افراد دیگری نیز دلایل دیگری را در ذکر دلایل عدم جواز روحانیون برای عهده گرفتن پست های اجرایی از سوی امام بیان داشته اند که به آن ها نیز می پردازیم. شهید مطهری در این خصوص چنین می نویسند: این نظریه (مبنی بر تأسیس یک مؤسسه مستقل و وابسته به روحانیت با عنوان اداره امر به معروف و نهی از منکر) بر اساس نظریه دیگری است که ایشان درباره روحانیت دارند که روحانیت باید مستقل بماند همچنان که در گذشته مستقل بوده است … . با اینکه حکومت اسلامی است، ایشان معتقدند که روحانیت باید مستقل و به صورت مردمی مانند همیشه باقی بماند و روحانیت آمیخته با دولت نشود. ایشان با اینکه روحانیت به طور کلی وابسته به دولت شود آنچنان که روحانیت اهل تسنن هست به شدت مخالف اند، ولو در دوره حکومت اسلامی، و نیز با اینکه روحانیون بیاند جزء دولت شوند و پست های دولتی را رسماً اشغال کنند مخالفند. به هر حال روحانیت نه به طور مجموعه و و دستگاه روحانیت باید وابسته به دولت شود و نه افرادی از روحانیت بیایند پست های دولتی را به جای دیگران اشغال کنند. بلکه روحانیت باید همان پست خودش را که ارشاد و هدایت و نظارت و مبارزه با انحرافات حکومت ها و دولتهاست حفظ بکند. البته این به معنی تحریم نیست، به معنی پیشنهاد است.[۶۳۴]
آقای هاشمی در این زمینه بر این نظر است که در آن زمان اینکه روحانیون پست اجرایی نگیرند تقریباً نظر خود روحانیون نیز بوده است: این فکر، فکر ما هم بود و کمابیش، همه این را قبول داشتیم ما هم نمی خواستیم وارد کارهای اجرایی شویم، فکر می کردیم در شورای انقلاب هستیم و بعداً هم اگر شورا نباشد و اگر لازم باشد، به مجلس می رویم. برای این فکر هم دلایل متعددی وجود داشت که یکی از آنها عدم ارتباط مستقیم تحصیلات و تجربیات ما با کارهای اجرایی و دیگری جلوگیری از خدشه دار شدن وجهه اجتماعی و مردمی روحانیت در جامعه بود.[۶۳۵]
مهندس بازرگان خود بر این نظر است که حتی از سوی خود روحانیون نیز میلی به قبول مسؤولیت های سنگین وجود نداشت، به طوری که در تیر ۱۳۵۸ که قرار می شود تعدادی از اعضای شورای انقلاب وارد دولت موقت شوند، پست های وزارت را قبول نمی کنند و به عنوان معاون در وزارتخانه ها مشغول به کار می شوند، آقای هاشمی در تأیید نظر مهندس بازرگان، همین نظر را ابراز داشته اند، آقای هاشمی در مورد انتصابش به پست معاون وزارت کشور چنین می گوید: خیلی موافق نبودم که وارد کارهای اجرایی بشوم، اما فشار زیاد بود و وزارت کشور هم مشکلات زیادی داشت. این حکم در واقع نوعی دستور بود و من مجبور شدم آنرا بپذیرم. [۶۳۶]
بنابراین مشخص شد که با توجه به دلایلی که در بالا ذکر آن رفت، طی آن دوره عدم جواز برای بر عهده گرفتن پست های اجرایی از سوی روحانیون، سبب شده بود که حضور ایشان در تشکیل دولت موقت منتفی شود. با توجه به این که این خواست با قدرت از سوی رهبری انقلاب پشتیبانی می شد، روحانیون نمی توانستند دولت آینده را تشکیل دهند، در حالی که این گروه نزدیکترین و قابل اعتمادترین گروه به رهبری انقلاب بود. اما هنوز این سؤال مطرح است که کدام گروه یا فرد می تواند به عنوان کاندیدای کسب قدرت معرفی شود؟
در این بخش نگارنده بر آن است ابتدا حزب توده، مجاهدین خلق را در قالب جریان چپ و جایگاه شان در اندیشه امام بررسی کند، سپس به بحث جبهه ملی بپردازد و در نهایت نهضت آزادی را با محوریت مهندس بازرگان مورد مداقه و بررسی قرار دهد.
امام و جریان چپ
جایگاه جریان چپ به خوبی در اندیشه امام مشخص است. نگاه امام به جریان چپ نگاهی است که سبب نفی این جریان در فلسفه سیاسی امام شده است. می توان دو دلیل اصلی را در این نگاه منفی امام نسبت به این جریان یافت. یکی از نظر ایدئولوژی که ایدئولوژی غیربومی و التقاطی آنان به هیچ وجه مورد تأیید امام نبوده است. و دلیل دیگر آن را می توان وابستگی آنان به بیگانگان دانست. همانطور که در قسمت های قبل اشاره شد یکی از دلایلی که امام اساساً حزب را نفی می کرد وابستگی احزاب کشور به دولت های خارجی بوده است.
بنابراین جریانی که خود را وامدار ایدئولوژی و حمایت های بیگانه به خصوص شوروی می داند نمی تواند مورد تأیید امام باشد. اما در این زمینه می توان گفت آنچه بسیار مؤثر بوده است، ایدئولوژی غیراسلامی که این جریان بدان مجهز بوده است. اهمیت این مسأله تا جایی است که حتی قبل از تغییر مواضع ایدئولوژیک سازمان مجاهدین خلق، امام در سال ۱۳۴۹ از تأیید آنان خودداری کرده بودند. آقای دعایی که در دوران تبعید امام در نجف همراه ایشان بوده اند در این زمینه چنین بیان می کنند: بعد از چندی تراب حق شناس نزد من آمد و گفت که ما از طرف سازمان مأموریت داریم که با امام در ارتباط باشیم و کلیه برنامه ها و ماهیت سازمان خود را به امام عرض کنیم و تا حد امکان حمایت ایشان را جلب کنیم. در سفر بعد به اتفاق حسین روحانی آمد. خواستند خدمت امام برسند و توضیحاتی به عرض امام برسانند من این تلاش را کردم. پنج جلسه پشت سر هم به حسین روحانی اجازه دادند که مستقیماً حرف بزنند. حرف هایش را زد و از کتاب هایی که با خودشان آورده بودند، کتاب راه انبیا راه بشر بود. امام درباره کتاب راه انبیا راه بشر فرمودند، که اینها ضمن این کتاب می خواهند بگویند که معادی وجود ندارد و معاد سیر تکاملی همین جهان و این چیزی است خلاف معتقدات اصولی اسلام و باز برداشت امام این بود که اینها بیش از آنکه تعبد داشته باشند تمسک دارند، یعنی این مفاهیم که از نهج البلاغه و از قرآن گرفته می شود و با این شیوایی عرضه می شود یک نحوه وسیله هست، تمسکی به آن کرده اند و از بن دندان ایمان ندارد. امام گفتند که من نمی توانم تأیید کنم.[۶۳۷]
بنابراین با وجود دارا بودن چنین نگرشی از سوی امام، جریان ها و گروه های چپ و مارکسیست نمی توانند نقشی در نظام سیاسی آینده تحت رهبری امام داشته باشند. و این همان چیزی است که امام بارها در سخنرانی ها و مصاحبه های خود قبل از پیروزی انقلاب به آن اشاره کرده اند:
من صریحاً اعلام می کنم که از این دستجات خائن، چه کمونیست، چه مارکسیست و چه منحرفین از مذهب تشییع و از مکتب مقدس اهل بیت عصمت علیهم الصلوه و السلام به هراسم و رسمی باشد متنفر و بیزارم آنها را خائن به مملکت و اسلام و مذهب می دانم.[۶۳۸]
- حضرت عالی طرح یک حکومت اسلامی سوسیالست را می ریزید، چه نوع سوسیالیزمی مورد نظر جناب عالی است؟ آیا به حزب توده اجازه خواهید داد که در دولت شما شرکت داشته باشند؟ آیا قرآن قانون اساسی ایران خواهد بود؟
- ما یک جمهوری اسلامی تشکیل می دهیم که خود حکومت و تعیین حکومت به آرای ملت است. ما به حزبی که مطرود جامعه اسلامی است اجازه ورود به حکومت اسلام را نخواهیم داد.[۶۳۹]
- آیا قصد دارید که حزب توده را پیش یا پس از برقراری یک جمهوری اسلامی، قانونی سازید؟
- امروز هیچ دسته ای در ایران به اندازه حزب توده منفور نیست. سوابق بسیار بدی در ایران دارد.[۶۴۰]
- آیا در دولت انتقالی آینده حزب توده شرکت خواهد داشت؟
- خیر.
- آیا حزب توده و عناصر آن با شما در ارتباط هستند؟ آیا ایرج اسکندری با شما در رابطه است؟
- خیر.[۶۴۱]
بنابراین می بینیم امام حتی قبل از ورود به تهران و قبل از اینکه بحث تشکیل دولت به میان آمده باشد، بنا به اعتقاد به نفی جریان چپ پرداخته است. تا جایی که حتی مصلحت مبارزه با رژیم هم سبب نشده که راهی برای اتحاد با جریان چپ باقی گذارد. بنا به اعتقاد به صراحت اعلام می کند که جریان چپ مطرود است و نقشی در نظام سیاسی آینده کشور ندارد.
امام و جبهه ملی
وجه افتراق امام و جبهه ملی همان طور که در قسمتهای پیشین اشاره شد، تهی و خالی بودن این جریان از ایدئولوژی اسلامی بود. تا جایی که در قضیه ملی شدن صنعت نفت، این مسأله سبب شد که امام در قبال جریان ملی شدن صنعت نفت موضع گیری نکند. از سوی دیگر جبهه ملی نیز در آغاز خود را با ایدئولوژی اسلامی و روحانیت بیگانه می پنداشتند و اعتقادی به مبارزه روحانیون نداشتند. اوج این بی تفاوتی را می توان در قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ مشاهده کرد. در قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ که نمونه ای بارز بود از نمایش قدرت جنبش اسلامی، جبهه ملی هیچ موضع گیری در حمایت از این جریان نکرد. در زمانی که قیام ۱۵ خرداد به وقوع پیوست سران جبهه ملی در زندان به سر می بردند. مهندس بازرگان که در آن زمان در زندان به سر می برد می گوید قرار شد که اعلامیه ای نوشته شود و پس از امضای اعضای شورای مرکزی جبهه ملی در خارج چاپ و منتشر شود. مخالفین صدور اعلامیه در توجیه نظر خود می گفتند که ما در زندان هستیم، امکان رسیدگی و تحقیق برای پی بردن به علل و چگونگی حادثه را نداریم و نمی توانیم از داخل زندان اعلامیه صادر کنیم، مقررات زندان هم به ما اجازه چنین کاری را نمی دهد. قرار شد موضوع در هیأت اجرائیه جبهه ملی مطرح شود که در نهایت هیأت اجرائیه پس از چند روز سرانجام به مخالفت به صدور اعلامیه رأی داد.[۶۴۲]
نه تنها این حرکت بلکه در سایر حرکت ها که به رهبری روحانیت شکل گرفت، جبهه ملی در صدد حمایت و همکاری با روحانیت بر نمی آید. بنابراین طبیعی است که با اتخاذ چنین رویکردی نسبت به نهضت روحانیت و ایدئولوژی اسلامی به عنوان ایدئولوژی مبارزه، نمی توانست این جبهه نظر مساعد رهبری انقلاب را فراهم سازد. جبهه ملی در جایی به همگامی و اتحاد با روحانیت نزدیک شد که به خوبی درک کرده بود که تنها گروهی که توانایی سرنگونی رژیم را دارد روحانیت و رهبری مذهبی آن است. اهمیت این مسأله تا جایی بود که حتی رهبر جبهه ملی دکتر سنجابی به فرانسه دیدار کرد و طی ملاقاتی با امام با انتشار اعلامیه ای سه ماده ای از آنچه که سال ها جبهه ملی برای آن مبارزه کرده بود عدول کرد.
