پس مجموعه شواهد قرآنی و روایی،نشان می دهد که هرکس برصفحۀ زمین راه برود ودارای زندگی نباتی وحیوانی باشد،لزوماانسان زنده به شمار نمی آیدواززندگی واقعی بهره ندارد، بلکه بسیاری درساحت حیات انسانی مرده اند و هیچ یک ازعلایم حیات درآنان به چشم نمیآید، مگر دمی الهی ونفسی مسیحایی به مدد خیزد وآنان را زندگی و نشاط بخشد و این بحث مهمی است که باید به آن پرداخت.
۶-۲٫ ویژگیهای حیات طیبه از منظرامام علی(ع)
« مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاهً طَیِّبَهً وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ » (نحل، ۹۷) بر اساس این آیات شریفه، انسان های دارای ایمان و عمل صالح، حیات دوباره ای می یابند که سایر انسان ها از مواهب این حیات، بی بهره اند. انسان های برخوردار از این حیات تازه، چیزهایی میبینند که دیگران نمیبینند، چیزهایی میشنوند که دیگران از شنیدن آن ها عاجزند و از احساسات لطیفی برخوردارند که دیگران فاقد آنند. این عده، گر چه در زندگی مادی با دیگران شریکند و از دنیای آن ها بهره می برند، اما دیگران با دنیای اینان بیگانه اند و از مواهب آن محروم اند.
در حدیث معراج آمده است: «اما الحیاه الباقیه فهی التی یعمل لنفسه حتی تهون علیه الدنیا وتصغر فی عینیه وتعظم الآخره عنده. . . فاذا فعل ذلک اسکنت فی قلبه حبا حتی اجعل قلبه لی، وفراغه واشتغاله وهمه وحدیثه من النعمه التی انعمت بها علی اهل محبتی من خلقی وافتح عین قلبه وسمعه حتی یسمع بقلبه وینظر بقلبه الی جلالی وعظمتی» (دیلمی،۱۴۱۲: ۱/۲۰۴)زندگی ماندگار آن است که فرد [در انجام اعمال صالح] برای خود کوشش کند تا آنکه دنیا نزد او کوچک و آخرت در چشم او بزرگ شود. . . هرگاه چنین عمل کرد، قلب او را پر از محبت می نمایم تا آنجا که چشم و گوش قلبش را باز کنم تا با قلب خود کلام مرابشنود و با قلب خود به عظمتم بنگرد.
اماویژگی های این حیات طیبه:
۱- زندگی عاقلانه و دین مدارانه: قال علی علیه السلام: «لا حیاه الا بالدین ولا موت الا بجحود الیقین» (محمدی ری شهری،۱۳۸۴: ۱/۷۱۰)زندگی، جز با دین نیست، و مرگ چیزی غیر از انکار یقین نیست. همچنین فرمود: «انی اذا استحکمت فی الرجل خصله من خصال الخیر احتملته لها واغتفرت له فقد ما سواها ولا اغتفر له فقد عقل ولا عدم دین لان مفارقه الدین مفارقه الامن ولاتهنا حیاه مع مخافه وعدم العقل عدم الحیاه ولاتعاشر الاموات (تمیمی آمدی،۱۴۱۰: ح ۳۷۸۵) من، هرگاه صفتی از صفات نیک را در کسی مستحکم بیابم، او را بخاطر داشتن همان صفت، تحمل می کنم و از نبود سایر صفات نیک در او در می گذرم، اما از دو ویژگی فقدان عقل و نبود دین نمی گذرم، چرا که جدایی از دین، جدایی از امنیت است و هیچ زندگی همراه با ترس گوارا نیست، و نبود عقل نبود زندگی است و با مردگان، نتوان زیست.
