إِنَ هَذَا الْمَالَ لَیْسَ لِی وَ لَا لَک وَ إِنَّمَا هُوَ فَیْءٌ لِلْمُسْلِمِین (صبحی صالح، ۱۴۱۴ ق، ص ۳۵۳)
«بیشک این مال نه از آن من است و نه از آن تو، بلکه غنیمت مسلمانان است.»
دقت نظر امام (ع) در رعایت عدالت اقتصادی بسیار قابل توجه است. همانطور که در احادیث اشاره شد ایشان بینیازی مردم را نتیجه برقراری عدالت در جامعه میدانند و فعالیتهای چشمگیری در این زمینه انجام دادند.
۴-۲-۲-۳- نقش الگویی حضرت (ع) در زندگی شخصی
سیره عملی حضرت علی (ع) نقش به سزایی در عملکرد و نحوه زندگی مردم جامعه خصوصاً شیعیان ایشان دارد؛ چرا که ایشان به عنوان امیر مؤمنان و شخص اول جامعه اسلامی، الگوی همه مردم بوده و نگاه دقیق به زندگی ایشان درس معیشت متعادل و خداپسندانه برای همگان اعم از ثروتمندان و فقرا است. سیره عملی حضرت (ع) خاطر نشان میسازد که ایشان در درجه اول خودشان عامل به نصایح و توصیههایشان بوده و از عواملی که باعث به وجود آمدن فقر میشود پرهیز میکردند. به عبارت دیگر سبک زندگی امیرالمؤمنین (ع) حاوی بهترین نکتهها برای پیشگیری از فقر است که در ادامه به تعدادی از آنها اشاره میکنیم.
الف) شکرگزاری نعمتها و ذکر الهی
همانطور که در فصل قبل اشاره شده، به فرموده امیرالمؤمنین (ع) شکر گزاری و عدم کفران نعمتهای الهی باعث خیر و برکت و فزونی نعمت میشود. با نگاهی به سیره حضرت (ع) متوجه میشویم که ایشان در زندگی خودشان به اندک مالی قانع بوده و شکر گزار نعمت الهی بودهاند.
چون وقت شام خوردن رسید، مقداری نان و نمک آوردند، عقیل گفت: این که چیزی نیست؟! علی (ع) فرمود: أوَ لَیسَ هذا مِن نِعمَهِ اللَّه؟ «آیا این نعمت خدا نیست؟ خدا را هزار بار شکر!» (حکیمی، ۱۳۸۰، ج ۴، ص ۳۴۴)
گسترش فرهنگ شکر گزاری و راضی شدن به رضایت الهی در جامعه یکی از عوامل مهم در پیشگیری و مبارزه با فقر است.
ب) ساده زیستی و قناعت
سبک زندگی امام علی (ع) بر اساس ساده زیستی و غیر تجملاتی بوده است و امام (ع) تمام تلاش را نمودهاند تا درد قشر محروم را لمس نمایند و خود مانند فقیران و پا برهنگان جامعه زندگی نماید. ایشان در روایتی اهمیت این امر را این طور بیان فرمودند:
إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی فَرَضَ عَلَی أَئِمَّهِ [الْحَقِ] الْعَدْلِ أَنْ یقَدِّرُوا أَنْفُسَهُمْ بِضَعَفَهِ النَّاسِ کیلَا یتَبَیغَ بِالْفَقِیرِ فَقْرُه (صبحی صالح، ۱۴۱۴ ق، ص ۳۲۵)
«خدا بر پیشوایان دادگر واجب فرموده که خود را با مردم ناتوان برابر نهند تا فقر و ناداری، فرد تنگدست را به هیجان نیاورد و به طغیان واندارد».
امام (ع) در سفارش به کارگزارانش، نحوه سلوک شخصی و ساده زیستی خود را به عنوان نمونه بیان میدارند که از دنیا به دو جامهای کهنه بسنده کردهاند:
أَلَا وَ إِنَّ إِمَامَکمْ قَدِ اکتَفَی مِنْ دُنْیاهُ بِطِمْرَیهِ وَ مِنْ طُعْمِهِ بِقُرْصَیهِ … لَا حُزْتُ مِنْ أَرْضِهَا شِبْراً وَ لَا أَخَذْتُ مِنْهُ إِلَّا کقُوتِ أَتَانٍ دَبِرَهٍ وَ لَهِی فِی عَینِی أَوْهَی وَ أَوْهَنُ مِنْ عَفْصَهٍ مَقِرَه (صبحی صالح، ۱۴۱۴ ق، ص ۴۱۷)
«آگاه باش که پیشوای شما، از دنیای خود به دو جامه کهنه و از طعام آن به دو قرص نان بسنده کرده است… یک وجب از زمین آن را حیازت نکردم و جز به اندازه قوت جانداری مجروح که غذایش شود از قوت آن بر نگرفتم. این دنیا در چشم من از دانه تلخ ناچیزی که به کار و دباغی در آید، پستتر و خوارتر است.»
سیره علی (ع) بیشتر برگزیدن فقر و ترک تجمّلات دنیا بود. ابو رجاء میگوید: سادگی زندگی حضرت علی (ع) در حد شعار یا برای مصرف اجتماعی و زهد فروشی نبوده است و بلکه به فرموده امام باقر (ع):
وَ لَقَدْ وُلِّی النَّاسَ خَمْسَ سِنِینَ فَمَا وَضَعَ آجُرَّهً عَلَی آجُرَّهٍ وَ لَا لَبِنَهً عَلَی لَبِنَهٍ وَ لَا أَقْطَعَ قَطِیعَهً وَ لَا أَوْرَثَ بَیضَاءَ وَ لَا حَمْرَاء (کلینی، ۱۴۰۷ ق، ج ۸، ص ۱۳۰)
«حضرت امیر (ع) مدت پنج سال حکومت داشت در این مدت آجری بر آجر یا خشتی بر خشت ننهاد و هیچ تیولی را به کسی اختصاص نداد و هیچ طلا و نقرهای را به ارث باقی نگذاشت.»
بکر بن عیسی میگوید: علی (ع) میفرمود:
یا أهلَ الکوفِه إذا أنا خَرَجتُ مِن عِندِکم بِغَیرِ راحِلَتی وَ رَحلِی وَ غُلامِی فُلانٌ فَأنَا خائِنٌ (ابن ابی الحدید، ۱۴۰۴ ق، ج ۲، ص ۲۰۰)
«ای کوفیان! اگر از پیش شما بیرون رفتم به جز با مرکب، بار سفر و غلامم، پس من خیانتپیشهام!»
و این روش حکومت در طول تاریخ برای همه حاکمان مدعی دینداری و یا مدعی حکومت دینی الگویی کامل است که تبعیت از آن حاکمان را با قشر محروم جامعه همراه کرده و فشار هزینهها و سختیهای زندگی بر آنان کمتر و قابل تحمل میکند.
ج) جدیت و اهتمام به کار و تلاش
یکی از ویژگیها و ارزشهای رفتاری امام علی (ع)، برخورداری از وجدان کاری نیرومند است. همانطور که در فصل پیش اشاره شد، یکی از مهمترین عوامل گسترش فقر بیکاری و تنبلی است؛ و بالعکس روحیه کار و وجدان کاری لازمه پیشرفت و رشد اقتصاد است. امیرالمؤمنین (ع) پس از توصیههای مکرر به کار و تلاش خودشان هم لحظهای بیکار نبودند و با این روش زندگی دنبال نکردن لوازم معیشت را در سیره عملیشان هم مذمت کردند.
یکی از رفتارهای شگفتانگیز امام در این زمینه، که نهایت وجدان کاری او را نشان میدهد، رفتار او در جریان جنگ خیبر است. در مقطعی از این جنگ امام (ع) به دلیل بیماری شدید چشم قادر به حضور در میدان نبرد نبود. ولی قدرت وجدان کاری در چنین حالتی هم اجازه بیکاری و آسایش به او نداد. وقتی که اصحاب در جستجوی وی بر آمدند او را مشاهده نمودند که در همان حالت چشم درد به آسیاب رفته و مشغول آسیاب کردن شده است. (احمد حنبل، ۱۴۰۳ ق)
امام (ع) برای اینکه از وقت موجود بیشترین استفاده را برده و لحظهای از آن را هدر ندهد، کارهای خود را بر اساس یک برنامه دقیق تنظیم کرده و برای هر کدام از آنها وقت مشخصی قرار داده بود. امام باقر (ع) در بیان برنامه کاری حضرت (ع) میفرمایند:
کانَ عَلی ع إذَا صَلَّی الفَجرَ لَم یزَل مَعقِبَاً إلی أن تَطلع الشَّمس فإذَا طَلَعِت اجتَمَعَ إلَیهِ الفُقَراءُ وَ المَساکینُ وَ غَیرُهُم مِنَ النّاسِ فَیعلَمُهُم الفِقهَ وَ القُرآنَ وَ کانَ لَهُ وَقتٌ یقَوُمُ فیهِ مِن مجَلِسِهِ (ابن ابی الحدید، ۱۴۰۴ ق، ج ۴، ص ۱۰۹)
«(برنامه کار) علی (ع) چنین بود که؛ هنگامیکه نماز صبح را به جا میآورد، پیوسته مشغول تعقیبات نماز بود تا اینکه خورشید طلوع کند، زمانی که خورشید طلوع میکرد، فقیران و بینوایان و سایر مردم نزد او جمع میشدند و به آنها فقه و قرآن میآموخت و برای او وقت مشخصی بود که از این جلسه بر میخاست.»
روایات سیره حضرت (ع) نشان میدهد که جدیت امام (ع) در کار به گونهای است که از لحظه لحظه اوقات خود بهره میگیرد و هیچ فرصتی و لو اندک را برای ارائه یک کار مفید از دست نمیدهد.
د) رعایت عدالت و دوری از ظلم
رعایت عدالت لازمه تحقق نظام اقتصادی اسلامی سالم و دور از اختلاف طبقاتی است. نگاه به سیره حضرت (ع) جایگاه عدالت را در زندگی شخصی ایشان نشان میدهد.
در احقاق الحق نقل شده:
امیر مؤمنان، شبی وارد بیتالمال شد و تقسیم اموال را مینوشت. طلحه و زبیر بر او وارد شدند. حضرت (ع) چراغی را که به بیتالمال تعلق داشت و در برابرش بود، خاموش کرد و فرمود تا چراغی از خانهاش آوردند. (الحسینی، ۱۳۸۰)
عبدالرحمان بن ابی بکر میگوید:
علی بن ابیطالب (ع) از بیتالمال ما (بصره)، چیزی برنداشت تا زمانی که از ما جدا شد، جز پوستینی پست، یا لباسی سیاه از منطقه دارابگرد [در شیراز]. (ابن عساکر، ۱۴۱۵ ق)
روایات بسیاری گویای عدالت علی (ع) در زندگی شخصیاش است که ما به ذکر دو روایت اکتفا کردیم. در این جا توجه به این مطلب ضروری است که، امام (ع) در توزیع بیتالمال، هیچ تفاوتی بین خویشاوند و بیگانه قائل نبود و با همگان به مساوات رفتار مینمود. تأمل در رفتار حکیمانه امام (ع) در این دو زمینه انسان را به این مسأله مهم رهنمون میسازد که اسلام عدالت اقتصادی و وحدت اجتماعی را با چه روشی دنبال میکند. امام انسانیت با این رفتار به همگان میآموزد که اسلام چگونه هم به منافع اجتماعی میاندیشد و هم گرایشهای فطری افراد و علقههای عاطفی و پیوندهای نسبی آنها را در نظر میگیرد. امام (ع) با سیره پاک خود، جایگاه هر یک از این دو موضوع را به خوبی نشان داده است.
تبعیت از این صفت امام (ع) جامعه را به سمت ایجاد نظام عادلانه پیش برده و فسادهای مالی را از جامعه دور میکند. پس از این امر که اقتصاد به یک سلامت نسبی میرسد و میزان فقر در جامعه کاهش مییابد.
