تحقیقاتی که بر روی تغییرات فیزیولوژیک مربوط به روابط زناشویی انجام شده اهمیت زیادی دارد . این یافته ها نشان می دهد که تغییرات فیزیولوژیک با بروز عواطف ارتباط مستقیم دارند، تامسون وگیلبرت[۱۲۰] (۱۹۹۸) دریافتند که همزمانی وتشابه در سیستم فیزیولوژیک در بین زوج های رضایتمند بیش از زوج های ناراضی است . بعضی مطالعات که درباره ی اثرات فرزندان بر رضایت زناشویی انجام شده مشخص کرده اند که فرزندان تأثیرات متناقضی بر کیفیت روابط زوجین می گذارند( وایت و لیلارد[۱۲۱] ،۱۹۹۱).
بعضی مطالعات اولیه درباره زوجین هر دو شاغل نشان داده اند که تغییر ساختار خانواده به وسیله شاغل شدن هر دو عضو به تعارض بیشتر وشادی کمترو مبهم شدن نقشهای جنسیتی[۱۲۲] منجر می شود( اکسلسون[۱۲۳] ،۱۹۶۳).
مطالعات انجام شده نشان می دهد که صمیمیت وگفتگو برای اکثر روابط یکی از مهمترین منابع رضایت یا عدم رضایت محسوب می شود، معمولاً زوجهای پریشان مهارت های ارتباطی کمتری را نسبت به زوجهای غیر پریشان نشان می دهند ودید خوبی نسبت به ارتباطشان ندارند (بری وجوری لس،۱۹۹۵).
پژوهش نشان داده است زنانی که انتظار دارند توسط همسرانشان طرد شوند رفتارهای را انجام می دهندکه پیش بینی می کنند احساسات منفی را در همسرانشان به وجود می آورند(مک نالتی و کارنی، ۲۰۰۴).
انواع تعارضات کاری وخانوادگی وجود دارد . آنها شامل تنیدگی شغلی ، بارکاری زیاد ، تعارض نقش ونیز مشکلات مربوط به مراقبت از کودک ، نگهداری از بزرگسالان ومسائل مربوط به تعادل بین شغل ، خانواده ونیازهای شخصی می باشد . در نهایت فشارهای روانی دارای کیفیت واگیر است و به جنبه های دیگر زندگی فرد نیز سرایت می کند(بری وجوری لس،۱۹۹۵).
گرین هاوس وهمکاران (۱۹۸۹) تعارض های مبتنی بر زمان و رفشار روانی را مورد مطالعه قرار دادند و دریافتند که زنان ومردان سطوح مشابهی از تعارض ها ی مبتنی بر فشار روانی را به شیوه های مختلف تجربه می کنند برنامه های کاری برای مردان و نه برای زنان با تعارض های مبتنی بر فشار روانی همراه هستند . زنان سطوح بالای از تعارض کار ، خانواده را هنگامی که به شدت درگیر کار خود هستند تجربه می کنند و تجربه این تعارض به مراتب کمتر خواهد بود ، هنگامی که همسران برجستگی های بارزی از خود درکارشان نشان می دهند. این برای مردان برعکس خواهد بود. تعارض های کار وخانواده برای مردان به اشتغالات حرفه ای آنان ارتباط ندارد در حالی که در درگیری های شغلی کاملاً با تعارض های کاری و خانوادگی مرتبط است .
تحقیقات استفان مسر وآلن گروس(۱۹۹۵) نشان دهنده میزان افسردگی و تعاملات درون خانواده می باشد که آنها در بررسی خود به این نتیجه دست یافتندکه در خانواده های که متشنج تر و تهاجمی تر ومسئولیت ناپذیر تر بودند ودر واقع روابط ناسالمی برجو خانواده حاکم بوده است کودکان افسرده بیشتر مشاهده شده اند. هم چنین در تحقیقی، براون وهمکارانش در سال ۱۹۹۰به این نتیجه رسیدند که بین اختلال عاطفی کودکان ونوع رویدادهای تنش زا در خانواده همبستگی وجود دارد.