نگارنده بر این نظر است که آن اعلامیه به خوبی بیانگر این امر است که جبهه ملی واقف شده بود که تنها قدرتی که می تواند و توانسته از پس رژیم شاهنشاهی برآید روحانیت است و یقیناً آینده نظام سیاسی در دستان رهبری مذهبی است. بنابراین اینان نیز در چنین شرایط رهبری امام خمینی را پذیرفتند. به طوری که دکتر سنجابی در مصاحبه ای پس از انتشار آن اعلامیه سه ماده ای خود به این امر اذعان می کند.
امام نیز در این ملاقات جای هیچ مصلحت اندیشی و سیاست بازی را در ارتباط با جبهه ملی از خود نشان نداد و آنچه را نسبت به جبهه ملی اعتقاد داشت به صراحت در جاهای مختلف بیان داشتند:
- نتیجه مذکرات شما با آقای دکتر سنجابی و جبهه ملی چه بوده است؟
- مذاکرات به آن معنایی که گفته می شود توافق حاصل شده است نبوده. من مسائلی را که مورد نظرم بوده طرح کردم و آنها قبول کردند. من مسائلی را که همیشه خواست ملت است طرح می کنم، هر کس آن را پذیرفت به خواست ملت عمل کرده است. خواست ملت رفتن شاه و استقرار حکومت اسلامی است. به تظاهرات بنگرید.[۶۴۳]
- اینجانب نمی توانم از جبهه ای ها و بزرگشان اسم ببرم و ترویجی بکنم. راه آنها با ما مختلف است.[۶۴۴]
- اخیراً حضرت عالی با بعضی از رهبران دیگر مخالف شاه ملاقات هایی داشته اید. نظیر سنجابی؛ آیا آن ها هم با برنامه های شما موافق هستند؟ و توافق هایی در این زمینه وجود دارد؟
- آنها مطالبی را که ما گفتیم تصدیق کردند و با ما اظهار موافقت کردند. شخص ملی یا مذهبی در این مسائلی که ما طرح کردیم تردید نخواهند کرد مگر آنکه از عمال شاه باشد.[۶۴۵]
- ماهیت رابطه شما با جبهه ملی چیست؟ اخیراً شما با آنها ملاقات داشته اید؟
- ما با جبهه، هیچ رابطه ای نداریم. فقط سنجابی آمد و ما مسائل خودمان را به ایشان - به عنوان جبهه - گفتیم و ایشان هم پذیرفت.[۶۴۶]
- نظر حضرت عالی نسبت به جبهه ملی چیست؟
- من نظر مثبتی ندارم و نفی اش هم نکرده ام.[۶۴۷]
آنچه از این سخنرانی ها و مصاحبه های امام به خوبی روشن می شود این است که وجه اسلامی نهضت به خوبی امام ار از جبهه ملی جدا کرده است. اما با توجه به کارنامه و سابقه ملی و مبارزاتی که در جبهه ملی وجود دارد می بینیم که امام جبهه ملی را نفی نمی کند، در حالی که جریان چپ را با صراحت کامل مطرود معرفی می کند. به هر حال امام آنچه در حال اتفاق بود را قیام اسلامی می دانست. این شعار باید محفوظ باشد که این قیام قیام ملی نیست، این قیام قیام قرآنی است، این قیام، قیام اسلام است.[۶۴۸] با وجود چنین نگرشی جبهه ملی نیز نمی تواند کاندیدای مناسبی برای قبول پست نخست وزیری در نظر گرفته شود.
امام و مهندس بازرگان
همان طور که در فصل قبل مشاهده کردیم امام در حکم انتصاب مهندس بازرگان خود اشاره به شناخت از دیانت و سابقه مبارزات ملی و مذهبی مهندس بازرگان می کنند. در همین راستا امام پس از انتصاب مهندس بازرگان به ریاست دولت موقت، در معرفی دولت موقت چنین می گوید: « و لهذا چون ما مجلس را غیرقانونی می دانیم و دولت را هم غیرقانونی می دانیم و اوضاع کشور را آشفته می بینیم، برای اینکه خاتمه بدهیم به وضع آشفته کشور، ما به واسطه این آرای عموم … از این جهت ما یک دولتی را معرفی می کنیم … لهذا ما دولت موقت را تعیین کردیم. و چون جناب آقای مهندس مهدی بازرگان را سالهای طولانی است از نزدیک می شناسم و یک مردی است صالح، متدین، عقیده مند به دیانت و امین و ملی و بدون گرایش به یک شیئی که برخلاف مقررات شرعی است. من ایشان را معرفی می کنم که ایشان رئیس دولت باشند».[۶۴۹]
اکنون این سؤال مطرح است که چرا از میان گروه ها و نیروهای مبارز، مهندس بازرگان به عنوان ریاست دولت موقت انتخاب شد؟
آنچه که از سخنرانی امام به وضوح مشخص است این است که امام خود شخصاً اشاره به این امر دارد که مهندس بازرگان را سال های طولانی است که می شناسد. در فصل قبل با بررسی سیر زندگی و مبارزات مهندس بازرگان به خوبی مشخص شد که ایشان به عنوان فردی که دارای اعتبار سیاسی و مذهبی است در میان نیروهای مذهبی شناخته شده بود. طی سالیان متمادی نزدیکترین دوستان و همکاران مهندس بازرگان نیروهای مذهبی و به ویژه روحانیونی بودند که به عنوان نزدیکترین یاران و مشاوران امام شناخته می شدند. ویژگی ها و توانایی های مهندس بازرگان که اشاره به آن رفت، شخصیتی از مهندس بازرگان بوجود آورده بود که شکی در صلاحیت و شایستگی او برای احراز این پست باقی نگذاشته بود. اما نکته ای که بیش از همه حائز اهمیت است همان اشاره ای است که امام به شناخت خود از مهندس بازرگان بدان اشاره می کنند. مهندس بازرگان فرد ناشناخته ای حتی برای امام نبوده است. مهندس بازرگان کسی بود که نهضت آزادی را بر مبنای ایدئولوژی اسلامی بنا نهاده بود. فردی بود که دانشگاه و اسلام را آشتی داد. با تلاشی بی وقفه پای اسلام را در میان هیاهوی ایدئولوژی های ناسیونالیستی و مارکسیستی به دانشگاه باز کرد. فردی که زندان رژیم شاهنشاهی را به جان خریده بود، اما از اصول خود عدول نکرده بود. مشخص است که چنین فردی نباید هم برای امام ناشناخته باشد. اکنون در این بخش نگارنده به رصد مهندس بازرگان در هندسه فکری و مبارزاتی امام می پردازد تا مدعایی بیابد برای شناختی که امام بدان اشاره کرده اند.
در قدم اوّل سابقه آشنایی امام با مهندس بازرگان را باید در آشنایی و شناخت امام از خانواده مهندس بازرگان رصد کرد. امام حتی قبل از اینکه سخنی از مهندس بازرگان به میان آورد، پدر مهندس بازرگان را به عنوان تاجری متدین و خیّر می شناخته اند. آغاز این آشنایی مشخص نیست. اما آنچه واضح است این است که پدر مهندس بازرگان به عنوان فردی خیّر و متدین نزد امام شناخته شده بوده است. امام در نامه ای که در سال ۱۳۲۷ یا ۱۳۲۸ در مورد لزوم تقویت حوزه های علمیه و مرجعیت آیت الله بروجردی و رفع مشکلات به آقای فلسفی می نویسد، چنین تقاضا دارند: «… البته می دانید کانون وجوه، تهران است و تهران را از قراری که بعضی می گفتند درصد هشتاد از وجوه کلیه ای مربوط به آن است … این مطلب یک مجمع خصوصی لازم دارد که از تجار محترم خیرخواه و با کمک و مساعدت امثال آقای حاج میرزا علینقی کاشانی و آقای شالچی و آقای خسرو شاهی و آقای بازرگان و آقای مصطفوی و هر که صلاح می دانید مطلب را به طور وافی تذکر دهید».[۶۵۰]
آنچه از متن این نامه استنباط می شود نشان می دهد پدر مهندس بازرگان به عنوان فردی خیّر و متدین نزد امام شناخته شده بوده است.
امام پس از حکم دادگاه تجدید نظر سران نهضت آزادی، در ۱۸ فروردین ۱۳۴۳ چنین پیام می دهند:
«من خوف داشتم که اگر در موضوع بیدادگری نسبت به حجت الاسلام آقای طالقانی و مهندس بازرگان و سایر دوستان کلمه ای بنویسم، موجب تشدید امر آنها شود و ده سال به پانزده سال تبدیل گردد. اینک که حکم جائرانه دادگاه تجدید نظر صادر شد، ناچارم از اظهار تأسف از اوضاع ایران عموماً و از اوضاع دادگاه خصوصاً».[۶۵۱]
امام در جایی دیگر در جمع دانشجویان دانشگاه تهران چنین بیان می کنند: «از زندانی بودن آقای طالقانی و مهندس افسرده نباشید، تا این چیزها نباشد کارها درست نمی شود. تا زندان رفتن ها نباشد پیروزی به دست نمی آید. هدف بزرگتر از آزاد شدن عده ای است، هدف را باید در نظر داشت. هدف اسلام است».[۶۵۲] بنابراین، این دو پیام و سخنرانی خود مدعایی دیگر بر این شناخت است.
ریشه این شناخت و نزدیکی همان چیزی داشت که امام را از گروه های ملی گرا و مارکسیست جدا می کرد. آنچه این تفاهم و نزدیکی را ایجاد کرده بود، همان چیزی بود که مهندس بازرگان تمام تلاش خود را بعد از بازگشت از فرانسه صرف آن کرده بود، و آن دغدغه اسلام بود. بنابراین طبیعی بوده است که امام در معارفه مهندس بازرگان اشاره کنند که جناب مهندس بازرگان را سالهای طولانی است که من می شناسم.
بنابراین چنین شناخت و تأییدی مهندس بازرگان را به عنوان کاندیدای پست نخست وزریری معرفی می کند. از سوی دیگر همانطور که در چارچوب مفهومی بدان اشاره شد، مهندس بازرگان از سوی روحانیون عضو شورای انقلاب نیز فردی واجد صلاحیت تشخیص داده شده بود که در قسمت سیر زندگی و مبارزات مهندس بارزگان دلایل این مقبولیت برشمرده شد. مهندس بازرگان همان طور که دیدیم طی سالیان مبارزه در نهضت آزادی همیشه همگام و همراهی با نهضت روحانیون را حفظ کرده بود. نهضت آزادی به مناسبت های مختلف در حمایت از روحانیت اعلامیه و بیانیه داده بود که این خود سابقه ای موجه از مبارزات مهندس بازرگان و نهضت آزادی فراهم آورده بود. مهندس بازرگان نیز به خوبی به این نکته واقف شده بود که آینده نظام سیاسی را رهبری مذهبی رقم خواهد زد: یک وقتی شاید دو سال به پیروزی انقلاب مانده بود، آن موقع که جوش و خروش در مملکت شروع شده بود خبرنگار یکی از روزنامه های انگلیسی یک روز با بنده مصاحبه ای داشت. پرسید که آیا رهبر این مبارزات و این حرکت ها و نهضت ها، شما هستید یا آن آقا (اسم یک آقای دیگری را گفت). گفتم نه ایشان هستند نه بنده. این مبارزات دو رهبر دارد. یک رهبر مثبت، یک رهبر منفی. رهبر مثبت آن آقای خمینی هستند و رهبر منفی آن اعلی حضرت محمد رضا شاه پهلوی که ظلم و ستم ها و رفتارهایی کرده که مردم را ناراضی و ناراحت کرده است.[۶۵۳]
بنابراین چنین جهت گیری هایی بی تأثیر در ارائه چهره ای معتبر از مهندس بازرگان نبوده است. این دیگر همگامی با روحانیت نیست، بلکه تبعیت از روحانیت و رهبری مذهبی است.
