شخصیت سالم از دیدگاه یونگ[۲۳]:
به نظر یانگ، شخصیت انسان متشکل از سه نظام جداگانه، اما دارای روابط متقابل است. «من»، «ناهشیار شخصی» و «ناهشیار جمعی». هر چند این نظامها متفاوتند، می توانند بر یکدیگر تاثیر بگذارند.
ناهشیار جمعی، مهمترین رکن شخصیت است. «من» ذهن هوشیار است و همه ادراکها، خاطره ها، اندیشه ها و احساس هایی را در بر می گیرد که همواره بر آنها آگاهیم. ناهشیار شخصی به انبار یا مخزن مطالبی اطلاق می شود که دیگر هشیار نیست اما به آسانی می تواند به سطح هشیار بیابد.
انسان سالم از دیدگاه یونگ
-
- آگاهی یافتن از آن جنبه های نفس که موجب غفلت قرار گرفته است. او می گوید فردیت یافته غریزی است، هدفی است که باید در راهش تلاش می کنیم اما به ندرت بدان دست می یابیم.
-
- دومین جنبه از فردیت مستلزم فدا کردن هدفهای مادی دوران جوانی و ویژگیهایی از شخصیت است که شخص را قادر به کسب آن هدفها می گرداند.
-
- ضرورت سازش با دو گانگی جنسی روانی است،مرد باید آنیما[۲۴] (خصایص زنانه) و زن آنیموس[۲۵](خصایص) مردانه اش را بیان کند.
-
- یکپارچگی خود باید همه جنبه های شخصیت یکپارچگی و هماهنگی یابند به گونه ای که همه آنها ویژگیهای جنس مخالف، گرایشها و کنشهای نامسلط پیشین و تمامی ناهشیار بتوانند بیان شوند.
-
- پذیرش و شکیبایی، اشخاص سالم دارای ویژگی های پذیرش ناشناخته و مرموز هستند. اشخاص سالم از شخصیتی برخوردارند که یانگ آن را شخصیت مشترک می نامد (مشهدی زاده،۱۳۸۰).
رابطه بین مثبت اندیشی و سلامت روانی از دیدگاه اسلام:
از دیدگاه اسلام در باره روانشناسی اسلامی، به ویژه روان درمانگری تا کنون مطالعات علمی مدون انجام نگرفته یا اینکه پژوهشگر قادر به دریافت اطلاعاتی در این زمینه نبوده است. در حالی که در اسلام به عنوان دین جامع و کامل که تمام زوایای زندگی انسان را مورد توجه قرار می دهد، زمینه های مناسبی برای چنین انجام مطالعاتی وجود دارد (نوابی نژاد،۱۳۷۹).
اسلام به هدایت زندگی انسان و تامین بهداشت روانی او توجه دارد و بدیهی است که شیوه های خاصی را برای بر قراری تعادل روانی ارائه دهد. هدف اغلب شیوه های ارائه شده یاری رساندن به انسان، به منظور برخورداری از روح و روان سالم است تا بتواند با توسل به بهترین راه های ممکن به آرامش برسد. نگرش صحیح نسبت به مشکلات و ناکامی ها، موهبتی است که با آن آدمی در مواجهه با نمونه های به ظاهر ناموزون خلقت، زیبایی و توازن در آن ها می بیند و در زشتی ها، زیبایی را جست و جو می کند.
تفکر دینی با هدف کاهش فشار وارد بر انسان در رویارویی با مصائب و حوادث، شیوه هایی را آموزش می دهد تا با بهره گرفتن از آن به نتایج مطلوب، از جمله آرامش، برسد (نوابی نژاد،۱۳۸۶)
ارتقای سلامت افراد جامعه یکی از مهمترین مسائل اساسی هر کشور محسوب می شود. همن طوریکه قبلا در تعریف سلامت روان اشاره گردید، طبق تعریف سازمان جهانی بهداشت، بهداشت روانی علمی است که با آن انسانها قابلیت برقراری ارتباط موزون و هماهنگ با دیگران را می یابند و قادر به تغییر و اصلاح محیط فردی و اجتماعی، حل تضادها و بر آوردن تمایلات شخصی به طور منطقی، عادلانه و متناسب می شوند. از دیدگاه اسلام کسی که «خود آگاهانه با تمامی هستی ارتباط زنده و پویا دارد و می تواند تعارضات خویش را با جهت گیری مثبت حل کند، از نظر روانی سالم است»(احمدی، ۱۳۸۴).
رفتارهای مذهبی، در پرداختن به نکات معنی دار زندگی ارزش مثبت دارند. رفتارهایی از قبیل: عبادت، توکل به خداوند، زیارت، مهرورزی و … می توانند از طریق ایجاد امید و تشویق افراد به نگرش مثبت به موقعیت های استرس آمیز، باعث آرامش درونی آنان شوند.