۲- زندگی عالمانه و حکیمانه: و امام علی علیه السلام فرمود: «اعْلَمُوا اَنَّهُ لَیْسَ مِنْ شَىْء اِلاّ وَ یَکادُ صاحِبُهُ اَنْ یَشْبَعَ مِنْهُ وَ یَمَلَّهُ اِلاَّ الْحَیاهَ، فَاِنَّهُ لایَجِدُ لَهُ فِى الْمَوْتِ راحَهً. وَ اِنَّما ذلِکَ بِمَنْزِلَهِ الْحِکْمَهِ الَّتى هِىَ حَیاهٌ لِلْقَلْبِ الْمَیِّتِ، وَ بَصَرٌ لِلْعَیْنِالْعَمْیاءِ، وَ سَمْعٌ لِلاُذُنِ الصَّمّاءِ، وَ رِىٌّ لِلظَّمْآنِ، وَ فیها الْغِنى کُلُّهُ وَالسَّلامَهُ. »( نهجالبلاغه، خطبه ۱۳۳)،بدانید که هیچ چیز نیست جز آنکه دارنده اش از آن سیر و دلگیر شود، مگر زندگی [که بر آن چیزی نگزیند] چون در مرگ آسایشی نبیند. و آن همانند حکمت است که حکمت مایه حیات دل مرده است و چشم کور را بینایی است و گوش کر را موجب شنوایی. سیراب کننده تشنه [حقیقت ] است، و در آن همه بی نیازی و سلامت است.» و در همین راستا، هم نشینی و آمد و شد و انس و الفت با عالمان ربانی، کار ساز است. همچنین فرمود: «مجالسه الحکماء حیاه العقول وشفاء النفوس (تمیمی آمدی،۱۳۶۶: ح۹۷۹۰) ؛هم نشینی با حکیمان، موجب زنده شدن عقل ها و شفاء روح ها است.
۳- خشنودی از تقدیر الهی: امام علی علیه السلام فرمود: «ان اهنا الناس عیشا من کان بما قسم الله له راضیا (همان: ح ۳۳۹۷)؛ گواراترین زندگی از آن کسی است که به آنچه خداوند نصیب او گردانیده است راضی و خشنود باشد.
۴- تدبیر و آینده نگری: رسیدن به هر قله ای، مادی یا معنوی و دنیوی یا اخروی، بدون برنامه ریزی، عاقبت اندیشی و محاسبه، امکان پذیر نیست. از این جهت یکی از صفات مهم مؤمنان، هم در زمینه مسایل مادی و دنیوی و هم در زمینه مسایل معنوی و اخروی، تقدیر، تدبیر و تنظیم امور است. امام علی علیه السلام فرمود: «قوام العیش حسن التقدیر وملاکه حسن التدبیر» (همان: ۶۸۰۷) پایداری زندگی به تقدیر و اندازه گیری خوب است و ملاک تقدیر خوب، [عاقبت اندیشی و ] آینده نگری مناسب است.»
۵- یاد خداوند: جان آدمی نیز مانند جسم او محتاج رسیدگی و تغذیه است، و چون جان او پرنده ای از عالم بالا و زاییده شده در آنجا است، غذای حیات آن، ارتباط با عالم بالا و ملکوت دارد. امام علی علیه السلام فرمود: «فی الذکر حیاه القلوب (همان: ۱۹۹۹) ;زندگی قلب ها [و جان ها]، در یاد خداست. » و نیز فرمود: «من ذکر الله سبحانه احیا الله قلبه ونور عقله ولبه (همان: ۸۸۷۶) ;هر کس به یاد خداوند سبحان باشد، خداوند قلب او را زنده و عقل و مغز او را نورانی خواهد کرد. »
امام علی(ع)درمورد صفات اهلذکر در نهجالبلاغه چنین میفرمایند: «همانا مردمى هستند که ذکر خدا را به جاى دنیا برگزیدند، که هیچ تجارتى یا خرید و فروشى، آنها را از یاد خدا باز نمىدارد. با یاد خدا روزگار مىگذرانند، و غافلان را با هشدارهاى خود، از کیفرهاى الهى مىترسانند به عدالت فرمان مىدهند، و خود عدالت گسترند، از بدىها نهى مىکنند و خود از آنها پرهیز دارند. با اینکه در دنیا زندگى مىکنند گویا آن را رها کرده به آخرت پیوستهاند، سراى