احتمالاً این انتقال دیدگاهها به این شکل صورت میگیرد که همانطور که والدین الگوهای رفتاری مثبت و منفی فرزندانشان هستند، بچهها هم از این رفتارها استفاده میکنند و انتظارات خود را از ازدواج و روابط خانوادگی گسترش میدهند. دیدگاههای ارتباطی جوانان تا حدودی توسط پیامدهای اجتماعی و پاداشی که آنها از مشاهده روابطی که در اطرافشان میبینند و دریافت میکنند، شکل میگیرد و رابطه والدین با هم یکی از اولین روابطی است که بچه ها تقریباً هر روز با آن مواجه میشوند (فزیو[۱۴۲]، ۲۰۰۷).
جوانانی که در خانوادههایی رشد کردهاند که والدین آنها استرس زیادی با هم دارند یا دائماً با هم درگیری و نزاع دارند اغلب روابط را ناپایدار و تصنعی میدانند، اما جوانانی که در خانوادههایی بزرگ شدهاند که والدین آنها خیلی به اخلاقیات پایبند هستند یاد میگیرند که روابط نیازمند تعهد و کار زیادی میباشد (ویلوقبی و همکاران، ۲۰۱۲). همچنین تحقیقات مشخص کردهاند که جوانانی که احساس میکنند والدینشان انتخاب آنها را تأیید و تحسین میکنند، به احتمال زیاد بیشتر برای ازدواج احساس آمادگی میکنند. جوانان بیشتر ایدهها و مدلهای ازدواج خود را از والدین و پدر بزرگ و مادربزرگهایشان میگیرند (وایت هد[۱۴۳] و پوپنو، ۲۰۰۶).
یافتهها بیان کردند که افرادی که ریشههای خانوادگی نسبتاً ناسالمی دارند، به احتمال زیاد درک منفیتری نسبت به ازدواج دارند (لارسون و تاینی، ۱۹۹۸).
عامل جنسیت
در نظر گرفتن تأثیرات بالقوه جنسیت در رشد و حفظ باورها و دیدگاههای رابطهای از اهمیت بالایی برخوردار است. جامعه، ظاهراً انتظارات مختلف و متفاوتی از زمان احساس آمادگی زنان و مردان برای ازدواج دارد. مثلاً مردان جوان در مقایسه با زنان جوان کمتر به ازدواج فکر میکنند (لارسون، ۱۹۸۸؛ به نقل از شریفی زاده، ۱۳۹۲). جوانان امروز در مقایسه با جوانان گذشته، از ازدواج احساس رضایت و لذت کمتری میکنند (وایت هد و پوپنو، ۲۰۰۶). با این وجود با حفظ نقش اقتصادی و سنتی مردان در خانواده، مردان از موفقیت در تحصیلات و کار بیشتر احساس رضایت و لذت میکنند (وایت هد و پوپنو، ۲۰۰۶). مسیر تحصیلی و یا شغلی که انتخاب میکنند، اغلب بر رضایت و آمادگی آنها برای ازدواج مؤثر است، زیرا ازدواج زود هنگام میتواند اتمام آموزشهای مهم را به خطر انداخته و مانع از تجارب شغلی ضروری شود (اوپن همیر[۱۴۴]، ۱۹۸۸؛ به نقل از ویلوقبی و همکاران، ۲۰۱۳).
تحقیقات نشان داده است که مردان نسبت به زنان از رابطه و ازدواج انتظارات غیر واقع بینانهتری دارند و وقتی متوجه میشوند که باید دیدگاههای خود را واقعبینانهتر کنند، نسبت به تعدیل باورهایشان تمایل چندانی ندارند. توضیحات زیادی در مورد چرایی این امر وجود دارد. لین و راگوبیر با مرور تحقیق قبلی در زمینه باورهای رابطهای میگویند که یکی از توضیحاتی که در مورد خوشبینی غیرواقعبینانه مردان وجود دارد، احساس کنترل آنهاست. کنترل و خوشبینی با هم مرتبط هستند. کسانی که در یک موقعیت، خود را کنترل میکنند نسبت به نتیجه کار خوشبینتر هستند. نشان داده شده است که مردان احساس کنترل و اعتماد زیادی دارند که منجر به ایجاد باورها و انتظارات غیر واقعبینانه میشود (ورونیکا، ۲۰۰۹؛ به نقل از کاردانی، ۱۳۹۲).
