به پژوهش بیشتری دارد .
در تحقیقی که در کانادا توسط جنیفر[۶] (۲۰۰۰) انجام گرفت مشخص شد که طی سالهای اخیر میزان باروری بسیار کاهش یافته و حتی زیر حد جایگزینی بوده است و عوامل متعددی در کاهش تعداد فرزندان نقش داشتند. عواملی که ارتباط مستقیمی با تعداد فرزندان داشتند ، در برگیرنده مواردی از جمله تحصیلات کمتر از دبیرستان، داشتن همسر بیکار و تصور خوب تا عالی از سلامتی بودند .
کرزر و وایت[۷] (۲۰۰۸) ، در پژوهشی با عنوان مسیر ایتالیا به سوی باروری خیلی پایین ، با روش تحلیل طولی ، عوامل فرهنگی ، اجتماعی و اقتصادی را که باعث افت شدید باروری در این کشور بوده مورد بررسی قرار داده است . وی دلایل کاهش باروری در این کشور را روی آوردن به شیوه های زندگی مدرن دنیوی می داند . این نتیجه بر اساس نظریه های ISDT بوده که جابه جایی ارزش ها و فرهنگ از دو جهت اشاره می کند . ابتداحرکت خانواده از خانواده گرایی به فرزندگرایی و بعد حرکت از وابستگی مذهبی به سکولاریزم(دنیا گرایی) می باشد .
اکرت جف و استیر[۸] (۲۰۰۹ ) نیز در پژوهشی با عنوان « رفتار اصولی و اقتصادی، باروری و اشتغال زنان در اسرائیل» نشان می دهد که متغییر های فرهنگی تصمیم های باروری و گرایش به فرزند آوری را تحت تأثیر قرار می دهند . اما متغیر های اقتصادی تصمیم های باروری را تحت تأثیر قرار نمی دهد(عنایت و پرنیان ،۱۳۹۲) .
مبانی نظری
در پژوهش حاضر مفهوم اساسی گرایش به فرزندآوری با تئوریهای مختلف پاردوکسیکالی قابل بررسی می باشد از آنجا که جامعه جهانی در برهه ای دارای تولید مثل زیاد و کاهش مرگ و میر بوده منجر به افزایش جمعیت و به اصطلاح در حال انفجار بوده است بر همین اساس بسیاری از اندیشمندان تئوریهای خود را جهت کنترل جمعیت مطرح کرده اند که می توان بعضا در نقطه مقابل نیز استفاده کرد. بنابراین در اینجا از تئوریهای مختلفی سخن به میان خواهد آمد زیرا تئوری بنیان علمی یک پژوهش را معماری صحیح خواهد کرد .
گرایش به باروری:
تا کنون تئوری ها ، نظریه ها و مدل های گوناگونی در زمینه فرزندآوری و عوامل موثر بر آن ارائه شده است . هرکدام از این نظریه ها از دیدگاه خاص خود به موضوع نگریسته و به تبیین تغیرات باروری و فرزندآوری پرداخته است که در این بخش سعی می شود به برخی از این تئوری ها اشاره ای شود .
تئوریهای اقتصادی – اجتماعی فرزند آوری :
صاحب نظران این اندیشه بر این باورند که جهت تبیین باروری باید ترکیبی از عوامل اجتماعی را به کار گرفت . استرلین از برجسته ترین نظریه پردازانی است که با بهره گرفتن از تئوریهایی اقتصادی باروری و فرزنداوری در صدد تبیین این رویکرد می باشد که به تئوری عرضه و تقاضا شهرت یافته است . اساس تئوری این است که سطح باروری در یک جامعه به وسیله انتخابهای صورت گرفته توسط زوجین در زمینه فرهنگی و خانوادگی اشان صورت می گیرد . والدین سعی می کنند تا تعادلی را بین قابلیت عرضه فرزند یعنی توان فیزیکی زاد و ولد زنان و تقاضا برای بچه که همان شمار کودکان زنده ایده آل است برقرار نمایند( ویکز،[۹] ۱۹۹۸ :۱۹۴، به نقل از حسینی ۱۳۸۱: ۵۲) . بر اساس این نظریه چنانچه فرزند به عنوان کالا در نظر گرفته شود ارزش های اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی موجود در جامعه در تعیین شمار مطلوب فرزندان نقش تعیین کننده دارد . در این ارتباط دو متغیر حائز اهمیت است ، اولا مخارج فرزندان که جنبه اقتصادی دارد و دوم تمایلات ذهنی والدین که در ارتباط با مجموعه ای از عوامل اجتماعی - فرهنگی و روانی همراه می باشد ( همان) .
