در مقابل، مدارا به معنای وادادگی و رخصتدهی برای تصاحب یا ضربهزدن به حقوق مسلم آنان نیز نه تنها در اسلام که در هیچ فرهنگی پذیرفته شده نیست. همچنین همانطور که در آیه ۲۲۹ سوره بقره می خوانیم (وَ مَنْ یَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ)؛« و هر کس از حدود خداوند تجاوز کند، ستمگر است»، خشونت یا مدارای خود سرانه در حوزههای اجتماعی که مصالح عامه در آن است و تعدّی از حقوق الهی است در این نگاه شدیدا نکوهش شده و مرتکبین آن ظالم شمرده شدهاند.
از آنجا که در آیه ی ۱۴۳ سوره ی مبارکه بقره، اسلام به عنوان دین میانه معرفی شده است ( کَذلِکَ جَعَلْناکُمْ أُمَّهً وَسَطاً لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ وَ یَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهیداً )؛ « همانگونه (که قبله شما، یک قبله میانه است) شما را نیز، امت میانهاى قرار دادیم (در حد اعتدال، میان افراط و تفریط) تا بر مردم گواه باشید و پیامبر هم بر شما گواه است»، در عملکرد تقابل یا مماشات با افراط و تفریط ها نیز جانب اعتدال را مراعات کرده است.
خشونت یا قاطعیتی که در اسلام از آن ستایش شده، کنشها و واکنشهای سختگیرانهای است که علیه معاندان، دسیسهگران و ستمپیشگان و در جهت خشکاندن ریشههای فساد و تباهی و ظلم و در راستای تحقق اهداف برین انسانی صورت می پذیرد و از طرفی منطبق فطرت و خواست جامعه انسانی است[۶۲].
قرآن، ضمن نگاه کلی رحمت برای همه جهانیان بودن: (و ما ارسلناک الا رحمه للعالمین)[۶۳]؛ مواجه ی شدید در قبال بیگانگان فتنهگر « أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ»[۶۴] و مودت در میان آحاد جامعه«رُحَماءُ بَیْنَهُمْ» را در مرکز اصلی منطق خود گنجانده است و در فرهنگ اسلام و نیز از منظر عقلانیت انسانی، تسامحی که در عین باور داشتن به حقیقت و حقانیت اعتقادات، ناگزیر از تحمل عقاید رقیب شود تا زمینههای هرج و مرجهای فکری و عقیدتی و اجتماعی گسترش یابد، هرگز پذیرفته نیست.
شارع مقدّس اساس دین را بر محبت، رفق و مدارا قرار داده است و تا آن جا که افراد به شریعت الهی پای بند باشند، این شیوه ادامه دارد و حتی اگر عمل نکنند، ولی قصد تعدّی و تجاوز نیز نداشته باشند، باز این شیوه ادامه دارد. شارع مقدّس در این مورد، بین حقوق فردی و اجتماعی تفکیک کرده و آن جا که مربوط به حقوق فردی است، هر نوع قضاوت را به آخرت واگذاشته است و آن جا که مربوط به مسائل اجتماعی است، احکام خاصی صادر کرده است.
آسان گری و برخورد نرم و مدارا گرایانه در اسلام, گرچه پسندیده و مورد سفارش بزرگان دین است و سیره و منش پیغمبر اکرم (ص) و امامان معصوم(ع) روشنگر و تاییدکننده آن است, با این حال, وقتی پای ناسازگاری با حدود و قانونهای الهی به میان آید, نه تنها دیگر پسندیده نیست که به سختی و درشتی باید در برابر آن ایستاد و بدون هیچ گونه چشم پوشی بر اجرای حدود الهی و بایسته های دینی پای فشرد. پیغمبر اکرم(ص) با این که با مخالفان و دشمنان بیش ترین مدارا را می کرد و حسن خلق و سعه صدر و نرمی و ملایمت و گذشت و بزرگواری وی بی نیاز از توضیح است, ولی بر سر اصول هیچ گاه کوتاه نمی آمد و حاضر نبود ذره ای از احکام و حدود الهی, به خاطر مصلحت اندیشی جاری نشود[۶۵].