بنابراین تمام این عوامل دست به دست هم داد تا نخست وزیری مهندس بازرگان رقم بخورد.
بود سیزده ماه رجب / شادی و شور و هلهله
بوی گل و عطر و بهار / پیچید تو مکه ولوله
کنار برکه ی غدیر / ایستاد پیامبر خدا
با دستای مبارکش / دست علی رو برد بالا
گفت که علی مرتضی (ع)/ امامه از سوی خدا
باید باشید همراه او / ازش نشید یه وقت جدا
(هاشمی ، ۱۳۸۸ : ۱۵-۱ )
امام حسین(ع)
می دم سلام بر حسین / وقتی دارم آب می نوشم
وقتی محرمش می آد / لباس مشکی میپوشم
بذار ، برات بگم کیه / سردار دشت کربلا
چرا تا نام او میاد / جاری می شه اشکای ما
جدش پیامبر خداست / مولا علی ، هست پدرش
امام حسن برادرش / فاطمه ، نام مادرش
او سوم شعبان آورد / با میلادش ، شادی و شور
فرشتهها ، کردن به پا / تو آسمون جشن و سرور
حسین می دونست کوفیا / وفا نکردن به باباش
یه پیک فرستاد به کوفه / تا بیاره خبر براش
نامردی کردن ظالما / با یارای امام ما
بستن راهآب و روشون / شاید بشن تسلیم اونا
کودکا تشنه لب شدن / گریشونو عمو شنید
عباس که رفت آب بیاره/ دشمن ایشونو کرد شهید
تو روز داغ عاشورا / بود آخرین شهید امام
زمین میلرزید و میگفت / لعنت به قاتلاش مدام
(هاشمی ، ۱۳۸۸ : ۱۳-۱ )
امام مهدی (عج)
برام بگو از اول / که قصهی امام چیست
چرا میون مردم / امام زمان ما نیست
نیمه شعبان اومد/ نوزاد پاک نرجس
میداد بوی گلای / سفید و ناز نرگس
بود همنام پیمبر / فرزند نور رسیده
مهدی ولی لقب داشت /اول نور هر دو دیده
وقتیکه چهارمین یار/ میخواست بره زدنیا
یه نامه رو نشون داد / که بود به خط آقا
نوشته بود بهزودی / از دنیا میری شما
غیبت کوتاه من / تموم می شه از حالا
بعد تو من ندارم / هیچ نایبی رو زمین
کامله و بی نقصه / آیین اسلام و دین
از اون زمان تا حالا / امام میبینه مار و
چشم گناهکار اما / نمی بینه آقارو
(هاشمی ، ۱۳۸۸ : ۱۱-۱ )
درونمایه همه کتابهای این مجموعهی مذهبی با موضوع معرفی معصومین علیهالسلام است کتابها، محتوای معرفتی دارند و برگرفته از روایات و احادیث هستند ، شکستن واژهها به زبان شعر لطمه زده است حتی در برخی موارد وزن شعرها با اشکال روبروست ، بعضی کلمات برای کودک این گروه سنی دشوار و سنگین است و باعث شده است کودک بهدرستی مفهوم را درک نکند.
اشعار در این کتابها به دلیل طولانی بودن برای کودک کسالتآور است ، زبان شعر عامیانه و ساده است و شاعر از هیچ آرایهی ادبی برای زیباتر و جذابتر کردن اشعار استفاده نکرده است ، اما بهطورکلیمجموعهای است که اطلاعات زیادی را به کودک میدهد و فراتر از درک کودک نیست.
بهطور مثال در کتاب امام علی (ع) بعد از معرفی و نحوهی به دنیا آمدن امام در کعبه ماجرای یاری و همراهی حضرت با پیامبر و ازدواج با حضرت زهرا (س) ، نام فرزندان آنها ، رفتار امام و نام قاتل و تاریخ شهادت و محل دفن آن حضرت آمده است.
در کتاب امام حسین (ع) بعد از معرفی و آوردن نام پدر و مادر و آوردن تاریخ تولد آن امام ، قسمتهایی از واقعهی عاشورا ازجمله بستن آب به روی امام ویارانش ، شهادت علیاکبر ، قاسم ، علیاصغر و در آخر شهادت خود امام حسین (ع) آمده است.
در کتاب امام مهدی (عج) نیز دلیل غیبت امام ، شروع غیبت کوتاه امام در یک چاه و زمان آن و داشتن نائبان خاص و غیبت طولانی امام و نحوهی ظهور ایشان به زبانی ساده آورده شده است امام به دلیل انتزاعی بودن مسئلهی غیبت برای کودک مخصوصاً کودکان گروه سنی الف که تفکرات عینی دارند، کمی مبهم و گنگ است و برای کودک بهخوبی ملموس نیست . شاعر بعد از نام همهی معصومین به آنها سلام میدهد و این کار تکریم امامان و معصومین را به کودک میآموزد.
به نظر میرسد شاعر اطلاعات کمی از مراحل رشد مذهبی و ذهنی کودکان این گروههای سنی که مخاطبین او هستند دارد در صورتی که میتوانست با کوتاه و جذاب کردن اشعار به جایگیر شدن این اطلاعات زیاد در ذهن کودک کمک بیشتری میکند.
با توجه به مضمون امامت در اشعار شاعران و تطابق دادن آنان با نظر روان شناسان میتوان به ضعیف بودن عملکرد شاعران در این بخش نیز پی برد .
۳-۱-۴-آموزش معاد
چهارمین خاندان از خوانین شش گانه همدان (خوانین سِته) خاندان ناصرالملک بهاری میباشد که تبار شناسی این خاندان به ترتیب زیر نگاشته شده است(اذکایی، ۱۳۶۷: ۶۱۶).
۳-۱۴-۱- میرزا ابوالقاسم خان ناصرالملک دوم
میرزا «ابوالقاسم خان» ناصرالملک (دوم) همدانی ابن سرتیپ «احمدخان» قراگوزلو، تولد (۱۲۷۲ق۱۳۴۶ق)، فوت کرده و در «شاه عبدالعظیم» (آرامگاه خانوادگی «ناصرالملک» اول) دفن شده است. چون پدر وی، چنان که گذشت، بیشتر به کارهای نظامی اشتغال داشت، سرپرستی و پرورش او را نیایش– میرزا «محمود خان» ناصرالملک (اول) عهده دار شد(اذکایی، ۱۳۶۷: ۵۶۹).
پس از تحصیلات مقدماتی، در ۱۲۸۸ق به خدمت دربار قاجار درآمد. چندی بعد، سرهنگی فوج «مخبران» قراگوزلو همدان را یافت، که سر کردگی آن با پدرش بود.
در سال ۱۲۹۵ق، برای ادامه تحصیل رهسپار انگلستان شد و از دانشگاه «آکسفرد» دانشآموخته رشته حقوق سیاسی فارغالتحصیل شده است (۱۳۰۰ق). پس از آن، مقاماتی در وزارت امور خارجه ایران احراز کرد و در سال ۱۳۰۲ق لقب «مشیرحضور» (که هم نخستین لقب نیای او بود) برحسب درخواست پدر بزرگ از ناصرالدین شاه گرفت. چنانکه گذشت، پس از مردن وی- «محمودخان» ناصرالملک اول (۱۳۰۵ق) همه امتیازات، القاب، مناصب و حکومت «همدان» (ریاست ایل «قراگوزلو» و بزرگ مالکی) به این نواده رسید(اذکایی، ۱۳۶۷: ۵۶۹).
«ناصرالملک» همه مناصب لشکری و کشوری را از فرماندهی سپاه و حکومت ایالات گرفته تا وزارت های گوناگون، تا بالاترین مقام زمامداری ایران عهد قاجار یعنی «نیابت سلطنت» را احراز کرد.
در اینجا، به هیچ عنوان قصد نوشتن زندگینامه سیاسی ناصرالملک همدانی را نخواهیم داشت. زیرا این امر خود مستلزم نوشتن کتابی جداگانه است. فقط جهت یادآوری اشاره میگردد که درباره ناصرالملک همدانی، علاوه بر یادداشتهای پراکنده در کتب و مجلات نیم قرن اخیر، یک زندگینامه مختصر(۴۰ صفحهای) هم به قلم «ابراهیم صفائی» ملایری نگاشته است. شرح حال مختصری هم مهدی بامداد (بامداد، ۱۳۵۰: ۷۵-۶۶). نوشته است. اینک در این بخش از گفتار، تنها اشاراتی مطابق با موضوع رساله و موافق با موضوع مربوطه، درباره ناصرالملک به نقل می آید: نخست درباره پایه تحصیلاتی وی، به ویژه این تأکید میرود تا تناقض میان اندیشه و عمل شخصیت سیاسی او نمایانتر گردد. میرزا ملکم خان ناظمالدوله معروف گفته بود:
«میان ایرانیانی که برای تحصیل به انگلستان آمدهاند، هیچیک نتوانستند، به مقام ابوالقاسمخان برسند»(فریدالملک همدانی، ۱۳۵۴: ۱۴).
از جمله هم دوره های او در آن دانشگاه میتوان «لرد کرزن»، «ادواردگری» و «سییل اسپرنیگ» را یاد کرد. گویند که وی طرف توجه و علاقه استاد بود و تاریخ را خوب می دانست. همو در مناظرات طلاب، رقیب «کرزن» به شمار میرفت، که با فصاحت تمام مباحثه میکرد. او را «قاسم خان» یا اختصاراً «کورسئیم» (= غارتگر) مینامیدند، دیگری گفته است که وی «مثل کشیش شده از شدت تحصیل در لندن». راوی قول که «اعتمادالسطنه» باشد، نیز درباب نوشتن «کتابچه قانون» او به دستور شاه، میگوید: «این ابولقاسم سیساله بعد از هزار و سیصد سال می خواهد قانون ابوالقاسم عربی(ص) مبعوث چهل ساله را بهم زند»(اعتمادالسلطنه، ۱۳۶۵-۶۷: ۳۷۱).
زیرا چند سال بعد، همین اشرافزاده «مؤدب» که با «لردکر زدن» معروف و «سرادواردگری» در یک دانشگاه تحصیل کرده بود، به اشاره «عینالدوله» نامهای مشهور و یکپارچه ناسزاگویی به «ملت» ایران خطاب به شادروان «طباطبائی» نوشته است و در آن تأکید بلیغ نموده است که مردم استحقاق داشتن «مجلس» و «قانون» ندارند. چنین اظهار نظری درباره قانون و عدالت، به عنوان «حکایت ران شتر» بسی اشتهار یافته، و از جمله در آن گوید:
«امروز تقاضای مجلس مبعوثان و اصرار در ایجاد قانون و مساوات و دم زدن از حدیث و عدالت کامله آن طور که در تمام ملل تمدن و سعادتمند وجود دارد، در ایران همان حکایت تازیانه زدن و ران شتر (به دهان بیمار) چپاندن است (انقلاب مشروطه بنا به گفته ناصرالدین شاه برای عامه، همچون بلعیدن ران نپخته شتر است و در گلویشان گیر می کند). این حرفها که در تمام دنیا عساره سعادت و شرافت و افتخار است، به عقیده بنده، در ایران مایه هرج مرج و خرابی و عدم امنیت و هزاران مفاسد دیگر خواهد بود ، به تعبیر عبدالله مستوفی «ناصرالملک» به کارهای ایرانی ها معتق نبود و تا نمک خارجی داخل آش ایرانی نمیشد آن را گوارا نمی دانست(مستوفی، ۱۳۲۴- ۲۶: ۴۴۶).