ارزش های اقتصادی
مخارج فرزندان
تمایلات ذهنی
ارزش های اجتماعی
شمار مطلوب فرزندان
ارزش های فرهنگی
نمودار شمار ۲-۱
مدل جامعه شناختی باروری:
جامعه شناسان در دو سطح خرد و کلان به بررسی پدیده باروری پرداخته اند . در دیدگاه کلان عواملی که بر باروری موثر است در حقیقت فرهنگ جامعه ، عوامل محیطی – اجتماعی ، سیاسی و مذهبی می باشد . در سطح خرد هم این باور وجود دارد که انگیزه های شخصی، سلیقه ها ، نگرش های افراد و طرز تلقی آنها بر باروری تاثیر می گذارد .
جامعه شناسان بر این باورند که هر اندازه کشورها در مسیر توسعه اقتصادی و اجتماعی بیشتر حرکت کنند و گام به پیش نهند بیشتر انگیزه ها و سلیقه های فردی است که رفتارهای باروری را تحت تاثیر قرار می دهد . بر عکس در جوامع توسعه نیافته و عقب افتاده بیشتر سیستم کلی حاکم بر جامعه نهادها و مقررات است که به باروری جهت می دهد . بحث درمورد عوامل انگیزشی محور اصلی اکثر دیدگاه هایی است که از طریق مدل های جامعه شناختی سعی در تبیین پدیده باروری دارند. زیرا باروری صرفا یک پدیده فیزیکی نیست و ذهنیات و تفکرات فردی در آن نقش مهمی ایفا میکنند ( حسینی ،۵۵:۱۳۸۱) .
در کشورهای عقب افتاده عوامل انگیزشی به دو صورت در میزان باروری تاثیر می گذارند . از یک طرف بالا بودن میزان های مرگ و میر انگیزه ای برای افزودن بر تعداد فرزندان در یک خانواده است که با افزایش خدمات بهداشتی و کاهش مرگ و میر باروری تغییر نمی یابد . از طرف دیگر برتری جنسی فرزند پسر و منافع آنها عامل دیگری است که باروری را بالا نگه می دارد و همچنین انگیزه هایی که توسط مذاهب هر کشور تشدید می شود (بهند[۱۰] ، ۱۶۲:۱۹۸۸،به نقل از حجازی ۹:۱۳۸۳) .
نظریه انتقال جمعیت:
این نظریه که از مشهورترین نظریات جمیتی است اولین بار توسط تامسون[۱۱](۱۹۳۰) و نوتشتاین [۱۲]( ۱۹۵۳) ارائه شد . بر اساس این نظریه به موازات صنعتی شدن سطح زندگی و شرایط بهداشت بهبود یافته و در نتیجه سطوح مرگ و میر کاهش یافته است . کاهش باروری تحت تاثیر این تغییرات اندکی بعد از کاهش مرگ و میر رخ داده است که این کاهش مربوط به تغییر در شیوه زندگی اجتماعی ، شهرنشینی و صنعتی شدن می باشد . این عوامل در ابتدا باعث کاهش مرگ و میر می شوند که این امر به نوبه خود از طریق افزایش احتمال بقاء کودکان باعث کاهش باروری می گردد . بر این اساس شهرنشینی و صنعتی شدن باعث ایجاد سبکی از زندگی می شود که پرورش بچه ها را هزینه آور می سازد و بتدریج ا رزشهای مربوط به داشتن فرزند زیاد ازبین می رود . شرط اساسی این نظریه این است که باروری پایین نتیجه مستقیم نوسازی و صنعتی شدن است و انتقاد وارده بر این نظریه این است که صرفا توصیفی از تاریخ جمعیت شناسی کشورهای اروپای غربی است و مشخص نمی کند که چه سطحی از توسعه برای کاهش باروری مورد نیاز است . انتقاد دیگر اینکه نمی تواند به طور مناسب وقایع جمعیتی کشورهای در حال توسعه را تبیین کند ( united nation .1990 ) .
