فلـک را حــرز جــان بینــی بــه هـم
معنی و مفهوم: هشت حرفِ (بوالمظفّر) کنیهی شاه اخستان، به عنوان حرز و دعایی برای حفظ جان نه آسمان به کار میرود.
آرایههای ادبی: کنیهی شاه به حرز و امانی برای جان آسمانها تشبیه گردیده است. هشت و نه با هم سیاقه الاعداد ساختهاند و تناسب دارند.
۱۲۸ - خـاص بـهر لشـکرش بــرخـاسـت چـرخ
ترک و هنـدو دیـدهبـان، در شـرق و غـرب
معنی و مفهوم: آسمان به عنوان لشکر شاه، برخاسته و در بالا ایستاده است و روز را مانند ترک سپید روی، در شرق و شب را همانند هندویی سیاه، در غرب برای مملکت شاه به عنوان دیدهبان گماشته است.
آرایههای ادبی: ترک استعاره از روز و هندو استعاره از شب است. بیت دارای لفّ و نشر مرتّب است، ترک به شرق و هندو به غرب مربوط میشود.
بند دهم:
کلمات قافیه: جهان، دهان، نشان و …
حروف اصلی قافیه: ا ن
حرف روی: ن
حروف الحاقی: ندارد
ردیف: خواهد نمود
۱۲۹ - رُمحـش از طـوفـان نشـان خواهــد نمـود
معـجز نــوح از سـنان خــواهــد نمـــود
واژگان: رُمح: نیزه. (معین)
معنی و مفهوم: نیزهی شاه نشان میدهد که طوفانی در راه است و سرنیزهاش این طوفان را که همچون معجزهی نوح سهمگین و بزرگ است، به وجود میآورد.
آرایههای ادبی: معجز نوح کنایه از طوفان است. جنگ و قتل دشمنان به وسیلهی نیزهی ممدوح به طوفان نوح مانند شده است. مصراع دوم تلمیحی به ماجرای طوفان نوح دارد.
توضیحات:
طوفان نوح: نوح اوّلین پیامبری بود که در زمان وی عذاب نازل گردید. پس از قرنها دعوت قوم گناه کارش، چون او را حقیر میشمردند و بدو ایمان نمیآوردند، نوح مأمور شد کشتی بسازد… . نوح کشتی به چهل سال تمام کرد و از درون و برون با قیر بیندود… . به او وحی شد که از هر موجودی جفتی بگیر و نوح چنین کرد، به دستور خداوند استخوانهای آدم و حوا را برگرفت و همهی مؤمنان را به کشتی نشاند… . روزی که از آسمان طوفان آمد در زمین نیز از تنور خانهی پیرزنی آب برجوشید و تمام زمین را فرا گرفت، فقط حرم و به قول برخی اورشلیم از طوفان محفوظ ماند… . نوح در کوفه به کشتی نشست و برفت و گرد حرم کعبه طواف کرد و چون شش ماه تمام بگذشت و آب فرو نشست، کشتی بر سر کوه جودی نشست. (یاحقّی، ۱۳۷۵: ۴۲۴-۴۲۳)
۱۳۰ - تیـغ هنـدیـش از مخـالـــف ســـوختــن
در خــزر، هنــدوســتان خــواهــد نمــود
معنی و مفهوم: شمشیر هندی شاه اخستان، چنان دشمنان را میسوزاند که خزر که سرزمین مردمان سپید پوست است، از حرارت و سوزش تیغ او، مردمانش مانند هندوان سیاه و سوخته میشوند و خزر به هندوستان تبدیل میشود.
توضیحات:
هندوستان: کشور معروف در جنوب آسیا، در جنوب هیمالیا و کنار دریای عمان و بحر بنگال… . این سرزمین شبه قارهّای است که از قسمتهای دیگر آسیا با جبال هیمالیا جدا میشود، در قدیم به تمام سرزمینی اطلاق میشد که امروز هند و پاکستان کنونی است. (فرهنگ لغات)
۱۳۱ - بــــر ثبـــات دولـــت او تـــا ابـــد
جنبـش عــدلـش نشـان خــواهــد نمــود
معنی و مفهوم: عدل و انصاف همیشگی شاه، نشانهای از جاودانگی و ثبات بخت و دولت (حکومت) اوست.
آرایههای ادبی: ثبات و جنبش با هم تضّاد دارند.
۱۳۲ - سـرخی شــام آگهی داده اسـت از آنــک
روز خــوشـی، در جهــان خــواهـد نمــود
معنی و مفهوم: سرخی افق در هنگام غروب (شفق) از آن خبر میدهد که (با وجود دولت شاه اخستان) روز خوبی در انتظار جهان خواهد بود.
۱۳۳ - صبــحگاهی کــز شـبیخون ران گشــاد
تیــغ چــون خـور، خون فشـان خواهد نمود
واژگان: ران گشاد: سوار شدن بر اسب و رفتن. (فرهنگ لغات)
معنی و مفهوم: صبحگاهی که شاه برای حملهی ناگهانی، سوار بر اسب میشود و حرکت میکند، شمشیرش را که با خون دشمن سرخ شده، مانند خورشید سرخ رنگ هنگام طلوع، به همگان نشان خواهد داد.
آرایههای ادبی: ران گشادن کنایه از بر اسب سوار شدن و حرکت کردن است. تیغ خونآلود ممدوح به خورشید هنگام طلوع تشبیه شده است.
۱۳۴ - شبـروی کــرده کلنــگ آســـا بــه روز
همـچو شـاهـین کــامـران خـواهـد نمــود
واژگان: کلنگ: پرندهای کبود رنگ و بزرگ تر از لک لک. (ناظم) شاهین: پرندهای باشد شکاری و زننده از جنس سیاه چشم. (برهان)
۳– جهانبینی آن دین باید با عقل سلیم و براهین عقلی و منطقی قابلیت اثبات داشته باشد. یعنی عقل و بدیهیات عقلی و اصول عقلانی معیار حقانیت یا عدم حقانیت یک دین است و هر دین یا مکتبی باید با معیار و محک عقل سنجیده شود. تا تصدیق یا تکذیب گردد. تقدم ابزاری عقل بر دین و مکاتب، امری اجتناب ناپذیر و جبری است. عقل تنها مجوزّ ورود عقاید به روح بشر می باشد. و بقول علاّمه طباطبائی (ره) «عقل فلسفی یکی از مهمترین معیارهای سنجش اعتبار داده های دینی محسوب می شود، زیرا شناخت عقلی یکی از معتبرترین معیارهای ارزشیابی دانش بشری است.» (طباطبایی،بی تا ،ج ۵ : ۳۹۳)
۴– احکام و قوانین و دستورات آن دین نباید ضد عقل، ضد فطرت و ضد حقوق بدیهی و مسلم بشر که مورد قبول ابناء بشر است باشد و آراسته به فضائل اخلاقی و دور کنندۀ انسانها از رذائل اخلاقی باشد. یعنی با حسن و قبح عقلی و ذاتی انسانها مطابقت داشته باشد. یعنی سازگار باشد با حکمت نظری و حکمت عملی. (سبحانی ،۱۴۰۹: ۳۸۵) «هگل برای دکترین هایی چون تثلیث، هبوط، و تجسّد، برهان فلسفی اقامه می کند … به عبارت دیگر هگل فلسفۀ نظری را داور نهائی برای معانی باطنی وحی مسیحی قرار می دهد … و آن رازی را که یزدان شناسی (تئولوژی) از آن دم می زند زیر مهمیز روشنگری فلسفی می آورد.» (کاپلستون،۱۳۶۸،بی تا : ۲۳۸)
۵– وقتی می گوئیم احکام و قوانین آن فطری باشد یعنی عادلانه هم باشد. در واقع اگر توحیدی باشد قطعاً فطری است و اگر فطری باشد قطعاً عادلانه هم می باشد. و اگر عادلانه باشد قطعاً پاسخگوی نیازهای بشر بوده و انعطافپذیر و همه جانبه نیز می باشد.
