- اولویت بندی ریسک های سازمان
- کاهش رویدادهای غیرمنتظره و ناخوشایند
- تمرکز بهتر بر انجام صحیح کارهای درست
- کاهش زیان از طریق بهبود فرآیندهای شرکت
-
- فراهم سازی مبنای مناسب برای اتخاذ تصمیمات کلیدی و استراتژیک
- افزایش نوآوری ها و ابتکارات در زمینه تغییر
- افزایش احتمال دستیابی به اهداف سازمانی
- امکان استفاده اثربخش از منابع
- تشویق و ترغیب بهبود دائمی
- امکان ارزیابی سریع فرصت ها و استفاده به موقع از آنها
- اطمینان بخشی به ذینفعان
۲-۵- اهمیت ساختار سرمایه :
در فرایند تأمین مالی مطلوب برای سرمایه گذاری و تداوم فعالیت دستیابی به ساختار سرمایه مناسب ضروری است . ساختار مالی مناسب بر ارزش کل شرکت و هزینه تأمین مالی تأثیر خواهد گذاشت . اگر شرکت بتواند هزینه تأمین مالی خود را کاهش بدهد ، شاهد افزایش ارزش بازار شرکت خواهد بود و از آنجا که ارزش شرکت به بالاترین حد ممکن برسد ثروت سهامداران نیز به حداکثر می رسد و باعث تأمین مهمترین هدف مدیریت مالی که همان افزایش ثروت سهامداران است ، می شود ( نمازی محمد ۱۳۸۳).
۲-۶- تئوری های ساختار سرمایه :
به علت اینکه هدف مدیر مالی حداکثرسازی ثروت سهامداران است . ساختار سرمایه یا اهرم مالی باید از نقطه نظر تأثیر آن بر ارزش شرکت مورد ارزیابی قرار گیرد . اگر اهرم مالی بر ارزش شرکت تأثیر داشته باشد، مدیریت به دنبال ساختار سرمایه ای خواهد بود که هزینه سرمایه را حداقل و در نتیجه ارزش شرکت را حداکثر سازد . در مورد تأثیر اهرم بر هزینه سرمایه و ارزش شرکت نظریه های مختلف و گاهاً متضادی وجود دارد . در این تئوری ها فرض می شود که شرکت فقط از دو منبع مالی بدهی و سهام عادی استفاده می کند (محمد نمازی ، ۱۳۸۳) .
-
-
-
-
- رویکرد خالص
-
-
-
این تئوری که به وسیله دوراند ارائه گردید ، فرض می کند که افزایش اهرم مالی بر ریسک و در نتیجه ادراک ریسک سهامداران تأثیر نمی گذارد . بنابراین ، بازده مورد انتظار دارندگان بدهی ثابت می ماند . در این شرایط با افزایش اهرم و ترکیب بیشتر بدهی با سهام ، به علت ترکیب یک منبع مالی ارزان قیمت با یک منبع مالی گران قیمت ، میانگین این دو جزء ساختار سرمایه ، یعنی هزینه سرمایه کاهش می یابد و با کاهش هزینه سرمایه ارزش فعلی جریانات نقدی حاصل از شرکت افزایش و در نتیجه ارزش شرکت افزایش می یابد . در این مدل هر چه بیشتر از بدهی استفاده شود هزینه سرمایه پائین تر و ارزش شرکت افزایش می یابد. خلاصه نظریه درامد خالص بر این نکته استوار است که بنگاه اقتصادی می تواند با بهره گرفتن از بدهی، هزینه سرمایه خود را کاهش دهد .بر طبق این نظریه ساختار سرمایه بهینه زمانی که هزینه سرمایه در حداقل باشد به دست می اید.
-
-
-
-
- رویکرد سود خالص عملیاتی
-
-
-
این مدل که به وسیله دوراند ارائه شد ، کاملاً بر خلاف مدل قبلی است . در این مدل اهرم بر ارزش شرکت تأثیر نمی گذارد . به عبارت دیگر هزینه سرمایه در کل سطوح اهرم ثابت و بدون تغییر است . در این مدل ، افزایش اهرم مالی باعث افزایش ریسک مالی شرکت و در نتیجه افزایش بازدهی مورد انتظار سهامداران به علت افزایش ریسک می شود. در این مدل توضیح داده می شود که بدهی دو نوع هزینه برای شرکت دارد.
- هزینه آشکار که همان هزینه بهره بدهی می باشد.
- هزینه پنهان یا ضمنی ، که افزایش در هزینه سهام و بازده مورد انتظار سهامداران ، به دلیل افزایش ریسک شرکت و در نتیجه استفاده از بدهی بیشتر می باشد.
به علت افزایش بازده مورد انتظار سهامداران، مزایای حاصل از استفاده از بدهی کاملاً از بین می رود و در نهایت هزینه سرمایه شرکت بدون تغییر باقی می ماند. به علت مستقل بودن هزینه سرمایه از اهرم ، ارزش شرکت نیز از اهرم مستقل می باشد. بطور کلی این نظریه معتقد است که واحد انتفاعی با بهره گرفتن از اهرم مالی قادر به تأثیرگذاری بر روی کل هزینه سرمایه نیست و این امر به دلیل افزایش حساسیت سهامداران به بالا رفتن میزان بدهی در ساختار سرمایه است .
-
-
- رویکرد سنتی
-