به هنگام قرارداد ۱۹۰۷م، روس و انگلیس برای تقسیم ایران، ناصرالملک نخست وزیر بود و هیچ واکنشی نسبت به این اتفاق ناخوشایند از خود نشان نداد« و شاید نمی توانست نشان دهد» که به گفته «صفائی»: ملایمت و ضعف ناصر الملک و …، در برابر این قرارداد شوم به قدری برای ملت ایران گران تمام شد که این خطای تاریخی هرگز بخشودنی نیست»(صفائی، ۱۳۴۵: ۲۵). نیابت سلطنت او نیز، که به اشارت امپراتوری انگلستان و از سوی «اعتدالی» های مجلس دوم صورت گرفت؛ به اجماع همه ناظران و نویسندگان آن زمان، با «استبداد» محمدعلی شاهی برابری میکرد.
عاقبت، «حضرت والا» همان مجلس دوم را هم تحمل نتوانست کردن، به سبب وجود عناصر «دموکرات» در مجلس– که ایشان را تحت پیگرد و آزار قرار داد - بر اثر یک «اتمام حجت» روسی همراه با «موافقت» انگیسی[۱۴] و یا یک «کودتا»ی ناصرالملکی آن مجلس را بست (۱۳۲۹ق) و «حکومت پارلمانی را به حکومت نیمه استبدادی و خانجانی تبدیل نمود»(صفائی، ۱۳۴۵: ۲۶). برخی اصلاحات جزئی و نیم بند و بی اثر ناصرالملک، به هنگام چند بار تصدی وزارت «مالیه» در آن دستگاه، آن هم با کوشش بلژیکیان «مسیو نوز= اصطلاح امور گمرکی در زمان ناصرالدین شاه قاجار توسط امینالدوله نامیده شد(امینالدوله، ۱۳۴۱: ۳۳۳-۳۳۴).
شاید چیز قبل ذکر، در میان انبوهه مشغلتهای مهم آن «شبه روشنفکر» مرتجع باشد و بس ! در خصوص عمل سیاسی غلطش نسبت به مملکت، از جمله میتوان واگذاری اراضی نفت خیز خوزستان را به کشور عراق، هنگام مرزبندی انگلیسیان (به سال ۱۹۱۳م/۱۳۳۲ق) یاد کرد که در روزنامه «حبل المتین» (ش۲۱/۱۳۵۷ش) و روزنامه «گلگون» همدان (ش۱۶/۱۳۵۷ش) بشرح زیر آمده است. این کار نادرست از آن جمله استخوانهای لای زخم سبک انگلیسی بود، که هنوز هم (دیماه ۱۳۶۵ش) از آن خون میچکد(اذکایی، بیتا: ۲۳۱).
در واقع این عمل آخرین شاهکار سیاسی ناصرالملک به شمار می آید. حوزه عمده مالکیت زارعی خاندان «ناصرالملک» دهستانهای «بهار» و «صالح آباد»، «لالجین» و «مهربان» و«مزدقینه» بوده است. و بیگمان دهستانها و روستاهای دیگر نیز، من جمله «بهار» ۱۵ کیلومتری غرب همدان که مرکز اداری املاک ناصرالملک بهاری بوده است(اذکایی، بیتا: ۲۳۱).
از شمار فرزندان «ناصرالملک» دو دختر یکی به نام «فاطمه» زن حسینعلاء (وزیر دربار محمدرضا شاه پهلوی» و دیگری زن «حسنعلی خان» فرزند «ضیاءالملک سوم و دو پسر به نامهای: «حسینعلی» قراگوزلو و «محسنخان» قراگوزلو شناخته شده اند. زمینهای گورستان کنونی (بهشت زهرا) همدان وقف شده «محسن خان» قراگوزلو است(اذکایی، ۱۳۶۷: ۵۷۴).
فصـل چهارم
نقش خوانین و امراء قراگوزلو در تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی همدان
- نقش امرای قراگوزلو در روی کار آمدن سلسلهی قاجاریه
محمدحسین خان قراگوزلو، از تیره عاشقلو و سردودمان آن طایفه؛ از همان آغاز ظهور خاندان قاجار به یاری آقامحمد خان برخاست. هنگامی که «جعفر خان زند» به قصد تسخیر«عراق عجم» از «شیراز» به «اصفهان» آمد (اوایل شوال ۱۱۹۹–ق/۱۷۸۵م) و آهنگ پیشروی به سمت همدان نمود، آقامحمد خان از محمدحسین خان قراگوزلو خواست تا همراه با «علیخان افشار خمسهای» «زایرلو» به مقابله با او بشتابد، اینان پس از جنگ و درگیری مختلف، سرانجام موفق شدند با یاری «خسرو خان اردلانی» و خوانین «گروس» در صحرای «بهار» همدان شکستی سخت بر سپاه جعفرخان زند وارد رساند و اسیران زیادی از آنان بگیرند. از این پس فوجهای رزمی قراگوزلوها، جزو واحدهای مهم قشون دولت قاجار به شمار میآمدند(شیروانی، ۱۳۸۹: ۶۶).
در سال ۱۲۰۵ق، نیز آقامحمد خان قاجار، افواج قراگوزلو را به سرکردگی محمدحسین خان عاشقلو و نصرالله خان حاجیلو به مقابله با لطفعلیخان زند و تسخیر فارس گسیل داشت. در سال ۱۲۰۸ق/۱۷۹۳م، که آقامحمد خان کرمان را در محاصره گرفت، ذکر شده که محمدحسینخان قراگوزلو هم درآن جنگ حضور داشت(نائینی، ۱۳۵۳: ۵۰-۵۱)، اما به محض پیروزی لطفعلی خان زند، فرار را بر قرار ترجیح داد و به سمت تهران روانه شد. در سال ۱۲۱۰ق، آقامحمد خان برای منظم کردن برخی از ولایتهای خراسان که پس از قتل نادر شاه افشار داعیه جدایی پیدا کرده و زمان شاه افغانی استقلال یافته، بلخ را جزو قلمرو خود به شمار آورده بود، نزد زمان شاه و هرات نزد شاه محمود (- پسران تیمور شاه) فرستاد، که در این مأموریت توفیق حاصل و بلخ باز گرفته شد و ایشان همراه با «کدو خان» نمایندۀ شاه زمان به ایران بازگشتند و مراتب الحاق مناطق مزبور را اعلام داشتند؛ محمدحسین خان در سال ۱۲۱۶ق/۱۸۰۱م، حکمران همدان بود و از هیأت سفارت انگلیس به ریاست سرجان ملکم استقبال کرد؛ منشی هیأت گوید که پس از ورود ما به همدان، محمدحسین خان قراگوزلو حاکم ولایت طبق تشریفات از سفیر ما دیدار کرد(اذکایی، بیتا:۲۵-۲۷).
سرتیپ «رستم خان» قراگوزلو بن محمدحسین خان عاشقلو، نخست بار در سال ۱۲۳۳ق، یاد گردیده که حسنعلی میرزای شجاعالسلطنه مأمور سرکوبی شورش والی هرات شد. رستم خان همدانی با پیاده و سوارۀ خویش جزو سپاهیان او به پیشروی پرداختند.
پس از آن هم رستم خان جزو لشکریانی بود که تا «بالامرغاب» بادغیس پیش رفتند. در سال ۱۳۴۰ق، که محمدحسین خان عاشقلو درگذشت، منصب امارت قراگوزلو به پسرش رستم خان انتقال یافت.
باید دانست که فتحعلی شاه قاجار نسبت به نوادۀ خود «محمدمیرزا بن عباسمیرزا» (- بعداً محمدشاه قاجار) محبتی خاص داشت و هنگامی که (ذیحجۀ ۱۲۳۹ق) به چمن سلطانیه آمد، ایالات محالات طوایف قراگوزلو را بدو مقرر داشت(اعتمادالسلطنه، ۱۳۶۵-۶۷: ۶۳۴).
پس آنگاه که محمدحسین خان عاشقلو درگذشت (۱۲۴۰ق)، محمدمیرزا حکمران همدان بود و لذا «رستم خان» رسماً برای احراز منصب پدر خود به خدمتگزاری او شتافت. اما چنین نماید که بر سر امارت قراگوزلو و میراث فئودالی محمدحسین خان عاشقلو، میان فرزندان وی اختلافات شدیدی بروز کرده، که منجر به اغتشاشات وسیعی در درون قبیله گردیده و دامنۀ آن تا شهر همدان و پیرامون آنجا هم کشیده است. چندان که در همان سال (۱۳۴۰ق) خود عباس میرزا نایبالسلطنه برای انتظام امور آنجا عزیمت می کند؛ در یکی از نامه ها، شکایت از قراگوزلوها به امیرزاده «محمد میرزا» مذکور مطرح شده، در یکی دیگر به عنوان امیرزاده «طهماسب میرزا» ابن محمدعلی میرزا دولتشاه، سخن از گوشمالی «رستم خان» به اتهام شرارتهایی که در همدان رخ داده و اعزام او به نزد نایبالسلطنه (عباس میرزا) رفته است. اغتشاش مزبور در نامهای به عنوان هنگامهی میرزا تقی (همدانی) و رستم خان (قراگوزلو) در همدان و تهران یاد شده است(اعتمادالسلطنه، ۱۳۶۵-۶۷: ۶۳۴).
همچنین، در یک نامهی عباس میرزا به طهماسب میرزا (مورخ ۱۲۴۳ق) باز از کار رستم خان و مواجب قراگوزلو فوج سوارهای که قرار است؛ ابوالجمع برادر نایبالسطنه، یعنی شاهزاده شیخ علی میرزا (حاکم ملایر) بشود، سخن به میان آمده است. اینک، عین یک نامۀ «عباسمیرزا» نایبالسلطنه خطاب به برادرزادهاش«طهماسب میرزا» مؤیدالدوله که در تحت تربیت عمومی خود قرار داشت و در تاریخ ۱۲۴۳ق، حکمران کرمانشاه و همدان بوده نقل میگردد(اذکایی، بیتا: ۲۵۵-۲۶۵). در این نامه از «خان بابا خان» سردار یاد شده، که باید همان محمد حسن خان ایروانی (سارواصلان) داماد عباس میرزا نایبالسلطنه، به ماه رخسار خانم (فخرالدوله) خواهر محمد شاه قاجار باشد و گویا پس از شکست از «پاسکویچ» سردار روسی در ایروان (ربیعالاول ۱۲۴۳ق) و مصالحۀ دهخوارقان که منجر به عقد معاهدۀ ترکمانچای شد (شعبان ۱۲۴۳ق) مأموریت همراهی با برادرزادۀ نایبالسلطنه، امیرزاده طهماسب میرزا را در ولایت همدان یافته است؛ پس از سرتیپ رستم خان که در تمام دوران حکومت فتحعلی شاه زمام قدرت را در همدان در دست داشت، نوبت حکومت به زینالعابدین خان حسامالملک دوم (احتشامالدوله) میرسد که در سراسر حکومت ناصری این منصب را در دست داشت(اذکایی، بیتا: ۲۵۵-۲۶۵).
(نظر به اینکه در فصل پیشین زندگینامه و حوادث سیاسی عصر او باز گفته شده است، جهت پرهیز از تکرار بازگویی آن خودداری میکنیم و سیر وقایع تاریخی را در همدان طی دوره مشروطیت را بررسی خواهیم کرد. بدیهی است که در قسمتی از حوادث سیاسی دوران حکومت او در همدان مصادف با حوادث مشروطیت میباشد که به طور مشروح به آنها خواهیم پرداخت.
- همدان در عهد قبل از مشروطیت
در ایامی که مردم همدان به رهبری ظهیرالدوله در تب و تاب برپایی مجلس فواید (شورای شهر) مجلس فواید عمومی همدان به شورا و مجلسی گفته میشود که در سال ۱۳۲۴ق، علیخان ظهیرالدوله به منظور پیشبرد مقاصد آزادیخواهی خود، در همدان تشکیل داد(مؤمن، ۱۳۸۳: ۵۰).