نتایج حاصل از تحقیق استنلی، مارکمن و ویتون[۱۲۴] (۲۰۰۲) نشان دهنده آن است که بنیان رابطه موفق در پویایی های ارتباط، تعارض و تعهد نهفته است. هر یک از این مفاهیم در روابط صمیمانه باعث ایجاد حس امنیت یا فقدان آن می شود. بنابراین، همسرانی که توانایی مقابله سازنده با تعارض، ارتباطات مثبت زیاد و تعاملات منفی کمی دارند، محیطی را ایجاد می کنند که اجازه بی پرده گویی[۱۲۵] و پذیرش آسیب ها را به آن ها می دهد.
مطالعه ای که پیستوله و آریکاله[۱۲۶] (۲۰۰۳) انجام دادند نشان داد که روابط صمیمانه اولیه اهمیت زیادی در سلامت هیجانی افراد در جریان چرخه زندگی زناشویی آنها دارد.
به هر حال، مطالعات بسیاری انجام شده است که نشان می دهند سطح رضایت زناشویی در اوایل ازدواج بالاست اما کم کم، و با آهنگی ثابت، افت می کند تا اینکه در میانسالی به کمترین حد خود می رسد، و درست در زمانی که فرزندان خانه را ترک می کنند باز هم افزایش می یابد (گاتمن و نوتراریوس[۱۲۷]، ۲۰۰۲). مطالعه دیگری که توسط تونج، کمپبل و فاستر[۱۲۸] (۲۰۰۳) انجام شد، افت رضایت زناشویی را پس از تولد اولین فرزند تأیید کرد. زوج هایی که هنوز بچه دار نشده اند رضایت زناشویی بیشتری را نسبت به زوج های دارای فرزند نشان می دهند. هر چه تعداد بچه ها بیشتر باشد، رضایت کمتر و تعارض بیشتر است.
تانگری[۱۲۹] و جنکینز (۱۹۹۷) تعارض نقش[۱۳۰] را نیز را به عنوان عاملی که در ایجاد تعارض بین فردی مؤثر است، معرفی می کنند. این تعارض وقتی اتفاق می افتد که نقش ها و مسئولیت های فرد در هم تداخل پیدا کرده و اجازه نمی دهد تا نقش هایی که فرد به عهده دارد به خوبی ایفا شود. مثال بارز این تعارض در زنان شاغلی دیده می شود که همزمان واجد شرایط نقش های مادری، خانه داری، کارمندی و همسری هستند.
بنا به گفته استوارت[۱۳۱] (۲۰۰۱) تعارض بسته به همبستگی خانواده، می تواند مخرب و یا سازنده باشد. خانواده هم می تواند احساسات، حمایت و مراقبت را تقسیم کند و در هم تنیده باشد. در هم تنیدگی به صورت درآمیختگی عاطفی تعریف می شود و همین امر می تواند فرایند فردیت یابی و بلوغ روانی- اجتماعی اعضا را تحت تأثیر قرار دهد.
نیکولز[۱۳۲] و استوارت (۱۹۹۵) مشکل را بیشتر ناشی از وضعیت دشوار تقابل عشق و قدرت می دانند. با این دیدگاه مشکلات خانوادگی به چهار دسته اصلی تقسیم می شوند: میل به تملک و کنترل، تمایل به مورد عشق قرار گرفتن، تمایل به عشق ورزیدن و حمایت از دیگران و در آخر بخشش و عذرخواهی. مطالعه ای که توسط لیندال و مالک[۱۳۳] (۱۹۹۹) انجام شد نشان داد که عدم تعادل قدرت بین همسران با خشنودی زناشویی و پرخاشگری همراه است.
بیچ ( ۲۰۰۱) در پژوهشی یک رابطه نیرومند میان عاطفه افسرده و آشفتگی زناشویی را نشان داده است .
طبق نظر اسپنس (۱۹۹۷ به نقل از هالفورد، ۱۳۸۴) رابطه جنسی کم و ناخوشایند، منشأ تعارضاتی در زوجین مشکل دار است و از سوی دیگر، بنا بر نظر مسترز و جانسون(۱۹۷۰) مشکلات جنسی اغلب به خاطر ارتباط ضعیف در زندگی زناشویی است.
در میان اختلالات روان شناختی عمده، افسردگی به طور وسیع تری مورد بررسی قرار گرفته و نشان داده شده است که ارتباطی قوی با آشفتگی زناشویی دارد (میرزولاندزبرگر، ۲۰۰۲).