ه) شرکت در خیرات مالی و دستگیری از نیازمندان
همانطور در این فصل اشاره کردیم، دستگیری از نیازمندان به وسیله بودجهای که از پرداخت مستحبات و خیرات مالی مردم جمع میشود یکی از راهکارهای مبارزه با فقر است. امیرالمؤمنین (ع) نیز در زندگی شخصیشان در این زمینه کوتاهی نکردند و در ایام دارایی و ناداری در خیرات مالی شرکت میکردند. اهتمام حضرت (ع) به این امر را در دو بخش انفاقها و اوقاف بررسی میکنیم:
ه-۱- انفاقهای حضرت (ع)
کمک مالی به نیازمندان، خصوصاً کسانی مانند ایتام و خانوادههای بیسرپرست و از کارافتادگان که دستشان از تمامی راههای کسب درآمد کوتاه شده است، در شیوه تخصیص درآمد امام دارای اولین اولویت است. ترتیب این اولویت در رفتار امام از موقعیت ممتاز ایشان در ایمان به خدا و روز جزا و پیمودن مراحل عالی تکامل وجودی، ریشه گرفته است. مقدم داشتن رفع نیازهای دیگران بر نیازهای خود در سراسر تاریخ زندگانی امام (ع) مشهود است. حضرت (ع) نه تنها در روزگار ثروتمندی سالهای پایانی عمر بلکه از همان سالهای تنگدستی اوایل هجرت به این صفت والای انسانی شناخته شده بود. به گونهای که آیات متعددی از قرآن کریم در شأن ایثار و انفاق ایشان نازل گردید.
از جمله این آیات، آیهای مشهور به «آیه ایثار[۵۷]» است. این آیه هنگامی نازل شد که امام (ع)، گرسنهای را که بر پیامبر وارد شده بود، به منزل خود برد و اهلبیت آن حضرت (ع) غذای خود را، که تنها غذای موجود در خانه بود، بدو دادند و خود گرسنه خوابیدند. (العروسی، ۱۴۱۲ ق)
«آیه ولایت[۵۸]» نیز هنگامی نازل گردید که علی (ع) در حال رکوع، انگشتری خویش را به نیازمندی انفاق میکند. (طباطبایی، ۱۳۹۴ ق)
روزی امیرالمؤمنین (ع) چهار درهم داشت، درهمی را شبانه و درهمی در روز، یک درهم آشکارا و یک درهم در نهان انفاق کرد و آیه ۲۷۴ سوره بقره[۵۹] در مدح ایشان نازل گردید. (العیاشی، ۱۳۸۰ ق)
محمد بن الصمه از طریق پدرش از عموی خود نقل میکند:
«شبی در مدینه مردی را دیدم، که مشکی بر دوش و قدحی در دست گرفته بود و میگفت: ای خدای من، که صاحب اختیار و آفریدگار و پناه دهنده مؤمنانی، قربانی امشب مرا بپذیر، به چیزی جز آنچه در این قدح دارم و آنچه بر دوش کشیدهام به شبانگاه در نیامدهام، و تو خود میدانی که من علیرغم شدت گرسنگی و نیازی که به این مشک داشتم، به خاطر هدیه به پیشگاهت آن را از خود دریغ داشتم، پروردگار من! پس روی مرا بر نگردان و دعایم را بپذیر! بدو نزدیک شدم، تا آن که او را شناختم، او علی بن ابیطالب بود، به سراغ مردی رفت و اطعامش نمود.» (مجلسی، ۱۴۰۳ ق)
اینگونهایات و روایات رفتار انفاق آمیز امام را در شرایطی که خود ایشان نیز در زمره نیازمندان قرار داشت، نشان میدهند. ملاحظه رفتار امام در شرایط تمکن مالی نیز نشان دهنده تداوم همین وضعیت است. حکایات در نقل شیوه کمکهای مالی امام (ع) بسیار زیاد است، لذا جهت اختصار از ذکر همه آنها پرهیز کرده و به همین مقدار اکتفا میکنیم.
نکتهای که در تحلیل این بخش از سیره اقتصادی امام (ع) لازم به تذکر است این است که مصرف شخصی ایشان همواره در کمترین مقدار ممکن و انفاقشان به بیشترین مقدار بوده است. چنین رفتاری برای جایگاه رفیع امام (ع) در هدایت و اصلاح گرایشهای طبیعی و خود محور انسان، کاملاً مناسب و زیبنده است.
ه-۲- اوقاف[۶۰] حضرت (ع)
وقف، یکی از راهبردهای مترقی اسلام برای تأمین نیازهای عمومی به ویژه نیازهای اقشار آسیبپذیر است؛ سنت وقف، در زمان رسول خدا (ص)، با راهنماییهای گفتاری و رفتاری ایشان به خوبی در رفتار مسلمانان جای گرفته بود. به گونهای که گفتهاند: «هیچ یک از اصحاب ایشان نبود که چیزی را وقف نکرده باشد.» (ابن شبه، ۱۴۰۳ ق)
مولای متقیان هم، تمامی املاکی را که به برکت بازوان پرتوانش آباد ساخته بود، وقف نیازمندان نمود و در حالی به ملاقات پروردگار شتافت که از اموال دنیا چیزی به جز ۷۰۰ درهمی که از سهم بیتالمال خویش برای مایحتاج خانوادهاش کنار گذاشته بود نداشت. (ابن حیون، ۱۳۸۵ ق)
در روایتی آمده هنگامی که علی (ع) با ضربات طاقتفرسای خود، آب گوارا را در صحرای ینبع جاری ساخت، مردم، با مشاهده این آب گرانبها که مانند گردن شتر از زمین میجوشید، گفتند: وارثان علی را بشارت دهید! اما او وارثان این ملک را چنین بشارت دارد:
بَشِّرُوا الوارِثَ، ثُمَّ تَصَدَّقَ بِهَا عَلَی الفُقَراءِ وَ المَساکینَ وَ ابنَ السَّبیلِ وَ فی سَبیلِ اللِّه القَرِیبَ وَ البَعیدَ فِی السِّلمِ وَ الحَربَ لِیومِ تَبیضُّ وُجُوهُ وَ تَسوَدُّ وُجُوهُ لِیصرِفَ اللّهَ بِها وَجهی عَنِ النّارِ وَ لِیصرِفَ النّارُ عَن وَجهِی (طوسی، ۱۳۱۸ ق، ج ۹، ص ۱۴۸)
«وارثان را بشارت ده! همه را بر نیازمندان و بینوایان و در راه خداوند برای واماندگان دور و نزدیک، در صلح و جنگ، وقف نمود تا به روزی که در آن، چهرههایی به سفیدی و چهرههایی دیگر به سیاهی میروند، خداوند متعال مرا از آتش باز دارد و رویم را از آن در امان دارد!»
امام (ع) در مورد سایر املاک نیز رفتاری مشابه این داشتهاند. یکی از موارد مشهور موقوفات او چاههای «ابونیزر» و «بغیبغه» است. ابونیزر پس از گزارش کیفیت حفر این چاهها میگوید: پس از آنکه آب این چاهها مانند گردن شتر فوران نمود، حضرت (ع) به سرعت بیرون آمد و فرمود: «گواهی میدهم که این آب وقف است» (ابن شهر آشوب، بیتا)
سوم. کسانی که برای فیسبوک تأثیری پنجاهدرصدی قائلاند؛[۲۱۸]
چهارم. کسانی که میگویند تأثیر فیسبوک روی آنها بسیار و تعیینکننده بوده است؛[۲۱۹]
پنجم. کسانی که میگویند فیسبوک روی آنها تأثیری نداشته، ولی روی دیگران تأثیر بسیار و تعیینکنندهای داشته است.[۲۲۰]
در دستهبندی اول، گروه دوم با ۱۳ مشارکتکننده بیشترین تعداد را داراست؛ یعنی تقریباً نصف مشارکتکنندهها ابتدا جزء تحریمیها بودهاند، ولی بهمرور زمان به شرکت در انتخابات ترغیب شدهاند و درنهایت تصمیم گرفتهاند رأی دهند. گروهی که بعد از آن بیشترین تعداد را داراست، گروه چهارم است با ۹ مشارکتکننده. در دستهبندی دوم هم گروههای پنجم با ۹ مشارکتکننده و دوم و چهارم هریک با ۸ مشارکتکننده بیشترین تعداد را دارند.
در ادامه سعی میکنیم تمهای کلی صحبتهای مشارکتکنندهها را دربارۀ تأثیر فیسبوک در شکلگیری نظر انتخاباتیشان ارائه کنیم:
۱.۴.۲.۴. تابو بودن مشارکت و نبود ابزاری جز فیسبوک
یکی از نکاتی که تعدادی از مشارکتکنندهها عنوان میکنند، «تابو» بودن مشارکت تا چند ماه پیش از انتخابات است. آنها میگویند بهواسطۀ جریانات ۸۸، انتخابات ۹۲ شرایطی «ویژه» داشت و اوضاع «پیچیده» بود. بسیاری از مردم که فکر میکردند حقشان در انتخابات ۸۸ زائل شده است، میگفتند در هیچ انتخاباتی شرکت نخواهند کرد و حرفزدن از شرکت در انتخابات برایشان نوعی «تابو» بود. علی که خودش از جریانسازهای آن روزها بوده است، در توصیف این وضعیت میگوید:
در انتخابات ۹۲ فضای جامعه یهجوری بود که راحت نمیتونستیم بگیم بریم رأی بدیم، حالا سال ۸۸ هر اتفاقی افتاده، چون راهی جز این نداریم. اولش حتی یکی دو ماه سه ماه قبل از انتخابات میخواستی اینو بگی، یهجور همه حالت تهاجمی داشتن. میگفتن تو ساندیسخوری و خون شهدا و… . حالا باید میومدی ثابت میکردی بابا من اصن از شما بیشتر چیز بودم، ولی فک میکنم راه این نیست.
جو ناامید و ضدمشارکت در پایین، یک سوی ماجرا بود و فضای بسته و «امنیتی» از بالا سوی دیگر آن بود که در مجموع دست فعالان سیاسی را برای دعوت مردم به مشارکت و بسیج نیرو بسته بود. برخی از مشارکتکنندهها میگویند در این شرایطی فیسبوک یگانه ابزار موجود و تنها فضایی بود که امکان تبلیغ و بحث و ایجاد شور انتخاباتی را فراهم کرد. مهدی در توصیف این وضعیت میگوید:
مهمترین ابزاری که سیاسیون داشتن که به این فضا غلبه کنن، اتفاقاً توی این مقطع فیسبوک بود. چون که ما رسانه نداشتیم. شما خودتون شاهد بودین که اون موقع رسانهای نداشتیم، روزنامهها همه تعطیل شده بود بعد از وقایع ۸۸. تریبون نداشتیم، انجمنهای اسلامی دانشگاهها دراشون بسته شده بود. چیزی بهعنوان ابزار، چه رسانه چه احزاب نداشتیم، حزب مشارکت و مجاهدین و اعتماد ملی درش بسته شده بود. ما هیچ ابزار واقعی نداشتیم. تنها چیزی که عملاً اون نقش رو ایفا کرد که اون فضای یأس و ناامیدی رو برش غلبه کنه به نظرم فیسبوک بود.
برخی از مشارکتکنندهها حتی بر این نظرند که فیسبوک نهتنها روی کاربران خودش، بلکه در سطحی دیگر روی جامعۀ غیرفیسبوکی هم تأثیر گذاشت. آنها میگویند در هر خانوادهای لااقل یک نفر و عموماً از بین جوانترهای خانواده کاربر فیسبوک است و نگاهش به مسائل روی دیدگاه دیگر اعضای خانواده تأثیرگذار است. از نظر تعدادی از این مشارکتکنندهها، میزان تأثیر فیسبوک بر سطح جامعۀ غیرفیسبوکی در انتخابات ۹۲ درحدی بود که شاید اگر فیسبوک وجود نداشت، نتیجۀ انتخابات طور دیگری رقم میخورد. مسعود دراین مورد میگوید:
اینکه چند روز منتهی به انتخابات بهکلی فضای کشور، به نظر من، زیر و رو شد، بهخاطر این بود که تو یه جاهایی که دیده نمیشد، هفتهها و شایدم بگم ماهها درحال صحبت و گفتوگو و تبادل نظر بودن یهعدهای در سطوح مختلف و این درواقع سرریزش تو چن روز آخر تو فضای حقیقی جامعه جاری شد. من فک میکنم اگه این فضای مجازی رو نداشتیم، واقعاً انتخابات ۹۲ به یه سمت دیگهای میرفت.
این مشارکتکنندهها که عموماً فعال سیاسی واقعی یا مجازی هستند، علاوه بر تأثیری که برای فیسبوک بر سطح جامعه قائلاند، به تأثیر آن بر خودشان، بهعنوان فضاسازان سیاسی و حتی در سطوح بالاتر بر سیاستمداران هم تأکید دارند.