منظور اصلی ظهیرالدوله از تشکیل این مجلس به پشتیبانی خواندن اقشار مختلف مردم از حکومت خود و ایجاد جبههای علیه زورگویان و زرمداران بود. برای یک دوره شش ماهه، ۵۳ نفر از نمایندگان اصناف، تجار، یهودیان و ارامنه همدان، انتخاب شدند و مجلس در روز ۱۵ جمادیالاول ۱۳۲۴ق، شروع به فعالیت نمود. مجلس فواید عمومی راجع به کنترل و قیمتگذاری ارزاق عمومی و اوضاع بهداشتی، اقتصادی و سیاسی شهر فعالیت داشت و حتی در این خصوص مسائلی را به تصویب میرساند و در مواردی بازوی اجرایی مصوبات مجلس حاکم همدان محسوب میگردید؛ روزنامه عدل مظفر، روزنامه ارگانی این مجلس مردمی بود(مؤمن، ۱۳۸۳: ۵۰).
مجلس فواید عمومی اطلاعیه و خبرهای خود را از طریق این روزنامه به اطلاع مردم میرساند.
جلسات اولیه مجلس در مسجد جامع و مسجد شیخ تقی همدان برگزار میشد تا اینکه به کمک اقشار مختلف اعم از بازاری، روحانی، فرهنگی، اعیان و اقلیتهای مذهبی، ساختمانی برای مجلس در نظر گرفته شد.
ظهیرالدوله با این حرکت سیاسی توانست اصلاحیههای مورد نظر را در همدان اجرا کند؛ از سوی دیگر او برای اطلاع بیشتر از نظرات مردم یک صندوق شکایت و پیشنهاد در سطح شهر دایر نمود. بدین ترتیب ظهیرالدوله با نشر افکار آزادی خواهانه در بین مردم و به دست آوردن حمایت آنان، توانست در مقابل مستبدین و خوانین مقتدر مقاومت کند. از طرف دیگر از این زمان به بعد بود که مردم همدان جرأت پیدا کردند از خوانین و مأمورین حکومتی انتقاد کنند و ضمن تحصن اعتراضآمیز در تلگرافخانه، تلگرافهایی را به مرکز ارسال نمایند. در همان ایامی که همدان به رهبری ظهیرالدوله در تب وتاب برپایی مجلس فواید عمومی بود، جنبشی فراگیر در ایران طنین انداز شد. این حرکت خواهان تأسیس عدالتخانه و سهیم شدن مردم در اداره امور کشور بود(اذکایی، بیتا: ۲۶۶-۲۶۷)
پس از صدور فرمان مشروطیت توسط مظفرالدین شاه در ۱۳ مرداد ۱۲۸۵ شمسی برابر با ۱۳۲۴ قمری، ظهیرالدوله حاکم همدان جشنی با شرکت تمام اقشار همدان در باغ صفائیه در روز جمعه مورخ ۲۶ جمادیالثانی همان سال برگزار نمود، عمومی بودند، جنبشی در ایران طنین انداز شده بود که خواهان تأسیس عدالت خانه و سهیم شدن در ادارهی امور کشور بودند(مؤمن، ۱۳۸۲: ۵۲).
بعد از این اجتماع در روز ۲۳ جمادیالثانی، ظهیرالدوله اعلامیهای صادر و در شهر منتشر کرد؛ مبنی بر اینکه شکرانه تأسیس مجلس شورای ملی (مجلس اول) و دعاگویی ذات ملکوتی اعلیحضرت شاهنشاه جمعه ۲۶ جمادیالثانی، مجلس جشنی را در باغ صفائیه تا چهار ساعت از شب گذشته منعقد میباشد و لذا تمام اهالی محترم میتوانند در این جشن و سرور شرکت کنند؛ مردم همدان اعم از روحانیون و آزادیخواهان، علاوه بر تلاش برای ساماندهی ادارهی امور شهر و همکاری با ظهیرالدوله، از حوادث کلی کشور غافل نبوده وفعالانه با کانون جنبش، یعنی تهران و روحانیون پیشرو آیت الله سیدمحمد طباطبایی و سید عبدالله بهبهانی (مرکز در تماس بودند و با آنان همراهی و همگامی داشتند)(مؤمن: ۱۳۸۲: ۵۳).
در سال ۱۳۲۴ق، سیدمحمد یوسفزاده متخلص به «غمام»، از شعرا و آزادیخواهان همدان، انجمن اتحاد را که اهداف سیاسی و آزادیخواهانه داشت، تأسیس کرد. انجمن اتحاد، رفته رفته پیروان و اعضایی پیدا کرد و افراد سرشناس و دانشمند و فاضل آن زمان، مانند علیمحمد آزاد، محمد باقر الفت اصفهانی، فیاض(از روحانیون عالم)، میرزا لطفالله جمالی، غلامحسین شهشهانی، موسی نثری و چند تن دیگر از ارتشیان صاحب مقام وقت، از جمله سرلشگر ضرغام و بسیاری دیگر از مشاهیر و بزرگان شهر به عضویت در آن گرایش پیدا کردند(برنا، ۱۳۷۲: ۱۸).
سید محمد یوسفزاده غمام، از همان آغاز نهضت مشروطیت ایران در شمار آزادی خواهان و عاملی مؤثر در انتشار عقیده آزادی خواهی بود و در این راه رنجها کشید.
انجمن اتحاد، اولین انجمن سیاسی در همدان بود. غمام روزنامهای به این منظور با نام «اُلفت» منتشر کرد و این دو مؤسسه در همدان مدت زیادی تکیهگاه آزادی خواهان و مرکز عقیده آزادی خواهی بود(صدرهاشمی، ۱۳۶۳: ۲۶۷).
از طرف دیگر، روحانیون شهر نیز با این نهضت همراه و هم عقیده بودند، چنانکه به دنبال مهاجرت عدهای از علما به قم، روحانیون همدان، از جمله شیخ محمد باقر بهاری و سید محمد طباطبایی همدانی، عازم آن دیار شدند.
۳-۱۱- عملیاتی کردن فرضیات
چون تحقیق از مجموعه ای از عملیات تشکیل شده است، بنابراین، تبدیل متغییرها از حالت مجرد به صورت عملیاتی، ضروری است. عملیاتی کردن متغییرها، یعنی بیان آنها به صورتی که قابل مشاهده و اندازه گیری باشند. این عمل موجب می شود تا بتوان به سهولت متغییرهای مورد پژوهش را کنترل، بررسی و دستکاری نمود (زادولی، ۱۳۹۳: ۳۳). در این پایان نامه ما دو فرضیه داریم که در زیر به آنها اشاره شده است.
فرضیه اول: به نظر میرسد گسترش فیزیکی شهر هادیشهر مطابق با الگوی گسترش افقی و پراکنده باشد.
فرضیه دوم: گسترش فیزیکی شهر هادیشهر رابطه معناداری با کاهش اراضی کشاورزی مرغوب و عرصه های سبز پیرامون شهری دارد.
برای عملیاتی کردن فرضیه های بالا از شاخص های کالبدی زیر استفاده می شود که بر گرفته از مبانی نظری ما می باشد.
نمودار ۳-۱- شاخص های کالبدی
ماخذ: نگارنده
در این پژوهش ما برای عملیاتی کردن فرضیه اول بر اساس شاخص های کالبدی در شهر هادیشهر در بازه زمانی ۱۳۷۷-۱۳۹۲ از تحلیل آمار فضایی و نوار از ابزارهای تهیه نقشه خوشه ها (Mapping Clusters)، تحلیل لکههای داغ (Hot spot Analysis) در نرم افزار Arc/Gis برای نشان دادن میزان تراکم فضایی عوارض مورد نظر در سطح شهر استفاده به عمل می آید همچنین از ابزار تحلیل الگوها (Analyzing Pattern)، خود همبستگی فضایی(آماره موران ) برای نشان دادن الگوی توسعه فیزیکی شهر هادیشهر در نرم افزار Arc/Gis استفاده شده است. به این صورت که ابتدا شاخص های کالبدی در سطح شهر هادیشهر با استفاده اطلاعات آماری در بازه زمانی ۱۳۷۷- ۱۳۹۲ در نرم افزار Arc/Gis محاسبه گردید و با بهره گرفتن از قابلیت های این نرم افزار تحلیل لکههای داغ برای تک تک شاخص های کالبدی به طور جداگانه انجام دادیم. این تحلیل آماره گتیس ارد جی را برای کلیه عوارض موجود در داده ها محاسبه می کند. همچنین با توجه به امتیاز Z محاسبه شده میتوان نشان داد که در کدام نواحی داده ها با مقادیر زیاد یا کم خوشه بندی شده و لکه داغ را تشکیل میدهد. در مورد Z منفی و معنادار از نظر آماری نیز باید گفت هرچه امتیاز Z کوچکتر باشد به معنی خوشه بندی شدیدتر مقادیر پایین بوده و نشانگر لکههای سرد هستند. و در مرحله بعدی جهت آگاهی از وجود خود همبستگی فضایی و نوع الگوی توسعه فیزیکی شهر بر اساس شاخص های کالبدی از آماره موران استفاده می شود. این ابزار دو نوع خروجی به صورت عددی و گرافیکی نشان میدهد. تفسیر عمومی آماره موران به این صورت است که اگرمقدار شاخص موران نزدیک به عدد مثبت به عدد مثبت یک (۱+) باشد داده ها دارای خود همبستگی فضایی و دارای الگوی خوشهای بوده و اگر مقدار شاخص موران نزدیک به عدد منفی یک (۱-) باشد، انگاه داده ها از هم گسسته و پراکنده میباشند به عبارتی دیگر اگر مقدار شاخص موران از صفر بزرگتر باشد، داده ها نوعی خوشه بندی فضایی را نشان می دهند و اگر مقدار شاخص کمتر از صفر باشد عوارض مورد مطالعه ما دارای الگوی پراکنده میباشند.
روش دومی که در این تحقیق برای عملیاتی کردن فرضیه دوم که گسترش فیزیکی شهر رابطه معناداری با کاهش اراضی مرغوب و عرصه های سبز پیرامون شهری دارد، مورد استفاده قرار گرفته ابزار سنجش از دور (Envi) بوده است. بدین صورت که به منظور ارزیابی میزان تغییر و تبدیل کاربری اراضی زراعی و عرصه های سبز به سایر استفادههای شهری ناشی از توسعه فیزیکی شهر، از دو تصویر سنجنده TM، OLI ماهواره لندست ۵ و ۸ طی سالهای ۱۹۹۸ میلادی (۱۳۷۷ ه.ش) و۲۰۰۹ میلادی (۱۳۸۸ه.ش) و ۲۰۱۳ میلادی(۱۳۹۲ه.ش) با فریم۳۳-۱۶۹از شهر هادیشهر بهره گیری شد و سپس با بهره گرفتن از نرم افزارEnvi4.8 کلیه مراحل پیش پردازش، پردازش و پس پردازش در محیط نرم افزار انجام گرفت.
نمودار زیر مراحل اجرایی روش دومی که در این فصل به منظور تعیین تغییرات کاربری اراضی به کار برده شده است را نشان میدهد.
نمودار۳-۲- مراحل انجام تهیه نقشه تغییرات از تصاویر ماهوارهای
-
- انتخاب مقاطع زمانی
۱۳۷۷ ۱۳۹۲
۲- تفکیک کاربری
کشاورزی و باغات شهری بایر
۳- پردازش تصاویر ماهوارهای
۴- طبقه بندی داده های ماهوارهای
۵- تجزیه و تحلیل داده ها و تغییرات حادث شده در کاربریها و عرصه های سبز
۶-تهیه نقشه تغییرات از تصاویر ماهوارهای
همچنان که در نمودار بالا نشان داده شده است مراحل اجرایی تحقیق به شرح زیر میباشد:
مرحله اول انتخاب مقاطع زمانی است.