۶– وقتی می گوئیم عادلانه باشد یعنی انعطافپذیر نیز هست. مسأله عدالت از بزرگترین دغدغه های بشر و بزرگترین خطکش و معیار سنجش عقاید و ادیان و مکاتب است. دینی که نسبت به ظلم و ناعدالتی خنثی باشد و هدف آن برقرار کردن عدالت نباشد. محکوم به بطلان و شکست است. “لَقَد اَرسَلنا رُسُلَنا بالبینات و انزلنا مَعَهُمُ الکتابَ وَالمیزان لِیقومَ النّاسُ بالقسط" (حدید ، ۲۵)
۷- پاسخگوی نیازهای روحی، عقلی و فطری بشر باشد.شهید مطهری می فرمایند:
«پدیده های اجتماعی در مدّتی که باقی هستند حتماً باید با خواسته های بشر تطبیق کنند، به این معنا که یا خود آن پدیده ها خواستۀ بشر باشند و یا تأمین کنندۀ خواسته های بشر باشند. یعنی: یا باید بشر خودش آنها را بخواهد و از عمق غریزه و فطرتش میل به آنها داشته باشد و یا باید از اموری باشند که وسیلۀ تأمین خواسته های اولیه بشر باشند، خواسته های بشر نیز دو جور است یکی خواسته های طبیعی و ذاتی و دیگری خواسته های اعتباری. خواسته های طبیعی آن چیزهایی است که ناشی از ساختمان طبیعی بشر است. یک سلسله از اموری است که بشر بموجب آن که بشر است خواهان آنهاست. و رمز و راز آنها را هنوز کسی مدعی نیست که کشف کرده مثل عشق به کاوشهای علمی، عشق به زیبائی و نوع دوستی، تشکیل خانواده با تمام مشقتهایش، عشق به عدالت و تنفر از ظلم، صلح دوستی و … و خواسته های اعتباری مثل اعتیاد به چای یا مدلهای لباس … به همین دلیل دینی حق و پایدار است که در نهاد بشر و ژرفای فطرت وجود داشته باشد.» (مطهری،۱۳۷۲، ج ۳ : ۳۸۴)
چنین دینی قطعاً باید از منبع لایزال و آفریننده انسان که خود آگاه به تمام رموز و نیازهای بشر است نشأت گرفته و صادر شده باشد.
«و اسلام دین و مکتبی است جامع و همه جانبه، که به تمام نیازهای دنیوی و اخروی انسان توجه کرده است»(همان : ۶۳)
«علیهذا اگر دین بخواهد در این دنیا باقی بماند باید دارای یکی از این دو خاصیت باشد، یا باید در نهاد بشر جای داشته باشد. در ژرفای فطرت جا داشته باشد، یعنی خود در درون بشر به صورت یک خواستهای باشد، که البته در آن صورت تا بشر در دنیاست، باقی خواهد بود؛ و یا لااقل اگر خودش خواستۀ طبیعی بشر نیست، باید وسیله باشد. باید تأمین کنندۀ خواسته یا خواسته های دیگر بشر باشد، اما این هم به تنهائی کافی نیست، باید آنچنان وسیلۀ تأمین کننده ای باشد که چیز دیگری هم نتواند جای او را بگیرد.» (همان : ۳۸۶)
شهید مطهری (ره) معیار خوب بودن و حق بودن یک جهانبینی را این می داند که: اولاً قابل اثبات و استدلال باشد. یعنی از ناحیه عقل و منطق حمایت شود. ثانیاً به حیات و زندگی معنا دهد و تعهد آورد و مسئولیت ساز باشد. منطقی بودن یک جهانبینی زمینۀ پذیرش عقلی آن را فراهم می سازد و آن را در اندیشه ها قابل قبول می کند. (همان ) و حیاتبخشی آن باعث پویائی آن می شود. با اندکی تفاوت همین ویژگیها را استاد جعفر سبحانی بعنوان شاخص های حقانیت یک دین برمی شمارد.(سبحانی ، ۱۴۰۹،ج ۱: ۱۱)
۲-۹- اهلیت و صلاحیت داشتن برای قضاوت در دین
اگر فردی در مورد ادیان مختلف با سؤالاتی مواجه شود و بدنبال پاسخ آن سؤالات باشد. این نه تنها مذموم نیست بلکه ممدوح و قابل ستایش است. و یا اگر به عنوان فردی متفکّر و صاحب نظر به قضاوت و ردّ و اثبات و تکذیب و تصدیق ادیان و فرق دیگر بپردازد نیز قابل سرزنش نمی باشد. کسی که ادّعای خروج از دین دارد. دینی را تکذیب و انکار، و دین دیگری را تصدیق و اثبات کرده و ترجیح می دهد. و یا اگر مدعی تساوی بین ادیان می شود. در واقع بر کرسی قضاوت نشسته و باید از محتوای دینی که تکذیب می کند و گزاره های دینی که ترجیح می دهد و یا به تساوی آنها حکم می کند. اندک اطلاعاتی داشته باشد. انکار و تکذیب یا تأئید یک دین کار کوچکی نیست. چطور می توان پذیرفت. فلسفۀ ارسطو یا افلاطون یا مارکسیسم یا لیبرالیسم را بدون مطالعه انکار کنیم و یا یکی را بر دیگری ترجیح دهیم و یا همه آنها را حق و مساوی بدانیم در حالی که از محتوای آنها بی اطلاع هستیم؟!
سالهای متمادی علمای شیعه و سنّی به عنوان یک مسأله کاملاً طبیعی در ردّ یکدیگر کتاب نوشته و اکثراً با تسلّط بر مبانی یکدیگر به ردّ یا اثبات طرف مقابل پرداخته اند مانند: الغدیر علاّمه امینی یا الاحتجاج علاّمه طبرسی و یا معالمُ المدرستین علاّمه عسگری، در مورد مکاتب غربی، کتاب گرانقدر روش رئالیسم مرحوم علاّمه طباطبائی با حاشیه علاّمه شهید مرتضی مطهری در نقد مارکسیسم. به رشته تحریر درمی آید و مکاتب غرب به زیر بوته نقد کشیده می شوند. اولین ویژگی این نقدها تسلط نویسنده بر آراء و افکار و گزاره های مکتب مورد انتقاد است. زیرا انکار و نقد جاهلانه هیچ ارزشی در میان صاحبان خرد ندارد.
دفاع از ارتداد و قول به تساوی ادیان و یا اعلام ارتداد از اسلام ادعای بسیار بزرگی است که صاحب آن ادّعا را خواه ناخواه بر کرسی قضاوت می نشاند. پس باید اهلیت در قضاوت داشته باشد. یعنی به مبانی و اصول و ارکان دینی که انکار می کند و دینی که ترجیح می دهد کاملاً آشنا باشد تا اِدعای او در زمرۀ ادعای عقلاء قرار گیرد. مانند: شرایطی که برای اهلیت یک مفسّر قرآن در کتب تفسیری آمده است. (سبحانی ،۱۳۸۴: ۱۹)
در کتاب احتجاج طبرسی، احتجاجات پیامبر اکرم (ص) و امیرمؤمنان (ع) و امامان معصوم با سران ادیان مختلف – یهود، نصاری، هندو، صابئین، زنادقه و مجوس و اهل سنّت به تفصیل آمده است. در تمام این موارد، هم علماء غیرمسلمان به سیرۀ عقلاء پایبند بودند و هم پیامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار با تسلّطی فوقالعاده به ابطال ادیان مخالف و اثبات حقانیت اسلام پرداخته اند. در بحث اثبات تشیع نیز علماء برهمین اساس و مبانی مشترک اقامه حجّت نموده اند.
در ردّ و اثبات و نقد ادیان، قاعدۀ کار چنین است و باید این اصول به ضمیمۀ اصول اخلاقی کاملاً رعایت شود. متاسفانه در بحث ارتداد، مدافعان ارتداد و مخالفین شیعه نه تنها به این شیوه ها پایبند نیستند. بلکه به اقدامات کاملاً ضداخلاقی نیز متوسل می شوند مانند: احمد امین مصری و سلفیون و وهابیان و غربی ها و غربزدگان که سخنان و نوشته های آنان مملو از دروغ و اهانت به شیعه است. مانند: جریان “خان الامین” در کتاب ضحی الاسلام احمد امین مصری که معتقد است شیعیان در پایان نماز سه بار می گویند خان الامین یعنی جبرئیل امین خیانت کرد و وحی را که قرار بود به علی(ع) بدهد به محمد(ص) داد. (سلطان الواعظین، ۱۳۸۵: ۲۱)
۲-۱۰- آزادی عقیدتی در حد توان علمی
باید به این نکته واقف شد که هر کسی باید در مسائل علمی و کلامی تا آنجا وارد بحث شود که توان علمی او اجازه می دهد و یا حداقل سعی کند توان علمی خود را ارتقاء بخشد.
برای درک مسائل هر علمی باید به حداقل های مقدمات آن علم مجهز بود. کسی که می خواهد مسائل جبر و مثلثات را حل کند باید جدول ضرب و جمع و تفریق، و بلکه طریق حل معادلات را بداند.