در مکتب اسلام به همان اندازه که تساهل و مدارا سفارش شده است, پافشاری در اجرای آیینها و قانونها و شدت عمل در برخورد با دشمنان و مخالفان هم سفارش شده است. هم تسامح و تساهل خوب و لازم است و هم درشتی و پافشاری در اجرای قانونها و آیینها. ولی هیچ کدام مطلق نیست و هر کدام در جای خود خوب و به همان مقدار لازم و پسندیده است. خشونت و سخت گیری در جای تسامح همان اندازه زشت و ناپسند است که تسامح در جایی که شدت عمل و درشتی لازم است.
ب ) اقسام قاطعیت از منظر قرآن
خشونت در جوامع و بین انسان ها به صورتهای مختلفی انجام می گیرد. از جمله می توان به خشونتهای ضروری و غیر ضروری ، مفید و مضر ، فیزیکی و غیر فیزیکی ، قانونی و غیر قانونی ، فردی و اجتماعی و … اشاره کرد.
با توجه به آنچه که در گذشته بیان کردیم در دین مبین اسلام و آموزه های قرآنی اصل بر صلح و مداراست. اما در جایی که پای ناسازگاری با حدود و قانونهای الهی به میان آید و دشمنان و دسیسه گران در صدد رواج تباهی و فساد و ظلم باشند ، دیگر اسلام مدارا و صلح را صلاح ندانسته و از قاطعیت و واکنش های سخت گیرانه ای استفاده میکند. به این نوع قاطعیت که برای اصلاح جامعه و افراد صورت می گیرد واکنش مثبت یا مفید و یا ممدوح گفته می شود که در اسلام بر آن تأکید شده است. با توجه به آیات قرآن و روایات اهل بیت (ع) به طور کلی می توان اقسام خشونت از دیدگاه قرآن را در موارد ذیل خلاصه نمود.
۱ – قاطعیت و سخت گیری طبق قانون
این نوع خشونت به معنای قاطعیت و سرسختی در اجرای قانون و سختگیری در تحقق عدالت و صلابت در دفاع از حق است. زیرا اگر چنین نباشد نظم در جامعه پدید نمیآید و در نتیجه حقوق آحاد و جوامع انسانی تضییع خواهد شد. قرآن کریم در این زمینه میفرماید: (وَمَنْ یَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولئِکَ هُمُ الظّالِمُونَ)؛[۶۶] «و هر کس از حدود الهی تجاوز کند از ستمکاران خواهد بود».
۲ - قاطعیّت در دفاع از دین
آنگونه که خداوند متعال میفرماید: (یا أَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ الْکُفّارَ وَالْمُنافِقِینَ وَاغْلُظْ عَلَیْهِمْ…)؛[۶۷] «ای پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن، و بر آنها سخت بگیر».
جهاد و قتال در نظر اول یک خشونت است و در مواردی از قرآن فرمان به قتل مشرکان حربی داده شدهاست. اما اگر در راه خدا و فی سبیل الله و برای دفاع از دین باشد یک امر ضروری و واجب است. همانگونه که جنگ های صدر اسلام حالت دفاعی داشته است[۶۸].
۳ - قاطعیت در برابر حاکمان زورگو و ظالم
حکومت، نظامی است که تحت آن یک کشور یا یک اجتماع اداره میشوند. معمولاً حکومتهایی که ویژگیهایی اسبتدادی دارند، توسط یک شخص اداره میشوند که تمام قدرت آن کشور را به تنهایی در دست دارد. و به وسیله زور آن را در دست خود نگاه میدارند.
