در این آیه، اختلاف بر روی اعراب کلمه صورت گرفته، که در معنای کلمه تفاوتی را به وجود نیاورده بود. و شیخ طبرسی به خوبی به این نوع از اختلاف قرائت، اشاره کرده بودند.
۲-۱-۳- اختلاف در اعراب که باعث تغییر معنا میگردد؛ نه صورت.
در این نوع، اختلاف قرائت موجب تغییر إعراب کلمه مىگردد؛ یعنى موجب تغییر کارکرد آن در ترکیب یا حرکات بنایى آن. یعنى ساختار صرفى آن؛ بهطورى که به کلمه دیگرى تبدیل مىشود و معناى متفاوتى هم، علىرغم اختلاف در شکل کتابت؛ یعنى رمزهاى نوشتارى، پیدا خواهد کرد. معناى لفظ در اینجا تغییر خواهد کرد، چون لفظ تغییر کرده است؛ امّا ارزش معنایى تغییر نکرده است؛ چون حاصل نهایى معنا در طلب مباعده (دورى) یا بیان حدوث آن در دو موضع دچار تغییر نشده است؛ یعنى نتیجه در نهایت یک فعل و رخداد مىباشد که همان وقوع فاصله انداختن بین سفرهایشان است (عوا،۱۳۸۲، ج۱، ص ۲۰۴).
بنابراین گاهی برخی از اختلاف قرائتهایی که در اعراب کلمه، تغییراتی پدید آوردهاند، سبب اختلاف و تغییر معنای کلمه میگردند، بی آنکه در شکل و صورت اصلی کلمه تغییری ایجاد کنند. همانند مثالهای زیر. قرآن کریم میفرماید:
وَ تِلْکَ حُجَّتُنا آتَیْناها إِبْراهِیمَ عَلى قَوْمِهِ نَرْفَعُ دَرَجاتٍ مَنْ نَشاءُ إِنَّ رَبَّکَ حَکِیمٌ عَلِیمٌ ؛ و آن حجّت ما بود که به ابراهیم در برابر قومش دادیم. درجات هر کس را که بخواهیم فرا مىبریم، زیرا پروردگار تو حکیم داناست (انعام/۸۳).
در آیه فوق، اختلاف قرائت از نوع اختلاف در اعراب کلمه «دَرَجاتٍ» است؛ که طبق فرمودهی شیخ طبرسی، اهل کوفه و یعقوب این کلمه را به تنوین و دیگران بدون تنوین قرائت کردهاند. قرائت اول به این معنى است که آنچه بالا برده میشود، صاحبان درجاتند. و قرائت دوم به این معنى است که آنچه بالا برده میشود، خود درجات است (طبرسی، ۱۳۶۰، ج۸، ص۱۶۹). بنابراین، اختلاف از نوع اختلاف در اعراب که سبب تغییر معنا گردیده است، میباشد.
نمونه دیگر، مربوط به آیه زیر است که میفرماید:
وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَیْمانِهِمْ لَئِنْ جاءَتْهُمْ آیَهٌ لَیُؤْمِنُنَّ بِها قُلْ إِنَّمَا الْآیاتُ عِنْدَ اللَّهِ وَ ما یُشْعِرُکُمْ أَنَّها إِذا جاءَتْ لا یُؤْمِنُونَ ؛ و با سختترین سوگندهایشان، به خدا سوگند خوردند که اگر معجزهاى براى آنان بیاید، حتماً بدان مىگروند. بگو: «معجزات، تنها در اختیار خداست.» و شما چه مىدانید که اگر [معجزه هم] بیاید باز ایمان نمىآورند (انعام/۱۰۹).
ابن کثیر و بصریان و ابو بکر از عاصم و نصیر از کسایى و خلف به کسر همزه در «انَّها» و دیگران به فتح همزه قرائت کردهاند. کسانى که «انها» را به کسر خواندهاند؛ بنا بر استیناف است. و کسانى که به فتح خواندهاند؛ بنا بر این است که «یشعرکم» به معناى «یدریکم» باشد. که هم به حرف جر متعدى میشود و هم بدون جر. در صورت دوم «انها» محلا منصوب و در صورت اول یا محلا مجرور یا منصوب است. در هر صورت، طبق این قرائت، آیه را دو جور مىتوان معنى کرد:
-
- «ان» به معناى «لعل» است. بنا بر این، یعنى چه چیز شما را مىفهماند؟ شاید وقتى بیاید ایمان نیاورند. چنان که مىبینیم در قرآن کریم «لعل» بعد از علم آمده است. مثل: «وَ ما یُدْرِیکَ لَعَلَّهُ یَزَّکَّى» (عبس/ ۳).