به همین دلیل است که امیرمومنان علی (ع) در نهج البلاغه در مورد جبر و اختیار و در پاسخ کسی که ظرفیت معارف سنگین قضا و قدر را ندارد به جوابی کوتاه بسنده می کند و می فرماید: ” طریق مظلم فلا تسلکوه، بَحرٌ عمیق فلا یلجوه و سرّ الله فلا تتکلفوا"(نهج البلاغه ،حکمت ۲۸۷)
راهیست تاریک در آن وارد نشوید و دریای عمیقی است در آن داخل نشوید و سر الله است، خویشتن را برای فهم آن به زحمت نیاندازید.
این در حالی است که خود امیر مومنان(ع) مباحث قضا و قدر را به عالی ترین وجه بیان کرده و شیعه به برکت آن معارف، در چاه قدریه یا مفوضه نیافتاده است.
در ارتباط با رجوع به کتب ضاله نیز همین معیار حاکم است. یعنی عقلاً و منطقا کسانی باید به این کتب رجوع کنند که توان فهم و نقادی آنها را داشته باشند.
محقق کرکی از فقهای بزرگ شیعه می گوید: (در مسأله حفظ کتب ضاله) حق این است که فایده های آن بسیار است. اگر کسی بخواهد مسأله ای یا فروعی از آنها را نقل کند یا ریشه و دلایل بعضی از مسائل را بشناسد، می تواند آن کتابها را نگه دارد یا از آنها نسخه ای برگیرد. البته برای کسی که اهل نقد است نه هر کسی، زیرا کسانی که از نظر بصیرت ضعیف باشند از بروز اختلال در اعتقاداتشان ایمن نیستند. (الکرکی، ۱۴۱۱،ج ۴: ۲۶)
۲-۱۱- اباحه گری یا آزادی عقیده
یکی از مغلطه هایی که در مورد آزادی عقیده رخ داده و لیبرالها به آن تمسک جسته و آنرا مبنای سخنان خود در دفاع از ارتداد قرار داده اند ترجمه و تفسیر ” آزادی عقیده” به اباحه گری و رهایی و بی مسئولیتی بر مبنای لیبرالیسم می باشد. در نوشته های آنان هر جا لازم بوده ” آزادی عقیده ” را در معنای آزادی اراده و قدرت اختیار انسان به کار برده و گفته اند، عقیده نه اجبار بردار است و نه خریدنی، که البته سخن حقی است، ولی در پوشش آن، تلاش کرده اند معنای دیگری به جامعه القاء کنند. لذا گفته اند: هر کسی هر عقیده ای بخواهد می تواند انتخاب کند، حتی اگر باطل یا مهلک باشد. یعنی آزادی عقیده را به معنای رها بودن و بی مسئولیتی ومسأله ای کاملاً شخصی تفسیر کرده اند. اکثر مردم آزادی عقیده را به معنای اول یعنی اجبار بردار و خریدنی نبودن تلقی می کنند؛ ولی اباحه گران با استناد به معنای اول که سخن درستی است معنای دوم را اراده و ترویج می کنند و مدّ نظر دارند. و لذا می گویند:
” هر کس حق دارد از آزادی فکر، وجدان و مذهب بهرمند گردد. این حق متضمن آزادی تغییر مذهب یا عقیده و همچنین متضمن آزادی اظهار عقیده و ایمان می باشد و نیز شامل تعلیمات مذهبی و اجرای مراسم دینی است. هر کس می تواند از این حقوق منفرداً یا مجتمعاً، به طور خصوصی یا به طور عمومی برخوردار باشد".(جعفری ، بی تا: ۲۳۰)
برخی روشنفکران اسلامی نیز بر مبنای همین باور، حکم فقهی ارتداد را منافی با حقوق بشر، و آن را غیر عقلایی و نپذیرفتنی دانسته و گفته اند:
اگر ما از منظر حقوق بشر و از دیدگاه معرفت شناسی و خرد سنجی به مسأله ارتداد و تغییر عقیده دینی و فکری نگاه کنیم، اصلا به سراغ تمثیل ” غده سرطانی” و ” آلوده کردن اجتماع” و ” تضییع حقوق انسان” و نظایر آن که در مورد ارتداد به کار می رود نخواهیم رفت. (کیان ، ش۴۶: ۱۵)
انسان به طور مطلق آزاد و رها می باشد که هر عقیده و آیینی را برای خویش برگزیند، هر چند آن عقیده یا عمل منجر به هلاکت وی گردد.
-
- نقد
الف- تناقض نظری و عملی لیبرالیسم با مدعای خود
اینکه مدعیان لیبرالیسم معتقدند؛ عقیده امریست شخصی و انسانها آزادند هرعقیده ای را هرچند باطل و مهلک به حال خودشان باشد انتخاب کنند؛ بنظر می رسد جمله ریاکارانه ای بیشتر نباشد که قبل از تولد عملاً و نظراً خود را عقیم و نقض کرده است. زیرا لیبرالیسم در میدان نظریه با تمام نظریاتی که مخالف لیبرالیسم است به شدت برخورد و آنان را سرکوب می کند در حالی که براساس مدعای آن باید همه ادیان و مسلک ها علی رغم بطلان و مخالفت با لیبرالیسم آزاد باشند. ثانیاً در میدان عمل نیز ما نمی دانیم کسی که مدعی است انسانها آزادند حتی عقایدی مهلک و مضر به حال خودشان انتخاب کنند. لیبرالیسم به چه منظور پرچم آزادیخواهی برافراشته است و می خواهد انسانها را از چه نوع عقایدی آزاد کند؟! آیا تلاش لیبرالیسم برای حذف عقاید دیگران تقابل با لیبرالیسم نمی باشد؟! ویا اگر امری شخصی است لیبرالها بر چه مبنایی در حریم خصوصی دیگران دخالت می کنند؟ این پارادوکس ادعا و عمل چگونه قابل جمع می باشد؟
ب- اباحه گری به جای آزادی عقیده و عقلانیت
از نظر عقلاء عقیده آنجا که خارج از عقل و عقلانیت و وجدان اخلاقی باشد فاقد وجاهت عقلی بوده و اساساً عقیده نیست تا آزاد باشد بلکه حیوانیت است.
علامه جعفری(ره) سخن نقضی در این باره دارد که در ذیل می آوریم:
” شاید بتوان گفت بیش از یک قرن است که برخی از جوامع که خود را متمدن نامیده اند. این آزادی را به طور مطلق چه با وسایل معمول بیان شده و چه در تدریس های دانشگاهی و با هرگونه وسایل تبلیغ، ترویج نموده و گاه نیز آن را یکی از افتخارات ترقی و اعتلای جوامع خود تلقی می کنند. جمله ای که این آزادی را بیان می کند این است ” که فقط مزاحم دیگران مباش سپس هر چه می خواهی بکن ” در مقابل این جمله ضد انسانی، در نظر بگیریم که مشاهدات و تجارب دائمی اثبات می کند که هرگز چنین نبوده است؛بلکه تمایلات و خواسته ها و تمایلات صد در صد موافق با عقل و منطبق با واقعیات در اقلیت است و اختصاص به افرادی دارد که پای بند دین و اخلاق و ارزشهای عالی انسانی هستند. این همه جرمها و خیانت ها و جنایت ها و حق کشی ها که سطور کتاب تاریخ بشری را پر کرده است با خواسته ها و تمایلات بشری انجام می گیرد. نتیجه چنین بی پروائی و بی اصل و بی قانون بودن ذات انسان، این است که انسان درباره خودش (جان و روان و مغز خویش) هر کاری انجام بدهد آزاد و بی مهار است. یعنی او می تواند از میگساری گرفته تا خودکشی، تمام جرم ها و خیانت ها و جنایت ها را درباره جسم و جان و روان و مغز خویش انجام دهد. اکنون این سؤال مطرح می شود که آیا می توان کسی را که کمترین حق و قانونی برای خویشتن قائل نیست الزام کرد که تو باید حق و قانون دیگران را بپذیری؟ آیا می توان کسی را که مراعات حق و قانونی را درباره خویشتن لازم نمی داند درباره دیگران الزام کرد که باید حقوق و قوانین آنان را مراعات کنی؟
کسانی که می گویند فقط مزاحم حقوق دیگران مباش سپس هر چه می خواهی بکن، مانند این است که به کوه آتش فشان توصیه نمایند که تو در درون خود تمام فعل و انفعالات را انجام بده و سرتاسر مواد گداخته باش، ولی لطفاً به مزارع و خانه ها و کلبه های مردم تعدی نفرما. این اشخاص باید بدانند شخصی که از درون فاسد می شود محال است برای انسانهای دیگر حق حیات و حق کرامت و حق آزادی قائل شود. اصلاً چنین شخصی حق و حکم و حیات و کرامت و آزادی را نمی فهمد، چه رسد به اینکه آنها را مراعات کند. در حقیقت این اشخاص فاقد عقل، تجسمی از تزاحم و تعدی و خیانت و جنایت(بالفعل) و بالقوه هستند که کمترین انگیزه ای برای به فعلیت رسیدن پلیدی های آنان کفایت می کند. (جعفری ، بی تا : ۴۳۸)
به دلیل فرو غلطیدن در این تناقضات است که نهایتاً یکی از مدافعین جریان ارتداد تن به اعتراف داده و آزادی را مقید به قیودی می کند.