بنابر این در یک جمع بندی کلی فرض های اساسی تئوری انتقال جمعیت می تواند به صورت زیر خلاصه شود:
در پاسخ به توسعه اقتصادی و پیشرفت های بهداشتی و دارویی نرخ مرگ و میر به آرامی کاهش می یابد و در کشورهای در حال توسعه بعدی این امر سریعتر اتفاق می افتد .
واکنش در مورد نرخ موالید در این مرحله هنوز اتفاق نمی افتد .
تفاوت در زمان واکنش ها به افزایش ناگهانی جمعیت می انجامد که از آن به انفجار جمعیت یاد می شود .
با بالا رفتن استانداردهای زندگی ، صنعتی شدن و نوسازی میزان موالید نیز رو به کاهش می گذارد .
تعادل بین نرخ موالید و مرگ و میر صورت می گیرد و رشد جمعیت کاهش می یابد .
طول مدت کل چرخه بستگی به طول مدت زمانی دارد که نرخ های موالید و مرگ و میر در یک سطح جدید به توان برسند ( اسریکانتان[۱۳].۴:۱۹۹۷)
نظریه انتقال جمعیت با انتقادهایی روبرو شد بطوریکه این نظریه قادر به پیش بینی سطح باروری و مرگ و میر یا انطباق زمانی کاهش باروری نبوده است . این بدان علت است که تبیین های نخستین رفتارهای جمعیتی طی دوره انتقال بر قوم مداری استوار بوده است . بنابر این نظریه هرچه در کشورهای توسعه یافته و صنعتی رخ داده در کشورهای در حال توسعه امروز با کشورهای صنعتی قبل از انتقال جمعیت متفاوت است . چرا که کاهش مرگ و میر در کشورهای صنعتی نتیجه توسعه اقتصادی درون زا بود . در حالی که کاهش مرگ و میر در کشورهای در حال توسعه نتیجه وارد کردن فنون پیشرفته جلوگیری از امراض از کشورهای بیگانه بوده است (منصوریان .۳۶:۱۳۷۵) .
نظریه اقتصادی باروری:
این نظریه توسط لبن اشتاین با رویکرد اقتصادی به باروری مطرح شده است . با بیانی اندیشمندانه از علت تغییر فواید فرزندان ، در طی فرایند توسعه ارائه کرده است . به نظر او تقاضا برای بچه دار شدن صرفا به خاطر خود بچه به هنگام افزایش درآمد سرانه اتفاق می افتد . اما فایده این بچه ها به عنوان منبع امنیت درآمدی در دوران سالخوردگی والدین هر دو کاهش می یابد و از طرف دیگر هزینه مستقیم هر بچه افزایش می یابد چرا که فرزندان افزایش درآمد خانواده را در جهت ترفیع خود استفاده می کنند و به عبارتی آنچه که اقتصاد دانان از آن به عنوان بچه های با کیفیت بالا یاد می کنند مطرح می شود (فلود و گلد ترپ[۱۴] ، ۷۰:۱۹۷۰) .
