بوینتون و همکاران[۲۱](۲۰۰۳) در پژوهش خود به این نتیجه رسیدند که اگر تبلیغات تلویزیونی بر ویژگیهای غیرتغذیهای مواد غذایی به عنوان مهمترین معیار انتخاب تاکید کنند ارزشهای مصرفی بینندگان نوجوان تاکید کنند ارزشهای مصرفی بینندگان نوجوان به طور منفی تحت تاثیر قرار خواهد گرفت. داده های این پژوهش موید این امر هستند که غذاهایی که بیش از همه تبلیغ میشوند همانهایی هستند که به طور افراطی مصرف میشوند. گذشته از این عادات غذایی شکل گرفته در دوران نوجوانی بر الگوهای غذایی دوران بزرگسالی تاثیر می گذارد و این عادات غذایی میتوانند تاثیری قطعی بر شکل گیری بیماریهای مزمن و خطرناک بزرگسالی داشته باشد(Boynton and et al,2003).
سنچز و همکاران[۲۲](۲۰۰۳) درپژوهش خود در بین ساکنین اسپانیایی دو الگوی غذایی شامل الگوی غذایی سالم یا مدیترانه ای سرشار از میوه، سبزی ها، غلات، ماهی،فرآورده های شیری و الگوی غربی شامل: سیب زمینی سرخ کرده، گوشتهای قرمز و فرآوری شده، غذاهای آماده و فرآورده های شیری پرچرب گزارش کردند که افراد جوانتر و با فعالیت کمتر از این الگوی غذایی تابعیت کردند(Sanchez- Villagas and et al,2003).
۲-۵-ارزیابی مطالعات خارجی
محاسن و نقاط قوت:تحقیقات خارجی انجام شده نیز الگوی مناسبی را برای تحقیق در زمینه ی تغذیه به محقق می دهند. در این تحقیقات هم نوع ومیزان مصرف اقلام مختلف غذایی در بین گروه ها و اقوام مختلف را مورد بررسی قرار گرفتند و هم در برخی موارد به بعضی عوامل موثر در تغذیه و الگوهای غذایی اشاره شده اند.
معایب و نقاط ضعف: تحقیقات خارجی انجام شده بیشتر بر نوع غذایی که زنان و مردان مصرف میکنند متمرکز شده اند حتی در برخی موارد این کار به صورت مقایسه ای بین دو قوم و دو منطقه انجام شده است . در واقع به بررسی عوامل موثر بر الگوی غذایی و بررسی جامعه شناختی این الگوها چندان توجهی نشده است.
۲-۲-ادبیات تحقیق
۲-۲-۱-مقدمه
محقق پس از ادبیات نظری تحقیق ، موضوع پژوهشرا از طریق کتابها و مقالات مناسب میکاود و تئوریها و رویکردهای مختلف در خصوص پدیده ، مورد مطالعه قرار میگیرد در حقیقت غنای موقت علمی پژوهش در گرو فراهم کردن چارچوب نظری طرح است(ساعی،۱۱:۱۳۸۱).
با کمک نظریه های اجتماعی است که می توانیم به درک و فهم و تفسیر پدیده های اجتماعی بپردازیم، اگر بدون چارچوب نظری و خارج از فضای تئوریکی بخواهیم به مطالعه و بررسی یک پدیده بپردازیم و ارتباط منطقی بین آنها را در نظر نگیریم، نتیجه به دست آمده مناسب نخواهد نبود.نظریات جامعه شناسی محدودی میتوان یافت که به تبیین موضوع مورد نظر پرداخته باشند بنابراین نظریات مورد استفاده در این پژوهش هرکدام به نوعی گوشه ای از مسئله را به صورت مستقیم یا غیرمستقیم تبیین می کنند که با تلفیق آنها با یکدیگر میتوان موضوع مورد نظر را بررسی کرد. بنابراین چارچوب نظری پژوهش حاضر چارچوبی تلفیقی میباشد.
۲-۲-۲-نظریه های سبک زندگی:
نخستین بار لیزر[۲۳] (۱۹۶۳) سبک زندگی[۲۴] را بر اساس الگوی خرید کالا تعریف میکرد. به نظر وی سبک زندگی دال بر شیوه زندگی متمایز جامعه یا گروهی اجتماعی است. شیوه ای که بدان طریق مصرف کنندهخرید میکند و شیوه ای که بدان طریق کالای خریداری شده مصرف میشود بازتاب دهنده سبک زندگی مصرف کننده در جامعه است(فاضلی،۱۸۰،۱۳۸۶).میشلسوبل[۲۵] معتقد بود سبک زندگی پدیده ای ملموس، قابل مشاهده و یا قابل استنتاج از مشاهده است. پدیده ای که به بارزترین وجه در الگوهای مصرف خود را نشان میدهد. با مطالعه رفتارهای عینی و سنجش پذیر افراد میتوان به درک سبکهای مختلف زندگی و دسته بندی آنها پرداخت. آنچه در دیدگاه سوبل محوریت دارد رابطه بین سبک زندگی و مصرف است(محمدی وهمکاران،۶،۱۳۹۱). وی نیز تاکید میکند که الگوی مصرف مشاهده شوندهترین و بهترین شاخص زندگی است. لامونت[۲۶] و همکارانش نیز ضمن تاکید بر شیوه سازمان دادن زندگی شخصی الگوی تفریح و مصرف را بهترین شاخص سبک زندگی میدانند(فاضلی،۱۸۰،۱۳۸۶).