دیگر را مشاهده کرده، گویا از مسائل پنهان برزخیان و مدت طولانى اقامتشان آگاهى دارند، و گویا قیامت وعدههاى خود را براى آنان تحقّق بخشیده است، آنان پردهها را براى مردم دنیا برداشتهاند، مىبینند آنچه را که مردم نمىنگرند، و مىشنوند آنچه را که مردم نمىشنوند. اگر اهل ذکر را در اندیشه خود آورى و مقامات ستوده آنان و مجالس آشکارشان را بنگرى، مىبینى که آنان نامههاى اعمال خود را گشوده، و براى حسابرسى آمادهاند، که همه را جبران کنند، و در اندیشهاند در کدام یک از اعمال کوچک و بزرگى که به آنان فرمان داده شده، کوتاهى کردهاند، یا چه اعمالى که از آن نهى شده بودند مرتکب گردیدهاند، بار سنگین گناهان خویش را بر دوش نهاده، و در برداشتن آن ناتوان شدند، گریه در گلویشان شکسته، و با ناله و فریاد مىگریند و با یکدیگر گفتگو دارند، در پیشگاه پروردگار خویش به پشیمانى اعتراف دارند. آنان نشانههاى هدایت، و چراغهاى روشنگر تاریکىها مىباشند، فرشتگان آنان را در میان گرفته، و آرامش بر آنها مىبارند، درهاى آسمان به رویشان گشوده، و مقام ارزشمندى براى آنان آماده کردهاند، مقامى که خداوند با نظر رحمت به آن مىنگرد، و از تلاش آنها خشنود، و منزلت آنها را مىستاید، دست به دعا برداشته، و آمرزش الهى مىطلبند. در گرو نیازمندى فضل خدا،و اسیران بزرگى اویند، غم و اندوه طولانى دلهایشان را مجروح، و گریههاى پیاپى چشمهایشان را آزرده است. دست آنان به طرف تمام درهاى امیدوارى خدا دراز است، از کسى درخواست مىکنند که بخشش او را کاستى، و درخواست کنندگان او را نومیدى نیست، پس اکنون به خاطر خودت، حساب خویش را بررسى کن زیرا دیگران حسابرسى غیر از تو دارند. »(دشتی،۱۳۷۹: ۴۵۷)
۷- معاشرت با نیکان: در این سفر دراز روحانی، همراهی با نیکان و خوبان، قوت قلب است و بر نشاط رفتن می افزاید و خستگی ها را از جان می زداید، از غفلت ها جلوگیری می کند و اشتباهات را گوشزد می نماید. امام علی علیه السلام فرمودند: «صحبه الولی اللبیب حیاه الروح (محمدی ری شهری،۱۳۸۴: ۵/۲۹۷) همراهی با دوست خردمند، موجب حیات روح است. »و نیز فرمودند: «معاشره ذوی الفضائل حیاه القلوب» (همان) معاشرت با صاحبان فضیلت، موجب حیات قلب ها است.
۸- اخلاق خوب: زندگی انسانی، زندگی گروهی و دسته جمعی است و لازمه آن آمد و شد با دیگران است. اخلاق خوب و شایسته، تابلویی زیبا از وجود آدمی ارائه می دهد تا دیگران به راحتی و با اشتیاق با صاحب آن ارتباط برقرار کنند و از بودن با او لذت برند.
و امام علی علیه السلام فرمودند: «بحسن الاخلاق یطیب العیش» (تمیمی آمدی،۱۳۶۶: ح۴۲۶۳) با خوش اخلاقی است که زندگی پاکیزه [و دلپذیر] می شود.
از سوی دیگر بد اخلاقی و ارتباط نامناسب با دیگران، زندگی را بر کام بداخلاق و دیگران تلخ می کند امام علی علیه السلام فرمودند: «ثلاث لا یهنا لصاحبهن عیش: الحقد والحسد وسوء الخلق» (همان: ح ۴۶۶۳) سه خصلت است که زندگی را بر صاحبشان ناگوار می کنند: کینه ورزی، حسادت و بداخلاقی.
