تاکید روی افق منافع افراد و مشتریان کنید. غرب نهایت افق مشتری را دنیا میداند اما ما اگر بتوانیم منافع مشتری را در یک بازه بلند مدت دنیا و آخرت تعریف کنیم خوب میشود. افق زمانی را بسط دهیم. البته شما اشاره کرده اید ولی به نظرم تصریح بیشتری داده شود .
این بحث در لایه زیرین تحقیق وجود دارد (بحث انسان شناسی اسلامی، فطرت، انسان کامل و نهایتا تناسب نیازها هر کدام موید این ادعاست). هر چند سعی شده تا جایی که امکان دارد از اخروی کردن بحث در تحقیق جلوگیری شود و بحث دنیایی و اخروی اسلام با ادبیاتی قابل فهم در بازاریابی مطرح گردد.
در ضمن هنگامی که نیازها به صورت متناسب ارضا شود عملا نتایج دنیایی و اخروی را به دنبال خواهد داشت، چرا که انسان هنگامی که نیازهایش به صورت متناسب ارضا گردد در مسیر صراط مستقیم خواهد بود و این یعنی در مسیر انسان کامل شدن.
۲
صاحب نظر مدیریت و معارف اسلامی و مدرس مدیریت و مدرس معارف اسلامی در دانشگاه
یک انتقاد درباره نکته طلایی: اینکه شما گفته اید “اسلام به مشتری به مثابه انسان مینگرد ” ! بازی با کلمات است. مگر میشود درباره خرید و فروش صحبت کرد و به مشتری نگاه مشتری نداشت!
اینکه گفتیم از نظر اسلام مشتری انسان است، نه غفلت از مشتری بودن، بلکه تأکید بر انسان بودن است، یعنی طبیعی است که به مشتری بودن مشتری توجه داریم اما تأکید میکنیم که استفاده از مشتری بودن مشتری نباید موجب غفلت از انسانیت او شود و به عبارت دیگر نباید فقط به پول در آوردن از مشتری فکر کنیم و ارزشهای والای او را فراموش و بلکه نابود نماییم.
انسان ساحت های مختلفی از قبیل: جسم، روح، روان/ خود عالی، دانی /نیازها، اقتضائات، اهداف/خریدار، فروشنده، تولید کننده/و انسان کامل و انسان در مسیر کمال را داراست.
حال باید این ساحتهای مختلف انسانی را در هم ضرب کرد و به یک ماتریس رسید و آن وقت میتوان در بازاریابی روی این ماتریس که به ساحتهای مختلف انسانی توجه دارد کار کرد.
مقسم این پژوهش مقسمی دیگر است
درمورد فطرت به این ها رجوع کنید: نظر مرحوم شاه آبادی و امام ره، فطرت در قرآن آقای جوادی.
از این منابع در پژوهش استفاده خواهد شد.
۳
صاحب نظر در حوزه معارف اسلامی و استاد دانشگاه
خود طبیعی جنبه مشترک ما با دنیای ماده است مثل نباتات و حیوانات. خود عالی آن جنبه درونی فطری ماست.
بحث پژوهش این نیست که نیازهای غیر فطری دیده نشود بلکه حتی نیازها غریزی و طبیعی هم باید دیده شوند و البته متناسب، چرا که تنها راه رستگاری انسان چه در دنیا و چه در آخرت ارضای تمامی نیازها به صورت متناسب است.
ارزش یک جنبه دانی وقتی است که در خدمت یک ارزش فطری باشد. مثال برای تربیت : وقتی که میخواهی برای دخترت جایزه بخری و آن را شب میلاد امام زمان به او هدیه دهی. حال این خاطره خوب دوچرخه عجین میشود با جنبه عالی وجودی.
پس استفاده جنبه های مادی در خدمت فطریات دین میشود. آن انسان شناسی درست است. ولی باید درست استفاده شود مثلا بجای جشن تولد برای دخترت جشن تکلیف با شکوهی برگزار کن و همه فامیل را هم دعوت کن.