معروفترین پژوهشگر که به طور خاص درباره ی سبک زندگی کار کرده استدیوید چینی[۲۷] می باشد او در کتاب سبکهای زندگی استدلال میکند که سبک زندگی همان سازمان اجتماعی مصرف است. از دید او سبکهای زندگی جزء لاینفک زندگی اجتماعی روزمره در جهان مدرن هستند و نقشی اساسی در تعاملات بین افراد دارند و به همین دلیل سبکهای زندگی را باید در بافت محسوس زندگی روزمره افراد شناسایی کرد. سلیقهها و قریحهها و ذائقهها که در پیوندی تنگاتنگ با سبک زندگی شکل میگیرند و نقشی اساسی در نحوه مصرف کالاهای فرهنگی و در برساختن هویت ها دارند مدخلهایی برای ورود به متن زندگی روزمره ی افراد در جامعه ی مدرن هستند.مشخصه های اصلی سبک زندگی چون: سطح ها،خودها،احساسات یا قریحهها را میتوان از طریق بررسی سرمایه و مصرف فرهنگی افراد بررسی کرد(محمدی وهمکاران،۷:۱۳۹۱) وی سبکهای زندگی را سازمان اجتماعی مصرف میخواند. به اعتقاد وی سبک زندگی راه الگومند مصرف درک یا ارج نهادن به محصولات فرهنگ مادی است. با عنایت به تعاریف فوق سبک زندگی حول محور مصرف سامان مییابد(فاضلی،۱۸۰،۱۳۸۶).
یک رویکرد جامع پیشنهاد می کند که رفتارهای حفاظت از سلامت و رفتارهای ارتقادهنده سلامت ممکن است به عنوان دو جزء مکمل سبک زندگی سالم درنظر گرفته شوند. اجزاء حفاظت کننده سلامت، احتمال مواجهه فرد را با بیماری یا آسیب کاهش می دهند و اجزاء ارتقادهنده سلامت الگویی چند بعدی است که راستای حفظ یا افزایش سطح خودشکوفایی، رفاه و رضایتمندی افراد عمل کنند. با توجه به اینکه علت عمده مرگ و میر و ابتلا در جوامع امروزی به اعمال نادرست سبک زندگی مانند: سیگارکشیدن، عدم تحرک و عادات تغذیهای ناکافی مربوط می شود و فعالیت جسمانی و مصرف میوه و سبزی ناکافی عامل خطر بیماری های قلبی- عروقی و انواع سرطان ها هستند.
Walker و همکاران،Kerr و Ritchey سبک زندگی ارتقا دهنده را با تمرکز بر کارهای ابتکاری و ادراک فرد، که در راستای حفظ یا افزایش سطح تندرستی، خودشکوفایی و رضایتمندی فردی عمل می کنند بررسی کردند. آنها در بررسی سبک زندگی ارتقادهنده سلامت ۶ زیر شاخه را مشخص کردند که عبارتند از تغذیه- فعالیت بدنی- مسئولیت پذیری درمورد سلامت، مدیریت استرس، روابط بین فردی و رشد معنوی(محمدی زیری و همکاران،۱۰۴:۱۳۹۰).
در ارتباط با مود غذایی، سلامت از دو بعد برای مصرف کننده مواد غذایی مطرح می شود: خوردن غذاهای سالم و پرهیز از تغذیه ناسالم. پس میتوان گفت که نوع انتخاب و آگاهی از کیفیت غذایی توسط مصرف کننده برای سلامت مهم است و افراد با توجه به ویژگیها و شرایطی که دارند یکی از این سبک ها را انتخاب می کنند. بعضی از تولیدکنندگان غذا ادعا دارند که درک و پیش بینی رفتار مصرف کنندگان برای انتخاب غذا رفتارهای تصادفی و غیرعقلانی را انجام می دهند، این پیش فرض است که انتخاب غذایی مصرف کنندگان به ارزش، کیفیت موادغذایی و درآمد مصرف کننده بستگی دارد. خدمات کیفی مربوط بهغذا بستگی به چهار عامل دارد:
خدمات حسی، که مواد غذایی را از نظر سلیقه و ترجیحات آن بررسی کند. از این نظر ذائقه و سلیقهی مصرف کننده تعیین کننده است.سلیقه و ذائقه، کیفیت تجربه شده ای استکه فقط بعد از خرید ارزیابی می شود. مصرف کننده از طریق بعضی علایم بازاری مثل: مارک، ارزش و برچسب کیقیت سعی می کند که سلیقهی خود را تعیین کند.