دکتر سروش که در مقاله ” فقه در ترازو” حکم مرتد را با آزادی بیان در تعارض می دید، پس از چندی در ضمن سخنرانی خود در آمریکا، وجود آزادی بیان به صورت مطلق را حتی در جوامع لیبرال دموکرات نفی کرد و آن را مقید به حفظ حدودی مانند تمامیت ارضی و منافع ملی در آن جوامع دانست:
” دلیل دوم مخالفان آزادی بیان این است که می گویند شما اگر به آزاد اندیش ترین کشورها و یا به تعبیر دیگر، کشورهایی که بیشترین ادعا را در باب رعایت حقوق بشر دارند بنگرید، خواهید دید که در آنها نیز آزادی بیان به نحو مطلق وجود ندارد. این سخن البته درست است. در هر کشوری چه آمریکا و چه اروپا، اگر کسی بخواهد از آزادی بیان در جهت تجزیه آن کشور استفاده کند، یا از آزادی بیان برای ایجاد فتنه ها و آشوب های قومی بهره گیرد و مردم را به جان هم انداخته و فتنه برانگیزد، با او برخورد می کنند. خاک، سرزمین، کشور و ملیت آن قدر محترم است که تمامیت آن بالاتر از هر ارزشی است، حتی ارزش آزادی بیان.” (کیان،ش۴۶: ۱۰)
همچنین ایشان که در مقاله ” فقه در ترازو” تقسیم اندیشه ها را به سالم و سرطانی نپذیرفته بود، چندی پس از انتشار این مقاله، در ضمن سخنرانی خود در آمریکا این تقسیم بندی را پذیرفت و بر لزوم وجود آزمایشگاهی علمی برای تشخیص افکار سمی و سپس طرد آنها تأکید کرد:
” دلیل دیگر این بود که می گفتند از آنجا که نباید اجازه پخش و رواج غذای سمی را بدهیم و نسبت به سلامت جسمانی خود حساس باشیم، باید نسبت به سلامت روحی و فکری مردم نیز حساسیت داشته باشیم. می گوییم آری؛ وقتی بر همگان مسلم شد و اجماعی حاصل آمد که چه چیزی مضر است، چه چیزی خطرناک و بیماری زاست، در آن صورت باید از آن جلوگیری کرد… جامعه، یا دست کم جامعه عالمان، جامعه متخصصان، جامعه آگاهان، باید به این نتیجه برسد که چیزی سمی و خطرناک است یا نیست…
محل اخذ مدرک تحصیلی
نمودار ۴-الف-۱۵: توزیع فراوانی محل اخذ مدرک تحصیلی متخصصان تعلیم و تربیت
۱۶- تجزیه و تحلیل آمارهای توصیفی گرایش علمی متخصصان تعلیم و تربیت
جدول ۴-الف-۱۶: توزیع فراوانی گرایش علمی متخصصان تعلیم و تربیت
گرایش علمی | فراوانی | درصد | درصد معتبر | درصد تراکمی |
برنامهریزی درسی | ۱۰ | ۵/۶۲ | ۵/۶۲ | ۵/۶۲ |
سایر گرایشها | ۴ | ۰/۲۵ | ۰/۲۵ | ۵/۸۷ |
برنامهریزی درسی و سایر گرایشها | ۲ | ۵/۱۲ | ۵/۱۲ | ۰/۱۰۰ |
جمع کل | ۱۶ | ۰/۱۰۰ | ۰/۱۰۰ |
همانطور که در جدول مشاهده میشود گرایش علمی ۵/۶۲% یعنی ۱۰ نفر از پاسخدهندگان، برنامهریزی درسی میباشد. علاوه بر این ۲۵% یعنی ۴ نفر از متخصصان تعلیم و تربیت در سایر گرایشها (مشاوره، روانشناسی تربیتی، روانشناسی بالینی، فلسفه تعلیم و تربیت و…) مشغول فعالیت هستند و تنها ۵/۱۲% یعنی ۲ نفر از متخصصان تعلیم و تربیت هم در گرایش برنامهریزی درسی و هم در سایر گرایشها مطالعه و تحقیق نمودهاند. توزیع فراوانی گرایش علمی متخصصان تعلیم و تربیت در نمودار زیر نمایش داده شده است.
درصد فراوانی
گرایش علمی
نمودار ۴-الف-۱۶: توزیع فراوانی گرایش علمی متخصصان تعلیم و تربیت
ب) تجزیه و تحلیل پاسخهای بدست آمده جهت شناسایی آسیبهای موجود در برنامه آموزش مهارتهای زندگی دوره متوسطه نظری با بهره گرفتن از آمار استنباطی
جهت شناسایی آسیبهای موجود در برنامه آموزش مهارتهای زندگی از دیدگاه هر یک از سه گروه مورد مطالعه از روش آزمون t تک نمونهای[۴۲۲] (در مواردی که توزیع نرمال است)، و آزمون مجذور خی یک نمونه ای[۴۲۳](در مواردی که توزیع نرمال نیست) برای ۹ عنصر کلی برنامه درسی مهارتهای زندگی مندرج در پرسشنامه استفاده شد. پژوهشگر تلاش نموده است هر یک از گویههای مربوط به ۹ عنصر برنامه درسی مهارتهای زندگی را به تفکیک در متخصصان تعلیم و تربیت، معلمان و دانشآموزان شاخه نظری دبیرستانهای عادی- دولتی شهر تهران مورد آزمون قرار دهد تا وضعیت تأیید شدن یا عدم تأیید هر یک از گویههای مربوط به آسیبهای موجود در عناصر برنامه درسی مهارتهای زندگی را از دیدگاه سه گروه مورد مطالعه جویا شود.
به منظور جلوگیری از تکرار مؤلفههای طبقات مختلف برنامه درسی مهارتهای زندگی در جداول مختلف از واژۀ گویه و شمارۀ گویه در طبقه مربوطه استفاده شده است که در واقع معرف سؤالات پرسشنامه میباشد. در توضیحات مربوط به هر جدول نام گویهها نیز مورد اشاره قرار گرفته است. لازم به ذکر است که پرسشنامه پژوهش حاضر در آخر ضمیمه پایاننامه شده است.
جدول ۴-ب-۱: نتایج آزمون t تکنمونهای مربوط به مؤلفه اهداف
۲-۲-۴-۱- خطمشی سرمایهگذاری[۹]
در این مرحله به تعیین اهداف و میزان ثروت قابل سرمایهگذاری و شناسایی گونه های بالقوه دارایی های مالی به منظور قرار دادن در سبد سرمایهگذاری پرداخته میشود. اهداف سرمایهگذاری را باید براساس ریسک و بازده بیان کرد و شناسایی داراییهای مالی تشکیل دهنده سبد را باید براساس اهداف سرمایهگذاری و میزان ثروت قابل سرمایهگذاری و ملاحظات مالی سرمایهگذار صورت داد.
۲-۲-۴-۲- تجزیه و تحلیل اوراق بهادار
در سادهترین شکل این نوع تجزیه و تحلیل، به مطالعه قیمتهای بازار اوراق بهادار درجهت پیش بینی تغییرات آتی پرداخته میشود. در این روش به منظور شناسایی روندها و الگوهای تکراری موجود در تغییرات گذشته قیمت اوراق بهادار به مطالعه قیمت های گذشته آنها پرداخته و مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرند. تهیه الگوی تغییرات قیمت اوراق بهادار براساس تغییرات گذشته با این فرض صورت میگیرد که روندها و الگوهای گذشته در آینده نیز تکرار خواهد شد و بر این اساس تحلیلگران اوراق بهادار امیدوار به پیشبینی دقیق تغییرات آتی قیمت اوراق میباشد.
