از دیدگاه ابراهیم پور ازبری و همکاران (۱۳۹۴) شرکتها همواره به دنبال کسب اطلاعات و ترویج دانش صادراتی در زیرمجموعههای مختلف خود بوده اند تا بتوانند عملکرد موفق خود را درزمینه صادرات تضمین نمایند. ازجمله رویکردهایی که می تواند در ایجاد دانش صادراتی مؤثر باشد، دوسوتوانی در سازمان است. دوسوتوانی با ایجاد دو قابلیت کلیدی(اکتشاف و بهره برداری) در شرکتهای صادراتی، موجبات استفاده اثربخش و کارا از بازار صادراتی را فراهم کرده و بدینترتیب زمینهساز توسعه نوآوری در محصولات شرکت میباشد.
در تحقیق پیش رو مقدار آماره t مربوط به مسیر نهم مدل برابر ۰۶۸/۳ میباشد که از ۹۶/۱ بزرگتر است بنابراین میتوان گفت که مسیر مربوطه در سطح اطمینان ۹۵ درصد معنادار میباشد. با توجه به ضریب مسیر بهدستآمده برای این مسیر، میزان تأثیرگذاری قابلیت جذب دانش بر عملکرد صادرات برابر ۴۳/۰ میباشد. با توجه به مطالعات انجامگرفته در این حوزه میتوان نتیجه گرفت که ظرفیت جذب دانش بهعنوان متغیر مداخلهگر میتواند باعث بهبود عملکرد صادراتی شرکتها گردد. میزان میانگین ظرفیت جذب دانش حدود ۳٫۵۹۰ میباشد که این عدد وضعیت مطلوبی از این متغیر را در شرکت به نمایش میگذارد.
“فرضیه دهم“
قابلیت یادگیری سازمانی تأثیر مثبتی بر عملکرد صادرات دارد.
از دیدگاه فرناندز و آلگره (۲۰۱۵) قابلیت یادگیری سازمان مجموعهای از پنج عامل تسهیلکننده است: آزمایشگری، ریسکپذیری، تعامل با محیط، گفتوگو و تصمیمگیری مشارکتی. درنتیجه تقویت قابلیت یادگیری سازمانی نشاندهنده روشی است که مدیران تلاش میکنند طرحهایی را اجرا کنند تا فرآیندهای یادگیری تسهیل شود. با توجه به موارد ذکرشده صادرات هم بهعنوان فرایند یادگیری ممکن است درک شود به دلیل اینکه صادرات شرکتها را قادر میکند تا با مشتریان بینالمللی سازگار شوند و از این طریق میتوان گفت که قابلیت یادگیری سازمانی بر عملکرد صادرات شرکت تأثیر مثبتی دارد.
بارپیت و راندینلی[۲۳۵](۱۹۹۸) نشان دادهاند که یادگیری سازمانی انگیزهای برای تصمیمگیری شرکتهای کوچک در مورد صادرات است. بهطور سنتی یادگیری سازمانی منجر به توسعه صادرات شرکت و بهتدریج باعث افزایش تعهد به بازارهای خارجی میشود.
یو[۲۳۶] (۲۰۰۰) نشان داد که یادگیری سازمانی تحت شرایط معینی به بهبود عملکرد صادرات کمک میکند. باوجوداین تلاشها، کار کمی روی اینکه چرا بعضی سازمانها سریعتر از دیگران یاد میگیرند و اینکه چگونه یادگیری میتواند مورداستفاده قرار گیرد تا مزایای رقابتی در بازارهای صادراتی از طریق قابلیتهای یادگیری سازمانی گسترش یابد، انجامشده است (بالابانیس[۲۳۷] و همکاران،۲۰۰۴).
در تحقیق آلگره[۲۳۸] و همکاران(۲۰۱۱) بیانشده است که قابلیت یادگیری سازمانی بهصورت غیرمستقیم از طریق متغیر عملکرد نوآوری، باعث افزایش عملکرد صادرات خواهد شد. شرکتهای نوآور تمایل به موفقیت در بخش صادرات دارند و این نوآوری از طریق یادگیری سازمانی افزایش مییابد زیرا قابلیت یادگیری سازمانی بهعنوان یک عامل سازمانی به بهبود استفاده از منابع تکنولوژی منجر میشود.
در تحقیق گیلانی و زحمتکش(۱۳۸۹) ذکرشده است که یادگیری سازمانی بهصورت غیرمستقیم از طریق کیفیت روابط بر عملکرد صادراتی تأثیرگذار است. بازارمحوری و یادگیری محوری بهعنوان نوعی فرهنگ سازمانی، جزء منابع سطح شرکتی محسوب شده که باعث میشود تا صادرکنندگان در فهم و ارائه پاسخ به نیازهای شرکای خود صلاحیت لازم را به دست آورند. تلاش صادرکننده در جهت درک و جلب رضایت شرکای خود باعث میشود تا شرکاء باور نمایند که صادرکننده در انجام تعهدات خود، خبره بوده و در راستای جلب بهترین منافع شرکای وارداتی خود عمل میکند. بنابراین شریک وارداتی به احتمال زیاد به همکاری با صادرکننده اعتماد نموده به آن متعهد خواهد شد .بهاینترتیب بازارمحوری و یادگیری محوری باعث تسهیل روابط میان صادرکننده-وارد کننده شده و کیفیت چنین روابطی را بهبود بخشیده و باعث ارتقای عملکرد صادراتی میشود. مدیران صادرات باید این مقوله را موردتوجه قرار دهند که ایجاد محیطی مبتنی بر یادگیری میتواند به مدیران صادرات کمک نماید تا با واردکنندگان خارجی روابطی را ایجاد کرده و آن را تقویت نمایند .