حکومت فرعون از جمله حاکمیت های استبدادی و فاشیستی است که در سوره ها و آیات بسیار قرآن و به مناسبت های مختلف از آن سخن به میان آمده است؛ از جمله در سوره مبارکه قصص که در آیات نخستین آن، شیوه حکومت فرعونی چنین توصیف شده است:
( إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِی الْأَرْضِ وَ جَعَلَ أَهْلَها شِیَعاً یَسْتَضْعِفُ طائِفَهً مِنْهُمْ یُذَبِّحُ أَبْناءَهُمْ وَ یَسْتَحْیِی نِساءَهُمْ إِنَّهُ کانَ مِنَ الْمُفْسِدِین)؛[۶۹]«فرعون برترىجویى در زمین کرد و اهل آن را به گروههاى مختلفى تقسیم نمود، گروهى را به ضعف و ناتوانى مىکشاند، پسران آنها را سرمىبرید و زنان آنها را (براى کنیزى) زنده نگه مىداشت، او مسلما از مفسدان بود».
در آیه ۲۱ همین سوره به نقل از حضرت موسی(ع) چنین شیوه حکومتی و عملکرد خشن و مستبدانه را ظلم و ستم، و فرعون و دستگاه وی را ستمکاران (خشونت گران) معرفی می کند: ( فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً یَتَرَقَّبُ قالَ رَبِّ نَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِین)؛ « موسى از شهر خارج شد در حالى که ترسان بود، و هر لحظه در انتظار حادثهاى، عرض کرد پروردگارا! مرا از این قوم ظالم رهایى بخش».
چنان که بار دیگر درهمین سوره به حکایت از شعیب(ع) حکومت فرعونی و شیوه جبّارانه و خشن او را ستمکاری و دستگاه او را ستمکاران می نامد: ( قالَ لا تَخَفْ نَجَوْتَ مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِین)؛[۷۰] «گفت: مترس، که از مردم ستمکار نجات یافته ای.»
لذا خداوند متعال میفرماید: (وَما لَکُمْ لا تُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجالِ وَالنِّساءِ…)؛[۷۱] «چرا در راه خدا، و[در راه] مردان و زنان و کودکانی که [به دست ستمگران] تضعیف شدهاند پیکار نمیکنید؟»
امام علیعلیه السلام خطاب به امام حسن و امام حسینعلیهما السلام فرمودند: « کونا للظالم خصماً و للمظلوم عوناً»؛[۷۲] «دشمن ستمگر و یاور ستمدیده باشید.»
۴ - قاطعیت علیه خائنان و فتنهگران
واژه فتنه و مشتقات آن ۶۰ بار در قرآن ذکر شده و مفسران حدود ۱۶ معنا برای این واژه در قرآن در نظر گرفته اند. از جمله مهمترین آنها می توان به شرک و بت پرستی و کشتن اشاره کرد . خداوند جهت جلوگیری از نیرنگ فتنه گران و خائنان در جهت ایجاد شرک و بت پرستی بین مردم، دستور به مقاتله و نبرد و خشونت با آنها را صادر کرده است. ( وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَکُونَ فِتْنَه)؛ «و با آنان بجنگید تا دیگر شرکى نباشد».[۷۳]
از جمله فتنه گران و خائنان خوارج بودند که چهره در چهره امام علیعلیه السلام میایستادند و در حالی که هزاران مؤمن به حضرت اقتدا کرده بودند بر ضدّ او شعار میدادند. حضرت در ابتدا اجازه نمیداد کسی متعرّض آنها شود، اما وقتی کار آنها به خشونت و خیانت رسید و دست به شمشیر بردند و به اقدام عملی بر ضدّ امام علیعلیه السلام انجامید و جنگ نهروان برپا شد، حضرت با آنان شدیداً برخورد کرد. و تنها جایی که پس از غلبه بر دشمن آشکارا حضرت بدان مباهات کرد اینجا بود، که فرمود: «ایّها الناس! فانّی فقأت عین الفتنه…»؛[۷۴] «ای مردم! من چشم فتنه را کور کردم.»
به این ترتیب ایستادگی و قاطعیت در برابر فتنه گران از دیدگاه قرآن نوعی خشونت ممدوح و نیک به حساب می آید.
