“
اى على! تو را در باره خودت به خصالى سفارش مىکنم که باید آن را حفظ و عمل کنى (و سپس فرمودند: خدایا! خود او را یارى فرماى)، نخست راستى است و هرگز نباید از دهانت دروغى بیرون آید. دوم پارسایى و هرگز به خیانت گستاخى مکن. سوم بیم از خداوند متعال آنچنان که گویى او را مىبینى. چهارم بسیار گریستن براى خدا که در قبال هر قطره اشک براى تو هزار خانه در بهشت ساخته مىشود.
پنجم آنکه، مال و جان خود را فداى دین خویش کنى. ششم آنکه سنت مرا در نماز و روزه و صدقات من عمل کنى، یعنى پنجاه و یک رکعت در شبانهروز نماز بگزارى (واجب و نافله) و از هر ماه سه روز، روزه بگیرى، پنجشنبه اول و آخر هر ماه و چهارشنبه وسط آن را، اما در مورد صدقه دادن باید چندان کوشش کنى که با خود بگویى گویا اسراف کردم و حال آنکه اسراف نکردهاى. آنگاه سه بار فرمودند: بر تو باد به خواندن نماز شب و سه بار فرمودند: بر تو باد به خواندن نماز ظهر و بر تو باد که در همه حال قرآن تلاوت کنى، و در نمازهایت دستهایت را مقابل چهرهات بلند کن و قنوت بخوان، و بر تو باد که به هنگام هر وضو گرفتن، مسواک بزنى و بر تو باد مواظبت به انجام اخلاق پسندیده و دورى کردن از اخلاق نکوهیده و اگر چنین نکردى، کسى جز خویشتن را سرزنش مکنى.
خداوند در سوره بقره آیات ۱۸۰ تا ۱۸۲ در مورد احکام وصیت می فرماید:«کُتِبَ عَلَیْکُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَکَ خَیْراً الْوَصِیَّهُ لِلْوالِدَیْنِ وَ الْأَقْرَبِینَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِینَ (بقره/۱۸۰) فَمَنْ بَدَّلَهُ بَعْدَ ما سَمِعَهُ فَإِنَّما إِثْمُهُ عَلَى الَّذِینَ یُبَدِّلُونَهُ إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ (بقره/۱۸۱) فَمَنْ خافَ مِنْ مُوصٍ جَنَفاً أَوْ إِثْماً فَأَصْلَحَ بَیْنَهُمْ فَلا إِثْمَ عَلَیْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ (بقره/۱۸۲: بر شما نوشته شده، هنگامى که یکى از شما را مرگ فرا رسد اگر چیز خوبى از خود بجاى گذارده، وصیت براى پدر و مادر و نزدیکان به طور شایسته کند، این حقى است بر پرهیزکاران.
پس کسى که آن را بعد از شنیدن تغییر دهد تنها گناه آن بر کسانى است که آن (وصیت) را تغییر مىدهند خداوند شنوا و دانا است. کسى که از انحراف وصیت کننده (و تمایل یک جانبه او به بعض ورثه) یا از گناه او (به اینکه وصیت به کار خلافى کند) بترسد، و میان آن ها را اصلاح دهد گناهى بر او نیست (و مشمول قانون تبدیل وصیت نمىباشد) خداوند آمرزنده و مهربان است(مکارم شیرازی،؛ ۱۳۶۰، ص۳۲۰).
در این آیات به قسمتى از احکام وصایا که ارتباط با مسائل مالى دارد مىپردازد و به عنوان یک حکم الزامى مىگوید:بر شما نوشته شده هنگامى که مرگ یکى از شما فرا رسد اگر چیز خوبى (مالى) از خود به جاى گذارده وصیت به طور شایسته براى پدر و مادر و نزدیکان کند.
و در پایان آیه اضافه مىکند” این حقى است بر ذمه پرهیزکاران” حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِینَ. جمله” کتب علیکم” ظاهر در وجوب است به همین دلیل این تعبیر در مورد وصیت موضوع تفسیرهاى مختلفى قرار گرفته:
۱-گاه گفته مىشود وصیت کردن در قوانین اسلامى هر چند عمل مستحبى است اما چون مستحب بسیار مؤکد است از آن با جمله” کُتِبَ عَلَیْکُمْ” تعبیر شده، و ذیل آیه آن را تفسیر مىکند، زیرا مىگوید: حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِینَ، اگر این یک حکم وجوبى بود باید بگوید حقا على المؤمنین.