محیط شغلی جدید فرصت های استفاده از بچه ها را برای کار محدود می کند و هزینه تربیت آنها را افزیش می دهد لذا خانواده های کوچکتری را ایجاب کرده و موقعیت های اقتصادی که بتوان از آنها بهره برد متفاوت می سازد . بعلاوه هزینه های غیر مستقیم افزایش می یابد و بدین معنی که هزینه مدت زمانی که باید از آنها مراقبت کرد بیشتر خواهد شد . لبن اشتاین دو قید اساسی بر مدل خود می نهد که یکی تاکید بر اینکه با کاهش مرگ و میر نوزادان در مرحله آغازین دوره انتقال جمعیت تعداد سالهای مورد انتظار که بچه ها سود دهی دارند و به همراه آن تعداد مطلوب و واقعی بچه ها افزایش می یابد . از آنجا که هزینه های مراقبت این بچه ها ی اضافی از منابع نهایی آنها بیشتر و سنگین تر می شود بنابراین نرخ باروری رو به کاهش می گذارد که این افزایش و کاهش دوره ای را قوز حاصل از مرگ و میر نوزادان می نامد . دیگری اینکه او معتقد است که نوسانات اقتصاد صنعتی مهمرین تعیین کننده های باروری در اواخر دوره انتقال خواهد بود چه این چرخه طولانی مدت و چه کوتاه مدت باشند (آقا ، ۷۱:۱۳۶۵) .
مدل فریدمن: فریدمن از دیگر صاحبنظران جمعیتی است که نظریاتی پیرامون باروری ارائه نموده است . وی قبل از پرداختن به ارائه تئوری و نظریه درباره روابط بین متغیر ها و شاخص های مذکور با رفتار باروری به ارائه مدل برای مطالعه باروری پرداخته است که اهمیت کار او را چندین برابر می کند . او معتقد بود که با وجود مطالعات فراوان تا کنون یک مطالعه سیستماتیک در چهارچوب یک مدل کلی درباره عوامل موثر بر باروری بدست داده نشده است . وی به نوعی مطالعه منظم در یک چهارچوب کلی معتقد بود و بر این اساس تلاش کرد مدلی را به دست دهد که در آن عوامل موثر بر باروری و نقش هر یک مشخص شود . اهمیت این مدل در جامعیت آن برای اندازه گیری کلیه متغیر های موثر بر باروری است ( مطیع حق شناس.۲۸:۱۳۷۹) .
وی در مدل خود متغیرهای موثر بر باروری را به دو دسته واسط و زمینه ای تقسیم می کند . متغیرهای واسط خانواده و انگیزه های بین باروری و متغیر های تاثیر گذار پیشین قرار می گیرند و این متغیر های میانه بی واسطه بر باروری تاثیر می گذارند که سایر متغیر ها ازطریق ترکیبی از آنها عمل می کنند . آنها می توانند به متغیر های باروری طبیعی و باروری کنترلی تقسیم بندی شوند . متغیرهای طبیعی باروری مثل ناباروری بعد از زایمان بر باروری اثر می گذارند و اثر آنها در عدم استفاده عمدی از وسایل کنترل باروری مشخص می شود . سقط و استفاده از وسایل جلوگیری، متغیرهای کنترل باروری هستند که هم برای کنترل باروری و هم برای فاصله گذاری بین موالید استفاده می شوند . انگیزه برای محدود کردن بعد خانواده هنجارهای اجتماعی در مورد انگیزه ها و متغیر های واسط دانش افراد دوباره کنترل باروری و هزینه و سود مورد نظر آنها از این متغیر ها ی واسط محسوب می شوند و در پس همه این متغیرها تعیین کننده های نهایی انگیزه برای تحدید باروری ، تعیین کننده های قرینه و بالاخره باروری می باشد . این متغیرها ی زمینه ای شامل موارد ذیل می باشد :
ویژگی های جمعیت شناختی زوجین
ویژگی های اجتماعی – اقتصادی زوجین
ویژگی های نهادهای اجتماعی و منطقه
عوامل فرهنگی مرتبط با هر جزء از نظام باروری
در حالیکه بحث از تعیین کننده های باروری گاهی محدود به ارتباط مستقیم بین متغیرهای اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی نهایی باروری می شود ، افزایش توجه به نظام مداخله گر بین متغیرهای اجتماعی – اقتصادی و باروری امر اساسی در تحقیقات مربط به باروری جهانی است (چلند و ویلسون[۱۵]، ۷۷۴:۱۹۸۷) .