به این صورت که در ابتدا با توجه به دو عامل هدف تحقیق و موجود بودن داده ها یا اطلاعات مربوط به محدودۀ مورد مطالعه، تصاویرماهوارهای شهر در مقاطع زمانی ۱۳۷۷و۱۳۸۸و ۱۳۹۲ انتخاب و در محیط نرم افزاری Envi مورد استفاده قرار گرفته است.
مرحله بعدی انتخاب بهترین باند برای اخذ نتیجه بهتر و تولید تصویر GRB از سالهای مورد نظر
به این صورت که تصاویر به صورت ترکیب رنگی نمایش داده میشوند از ترکیب ۳ باند مختلف و اختصاص هر سه رنگ اصلی قرمز، سبز، آبی (RGB) به هر باند، تصویر رنگی ساخته می شود. در صورتی که بخواهیم از تصاویر مجازی و غیر واقعی جهت نمایش واضح گروهی از عوارض استفاده کنیم با ترکیب این باند ها می توان به این امر دست پیدا نمود.
مرحله بعدی ترکیب باندها (Layer stacking) است.
زمانی که چند باند تکی با ابعاد پیکسل یکسان از یک منطقه داشته باشیم برای سهولت کار یک تصویر، تصویر چند بانده درست می کنیم .برای انجام این کار وارد گزینه زیر می شویم:
Basic tools → layer stacking
این کار باعث می شود هر تعداد باندی که دارای ویژگی های مکانی و هندسی یکسانی داشته باشند را روی هم قرار داده و بصورت یک تصویر واحد ارائه می دهد. که در این تحقیق با بهره گرفتن از تابع Layer stacking باندهای ۳،۴،۷ تصاویر ماهوارهای سالهای ۱۳۷۷و۱۳۹۲ شهر هادیشهر با هم ترکیب گردیدند و سپس با بهره گرفتن از فایل تولید شده، تصاویر مختلفی از ترکیب باندها بدست آمد.
در صورتی که بخواهیم محدوده ای از این تصویر را فقط خروجی بگیریم که در گزینه spatial subset این کار انجام میگیرد .و گزینه spatial subset تعداد باندی که میخواهیم از آن باندها خروجی بگیریم تعیین میکنیم. سپس منطقه مورد نظر از روی تصویر برش داده شد. برای انجام این کار وارد گزینه زیر میشویم.
. Basic tools → Supset data via rois
مرحله بعدی مربوط به تفکیک کاربریها میباشد.
درواقع با توجه به اقتضای تحقیق که سعی در تشخیص میزان تغییر کاربریهاست کاربری ها به سه دسته تفکیک شدند:
- کاربری شهری: شامل تمام محدودههای زیرساخت و انواع کاربری های مسکونی، تجاری، صنعتی و غیره
- کاربری کشاورزی : منظور از آن زمینهای زیرکشت انواع محصولات کشاورزی و باغات است.
- کاربری بایر: شامل زمینهای خالی و کشت نشده است.
با بهره گرفتن از تابع rigon of interest، از کاربریهای مورد نظر نمونه برداری شد.
( الف» استخراج بصری ب» استخراج اتوماتیک بر مبنای نمونه برداری)
مرحله بعدی مربوط به طبقه بندی و پردازش اطلاعات است.
پس از نمونه برداری و با حصول اطمینان از صحت نمونهها، طبقه بندی کل تصویر انجام شد.
هدف اصلی در فرایند طبقه بندی تصویر، کلاس بندی همه پیکسلهای یک تصویر درون کلاسهای کاربری اراضی است. به عبارت دیگر تبدیل ارزشهای طیفی به اطلاعات مفید و قابل استفاده و یا استخراج اطلاعات کمی در مورد عوامل زیست محیطی و منابع طبیعی از داده های ماهواره ای است. روش های مختلفی در این رابطه وجود دارند که با بهره گرفتن از روش طبقه بندی نظارت شده (supervised ) این کار انجام گرفت.
الگوریتمهای مختلفی برای این مرحله وجود داشت که روش مناسب، با توجه به امکانات موجود در نرم افزار و با در نظر گرفتن کمترین خطا انتخاب شد. در این تحقیق از روش طبقه بندی براساس بیشترین شباهت (Maximum Likelihood) و با در نظر گرفتن احتمالات اولیه مساوی، به دلیل تئوری قوی آماری آن استفاده شد.
طبقه بندی نظارت شده برای سال های ۱۳۷۷،۱۳۸۸،۱۳۹۲ برای تصاویر به کار گرفته شد و نقشههای حاصل از طبقه بندی تصاویر در بازه زمانی ۱۳۹۲-۱۳۷۷ تهیه شد.
به آسانی مبادله نمی شوداگرچه این سرمایه منبعی است که ارزش استفاده دارد. سرمایه اجتماعی دارایی هیچ یک از افرادی که از آن سود می برند نیست و این به واسطه صفت کیفی ساختار اجتماعی است که فرد در آن قرار گرفته است. نتیجه فرعی فعالیت های دیگر است و معمولأ شخص خاصی آن را بوجود نمی آوردزیرا انگیزه برای سرمایه گذاری در آن وجود ندارد یا ضعیف است، بر خلاف سرمایه فیزیکی که به واسطه منافع شخصی اش انگیزه برای سرمایه گذاری کاهش نمی یابد. سرمایه اجتماعی با اینکه منبع مهمی برای افراد است و می تواند بر توانایی انجام کنش و کیفیت زندگی آن ها بسیار تأثیر گذار باشد، با وجود این از آنجا که بسیاری از منافع کنش هایی که سرمایه اجتماعی را به وجود می آورند، توسط افرادی غیر از فردی که آن را ایجاد کرده کسب می شود، به سود فرد نیست که آن را بوجود آورد.نتیجه این می شود که بیشتر شکل های سرمایه اجتماعی به شکل نتیجه فرعی فعالیت های دیگر ایجاد یا نابود می شود. اگرچه کلمن به عوامل ایجاد، حفظ و نابودی اجتماعی اشاره دارد و معتقد است عواملی نظیر فروبستگی شبکه اجتماعی و ثبات ساختار اجتماعی و ایدئولوژی در حفظ و نابودی سرمایه اجتماعی موثر هستند. نهایتا اینکه سرمایه اجتماعی در صورت استفاده بیشتر برخلاف بعضی اشکال دیگر سرمایه نه تنها مستهلک نمی شود بلکه افزایش می یابد.
تعاریف بوردیو و کلمن تا حودودی شبیه به هم هستند. هر دو قائل به مشارکت و عضویت فرد در گروه بودنند و ماحصل آن را به عنوان سرمایه تلقی می نمودنند؛ بوردیو برای این مفهوم از واژه چسبندگی و کلمن از واژه ساختار اجتماعی کمک گرفتند. بر خلاف بوردیو که سرمایه اقتصادی را به عنوان هدف غایی در نظر می گرفتند، کلمن، سرمایه انسانی را به عنوان هدف غایی مطرح و سرمایه اجتماعی را به عنوان ابزاری برای حصول به سرمایه انسانی بکار می برد. به عبارتی، کلمن با بهره گرفتن از مفهوم سرمایه اجتماعی سعی در شناخت نقش هنجارها و ارزش ها در داخل خانواده با شبکه های اجتماعی بود تا از این طریق بتواند موجب تقویت سرمایه انسانی شود(کلمن، ۱۹۹۸).
سرمایه اجتماعی از دیدگاه رابرت پاتنام
رابرت پاتنام نیز از اندیشمندان ونظریه پردازان مفهوم سرمایه اجتماعی است ونظریه ی او در ارتباط با نظریه الکسیس دوتوکویل است دوتوکویل نگران بی نظمی و آنارشی قریب الوقوع در اولین دموکراسی شناخته شده دنیا بود و معتقدبود که برابری رسمی دربرابر قانون سبب اتمیزه کردن جامعه وسپس منجربه استبداد می شود اما در پایان سفرهای خود در امریکا به این نتیجه رسید که زندگی انجمنی یکی از شالوده های مهم نظم اجتماعی است و این انجمن ها میزان بالای تعهد مدنی را ایجاد می کنند و این امر از ظهور استبداد جلوگیری می کندونظریه پاتنام این بود که هشدار می داد سنگ بنای توکویلی دموکراسی امریکایی در حال نابودی است و در همین راستا مفهوم سرمایه اجتماعی را بکاربرد. پاتنام سرمایه اجتماعی را اعتماد، هنجارهای همیاری و شبکه هایی می داند که دستیابی به منافع متقابل را تسهیل می کند و هدف سرمایه اجتماعی را تامین دموکراسی کارآمد و توسعه اقتصادی می داند. بنابراین پاتنام سرمایه اجتماعی را فراتر از سطح فردی بکارمی گیرد وبه چگونگی کارکرد سرمایه اجتماعی در سطح منطقه ای و ملّی و تاثیر آن بر نهادهای دموکراتیک
می پردازد (فیلد،۲۰۰۴).
پاتنام( ۱۹۹۳تا۱۹۹۸) از پژوهشگران اخیر سرمایه اجتماعی است. تأکید عمده وی به نحوه تأثیر سرمایه اجتماعی بر رژیم های سیاسی و نهاد های دموکراتیک مختلف است. پاتنام، سرمایه اجتماعی را مجموعه ای از مفاهیمی مانند اعتماد، هنجارها و شبکه ها می داند که موجب ایجاد ارتباط و مشارکت بهینه اعضای یک اجتماع شده و در نهایت منافع متقابل آنان را تأمین خواهد کرد. از نظر وی اعتماد و ارتباط متقابل اعضا در شبکه، به عنوان منابعی هستند که در کنش های اعضای جامعه موجود است (الوانی، ۱۳۸۹).
پاتنام معتقد است سرمایه اجتماعی نیز مانند سایر سرمایه ها مولّد است و امکان دستیابی به اهداف مشخصی را فراهم میکند برای مثال گروهی که اعضایش به یکدیگر اعتماد زیادی دارند نسبت به گروهی که فاقد این ویژگیها هستند موفق ترند و کارایی بیشتری را دارند. پاتنام، سرمایه اجتماعی را وسیله ای برای رسیدن به توسعه سیاسی و اجتماعی در سیتمهای مختلف سیاسی می دانست. تأکید عمده وی بر مفهوم “اعتماد” بود و به زعم وی همین عامل بود که می توانست با جلب اعتماد میان مردم و دولتمردان و نخبگان سیاسی موجب توسعه سیاسی شود. بنابراین، اعتماد، منبع با ارزشی از سرمایه محسوب می شود که اگر در حکومتی به میزان زیاد اعتماد وجود داشته باشد به همان اندازه رشد سیاسی و توسعه اجتماعی بیشتر خواهد بود. پاتنام معتقد است که برخلاف سرمایه متعارف که یک کالای خصوصی هستند، سرمایه اجتماعی نوعی کالای عمومی به شمار می آید و افرادی که از آن بهره مندهستند همانند سرمایه متعارف تمایل به افزایش آن دارند. پاتنام برای سرمایه اجتماعی سه تا مولفه و شاخص تعریف میکند که عبارتند از:شبکه ها ، اعتماد و هنجارهای همیاری. اواعتماد را به دونوع اجتماعی و شخصی دسته بندی می کند و اعتماد اجتماعی را برای جامعه سودمندتر می داند. تفاوت کار پاتنام با بوردیو و کلمن در مقیاس بکار گیری مفهوم سرمایه اجتماعی است. برخلاف آن دو، پوتنام سرمایه اجتماعی را در مقیاس کلان و در رژیم سیاسی حاکم بر جامعه مورد مطالعه قرار داد و به همین خاطر با مشکلات و پیچیدگی های خاص سیاسی و ملاحظات سیاسی روبرو شد(نازک تبار، ۱۳۸۷).