۹- سازگاری با مردم: انسان ها در درجات کمال و درکات نقص با یکدیگر همسان نیستند. در زندگی اجتماعی رتبه انسان ها از بی نهایت زیر صفر شروع می شود و تا بی نهایت بالای صفر ادامه پیدا می کند. اگر بدنبال زندگی ای باشیم که در اطراف خود، انسان های پرکمال و بی نقص و بهتر از خود داشته باشیم، «بهشتی» را خواسته ایم در «دنیا» محقق کنیم. تنها در سرای دیگر و بهشت خوبان است که همه خوبند و هیچ جایی از لغو و تاثیم نیست. زندگی دنیایی، مملو از انسان های رنگارنگ و جور واجور است. چاره ای نیست جز آنکه در بسیاری از اوقات خود را به ندیدن و نشنیدن بزنیم و از لغزش دیگران تغافل کنیم. و آن وقت که لغزش دیدیم تا آنجا که مربوط به حقوق شخصی ماست، از آن درگذریم و به رخ نکشیم. تنها در این صورت است که می توان به زندگی اجتماعی تن داد، و گرنه زندگی، به جهنمی سوزان بدل خواهد شد که کمتر کسی خواهد توانست حتی با نزدیکان خود نیز آمد و شدی داشته باشد. امام علی علیه السلام فرمودند: «سلامه العیش فی المداراه» (همان: ۵۶۰۷) سلامت زندگی در مدارا و سازگاری با مردم است.
و نیز آن حضرت فرمودند: «من لم یتغافل ولا یغض عن کثیر من الامور تنغصت عیشته» (همان: ۹۱۴۹) ; کسی که تغافل نکند و از بسیاری از امور چشم پوشی ننماید، زندگیش تیره و دلگیر می شود.
ناگفته پیداست که تغافل و گذشت در اموری مطلوب است که به حق شخصی ما مربوط می شود، اما در جایی که پای حقوق الهی و حق دیگر انسان ها در کار است، باید دقیق و سخت گیر بود.
۱۰- برخورداری مادی و معنوی: امام علی علیه السلام میفرماید: «واعلموا عبادالله ان المؤمنین المتقین ذهبوا بعاجل الخیر وآجله شارکوا اهل الدنیا فی دنیاهم ولم یشارکهم اهل الدنیا فی آخرتهم. یقول الله عزوجل: «قل من حرم زینه الله التی اخرج» سکنوا الدنیا بافضل ما سکنت واکلوها بافضل ما اکلت. شارکوا اهل الدنیا فی دنیاهم اکلوا من افضل ما یاکلون وشربوا من افضل ما یشربون ولبسوا من افضل ما یلبسون وسکنوا بافضل مایسکنون وتزوجوا من افضل مایتزوجون ورکبوا من افضل مایرکبون، اصابوا لذه الدنیا مع اهل الدنیا مع انهم غدا من جیران الله عزوجل یتمنون علیه، فیعطیهم ما یتمنون، لایرد لهم دعوه ولاینقص لهم نصیب من لذه، فالی هذا یشتاق من کان له عقل ولا حول ولاقوه الا بالله (ثقفی،۱۳۹۵: ۱/۲۳۵) بندگان خدا! آگاه باشید که مؤمنان پرهیزکار از هر دو خیر (دنیا و آخرت) برخوردارند. با اهل دنیا در برخورداری آنان از دنیایشان شریکند، اما اهل دنیا در برخورداری مؤمنان از آخرتشان، بهره ای ندارند. خداوند در قرآن می فرماید: ای پیامبر! بگو چه کسی برخورداری از زینت های (نعمت های) الهی را که برای بندگانش آفریده است، حرام کرده است.»
مؤمنان پرهیزکار در دنیا به بهترین صورت سکونت دارند، و به پاک ترین صورت، از آن برخوردار هستند. با دنیاییان در دنیایشان شریکند، از بهترین آنچه آنان می خورند، می خورند، و از بهترین نوشیدنی آنان می نوشند، از بهترین آنچه می پوشند در بر می کنند، از بهترین سکونت آنان، سکونت می یابند، از برترین ازدواج های آنان برخوردار و از والاترین مرکب های آنان بهره مندند. امروز همراه دنیاییان از لذت دنیا کام می گیرند، حال آنکه فردا، آنان همسایگان خدایند. از او درخواست می کنند و هر چه از خدا بخواهند، عطایشان کند، هیچ خواسته ای از آنان رد نشود و هیچ نقصی در لذت آنان رخنه نکند. پس آنان که از اندک عقلی برخوردارند، مشتاق چنین زندگی هستند. و هیچ حول و قوه ای جز از خدای بزرگ نیست. »
۱۱- فایده رسانی به مردم: زندگی پاک، در این نیست که فقط سعی کنیم خود از هوای پاک استفاده کنیم و با دیگرانی که در هوای آلوده تنفس می کنند کاری نداشته باشیم. نباید بین خود و دیگران دیواری بلند کشید و دیگران را از نشستن در کنار سفره ای که روزی معنوی آن را خدا به ما داده است، بر حذر داشت بلکه باید دیگران را در روزی معنوی خود شریک کرد.