به نظر میرسد بر اساس تعالیم دین که از نظرات شهید مطهری خصوصا برداشت میشود که در فصل دوم به آن اشاره شده است هر کدام از نیازها به نوبه خود اصالت دارند. هر چند هنگامی که به دستورات الهی در ارضای نیازها توجه شود، خود این نیازهای غریزی نیز جنبه معنوی پیدا میکنند. البته این عبودیت تا جایی ادامه مییابد که در سوره انعام آیه ۱۵۲ قرآن کریم اشاره شده است: قُلْ إِنَّ صَلَاتِی وَنُسُکِی وَمَحْیَایَ وَمَمَاتِی لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ.
به این مضمون که همه چیزم برای خداست.
یکبار شما کالا را میخری که فقط مصرف کنی یکبار مصرف را ایجاد میکنی که ارتقای تربیتی (فطری ) ایجاد کنی. حالا این مبنا را می توان وارد بازاریابی کرد و این است پیشنهاد من به شما.
در این بحث همین که تمامی نیازها ارضا شوند آن هم به شکل متناسب، ناخودآگاه تربیت انسانی نیز صورت میپذیرد.
میتوان به چرخه نیازها نیز اشاره کرد که ارضای مناسب را میتواند به تصویر بکشد.
ولی خوب کار سخت شما آنجاست که میخواهید مسائل محسوس (مادی ) را در خدمت و شکوفایی غیر محسوسات در بیاورید. این کار سختی است مخصوصا در حوزه غرب مادی گرا.
همانطور که قبلا هم اشاره شده است احتیاج نیست چسبی وجود داشته باشد که به صورت تصنعی به هم وصل شود. اگر شناخت از مشتری به صورت واقعی و درست صورت بپذیرد و اعتماد مشتری لطمه نخورد نهایتا تناسب درتامین نیازها به همراه ارضای همه آنهاخود موجب رشد خواهد شد.
شما باید عالم را طوری سیستماتیک نشان دهی که طرف کارخانه دار بفهمد با رعایت این تز شما سود و برکت میبیند. (مثل کارخانه داری که حتی ممکن است مذهبی نباشد ولی خمس میدهد و میگوید اعتقاد دارم اثرش را میبینم)
باید تبیین کنید که تمام ثروت های دنیا دست خداست تا یک اطمینانی به صاحبان سرمایه بدهید.
پژوهش با دیدگاه دیگری انجام شده است. و آن تاکید بر اعتماد مشتری و عدم خدشه به این اعتماد است که به عنوان سرمایه اصلی شرکت بیان شده است. در ضمن بازاریابی اسلامی صرفا برای مسلمان ها نیز ارائه نشده است.
کار شما کار خوبی است و ادامه دهید. فقط قسمت ربط دادن محسوس به غیرمحسوس اندکی مشکل است روی این قسمت بیشتر کار کنید. واین را براساس آموزه های قرآنی پایه ریزی کنید.
تمرکز بر ارتباط رابطه محسوس و غیر محسوس نبوده است. تنها بر محسوسات بحث شده است تا برای خوانندگان ماورایی به نظر نرسد.
در واقع تمام بحث مطرح شده در این پژوهش بر اساس آموزه های قرآن و اهل بیت میباشد، اما سعی شده است تا به جای اشاره به آیات و روایات، به نتیجه مورد نظر آنها اشاره گردد.
تبین نیازها را هم که اشاره کردید لازم است. براساس آموزه های قرآنی پایهریزی کنید.
نیازهایی که در این پژوهش به آن اشاره شده است، از آموزههای دینی برداشت شده است. قسمتی هم که از نظر دیگران استفاده شده است، (متناقض این نیازها نبوده و تنها تحلیلی متفاوت بوده) برای نزدیکی هر چه بیشتر با علم بازاریابی و رفتار سازمانی اشاره شده است.
اندیشه دینی از شأنی مجزا و بالاتر فطرت و غریزه برخوردار است و شاید با آنها در یک سطح قرار نگیرد، بلکه به نوعی حاکم بر آنها و یا نتیجه آنها باشد.