دومین عامل در تعیین انتخاب مصرف کننده بعد سلامت است. این بعد اهمیت فزایندهای برای انتخاب مواد غذایی حداقل در ۵۰ سال گذشته داشته است. امروزه تحلیل درک کیفیت مواد غذایی توسط مصرف کننده نشان میدهد که سلامت و توجهات حسی نسبت به وزن متعادل افزایش یافته است. کیفیتهای مربوط به سلامت از کیفیت های حسی کاملا متفاوت است، به واسطه این که کیفیت مربوط به سلامت برای مصرف کننده قابل مشاهده و عینی است. این که مصرف کنندگان اطلاعاتی در زمینه ی بعد سلامتی غذاهادارند، مثل چربی مضر و مصرف سبزیجات مفید است.
سومین بعد کیفیت مربوط به خدمات فرآیندی می شود. این که فرایند تولید غذا به شکل طبیعی است یا خیر در انتخاب مصرف کنندگان تاثیر گذار است.
چهارمین عامل تأثیر گذار بر کیفیت غذا و انتخاب مصرف کنندگان راحتی در دسترسی به غذا است که به شکل تأثیر گذار است که آماده بودن غذا و استفاده از غذاهای آماده در زمان انرژی افراد صرفه جویی می کند. به عنوان مثال استفاده از غذاهای آماده نسبت به زنجیرهی تولید غذای خانگی و خصوصی، مراحلی مانند جریان خرید از مغازه، نگهداری آن، آماده کردن و خوردن از نظر زمانی و انرژی مقرون به صرفه میسازد.در مفهوم گستردهتر بعد راحتی، خوردن غذا در بیرون از خانه را جایگزین غذاهای بیرونی می کند(علیزاده اقدم، ۱۳۸۹: ۲۸۹-۲۸۸).
هرم راهنمای تغذیه در واقع الگوی کلی از تغذیه مناسب روزانه است. این الگو یک نسخه و دستورالعمل سختگیرانه نیست بلکه یک راهنمای کلی برای نحوه انتخاب رژیم غذایی مناسب، سالم و بهداشتی به شمار میرود. در الگوی هرم غذایی بر خوردن غذاهای متنوع و گوناگون تأکید شده تا بدن تمامی مواد مغذی مورد نیاز خود را دریافت نموده و در عین حال مقدار کالری دریافتی و بالتبع وزن بدن در حد مطلوب باشد.
هرم غذایی دارای چهار طبقه است که خوراکیهای مربوط به پنج گروه اصلی غذایی در سه طبقه پایین آن قرار دارند.هر یک از گروه های غذایی تنها بخشی از مواد مغذی موردنیاز بدن را تأمین می کنند وهیچ یک از آنها را نمی توان مهمتر از دیگران دانست چرا که بدن ما برای برخورداری از سلامت کامل به همه آنها نیاز دارد.
طبقه فوقانی یا رأس هرم چربیها، روغنها و شیرینیها تشکیل می دهند. مثال هایی از خوراکیهای مربوط به این طبقه عبارتند از: سس سالاد، انواع روغن ها، خامه، کره، کره نباتی (مارگارین)، شکر، نوشابهها، شکلاتها و دسرهای شیرین. این خوراکیها حاوی کالری زیادی بوده و موادمغذی اندکی دارند. این غذاها را باید به میزان اندک مصرف کرد.
طبقه ی دوم از هرم به دو واحد تقسیم شده و مربوط به دوگروه غذایی است که عمدتا از حیوانات تهیه میشوند. نمونه هایی از خوراکی های مربوط به این طبقه عبارتند از : شیر،ماست،پنیر و گوشت، مرغ و ماهی، تخم مرغ، حبوبات و آجیلها، خوراکیهای این طبقه حاوی پروتئین، کلسیم، آهن و روی میباشند.
سومین طبقه از هرم غذایی نیز به دو واحد تقسیم شده و مربوط به خوراکی هایی است که از گیاهان تهیه میشوند(یعنی سبزیجات و میوه جات). به دلیل وجود ویتامین ها، مواد معدنی و الیاف(فیبر) در این نوع غذاها، باید آنها را بیشتر از طبقه فوق مصرف نمود.
طبقه پایین هرم مربوط به نان، برنج، ماکارونی و غلات است که همه این خوراکیها از گیاهان دانه ای تهیه میشوند. بدن شما روزانه به خوردن چندین سهم از این خوراکیها نیاز دارد(کوثری نیا و اخوان صفایی،۲).