۲.۴.۲.۴. تغییر جوِ فیسبوک
اکثر مشارکتکنندهها از تغییر جو فیسبوک در روزهای منتهی به انتخابات میگویند. آنها میگویند در هفتههای اول منتهی به انتخابات جو فیسبوکِ آنها بیشتر ضدمشارکت بوده، ولی فضا رفتهرفته تغییر کرده و تنش بین موافقان و مخالفان شرکت در انتخابات بالا گرفته، تا اینکه درسهچهار روز قبل از انتخابات جو کاملاً به نفع مشارکت برگشته است. میثم در توصیف این تغییر جو میگوید:
تا حدوداً یه هفته قبل انتخابات این فضا زیاد بود و مقابله به مثل هم زیاد داشتیم که چرا شرکت میکنید و فرق نمیکنه و از این حرفا. اما هرچه به روز انتخابات نزدیک میشدیم، خصوصاً چند روز آخر، این فضا برگشت و تقریباً بیشتر کسایی که موافق تحریم بودن، نظرشون برگشت.
تعدادی از مشارکتکنندهها مثل امین میگویند تحت تأثیر این تغییر جو قرار گرفتند و تصمیمشان به رأیدادن تغییر کرد و خودشان هم نمیدانند چطور این اتفاق افتاد. اما شهاب که تنها مشارکتکنندۀ روزنامهخوان این پژوهش است و در انتخابات هم از تحریم به مشارکت روی آورده است، نظر دیگری دارد. او جو فیسبوک در آن روزها را «جوسازی»، هرچند نه لزوماً به معنای منفی آن، میداند و میگوید برای تصمیمگیری درخصوص رأیدادن یا رأیندادن، به آن جو اعتماد نداشته و تحت تأثیر آن هم قرار نگرفته است. امید از آن جَو با عنوان «فضای شانتاژ» گروههای اصلاحطلب یاد میکند و میگوید او و خیلیهای دیگر برغم این فضا توانستند تصمیمشان مبنی بر تحریم را تغییر ندهند. برخی از مشارکتکنندهها هم میگویند تحت تأثیر آن جو قرار گرفتند، ولی این تأثیر سطحی بوده است. مثلاً مهدیه هیاهوی فیسبوکی را مانند دیگر هیاهوها در فضاهای غیرمجازی میداند و تأثیری را که جو فیسبوک در روزهای انتخابات روی او گذاشته است، کوتاهمدت و سطحی و تنها از جنبۀ روانی توصیف میکند:
این جوِه، اون هیجانه که فیسبوک هی تشدیدش میکنه توی تو و تو فک میکنی که شما زیادین و آدمای همفکرتو میبینی، آره این تأثیر رو داشت. نه در اون حدی که بخواد نظرم رو تغییر بده. […] یه حس روانی خوبی داشت. […] همونطور که من مثلاً اگه بیرون هم میرفتم، میدیدم یه عده راه افتان تو خیابون، ممکن بود هیجانزده بشم یهو و حتی مقطعی یه تأثیری روم بذاره. تو فیسبوک هم یه همچین چیزی رو داشت. نه اینکه مثلاً بهصورت خاصی تأثیر متفاوتی داشته باشه.
۳.۴.۲.۴. جو گیر بودن مردم
تعدادی از مشارکتکنندهها، از «جَو گیر بودن مردم» درحالت کلی حرف میزنند. آنها میگویند «مردم» بهراحتی و بهسرعت تحت تأثیر جو موجود قرار میگیرند و این قضیه در اتفاقات مهمی مثل انتخابات، شدت بیشتری میگیرد. این مشارکتکنندهها یا مردم را بهلحاظ سیاسی «سطحی» میدانند که وقتی موجی میآید، بدون فکر با آن همراه میشوند و نظرشان برمیگردد، یا اینکه آنها را فاقد «حافظۀ تاریخی» میدانند که باعث میشود اشتباهات گذشته را تکرار کنند. مروارید که در انتخابات شرکت نکرده، در توصیف جوگیربودن مردم میگوید:
مردم خود به خود عادت به جو زده شدن دارن. عمیق فکر نمیکنن و کاملاً سطحی و بچهگانه قضاوت میکنن و عجیب هم اصرار دارن که ثابت کنن فکرشون درسته و کسایی که همفکرشون نیستن، اشتباه میکنن و باید متقاعد شن. […] مردم کافیه یه اشارۀ کوچیک از یه جا ببینن، همون کافیه که از کاه کوه بسازن و بدون فکر اون مسئله رو بزرگ کنن یا تأییدش کنن.
این مشارکتکنندهها تأثیر فیسبوک را نیز در همین راستا تحلیل میکنند و بهنظرشان تأثیر فضای فیسبوکی چیزی فراتر از دیگر فضاها و ازجمله فضاهای واقعی نیست؛ به این معنی که فیسبوک صرفاً نوعی ابزار است و مثلاً در انتخابات ۹۲ اگر فیسبوک نبود، مردم از طریق دیگری جَو زده میشدند. یونس که به امید رفع حصر نظرش از تحریم به مشارکت تغییر کرده است، با توصیف جوگیری مردم، علت آن را در برهۀ انتخابات ۹۲ تمایل مردم به همراهشدن با نظر طبقۀ متوسط میداند. او در توضیح میگوید:
یادتون هست چند سال پیش خبرگزاری ایسنا یه خبر گذاشته بود که قراره شرکت پپسی لوگوی شرکتشو بندازه رو ماه؟ و ملت اون شب همه ریخته بودن سرِ ساعت بیرون و داشتن به ماه نگاه میکردن و بعدش که فهمیدن دروغه، ریختن تو پیج فیسبوکِ اون شرکت و شروع کردن به فحاشی… اون عده که در هر شرایط جوگیر میشن، براشون فرقی نمیکنه دنیای مجازی یا واقعی و چون شبکههای اجتماعی اون موقع بین طبقۀ متوسط یه جوری کلاس و پرستیژ محسوب میشد، مجبور شدن که سوار اون موجی که اون موقع راه افتاد بشن و ناخواسته رفتن و رأی دادن. چون جو جوری بود که رأیدادن تو فیسبوک یه جوری باکلاسی محسوب میشد و رأیندادن نشونۀ بیسوادی.
۴.۴.۲.۴. تأثیر، روی چه کسانی؟
تعدادی از مشارکتکنندهها در صحبتهایشان میگویند فیسبوک و جوِ آن فقط روی افراد خاصی میتواند تأثیر محسوسی بگذارد، بهطوریکه نظرشان را تغییر دهد. این مشارکتکنندهها عموماً به سه دسته اشاره میکنند: مرددها، غیرسیاسیها، جوگیرها.
برخی میگویند فیسبوک روی افرادی که در رأیدادن یا رأیندادن مردد بودهاند، تأثیرگذار بوده است. این مشارکتکنندهها بر این باورند فضای فیسبوک نتوانسته نظر کسانی را عوض کند که تصمیمشان از قبل برای رأیدادن یا رأیندادن قطعی بوده است. همچنین فیسبوک نتوانسته و نمیتواند نظر سیاسی پایهای افراد را عوض کند، مثلاً نظر سیاسی اصولگرایان را به اصلاحطلبی و برعکس تغییر دهد.
برخی دیگر میگویند فیسبوک روی نظر کسانی تأثیرگذار بوده است که دیدگاه و تحلیل سیاسی شخصی درباره سیاست ندارند. به نظر این مشارکتکنندهها این افراد بهطور عادی با سیاست کاری ندارند و تنها در بزنگاههایی مثل انتخابات است که فعال میشوند و در این بزنگاهها هم شبکههایی مثل فیسبوک میتواند روی آنها بسیار تأثیرگذار باشد. سینا این افراد را اینگونه توصیف میکند:
افراد عموم جامعه افراد عامیانه افرادی که اصولا غم نون دارن و صب تا شب دارن کارشون رو می کننن و اصولا با سیاست کاری ندارن تو بازه اینچنین به شدت رسانه هایی مث فیسبوک می تونن روشون تاثیرگذار باشن […] چون اون آدمایی که دارم میگم اصولا دیدگاه سیاسی ندارن. صرفا نگاهشون یه نگاهیه که چه اتفاقی واسه من بیفته بهتره. میدونین؟ این نگاهه. یعنی نگاه کلی ای برا سطح جامعه نیست.
برخی دیگر هم، همانطور که در بخش قبل اشاره کردیم، میگویند فیسبوک روی جوگیرها تأثیر میگذارد، روی آنهایی که بهراحتی همراه هر موجی میشوند، آنهایی که حافظۀ تاریخی ندارند و آنهایی که اگر فیسبوک نبود هم تحت تأثیر جو قرار میگرفتند.
موضوع دیگری که در مصاحبهها میبینیم، مکانیسمها یا طرقی است که فیسبوک توانسته است از طریق آن روی افراد تأثیر بگذارد. در ادامه این مکانسیمها را میآوریم.
۵.۴.۲.۴. اطلاع از نظرات مختلف
اکثر مشارکتکنندهها میگویند که با نزدیکترشدن به انتخابات، برای خواندن نظرات و تحلیلهای موافق و مخالفِ حضور در انتخابات، بیشتر از قبل به فیسبوک مراجعه میکردهاند. در بین این مشارکتکنندهها هم کسانی هستند که مخالف یا موافق حضور در انتخابات بودهاند، هم کسانی که تردید داشتهاند، هم کسانی که میگویند فیسبوک روی آنها تأثیر نداشته و هم کسانی که میگویند فیسبوک روی آنها تأثیر داشته است. برخی از آنهایی که تردید داشتهاند، میگویند خواندن نظرات مختلف به آنها کمک کرده است که بتوانند تصمیم نهایی خود را بگیرند. برخی مثل حمید که از ابتدا موافق مشارکت بودهاند یا محسن که مخالف بودهاند، میگویند با دنبالکردن این نظرات هرچه بیشتر توانستهاند به نقاط ضعف و قوت استدلالهای اولیۀ خودشان پی ببرند و روی تصمیم خود قاطعتر شوند و در این بین دیدگاه خود را نیز به دیگران منتقل کنند.
اطلاع از نظرات مختلف معمولاً از دو راه صورت میگیرد. راه اول از طریق خواندن استتوسهای افرادی است که نظر آنها برای مشارکتکننده مهم است. این افراد میتوانند فعالان سیاسی یا تحلیلگرانی باشند که اجازۀ انتشار نظراتشان را از طریق رسانههای رسمی ندارند. همچنین میتوانند افرادی در لیست دوستان مشارکتکننده باشند که لزوماً تحلیلگر یا فعال سیاسی یا حتی از کاربران سرشناس فیسبوک نیستند، ولی نظر آنها برای مشارکتکننده اهمیت دارد. راه دوم اطلاع از نظر دیگران، بحثکردن با کاربران دیگر یا خواندن بحثهای درگرفته پای یک پست فیسبوکی، بدون شرکت در آن بحثها، است. سارا، یکی از مشارکتکنندههایی که فیسبوک تأثیر خوبی در ساختهشدن نظر او داشته است، دراینباره میگوید:
شک داشتم که رأی بدم یا نه. زیاد بحثای دو طرف رو دنبال میکردم، استدلالهاشون رو. باعث شد بتونم تصمیم بگیرم. آدم میتونه ببینه کدوم طرف استدلالش قویتره، حتی وقتی خودش وارد بحث نشه. […] آره ممکن بود اگه پیگیر نمیبودم، اصلاً نرم رأی بدم.