۵ _ قاطعیت در دفاع از مسائل اجتماعی
از جمله سختگیری ها و خشونت های مفید و ممدوح و مشروع که در اسلام و قرآن از آن یاد شده است وضع قوانین اجتماعی و جزایی است. اصولاً جعل احکام اجتماعی و جزایی با هدف جلوگیری از نا هنجارها و حاکمیت عدالت و تأمین مصالح فردی و اجتماعی به وجود میآید، برخورد با مفسدان و قانون شکنان ایجاب میکند که قانون باز دارنده تشریع شود. واقعیت آن است که تشریع برخی از قوانین به منظور جلوگیری از ناهنجاریها، قانون شکنیها، اجرای عدالت، برقراری امنیت و دفاع از حقوق اکثریت مردم و دفاع از نظام مشروع و مسائل اجتماعی جامعه صورت میگیرد. چه بسا انسانهایی که قرآن از آنان به عنوان حیوان یاد میکند، [۷۵] امنیت مردم را به خطر انداخته و رأفت و مهربانی و هدایت، بر آنان تأثیر ندارد، نیاز به را هکارهای بازدارنده دارند، که همان قوانین جزایی وکیفری است.
از جمله قوانین اجتماعی و جزایی که در اسلام مطرح شده قانون قصاص[۷۶] ، حد زنا[۷۷] ، حد سرقت[۷۸] و … را می توان نام برد. تشریع این دسته قوانین حکایت از آن دارد که این دسته از قوانین یا از مصادیق خشونت نیستند و یا این نوع خشونتها مشروع میباشد ، بنابر این مجازاتهای قانونی را باید از مصادیـق خشونت ورزی ندانسته و اگر مجازاتها به ظاهر خشن هم به نظر میرسد، از آنجا که به مثابه قانون، مورد تأیید شهروندان نیز هست، دیگر خشونت به حساب نمیآید. [۷۹]
بخش دوم : موجبات خشونت از منظر قرآن
در بخش گذشته بیان نمودیم که برخورد نرم و مدارا گرایانه در اسلام, پسندیده و مورد سفارش بزرگان دین است و سیره و منش پیغمبر اکرم (ص) و امامان معصوم(ع) روشنگر و تاییدکننده آن می باشد. اما در برخی موارد، وقتی پای ناسازگاری با حدود و قانونهای الهی به میان آید، باید با سختی و درشتی در برابر آن ایستاد و بدون هیچ گونه چشم پوشی بر اجرای حدود الهی و حفظ والاییها و بایسته های دینی پای فشرد.
از این رو مواردی در قرآن بیان شده است که لازمه آن برخورد قاطع و محکم می باشد. این موارد را از دیدگاه قرآن مرور میکنیم:
۱ - توطئه و فتنهگری:
یکی از موجبات اعمال خشونت از نظر قرآن کریم، فتنه و توطئه دشمن است.
بی شک نفاق و فتنه گری همانند غده سرطانی است که می بایست از پیکره جامعه اسلامی قطع و ریشه کن گردد . اگر مبارزه اصولی و جدی با آن صورت نگیرد ، ضربات جبران ناپذیری در انتظار امت اسلامی خواهد بود که اساس اسلام را به تهدید می کشاند ، از این رو می بایست با این طوفان فضیلت کش و گردباد ارزش ستیز، مقابله نمود .
گاهی سیل فتنه و امواج نفاق آن چنان بی رحمانه، بنیان جامعه و نظام اسلامی را به خطر می اندازد که راهی جز بر خورد قاطع با منافقان و فتنه گران باقی نمی گذارد . بی شک در این موقعیت ، نصیحت و اندرز یا ملامت و سرزنش ، جایگاه خود را از دست داده و می بایست با شدت عمل بیشتری دست به کار شد و صلابت اسلام را به نمایش گذاشت ، و با قاطعیت تمام ، جلو نقشه ها و توطئه های اهل نفاق در عرصه نظامی ، اقتصادی ، فرهنگی و سیاسی را گرفت و با ایجاد سدی عظیم ، سیل طغیان آنان را مهار کرده ، جمعشان را متفرق و نقشه هایشان را نقش بر آب نمود و در اجرای این رسالت الهی ، ملاحظه هیچ شخص و گروهی را نکرد.