هرم غذایی
سرمایه فرهنگی
۲-۲-۲-۱نظریه ی ماکس وبر:
وبر[۲۸] بیش از هر جامعه شناس کلاسیک دیگر وارد بحثهای مربوط به سبکزندگی شده است.به نظر وبر سلوک زندگی و فرصتهای زندگی دو مولفه ی اساسی سبک زندگی است.سلوک زندگی به انتخابهایی اشاره دارد که افراد در گزینش سبک زندگیشان دارند. وبر فرصتهای زندگی را به عنوان فرصت مطلق مورد توجه قرار نمی دهد بلکه آنها را فرصتهایی میداند که افراد به دلیل موقعیت اجتماعیشان از آنها برخوردار میشوند. مهمترین سهم وبر از مفهوم سازی سبک زندگی تقابل دیالکتیک بین انتخابها و فرصتها است. بطوری که اگر هریک از اینها دیگری را از بین ببرد میتواند در نتیجه سبک زندگی موثر باشد. این بدین معناست که افراد سبک زندگی خود را انتخاب می کنند و فعالیتهایی راکه مشخصهی آن است انجام می دهند.اما انتخابهای آنها به وسیله ی موقعیتاجتماعی آنها تحت تاثیر قرار میگیرد.(قاسمی وهمکاران،۱۸۴:۱۳۸۷).
به نظر وبر سبک زندگی مفهومی است که تعیین کننده های اجتماعی دارد وی در مقابل مارکس که به مسئله تولید و شرایط اقتصادی در تعریف سبک زندگی تاکید داشت به تعیین کننده های اجتماعی و مصرف تاکید داشته است. به نظر وبر در سبک زندگی افراد به جای تولید و مالکیت ابزار و کالاها ،مصرف کالاها سبک زندگی افراد و طبقه ی افراد را نشان میدهد. به نظر وبر انتخاب بزرگترین عامل در عملیاتی کردن سبک زندگی افراد است و انتخاب افراد تحت تاثیر شانسهای زندگی است و شانسهای زندگی بیشتر تحت تاثیر شرایط اجتماعی و ساختهای اجتماعی است. شانسهای زندگی به وسیله طبقهی افراد تعریف می شود به طوری که طبقات بالا بیشترین میزان انتخابهارا دارند و احتمال عملی کردن انتخابهایش وجود دارد، ولی طبقات پایین محدودیتهای بیشتری برای انتخابهایشان دارند و امکان عملی کردن انتخابهایشان هم کمتر است. در این زمینه جنسیت افراد، سنشان، قومیت، گروه های دوستان و خانواده در انتخابهایشان تاثیر گذار است(علیزاده اقدم،۲۹۳،۱۳۹۱)
وبر با ایجاد ارتباط بین سبکهای زندگی با پایگاهاجتماعی، معتقد است که ابزارهای مصرف نه تنها تفاوت در اعمال فرهنگی و اجتماعی در بین گروه ها را بیان می کنند، بلکه مرزهای اجتماعی را نیز ایجاد می کند. سبکهای زندگی سلامت محورالگوهای جمعی از رفتار مرتبط با سلامتاند که بر انتخابهایی از اختیارهایی که طبق شانسهای زندگی آنها در دسترس مردم است، متکی هستند. این شانسهای زندگی عبارتند از: طبقه، سن، جنس، قومیت و دیگرمتغیرهای ساختاری مناسب که انتخابهای سبکزندگی را شکل میدهد. این انتخابها برای نمونه شامل تصمیمات در مورد سیگارکشیدن، مصرف الکل، رژیمغذایی، ورزش و اموری مشابه اینها هستند. رفتارهای منتج از کنش متقابل بین انتخابها و شانسها میتوانند هم نتایج مشابهی از نظر بهداشتی مثبت و هم منفی داشته باشند، اما با این حال الگویی از اعمال بهداشتی هستند که یک سبکزندگی را میسازند(کیوانآرا؛ ۶۵:۱۳۸۶-۶۷).
۲-۲-۲-۲-نظریه ی آنتونی گیدنز
گیدنز[۲۹] از تاثیر منابع خارجی بر روی افراد و گزینه های سبک زندگی آنها غفلت نمیکند و نقش و مسئولیتها و فشارهای گروهی را تحت شرایط اجتماعی-اقتصادی مورد انتقاد قرار میدهد. پیام اصلی وی این است که سبکهای زندگی نه تنها نیازهای ضروری را کامل می کنند بلکه اطلاعاتی را درمورد هویت فرد از خود شکل میدهند. لذا گیدنز وضعیتی را انتخاب میکند که در آن سبکهای زندگی در بین محدودیتها و فرصتهای ارائه شده توسط موقعیت اجتماعی فرد بیان شده است و فرد مجبور به سازگار کردن خود با ساختار انعطاف پذیر سبکهای زندگی و خود هویتی اش است. این انعطاف پذیری در وضعیت تغییر حاصل از انقلاب و رشداجتماعی در مرحله بعدی مدرنیته گنجانیده شده است (همان،۱۸۷).