-
- اینکه «لا» زاید باشد. یعنى: چه شما را مىفهماند که وقتى بیاید، ایمان مىآورند؟ (طبرسی، ۱۳۶۰، ج۸، صص۲۲۵و۲۲۶).
۳-۱-۳- اختلاف در حروف کلمات؛ که معنا را تغییر میدهد، ولى صورت هم چنان محفوظ است.
مانند قرائتِ «کَیْفَ نُنْشِزُها- یا- کیف ننشرها» (طبرسی، ۱۳۶۰، ج۱، ص۱۹)؛ در آیه شریفه:
وَ انْظُرْ إِلَى الْعِظامِ کَیْفَ نُنْشِزُها ثُمَّ نَکْسُوها لَحْماً فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ قالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدیر ؛ و به [این] استخوانها بنگر، چگونه آنها را برداشته به هم پیوند مىدهیم. سپس گوشت بر آن مىپوشانیم.» پس هنگامى که [چگونگىِ زنده ساختن مرده] براى او آشکار شد، گفت: « [اکنون] مىدانم که خداوند بر هر چیزى تواناست (بقره/۲۵۹).
نا گفته پیداست که اختلاف در حروف کلمه فوق، تغییری در صورت اصلی کلمه ایجاد نمیکند؛ اما معنای آن به صورت زیر دگرگون و تغییر مییابد.
ننشزها؛ یعنی: ما آنها را جمع خواهیم کرد. و ننشرها؛ یعنی: دو باره آنها را زنده مىکنیم (بلاشر، ۱۳۷۴، ص۲۳۳).
از نمونهی دیگر میتوان به اختلاف قرائت در آیه ۱۰۵ سوره مبارکه انعام اشاره نمود که میفرماید:
وَ کَذلِکَ نُصَرِّفُ الْآیاتِ وَ لِیَقُولُوا دَرَسْتَ وَ لِنُبَیِّنَهُ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ؛ و این گونه آیات [خود] را گوناگون بیان مىکنیم، تا مبادا بگویند تو درس خواندهاى، و تا اینکه آن را براى گروهى که مىدانند روشن سازیم (انعام/۱۰۵).
طبرسی در این باره مینویسد: ابن کثیر و ابو عمر «دارست» و ابن عامر، یعقوب و سهل «درست» به فتح سین و سکون تاء و دیگران به سکون سین و فتح تاء. قرائت اول؛ یعنى: تو با اهل کتاب مذاکره و گفتگو کرده و از آنها چیزهایى آموختهاى. مؤید این قرائت، این آیه است: وَ أَعانَهُ عَلَیْهِ قَوْمٌ آخَرُونَ؛ قوم دیگرى وى را بر قرآن یارى کردهاند (فرقان/ ۴). قرائت دوم؛ یعنى: براى اینکه نگویند این مطالب، اخبار گذشتگان است و کهنه شده و کسى نیست که آنها را بداند و تکذیب یا تصدیق کند. قرائت سوم، خطاب به پیامبر اسلام است. یعنى: از یهود فرا گرفتهاى. لام بنا بر قرائت اول و سوم لام عاقبت است؛ یعنى: ما آیات را براى تو به صورتهاى گوناگون بیان مىکنیم و سرانجام آنها خواهند گفت که با اهل کتاب مذاکره کردهاى یا از آنها آموختهاى. اما بنا بر قرائت دوم، لام به معناى کراهیت است؛ یعنى: براى اینکه نگویند: اخبار آن کهنه شده است (طبرسی، ۱۳۶۰، ج۸، ص۲۱۵).
گرچه ممکن است به نظر رسد که در اینجا، اختلاف قرائت هم سبب تغییر معنا شده است و هم سبب تغییر صورت؛ اما باید گفت در زبان عربی، گاهی حرفِ الف را به صورتِ الف کوچک و به صورتِ اعراب آن در بالای حرف، در نظر میگیرند و در صورتِ اصلی کلمه، تفاوتی ایجاد نمیکند؛ با این وجود، الف، حرف است؛ نه حرکت.
۴-۱-۳- اختلاف حروف؛ که باعث تغییر صورت است؛ نه معنى.
