ربِّ لطفا ! قد أتانا نذیرٌ بوباءٍ مِن بعدِ هذا الوبال
وَ جَراد ، وَ کلُّ آتٍ قریب أوَ بعد الإمحال مِن إمحال
ربِّ ، إنَّ الکروبَ تتری علینا حسبُنا کرب هجرهٍ وَ احتلال ( همان ،
ص۴۵۰)
حادثه نابلس
آیا اشک زنها و کودکان ، قلب را به درد می آورد یا اشک مردان ؟
سرزمینی آرام و ساکن بود که قضای الهی آن را دچار زلزله کرد .
زلزله ای در پی زلزله ای آن را به مشتی خاک بدل نمود .
زمین لرزید و به حرکت در آمد و بارهایی را که بر دوشش بود رها و پرتاب کرد .
خانه ها را از راست وچپ فرو ریخت و اهلشان را پرتاب نمود .
گرد وغباری که برپا کرده بود دنیا را تیره و تار کرد و خورشید را در ورطه نابودی قرار داد.
و اما خانه ها و منزلها یا گورهایی شدند که اهل خانه را در خود جای دادند و یا خالی از سکنه و رها شدند .
و اگر کمترین نسیمی بر ایستاده ای وزیدن می گرفت آن را در هم می کوبید ؛ چون پوسیده و فرسوده بود .
پرسش کنان در نابلس داغدیده توقف نکن ، چون هیچ پاسخ دهنده ای در آن نیست . …
در یک لحظه دیدیم و شنیدیم که چگونه دستان سرنوشت سرگرم مرگها شدند و از آن لذت بردند .
اینجا زنان گرسنه بی سرپناهی هستند که بدنهای عریان را با لباسهای کهنه و پاره می پوشانند.
اینجا خانواده ای است که مهاجرت می کند در حالی که غم و اندوه به جای اسباب و اثاث خانه توشه آنهاست.
اینجا داغ دیده ای درغم ازدست دادن یارانش است ، اینجا کسی است که بیشترعزیزانش را ازدست داده است .
همه قلبها پر از اندوه شده اند و باد یأس و نا امیدی ، طراوت و آرزوها را ربوده است .
ای اجنبیهای بیگانه همانا فلسطین سرزمینی است که گنج هایش برایتان عذاب خواهد شد .
طلای آن رنگ زرد هلاکت و نابودی است ، پس آن را از فرزندانش بگیرید و خبر از کوچیدن دهید .
پروردگارا لطفی بفرما ! چراکه هشدار دهنده ای از وبا بعد از این مصیبت به ما خبر داده است .
از ملخ ، و هر آمدنی نزدیک است ، آیا بعد از خشکسالی قحطی است .
پروردگارا رنج ها و دردها پی در پی بر ما فرود می آیند ، غم آوارگی و اشغال ما را بس است .
عشق ابراهیم به سرزمینش فقط یک احساس گذرا نیست بلکه امید به بازگشت نسیم های دلنواز
این بهشت گم شده وآرزوی کامیابی آن و شکست دشمنانش است . قصیده « وطنی » او گواهی
صادق بر این گفته است .
وطنی
وطنی أنتَ لی وَ الخصمُ راغم وطنی أنتَ کلّ المُنی
وطنی إننی تسلِم سالم وَ بکَ العزّ لی وَ الهنا
یا شبابنا إنهَضوا آنَ أن ننهَضا
وَ لنعلّ الوطن فلنعمّ الوطن
وَ انهضُوا وَ ارفعُوا عالیاً مجدکُم خالداً سامیا
وطنی مجدُه فی الکون أوحَد وطنی صافحَ کوکبا
وطنی حسنُه فی الکون مُفرَد جنه سهلُها وَ الرُبی
یا شبابنا إنهضوا آنَ أن ننهضا
و لنعلّ الوطن فلنعمّ الوطن
و انهضوا و ارفعوا عالیا مجدکُم خالداً سامیا
وطنی حیثُ لی محبّ ینطقُ بلسانی وَ ما أشعرُ
وطنی حیث لی فؤادٌ یخفقُ وَ به رایتی تنشرُ
یا شبابنا إنهضوا آنَ أن ننهضا
وَ لنعلّ الوطن فلنعمّ الوطن
وَ انهضوا وَ ارفعوا عالیا مجدکُم خالداً سامیا ( همان ، ص۵۲۲)
سرزمین من
سرزمین من توعلی رغم خواسته دشمنان از آن منی ، سرزمین من تو همه آرزویی .
سرزمین من سلامتی من در سلامت توست و عزت و شکوه من به خاطر توست .
ای جوانان به پا خیزید ، امروز روز قیام است .
تا وطن را سر افرازی ببخشیم، و آن را آباد کنیم .
به پا خیزید و بالاروید ، عزتتان جاودان و بلند است .
بزرگی و مجد وطن من درجهان بی همتاست ، سرزمین من با ستاره دست می دهد ( همطراز ستارگان است).
سرزمین من ، زیباییش در هستی تک است و کوه و دشتش بهشت است .
ای جوانان به پا خیزید ، امروز روز قیام است .
دانلود پژوهش های پیشین درباره نقد صورت و معنی در شعر ابراهیم طوقان- فایل ...