امام علی علیه السلام می فرماید: «احسن الناس عیشا من عاش الناس فی فضله »(آمدی،۱۳۶۶: ۳۰۵۸) بهترین زندگانی از آن کسی است که مردم با فضل و [احسان] او زندگی کنند. و نیز آن حضرت فرمود: «ان احسن الناس عیشا من حسن عیش الناس فی عیشه» (همان: ۳۶۳۶)؛ خوب ترین زندگی از آن کسی است که مردم با زندگی او، خوب زندگی کنند.
۶-۳٫ تحقق حیات طیبه در دنیا
بادقت در آیات قرآن، مىتوان فهمید که قرآن حیات دنیا و استفاده از نعم و امکانات آن را نفى نمى کند، بلکه دنیایى مورد مذمت قرآن است که بدون در نظر گرفتن آخرت در جهت برآورده کردن هوا و هوس هاى زندگى زودگذر دنیا سپرى شود. ازاین رو، پویندگان حیات طیبه، به زندگى دنیا و جلوه هاى آن از مال و زن و فرزند بى توجه نیستند. در نظر اینان، رسیدن به این دسته از مطلوب ها نیز دوست داشتنى است؛ اما به دست آوردن آنها، نهایت هدف زندگى محسوب نمى شود، بلکه آنها از این مطلوب هاى دنیایى به عنوان نردبان ترقى براى نیل به حیات برتر و رسیدن به حقایقى والا استفاده مى کنند که داشته هاى دنیایى، قدرت برابرى با آنها را ندارد. این دسته از انسان ها دنیا را براى خود هزینه مى کنند، برخلاف دنیاطلبان که خود را براى دنیا هزینه مى کنند و چون محبوب و مطلوب آنها خداوند است، در دنیا درصدد یافتن چیزهایى هستند که آنها را به خداوند نزدیک کند؛ به همین دلیل، برخلاف دنیاطلبان، در رفتن به جبهه و جهاد از یکدیگر سبقت گرفته و هنگام جهاد، خود را در حال تجارت با خدا مى بینند: «إِنَّ اللّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّهَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ فَیَقْتُلُونَ وَیُقْتَلُونَ وَعْدا عَلَیْهِ حَقّا فِی التَّوْرَاهِ وَالإِنجِیلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللّهِ فَاسْتَبْشِرُواْ بِبَیْعِکُمُ الَّذِی بَایَعْتُم بِهِ وَذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ» (توبه: ۱۱۱)
در بخشی از حدیث معراج خداوند متعال به پیامبر خویش در توصیف اهل آخرت و کسانی که در این دنیا به حیات طیبه بار می یابند ابن چنین فرموده: «یا أَحْمَدُ! إِنَّ أَهْلَ الآخِرَهِ رَقیقَهٌ وُجُوهُهُمْ، کَثیرٌ حَیاؤُهُمْ قَلیلٌ حُمْقُهُمْ، کَثیرٌ نَفْعُهُمْ، قَلیلٌ مَکْرُهُمْ، أَلنّاسُ مِنْهُمْ فى راحَهٍ، وَأَنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فى تَعَبٍ، کَلامُهُمْ مَوْزُونٌ، مُحاسِبینَ لِأَنْفُسِهِمْ مُتْعِبینَ لَها، تَنامُ أَعْیُنُهُمْ وَلا تَنامُ قُلُوبُهُمْ، أَعْیُنُهُمْ باکِیَهٌ، وَقُلُوبُهُمْ ذاکِرَهٌ؛ وَإِذا کُتِبَ النّاسُ مِنَ الغافِلینَ، کُتِبُوا مِنَ الذّاکِرینَ، فی أَوَّلِ النِّعْمَهِ یَحْمَدُونَ، وَفى آخِرِها یَشْکُرُونَ، دُعاؤُهُهْم عِنْدَاللَّهِ مَرْفُوعٌ، وَکَلامُهُمْ عِنْدَهُ مَسْمُوعٌ، تَفْرَحُ بِهِمُ المَلائِکَهُ، یَدُورُ دُعاؤُهُم تَحْتَ الحُجُبِ، یُحِبُّ الرَّبُّ أَنْ یَسْمَعَ کَلامَهُمْ، کَما تُحِبُّ الوالِدَهُ وَلَدَها؛ لا یَشْغَلُهُمْ عَنِ اللَّهِ شَىْءٌ طَرْفَهَ عَیْنٍ، وَلا یُریدُونَ کَثْرَهَ الطَّعامِ وَلا کَثْرَهَ الکَلامِ وَلا کَثْرَهَاللِّباسِ؛ أَلنّاسُ عِنْدَهُمْ مَوْتى، وَاللَّهُ عِنْدَهُمْ حَىٌّ کَریمٌ لا یَمُوتُ؛ یَدْعُونَ المُدْبِرینَ کَرَماً، وَیَزیدُونَ المُقْبِلینَ تَلَطُّفاً؛ قَدْ صارَتِ الدُّنْیا وَالآخِرَهُ عِنْدَهُمْ واحِدَهً؛ یَمُوتُ النّاسُ مَرَّهً، وَیَمُوتُ أَحَدُهُمْ فى کُلِّ یَوْمٍ سَبْعینَ مَرَّهً مِنْ مُجاهَدَهِ أَنْفُسِهِمْ وَهواهُمْ وَالشَّیْطانِ الَّذى یَجْری فى عُرُوقِهِمْ؛ لَوْ تَحَرَّکَتْ ریحٌ لَزَعْزَعَتْهُ، وَإِنْ قامَ بَیْنَ یَدَىَّ فَکَأَنَّهُ بُنْیانٌ مَرْصُوصٌ، لا أَرى فی قَلْبِهِ شُغْلًا بِمَخْلُوقٍ. فَوَعِزَّتی وَجَلالی، لَاحْیِیَنَّهُ حَیاهً طَیِّبَهً، حَتّى إِذا فارَقَ رُوحُهُ جَسَدَهُ، لا اسَلِّطُ عَلَیْهِ مَلَکَ المَوْتِ، وَلا یَلی قَبْضَ رُوحِهِ غَیْری، وَلَأَفْتَحَنَّ لِرُوحِهِ أَبْوابَ السَّماءِ کُلَّها، وَلَأَرْفَعَنَّ الحُجُبَ کُلَّها دُونی، وَلآمُرَنَّ الجِنانَ فَلْتَزَیَّنَنَّ، وَالحُورَ العینَ فَلْتُشْرِقَنَّ، وَالملائِکَهَ فَلْتُصْلِبَنَّ، وَالأَشْجارَ فَلْتُثْمِرَنَّ، وَثِمارَ الجَنَّهِ فَتَدَلَّیَنَّ، وَلآمُرَنَّ ریحاً مِنَ الرِّیاحِ الَّتی تَحْتَ العَرْشِ فلْتَحْمِلَنَّ جبالًا مِنَ الکافُورِ وَالمِسْکِ الْأَذْفَرِ فَلْتَضْرَمَنَّ وَقوداً مِنْ غَیْر نارٍ فَلْتَدْخُنَنَّ؛ وَلا یَکُونُ بَیْنی وَبَیْنَ رُوحِهِ سَتْرٌ، وَأَقُولُ لَهُ عِنْدَ قَبْضِ رُوحِهِ: مَرْحَباً وَأَهْلًا بِقُدُومِکَ عَلَىَّ! أَسْعِدْ بِالکَرامَهِ وَالبُشْرى بِالرَّحْمَهِ وَالرِّضْوانِ وَجَنّاتٍ لَهُمْ فیها نَعیمٌ مُقیمٌ خالِدینَ فیها أَبَداً، إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظیمٌ. فَلَوْ رَأَیْتَ المَلائِکَهَ کَیْفَ یَأْخُذُها واحِدٌ وَیُعْطیهَا الآخَرَ!» (فیض کاشانی،۱۴۰۴)