سرمایه اجتماعی از دیدگاه نان لین
لین با طرح نظریه منابع اجتماعی(۱۹۸۲) مشخصاً این مسئله را مطرح کرده است که دست یابی به منابع اجتماعی و استفاده از آنها ( منابع نهفته در شبکه های اجتماعی) می تواند به موقعیت های اجتماعی _ اقتصادی بهتری منجر شود. بر همین اساس لین در سال های اخیر ( ۱۹۹۸ ) مفهوم سرمایه اجتماعی را برای طرح نظرات پیشین خود برگزیده و آن را به مثابه منابع نهفته در ساختار اجتماعی تعریف می کند که با کنش های هدفمند قابل دسترسی یا گردآوری است. به این ترتیب، از نظر لین، سرمایه اجتماعی از سه جزء تشکیل شده است : منابع نهفته در ساختار اجتماعی، قابلیت دسترسی افراد به این گونه منابع اجتماعی و استفاده یا گردآوری این گونه منابع اجتماعی در کنش های هدفمند (لین، ۱۹۹۹).
لین منابع ارزشمند در اکثر جوامع را ثروت، قدرت و پایگاه اجتماعی معرفی می کند و لذا سرمایه اجتماعی افراد را بر حسب میزان یا تنوع ویژگی های دیگرانی که فرد با آنها پیوندهای مستقیم و غیر مستقیم دارد قابل سنجش می داند. البته دست یابی به منابع و استفاده از آنها خود متأثر از موقعیت فرد در ساختار سلسله مراتبی موجود در جامعه است. او دو عنصر « موقعیّت های شبکه ای » و « منابع نهفته » را دو عنصر مفهومی قلمداد می کند و نتایج سرمایه گذاری افراد در روابط و شبکه های اجتماعی در ارتباط با دو نوع کنش ابزاری و کنش اظهاری طبقه بندی می نماید. برای کنش ابزاری سه گونه بازگشت سرمایه ( بازدهی ) را مطرح می کند : بازدهی اقتصادی (ثروت )، بازدهی سیاسی (قدرت ) و بازدهی اجتماعی ( شهرت ) و برای موارد اخیر می نویسد: به نظر من شهرت یکی از شاخص های بازدهی اجتماعی است. شهرت را می توان به مثابه نظرات مساعد یا نامساعد درباره فرد در یک شبکه اجتماعی تعریف کرد(همان، ص۱۱).
در کنش اظهاری سرمایه اجتماعی ابزاری است برای تحکیم منابع و دفاع در برابر از دست دادن احتمالی منابع. او سه نوع بازدهی را در این رابطه ذکر می کند : سلامت جسمانی، سلامت روانی و رضایت از زندگی. سلامت جسمانی مستلزم حفظ توان کارکردی جسمانی و رهایی از بیماری ها و آسیب دیدگی است . سلامت روانی، توانایی پایدار برابر تنش ها و حفظ تعادل عقلی و احساسی را منعکس می کند. رضایت از زندگی نیز نشانگر خوش بینی و رضایت از عرصه های مختلف زندگی مانند خانواده ، ازدواج، کار ، جامعه و محیط زیست است. وی معتقد است اغلب اوقات کنش های ابزاری و کنش های اظهاری یکدیگر را تقویت می کنند(همان، ص۱۲).
لین در مقایسه سرمایه اجتماعی با اشکال دیگر سرمایه ، سرمایه اقتصادی و سرمایه انسانی را شکل های را بکار می برد. « دارایی ارتباطی » شخصی سرمایه می نامند، حال آن که برای سرمایه اجتماعی عنوان سرمایه گذاری در این سرمایه، نه بروی فرد بلکه بروی روابط صورت می گیرد، یعنی اینکه افراد برای دست یابی به سود در تعاملات و شبکه سازی شرکت می کنند. وی به مواردی در چگونگی کارکرد سرمایه اجتماعی اشاره می کند که معتقد است در اشکال شخصی سرمایه به آن پرداخته نمی شود. به طور مثال، او به تسهیل جریان اطلاعات در برخی پیوندهای اجتماعی اشاره می کند که به واسطه آن اطلاعات سودمندی درباره فرصت ها و انتخاب ها به فرد می رسد و با پیوندها می توانند یک سازمان و کارگزاران یا حتی جامعه را از وجود و علایق افرادی که در صورت فقدان پیوندها ناشناس باقی می مانند را آگاه کند. چنین اطلاعاتی هزینه مبادله سازمان را برای بهره گیری از افراد بهتر و هزینه مبادله افراد برای یافتن سازمان های بهتر، کاهش می دهد. نهایتاً اینکه انتظار می رود روابط اجتماعی هویت و اعتبار را تقویت کند. اطمینان فرد از ارزش خود به عنوان عضوی از یک گروه اجتماعی که در منافع و منابع مشابهی شریکند موجبات حمایت عاطفی و تأیید برای حفظ سلامت فکری و استحقاق بهره مندی از منابع ضروری است. لین چهار عنصر اطلاعات، اعتبار اجتماعی و تایید را توضیح چگونگی کارکرد سرمایه اجتماعی در کنش ابزاری و کنش اظهاری می داند(لین، ۲۰۰۱).
سرمایه اجتماعی از دیدگاه فرانسیس فوکویاما
مباحث و مطالعات فوکویاما پیرامون سرمایه اجتماعی نیز مانند پاتنام در سطح کلان دنبال شده است. او سرمایه اجتماعی را در سطح کشورها و در ارتباط با رشد و توسعه اقتصادی آنها مورد بررسی قرار داده است.
بنابراین تعریف او از سرمایه اجتماعی یک تعریف جمعی بوده و سرمایه اجتماعی به منزله دارایی گروه ها و جوامع تلقی می شود. سرمایه اجتماعی را به سادگی می توان به عنوان مجموعه معینی از هنجارها یا ارزش های غیر رسمی تعریف کرد، که اعضای گروهی که همکاری و تعاون میانشان مجاز است در آن سهیم هستند. هنجارهایی که تولید سرمایه اجتماعی می کنند، اساسا باید شامل سجایایی از قبیل صداقت، ادای تعهدات و ارتباطات دو جانبه باشند. فوکویاما مانند پاتنام هنجارهای همیاری را شالوده سرمایه اجتماعی معرفی می نماید و می نویسد: فرض بر این است که سرمایه اجتماعی وجود رفتارهای هنجارهای رفتاری مبتنی بر تشریک مساعی را منعکس می کند. همچنین او مفهوم شبکه را در ارتباط با سرمایه اجتماعی طرح می نماید:
از دیدگاه سرمایه اجتماعی شبکه به عنوان نوعی سازمان رسمی به تعریف درنیامده بلکه به صورت یک ارتباط اخلاقی مبتنی بر اعتماد تعریف می شود. شبکه گروهی از عاملان منفردی است که در هنجارها یا ارزش های فراتر از ارزش ها و هنجارهای لازم برای دادوستدهای متداول بازار مشترک هستند. هنجارها و ارزش هایی که در این تعریف جای می گیرند از هنجار ساده دوسویه مشترک بین دو دوست گرفته، تا نظام های ارزشی پیچیده که مذاهب سازمان یافته ایجاد کرده اند ادامه می یابد. ملاحظه می شود مؤلفه های مورد بحث پاتنام در تعریف سرمایه اجتماعی اعم از شبکه های مشارکت مدنی با روابط افقی یا هنجارهای اعتماد و همیاری در بحث فوکویاما نیز تکرار می شود. فوکویاما بر خلاف دیگر نظریه پردازان سرمایه اجتماعی بر خصلت سرمایه اجتماعی تأکید می نماید: سرمایه اجتماعی زیر مجموعه سرمایه انسانی نیست چراکه این سرمایه متعلق به گروه هاست و نه افراد. » هنجارهایی که شالوده سرمایه اجتماعی را شکل می دهند، در صورتی معنا دارند که بیش از یک فرد در ان سهیم باشد. گروهی که حامی سرمایه اند ممکن است به کوچکی دو دوست باشند که با یکدیگر تبادل اطلاعات می کنند یا در پروژه ای به صورت مشترک همکاری می نمایند یا ممکن است در مقیاسی بزرگتر تمام یک ملت باشد. به همین دلیل کارکرد سرمایه اجتماعی ( بازدهی سرمایه ) در نظریات فوکویاما در سطح جامعه است، او معتقد است میزان بالای اعتماد در یک جامعه موجب پیدایش اقتصادی کاراتر می شود چرا که باعث حذف یا کاهش هزینه های مربوط به چانه زنی و مراقبت بر اجرای مفاد قراردادهای اقتصادی می گردد. او همچنین کارکرد دیگر سرمایه اجتماعی در سطح کلان را تقویت دموکراسی جامعه مدنی که در سال های اخیر به طور قابل توجهی کانون توجه نظریه پردازی های مردم سالاری بوده است در مقیاس وسیعی محصول سرمایه اجتماعی است. به این ترتیب فوکویاما در زمره کسانی نظیر کلمن و پاتنام قرار می گیرد که سرمایه اجتماعی را نوعی کالای عمومی یا به تعبیر نان لین دارایی جمعی قلمداد می کنند(علوی، ۱۳۸۹).
سرمایه اجتماعی از نظر بانک جهانی
بانک جهانی[۱۸] نیز سرمایه اجتماعی را پدیده ای می داند که حاصل تأثیر نهادهای اجتماعی ، روابط انسانی و هنجارها بر روی کمیت و کیفیت تعاملات اجتماعی است . تجارب این سازمان نشان داده است که این پدیده تأثیر قابل توجهی بر اقتصاد و توسعه کشورهای مختلف دارد . سرمایه اجتماعی برخلاف سایر سرمایه ها به صورت فیزیکی وجود ندارد، بلکه حاصل تعاملات و هنجارهای گروهی و اجتماعی بوده و از طرف دیگر افزایش آن می تواند موجب پایین آمدن جدی سطح هزینه های اداره جامعه و نیز هزینه های عملیاتی سازمان ها شود(توسلی، ۱۳۸۹).
بررسی نظریه های پیرامون سرمایه اجتماعی
عوامل ساخت سرمایه اجتماعی
بر مبنای نظر جیمز کلمن عوامل ساخت سرمایه اجتماعی از چهار دسته خارج نیست :
عوامل نهادی
عوامل خود جوش
عوامل بیرونی
عوامل طبیعی(پرندی، ۱۳۸۸).
عوامل نهادی
نهاد به معنای قانون، رسم، عرف، عادت و یا سازمانی است که در زندگی سیاسی یا اجتماعی مردم موثر واقع شده و نظام هدفداری را در جهت رفع نیازهای یک اجتماع سازمان یافته، ایجاد می کند. مثال بارز آن یک نهاد ، دولت است که به واسطه وضع قوانین و ایجاد نظام هدفدار موجب تشکیل سرمایه اجتماعی می شود. در برخی از قوانین به عنوان یک عامل نهادی به صورت عقلایی وضع می گردند تا انسان ها را وادار به مشارکت نمایند. دولت های کمونیستی نظیر اتحاد جماهیر شوروری سابق و چین دارای چنین خصوصیاتی بودند. در نظام های دموکراسی نیز قوانین به گونه ای وضع می گردد که بر پایه آن نهو تشکل هل رسمیت می یابند که مسئول ترویج ارزش های غیر رسمی اند مانند : احزاب سیاسی یا تشکل های مردمی. فوکویاما معتقد است، هرگاه رفتاری در اثر قدرت طلبی و سلطه یک گروه بر گروه دیگر در جامعه شکل بگیرد ، به عنوان عامل نهادی غیر عقلایی در تشکیل سرمایه اجتماعی به شمار می رود.