۲-۲-۴-۳- تهیه سبد دارایی[۱۰]
گام سوم در فرایند سرمایهگذاری شامل شناسایی و تعیین داراییهای مورد نظر برای سرمایهگذاری و یافتن نسبت سرمایه اختصاص یابنده از ثروت سرمایهگذار به هر کدام از داراییهای منتخب میباشد. در این مرحله، سرمایهگذاران با توجه به نتایج مراحل قبلی به استفاده از موارد زیر در تهیه سبد مورد نظر میپردازند:
الف) تجزیه و تحلیل اوراق بهادار به صورت فردی و پیشبینی تغییرات قیمت هر کدام از آنها.
ب) پیشبینی تغییرات کلی قیمت سهام عادی و ارتباط آنها با اوراق بهادار با درآمد ثابت.
ج) تهیه سبدی که با یک سطح معین در بازده دارای حداقل ریسک باشد.
در واقع سرمایهگذاران با توجه به برآورد میزان ریسک و بازده هر یک از اوراق بهادار، از طریق تجزیه و تحلیل فردی آنها و رابطه بین نرخهای بازدهی، میتوانند به مجموعهای دست یابند که در ازای میزان معینی از ریسک دارای بالاترین نرخ بازده میباشد.
۲-۲-۵- بازده[۱۱]
معمولاً افراد مصرف کنونی را به مصرف درآینده ترجیح میدهند. بنابراین برای تشویق افراد در به تعویق انداختن مصرف فعلی میبایستی انتظار کسب پاداش از سرمایهگذاری را برای آنان ایجاد کرد. در واقع انتظار کسب بازده یا پاداش سرمایهگذاری موجب میشود تا سرمایهگذاران مصرف در آینده را به مصرف فعلی ترجیح دهند. اغلب از بازده در جهت معرفی بازده سرمایهگذاری در یک دارایی در طول یک دوره زمانی که به آن بازده دوره نگهداری میگویند استفاده میشود و آن عبارت است از تغییرات قیمت و جریانات نقدی حاصل از آن دارایی طی دوره سرمایهگذاری. این میزان تغییرات را بر حسب درصد بیان میکنند که نشاندهندهی درصدی از مبلغ سرمایهگذاری است و به آن نرخ بازده سرمایهگذاری میگویند. نرخ بازده عامل بسیار مهمی در تصمیمگیریهای مالی جهت سرمایهگذاری به شمار میرود.
۲-۲-۵-۱- اجزای بازده
بازده معمولا از دو بخش تشکیل می شود:
الف) سود دریافتی[۱۲]: مهمترین جزء بازده سودی است که به صورت جریانات نقدی دورهای سرمایهگذاری بوده و میتواند به شکل بهره یا سود تقسیمی باشد. ویژگی متمایز این دریافتها این است که منتشرکننده، پرداختهایی را به صورت نقدی به دارنده دارایی پرداخت میکند. این جریانات نقدی با قیمت اوراق بهادار نیز مرتبط است.
ب) سود (زیان) سرمایه[۱۳]: دومین جزء مهم بازده، سود (زیان) سرمایه است که مخصوص سهام عادی است ولی در مورد اوراق قرضه بلندمدت و سایر اوراق بهادار با درآمد ثابت نیز مصداق دارد. به این جزء که ناشی از افزایش (کاهش) قیمت دارایی است، سود (زیان) سرمایه میگویند. این سود (زیان) سرمایه ناشی از اختلاف بین قیمت خرید و قیمت زمانی است که دارنده اوراق قرضه قصد فروش آنها را دارد. این اختلاف میتواند سود یا زیان باشد. مجموع این دو جزء، بازده کل اوراق بهادار را تشکیل میدهد. نرخ بازده اوراق بهادار معیاری جهت تصمیمگیری سرمایهگذاران جهت سرمایهگذاری است.
۲-۲-۶- ریسک[۱۴]
تعاریف متعددی از مفهوم ریسک در سرمایهگذاری به عمل آمده است. در یک تعریف کلی میتوان چنین بیان داشت که “نوسانپذیری بازده سرمایهگذاری را ریسک سرمایهگذاری مینامند.” به عبارت دیگر، هر قدر بازده یک قلم سرمایهگذاری بیشتر تغییر کند، سرمایهگذاری مزبور ریسک بیشتری دارد. معیاری که جهت اندازه گیری تغییرات نرخ بازده از آن استفاده میشود، انحراف معیار نام دارد.
۲-۲-۶-۱- انواع ریسک
همه سرمایهگذاریها دارای مقداری ریسک میباشند. سرمایهگذاریها در اوراق بهادار شرکتها ریسک و عدم اطمینان خودش را دارد. این ریسکها از تغییرپذیری در بازده و عدم اطمینان در جبران آن و یا کاهش قیمت و از دست دادن نقدینگی و غیره ایجاد میشود. ریسک را در طی زمان میتوان با محاسبه واریانس بازده داراییها، به شکل کمی درآورد. به طور معمول سرمایهگذارانی که ریسک بیشتری را میپذیرند، بازده بالاتری نیز بدست میآورند. با این وجود یک نرخ بازده بدون ریسک یا کم ریسکی وجود دارد که اشاره به عدم تغییرپذیری بازده یا عدم وجود ریسک در بازپرداخت سرمایه اشاره دارد. این نرخ در کشورهای مختلف وجود داشته و معمولاً تفاوت کمی با هم دارند.
دو نوع مختلف از ریسک وجود دارد که ریسک سیستماتیک[۱۵] و ریسک غیرسیستماتیک[۱۶] نامیده میشوند. ریسک سیستماتیک ریسکی میباشد که تعداد زیادی از دارایی را به میزان کم یا زیاد تحت تأثیر قرار میدهد و ریسک غیرسیستماتیک ریسکی است که روی یک دارایی یا یک گروه کوچکی از آن تأثیر میگذارد. آن بخش از ریسک را که میتوان با تنوعبخشی کاهش داد و از بین برد را ریسک غیرسیستماتیک یا ریسک کاهشپذیر میگویند. اعتصاب کارکنان در یک شرکت، از دست دادن یک قرارداد بزرگ، افزایش مالیات مواد اولیه که آن شرکت استفاده میکند، گرانی مواد اولیه مورد استفاده شرکت، مدیریت ضعیف، فوت مدیر، نوع مدیریت و… مثالهایی از ریسک غیرسیستماتیک میباشند. آن بخش از ریسک را که نمیتوان با تنوعبخشی از بین برد را ریسک سیستماتیک یا ریسک بازار مینامند که این ریسک حتی در زمانی که یک سبد به خوبی متنوع شده باشد، باز هم بر سرمایهگذاران یا سرمایهگذار تحمیل میشود. افزایش نرخ بهره، افزایش مالیات، جنگ، تورم و… مثالهایی از ریسک سیستماتیک یا ریسک بازار میباشند. ریسک غیرسیستماتیک با افزایش تعداد اوراق بهادار سبد دارایی کاهش مییابد، اما چقدر اوراق بهادار باید توسط سرمایهگذار نگهداری شود تا ریسک غیرسیستماتیک را از بین برد. در آمریکا به این نتیجه رسیدن که با نگهداری چیزی در حدود پنجاه نوع اوراق بهادار میتوان ریسک غیرسیستماتیک را از بین برد، در حالیکه در هند به سبد با چهل اوراق بهادار تأکید میشود. تنوعبخشی قادر به از بین بردن ریسک سیستماتیک نمیباشد؛ در نتیجه، سرمایهگذاران بازده مورد انتظارشان را با در نظر گرفتن ریسک سیستماتیک تعیین مینمایند.