درمورد شرکت در بحث با کاربران دیگر نظرهای مشارکتکنندهها متفاوت است. بعضی میگویند بحثکردن با کاربران دیگر نمیتواند روی فرد تأثیر خاصی بگذارد. بهنظر اینها تأثیر فیسبوک بر دیدگاه افراد، از طریق مواجهۀ ناخواسته فرد با اخبار و طیف نظرات مختلف و نیز دنبالکردن بحثهای دیگران بوده است و نه از طریق شرکت خود فرد در بحثها. این دسته از مشارکتکنندهها چند استدلال در این زمینه دارند: اول اینکه دو طرفِ بحث یکدیگر را نمیشناسند، لذا نظرشان برای هم اهمیتی ندارد و تأثیر خاصی هم روی یکدیگر نمیگذارند؛ دوم اینکه کسانی در بحثها شرکت میکنند که از قبل موضع مشخصی دارند و لذا طی بحث نظرشان تغییری نمیکند؛ سوم اینکه «ما» شیوۀ درستبحثکردن را یاد نگرفتهایم و طرز بیانمان در بحثها نامناسب است و این تأثیرگذاری بحث را بسیار کم میکند؛ چهارم اینکه «ما» معمولاً عادت نداریم نظر مخالف را بپذیریم و در بحثها بر نظر خودمان پافشاری میکنیم، لذا بحث با دیگران، لااقل در همان زمان بحث، تأثیر مستقیمی رویمان ندارد. جمشید دراینباره میگوید:
در بحثها معمولاً جبههگیری اولیه مشخص شده و ورودکنندگان ناخودآگاه یا خودآگاه یک طرف را میگیرند و به حمایت از یک جبهه ادامه میدهند. این اساساً از اشکالات رایج در جامعه ماست که مردمش اول طرفدار یک شی، فرد، نهاد، ایده، پدیده و… میشوند، بعد بدون رعایت بیطرفی از آن حمایت میکنند، باهم درگیر میشوند و… بعد نهایتاً اگر فرصتی بود، میروند صحت و سقم ادعاهای خودشان را پی میگیرند.
اما مشارکتکنندههای دیگری هستند که بهنظرشان بحثها تأثیر بسیاری روی کاربران گذاشته است، به خصوص بعد از مناظرهها. این مشارکتکنندهها میگویند خیلی از کاربرهای فیسبوک مناظرهها را از تلویزیون ندیده بودند. درواقع بعد از مناظرهها بحثهایی که در فیسبوک درگرفت و جوکهایی که ساخته شد، تأثیر مناظرهها را چندبرابر کرد. این مشارکتکنندهها به خصوص به عبارتهای «حملۀ گازانبری» و «من سرهنگ نیستم، من حقوقدان هستم» در مناظرۀ روحانی و قالیباف اشاره میکنند که در شبکههای اجتماعی بازتاب بسیاری یافت و بعد از آن، رأی قالیباف در نظرسنجیها کاهش محسوسی پیدا کرد. نیما که تا چند هفته پیش از انتخابات برای شرکت در انتخابات شک داشته است، از تأثیر این بحثها بر خودش میگوید:
در شبهای انتخابات که مناظرهها پخش میشد، بعد از اتمام مناظرهها اکثر دوستانم درمورد آن شب اظهار نظر میکردن، شروع میکردیم به بحثکردن […] بهنظرم مهمترین تأثیرش همین بحث و گفتوگوهای مجازی و غیرمجازی بود. برای من بهشخصه بیشتر مجازی. شاید بیشترین تأثیرش همین بحثهای بعد از مناظره بود.
۶.۴.۲.۴. تکرار محتواها
مکانیسم دیگری که تعدادی از مشارکتکنندهها درمورد آن صحبت میکنند، تکرار و بازتکرار یک خبر، نظر، عکس، ویدئو، جوک و… در فضای فیسبوک است. بهاین معنی که وقتی اتفاق مهمی میافتد، کاندیدایی موضع خاصی درمورد قضیهای میگیرد، فرد معروفی از کاندیدایی حمایت میکند، عکس یا ویدئوی خاصی منتشر میشود و… ، این محتواها در زمان بسیار کوتاهی بارها و بارها در فیسبوک بازنشر میشود و هزاران نفر آن را لایک میکنند یا خودشان آن را بهاشتراک میگذارند. به این ترتیب فرد در نیوزفید یا خبرخوان فیسبوکش بارها و از طرف افراد مختلف با آن محتوا مواجه میشود و او را تحت تأثیر قرار میدهد، چراکه این تکرار محتوا درواقع گونهای «تبلیغ» است. سینا در اینمورد توضیح میدهد:
خب طبیعتاً این خیلی مؤثره. شما وقتی که مدام در مواجهه با یک رسانه باشین یا مدام در مواجهه با یک سری شلیکهای حرف باشین، طبیعیه که تحت تأثیرش قرار میگیرین.
۷.۴.۲.۴. فیسبوک در برابر رسانههای رسمی
موضوع دیگری که اکثر مشارکتکنندهها روی آن تأکید میکنند، فضای بستۀ رسانههای رسمی در مقابل فضای فیسبوک است. آنها به این موضوع اشاره میکنند که در ایران رسانۀ آزاد بهمعنای واقعی آن وجود ندارد، تلویزیون، دولتی است و مطبوعات و سایتهای سیاسیخبری تحت محدودیت هستند و درنتیجه اجازۀ بازتاب همۀ اخبار را ندارند و آن را بهصورت سانسورشده و حتی تغییریافته منتشر میکنند. در این شرایط این اخبار ازطریق رسانههای دیگر منتشر میشود و در فیسبوک دستبهدست میشود و بهدست کاربران عادی فیسبوک میرسد. این مشارکتکنندهها در انتخابات ۹۲ بهویژه به دو خبری اشاره میکنند که در رسانههای رسمی پوشش داده نشد و در فیسبوک بهشدت پخش و روی آن مانور داده شد: حمایت خاتمی از روحانی و وعدۀ رفع حصر از سوی روحانی. بهنظر این مشارکتکنندهها این دو خبر برای بخشهای بزرگی از مردم، از قشرهای مختلف، اهمیت فراوانی داشت و نظر بسیاری از افراد را از تحریم به مشارکت تغییر داد. حسین در این باره میگوید:
با توجه به فضاى رسانهاى بستۀ ایران، در زمانهایى که رسانههاى موجود به هر دلیلى مثل مورداعتمادنبودن نمىتونن جوابگوى انتظارات مردم باشند، فضاى سیاسى شبکههاى اجتماعى داغتر میشه و بحثهایى که در رسانههاى رسمى امکان انتشارش نیست، از این طریق منتشر میشن. انتشار فیلمهاى مربوط به ثبتنام هاشمی و بعد از اون هم انتشار اخبار مربوط به خاتمى و پیامهاش در فیسبوک هم تأثیر بسزایى داشت.
۸.۴.۲.۴. انتشار موضع افراد غیرسیاسی مشهور
موضوع دیگری که در مصاحبهها درخصوص تأثیرگذاری فیسبوک مطرح شد، انعکاس نظر سیاسی افراد مشهور غیرسیاسی است. بهنظر برخی از مشارکتکنندهها افرادی مثل بازیگرها، خوانندهها و هنرمندها و… ، طرفداران فراوانی دارند. طرفدارانی که جزء مردم عادی هستند و چندان با سیاست کاری ندارند. وقتی این افراد مشهور درمورد موضوعی سیاسی اظهار نظر میکنند، بهویژه در روزهای داغ انتخابات وقتی از حضور در انتخابات یا از کاندیدایی حمایت میکنند، نظر آنها روی طرفدارانشان بسیار تأثیرگذار است. این افراد مشهور معمولاً در فیسبوک صفحۀ طرفداران، صفحۀ رسمی یا صفحۀ شخصی دارند و نظراتشان بهصورت گسترده در فیسبوک منتشر میشود. علی در این باره میگوید:
بعد چیزی هم هست اینه که الیت جامعه و آدمایی که بین مردم حرفشون بُرش داره، مثلاً این رپرهایی که مردم دوست دارن از هیچکس لشگری بگیر تا نسلی که جور دیگهای فک میکنن مث استاد شجریان. اینا که حرفاشون تو جامعه یه خرده برش داره، تأثیر میذاشتن روی مردم. ممکن بود طرف اصلاً سیاسی نباشه، مثلاً اسم کوچیک آقای خاتمی رو هم ندونه، ولی مثلاً هیچکس وقتی رفت دو روز قبل از انتخابات یه پُستی گذاشت توی فیسبوکش راجع به اینکه آقا رأیدادن بهتر از ندادنه، من فک میکنم کسایی که فقط موزیک گوش میدن و کاری به سیاست ندارن، این حرف تأثیر گذاشت روشون. چون اون طرفو دوس داشتن، اومدن گفتن اوکی، هیچکس هم داره میگه.
فصل پنجم: بحث و نتیجهگیری
فیسبوک پدیدهای بهنسبت نوظهور است که چند سالی است به بخشی از زندگی روزمره کاربرانش تبدیل شده است. استفاده سیاسی کاربران فیسبوک از این سایت، بهویژه در اتفاقات مهم سیاسی مانند انتخابات، ما را بر آن داشت تا تأثیری را که این سایت بر شکلگیری نظر و نهایتاً رفتار انتخاباتی افراد میگذارد، بررسی کنیم. به علت جدیدبودن این مقوله، در ادبیات پژوهش نظریۀ مشخصی دراینخصوص نیافتیم. اما فرضیههای پراکندۀ موجود در این زمینه را بررسی و دستهبندی کردیم. هرچند این را هم درنظر گرفتیم که این فرضیهها عموماً در کشورهای با فضای سیاسی باز شکل گرفتهاند و برای بررسی آنها در ایران باید فضای سیاسی ویژۀ ایران را درنظر بگیریم.
برای انجام این پژوهش روش کیفی را درنظر گرفتیم، برای جمع آوری دادهها از شیوۀ اتنوگرافی مجازی متشکل از مشاهدۀ آفلاین فضای کامنتیمگ فیسبوک و مصاحبه با کاربران استفاده کردیم. برای تحلیل دادههای جمع آوریشده هم روش تحلیل تماتیک را بهکار بردیم.
مشاهدۀ آفلاین کامنتها، با دو هدف شناخت تغییر فضای فیسبوک در روزهای منتهی به انتخابات و مشاهدۀ تغییر نظر کاربران انجام شد. اما این بخش هرچند تغییر فضای بحثهای فیسبوکی را به ما نشان داد، نتوانستیم در آن بحثهای کاربران مشخصی را دنبال کنیم و تغییر نظر آنها را از لابهلای کامنتهایشان متوجه شویم. لذا نهایتاً این بخش نتیجهای معطوف به سؤال پژوهش دربر نداشت. ولی تعدادی را برای مصاحبه انتخاب و با آنها مصاحبه کردیم.
درمیان صحبتهای افراد چند مورد از مواردی که بهعنوان عوامل تأثیرگذاربودن فیسبوک بیان شد، پیش از این در ادبیات پژوهش به آنها اشارهای نشده بود: اول. تابوبودن مشارکت و نبود ابزاری بهجز فیسبوک، دوم. تأثیر در سطوح دیگر جامعه، سوم. تأثیر روی برخی افراد، چهارم. فیسبوک بهعنوان فضایی در برابر رسانههای رسمی، پنجم. انتشار موضع افراد غیرسیاسی مشهور. در این میان، مورد اول به خاصبودن شرایط انتخابات ۹۲ برمیگردد و مورد چهارم به وضعیت خاص سیاسی ایران. مورد اول خاص انتخابات ۹۲ بود، چراکه اولاً شاید در هیچ انتخاباتی مشارکت به این صورت در میان گروهی از مردم تابو نبود، ثانیاً ابزاری بهجز فیسبوک در اختیار نبود و ثالثاً بنا به نظر برخی از مشارکتکنندهها بهعلت ظهور شبکههای اجتماعی موبایلی مثل وایبر و تلگرام، شاید در انتخاباتهای بعدی فیسبوک دیگر نتواند چنین نقشی را داشته باشد. مورد دوم به تأثیری که فضای داغ فیسبوک بر جامعۀ غیرفیسبوکی میگذارد، تأکید دارد. تأثیری که به نظر برخی در این انتخابات تعیینکننده بود. مورد سوم به تأثیرات متفاوت فیسبوک بر افراد مختلف تأکید دارد و بیشترین تأثیر فضای فیسبوکی بر تغییر نظر افراد را درمورد افراد مردد، غیرسیاسی و جوگیر میداند. مورد چهارم به این موضوع اشاره دارد که برخی اخبار و موضعگیریهایی که پتانسیل تأثیرگذاری بر نظر افراد را دارند، امکان انعکاسشان در رسانههای رسمی وجود ندارد و لذا با انتشار در فضاهایی مثل فیسبوک تأثیر خود را میگذارند. مورد پنجم هم به انتشار موضع افراد غیرسیاسی مشهور در فیسبوک و تأثیر آن بر نظر افراد اشاره میکند.