۲-بعضى دیگر معتقدند که این آیه قبل از نزول احکام ارث است، در آن وقت وصیت کردن در مورد اموال واجب بوده، تا ورثه گرفتار اختلاف و نزاع نشوند اما بعد از نزول آیات ارث این وجوب نسخ شد، و به صورت یک حکم استحبابى در آمد، حدیثى که در تفسیر” عیاشى” ذیل این آیه آمده است نیز این معنى را تأیید مىکند.
۳-این احتمال نیز وجود دارد که آیه ناظر به موارد ضرورت و نیاز باشد یعنى در جایى که انسان مدیون است یا حقى به گردن او است که در آنجا وصیت کردن لازم است (ولى از میان این تفاسیر تفسیر اول نزدیکتر به نظر مىرسد. جالب اینکه در اینجا به جاى کلمه” مال” کلمه” خیر” گفته شده است فرموده اگر” چیز خوبى” از خود به یادگار گذارده وصیت کند.
این تعبیر نشان مىدهد که اسلام ثروت و سرمایهاى را که از طریق مشروع به دست آمده باشد و در مسیر سود و منفعت اجتماع به کار گرفته شود خیر و برکت مىداند و بر افکار نادرست آن ها که ذات ثروت را چیز بدى مىدانند خط بطلان مىکشد و از زاهد نمایان منحرفى که روح اسلام را درک نکرده و زهد را با فقر مساوى مىدانند و افکارشان سبب رکود جامعه اسلامى و پیشرفت استثمارگران مىشود بیزار است(مکارم شیرازی، ص۱۵۰).
ضمنا این تعبیر اشاره لطیفى به مشروع بودن ثروت است، زیرا اموال نامشروعى که انسان از خود به یادگار مىگذارد خیر نیست بلکه شر و نکبت است.
از بعضى از روایات نیز استفاده مىشود که از تعبیر” خیر” چنین به دست مىآید که اموال قابل ملاحظهاى باشد، و الا اموال مختصر احتیاج به وصیت ندارد، همان بهتر که ورثه آن را طبق قانون ارث در میان خود تقسیم کنند، و به تعبیر دیگر مال مختصر چیزى نیست که انسان بخواهد ثلث آن را به عنوان وصیت جدا کنند(همان، ص۱۵۵).
ضمنا جمله إِذا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ هنگامى که مرگ یکى از شما فرا رسد براى بیان آخرین فرصت وصیت است که اگر تأخیر بیفتد از دست مىرود و گرنه هیچ مانعى ندارد که انسان قبل از آن پیشبینى کار خود را کرده، وصیت نامه خویش را آماده کند، بلکه از روایات استفاده مىشود که این عمل بسیار شایستهاى است.
و این نیز نهایت کوتاه فکرى است که انسان خیال کند با وصیت کردن فال بد مىزند و مرگ خویش را جلو مىاندازد، بلکه وصیت یک نوع دوراندیشى و واقعبینى غیر قابل انکار است، و اگر مایه طول عمر نباشد مایه کوتاهى عمر هرگز نخواهد بود.
مقید ساختن وصیت در آیه فوق با قید” بالمعروف” اشاره به این است که وصیت باید از هر جهت عقلپسند باشد، زیرا” معروف” به معنى شناخته شده براى عقل و خرد است. هم از نظر مبلغ و مقدار، و هم از نظر شخصى که وصیت به نام او شده، و هم از جهات دیگر باید طورى باشد که عرف عقلاء آن را عملى شایسته بدانند، نه یک نوع تبعیض ناروا و مایه نزاع و دعوا و انحراف از اصول حق و عدالت.
هنگامى که وصیت جامع تمام ویژگیهاى بالا باشد، از هر نظر محترم و مقدس است، و هر گونه تغییر و تبدیل در آن ممنوع و حرام است، به همین جهت آیه بعد مىگوید:” کسى که وصیت را بعد از شنیدنش تغییر دهد گناهش بر کسانى است که آن را تغییر مىدهند. و اگر گمان کنند که خداوند از توطئههایشان خبر ندارد سخت در اشتباهند” خداوند شنوا و دانا است.
آیه فوق ممکن است اشاره به این حقیقت نیز باشد که خلافکاریهاى” وصى” کسى که عهدهدار انجام وصایا است هرگز اجر و پاداش وصیت کننده را از بین نمىبرد، او به اجر خود رسیده تنها گناه بر گردن وصى است که تغییرى در کمیت یا کیفیت و یا اصل وصیت داده است.
این احتمال نیز در تفسیر آیه وجود دارد که منظور این است اگر بر اثرخلافکارى وصى، اموال میت به افرادى داده شود که مستحق نیستند (و آن ها نیز از این موضوع بىخبر باشند) گناهى بر آن ها نیست، گناه تنها متوجه وصى است که دانسته چنین عمل خلافى را انجام داده است.
“