۲-۲-۷- عوامل مؤثر بر ریسک و بازده سرمایهگذاری در محصولات مالی
عوامل زیادی بر ریسک و بازده سرمایهگذاری در هر محصول مالی دخالت دارند. عوامل مؤثر بر ریسک و بازده سرمایهگذاری در محصولات مالی دردو دسته کلی عوامل کلان اقتصادی، عوامل خرد اقتصادی طبقهبندی شده و به طور خلاصه مورد بررسی قرار میگیرد:
۲-۲-۷-۱- عوامل کلان
این عوامل بر ریسک بازار تأثیر داشته که در مدل قیمتگذاری دارایی سرمایهای مبتنی بر مصرف نتیجه و میزان تأثیر این عوامل بر ریسک بازار، تحت عنوان ریسک سیستماتیک، با بهره گرفتن از بررسی وابستگی تغییرات قیمت هر محصول به تغییرات قیمتهای محل بازار اندازه گیری میشود و شامل موارد زیر است:
الف) سیاستها و خطمشیهای دولت: دولت به عنوان یک ناظر و سیاستگذار کلان نقش پررنگی در بازار سرمایه دارد و یکی از وظایف دولت، ارائه برنامهای است که بتواند به بازار سرمایه رونق بخشد. اما به طورکلی تکثر مراکز قدرت و تصمیمگیری، ابهام نقش و رابطه این مراکز با یکدیگر، تداخل قوای سهگانه کشور، شفاف نبودن قوانین و وجود برداشتهای متفاوت و متناقض از آنها، وجود قوانین نامناسب و دستوپاگیر، نقض آزادیهای اقتصادی و بیثباتی سیاسی دولت، موجب افزایش ریسک سیستماتیک و لذا کاهش شدید سرمایهگذاری میگردد. اقدامات و میزان دخالت دولت در اقتصاد، صنعت و بازرگانی نیز بر سرمایهگذاری در محصولات مالی تاثیرگذار است، به این معنی که هرچه میزان دخالت دولت در اقتصاد بیشتر باشد (کاهش مشارکت بخش خصوصی)، ریسک سیستماتیک افزایش و میزان سرمایهگذاری در محصولات مالی کاهش مییابد. برای مثال اگر دولت برای جبران کسری بودجه خود اقدام به انتشار اوراق قرضه نماید، مقدار اوراق قرضه عرضه شده در قیمت و نرخ بهرهای از این اوراق افزایش مییابد که این خود منجر به کاهش قیمت اوراق و افزایش نرخ بهره میگردد.
ب) عوامل فرهنگی و اجتماعی: درکشورهای توسعهیافته از بازار سرمایه بهعنوان بازاری که موجب جلب مشارکت تمام افراد جامعه میشود نام میبرند. اما در کشورهای توسعهنیافته و یا درحال توسعه به دلیل عدم فرهنگسازی مناسب، درصد بسیار کمی در این بازار سهیم هستند، درحالیکه اگر بتوان بستر مناسبی فراهم نمود و با ایجاد جاذبههای واقعی، پساندازهای مردم را به این سو هدایت کرد، این مسأله موجب بالا رفتن درآمد ملی، کاهش تورم، تخصیص نقدینگی موجود در بازار مولد و افزایش سرمایهگذاری و رفاه نسبی در جامعه میشود.
ج) وضعیت صنعت: صنایع مختلف و شرکتهای آن تحتتأثیر شرایط سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و حتی جغرافیایی داخلی و خارجی میتواند دچار رونق و رکود شود. برای مثال در صورت بهبود قیمت جهانی نفت، صنایع وابسته به فرآوردههای نفتی، تحت تأثیر قرار گرفته و سهام آن دچار رونق میشود یا در صورت بروز خشکسالی، صنایع وابسته به محصولات کشاورزی تحتتأثیر قرار گرفته و سهام آنها دچار رکود خواهد شد. از طرف دیگر هرچه میزان تاکید بر صنایع واسطهای و مصرفی بیشتر باشد و وابستگی این صنایع به خارج بیشتر باشد، ریسک سیستماتیک افزایش مییابد که این خود منجر به کاهش سرمایهگذاری در این صنایع میشود.
د) شرایط اقتصادی و دورانهای تجاری و مالی: کاهش نرخ بهره بهتنهایی میتواند یک عامل مؤثر برای افزایش بازده سرمایهگذاریها باشد. با کاهش نرخ بهره، هزینه های سرمایهگذاری نیز کاهش مییابد و این امر باعث افزایش بازده سرمایهگذاری میشود. اما مسأله زمانی حالت ایدهآل دارد که نرخ بهره با توجه به مکانیسمهای عرضه و تقاضا تعیین گردد، چرا که این نوع کاهش نرخ بهره اگر همراه با ابزارهای مناسب برای کنترل آثار آن نباشد، اگر چه میتواند باعث افزایش نرخ سرمایهگذاری شود، ولی به احتمال زیاد این سرمایهگذاریها در بخشهای غیر مولد و بعضاً مخرب برای اقتصاد خواهد بود. نکته دیگر اینکه اگر این کار بدون پیشبینیهای لازم انجام شود، با توجه به نرخ تورم موجود در کشور میتواند باعث نوعی زیان غیر آشکار (ریسک) برای سپردهگذاران شود. از طرف دیگر افزایش نرخ بهره، موجب افزایش ریسک نوسان نرخ بهره میشود، زیرا با افزایش نرخ بهره، قیمت اوراق قرضه با بهره ثابت کاهش مییابد و در صورتی که دارنده این اوراق آن را قبل از سررسید بفروشد، متحمل زیان خواهد شد. افزایش در نرخ تورم مورد انتظار نیز بر سرمایهگذاری در محصولات مالی تاثیرگذار است، بدین صورت که با افزایش نرخ تورم مورد انتظار، نرخ بازده مورد انتظار داراییهای فیزیکی در مقایسه با دارایی های مالی (محصولات مالی) بیشتر افزایش یافته و داراییهای فیزیکی جایگزین داراییهای مالی در سبد داراییها میشود. در یک اقتصاد در حال رشد (چرخه توسعه تجاری) که میزان ثروت و درآمد افراد درحال افزایش است، میزان تقاضا برای سرمایهگذاری در محصولات مالی افزایش مییابد که این خود منجر به افزایش قیمت و بازده سرمایهگذاری در این محصولات میشود. رکود اقتصادی و کاهش اشتغال نیز موجب افزایش ریسک سیستماتیک و کاهش میزان سرمایهگذاری میشود.
۲-۲-۷-۲- عوامل خرد
این عوامل موجبات تغییر در ریسکی خواهند شد که مربوط به وضعیت عمومی بازار نبوده و مختص وضعیت هر شرکت است (ریسک غیر سیستماتیک) که به طور خلاصه عبارتند از:
الف) میزان تقاضا و کشش کالای تولیدی شرکت: میزان تقاضا و کشش کالای تولیدی شرکت نیز بر ریسک سرمایهگذاری در آن تأثیر میگذارد، به این معنی که هرچه میزان تقاضای کالای تولیدی شرکت پایینتر و کشش قیمتی برای کالای تولیدی بیشتر باشد، ریسک سرمایهگذاری در آن شرکت نیز افزایش مییابد.
ب) سیاستها و خطمشیها: مدیریت شرکت میتواند با به کارگیری استراتژیهای گوناگون در رابطه با سرمایه در گردش، میزان نقدینگی شرکت را تحتتأثیر قرار دهد. این استراتژیها را میزان ریسک و بازده آنها مشخص میکند.
با توجه به تحولالت جهان امروز و مشکلات اقتصادی موجود، کشورها جهت حل مشکلات اقتصادی خود بهدنبال راهکارهای مناسب میباشند. در این راستا یکی از راهکارهای مهم، توسعه سرمایهگذاری است. در این راستا وجود بازارهای کارا و بازارهایی که توانایی جذب سرمایهگذاران را به صورت فعال دارا باشند، ضروری به نظر میرسد. بورس اوراق بهادار تهران یکی از بازارهایی است که با ایجاد بستر مناسب میتواند زمینه جذب سرمایهگذاران را در این راستا فراهم آورد.
با گسترش بازارهای مالی، سرمایهگذاران و سیاستگذاران برای تصمیمگیری بهینه، افزایش بازدهی و کاهش ریسک نیازمند آشنایی با مدلهای پیشبینی و استفاده بهینه از آنها هستند. بطوریکه یکی از موضوعات مهم در این زمینه توجه به ریسک و رابطه آن با بازده است. بازده مورد انتظار و ریسک موضوع مهمی است که محققان مالی توجه زیادی به آن دارند و محققان و سرمایهگذاران همواره نیاز به سنجش میزان حساسیت سبد داراییهای مالی را متناسب با سطح ریسک آنها مدنظر قرار دادهاند.
در ادبیات اقتصادی مدل استاندارد قیمتگذاری داراییهای سرمایهای، مدل قیمتگذاری داراییهای سرمایهای مبتنی بر مصرف و مدل قیمتگذاری داراییهای سرمایهای برپایه مخارج مصرفی، سه مدل برای بیان رابطه بازدهی مورد انتظار و ریسک سهام میباشند و بیانگر آن هستند که بازده مورد انتظار یک سهم را میتوان بر اساس یک رابطه خطی از بتای آن سهم بیان کرد که در مدل استاندارد قیمتگذاری داراییهای سرمایهای، بتا مبتنی بر بازده بازار و در مدل قیمتگذاری داراییهای سرمایهای مبتنی بر مصرف، بتا مبتی بر رشد مصرف و در مدل قیمتگذاری داراییهای سرمایهای برپایه مخارج مصرفی، بتا برپایه رشد مخارج مصرفی که شامل دو گروه کالاهای بیدوام و خدمات است، میباشند (رستمیان، جوانبخت ۱۳۹۰).