بحثکردن با کاربران دیگر از جمله سازوکارهایی است که در ادبیات پژوهش بهعنوان یکی از عوامل تأثیرگذار به آن اشاره شده است که میتواند با تأثیر روی انگیزۀ سیاسی و احساس تأثیرگذاری سیاسی به تغییر یا ساختهشدن نظر سیاسی فرد منجر شود. ولی همانطور که در بخش قبل دیدیم همه مشارکتکنندهها درمورد تأثیر مثبت بحث بر تغییر نظر افراد همنظر نیستند، چراکه برای مثال دو طرف بحث همدیگر را نمیشناسند و امکان اثرپذیری از استدلالهای کسی که او را نمیشناسی کم است یا اینکه افراد تنها وقتی وارد بحث با دیگران میشوند که روی نظرشان راسخ باشند و لذا باز هم امکان اثرپذیری در بحث کم است. تکرار و بازتکرار محتواها از موارد دیگری است که در ادبیات پژوهش هرچند نه به این نام و به این وضوح آمده است و به نظر بسیاری از مشارکتکنندهها این مورد از مهمترین سازوکارهای تأثیرگذاری فیسبوک بهویژه در مواقعی چون انتخابات است. اطلاع از طیف نظرات مختلف و اطلاع از موضع و تحلیل افراد مختلفی که نظرشان برای فرد اهمیت دارد هم از دیگر سازوکارهایی است که در ادبیات پژوهش بهوضوح به آنها اشاره نشده بود.
موضوع دیگر این است که هرچند فیسبوک در همه کشورها در نقش رسانهایاش فضایی بازتر از سایر رسانهها دارد که در آن هر کاربر میتواند خود در نقش رسانه ظاهر شود، این مسئله در کشوری مثل ایران که در آن فضای رسانهای رسمی بسته است، میتواند شدیدتر باشد. اینگونه است که در برههای مثل انتخابات در نبود رسانهها و احزاب و تشکلها و فضاهای سیاسی دیگر، فعالان سیاسی به فیسبوک پناه میبرند تا بتوانند با کاربران عادی ارتباط برقرار کنند و آنها را برای مشارکت در انتخابات بسیج کنند. اینگونه است که فضای ضدمشارکت فیسبوک طی چند ماه به فضایی موافق مشارکت بدل میشود که هرچند این تغییر قائم به خود فیسبوک نیست ولی صرفاً هم تحت تأثیر اتفاقات بیرون از خود نیست. به این معنی که اتفاقات بیرونی بهعنوان دادههایی وارد این فضا میشوند و در آن آنالیز میشوند و فضای داخلی طبق این آنالیزها تغییر میکند. یا برای مثال محتواهای بسیجکنندهای که امکان انتشار در فضای رسمی را ندارند، در فیسبوک منتشر میشوند و اتفاقاً چون برای انتشار در فضاهای رسمی محدودیت دارند، حساسیت بیشتری را نیز بین کاربران ایجاد میکنند. موردی که فقط در کشورهایی مثل ایران موضوعیت پیدا میکند.
ج. ایجاد حق ارتفاق به سود مالک دیگر، عقدی است که سبب ایجاد حق ارتفاق میشود در زمره عقود معین نیست و ماده ۹۴ ق.م بهاین اطلاق اشاره دارد. در این ماده میخوانیم: «صاحبان املاک میتوانند در ملک خود هر حقی را که بخواهند نسبت به دیگری قرار دهند؛ در این صورت، کیفیت استحقاق تابع قرارداد و عقدی است که مطابق آن حق داده شده است». ویژگی حق ارتفاق در وابستگی آن به ملک است، در حالی که حق انتفاع به سود شخص معین میشود.
د. عقد رهن: در این قرارداد، نقصی که بر مالکیت وارد میشود از جهت اختیار انتقال و تلف مال است نه امکان انتفاع از آن؛حقی هم که به سود طلبکار ایجاد میشود حق عینی تبعی است نه اصلی و مفاد آن ایجاد اختیار در فروش و استیفای طلب است.عقد رهن از عقود معین است (کاتوزیان، ۱۳۹۰، ص۱۴۷و۱۴۹).
بند سوم- محدودیتهای مالکیت ناشی از حفظ منافع عمومی
به همان نسبت که دخالت دولت در امور اقتصادی و تجارتی افزایش مییابد مالکیت خصوصی نیز محدود میگردد زیرا دولت در بسیاری موارد شیوه استفاده از اموال را تابع قواعد خاص میکند و گاه نیز مالکان را ناچار به واگذاری حق خود میسازد تثبیت قیمتها، منع احتکار در مورد ارزاق عمومی، تشریفات بهرهبرداری از معادن، ملی شدن صنایع نفت، اختصاص یافتن اتوبوسرانی به شرکت واحد، الزام به فروش اراضی مجاور راه آهن سراسری، منع از ورود بعضی کالاها به کشور و بسیاری امور از این قبیل محدودیتهایی است که دولت، به منظور حفظ حقوق عمومی و سرمایههای ملی برای مالکیت خصوصی و تجارت آزاد ایجاد کرده است. مقرراتی که مالکیت را به دلیل حفظ منافع عمومی محدود میکند(کاتوزیان، ۱۳۹۰، ص۱۵۰).
ماده ۱ قانون مربوط به تملک زمینها برای اجرای برنامههای شهرسازی مقرر میدارد: «به دولت اجازه داده میشود، در هر مورد زمینهایی را که برای اجرای برنامههای شهرسازی و خانه سازی لازم و ضروری تشخیص میدهد و همچنین محلاتی را که به علل شهرسازی و بهداشتی باید تخریب و تجدید بنا گردد، پس از پرداخت بهای عادله، به شرح زیر تصرف و تملک نماید». ماده ۳۱ قانون نوسازی و عمران شهری میگوید: «شهرداریها میتوانند برای تأمین نیازمندیهای شهری و عمومی و عمران و نوسازی با تصویب انجمن شهر و تأیید وزارت کشور، اراضی و املاک واقع بین حد مصوب فعلی هر شهر تا حد نهایی مشخص در نقشه جامع آن شهر را ظرف ۵ سال پس از تصویب نقشه جامع با پرداخت بهاء تملک و تصرف کند». همانطور که ملاحظه میشود در این قوانین که نزدیکترین قوانین به بحث ما هستند صرفاً به مسأله عمران و آبادانی توجه شده بدون اینکه تصریحی در امر نمای بیرونی سازهها صورت بگیرد(صدر زاده افشار، ۱۳۹۰).
بحث محدودیتهای مالکیت در حقوق تمامی کشورها وجود دارد و در اکثر کشورها نیز در مجادله حقوق فردی و منافع عمومی در بحث مالکیت رأی به منافع عمومی داده شده است و حقوق ایران که منبعث از فقه امامیه است از این قاعده نمیتواند مستثنا باشد چرا که حتی در قرآن کریم مالکیت اصلی و حقیقی متعلق به خداوند متعال است. مالکیت در اسلام امانت است پروردگار به ما تکلیف میکند هر آنچه داری امانت است نزد تو وباید در چهارچوب مشخصی از آن استفاده کنی(صدر، ۱۳۸۶، ص۸۵).
در گذشته مالکیت خصوصی بر زمین محترم و مقدس به شمار میآمد و اصل تسلط (ماده ۳۰ قانون مدنی) به ندرت مخدودش یا محدود میشد، ولی امروزه به جهت حفظ مصالح جامعه و حمایت از طبقات ضعیف، مالکیت خصوصی به ویژه مالکیت بر زمین به انحاء مختلف محدود شده و حتی سلب مالکیت به لحاظ حفظ منافع عمومی، در کشورهای مختلف صورت قانونی به خود گرفته است. این روند در همه کشورهای جهان از جمله ایران به چشم میخورد و در قوانین مدون نیز انعکاس یافته است.
با افزایش جمعیت و بالا رفتن نیازهای عمومی ضرورت وجود قواعد و مقررات مربوط به سلب مالکیت جهت کارهای شهرسازی و عمرانی و تأمین مسکن و هم چنین برنامهریزی در این امور بیشتر احساس میشود چرا که برنامهریزی در امر مسکن و شهرسازی از پیچیدهترین گونههای برنامهریزی در جوامع کنونی دنیا و به خصوص در جهان سوم است. در کشور ما با ایجاد تمهیدات قانونی که صورت گرفته، اقداماتی در رفع این معضل اساسی بعمل آمده است. مسأله ملی کردن نیز گونهای از سلب مالکیت میباشد. هر چند مداخله دولتها در امور اقتصادی دارای سابقه طولانی بوده و اختصاص به قرن بیستم ندارد ولی از آن جا کهاین نوع دخالت دولتها به لحاظ این که منافع عمومی را به بهترین نحو حفظ و تأمین میکند موجب شده است که مالکیت خصوصی در مقابل مالکیت عمومی و دولتی قرار گیرد.
اولین بار سلب مالکیت افراد در اصل پانزدهم متمم قانون اساسی مشروطیت آمده است در این اصل چنین مقرر شده بود: «هیچ ملکی را از تصرف صاحب ملک نمیتوان بیرون کرد مگر با مجوز شرعی و آن نیز پس از تعیین و تادیه قیمت عادله». ولی با پیشرفت روز افزون جوامع و نیازهای همگانی در زمینههای گوناگون و تأمین آن نیازها لازم میشود که گاهی از اموال غیر منقول افراد سلب مالکیت شده تا رفع آن نیازها ممکن گردد.
به طور کلی دولت به جهت منافع عمومی و با معیارهای قانونی اقدام به عمل سلب مالکیت می کند. البته همچنان که در ضمن مباحث اشاره شد نظریه منافع عمومی بیشتر به یک نظریه سیاسی شبیه است تا حقوقی. بدین جهت دایره سلب مالکیت روز به روز گستردهتر میشود و این نیز ناشی از تنوع کارکردهای دولت و افزایش اشخاص حقوقی حقوق عمومی که از سلب مالکیت سود میبرند میباشند. همین تنوع و گستردگی سبب شده است که نتوانیم یک قانون واحد برای انواع سلب مالکیت حاکم نمائیم. آن چه مسلم است استفاده از حق مالکیت به صورت نامحدود عملا امکان پذیر نیست و سلب مالکیت در واقع امتیازی است که دولت به وسیله آن منافع عمومی را حفاظت میکند.
نظریه حرمت حقوق خصوصی دچار نسبیت شده و طبع اجتماعی انسان این محدودیت را ایجاب میکند و فعالیتهای عمومی و خصوصی در یکدیگر تداخل کردهاند و دیگر حقوق خصوصی به معنای اخص کلمه وجود ندارد بنابراین نمیتوان مطلقاً حقوق خصوصی را بر عمومی مقدم دانست و عادلانه نیست در مواردی که فرد از حق خود تجاوز کند و بخواهد برخلاف حقوق عمومی یا مصلحت اجتماعی رفتار کند، منافع جمع را فدای منفعت فردی کرد. البته در حقوق عمومی، نظریۀ تقدم حقوق عمومی بر حقوق خصوصی پذیرفته شده است(درویشی عباس آبادی، ۱۳۹۲، ص۲۹)
با توجه به افزایش روز افزون جمعیت و مشکلات پیچیده اجتماعی و معضل شهرنشینی و همچنین کمبود فضاهای موجود، نیازمند این است که قانونگذار از زمینهای بایر و دایر شهری اشخاص خصوصی طبق قوانین و مقررات سلب مالکیت نموده و آنها را تحت تملک خود در آورد. و مالکین این زمینها نیز موظفند زمینهای مورد نیاز دولت و شهرداریها را با تقویم دولت به آنها بفروشند. این سلب مالکیتها در دو بعد صورت میگیرد. یکی در بعد کارهای عمرانی و شهرسازی، که دولت و موسسات دولتی و شهرداریها طبق قوانین و مقررات و طی تشریفاتی بر اساس نیازهای خود اقدام به سلب مالکیت از اشخاص خصوصی مینمایند. و دیگری به منظور تأمین مسکن و رفع این معضل اجتماعی سلب مالکیت صورت میگیرد. که از مهمترین مصوباتی که در این خصوص به تصویب رسیده قانون اراضی شهری مصوب ۱۳۶۰ و قانون زمین شهری مصوب ۱۳۶۶ میباشد(ثابتی، ۱۳۷۸).