گیدنز معتقد است که امروزه افراد با مصرف نمایشی کالاها و دیگر کردارهای زندگی روزمره که شیوه هایی نیز برای برقراری ارتباط با دیگران و ردوبدل کردن نشانه ها و پیام ها هستند به خودشان معنا و هویت میبخشند. در دوران کنونی انسانها ظاهرشان را دستکاری و مدیریت می کنند و بدین طریق هویت فردیشان را خلق می کنند. در جهانی که کالاهای بی شماری وجود دارد این امکان فراهم میشود که هویت بیش از همیشه موضوع انتخاب فردی خودانگاره باشد و لذا انواع کالاهای مصرفی و نحوه مصرف آنها نقش عمدهای دربرساختن هویت و معنابخشی به زندگی دارد. این نحوه استفاده از کالاها برای بیان هویت اجتماعی و متمایز شدن از دیگران در جهانی که مرزهای اجتماعی و مرزبندیهای مبتنی بر طبقه ضعیف شده اند به یکی از پدیده های اجتماعی-فرهنگی عمده برای مطالعه در حوزه هایی مثل جامعه شناسی مصرف و جامعه شناسی فرهنگ بدل شده است(محمدی وهمکاران،۹،۱۳۹۱)
۲-۲-۲-۳-نظریه پییربوردیو:
بوردیو[۳۰] به تحلیل سبک زندگی پرداخته و آن را از این جهت بااهمیت دانسته که تمایزات اجتماعی و ساختاری در دهه اخیر به طور روزافزون از رهگذر صور فرهنگی بیان می شود. کلیه اعمال مصرف یعنی استحصال و دخل و تصرف باید به منزلهی نمایشی از تسلط بر یک رمز ارتباطی در نظرگرفته شود،ونیز باید به منزلهی یک گرایش زیباشناختی درک شود که پرتقاضاترین عنوانی است که دنیای فرهنگ به طور ضمنی تحلیل میکند.میتوان دید که سبک و سیاق استفاده از کالا بخصوص آن دسته از کالاها که ممتاز قلمداد میشوند تشکیل دهنده یکی از نشانه های کلیدی هویت و نیز سلاحی ایده آل در استراتژیهای تمایز است. بوردیو در دومین بحث اصلی کتاب، نقدی اجتماعی درباره ی سلایق ارائه میکند و مشخص میسازد که ذوق و سلیقه در وهله ی اول و قبل از هر چیزی بی میلی و اکراه نسبت به سلایق دیگران است که اعمال و رویه های فرهنگی معنی اجتماعی خود و قابلت مشخص ساخت تفاوت و فاصله ی اجتماعی را از برخی ویژگیهای ذاتی خود نمیگیرد بلکه آن را از موقعیتی که این عمل و رویهی فرهنگی در نظام اهداف و رویه های مطلوب وی دارد کسب می کنند. از این رو آشکار ساختن منطق اجتماعی مصرف نه با برقرارساختن ارتباط مستقیم بین رویه و عملی خاص بلکه از طریق تطابقهای ساختاری که بین دو مجموعه از روابط یعنی سبک زندگی و موقعیت اجتماعی که به وسیله ی گروه های مختلف اشغال شده عملی می شود(رحمت آبادی و همکارش،۲۴۰).
در نظریه ی بوردیو سبک زندگی شامل اعمال طبقه بندی شده و طبقه بندی کننده فرد در عرصه هایی چون تقسیم ساعات شبانه روز،نوع تفریحات و ورزش،شیوه های معاشرت،اثاثیه و خانه، آداب سخن گفتن و راه رفتن است.در واقع عینیت یافته و تجسم یافته ترجیحات افراد است. از یک سو سبکهای زندگی شیوه های مصرف عاملان اجتماعی است که دارای رتبه بندیهای مختلفی از جهت شان و مشروعیت اجتماعیاند. این شیوه های مصرفی بازتاب نظام اجتماعی سلسله مراتبی است . اما چنانچه بوردیو در کتاب تمایز بر حسب منطق دیالکتیکی نشان میدهد مصرف صرفا راهی برای نشان دادن تمایزات نیست بلکه خود راهی برای ایجاد تمایزات است. ذائقه ها و ترجیحات زیباشناختی متفاوت را ایجاد می کنند. بنابراین سبک زندگی محصول نظام مند منش است که از خلال رابطه دوجانبه ی خود با رویه های منش درک میشود و تبدیل به نظام نشانههایی میگردد که به گونه ای اجتماعی موردارزیابی قرارگیرد(مثلا به عنوان قابل احترام،ننگ آور و …) (شالچی،۱۰۰،۱۳۸۶).