۲-۳- مدل استاندارد قیمتگذاری داراییهای سرمایهای
اصولاً سرمایهگذاریها به جهت نوسانپذیری که در بازده آنها ایجاد میشود، دارای ریسک میباشند. اقتصاددانان مالی الگوهای متفاوتی را برای اندازه گیری ریسک ارائه دادند. نظریه بازار سرمایه با بسط و تعمیم نظریه سبد دارایی مدلی را برای قیمتگذاری داراییهای ریسکدار استخراج میکند. خروجی نهایی این نظریه به نام مدل قیمتگذاری داراییهای سرمایهای این امکان را فراهم میسازد تا نرخ بازده هر دارایی ریسکدار تعیین شود. عامل اصلی که منجر به بسط نظریه بازار سرمایه میشود، مفهوم دارایی بدون ریسک است. چنین دارایی همبستگی صفر با سایر داراییهای ریسکدار خواهد داشت و نرخ بازده آن بدون ریسک خواهد بود. به عبارت کلیتر میتوان گفت که بر اساس نظریه بازار سرمایه، مدل قیمتگذاری داراییهای سرمایهای شکل گرفت.
در حقیقت، نظریههای تعادل عمومی همانند نظریه بازار سرمایه همراه با مدل قیمتگذاری دارایی سرمایهای ما را در فهم و درک رفتار بازار یاری میدهد (راعی، تلنگی ۱۳۸۳). مدل قیمتگذاری داراییهای سرمایهای بهمثابه مدل تعادلی دارای مزایای عملی در تهیه مقیاسی از ریسک سیستماتیک و ارزشیابی اوراق بهادار و استانداردی برای سنجش عملکرد میباشد.
مدل قیمتگذاری دارایی سرمایهای کمک میکند تا ریسک سرمایهگذاری و نرخ بازده مورد انتظار محاسبه شود. نقطه آغاز این مدل، نرخ بازده بدون ریسک است. به این نرخ، پاداش اضافه میشود که سرمایهگذاران به دلیل پذیرش ریسک بیشتر انتظار آن را دارند.در کشورهای صنعتی نرخ بازده بدون ریسک همان نرخ اوراق بهادار دولتی است. در ایران نرخ بازده بدون ریسک معادل نرخ سپردههای بانکی است. در صورت ثبات سایر عوامل با افزایش نرخ بازده بدون ریسک، نرخ بازده مورد انتظار افزایش مییابد. بتا واحد اندازه گیری ریسک سیستماتیک مربوط به سهام است که در واقع درجه حساسیت تغییرپذیری بازده سهام را نسبت به تغییرپذیری بازده بازار اندازه گیری میکند. اگر بتا مساوی یک باشد، بدین معنی است که یک درصد تغییر در بازده مورد انتظار باعث یک درصد تغییر در بازده دارایی i میشود. اگر بتا بزرکتر از یک باشد، بدین معنی است که نرخ بازدهی آن سهم بیشتر از تغییرات بازده بازار تغییر خواهد نمود و اگر بتا کوچکتر از یک باشد، میتوان انتظار داشت که تغییرات بازده آن سهم کوچکتر از تغییرات بازده بازار باشد. به عبارت دیگر، میتوان گفت که ضریب بتا میزان ریسک سیستماتیک یک سهم را نسبت به میزان ریسک سیستماتیک کل اوراق بهادار موجود در بورس اوراق بهادار را نشان میدهد. فیشر و همکاران (۱۹۷۲) که در آزمون تجربی مدل قیمتگذاری دارایی سرمایهای وجود یک رابطه خطی بین بازدهی سبد سهام و بتای آنها را مورد بررسی قرار دادند. آنها روند قیمت سهام شرکتهای بورس اوراق بهادار نیویورک را در فاصله زمانی (۱۹۶۵-۱۹۳۱) مورد مطالعه قرار دادند. این پژوهش نشان داد که ارتباط بین ریسک (β) و بازده، خطی میباشد (فتحی، امیرحسینی و احمدی نیا ۱۳۹۱).
مفروضاتی که مدل قیمتگذاری داراییهای سرمایهای بر مبنای آن نهاده شده است، عبارتند از:
الف) سرمایهگذاران ریسکگریز میباشند و بالاترین بازده را برای سطح معینی از ریسک ترجیح میدهند.
ب) سرمایهگذاران انتظارات و برداشت یکسانی در مورد ریسک و بازده مورد انتظار اوراق بهادار دارند.
ج) همه سرمایهگذاران میتوانند در نرخ بدون ریسک وام بدهند یا وام بگیرند.
د) همه سرمایهگذاران دسترسی آزادی به اطلاعات دارند و هر نوع اطلاعاتی را بدون هیچ هزینه و یا از دست دادن زمانی میتوانند بدست آورند.
ه) سرمایهگذاران منطقی رفتار نموده و تصمیمات سرمایهگذاریشان را بر مبنای آن اتخاذ مینمایند که بسته به ارزیابی آنها از ریسک و بازده مورد انتظار دارد.
مدل قیمتگذاری دارایی سرمایهای یک مدل رگرسیونی قیمتگذاری است که مطالعه آن به شرح زیر است:
(۲-۱)
- نرخ بازده بدون ریسک
- ریسک سیستماتیک داراییi یا ضریب حساسیت
- پاداش ریسک
عامل مهم و تعیینکننده در این مدل ضریب بتا است که برای سنجش توان و تبیین و مقایسه نرخ بازده واقعی بسیار ضروری است. ضریب بتا میزان حساسیت بازده اضافی مورد انتظار از داراییها نسبت به بازده اضافی مورد انتظار بازار را مشخص میکند که براساس مدل شارپ از رابطه زیر بدست میآید:
(۲-۲)
برای آزمون مدل، معادله (۲-۱) را به صورت زیر بیان میکنیم:
(۲-۳)
نرخ بازده بدون ریسک یا همان
اضافه بازده سهام یا همان
موضع دهی قیمت
ویژگی کالا و یا خدمت به خصوص اقلامی که گران قیمت هستند، بازاریابان بین المللی را برآن داشته است تا از قیمت گذاری کلی مشابه ای در بازارهای مختلف استفاده کنند، به نحوی که موضع محصولات خاصی (نسبت به بازارهای هدف یکسان) در کشورهای مختلف یکسان باقی بماند.
یکی از نقش هایی که قیمت در ایجاد تمایز بین کالاها در یک بازار خاص می تواند ایفا کند این است که، از آن به عنوان یک استراتژی دفاعی استفاده شود .
سطح درآمد
سطح درآمد جمعیت یک کشور تعیین کننده میزان و نوع کالا و خدماتی است که خریداری می شود. زمانی که جزئیات مربوط به درآمد در دسترس نباشد آمار مربوط به تولید ناخالص ملی (GNP) و یا تولید ناخالص داخلی (GDP) بخش بر جمعیت می شود و درآمد سرانه به دست می آید که این درآمد سرانه شاخصی است برای مقایسه سطح درآمد ملل مختلف، البته باید توجه داشت که درآمد سرانه براساس نرخ مبادله به دلار تبدیل می گردد که این امر ممکن است قدرت خرید واقعی مصرف کنندگان یک کشور را نشان ندهد. از این رو بهتر است که درآمد سرانه براساس نرخ دلاری که قدرت خرید مردم را نشان می دهد، استفاده شود.
رقابت
طبیعت و میزان رقابت در یک بازار بر روی قیمت تأثیر بسزایی دارد. شرکتی که تنها تولیدکننده یک محصول در بازاری می باشد در قیمت گذاری خود، آزادی عمل و انعطاف پذیری زیادی دارد در حالی که اگر رقبا در آن بازار باشند آزادی عمل این شرکت محدود می گردد. به عنوان مثال خدمات مخابراتی (پست ، تلفن و تلگراف) در بسیاری از کشورها در انحصار دولت هستند. انحصاری بودن این نوع خدمات باعث شده است که قیمتهای بالایی برای خدمات خود در نظر بگیرند.
۲-۱۴-۳- عوامل محیطی قیمت گذاری
۲-۱۴-۳-۱- نوسانات نرخ ارز
یکی از عوامل غیرقابل پیش بینی برای شرکت های بین المللی تغییرات نرخ ارز می باشد. تغییرات نرخ ارز باعث می شود که کالاها در کشورهای خارجی ارزان تر و یا گرانتر از رقبا به بازارها ارائه گردد.