براساس اصل کلی، هر دولتی صلاحیت دارد که بر مبنای حق حاکمیت خود، مبادرت به ملی کردن هر گونه سرمایهای در قلمرو خود بنماید. ملی کردن دارای اهداف اقتصادی، اجتماعی سیاسی است که هم در خصوص حقوق داخلی و هم در هزینه حقوق بین المللی کاربرد دارد که در ضمن مباحث به طور مشروع مورد بررسی قرار گرفت. مصادره نیز در واقع نشانگر تعارض بین منافع خصوصی و اهداف عمومی میباشد، اصولا انجام مصادره برای حفظ منافع عمومی صورت میپذیرد لیکن در عین حال به این نکته باید توجه داشت که مصادره سلب مالکیت خصوصی است و مالکیت خصوصی یکی از انگیزههای قوی برای تلاش و کوشش افراد جامعه میباشد. پس استفاده نادرست و بی مورد از مصادره میتواند به انگیزه فوق صدمه بزند و در نتیجه منافع عمومی را تحت خطر قرار دهد. که البته لازم است شرایط قانونی برای مصادره به دقت رعایت شود.
هم چنان که در بعضی از کشورها از جمله کشور فرانسه وجود دادگاههای اختصاصی مربوط به سلب مالکیت پیشبینی گردیده که وجود این مراجع منطقی به نظر میرسد، زیرا سلب مالکیت به جهت منافع عمومی از سوی دولت نیازمند به رسیدگی خاص میباشد. با توجه به اهمیت بسیار ویژه سلب مالکیت که با حقوق اشخاص سرو کار دارد برای اینکه مالکیت خصوصی افراد محترم شمرده شود و در حد نیاز سلب مالکیت صورت گیرد و این امر موجبی برای تجاوز به حقوق دیگران نگردد پیشنهاد میگردد قانونگذار ضمن عنایت به اهمیت موضوع اولاً وجود یک مرجع قضائی خاص جهت اتخاذ تصمیم نهائی ایجاد نماید و ثانیاً برای جلوگیری از گوناگونی قوانین و اتخاذ شیوه واحد در زمینه سلب مالکیت یک قانون واحد با در نظر گرفتن تمامی جوانب امر وضع نماید.
گفتار پنجم- مفهوم شهر
شهر سکونتگاهی، نسبتاً بزرگ و دائمی است(گودال[۱]، ١٩٨٧). سازمان ملل متحد، در سال ۱۳۶۷ خورشیدی، شهر را چنین، تعریف میکند: شهر، مکانی با تراکم بالای جمعیت و مرکزیت سیاسی، اداری و تاریخی است که در آن، فعالیت اصلی مردم، غیر کشاورزی است و دارای مختصات شهری بوده که از طریق دولتی محلی، اداره میشود. شاخصهای تفکیک شهر از روستا، عبارت است از:
وسعت
وضعیت و نوع فعالیت اقتصادی
درجه اشتغال و قشربندی اجتماعی
درجه پیچیدگی روابط و مناسبات
-
- چگونگی بهرهگیری از نهادهای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی
-
- میزان و ترکیب جمعیت(حسینی، ۱۳۹۰، ص۴۹).
بند اول- تعاریف شهر
. تعاریف جهانی شهر
واژه Urban در زبان انگلیسی و Urbain در زبان فرانسوی، از ریشه Urbanus لاتین، یعنی شهری یا متعلق به شهر و از Urbs که به شهر رم اطلاق میشد، میآید(فکوهی، ۱۳۸۳، ص۲۶). شهر، طی دهه های اخیر، از سوی اندیشمندان جغرافیا، جامعه شناسی، اقتصاد، جمعیتشناسی و برخی علوم دیگر، تعاریف متعددی از شهر ارائه شدهاست و جامعه شناسان از جمله انگلس و مارکس، شهر را محل تمرکز جمعیت، ابزار تولید، سرمایه، نیازها و احتیاجات و غیره میدانند که تقسیم کار اجتماعی، در آنجا صورت گرفتهاست. جغرافی دانان، شهر را منظرهای مصنوعی از خیابانها، ساختمانها، دستگاه ها و بناهایی میدانند که زندگی شهری را امکان پذیر میازد. مورخان، شهر را با توجه به قدمت آن، تعریف میکنند و از نظر اقتصاددانان، شهر به جایی اطلاق میشود که معیشت غالب ساکنان آن، بر پایه کشاورزی نباشد. جمعیت شناسان نیز، تعداد جمعیت یک نقطه را، ملاک شهری بودن آن نقطه میدانند. اندیشمندان طراحی شهری شهر را مجموعه پیچیده سازمان یافتهای میدانند که متشکل از سه مولفه اصلی کالبد، تصورات، و فعالیت میباشد، که پیوسته در حال تغییر و تحول است. شهرشناسان، شهر را محلی میدانند که بشر دست از زمین کشیده و فکر کردن را آغاز میکند(گودبال، ۱۹۸۷). با توجه به دیدگاههای گوناگون، تعریفهای متفاوتی برای شهر، ارائه شده است. در بیشتر منابع، برای تعریف بنیادی و اساسی شهر، دو ملاک در نظر گرفته شده است:
-
- تعیین حداقل اندازه شهر، از نظر جمعیت
-
- تعیین حد نصاب برای چگالی جمعیت (جمعیت نسبی).
ملاک دوم، ملاکی است که میلز، آن را برای تعریف شهر، تائید میکند.
شهر، منطقهای است که در آن، زمین، برای خانه سازی، نسبت به سایر عوامل تولید، مخصوصاً، سرمایه، در مقایسه با نواحی اطراف آن، با شدت بیشتری، مورد استفاده قرار میگیرد. از آنجایی که مردم، معمولاً، در نواحی نزدیک به محل سکونت خود، کار میکنند؛ بنابراین، شهر، با دو عامل دیگر، یعنی، اشتغال بیشتر و تولید بیشتر کالا و خدمات نیز توصیف میشود. به طور کلی، شهر، منطقهای است که نسبت تولید و سایر عوامل تولید به زمین، در آن، بیشتر از نواحی همجوار است(عابدین درکوش، ۱۳۸۹، ص۹). بطور کلی، شهرها دارای سیستمهای پیچیده برای بهداشت، آب و برق، کاربری زمین، مسکن و حمل و نقل هستند(ویکی پدیا، مقاله شهر).
بند دوم- تعریف شهر در متون ایرانی
شهر، محلی است با حدود قانونی که در محدوده جغرافیائی بخش، واقع شده و از نظر بافت ساختمانی، اشتغال و سایر عوامل، دارای سیمائی با ویژگیهای خاص خود، بوده به طوری که اکثریت ساکنان دائمی آن، در مشاغل کسب، تجارت، صنعت، کشاورزی، خدمات و فعالیتهای اداری، اشتغال داشته و در زمینه خدمات شهری، از خودکفائی نسبی، برخوردار و کانون مبادلات اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی حوزه جذب و نفوذ پیرامون خود، بوده و حداقل، دارای ده هزار نفر، جمعیت باشد(قانون تعاریف و ضوابط…، ۱۳۶۲، ماده ۴).
در هر نقطه که از نظر موقعیت و اهمیت، تشکیل شهرداری، ضرورت داشته باشد ولو، جمعیت آن، به پنج هزار نفر، بالغ نشود وزارت کشور، میتواند، در آن محل، دستور تشکیل انجمن و شهرداری بدهد(قانون شهرداری، ۱۳۴۴) در سالهای اخیر، حدنصاب شهر شدن در ایران از ۱۰ هزار و ۵۰۰ نفر به ۳ هزار و ۵۰۰ نفر کاهش یافتهاست(به نقل از سایت مهرنیوز).
بند سوم- مفهوم جامعه شناختی شهر
بررسی متون به جا مانده، چه در مقیاس کشوری و چه در مقیاس جهانی، و نیز مطالعات میدانی در زمینه چگونگی شکلگیری کانونهای زیستی در معنای عام کلمه و شهر در معنای خاص کلمه، چند عامل را روشن میسازد. این عوامل را میتوان در چند گروه مطرح کرد:
۱- عامل جهان بینی: این عامل دین، مذهب، مسلک و فرق متفاوت اجتماعی و مذهبی و… را شامل میشده و تأثیر و تأثر آنها را در شکل بخشیدن به این کانون زیستی نشان میدهد.
۲- عامل اقتصادی و محیطی: عامل اقتصادی، عمدتاً بر چگونگی تولید و توزیع ثروت، نحوهی تولید، توزیع و مصرف محصولات و رابطه آن با ساخت کالبدی نظردارد. عامل محیط یا اقلیم نیز، آب و هوا، همواری و ناهمواری و به طور کلی، عناصر محیط زیست طبیعی را نشان میدهد. محیط زیست، در شکلگیری کانونهای زیستی و شهر نقش اساسی داشته است.
بند چهارم- مفهوم شهر از دیدگاه حقوقی
برای بررسی حقوقی مفهوم شهر، باید ضابطه تشخیص و مرجع تشخیص را بررسی کرد:
ضابطه تشخیص: از دیدگاه حقوقی، برای شناخت شهر، به ضوابط و معیارهای قانونی و مصوبات مراجع ذیصلاح توجه میشود.در ماده ۴ ق.ت.ض.ت.ک، در تعریف شهر آمده: «شهر محلی است با حدود قانونی که در محدوده جغرافیایی بخش واقع شده و از نظر بافت ساختمانی، اشتغال و سایر عوامل، دارای سیمایی با ویژگیهای خاص خود بوده، به طوری که اکثریت ساکنان دایمی آن در مشاغل کسب، تجارت، صنعت، کشاورزی، خدمات و فعالیتهای اداری، اشتغال داشته و در زمینه خدمات شهری از خودکفایی نسبی برخوردار و کانون مبادلات اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی حوزهی جذب و نفوذ پیرامون خود بوده و حداقل دارای ده هزار نفر جمعیت باشد». بنابراین با توجه به ماده فوق در شناخت شهر از لحاظ حقوقی و قانونی بیان چند نکته حائض اهمیت است؛ اول اینکه، هر چند قانونگذار به شرح ماده فوق، عوامل اقلیمی و اقتصادی را نیز در شناخت منطقهای به نام شهر مؤثر دانسته است، با این حال طبق ماده ۱۳ ق.ت.ض.ت.ک ایجاد شهر از اختیارات هیأت وزیران است؛ لذا تشخیص یا عدم تشخیص منطقهای به نام «شهر» با یک مقام و مرجع ذیصلاح قانونی است و در صورتی که مرجع قانونی، با وصف وجود شرایط اقلیمی و اقتصادی، موجودیت شهری را اعلام نکند، منطقه مورد نظر شهر نامیده نخواهد شد.
دوم اینکه، شهر با توجه به ماده مزبور و دیگر مواد همین قانون، منطقهای است که متفاوت از دهستان، ولی زیر مجموعهی مناطقی به نام بخش و شهرستان قرار میگیرد. بدین ترتیب نباید این مفاهیم را به ویژه، دو مفهوم «شهر» و «شهرستان» را از لحاظ قانونی با یکدیگر مخلوط نماییم. ناگفته نماند که ملاک تشکیل یا عدم تشکیل شهرداری در یک منطقه، همین ملاک و دیدگاه حقوقی است.
مرجع تشخیص: طبق ماده ۱۳ق.ت.ض.ت.ک، مرجع تشخیص این که، آیا منطقهای شرایط و ضوابط قانونی لازم را برای این که آن منطقه، به عنوان شهر شناخته شود دارا میباشد یا خیر، هیأت وزیران است. لذا تا زمانی که این مرجع، منطقهای را به نام شهر نشناسد از لحاظ قانونی، آن منطقه شهر نخواهد بود( سایت موسسه خانه حقوق آریا).