عوامل خودجوش
هنجارهایی که به صورت خودجوش به جای قانون و دیگر نهادهای رسمی از کنش های متقابل اعضای یک اجتماع به وجود می آیند و ناشی از انتخاب های تعمدی نیستند، به عنوان عوامل خودجوش در ایجاد سرمایه اجتماعی در نظر گرفته می شوند که به دو دسته عوامل خودجوش عقلایی و عوامل خودجوش غیر عقلایی تقسیم می شوند. هنگامی که کنش های افراد یک اجتماع در تقابل با یکدیگر هرچند غیرعمد ولی براساس تعقل و تفکر صورت می گیرد، هنجارهایی را به وجود می آورد که زمینه ساز تشکیل سرمایه اجتماعی است. ولی هنگامی که این کنش های متقابل، غیر منطقی و تصادفی باشند مانند همیاری و همکاری زنبورهای عسل در ساخت کندو که بدون هیچ تعقل و تفکر و به صورت غریزی صورت می گیرد، با نام عوامل خودجوش غیر عقلایی دسته بندی می گردد.
عوامل بیرونی
منظور از این دسته عوامل، هنجارهایی است که از جایی غیر از همان اجتماعی که در آن بکار رفته سرچشمه می گیرد. عواملی همچون دین و مذهب، ایدئولوژی و فرهنگ یا تجربه مشترک تاریخی جزء این گروه طبقه بندی می شوند. کلمن چنین بیان می کند : وبر به دین نه تنها به دلیل عامل ایجاد کننده اخلاق در کار ، بلکه به دلیل عامل ایجاد کننده شبکه های اعتماد در روابط تجاری و مبادلات اقتصادی توجه می کند. در دنیای مدرن امروز، تمامی بخش غیر دولتی که آن را جامعه مدنی می نامند ، میل به سازمان یافتن پیرامون ایدئولوژی ها دارند. از طرف دیگر بخش اعظم هنجارها از فرهنگ ها ناشی می شوند بدون آن که بتوان ارتباطی بین آنها و مذهب یافت.
عوامل طبیعی
در این گروه دو دسته از عوامل به صورت روابط خویشاوندی و همبستگی های قومی و نژادی قرار می گیرند. اهمیت خویشاوندی در مقایسه با دیگر ساختارهای اجتماعی از یک جامعه به جامعه دیگر به میزان زیادی فرق می کند. اما در هیچ جامعه ای خویشاوندی به صورت کامل محو نشده است. شواهد قابل مشاهده ای از علوم طبیعی وجود دارد که می گوید اجتماعی بودن نه تنها در انسان بلکه در دیگر موجودات نیز امری ذاتی است. از سوی دیگر در عین حال که اجتماعی بودن در انسان ها تا حدی ریشه در فرهنگ دارد ولی با گرایش های بنیانی به سمت اجتماعی بودن و با مسایل ژنتیکی نیز بسیار مرتبط است. قومیت و نژاد هردو از مقولاتی هستند که مردم اعتقاد دارند از منابع مهم هویت هستند. بنابراین بدون توجه به مسائل زیست شناسی و طبیعی و حتی کنش های اجتماعی در شناخت قومیت و نژاد، همبستگی های قومی و نژادی از عوامل طبیعی ساخت سرمایه اجتماعی به شمار می آیند(پرندی، ۱۳۸۸).
عناصر و مولفه های سرمایه ی اجتماعی
برخی عناصر اصلی سرمایه اجتماعی عبارتند از: آگاهی به امور عمومی، سیاسی و اجتماعی / اعتماد عمومی/ اعتماد نهادی/ مشارکت غیررسمی همیارانه/ مشارکت غیررسمی خیریهای / مشارکت غیررسمی مذهبی / شرکت در اتحادیهها ، انجمنها، سازمانها و موسسات مدنی رسمی. با این وجود به نظر ما مؤلفه های اعتماد اجتماعی، انسجام اجتماعی و مشارکت اجتماعی که در یک رابطه متعامل قرار گرفته و هر کدام تقویت کننده دیگریاند از مؤلفههای اصلی سرمایه اجتماعی محسوب میشوند. این سه مؤلفه از مفاهیم کلیدی جامعه شناسی نیز هستند.
۱-اعتماد اجتماعی[۱۹]
اعتماد و لازمه شکل گیری پیوندها و معاهدات اجتماعی است، اعتماد اجتماعی ایجاد کننده تعاون و همیاری است و فقط در این حالت است که در عین وجود تفاوتها قادر به حل مشکلات و انجام تعهدات اجتماعی میشود. اعتماد اجتماعی برگرفته از عدالت ـ برابری و امنیت اجتماعی نیز زاینده آنها میباشد. آنتونی گیدنز، اعتماد و تأثیر آن بر فرایند توسعه را زیربنا و زمینه ساز اصلی در جوامع مدرن میداند، هر جا که سطح اعتماد اجتماعی بالا باشد مشارکت و همیاری مردم در عرصههای اجتماعی بیشتر و آسیبهای اجتماعی کمتر است. زتومکا که در میان جامعه شناسان معاصر مبحث اعتماد اجتماعی را مورد عنایت ویژه قرار داده؛ معتقد است که توجه به اعتماد اجتماعی ایده جدیدی نیست، بلکه یک جریان چند قرنی است. بنظر او “برخورداری جامعه جدید از ویژگی های منحصر بفردی چون آینده گرایی؛ شدت وابستگی متقابل، گستردگی و تنوع جوامع، تزاید نقشها و تمایز اجتماعی، بسط نظام انتخاب، پیچیدگی نهادها و افزایش ابهام، ناشناختگی و تقویت گمنامی، و غریبه بودن نسبت به محیط اجتماعی، توجه به اعتماد اجتماعی و نقش آن در حیات اجتماعی شاهد رشد نوعی جهت گیری فرهنگ گرایانه که در خود نوعی چرخش از مفاهیم سخت به مفاهیم نرم را دارد. چنین چرخشی زمینه توجه عمیقتر به مفاهیم اعتماد را به دنبال داشته است و در طی دو دههگذشته شاهد موج جدیدی از مباحث مربوط به اعتماد در مفاهیم علوم اجتماعی بویژه جامعه شناسی هستیم. بیاعتمادی پدیدهای روانشناختی است که فرد اطمینان به خود را از دست میدهد و به ناتوانی خود اذعان دارد این روند از نقطه نظر کلان به بیاعتمادی در سطوح ملی میرسد، پدیده بیاعتمادی توان حرکت و خلاقیت را از خود میگیرد و او را به موجودی بیتحرک و خنثی تبدیل میکند، بحران سیاسی؛ اقتصادی و اجتماعی در سطح جامعه و فراگیر شدن آن باعث بیاعتمادی افراد میشود. و موجب سلب اعتماد افراد نسبت به همدیگر و مجموعه آنها نسبت به جامعه میشود و اتحاد و پیوستگی ملی به قیمت کسب امنیت فردی به خطر جدی میافتد، شدت چنین وضعیتی نزول معیارهای اخلاقی فرد و نادیده گرفتن معیارهای جمعی و در نهایت تجاوز به حقوق دیگران حتی به صورت آشکار و بصورت باجگیریهای مختلف است (اکبری، ۱۳۸۹، ص۱۱).
هرچه یک گروه اجتماعی دارای شعاع اعتماد[۲۰] بالاتری باشد، سرمایه اجتماعی بیشتری نیزخواهد داشت . چنانچه یک گروه اجتماعی برون گرایی مثبتی نسبت به اعضای گروه های دیگر نیز داشته باشد، شعاع اعتماد این گروه از حد داخلی آن نیز فراتر می رود. نگاه کریستوفر مور به دو مفهوم کلی است: تضاد و خصومت ؛ اعتماد و همکاری او با یک رویکرد روانشناختی به این دو مفهوم مینگرد و در واقع به دنبال این است که دریابد چگونه میتوان در گروه ها یا سازمان های اجتماعی اعتماد را جایگزین تضاد کرد. مور تضاد بین گروه ها را نتیجه پنج عامل کلی میداند که ماهیتی روانشناختی دارد:
- احساسات: منظور مور از این مفهوم، احساسات منفیای است که بین گروه ها نسبت به همدیگر وجود دارد.
- وجود تصورات قالبی و باورهای از پیش تعیین شده آنها نسبت بهم.
- عدم اعتماد: بنظر مور یکی از مسائل مهمی که باعث تضاد در یک گروه میشود بیاعتمادی و عدم اطمینان افراد از همدیگر است.
- مشروعیت: که خود شامل مشروعیت خود افراد، مشروعیت خود نیازهای آنها میشود.
- فقدان ارتباطات حاکم بر گروه یا سازمان.
کریستوفر دبلیومور می گوید تنها در صورتی میتوان اعتماد را جایگزین تضاد کرد که این موانع وجود نداشته باشند.(همان: ۱۵-۱۴)
۲-انسجام اجتماعی[۲۱]
امیل دورکیم از اولین جامعه شناسانی است که مفهوم انسجام و همبستگی اجتماعی را مورد مطالعه قرار داده است و وجود آن را برای هر جامعهای لازم میداند. جاناتان ترنر به نقل از دورکیم میگوید انسجام وقتی رخ میدهد که عواطف افراد به وسیله نمادهای فرهنگی تنظیم شوند، جاییکه افراد متصل به جماعت، اجتماعی شده باشند، جایی که کنشها تنظیم شده و به وسیله هنجارها هماهنگ شدهاند و جایی که نابرابری ها قانونی تصور میشود(اکبری، ۱۳۸۹).
بنابراین جوامع مادامی که جمعیت آنها اندک بوده و جوامعی ساده با باورها و ارزش های محدود و ساده بودند انسجام در آنها مکانیکی بوده است اما دورکیم معتقد است جوامع سنتی در روند تکاملی خود تحت تأثیر عواملی، تغییراتی را در خود پذیرا میشوند مهمترین این عوامل از نظر دورکیم پیشرفت تقسیم کار است که باعث تحولی عظیم در این جوامع گشته و در حقیقت بدلیل تقسیم کار است که جامعه سنتی مبتنی بر انسجام مکانیکی به جامعه صنعتی مبتنی بر همبستگی ارگانیکی تبدیل میگردد. لذا وجود تقسیم کار است که جامعهای با ماهیتی سنتی را به جامعهای دگرگون شده و با ماهیتی صنعتی بدل میکند. تقسیم کار هر چه پیچیدهتر و تخصصیتر میشود توافق روی دایرههای اخلاقی کاهش مییابد و تمایزات بین افراد رشد می کند وفاق حاصل از انسجام مکانیکی جای خود را به وفاق جدیدی میدهد که برخاسته از انسجام ارگانیکی نظم جدید است (همان :۱۸). اما در این زمینه که چه چیزی تقسیم کار را ایجاد و تشدید میکند دورکیم میگوید «بین تراکم مادی و تراکم اخلاقی پیوند نزدیکی وجود دارد به گونهای که با افزایش تراکم مادی دورکیم به عناصری چون افزایش تراکم جمعیت، افزایش و تشکیل شهرنشینی، تعداد و سرعت راههای ارتباطی و حمل و نقل اشاره دارد». دورکیم معتقد است وقتی جامعهای افزایش یافته متنوع میگردد. رشد و افزایش تعاملات افراد به پیچیدگی و تخصصیتر شدن تقسیم کار و تراکم اخلاقی می انجامد و به تعبیر گیروشه از این جریان متحرک عمومی، لاجرم درجه بسیار بالایی از فرهنگ حاصل خواهد شد. و بنا براین همین شدت روابط است که تمدن را در جوامعی میسازد که انسجامش دیگر از نوع ارگانیکی است.(همان :۱۸-۱۹).
توجه : برخی کارهای داوطلبانه در جهت گسترش انسجام اجتماعی :
۱- جمع آوری اعانات و کمک های نقدی و غیر نقدی مردمی
۲- عیادت و دلجویی از بیماران و مددجویان
۳- برگزاری مسابقات ورزشی با هدف شادی بخشی ، امیدزایی و جمع آوری کمک ها
۴- همراهی ، همدلی ، مساعد و مصاحبت با بیماران
۵- همراهی بیماران در امور جاری زندگی مانند پیاده روی ، درد دل کردن ، هواخوری ، رفتن به سفرهای کوتاه و مقدور ، ایجاد تنوع و…
۶- کمک به افراد معلول در انجام برخی کارهای سخت زندگی روز مره