مانند آیه کریمه:
إِنْ کانَتْ إِلَّا صَیْحَهً واحِدَهً؛ تنها یک فریاد بود و بس (یس/۲۹)
که به صورت «إلا زقیه واحده» (نبود جز یک صیحه) نیز قرائت شده است. از قول طبرسی صیحه و زقیه هر دو به یک معنا میباشند (طبرسی، ۱۳۶۰، ج۱، ص۲۰).
نمونه دیگری از اختلاف حروف که در معنا تغییر ایجاد نکرده است؛ اما صورت آن را دگرگون کرده است، عبارت است از اینکه قرآن کریم میفرماید:
وَ قالُوا هذِهِ أَنْعامٌ وَ حَرْثٌ حِجْرٌ لا یَطْعَمُها إِلاَّ مَنْ نَشاءُ بِزَعْمِهِمْ وَ أَنْعامٌ حُرِّمَتْ ظُهُورُها وَ أَنْعامٌ لا یَذْکُرُونَ اسْمَ اللَّهِ عَلَیْهَا افْتِراءً عَلَیْهِ سَیَجْزِیهِمْ بِما کانُوا یَفْتَرُونَ ؛ و به زعم خودشان گفتند: «اینها دامها و کشتزار [هاى] ممنوع است، که جز کسى که ما بخواهیم نباید از آن بخورد، و دامهایى است که [سوار شدن بر] پشت آنها حرام شده است.» و دامهایى [داشتند] که [هنگام ذبح] نام خدا را بر آن [ها] نمىبردند به صرف افترا بر [خدا] به زودى [خدا] آنان را به خاطر آنچه افترا مىبستند جزا مىدهد (انعام/۱۳۸).
طبرسی مینویسد: قراء غیر مشهور، کلمه « حِجْرٌ» را به صورت «حرج» خواندهاند و ممکن است از لحاظ معنى تفاوتى میان آنها نباشد و حجر در معنای زیر به کار رفته است: حرام، عقل و منع. حجرِ قاضى؛ یعنى: منع قاضى. حجرِ زن؛ یعنى: نگهدارى او (طبرسی، ۱۳۶۰، ج۸، ص۲۹۰).
در این آیه، حروف راء و جیم، جابه جا شدهاند . و در صورت آن تغییر ایجاد شده است؛ اما طبق فرموده شیخ طبرسی؛ ممکن است از لحاظ معنا، تفاوتی میان آن دو نباشد.
۵-۱-۳- اختلاف کلمه؛ که صورت و معنا را تغییر میدهد.
در مقدمه تفسیر مجمع البیان، برای این نوع اختلاف قرائت مثال زیر آمده است: قرائت «طلع منضود» که به صورت «طلح منضود» نیز وارد شده است. (طبرسی، ۱۳۶۰، ج۱، ص۲۰).
۶-۱-۳- اختلاف در جلو و عقب بودن کلمات
مانند: وَ جاءَتْ سَکْرَهُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ؛ و سکرات مرگ، حقیقت را [به پیش] آورد این همان است که از آن مىگریختى! (ق/۱۹). که به صورت «و جاءت سکره الحق بالموت» نیز قرائت شده است (طبرسی، ۱۳۶۰، ج۱، ص۲۰).
۷-۱-۳- اختلاف در زیاد و کمى کلمات
مانند قرائت؛
وَ ما عَمِلَتْهُ أَیْدِیهِمْ؛ تا از میوه آن و [از] کارکردِ دستهاىِ خودشان بخورند (یس/۳۵). که «و ما عملت ایدیهم» نیز قرائت شده است.
طبرسی از شیخ طوسى نقل میکند که وی میگوید: وجه دوم زیباتر و بهتر است؛ زیرا از ائمه علیه السلام وارد شده است که در مورد اختلاف قراء کدام را میتوان خواند (طبرسی، ۱۳۶۰، ج۱، ص۲۰).
۲-۳- بررسیها، ویژگیها و تحلیلها
از آنچه در مورد دیدگاه طبرسی درباره انواع اختلاف قرائت مطرح شد، آشکار میگردد که وی آن را به هفت نوع تقسیم نموده است. اما با توجه به نحوهی تقسم بندی وی، نکات زیر قابل ارزیابی است.