اى احمد! اهل آخرت نرمدلانى هستند با حیاى بسیار، نافهمىشان اندک و سودشان سرشار است. حیلهگرى و فریبکارىشان ناچیز است. مردم از ناحیه ایشان آسودهاند و خود از ناحیه مردم در رنج و زحمتند. سخنشان نیکو و سنجیده است. نفس خویش را به محاسبه مىکشند و آن را در رنج و سختى مىافکنند. چشمانشان را خواب فرا مىگیرد امّا دلهایشان هرگز به خواب نرود. با چشمانى اشکبار یاد خدا را در دل زنده مىدارند، آنگاه که نام مردم در زمره بى خبران نوشته شود نام اینان در دفتر ذاکران و هشیاران ثبت مىشود. در آغاز نعمت، خدا را مىستایند و در پایانش سپاسگزار او هستند. دعا و درخواستشان در پیشگاه خدا بلند و مستجاب و سخنشان پذیرفته است. فرشتگان از ایشان خوشنودند، دعا و زمزمهشان قبل از درنوردیدن حجابها و رسیدن به استجابت، زیر حجابهاى نورى در حرکت است و خداوند شنیدن سخنشان را دوست دارد، آنگونه که مادر فرزندش را. هیچ چیز- حتى به قدر چشم بر هم زدنى- ایشان را از خدا غافل نکرده و هرگز قصد زیادهخورى و زیادهگویى و زیادهخواهى در پوشش و لباس ندارند. مردم در نظرایشان- از نظر مؤثر بودن در مقدّرات- همچون مردگانند و خداوند، زنده جاوید و کریمى است که هرگز نمیرد. فراریان از حق را به کرم و بزرگى دستگیرند و روى آورندگان به حق را بهلطف و خوشرویى پذیرا. دنیا و آخرت از نظر آنها یکى است. مردم در زندگى یک بار مىمیرند؛ امّا ایشان از شدّت و کثرت مجاهده با خواهش نفس، هواپرستى و شیطانى که بر همه جهات نفس، مسلط است، روزى هفتاد بار مىمیرند. از شدت ضعف و لاغرى، با وزش نسیمى مىلرزند، امّا وقتى در پیشگاه من به نماز و نیاز مىایستند گویى بنایى محکم و استوارند. من در قلبشان هیچ وابستگى و دلمشغولى به مخلوق نمىیابم. به عزّت و جلالم سوگند! او (اهل آخرت) را به حیات طیّبه زنده بدارم و آنگاه که زمان جدایى روح از جسمش فرا رسد، فرشته مرگ را بر او مسلط نکنم و جز خودم کسى عهدهدار گرفتن جانش نباشد. همه درهاى آسمان را به روى روحش بگشایم و همه حجابهایى را که بین او و من است از میان بردارم. بهشتها را فرمان دهم که خود آرایى کنند، حورالعین از هر جانب بر او وارد شوند و فرشتگانش به خدمت ایستند و درختان، میوه دهند و میوههاى بهشت براى عرضه به خدمت او نزدیک گردند. نسیمى از نسیمهاى تحت عرش را فرمان دهم که کوههایى از کافور و مشک خوشبو را بردارند تا سوختى از غیر آتش دراندازند و اطرافش را از آن معطر سازند. بین من و روح او پوشش و مانعى نباشد و هنگام گرفتن جانش بگویم: خوش آمدى و با آمدنت صفا آوردى. زهى عیش نیکبختى براى او با این بزرگداشت و مژده به رحمت و رضوان و بهشتهایى که در آنها نعمتهاى جاوید و ابدى است و اجر بزرگ وپایانى که در نزد خداست. اى کاش ملائک و فرشتگان را مىدیدى که چگونه او را مىگیرند و دست به دست مىگردانند.