عامل رسانه
دانشمندان معتقدند که تلویزیون و فیلمها به ایجاد باورهای غیر واقعی و ایدهآلیستی در مورد ازدواج کمک میکند. سگرین و نابی[۱۴۵] (۲۰۰۳)، مطالعهای را انجام دادند تا باورهای دانشجویان را در مورد ازدواج بر اساس مقدار و ژانر برنامههای تلویزیونی که تماشا میکردند، بررسی کنند. آنها دریافتند که ژانر برنامههایی که آنها میدیدند (عاشقانه، کمدی، سریالهای تلویزیونی) به طرز چشمگیری با باورهای غیر واقعبینانه و ایدهآلیستی آنها در مورد ازدواج همراه بود. این موضوع در حالی است که نویسندگان هشدار میدهند جوانانی که هم اینک باورهای غیر واقعبینانه در مورد ازدواج دارند، به دنبال چنین رسانهها و برنامههایی هستند که این امر شاید بیشتر به این دلیل است که دادههای تلویزیونی هم باورهایی غیر واقعبینانه و ایدهآلیستی در مورد ازدواج ایجاد میکنند و مانع از گسترش دیدگاههای صحیح و واقعبینانه میشود ( ورونیکا، ۲۰۰۹؛ به نقل از کاردانی، ۱۳۹۲).
عوامل تأثیرگذار بر نگرشها نسبت به طلاق
گلن و کرامر[۱۴۶] (۱۹۸۷؛ به نقل از ممبینی، ۱۳۹۱) دادههایی را از تحقیقات ملی ایالات متحده بیرون کشیدند که از سال ۱۹۷۳ تا ۱۹۸۵ برای توضیح و نشان دادن دلایل ممکن برای درجات بالاتر نگرش به ازدواج و طلاق بر فرزندان خانوادههای طلاق، انجام شده بودند.
موارد زیر بعضی از عواملی هستند که برای توضیح یافتهها مورد استفاده قرار گرفتند:
اول: مدل دهی نامناسب نقشهای همسری است. این، بدین معنی است که فرزندان، موقعیتهای کمتری برای یادگیری مهارتهای اجتماعی مثبتی که روابط نزدیک را در ثبات زناشویی تسهیل و تقویت میکند دارا میباشند.
دوم: کنترل اجتماعی ناکافی است. گلن و کرامر (۱۹۸۷) متوجه شدند که در طی دورههای تعارض زناشویی، والدین تمایل دارند که از فرزندان خود کمتر مراقبت کنند و اغلب بر خودشان تمرکز کنند، که این به علت آشفتگی آنان است. این مراقبت ضعیف اغلب باعث به وجود آمدن دلبستگی ضعیف و ناایمن در فرزندان میگردد و همچنین خطر تکانشی بودن یا غفلت کردن مراقب را افزایش میدهد.
سوم: تمایل به دستهبندی کردن به طلاق است. این مورد در فرزندانی دیده میشود که طلاق را به صورت یک لکهی ننگ نمیبینند و تمایل بیشتری به توضیح یک گزینه در مورد طلاق برای پایان دادن به تعارض دادند. این رفتار از والدین دیده میشود که پیمان زناشویی آنها میتواند شکسته شود و طلاق میتواند موقعیتهایی برای جستجوی شادی بیشتر با والدین جدید را فراهم آورد. فرزندان طلاق دوست دارند زودتر ازدواج کنند و ازدواجشان با طلاق خاتمه یابد به دلیل فشارهای مالی بالا، چون آنها تازه زندگی شغلی خود را شروع کردهاند و درآمدهای آنها غالباً پائین است.
پیشینه تجربی نگرش به ازدواج و طلاق
ممبینی (۱۳۹۱) در پژوهش خود به مقایسه نگرش به ازدواج و طلاق و دلبستگی به همسالان در پسران دبیرستانی خانوادههای عادی و طلاق شهر اهواز در سال تحصیلی ۹۱-۹۰ پرداخت. جامعه آماری این مطالعه را تمام دانش آموزان پسر دبیرستانی خانوادههای عادی و طلاق شهر اهواز در سال تحصیلی ۹۱-۹۰ بودند. نتایج پژوهش نشان داد که نگرش پسران خانوادههای عادی نسبت به ازدواج مثبتتر و نسبت به طلاق منفیتر بود.