۱-۲- ۳- توجه یا عدم توجه به حدیث سبعه احرف
اعتقاد به صحت روایات سبعه احرف برخى از دانشمندان را واداشته است تا با ذهنیّتى که از حدیث «سبعه احرف» داشتهاند، بکوشند انواع اختلافات قراءات را در قرآن در هفت نوع خلاصه نمایند. حتى بعضى معناى حدیث را به جاى اختلاف لهجهها، به همین انواع هفت گانه اختلاف تفسیر کردهاند(سیوطی،۱۳۸۰، ج ۱، نوع ۱۶، ص۱۲۰؛ فانی اصفهانی، ۱۴۱۱ق، صص ۶۰و۶۱ ).
آنچه که دربارهی دیدگاه ویژهی طبرسی در این باره باید آشکار شود، این است که آیا شیخ طبرسی نیز همچون سایر علمای اهل سنت؛ بنا بر اعتقاد به روایات احرف سبعه و تایید اینگونه روایات، انواع اختلاف قرائت را به هفت نوع تقسیم نموده است، یا نه؟ و در غیر اینصورت باید با دلایل محکم و مستند این موضوع بررسی شود.
لذا ضروری است که ابتدا یکی از این روایات را ذکر نموده و سپس ربط بین آنها و اختلاف قرائتها را بیابیم.
در جامع الاصول از بخاری و مسلم و مالک و ابوداود و نسائی با اسنادشان از عمربن خطاب روایت شده است که وی گفت: رسول اکرم(ص) فرمودند: «… همانا این قرآن بر هفت حرف نازل شده است؛ پس آن چه را که بتوانید از آن بخوانید ». (ابن اثیر، بی تا، ج ۲، صص ۴۷۷و ۴۷۸، حدیث ۹۳۹؛ بخاریّ، ۱۳۲۰، ج ۹، صص۲۰ و۲۱ ؛ مسلم بن حجاج، ۱۴۱۲ق، کتاب الصلاه باب بیان أن القرآن أنزل على سبعه أحرف، حدیث ۸۱۸؛ مالک بن انس، ۱۴۰۶ق، ج۱، ص ۲۰۱ ؛ أبی داود، بی تا،کتاب الصّلاه، باب ما أنزل من القرآن على سبعه أحرف، حدیث ۱۴۷۵؛ نّسائیّ، ۱۴۱۴ق، ج۲، صص۱۵۰- ۱۵۲ ؛ مجلسی، ۱۴۰۳ق، ج۳۱، ص۲۰۷).
ترمذی نیز این حدیث را صحیح میداند ( تّرمذیّ، بی تا،کتاب القراءات باب ما جاء أنّ القرآن أنزل على سبعه أحرف، حدیث ۲۹۴۴).
آیت الله معرفت در التمهید با ذکر چهار حدیث از احادیثى که فیض کاشانى در تفسیرش آورده است، مىگوید: «سندهاى این احادیث، که از اهل بیت علیهم السّلام روایت کردهاند، توثیقى ندارد.» (معرفت، ۱۳۷۴، ج ۲، ص ۹۴).
در مقدمه طبرسی از مجمع البیان آمده است که: « باید دانست که ظاهر مذهب امامیه این است که آنان بر جواز قرائتى که در بین قاریان متداول است، اجماع دارند؛ لکن خود، آن قرائتى را اختیار نمودند که همه قرّاء جایز میدانستند و قرائتى را که فقط از یک نفر بوده دوست نمیداشتند. و در اخبار امامیه وارد شده است که: قرآن فقط به یک حرف نازل شده است؛ اما عامه از رسول اکرم نقل میکنند که فرموده: قرآن به هفت حرف نازل شده است که همه آنها شافى و کافىاند (طبرسی، ۱۳۶۰، ج۱، ص ۱۹).
به نظر میرسد طبرسی، در اینجا به حدیث سبعه احرف متعرض میشود و روایت نزول قرآن بر حرف واحد را میپذیرد؛ اما ایشان در عین حال نیز انواع اختلاف قرائت را در زیرمجموعه یکی از معانی و وجوه سبعه احرف ذکر میکند.
یادآورى چند نکته درباره روایات احرف سبعه و انواع اختلاف قرائتها لازم است:
الف) تلاش دانشمندان اهل سنّت براى حصر انواع در هفت نوع، آنان را در نوعى تنگنا قرار داده است؛ به گونهاى که گاه مجبور شدهاند، انواع مختلف و متعددى را تحت عنوان یک نوع به حساب آورند. روشن است که این مقدار التزام و تعبّد به عدد هفت، از عشق به همان حدیث ناشى شده است.