فصل دوم
(ضرورت و اهمیت طراحی فضای شهری)
مقدمه
یکی از آرزوهای دیرینه بشر، دستیابی به آن نوع شیوه زیست بوده است که زندگی او را با بهروزی وکامیابی قرین سازد. اندیشه آرمانشهری آن بخشی از اندیشه است که در طول تاریخ راه های تحقق این آرزو را بررسی کرده است. اگر در اندیشه داشتن شهری باشیم که در صددتسهیل راه شهروندان در مسیر کمال باشد و اگرهمزمان بدنبال ریشهیابی مشکلات روحی ساکنین شهرهای امروزی باشیم بسیاری از این معضلات را در ساختار شهرهایمان خواهیم یافت که با اندکی توجه و دیدی همه جانبهتر به سادگی قادر به حل آنان و پیشگیری از استرسها و هیجانات ناشی از زندگی روزمره بر ساکنین شهرهایمان خواهیم بود. در عصر حاضر مشکلات ناشی از اینگونه نوسانات روحی و روانی ناشی از زندگی ماشینی (که گریزناپذیر است) هزینههای مادی و معنوی بسیاری برای جامعه درپی خواهد داشت. وجود نشاط اجتماعی در شهرها میتواند این مشکلات روحی روانی را به حداقل رسانده و در زندگی ساکنان آن به نحو قابل تجهی موثر باشد. سرزندگی و نشاط دارای دو بعد است کهیک بعد آن فردی است و به بینش و فرهنگ مردم و به ادراک آنها وابسته است و دیگری به فضاهای شهری و معماری مربوط میشود کهاین دو بعد باهم ارتباط متقابل دارند و از یکدیگر نیز تأثیر میپذیرند. در این بخش به تعریف اجمالی شهر وساختار آن ودلایل وجود وهمچنین لزوم طراحی و معماری که گاه حتی حقوق مالکانه اشخاص راهم تحت شعاع قرار میدهد.
گفتار اول- حدود شهر
شناخت حدود شهر، از این حیث دارای اهمیت است که منطقاً، طرحهای عمومی شهر باید در حدود و قلمرو شهر اجراء شوند. به تعبیر دیگر، شهرداری در خارج از شهر، وظیفه و اختیاری در جهت اجرای طرح ندارد و طبیعتاً حق استفاده از مقررات مربوط به اجرای طرحهای عمومی یا استناد به آنها در خارج از شهر را ندارد. متأسفانه یکی از ابهامات قانونی در ایران، همین موضوع حدود شهر و محدودهای است که شهرداری میتواند یا باید در آن محدوده به ایفای نقش، به ویژه اجرای طرحهای عمومی بپردازد. به همین دلیل، اصطلاحات مختلف را که به نوعی درصدد بیان محدودهی شهر هستند بیان مینماییم. بدیهی است با مشخص شدن محدودهی شهر، محدوده اجرای طرحهای عمومی نیز معلوم خواهد شد. به همین منظور از محدوده شهر و حریم شهر سخن گفته میشود. باتوجه به حاکمیت قانون تعاریف محدوده و حریم شهر، روستا و شهرک و نحوهی تعیین آن آنچه در حال حاضر مبنا و ملاک تعیین محدودهی شهر است، همین قانون بوده و لذا شایسته است تعابیر مزبور را از منظر این قانون بررسی نماییم.
در ماده ۱ قانون تعاریف محدوده و حریم شهر… آمده است: «محدوده شهر عبارت است از حد کالبدی موجود شهر و توسعه آتی در دورهی طرح جامع و تا تهیه طرح مذکور در طرح هادی شهر که ضوابط و مقررات شهرسازی در آن لازمالاجراء میباشد. شهرداریها علاوه بر اجرای طرحهای عمرانی از جمله احداث و توسعه معابر و تأمین خدمات شهری و تأسیسات زیر بنایی در چارچوب وظایف قانونی خود، کنترل و نظارت بر احداث هرگونه ساختمان و تأسیسات و سایر اقدامات مربوط به توسعه و عمران در داخل محدود شهر را نیز بر عهده دارند» و در ماده ۱۰ قانون مورد بحث نیز آمده که هیچ یک از شهرها، محدوده و حریم دیگری به جز محدوده و حریم موضوع مواد این قانون نخواهد داشت و کلیه عناوین مشابه ملغی شده محسوب است. از توجه به مواد قانونی فوقالذکر میتوان نتیجه گرفت که؛
اولاً: با تصویب قانون تعاریف محدوده و حریم شهر…، اصطلاحات دیگری چون محدوده قانونی و خدماتی حداقل در خصوص تعیین محدودهای که شهرداریها در آن محدوده بهایفای نقش میپردازند کاربردی نخواهد داشت.
۳-۱-۲ کنترل کننده خارجی …………………………………………………………………………………………………………….۵۳
۳-۲ مدل متوسط STATCOM ………………………………………………………………………………………………………..54
۳-۳ مدل فازوری و DQ استاتکام …………………………………………………………………………………………………….۵۸
۳-۴ حلقه قفل فاز (PLL) ……………………………………………………………………………………………………………….60
فصل چهارم: نتایج شبیهسازی…………………………………………………………………………………………………………….۶۲
۴-۱ کنترل توان راکتیو براساس مدل ریاضی اینورتر در حوزه DQ ………………………………………………………..62
۴-۲ ساختار کنترلی در محیط نرم افزار MATLAB براساس مدلهای موجود در این نرم افزار و بر پایه مدل فازوری ………………………………………………………………………………………………………………………………………….۶۹
فصل پنجم :نتیجهگیری و پیشنهادات…………………………………………………………………………………………………..۷۴
نتیجه گیری و پیشنهادات ………………………………………………………………………………………………………………….۷۴
منابع ……………………………………………………………………………………………………………………………………………..۷۵
فهرست جداول
عنوان صفحه
جدول(۲-۲) :خلاصهای از مهمترین تفاوتهای STATCOM وSVC ………………………………………………….18
جدول (۲-۱) : هزینه کنترل کنندههای مختلف …………………………………………………………………………………۱۸
جدول (۲-۳) : خلاصه ای از مقایسه PLL ……………………………………………………………………………………….28
فهرست اشکال
عنوان صفحه
شکل(۲-۱):خصوصیات ترمینال SVC …………………………………………………………………………………………………9
شکل(۲-۲):ساختار پایه SVC …………………………………………………………………………………………………………….9
شکل(۲-۳ ): انواع SVC ………………………………………………………………………………………………………………10
شکل (۲-۴): ساختار پایه STATCOM ……………………………………………………………………………………………11
شکل (۲-۵) : مشخصات ترمینال STATCOM …………………………………………………………………………………11
شکل (۲-۶) : (الف) حالت عملکرد سلفی …………………………………………………………………………………………۱۱
شکل (۲-۶) : (ب) حالت عملکرد خازنی ………………………………………………………………………………………….۱۱
شکل (۲-۷ ) : دیاگرام تک خطی مبدل منبع ولتاژ مستقر در STATCOM …………………………………………….13
شکل (۲- ۸ ) : دیاگرام فازوری برای مبادلات قدرت در کاربردهای STATCOM …………………………………14
شکل (۲-۹) : ساختار کلی STATCOM …………………………………………………………………………………………..15
شکل(۲-۱۰): مقایسه مشخصه (V-I) STATCOM و SVC …………………………………………………………………17
شکل (۲-۱۱) : دیاگرام رابط STATCOM ……………………………………………………………………………………….22
شکل (۲-۱۲) : طرح کنترل STATCOM …………………………………………………………………………………………22
شکل (۲-۱۳) : نمایش یک اینورتر سه سطحی …………………………………………………………………………………..۲۳
شکل (۲-۱۴) : نمایش شکل موجهای حامل و مرجع برای ایجاد پالسها ………………………………………………۲۴
شکل (۲-۱۵) : نمایش مدار کنترلی STATCOM ………………………………………………………………………………25
شکل (۲-۱۶) : بلوک دیاگرام حلقه قفل شده در فاز ……………………………………………………………………………۲۶
شکل (۲-۱۷) : شمای یک حلقه قفل شده در سهفاز ……………………………………………………………………………۲۷
شکل(۲-۱۸) : بلوک دیاگرام حلقه قفل فاز برای کمیت سهفاز …………………………………………………………….۳۰
شکل (۲-۱۹) : بلوک دیاگرام حلقه قفل فاز Ppll ……………………………………………………………………………….31
شکل (۲-۲۰) : نتایج حلقه قفل فاز با ورودی سه فاز متعادل ………………………………………………………………..۳۲
شکل (۲-۲۱) : نتایج حلقه قفل فاز با ورودی سه فاز نامتعادل ……………………………………………………………..۳۲
شکل (۲-۲۲) : نتایج حلقه قفل فاز با ورودی سه فاز نامتعادل و ورود اختلال پله ای بهمیزان …………….۳۴
شکل (۲-۲۳) : ساختار سیستم تبادل قدرت با فیلتر L …………………………………………………………………………34
شکل (۲-۲۴) : نتیجه جریان تزریقی بهشبکه در سیستم نمونه، دارای PLL معمولی . (الف) : جریان های سه فاز، (ب) : طیف هارمونیکی جریان………………………………………………………………………………………………………………۳۵
شکل (۲-۲۵) : نتایج حلقه قفل فاز با ورودی سه فاز نامتعادل و با بکارگیری تکنیک جبران عدم تعادل ……۳۷
شکل (۲-۲۶) : نتایج برای PLL جبران شده با ورودی سه فاز نامتعادل و ورود اختلال پله ای فاز بهمیزان بهمیزان ………………………………………………………………………………………………………………………………………۳۷
شکل (۲-۲۷) نتیجه جریان تزریقی بهشبکه در سیستم نمونه دارای PLL با ورودی جبران شده ………………..۳۸
شکل (۲-۲۸ ) : وضعیت مبدل ۲۴ پالسه ……………………………………………………………………………………………۳۹
شکل(۲-۲۹ ) : شکل موج ولتاژ خروجی مبدل ۲۴ پالسه …………………………………………………………………….۴۰
شکل (۲-۳۰ ) : شماتیک سیستم کنترل برای STATCOM ………………………………………………………………….41
شکل(۲-۳۱) : دیاگرام ساده شده سیستم قدرا بههمراه STATCOM …………………………………………………….42
شکل(۲-۳۲ ) :(الف): مولفه محور q جریان مرجع خروجی کنترلکننده ولتاژ، (ب): جابجایی فاز مبدل، (پ): ولتاژ خروجی مبدل ۲۴ پالسه، (ت): ولتاژ باس۲ ………………………………………………………………………………..۴۳
شکل( ۲-۳۳ ) : (الف): مولفه محور q جریان مرجع خروجی کنترلکننده ولتاژ، (ب): ولتاژ خروجی مبدل ۲۴ پالسه، (پ): توان اکتیو و راکتیو STATCOM، (ت) : ولتاژ باس ۲ ……………………………………………………….۴۵
شکل (۲-۳۴) : ساختارSRF-PLL معمول با LPF ………………………………………………………………………………46
شکل (۲-۳۵) : تخمین زننده توالی مثبت ارائه شده …………………………………………………………………………….۴۷
۲-۱-۵-۱-شادکامی
۲-۱-۵-۱-۱- تعریف شادکامی:
«شادی» حالتی است که تاملات روحی در انسان به کمترین حد خود می رسد و بر اثر آن مسرت باطنی انسان آشکار می گردد و انسان برای لحظه ای از قید غم ها آزاد می شود . [۱۴۳]
۲-۱-۵-۱-۲- شادکامی در قرآن و روایات و روانشناسی :
اسلام دین فطرت است و به تمام نیازهای فطری و طبیعی انسان توجه دارد،پیروان خود را به شادی های مثبت و سازنده و امور مفرح،دعوت می نماید چرا که استفاده از امور مفرح در موقع مناسب و با رعایت حدود لازم،برای تجدید نشاط و کاستن از یک نواختی زندگی بسیار موثر است.[۱۴۴] علی (علیه السلام) می فرماید: «ان هذه القلوب تمل الابدان فابتغوا لها طرائف الحکمه این دل ها همانند بدن ها خسته وافسرده می شوند و نیاز به استراحت دارند،در این حال،نکته های زیبا و نشاط انگیز برای آن ها انتخاب کنید.»[۱۴۵]
برای بررسی رابطه قرآن و شادکامی باید نخست مؤلفه های آن را شناخت. دانشمندان معتقدند شادکامی دو بعد دارد: بعد هیجانی و بعد شناختی. بعد هیجانی همان نشاط، سرور و شادمانی است که از لذت حاصل می شود، بعد شناختی آن خود دو بخش دارد: یکی رضامندی و دیگری فقدان فشارهای روانی و عواطف منفی.
بر اساس این باور این دانشمندان می توان گفت فرمول شادکامی عبارت است از: شادی +رضامندی-تنیدگی .
شادکامی عبارت است از احساس خرسندی و خوشبختی «پایدار» از مجموع زندگی، نه یک لحظه خاص. هر چند اصطلاح شادکامی به صورت مستقیم در قرآن نیامده اما قرآن کریم دستوراتی داده که تامین کننده ی اجزاء و مؤلفه های شادکامی است.