کاردانی (۱۳۹۲) در پژوهش خود، نگرش نسبت به ازدواج و آمادگی برای ازدواج در دانشجویان دختر و پسر دانشگاه آزاد اسلامی واحد اهواز را مقایسه کرد. در این پژوهش ۲۵۰ دانشجو (۱۲۵ دختر و ۱۲۵ پسر) به صورت نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. نتایج تحلیل واریانس چند متغیری و یک راهه نشان داد که دانشجویان پسر و دختر از نظر نگرش نسبت به ازدواج، شایستگیهای خانوادگی، فرمانبرداری بهنجار، انتقال نقش و تجارب جنسی تفاوت معناداری دارند.
سرواتی و وبر (۲۰۱۱)، تحقیقی را با عنوان رابطه بین جنسیت و نگرش نسبت به ازدواج در دانشگاه میدوسترن در ایالات متحده آمریکا انجام دادند. شرکت کنندگان ۱۳۵ دانشجوی دوره لیسانس بودند که در کلاسهای آموزش عمومی شرکت میکردند. از این تعداد ۶۶ نفر پسر و ۶۹ نفر دختر بودند. نتایج نشان داده است که در موضوع نگرش نسبت به ازدواج در دانشجویان کالج تفاوتهای جنسیتی معنیداری وجود دارد.
تسکر و ریچاردز (۱۹۹۴) در پژوهشی تحت عنوان تأثیر طلاق در نگرش نسبت به ازدواج و روابط صمیمی در فرزندان خانوادههای طلاق اشاره می کنند که زمانی که فرزندان طلاق والدین راتجربه می کنند ممکن است بنیاد ازدواج را به طور منفی نگریسته، احساساتشان را در مورد روابط صمیمی مورد تردید قرار داده و به دنبال جایگزینهایی برای ازدواج مانند همخانگی باشند.
اسپیرگ و کینی (۱۹۹۷) مطالعه ای را که نگرش زناشویی دانشجویان دانشگاه را راجع به عملکرد ساختار خانواده (مانند وضعیت زناشویی والدین، جنسیت) و محیط خانوادگی (مانند تعارض و به هم پیوستگی) را بررسی میکرد انجام دادند. نتایج آنها اشاره می کند که تعارض والدین و طلاق آنها ممکن است در نگرش نسبت به ازدواج و نگرش نسبت به طلاق فرزندانشان تأثیر داشته باشد. زیرا والدین رفتارها و تصورات منفی درباره ازدواج و پذیرفته بودن (نگرش مثبت) طلاق را به فرزندانشان انتقال می دهند. این رفتارها و تصورات اغلب به وسیله فرزندانشان درونی می شود.
گاباردی و روزن (۱۹۹۱) در پژوهش خود دریافتند که نوجوان مذکر و مؤنث ممکن است نگرشهای منفیتری را نسبت به ازدواج داشته و شریکان جنسی بیشتری را نسبت به افرادی داشته باشند که والدینشان طلاق نگرفته اند.
آماتو (۱۹۹۵؛ به نقل از ممبینی، ۱۳۹۱) دریافت که تجربه طلاق والدین شاخص قوی از دارا بودن نگرش منفی نسبت به ازدواج و نگرش مثبت به طلاق میباشد. خواه یا ناخواه جوانانی که تجربه طلاق والدین، عداوت و تعارض بین آنها را داشته باشند، نگرش نسبت به ازدواج آنها تحتتأثیر قرار میگیرد.
بویر[۱۴۷] - پنینگتون[۱۴۸] و اسپینک[۱۴۹] (۲۰۰۱؛ به نقل از ممبینی، ۱۳۹۱) یک تحقیق مقایسهای را بر روی دانشجویان خانوادههای بدون طلاق، یک طلاقه و چند طلاقه انجام دادند. علاقهی آنها به بررسی اثر ساختار خانواده بر بدبینی و ادراک کنترل در روابط زناشویی بود. نتایج نشان دادند که دانشجویان خانوادههای طلاق گرفته، انتظارات مطلوب کمتری دربارهی ازدواج آینده، نسبت به همتایان خود در خانوادههای بدون طلاق داشتند.