نظریه تغییر واکنش جمعیتی:
این نظریه توسط کینگزلی دیویس در سال ۱۹۶۳ به عنوان مکمل تئوری انتقال جمعیت و نه به عنوان جایگزین آن ارائه شد. تاکید او بر علل رشد جمعیت ، به معنی این است که برای انجام هر کاری نسبت به پیامدهای رشد جمعیت ، باید عوامل آن را شناخت . مسئله محوری که دیویس با آن روبرو بود مفهوم محوری تئوری انتقال بود که چگونه و تحت چه شرایطی کاهش مرگ و میر می تواند به کاهش باروری بیانجامد ؟ برای پاسخ به این سوال دیویس معتقد است که با کاهش مرگ و میر چه اتفاقی برای افراد رخ می دهد . پاسخ این است که بچه های بیشتری زنده می مانند ، بزرگ می شوند و بر منابع خانواده فشار می آورند و افراد مجبور به رها ساختن خود از این فشارها می شوند یعنی مردم به تغییر جمعیتی واکنش نشان می دهند . باید توجه داشت که پاسخ و واکنش آنها بر حسب اهداف شخصی شان است نه اهداف ملی دولتها . اولین پاسخ افراد نسبت به این فشار منابع ، کوشش برای افزایش منابع با کار سخت تر و بیشتر و یا شغل دوم و غیره است (ویکز، ۸۱:۱۹۹۲) .
حال اگر این کفایت نکند مهاجرت تعدادی از افراد خانواده بویژه افراد مجرد ساده ترین واکنش جمعیتی خواهد بود . اما واکنش نسل دوم یعنی آنها که قبلا می مردند و حال زنده اند و بر منابع فشار وارد کرده اند چه خواهد بود ؟ دیویس خاطر نشان می کند که اگر فرصتی برای پیشرفت اقتصادی یا اجتماعی وجود داشته باشد افراد با اجتناب از داشتن خانواده های گسترده که برای والدینشان عامل مشکل سازی بود سعی به استفاده از آن فرصت می کنند . او می گوید قویترین محرک برای تحدید خانواده ترس از فقر یا اجتناب از رنج و زحمتی که مالتوس می گفت نیست . ترجیحاً افزایش موقعیتها است که افراد تحریک به تحدید خانواده می شوند . او اضافه می کند که فرد ممکن است به علت تمایل به ابقاء پایگاه طبقاتی اش در جامعه از داشتن فرزندان زیادی که منابعش را کاهش می دهند جلوگیری کند و البته این بر این پیش فرض مبتنی است که افراد متمایل به ابقاء پایگاه های خود هستند . از مهمترین کمک های دیویس به تئوری انتقال جمعیت این است که او بر یک مدل مفهومی از کنشگری که تفسیر های روزمره از تغییرات محیطی دارد ، تاکید می کند مثلا مردم به کاهش مرگ و میر زمانی واکنش نشان می دهند که آن کاهش را مشاهده کنند و این واکنش آنها بر اساس موقعیت اجتماعی است که خود را در آن می یابند ( آقا،۸۱:۱۳۶۵) .
دیویس و بلیک: دیویس و بلیک معتقدند برای فهم کامل باروری نیاز به اتصال دادن ساختار اجتماعی و روانشناسی اجتماعی است . جامعه به دو روش می تواند رفتار باروری زوجین را تحت تاثیر قرار دهد . بطور مستقیم از طریق تاثیر بر رفتار باروری و به طور غیر مستقیم از طریق تاثیر بر متغیر های سطح خرد که به نوبه خود بر رفتار باروری اثر می گذارد . این حلقه اتصال بین اثرات سطح خرد و کلان نخستین بار توسط دیویس و بلیک (۱۹۵۶) با جزئیات ارائه شد . آنها نشان دادند که ساختار اجتماعی از طریق ۱۱ متغیر واسطه بر باروری به گونه ای اثر می گذارد که یکی از سه حادثه بیولوژیکی که منتهی به تولد می شود اتفاق می افتد .
الف: عوامل موثر بر مقاربت جنسی
سن در اولین ازدواج
تجرد قطعی ( منظور زنانی که هرگز ازدواج نکرده اند)
مدت زمان ازدواج
خود داری ارادی( مثلا به منظور فاصله گذاری بین بچه ها)
طرح های پژوهشی انجام شده درباره : شناخت عوامل موثر بر تمایل به فرزندآوری زنان ...