قرآن یکی از شیوه های مبارزه با نفاق و فتنه گری را پیکار مسلحانه دانسته و تصریح می نماید :
( وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَکُونَ فِتْنَه)[۸۰]؛ (یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ جَاهِدِ الْکُفَّارَ وَالْمُنَافِقِینَ وَاغْلُظْ عَلَیْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِیرُ )[۸۱] ؛ « ای پیامبر با کافران و منافقان پیکار کن و بر آنان سخت بگیر . جایگاه آنان دوزخ است» .
امام علی (ع) در زمان خلافت خویش در شرایطی به پیکار با فتنه گران بر خاست که احدی جرئت این کار را به خود نمی داد . لذا آن را از افتخارات خویش شمرده و می فرماید :« اَمَّا بَعْدَ أَیُّهَا النَّاسُ، فَانَا فَقَاءْتُ عَیْنَ الْفِتْنَهِ، وَلَمْ یَکُنْ لِیَجْتَرِئَ عَلَیْهَا أَحَدٌ غَیْرِی بَعْدَ أنْ مَاجَ غَیْهَبُهَا، وَ اشْتَدَّ کَلَبُهَا،» [۸۲] یعنی ؛ ای مردم ، من بودم که چشم فتنه را کندم ، و جز من هیچ کس جرأت چنین کاری نداشت ، آنگاه که امواج سیاهی ها بالا گرفت و به آخرین درجه شدت خود رسید. آن حضرت بارها در خطبه های آتشین خود ، لزوم پیکار با نفاق و فتنه را تا سر حد پاکسازی آن از جامعه اسلامی سخن به میان آورده است و ضرورت آن را تبیین فرموده است .
۲ - تعرض به مسلمانان و ادامهی جنگ:
تا زمانی که مشرکان حربی به ادامهی جنگ اصرار میورزند و متعرض حال مسلمین میشوند، نبرد با آنان باید ادامه یابد و روی خوش از مسلمین نباید ببینند.[۸۳]
عدهای از مشرکان و اهل کتاب که حاضر به مصالحه و پیمان نیستند و هرگونه قراردادی را که در جهت برقراری صلح و آرامش در جامعه اسلامی است، رد میکنند و در برابر نظام اسلامی و گسترش تعالیم اسلام مقاومت مینمایند، محارب هستند که جنگ با آنان مشروع است. خداوند متعال میفرماید:
( وَ قاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ الَّذِینَ یُقاتِلُونَکُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدِین وَ اقْتُلُوهُمْ حَیْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَ أَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَیْثُ أَخْرَجُوکُمْ وَ الْفِتْنَهُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ وَ لا تُقاتِلُوهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ حَتَّى یُقاتِلُوکُمْ فِیهِ فَإِنْ قاتَلُوکُمْ فَاقْتُلُوهُمْ کَذلِکَ جَزاءُ الْکافِرِین)[۸۴] ؛ « و در راه خدا، با کسانى که با شما پیکار مىکنند، بجنگید؛ و [از حدّ] تجاوز نکنید، چرا که خدا تجاوزکاران را دوست نمىدارد. و هر کجا آنان را یافتید، بکشید؛ و از جایى که شما را بیرون راندند، آنان را بیرون کنید. و (بدىِ) آشوبگرىِ [شرک]، از کشتار [هم] شدیدتر است. و در کنار مسجد الحرام با آنان پیکار مکنید؛ مگر اینکه در آنجا با شما بجنگند. و اگر با شما پیکار کردند، پس آنها را بکشید. سزاى کافران چنین است».
اکثر آیاتی که به طور مطلق دستور جنگ با اهل کتاب، مشرکان و کفار میدهد نیز به اهل عناد و محاربان از آنان حمل میشود؛ همانند آیات ۲۹، ۳۶، ۱۲۳ سوره توبه و آیه ۵۲ سوره فرقان.
۳- عصیان و نافرمانی:
قرآن همواره مؤمنان را به اطاعت از خداوند و فرامین او سفارش نموده [۸۵] و با متذکر شدن آیات و نشانه های خداوند در هستی[۸۶]، به نکوهش گروهی میپردازد که با وجود این دلایل روشن، با او مخالفت کرده و به غیر او روی آوردهاند.[۸۷]