تحقیق دیگری در مورد ادراک دانشجویان از خانوادههای طلاق و بدون طلاق دربارهی ازدواج به وسیلهی گلفمن[۱۵۰] (۱۹۹۵؛ به نقل از کاردانی، ۱۳۹۲) انجام شد. نتایج گلفمن مشابه با نتایج بویر – پنینگتون و اسپینک بود و نشان داد که فرزندان یاد میگیرند که ازدواج تا آخر عمر دوام نمییابد، افراد در روابط غیر راضی کننده باقی نمیمانند و طلاق میتواند موقعیتهایی را برای جستجوی شادی بیشتر، با والدین انتخابی به وجود آورد. به نظر میرسد که یادگیری مشاهدهای مکانیزمی است که در آن این یادگیری اتفاق میافتد.
گانونگ، کلمن و براون (۱۹۸۱) در پژوهشی تحت عنوان تأثیر ساختار خانواده(سالم، تک والدی و طلاقی) بر نگرش نسبت به طلاق در نوجوانان پرداختند آنان دریافتند که نگرش نسبت به طلاق در انواع خانوادهها متفاوت است. بر اساس نوع خانواده، دانش آموزان خانوادههای طلاق نسبت به دانش آموزان خانوادههای سالم نگرش مثبتتری نسبت به طلاق داشتند.
در یک تحقیق طولی ۲۵ ساله، والرستین و لوئیس (۲۰۰۴؛ به نقل از کاردانی، ۱۳۹۲) متوجه شدند که نوجوانان خانوادههای طلاق، تمایل بیشتری به ازدواج کردن در سن پائینتر دارند و به طلاق تمایل بیشتری نیز نشان میدهند. بنابراین محققان نتیجهگیری کردند که کسانی که والدین آنها طلاق گرفتهاند، خودشان تمایل بیشتری به طلاق نشان میدهند تا آنهایی که والدینشان طلاق نگرفتهاند.
فصل سوم
روش پژوهش
روش پژوهش
این پژوهش از نظر اهداف، کاربردی و از نظر شیوه جمع آوری داده ها یک پژوهش از نوع علی- مقایسه ای (پسرویدادی[۱۵۱]) است.
جامعه آماری، نمونه و روش نمونه گیری
جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی دانش آموزان دختر و پسر مقطع متوسطه شهر پلدختر است که در سال تحصیلی ۹۴-۹۳ مشغول به تحصیل بودند، میباشند. نمونه مورد نظر برای آزمون فرضیه ها ۱۶۷ دانش آموز از چهار پایه تحصیلی به صورت تصادفی انتخاب شدند. بدین صورت که از بین کلیه مدارس متوسطه پسرانه و دخترانه، ۳ مدرسه پسرانه و ۳ مدرسه دخترانه به صورت تصادفی انتخاب شدند. در مرحله بعد از هر مدرسه، ۲۴ نفر (از هر پایه ۶ دانش آموز) به صورت تصادفی انتخاب شدند که در نهایت ۸۶ دختر و ۸۱ پسر پرسشنامه ها را تکمیل کردند.
ویژگیهای جمعیت شناختی گروه های نمونه
در ادامه به برخی از ویژگیهای جمعیت شناختی گروه های نمونه اشاره می شود. در این پژوهش ۸۱ دانش آموز پسر شرکت داشتند که از این تعداد ۲۲ نفر پایه اول، ۲۰ نفر پایه دوم، ۲۲ نفر پایه سوم و ۱۷ نفر پیش دانشگاهی بودند. دانش آموزان دختر در این پژوهش ۸۶ نفر بودند که ۲۴ نفر پایه اول، ۲۱ نفر پایه دوم، ۲۲ نفر پایه سوم و ۱۹ نفر پیش دانشگاهی بودند.
ابزارهای پژوهش
مقیاس نگرش به ازدواج: مقیاس نگرش به ازدواج (براتن و روزن، ۱۹۹۸؛ به نقل از ممبینی، ۱۳۹۱) یک مقیاس ۲۳ آیتمی که برای اندازه گیری نگرش افراد نسبت به ازدواج در نظر گرفته شده است و در ایران برای نخستین بار توسط پژوهشگر ترجمه و مورد استفاده قرار گرفت. شرکت کنندگان پاسخ خود را بر اساس طیف لیکرت ۴ درجهای از (۰= به شدت موافقم، ۱= موافقم، ۲= مخالفم، ۳= به شدت مخالفم) بیان می کنند. در ضمن برخی مادهها به صورت معکوس نمرهگذاری میشوند. دامنه نمرهها از ۶۹-۲۳ و نمره های بالاتر، نگرش مثبت را نسبت به ازدواج نشان میدهد. این مقیاس برای غلبه بر کاستیهای دیگر شاخص های سنجش نگرش به ازدواج توسعه داده شده است.