چناچه بوردیو در عبارت فوق اشاره میکند مصرف به منزلهی نظامی از نشانه ها و نمادها مطرح است که کارکردهایی چون تمایزگذاری اجتماعی دارد که البته به نظر بوردیو معنایش از همین تفاوت و تمایز ناشی میگردد و چیزی جز آن نیست. از این رو در بحث بوردیو مصرف همانند پاسخ به نیازهای زیستی مطرح نیست بلکه مصرف به منزلهی استفاده از نظامی از نشانه ها و نمادها مطرح است که البته خود این نشانه ها و نمادها از خلال فرایند مصرف تولید میشوند. از این رو مصرف در اندیشهی بوردیو برخلاف مارکسیسم کلاسیک صرفا یک متغیر وابسته نیست.سبک زندگی متاثر از ذائقه و ذائقه پیامد منش و منش نیز محصول جایگاه فرد در ساختاراجتماعی که مشخص کننده ی میزان بهره مندی وی از انواع سرمایه است منش وی را شکل میدهد و منش نیز مولد دو نوع نظام است:یکی نظامی از رویه های ادراک و ارزیابی یعنی همان ذائقه و دیگری نظامی از رویه های ایجادکننده ی اعمال قابل طبقه بندی که تعامل این دو نوع نظام سبک زندگی را ایجاد میکند. سبک زندگی و فرآیندهای مصرفی خود به منزله ی متغیری مستقل در ایجاد سلسله مراتب اجتماعی مطرح اند.نکتهی مهمتر آنکه رابطه منش و ساختاراجتماعی یک سویه نیست بلکه بوردیو از رابطه دیالکتیکی شرایط و منش سخن میگوید که سبب تغییر در توزیع سرمایه و توازن رابطه قدرت در جامعه میشود و سیستمی از تفاوتهای ادراک شده و داراییهای متمایز ایجاد میکند که در واقع همان توزیع سرمایه نمادین و سرمایه مشروعی است که حقیقت عینی را تحریف میکند(همان:۱۰۱).
تحلیل بوردیو دارای دو جنبه تبیینی است جنبه آشکارتر رابطه جایگاه اجتماعی،منش و سبک زندگی است و جنبه دوم طبقه بندیهای سبک زندگی است که به سبب قدرت پیش بینی ای که دارد جنبه ی تبیینی دارد.تحلیل بوردیو از سبک زندگی مناسبترین تحلیل برای تحلیل سبک زندگی است. بوردیو جدا از میراث مارکسیستی اش در پرداختن به فرهنگ به مثابهی عاملی برای تمایزگذاری متاثر از وبر است. از این رو میتوان از مفاهیم وی در سنت وبری نیز بهره گرفت. نکته ی قوت دیگر نظریه ی بوردیو رابطه دیالکتیکی است که در نظریه وی میان عاملیت و ساختار برقرار است. این رابطه دیالکتیکی در تحلیل سبک زندگی اهمیت ویژهای دارد. ساختار نظری منسجم و غنای نظریه بوردیو سبب شده است تا بسیاری از اصحاب مطالعات فرهنگی در تحلیل مصرف و سبک زندگی از این رویکرد نظری استفاده می کند (همان،۱۰۲) .
در حالی که وبر و گیدنز بین عاملیت و ساختار شک و تردید دارند ولی بوردیو ساختار را ترجیح میدهد. نظریه عمل بوردیو بر اساس مفهوم عادت واره و تعامل آن با مفهوم میدان سعی در ارائه اصول مولد رفتار انسانی دارد. در نتیجه آشکار میگردد که موقعیت عامل در فضای اجتماعی نقش عمده ای در تبیین رفتار تحت نظریه ی عمل بوردیو ایفا میکند. بنظر بوردیو موقعیت عامل در فضای اجتماعی بستگی به حجم و میزان سرمایه(اجتماعی،اقتصادی و فرهنگی) او دارد. یعنی هرقدر سرمایه فرد بیشتر باشد در فضای اجتماعی موقعیت بالاتری خواهد داشت و این خود رفتار و سبک زندگی را تحت تاثیر قرار میدهد(قاسمی و همکاران،۱۸۷،۱۳۸۷). بوردیو به دنبال ساختن الگویی نظری از عمل اجتماعی بوده است. یعنی کاری بیش از بدیهی پنداشتن آنچه مردم در زندگی روزانه خود انجام میدهند. اصل کار بوردیو به این برمیگردد که عملکرد روزانه ی افراد چگونه به واسطه ساختار بیرونی دنیای اجتماعی آنها تحت تاثیر قرار میگردد. او تاکید دارد که زندگی اجتماعی را نمی توان حاصلجمع سادهی رفتارهای فردی تلقی کرد.این را هم نمی پذیرد که فقط براساس تصمیم گیری فردی یا چیزی که ساختارهای فرافردی تعیین می کنند میتوان عمل را درک کرد. وی در اینجا عادت واره را برای پل زدن میان این دو افراد استفاده میکند. عادت واره در قاموس بوردیو به مجموعه ای از قابلیتها اطلاق میشود که فرد در طول حیات خود آنها را درونی کرده و در حقیقت تبدیل به طبیعت ثانویهای برای خویش میکندبه گونه ای که فرد بدون آنکه آگاه باشد براساس آنها عمل میکند و به این ترتیب خود بدل به عاملی میشود که نظام اجتماعی را در بخشی از آن بازتولید می نمایند. عادت واره در نتیجه اشغال بلندمدت یک جایگاه در داخل جهان اجتماعی شکل میگیرد و متناسب با ماهیت جایگاه اجتماعی افراد در جهان اجتماعی تغییرمیپذیرد.