در توضیح و تفسیر این فقرات از حدیث شریف معراج عارف گرانقدر آیت الله سعادت پرور این چنین میفرمایند: با توجه به این بخش حدیث معلوم مىشود، حیات طیبه، همین زندگى مادى دنیایى نبوده، بلکه بسیار والاتر و ارزشمندتر از آن است، چنان که آیه اول، حیات طیبه را ثمره و نتیجه ایمان و اعمال صالح معرفى مىفرماید و البته چون ایمان و کار شایسته، از امور معنوى محقق شده در همین عالم است، پس مقصود از حیات طیّبه هم باید زندگى معنوى محقق شده در همین عالم باشد نه زندگى آخرتى، هر چند آثار همین زندگى به حیات جاوید آخرت منتهى مىشود؛ زیرا تمام نعمتهاى معنوى آخرتى که خداوند به بندگانش مىدهد، نتیجه نعمتهاى معنوى است که در همین عالم به آنها مىبخشد؛ چنانکه آیه شریفه: «به بهترین عمل و بهتر از آنچه انجام مىدادند پاداششان مىدهیم»، گواه درستى این ادعاست. جملات دعاهایى که ذکر شد، به حقیقت، به معناى این زندگى و نیز به آثار و خواص آن دلالت دارد. (سعادت پرور،۱۳۸۳: ۱/۴۰۶)
امام خمینی (ره) دراینباره میفرماید: «اگر کسى با عمل توانست این قیود را بشکند و عملها را به عمل صالح واحد برگرداند و اوراد را به ورد واحد ارجاع دهد، “فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاهً طَیِّبَهً"؛ خدامىفرماید: این عامل به عمل صالح را به زندگى طیّب و طاهر زنده مىکنیم. نه اینکه گمان کنى چنین کسى در این عالم در زندگى طیّب و طاهر نیست؛ بلکه اگر عامل صالح شد، در این عالم زندگى طیّب و طاهر پیدا مىکند» ( خمینی، ۱۳۸۱: ۳/۴۶۵)
پس می توان نتیجه گرفت که گسترۀ حیات طیبه ازدنیای انسان مؤمن تابرزخ وقیامت اوکشیده شده ودرهرعالمی انسان باایمان متناسب باآن عالم ازخواص وآثارومواهب این حیات بهره می برد،که کلید ورود به این حیات مقرون به سعادت و دو مؤلفۀ اساسی آن همان ایمان وعمل صالح می باشد.
۶-۴٫ آثار فردی و اجتماعی حیات طیبه
سنت وعترت رسول خدا (ص)بر تجلی آثار الهی در جمع و فرد مؤمنان تأکید دارد و روایات فراوانی در این باره مطرح است که در اینجا برای نمونه به حدیث قرب نوافل و نیز سخنی از امیر المؤنان (ع) اشاره می شود که اولی بر تجلی آثار حق در فرد مؤمن و دومی بر ظهور آن آثار در جامعۀ مؤمن تصریح دارد.
حماد بن بشیر از امام صادق (ع)نقل می کند که امام از رسول خدا (ص)و پیامبر(ص)نیز از خدای سبحان نقل می کند که خدای تبارک و تعالی می فرماید «و ماتقرب الی عبد بشیء احب الی مما افترضت علیه و انه لیتقرب الی بالنافله حتی احببته کنت سمعه الذی یسمع به و بصرالذی یبصر به و لسانی الذی ینطق به ویده التی یبطش بها ان دعانی اجبته و ان سالنی اعطیته.» (کلینی،۱۴۰۷: ۲/۳۵۲) یعنی هیچ چیز به اندازۀ عبادت هایی که مقرر کردهام، بندهام را به من نزدیک نمی کند و نافله،آن سان او رامحبوب من میسازد که گوش وچشم و دست و زبانش را در اختیار خویش می گیرم و توسط آنها اراده ام را جاری می نمایم؛چنان که گویی مؤمن نافله گذار با گوش خدا می شنود و با چشم او می بیند و بازبان الهی سخن میگوید و با دست برتر خدا اعمال قدرت می کند. (آثارفردی)
همین ظهور حق در جامعۀ با ایمان نیز نمود یافته و اندیشه ها حتی گمان های جمع مؤنان را مظهر کلام حق و نماد داوری خدای سبحان می سازد. در این باره امیر مؤمنان (ع) می فرماید: از داوری و گمان های صائب مؤمنان نسبت به خویش