براتن و روزن (۱۹۹۸؛ به نقل از ممبینی، ۱۳۹۱) این مقیاس را به امید اینکه مفید بودن پژوهش در رابطه با ازدواج و روابط را اثبات کند، توسعه دادند. این مقیاس بر روی ۴۹۹ دانشجو در مقطع کارشناسی در یک دوره روانشناسی مقدماتی هنجاریابی شده است. براتن و روزن (۱۹۹۸) پایایی این مقیاس را در دانش آموزان با فاصله زمانی شش هفته به روش آزمون مجدد ۸۵/۰ و به روش آلفای کرونباخ ۸۲/۰ گزارش کردند. آنان همچنین با همبسته کردن این مقیاس با مقیاسهای مشابه همبستگی بالای ۷۷/۰ را گزارش کرده اند که نشان از روایی بالای این مقیاس است.
در پژوهش شریفی زاده (۱۳۹۲) پایایی این مقیاس با روش آلفای کرونباخ محاسبه شد که ضریب پایایی آن برای پسران ۷۷/۰ و برای دختران ۷۶/۰ به دست آمده است. ممبینی (۱۳۹۱) در پژوهش خود، با روش آلفای کرونباخ و تنصیف، پایایی این ابزار را به ترتیب ۹۰/۰ و ۹۱/۰ گزارش کرد.
مقیاس نگرش نسبت به طلاق (ADS): این مقیاس توسط کینایرد و جرارد (۱۹۸۶؛ به نقل از ممبینی، ۱۳۹۱) ساخته شده است و در ایران برای نخستین بار توسط پژوهشگر ترجمه و مورد استفاده قرار گرفت. این مقیاس۱۲ ماده دارد که نگرشهای مثبت و منفی به طلاق را ارزیابی می کند. تمرکز این مقیاس بر روی شادکامی همراه با ازدواج، وفاداری و اهمیت ازدواج تا هنگام مرگ است. سؤالات این مقیاس به صورت طیف لیکرت به ترتیب از ۱ (شدیدا مخالف) تا ۵ (کاملا موافق) نمرهگذاری میشوند و در ضمن برخی مادهها به صورت معکوس نمرهگذاری میشوند. امتیازات بالاتر نشان دهنده نگرش مثبتتر به طلاق میباشد.
موتس[۱۵۲] (۲۰۰۴؛ به نقل از ممبینی، ۱۳۹۱) پایایی و روایی این پرسشنامه را خوب توصیف کرده است. پایایی این پرسشنامه در پژوهش ممبینی (۱۳۹۱) با روش آلفای کرونباخ و تنصیف به ترتیب ۸۸/۰ و ۸۹/۰ محاسبه شد.
روش اجرای پژوهش
روش اجرا به این صورت بود که ابتدا پس از کسب مجوز لازم از دانشگاه، به اداره آموزش و پرورش شهر پلدختر مراجعه شد و پس از هماهنگیهای لازم با کارشناس مربوطه، فهرست مدارس متوسطه پسرانه و دخترانه تهیه شد و شش مدرسه (۳ مدرسه دخترانه و ۳ مدرسه پسرانه) به طور تصادفی انتخاب شد. پس از کسب اجازه از مسئولین هر مدرسه، پرسشنامه ها را در اختیار دانش آموزان قرار داده بعد به صورت ارتباط صحیح و همدلی با دانش آموزان مذکور مشارکت آنها جهت پاسخگویی به پرسشنامه ها جلب شد. همچنین به دانش آموزان گفته شد که نیازی به نوشتن اطلاعات شخصی مانند نام و نام خانوادگی و سایر اطلاعات خانوادگی نمی باشد.
روش تجزیه و تحلیل داده ها
در این پژوهش به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از شاخص های آمار توصیفی شامل فراوانی، درصد، میانگین و انحراف استاندارد و برای آزمون فرضیه ها از تحلیل واریانس چند متغیری (مانوا) و تحلیل واریانس تک متغیری (آنوا) استفاده شده است. برای انجام تحلیل داده ها نرمافزار SPSS 18 به کار گرفته شده است.
فصل چهارم
یافته های پژوهش
الف) یافتههای توصیفی
دانلود پایان نامه درباره مقایسه ی نگرش به ازدواج و طلاق دانش آموزان متوسطه ...