بنابراین عادت واره مجموعه ای از خلق وخوهای فراهم آمده در شخصیت کنشگر است که نحوه مواجهه او با موقعیتهای مختلف را جهت میدهد، بگونهای که میتوان آن را ناخودآگاه فرهنگی،قاعدهی الزامی هر انتخاب اصل هماهنگ کننده اعمال و الگوی ذهنی و جسمی ادراک و ارزیابی و کنش نامگذاری میکرد. به عبارتی عادت واره ماتریس ادراکات،ارزیابی و اعمال است و مبین خصلت و رفتاری که در ذیل نوعی فضای اجتماعی معنی پیدا میکند(همان:۱۸۸). در اینجا باید برجنبهی اکتسابی عادت واره تاکیدنمود زیرا عادت واره صرفا مجموعه ای از انگیزه های روانی نیست بلکه محصول جامعه پذیری بلندمدت در شرایط اجتماعی خاص یا موقعیت معین است. بوردیو معتقد است که با اینکه افراد سبکهای زندگی خود را خود انتخاب میکنند اما در اجرای این سبکها آزادی عمل ندارند.آنها در راستای اصلاح چنین گزینه هایی می باشند ولی بوردیو طوری روند کنترل را انتخاب کرده که گزینه های یک عامل در کل ملازم با عادت افراد باشد. سبک زندگی تحت نفوذ قوی ساختار بر عادت واره است که انتخابهای سبک زندگی از آن مشتق میشوند. انتخاب و مشارکت در یک سبک زندگی ویژه،تحت تاثیر فرصتهای زندگی است. بنابراین بوردیو نشان میدهد که انتخابهای سبک زندگی نه تنها محدود میشوند بلکه حتی به وسیله ی فرصتهای زندگی نیز شکل میگیرند(همان:۱۸۹).
بوردیو هم جایگاه فرد را تعیین کننده نوع مصرف میداند و هم نوع مصرف را معرف جایگاه میداند. به نظر وی با وجود حذف همه ی موانع در مقابل حرکت آزاد کالا،مصرف افسار گسیخته نیست بلکه منش آن را کنترل میکند و از یک نظم پنهان تبعیت می کند. در حقیقت ذائقه یا سلیقه ی فرد مصرف را جهت میدهد و با جهتگیری مصرف سبکهای زندگی متفاوت شکل میگیرند،زیرا ذائقه دائما ضرورتها را به اولویتها تبدیل میکند و فارغ از هر نوع تعیین مکانیکی مجموعه ای از انتخابها را فراهم می آورد که روی هم رفته سبکهای زندگی را سامان میبخشد. از سوی دیگر همین سبکهای زندگی متفاوت به بازتولید ذائقه و به طریق اولی منش میانجامند زیرا سبک زندگی همان فضایی است که کنشگران در ذیل آن میآموزند که چگونه زندگی کنند. چه چیز را ارجح بدانند و چه چیز را زیبا بشمارند. بدین ترتیب تمایز به تبیین رابطه میان ذائقهی زیباشناسی و زمینه اجتماعی آن می پردازد.(علیزاده اقدم،۲۹۱-۲۹۰).
بوردیو نشان میدهد که در گذشته روش های تمایز اجتماعی بر اساس طبقه بودهولی امروزه موضوعات غذایی و تمایزات اجتماعی ناشی از عادتهای غذایی که تحت تاثیر شکلهای گوناگون عضویت گروهی است آن را تحت تاثیر قرار داده است(همان:۲۹۰).
۲-۲-۳-نظریه کاکرهام:
کاکرهام[۳۱] تصمیم گیری درباره ی مصرف غذا،بستن کمربند ایمنی،بهداشت فردی، مسواک زدن و… را جزیی از سبک زندگی سالم محسوب می کند. به نظر وی انتخابهای مرتبط با سلامتی در محدوده ای از موقعیتهای ساختاری قرار میگیرند. به عبارت دیگر انتخابها با فرصتهای زندگی فرد میتوانند محدود یا تقویت شوند. او سبک زندگی سالم را مجموعه انتخابهایی میداند که فرد آنها را بنابر موقعیت اجتماعی خود برمیگزیند و فرصتهای زندگی را اشکال ساختاری اجتماعی درنظر میگیرد که مردم در آن زندگی میکنند. بنابراین موقعیت اجتماعی و انتخابهای عامل هر دو در مفهوم سبک زندگی سالم نقش اساسی دارند. از نظر کاکرهام در انتخاب سبکهای زندگی مثبت یا منفی، مردمی که در طبقات بالای جامعه قرار دارند انتخابهای بیشتر،سالمتر و منابع بیشتری در حمایت از تصمیمگیری خود دارند اما برعکس مردمی که در رده ی پایین اجتماعی قرار دارند فشارهای اقتصادی،اجتماعی بیشتری بر انتخابهایشان احساس میکنند و انتخابهای قابل دسترسی کمتری به طبقات بالاتر دارند. کاکرهام درباره ی رفتاری مثل سیگارکشیدن از عاملیت بحث میکند. او تصمیم گیری درباره ی استعمال سیگارکشیدن را حاصل یک انتخاب درنظرمیگیردو این سوال را مطرح میکند:آیا انتخاب مستقل از ساختار است؟ او به این سوال پاسخ منفی میدهد. چرا که از نظر او ساختار در امر تصمیم گیری درباره سیگار کشیدن یک اتفاق کاملا فردی نیست بلکه عوامل اجتماعی نظیر جنسیت،قومیت،طبقهی اجتماعی و سن در آن دخالت دارند. از نظر کاکرهام موقعیت طبقاتی تعیین کننده مهمی در سلامتی و پهنهی زندگی محسوب میشود. عضویت طبقهای بر طبق منزلت اقتصادیشخص تعیین میشود که بادرآمد،شغل،تحصیلات اندازه گیری می گردد. به عقیده ی او در این میان آموزش قویترین پیش بینیکننده سطح سلامتی افراد است، چون افرادیکه ازتحصیلات بالاتری برخوردار هستند. او به عوامل دیگری نظیر:قومیت،سن و جنس نیز اشاره میکند. مثلا: از نظر او قومیت از طریق منزلت اجتماعی- اقتصادی بر سلامتی تاثیر میگذارد.فقر و محرومیت نیز فرصتهای بسیار محدودی را برای افراد در انتخابهایشان ایجاد میکنند.کاکرهام در توضیح این مطلب از مفهوم منش بوردیو استفاده میکند زیرا به عقیدهی او منشها میتوانند منبع سازمان دهی شدهای از ادراکات فردی باشد که انتخابهای رفتاری را هدایت میکنند و یک قالب فکری از طبایعی هستند که به طور کلی و ویژه عمل می کنند و ریشه در اجتماعی شدن و تجربه های فرد دارند و از سوی دیگر مطابق با واقعیت طبقه ای فرد هستند(شارع پور،۷۳:۱۳۸۹). کاکرهام مطرح میکند که تقدم وجودی ساختار اجتماعی زمینه ای را برای جامعه پذیری و تجربه ی فرد فراهم میکند که آن هم انتخاب سبک زندگی سلامت محور را تحت تاثیر قرارمیدهد و مجموع آنها ترکیبی از شانسهای زندگی است که به چنین انتخابهایی میانجامد(علیزاده اقدم،۲۹۰:۱۳۹۱) .
کاکرهام با توجه به مطالعات خود معتقد بود که تصادفهای ناشی از مصرف الکل و مسمومیتهای الکلی، روشهای سالم زیستن را تحت تأثیر قرار می دهند. فقرا با مصرف سیگار بیشتر، تغذیه نامناسب، مصرف الکل و کم توجهی به ورزش، تحت آسیب قرار گرفته اند. روی هم رفته، وضع زندگی طبقات بالا و متوسط به بالا، سالم تر و مناسب تر است. افراد این طبقات مجال شرکت در ورزشهای تفریحی، داشتن رژیم غذایی سالم، مصرف متعادل الکل، مصرفکم سیگار، کنترل پزشکی و استراحت و کنترل استرس را دارند. افراد این طبقات همچنین از اولین افرادی هستند که به تازههای سلامتی دسترسی دارند و به مراتب تواناترین آنها موفق به دست یافتن به برنامه های تازهی سلامتی هستند. طبقات بالا قادر به پیروی از اسلوب های متغیرند، مثلاً مصرف کم کلسترول و کربوهیدرات ها (مواد قندی).
وی همچنین بر تفاوتهای سنی، جنسی و نژادی تأکید می کند که روشهای سالم زیستن را تحت تأثیر قرار می دهند یعنی هرچه افراد مسنتر میشوند توجه آنها به سلامت زیادتر می شود، درمورد تغذیه و استراحت و آرامش خود، بیشتر دقت می کنند و از سیگار کشیدن و الکل دوری میگزینند. اما در مقابل با افزایش سن، میزان ورزش کردن پایین می آید که یکی از عوامل اصلی سالمماندن است. اما حاصل اشتراک فاصله طبقاتی و فاصله سنی، تفاوت های زیادی ایجاد می کند. مثلاً جوانان متعلق به طبقات پایین بیشتر از هم سنهای خود درطبقات بالای جامعه،سیگار میکشند.تفاوتهای ساختاری( طبقاتی وسنی) عواملقاطع و تعیینکننده در هر نتیجه بوده اند(قاسمی و همکاران؛ ۱۸۵:۱۳۸۸-۱۸۷).
یکی از تفاوتهای مهم دیگر،جنسیت است که نشان میدهد زنان تغذیه سالمتری دارند،الکل و سیگار کمتری مصرف می کنند، بیشتر به پزشک مراجعه می کنند و درکل با در نظرگرفتن ورزش، زنان طرز زندگی سالمتری نسبت به مردان دارند.اما در اینجا هم عامل طبقه ی اجتماعی تأثیرگذار است و طبق تحقیقات انجام شده،افراد مرفهدر طبقات بالاتر بیشتراز طبقات پایین ورزش می کنند و به سلامت خود بیشتر اهمیت می دهند.
دانلود منابع پایان نامه درباره بررسی جامعه شناختی الگوهای غذایی خانواده در شهر کرمان ...