۲-۱۴-۳-۲- تورم
میزان تورم بر هزینه تولید تأثیر می گذارد و باعث می شود که شرکت سیاست های خارجی را اتخاذ نماید. یک شرکت می تواند با افزایش تولید و تغییر منظم قیمت های خود، در قبال تورم از خود محافظت به عمل آورد.
یکی از روش های دیگری که شرکت ها می توانند در شرایط تورمی بسیار بالا از آن استفاده کنند بهره جویی از یک ارز ثابت مثل دلار است به این معنی که کالای خود را با دلار نرخ گذرای کنند و روزانه آن را به پول محلی تبدیل نمایند.
۲-۱۴-۳-۳- کنترل قیمت
بسیاری از کشورها، دولت و سایر سازمانهای کنترل کننده بر روی قیمت کالا و خدمت نظارت می کنند. با وجودی که در کشورهای صنعتی کنترل قیمت مثل برخی از کشورهای کمتر توسعه یافته شدید نیست، اما قیمت کالاهایی مثل دارو به شکل های مختلف در این گونه کشورها کنترل می شود.
کنترل قیمت در کشورهایی که تورم بالایی دارند شدیدتر صورت می گیرد. مثلاً در ایران بنگاه های اقتصادی برای مقابله با تورم قیمت های خود را افزایش می دهند، که این افزایش قیمت خود منجر به تورم بیشتری می گردد و دولت مجبور به مداخله و کنترل قیمت ها می گردد که کنترل قیمت نیز بر روی فعالیت های اقتصادی به دلیل محدودیت هایی که ایجاد می کند، اثرمنفی برجای می گذارد. به این دلیل کنترل قیمت برخی از کالاها به صورت دوره ای انجام می پذیرد.
۲-۱۴-۳-۴- مقررات دامپینگ
دامپینگ به فروش کالا با قیمتی کمتر از هزینه تولید اطلاق می گردد. معمولاً شرکت هایی که مازاد تولید دارند، این مازاد را در کشور خارجی با قیمتی به فروش می رسانند که فقط جواب گوی هزینه های مستقیم باشد. هدف از دامپینگ فروش مازاد و حذف رقبا در بازارهای خارجی می باشد. دامپینگ زمانی مؤثر است که تقاضا در بازار مورد هدف با کشش باشد. بسیاری از شرکت های بین المللی حتی در شرایطی که بازار با کشش است حاضر نیستند که از دامپینگ استفاده کنند، چرا که دامپینگ فقط پاسخگوی اهداف کوتاه مدت شرکت می تواند باشد و ممکن است جنگ قیمت را در آن بازار ایجاد کند.
۲-۱۵- استراتژیهای قیمت گذاری
یک شرکت هدف های متفاوتی برای قیمت گذاری خود می تواند داشته باشد. برخی از این اهداف عبارتند از:
میزان بازگشت سرمایه:
هدف برخی از شرکتها رسیدن به سطح مشخصی از برگشت سرمایه خود می باشد.
تثبیت بازار:
برخی از شرکتها سعی می کنند که از تحریک رقبای رهبر پرهیز نمایند و فقط سعی در حفظ سهم بازار خود نمایند.
همسو با بازار:
در مورد کالاهای تولید نشده ای مثل قهوه و گندم که قیمت آنها در بازار مشخص است هر گونه انحرافی از این قیمتها باعث کاهش فروش و کاهش غیرضروری سود می گردد.
قیمتگذاری جهت تمایز کالا:
شرکت ها کالای خود را برای بازار هدف خاصی قیمت گذاری می نمایند به نحوی که مشتری بین این کالا و و کالاهای رقبا تمایز قائل شود. برای ایجاد تمایز بعضی وقت ها قیمت گذاری به مراتب بالاتر از هزینه ای است که تفاوت های کالا را توجیه کند. مشکل زمانی بروز می کند که ادراک مشتریان در بازارهای مختلف نسبت به ذهنیتی که این کالا ایجاد می کند، یکی نباشد.
قیمت گذاری بالا:
برخی از شرکت ها کالای خود را در بازار خارجی با قیمت بالا معرفی می کنند به تدریج قیمت را کاهش می دهند. گاهی با افزایش رقابت از آن بازار خارج می شوند. این روش معمولاً برای معرفی کالاهای جدید اتخاذ می شود تا هزینه های R&D را پوشش دهد.
نفوذ در بازار:
برخی از شرکت ها با قیمت های پایین کالاهای خود را به بازارهای خارجی عرضه می کنند تا از این طریق فروش خود را افزایش دهند و سهم بازار خود را گسترش دهند و همچنین بر رقبا نیز چیره شوند. شرکت های ژاپنی که از این استراتژی استفاده کرده اند و توانسته اند رهبری بسیاری از بازارها از جمله بازار اتومبیل و وسایل الکترونیکی را به دست آورند.
کسب سریع نقدینگی:
زمانی که شرکتی با مسأله ورشکستگی روبرو است و یا محصولاتش در مرحله بلوغ یا افول منحنی عمر کالا قرار دارد و یا اینکه به دلیل تغییر سیاست های دولت محصولات شرکت آینده نامشخصی دارند، شرکت تصمیم به کسب سریع نقدینگی از طریق افزایش فروش می گیرد. برای این منظور شرکت از مکانیزم های مختلفی از قبیل تخفیف، فروش نقدی و سایر سیاست های تشویقی استفاده می کند.
جلوگیری از ورود رقبا:
برخی از شرکت ها کالاهای خود را با قیمت های بسیار پایین به بازار ارائه می دهند، تا به رقبا بفهمانند که ورود به این بازار سود کمی را برای آنها به ارمغان خواهد آورد ضمن اینکه در صورت ورود به بازار درگیر جنگ رقابت نیز خواهند شد.
۲-۱۶- تعیین قیمت
برای تعیین قیمت از سه روش زیر می توان استفاده کرد :
قیمت گذاری بر مبنای هزینه:
هدف از این نوع قیمت گذاری به دست آوردن برگشت سرمایه مشخص و یا اطمینان از کسب سریع نقدینگی می باشد.
قیمت گذاری بر مبنای بازار:
این روش باعث می شود که شرکت بتواند وضعیت رقابتی خود را در بازار تثبیت نماید، سودآوری داشته باشد و با اتخاذ استراتژی تهاجمی نفوذ بیشتری در بازار بنماید.
قیمت گذاری بر مبنای رقابت:
در این روش شرکت می تواند رقابت را دنبال نماید و خود را با آن تطبیق دهد. در کالاهایش ایجاد تمایز بنماید و از ورود رقبای جدید جلوگیری به عمل آورد و یا آنها را تضعیف کند.
۲-۱۷- مفهوم تبلیغات (ترفیع )
تبلیغات وظیفه ارتباطی بازاریابی را انجام می دهد. امروزه یک شرکت مدرن دارای سیستم ارتباطی بازاریابی پیچیده ای می باشد (شکل شماره ۲-۵). این شرکت ها با واسطه ها، مشتریان و همچنین اقشار گوناگون مردم ارتباط برقرار می کنند. واسطه های این شرکت ها نیز با مشتریان و توده مردم ارتباط دارند. مشتریان نیز از طریق اظهارنظر با یکدیگر و با سایر مردم ارتباط برقرار می کنند. در این ارتباطات برگشت اطلاعات نیز وجود دارد.
به طور کلی ایجاد ارتباط با مشتری جهت مطلع کردن و تأثیرگذاری بر روی نگرش و رفتار وی را تبلیغات گویند. روش های مختلف تبلیغات و یا آمیخته تبلیغات عبارتند از: آگهی تجاری، فروش شخصی ، پیشبرد فروش ، روابط عمومی و بازاریابی مستقیم. هریک از روش های تبلیغاتی یاد شده به شرح زیر تعریف شده است .
شکل ۲-۴ : سیستم ارتباطات بازاریابی
آگهی تجاری: ارتباطی است که شرکت از طریق رسانه های غیرفردی یا مشتریان خود ایجاد می کند و بابت آن وجوهی را پرداخت می نماید.
فروش شخصی: ارائه شفاهی محصولات که به صورت مکالمه با یک یا چند نفر مشتری با هدف ایجاد فروش صورت می گیرد را فروش شخصی می نامند.
پیشبرد فروش: انواع سیاست های تشویقی کوتاه مدت جهت ترغیب خرید و یا فروش یک محصول و یا خدمت، پیشبرد فروش نامیده می شود.