در پژوهشی ۳۴ زن و مرد ژاپنی ۱۸-۲۴ سال که به اختلال افسردگی و تنیدگی مبتلا بودند در دوگروه ۱۷ نفری قرار داده شدند، در یک گروه به افراد مهارتهای حل مسئله را آموزش دادند و گروه دیگر هیچگونه درمانی دریافت نکرد، نتایج نشان داد که گروه دریافت کننده مهارت حل مسئله نسبت به گروه بدون درمان در افسردگی و تنیدگی کاهش زیادی نشان دادند(سانو، ۲۰۰۹).
هامامسی[۱۳۴] (۲۰۰۶) نیز در پژوهش خود تحت باورهای ارتباطی مختل در تعارض زناشویی، نشان داد که عقاید ارتباطی مخرب همبستگی منفی با فراوانی تعارضات زناشویی و سطح تنش در این تعارضات دارد.
لیک و والدر[۱۳۵] (۲۰۱۰) به روی مشکلات اقتصادی و روابط زناشویی در آمریکا تحقیاتی انجام دادند و به این نتیجه رسیدند که نباید مشاجره را با مشکلات و اختلافاتی که به علت عواملی چون تنگناهای اقتصادی خانواده یا مواجهه شدن با مشکلات مادی غیر قابل انتظار ایجاد می شود اشتباه گرفت زیرا خود این عوامل باعث مشاجره و تغییر روابط زناشویی می شوند. مشکلات اقتصادی باعث عصبی شدن و تحریک پذیر شدن می گردد که این رفتار به خودی خود می تواند باعث دعوا و مشاجره گردد.
رایت[۱۳۶] (۲۰۰۹)عواملی را که در ارتباط با کنش متقابل زناشویی می باشد را بررسی کرد به این نتیجه دست یافت که درگیری زن و شوهر در کار پر مشغله، تعداد بچه ها و تقسیم بندی کارهای مشترک همگی نسبت زمانی را که زوجها در فعالیت های مشترک صرف می کردند را کاهش می دهد و به نظر ایشان کنش متقابل زوجین در کار به نظر وایت عبارتند از: ساعات کار شوهر، کار تمام وقت زن، ساعت کار خارج از خانه زن، بی نظمی های کار زن و شوهر، تعداد کودکان، تقسیم کار سنتی خانه، درآمد خانواده، تحصیلات، وجد کودکان قبل از مدرسه، ارزشهای نقش . وی همچنین متذکر می شود که عوامل تعیین کننده نقش متقابل زناشویی در گروه های نژادی یا قومی تا حد قابل توجهی متفاوت می باشد.
فصل سوم
روش پژوهش
۳-۱ پیش درآمد
در این فصل ابتدا به نوع پژوهش با توجه به نوع تحقیق اشاره میشود. آنگاه روش پژوهش که شامل جامعه آماری، نمونه پژوهش و روش نمونه گیری است، مورد بحث قرار خواهد گرفت. سپس ابزارهای اندازه گیری به همراه روایی و پایایی آنها توضیح داده خواهد شد ودر ادامه نیز شیوه ی اجرا و روش گردآوری دادهها تشریح میشوند. در انتها به شیوه آماری و روش تجزیه و تحلیل دادهها اشاره خواهد شد.
۳-۲ روش پژوهش
پژوهش حاضر با توجه به هدف کاربردی وشیوه ی اجرا از نوع همبستگی است.
۳-۳ معرفی متغیرها
متغیر پیش بین : اضطراب و افسردگی
متغیر ملاک : تعارضات زناشویی
متغیر کنترل : مراجعینی که به مراکز مشاوره ومددکاری مراجعه کرده اند.
متغیر تعدیل کننده : جنسیت
۳-۴ جامعه آماری
جامعه آماری پژوهش شامل کلیه افرادیست که در سال ۱۳۹۳ برای بررسی و رفع تعارضات زناشویی واختلافات خانوادگی خود به دوایر مشاوره ومددکاری نیروی انتظامی درسطح شهر کرمانشاه مراجعه کرده اند، تشکیل شده است.