محور اساسی در رضامندی که مربوط به دوران خوشایند است داشته های زندگی می باشد که همان عنوان نعمت را در بر می گیرد.گذشته از نعمت ها موضوع دیگر، واکنش فرد نسبت به آن است. واکنش ها نقش مهمی در شادکامی دارند واکنش مثبت موجب تامین شادکامی و واکنش منفی موجب تخریب آن می گردد، واکنش مثبت به دوره خوشایند «شکر» نام دارد و در مقابل،واکنش منفی «کفران» نامیده می شود. که هر کدام مضمون بخشی از آیات را شامل می شود. همچنین عنوان «فرح»نیز بیشتر به این موضوع (دوره ی خوشایند داشته های زندگی )نزدیک است. نگاهی کلی به متعلق های آیات مربوط به فرح یعنی تعبیرهای همچون بما لدیهم بما اوتوا نشانگر آن است که فرح با داشتن و دارا شدن رابطه دارد و به وسیله ی آن شادی حاصل می گردد.
آنچه در قرآن به آن اشاره شد برای مهار واکنش منفی عواملی می باشد از جمله:۱. باور به مالکیت خداوند۲. صبر و بردباری ۳. باور به تقدیر و اسناد ۴. شناخت ارزش واقعی دنیا
رضایتمندی از زندگی نقش مهمی درشادکامی دارد،عوامل رضایتمندی با توجه به آیات قرآن موارد زیر می باشد:
۱-بازشناسی نعمت
۲- مدیریت مقایسه
۳- معناشناسی بلا
یکی از عوامل تنیدگی و فشار روانی احساس بی معنا بودن حوادث است اگر حادثه ای ناخوشایند زندگی بی معنا و بی حاصل ارزیابی شوند قابل تحمل نخواهند بود در تصور این افراد مال و ثروت نشانه کرامت است و محرومیت نشانه خواری قرآن کریم در این باره می فرماید: ﴿وَلَوْ فَتَحْنَا عَلَیْهِم بَابًا مِّنَ السَّمَاءِ فَظَلُّواْ فِیهِ یَعْرُجُونَ* لَقَالُواْ إِنَّمَا سُکِّرَتْ أَبْصَارُنَا بَلْ نَحْنُ قَوْمٌ مَّسْحُورُونَ﴾ « و اگر درى از آسمان بر آنان مىگشودیم که همواره از آن بالا مىرفتند* قطعا مىگفتند در حقیقت ما چشمبندى شدهایم بلکه ما مردمى هستیم که افسون شدهایم.»[۱۴۶]آنچه موجب تشدید این فشار روانی می شود همین ارزیابی هاست. در این ارزیابی ها معنای بلاها منفی ارزیابی می شو ند و این ارزیابی بر رنج موقعیت ناخوشایند می افزاید.
-
- استعانت (تقویت توان):
بسیاری از ناکامی ها در مهار تنیدگی ها ناشی از ناکامی در تقویت توان روانی است در حقیقت احساس ضعف در برابر مشکل موجب افزایش فشار روانی می گردد لذا با تقویت توان
می توان فشارهای روانی را کاهش داد. قران کریم به صراحت از صبر و نماز به عنوان دو منبع مهم در استعانت از یاد می کند ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَهِ ﴾[۱۴۷]
به اختصار می توان گفت با روزه گرفتن توان مقاومت افزایش می یابد. خداوند متعال از همین روش برای آرام ساختن رسول خدا (ص) استفاده نموده است و برای کاستن از فشار روانی حضرت می فرماید: ﴿وَإِن یُکَذِّبُوکَ فَقَدْ کُذِّبَتْ رُسُلٌ مِّن قَبْلِکَ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الأمُورُ﴾« و اگر تو را تکذیب کنند قطعا پیش از تو [هم] فرستادگانى تکذیب شدند و [همه] کارها به سوى خدا بازگردانیده مىشود»[۱۴۸]
علامه طباطبائی در تفسیر این آیه تصریح می کند که این آیه شریفه رسول خدا (ص)تسلیت می دهد که اگر مردم بعد از شنیدن این برهان روشن باز تو را تکذیب می کنند،غصه مخور که این رفتار مردم چیز نوظهوری نیست،بلکه قبل از تو نیز چنین بوده که هر پیغمبری به سوی قومش مبعوث می شد او را تکذیب می کردند.
شادی در قرآن جایگاه خاصی دارد و به گونه های مختلف،مورد تایید و توجه قرآن قرار گرفته است، اما نه شادی بیهوده و عبث، بلکه شادی توام با اهداف الهی و انسانی.[۱۴۹]
۲-۱-۵-۱-۳-عوامل شادی و نشاط در زندگی
۲-۱-۵-۱-۳-۱-داشتن جهان بینی صحیح:
جهان بینی صحیح به زندگی انسان معنا و مفهوم می بخشد. بدون جهان بینی صحیح،انسان احساس پوچی و بیهودگی می نماید و چنین احساسی،زندگی را رنج آور می سازد.رسول گرامی اسلام «ص» خطاب به ابوذر می فرماید:شادی تو در آن است که قوی ترین مردم باشی، پس بر خدا توکل کن.شادی تو در آن است که عزیزترین مردم باشی، پس از خدا بترس. شادی تو در آن است که غنی ترین مردم باشی پس نسبت به آن چه در دست قدرت خداست مطمئن تر باش تا نسبت به آنچه در دست خودت است.
۲-۱-۵-۱-۳-۲-استفاده از امور شادی آفرین:
استفاده از امور شادی آفرین درزمان مناسب و با رعایت حدود لازم،برای تجدید نشاط وکاستن از یکنواختی زندگی،از اصول اساسی بهداشت روان است.البته برای شاد بودن باید از ابزار مشروع استفاده کرد،زیرا ابزار نامشروع را نمی توان وسیله ای فرحبخش و شادی آفرین دانست. حضرت علی «ع» فرمود:در لذتی که موجب پشیمانی شود و شهوتی که درد و اندوه را در پی داشته باشد، خیری نیست. [۱۵۰]
۲-۱-۵-۱-۳-۳-خوش بینی:
خوش بینی، یکی از عوامل آرامبخش وزمینه ساز شادی هاست،همان گونه که بدبینی و پندار بد درباره ی محیط و اطرافیان وجامعه، هر شیرینی را تلخ جلوه می دهد. [۱۵۱]
۲-۱-۵-۱-۳-۴-سلامت و لذت:
امام صادق «علیه السلام» می فرماید: لذت زندگی هنگامی قابل درک است که که انسان از نعمت سلامتی برخوردار باشد. تن بیمار،زندگی را برای انسان تلخ می کند. لذت سلامت از هر لذتی بالاتر است. همه لذت ها هنگامی درک می شوند که انسان، سالم باشد.[۱۵۲]
۲-۱-۵-۱-۳-۵-شوخ طبعی:
یکی از زمینه های شادکامی،خنده و شوخی است.کسانی که گرفته و عبوس اند، روحی خسته و آزرده خواهند داشت.با کمی شوخ طبعی می توان نشاط و شادکامی را برای انسان به ارمغان آورد.[۱۵۳]امام علی «علیه السلام» در این باره می فرماید: (کان رسول الله «ص» لیسر الجل من اصحابه اذا رآه مغموما بالمداعبه وکان یقول :ان الله یبغض المبعس فی وجه اخوانه) (سیره ی رسول خدا «ص»این بود که وقتی یکی از اصحاب خود را غمگین می دید، او را به وسیله ی شوخی کردن، شاد می کرد و می فرمود: خداوند، نفرت دارد از ترش رویی در چهره ی برادرش.)[۱۵۴]
سعی کنیم از وضعیت موجود زندگی خود لذت ببریم و مدام نگران آینده نباشیم، قبول کنیم که برای مسائل و مشکلات زندگی همیشه راه حلی وجود دارد که باید آن را پیدا کنیم،سعی کنیم با مهارت های زندگی آشنا شویم و رضایتمندی خود را از زندگی افزایش دهیم.
۲-۱-۵-۱-۴-رابطه هوش هیجانی با شادکامی
تقریباً ده سال بعد از این که مفهوم هوش هیجانی در روانشناسی جا افتاد، یک گروه از روانشناسان دیگر، در فکر در انداختن سقفی نو در روانشناسی افتادند. آنها که نام مکتب قرن بیست و یکمی خودشان را گذاشتند «روانشناسی مثبتگرا»، توجّه خودشان را روی جنبه مثبت زندگی انسانها گذاشتند. شادکامی، یکی از مؤلّفههای هوش هیجانی است.
در واقع، آدمیکه از هوش هیجانیِ بالایی برخوردار است، از چند راه میتواند شادکامی خودش را حفظ کند:
۱. با شناخت احساسهایش: در واقع، آنهایی که هوش هیجانی بالایی دارند، میتوانند کوچکترین تغییرات در احساسات خودشان را بشناسند و منفی یا مثبت بودنش را تشخیص دهند. آنها میدانند که الآن، شگفتزده شدهاند یا از چیزی، چِندششان شده است. در واقع، تا کسی نتواند احساسهای خودش را تشخیص دهد، نمیتواند آن ها را به شادی تغییر دهد ۲.یاد گرفتن قاطعیتِ محترمانه
۳-از نوشتن برای بیرون ریختن احساساتمان استفاده کنیم
نوشتن، یکی از بهترین راههایی است که میتواند هیجانات ما را تنظیم کند و ما را مجبور کند که روی احساساتمان نام بگذاریم و آن هارا روی صفحه کاغذ، ثبت کنیم. نوشتن، هم، نوعی تخلیه هیجانی است و هم نوعی تنظیم هیجان.
۲-۱-۵-۲- خوش بینی
۲-۱-۵-۲-۱- تعریف خوش بینی:
خوش بینی را می توان استفاده کردن از تمامی ظرفیت های ذهنی مثبت، نشاطانگیز و امیدوار کننده در زندگی، برای تسلیم نشدن در برابر عوامل منفیِ ساخته ذهن و احساس های یأس آورِ ناشی از دشواری ارتباط با انسان ها و رویارویی با طبیعت، دانست.[۱۵۵]
سلیگمن خوش بینی را یک حالت شناختی می داند که به نحوه تفکر افراد درباره ی علت ها بر می گردد[۱۵۶]. در منابع اسلامی،خوش بینی را می توان از سه مفهوم در آموزه های اسلامی استخراج.
کرد:«حسن ظن در برابر سوء ظن»، حمل فعل مسلم بر صحت» و« دیدگاه کلی مسلمانان در مورد جهان و زندگی»
یکی از عناصر هوش هیجانی تفکر مثبت است.
یکی از عواملی که می تواند نقش مهمی در رضایت از زندگی داشته باشد، ویژگی خوش بینی است.
۲-۱-۵-۲-۲-خوش بینی در قرآن و روایات و روانشناسی :
جهان آیینه ای است که شما را آن گونه که هستید جلوه می دهد.اگر بخندید،چهره ای خندان به شما می نماید و اگر با چهره ای ناخوش بدان بنگرید، چهره ای درهم و خشن نشانتان می دهد. شخصیت هر فرد بر اساس طرز تفکر و نحوه ی نگرش او شکل می گیرد. از اینرو،باید برای نیروی اندیشه و تفکر مثبت اهمیت زیادی قائل شد،چرا که تفکر مثبت برکات زیادی را در پی دارد.[۱۵۷]
بسترهاى خوش بینى و بدبینى ما به دیگران
در زمینه خوش بینى و بدبینى ما به دیگران، بسترهایى وجود دارد که به مهم ترین نمونه هاى آن اشاره مى کنیم:
-هم نشینى: عامل بدبینى و خوش بینى ما به دیگران عمدتا کسانى هستند که ما با آن ها نشست و برخاست مى کنیم.
حضرت على(علیه السلام) مى فرماید: (هم نشینى با بدان باعث بدگمانى به خوبان مى شود و هم نشینى با خوبان بدان را خوب مى گرداند.)[۱۵۸]
ـ فضاسازى: همچنین توصیه شده است که زمینه هاى مثبتى براى قضاوت دیگران ایجاد کنید و از فضاسازى منفى و ایجاد زمینه هاى اتهام بپرهیزید. حضرت على(علیه السلام) مى فرماید: کسى که خود را در موضع تهمت قرار دهد نباید کسى را که به او گمان بد برده است، نکوهش کند.[۱۵۹]
۲-۱-۵-۲-۳-آثار خوش بینى به دیگران