مقدار آماره t مربوط به مسیر دهم مدل برابر ۳۹۲/۱ میباشد که از ۹۶/۱ کوچکتر است بنابراین میتوان گفت که مسیر مربوطه در سطح اطمینان ۹۵ درصد معنادار نمیباشد. بهعبارتدیگر یادگیری سازمانی بر عملکرد صادرات تأثیرگذار نیست. طبق گفته بالابانیس و همکاران(۲۰۰۴) بررسی قابلیت یادگیری سازمانی برای کسب مزیت رقابتی در بازارهای خارجی نیاز به پژوهشهای بیشتری دارد و بسیار هم حائز اهمیت میباشد. با توجه به حضور محقق در شرکتهای مواد غذایی جهت توزیع پرسشنامه این موضوع مدنظر قرار گرفت که در بسیاری از این شرکتها مدیران عامل به یادگیری سازمانی توجه چندانی نداشته و یادگیری را بهعنوان هزینه میپندارند تا سرمایهگذاری و این موضوع از میزان میانگین قابلیت یادگیری سازمانی که عددی معادل ۳٫۶۲ است نیز قابل استنباط است. شایانذکر است که یادگیری سازمانی بهعنوان فرآیندی حیاتی باید در سازمانها جریان پیدا کند و نهادینه شود. به همین دلیل نیاز است که در صنایع دیگری غیر از صنعت مواد غذایی هم رابطه قابلیت یادگیری سازمانی و عملکرد صادرات موردبررسی قرار گیرد تا نتایج دقیقتری به دست آید.
-
-
-
- مدل نهایی تحقیق
-
-
نتایج تحقیق نشان داد که از ۱۰ فرضیه موردبررسی، ۷ فرضیه مورد تأیید قرار گرفت و ۳ فرضیه شامل (فرضیه اول: گرایش کارآفرینانه بر عملکرد صادرات تأثیر دارد) و (فرضیه ششم: تعهد عاطفی تأثیر مثبتی بر عملکرد نوآوری دارد) و (فرضیه دهم: قابلیت یادگیری سازمانی تأثیر مثبتی بر عملکرد صادرات دارد) دراین مطالعه مورد تأیید واقع نشد. مدل نهایی این تحقیق به شکل زیر است:
نکته: مسیرهایی که با نقطهچین مشخص شده اند فرضیات ردشده میباشند.
شکل۵-۱ مدل نهایی تحقیق
-
-
-
- پیشنهادها
-
-
در این بخش پیشنهادهای پژوهش در قالب پیشنهادهای کاربردی و پژوهشی ارائه میگردد.
-
-
-
-
-
- پیشنهادهای کاربردی
-
-
-
-
با در نظر گرفتن شدت رقابت و موانع ورود، جهانیشدن یک بنگاه و ورود به بازارهای جهانی پدیدهای اتفاقی و یکباره نیست. گذشتن از موانع، ورود و تاب آوردن در مقابل رقابت شدید در بازارهای جهانی مستلزم برنامه ریزی هوشمندانه و تلاشهای مستمر میباشد. اکثر شرکتهای ایرانی توان ورود به بازارهای بینالمللی را ندارند و یا به فروش در بازارهای داخلی عادت کرده و ترس از ورود به بازارهای خارجی را دارند. درنتیجه صادرات غیرنفتی کشور از اهداف تعیینشده در برنامه های توسعه کشور عقب میباشد. بخش اعظمی از این عقبافتادگیها ناشی از ضعف شرکتها در بروز رسانی تکنولوژی و بازاریابی، عدمتوجه در جذب دانش جدید مربوط به روشهای کاری در سازمان، کیفیت پایین محصولات، استفاده از افراد ناکارآمد و غیر متعهد در پستهای مدیریتی و غیره میباشد. در این بخش با توجه به این مطالب پیشنهادهایی شده است شامل:
- با توجه به رد فرضیه اول شرکتهایی که تمایل دارند در بازارهای صادراتی نسبت به رقبا پیشی بگیرند و پیشگام باشند بهتر است بخش جداگانهای تحت عنوان بخش صادرات داشته باشند تا فرایند تحقیقات بازاریابی صادراتی، پیگیری سفارشهای مشتری (مشتری مداری)، ارتباط با نمایندگان محلی، یافتن بازارهای جدید و غیره بهطور دائم پیگیری شود.