۳-۵ جامعه نمونه وروش نمونه گیری
در این پژوهش تعداد ۱۰۰ نفر زن و مرد شامل افرادی که باتوجه به داشتن تعارضات زناشویی، به صورت خود معرف یا از طریق دادسرا به دوایر مشاوره ومددکاری ناجا در سطح شهر کرمانشاه ارجاع گردیده بودند با بهره گرفتن از روش نمونه گیری تصادفی ودر دسترس انتخاب گردیده اند . معیار ورود به این پژوهش داشتن حداکثر سن ۵۰ سال ، داشتن حداقل سواد خواندن ونوشتن ، توانایی گوش دادن عادی و رضایت آگاهانه برای شرکت در پژوهش وتوانایی تکمیل پرسشنامه بوده است.
۳-۶ ابزار پژوهش
الف – پرسشنامه اضطراب کتل
این پرسشنامه توسط کتل تدوین شده و امروزه کاربردهای پژوهشی و تشخیصی فراوانی دارد. مقیاس حاضر بر پایه تحقیقات گسترده استوار است و احتمالاً یکی از معتبرترین وسیله هایی است که به صورت پرسشنامه کوتاه ارائه می شود و می تواند تشخیصهای بالینی را تکمیل کند. در این تست ۴۰ پرسش درباره مشکلاتی که غالباً افراد گاه به گاه در زندگی خوداحساس می کنند،آورده شده است. روش نمره گذاری آزمون: پس از تعیین نمرات پاسخهای پرسشنامه، باید به جدول هنجار گزینی آزمون مراجعه کرده و نمرات خام را به نمرات تراز شده تبدیل می کنیم تا نمره اضطراب کلی شخص را تعیین کنیم.
روایی[۱۳۷] وپایایی[۱۳۸] پرسشنامه:
این مقیاس بر اساس پژوهشهای گسترده ای مورد بررسی قرار گرفته واحتمالا مؤثرترین ابزاری است که به صورت یک پرسشنامه کوتاه وبرای سنجش اضطراب ، فراهم آمده است. این پرسشنامه در حیطه ی تست های عینی جای می گیرد ودارای اعتبار است. همچنین ، پرسشنامه فوق دارای نرم (هنجار) می باشد که می تواند در تفسیر نمرات ،آزمونگر را یاری دهد. ضریب اعتبار این پرسشنامه را ۷۲/۰ گزارش داده اند. این پرسشنامه به طور دقیق می تواند جنبه های فیزیولوژیک اضطراب را بر طبق عوارض مشهودآن، اندازه گیری کند. این پرسشنامه از آغاز سال ۱۳۶۷ با همکاری گروهی از دانشجویان روانشناسی دانشگاه تهران ، هنجاریابی شده است.
ب – پرسشنامه افسردگی بک
پرسشنامه افسردگی بک ۲۱ سال دارد وبرای سنجش شدت افسردگی در نوجوانان وبزرگسالان ، طراحی شده است. سئوالات شامل: خلق، بدبینی، احساس شکست ، خود شناسی، گناه، تنبیه، ازخودبیزاری، خود مقصر بینی، افکار خودکشی، گریه، تحریک پذیری، کناره گیری، تهدید، تفسیروپنداشتن، دشواری کار ، بیخوابی، خستگی ناپذیری، فقدان اشتها، کاهش وزن، اشتغال ذهنی نسبت به تن وکاهش میل جنسی می باشد. روش نمره گذاری پرسشنامه: مشاهدات بالینی جهت توصیف بیماران در اصل متشکل از ۲ حالت یا طرز تلقی می باشد که برای درجه شدت افسردگی وبا یک طیف چهار درجه ای ( از ۰ تا ۳) مشخص می شود. این مورد نه به خاطر انعکاس یک نظریه مشخص در افسردگی، بلکه فقط به منظور ارزیابی درجه افسردگی، انتخاب شده است. هر سؤال روی یک مقیاس ۴ امتیازی، از ۰ تا ۳ درجه بندی می شود. حداکثر کل نمرات ۶۳ و حداقل صفر است. اگر آزمودنی در یک سئوال بیش از یک جمله را انتخاب کرده باشد، در آن صورت، بالاترین درجه بندی برای محاسبه نمرات وی، منظور می شود. درجات وسطوح افسردگی مربوط به ۲۱ سوال در زیر آمده است:
جدول شماره(۳-۱): درجات وسطوح افسردگی درپرسشنامه افسردگی بک
درجات | سطوح افسردگی |