ایمان از دیدگاه مولانا
۴- ایمان از دیدگاه مولانا
۴-۱- ایمان در اندیشۀ عرفانی مولوی
در اندیشۀ عرفانی مولانا، ایمان و رسیدن به کمال حقیقی از توان و حیطۀ عقل محدود بشری خارج است. از اینرو وی با بر شمردن نواقص و محدودیتهای عقل جزوی سعی برآن دارد که راه وصول به معشوق واقعی و ایمان کامل را از طرق دیگری چون کشف و شهود، عشق و دل و …. تبیین و تفسیر نماید.
در این بخش از رساله با توضیح اجمالی هریک از این تعابیر ومفاهیم، برآنیم تا با اندیشۀ این عارف بزرگ برای رسیدن به کمال حقیقی و ایمان راستین، بیشتر آشنا شویم.
مولوی گاه از ایمان به عنوان گواهی فعل و قول برآن معرفت عالم است، یاد میکند. که «برسالک لازم است در تزکیه اقوال و افعال بکوشد چرا مجرد قول بیفعل کافی نیست» (کاشفی، ۱۳۷۵، ص۴۴).
هست ایمان از پی پروردگی | نیست ایمان از پی پژمردگی | |
ما در این دهلیز قاضی قضا که بلی گفتیم و آن را امتحان |
بهر دعوا ایستیم و بلی قول و فعل ما شهود است و بیان |
مولانا ایمان را امری عظیم میداند، اما نه ایمان ظاهری و زبانی بلکه ایمانی که با تصدیق دل همراه باشد. ایمانی که درآن هیچگونه شک و شبهه و شائبه و خللی راه نیابد وبا صدق وتسلیم توأم باشد. چنین ایمانی غذای جسم و جان انبیاء و اولیاست و آنها به وسیلۀ همین ایمان توانستهاند شیطان نفس را به قول اسلام و تسلیم به اوامر و نواهی الهی وا دارند و از آفات او مصون مانند. هر که را این گونه ایمان نباشد باید بار دیگر ایمان تازه کند و بکوشد تابا مجاهدت فراوان و بذل وجود بسیار بر حقیقت آن که انجامش لقاء و اتصال است، برسد.[۲۰]
ذات ایمان نعمت و لوتیست هول | ای قناعت کرده از ایمان به قول | |
گرچه آن مطعوم جان است و نظر گر نگشتی دیو جسم آن را اکول دیو زان لوتی که مرده حی شو |
جسم راهم زآن نصیب است ای پسر اسلم الشّیطان نفرمودی رسول تا نیاشامد مسلمان کی شود؟[۲۱] |
«این گونه ایمان با دل و جان مؤمن سرشته شده و زیاده و نقصانپذیر نیست، زیرا در این هنگام ایمان عین جان مؤمن شده و اشاره به یکی اشاره به دیگری است وکمی و کاستی از خواص جسم مؤمنان است و نه جان و ایمان آنها».[۲۲]
مؤمنان معدود و لیک ایمان یکی |