کارآمدی و سلامت روان
در نظریه شناختی اجتماعی ادراک فرد کارآمدی خویش تاثیرات ضمنی مهمی در واکنش های هیجانی وی به موقعیت ها و در ایجاد انگیزش در انجام رفتارهای مختلف دارد. این مفهوم می تواند تاثیرات ضمنی با اهمیتی در تندرستی داشته باشد، زیرا در درک پاسخ های هیجانی و رفتاری فرد به شرایط تنش زا و برنامه های مربوط به تندرستی کمک می کند. مطالعات گوناگون نشان داده شده است که احساس خودکارآمدی پایین، یا افزایش فشار روانی، پاسخ های ضعیف تر به درد و انگیزش کمتر برای پیگری برنامه های مربوط به تندرستی همیشه است. برعکس احساس کارآمدی بالا با فشار روانی پاسخ های زیستی کمتر به فشار های روانی، قدرت انطباق بیشتر به علاقه مندی زیادتر به برنامه های تندرستی همبسته است. بنابراین یکی از حوزه های بسیار فعال در پژوهش های اجتماعی شناختی در مورد رابطه بین باورهای خودکارآمدی و تندرستی است (بندورا،۱۹۷۷). نتایج این تحقیق به سادگی می توان خلاصه کرد: باورهای بر رفتارهای مرتبط با تندرستی فرد و دیگری و از طریق تأثیر آنها برکارکرد زیستی او (کنترادا[۲۶]، لونت هال[۲۷]، الری[۲۸]۱۹۹۰، میلر، شادا و هرلی [۲۹]۱۹۹۶). باورهای خودکارآمدی هم بر احتمال برروز بیماریهای مختلف و هم بر فرایند بهبود از بیماری تأثیر می گذارد(الری ،۱۹۹۲).
باورهای خودکارامدی بالا رفتارهای مختلفی چون سیگار کشیدن، نوشیدن الکل و راه های جلوگیری از ابتلا به ایدز مرتبط است.
تغییر در باورهای خودکارآمدی در مورد فرایند بهبود از بیماری ها نیز تأثیر گذار است شواهد موجود نشان می دهد باورهای خوکارآمدی بالا، مانع تأثیرات فشارهای روانی می شود و کارکرد نظام ایمنی بدن را افزایش می د هد در نظیر نظریه شناختی اجتماعی این ناکارآمدی اداراک شده است نق اصلی را در اضطراب و افسردگی افراد بازی می کند (بندورا ۱۹۹۷).
به استناد این نظریه افراد دارای برداشت ضعیف از خودکارآمدی خود در مواجه در خطر بلقوه، اضطراب زیادی را تجربه می کنند. ناکارآمدی در دستیابی به هدف های مورد خوشایند به افسردگی است، بخشی از این مشکل می تواند به هدف های بیش از حد بالا مربوط شود به علاوه باورهای ناکارآمدی ضعیف می تواند به عملکرد ضعیف منجر شود، فاصله خود را با معیارهای خویش بیشتر کند و موجبات سرزنش بیشتری را فراهم اورد (کاواناف [۳۰] ۱۹۹۲ ) بنابراین تحقیقات نشان داد ناکارآمدی می تواند پیامدهای منفی مهمی برای انوع رفتارهای مربوط به تندرستی داشته باشد ( جوادی و کدیور ۱۳۸۱) .پژوهش های مختلفی که پس از اجرای برنامه های اموزشی مهارت زندگی در مدارس صورت گرفته دستاوردهای مهمی را در ابعاد مختلف سلامت روان داشته است . مثلاً تصور از خود ( کروتر[۳۱] و همکاران ۱۹۹۱).
عزت نفس (اینت[۳۲] و همکاران ۱۹۹۴). خودکارآمدی (الیاس و همکاارن ۱۹۹۱) ناسازگاری اجتماعی و هیجانی (کاپلانو همکاران ۱۹۹۴) کاهش معنی داری اضطراب اجتماعی (بوتین، وانک [۳۳] ) ، ( به نقل از سازمان بهداشت جهانی ، ترجمه نوری ، قاسم آبادی و محمد خانی ) .
اضطراب و افسردگی شایعه ترین مشکلات سلامت روان در جامعه هستند. تحقیقات نشان داده اند که این مشکلات می توانند عملکرد شخص را ضعیف کنند، باز اجتماعی برای خانواده و جامعه بوجود اورد و سبب بوجود آمدن مسائل هیجاانی و هزینه های اقتصادی برای جامعه شوند (برون برگر و کاستلو[۳۴]، فرید من [۳۵] مک درموت [۳۶] سولومون[۳۷] ، رایان ، کیتنر و میلن ) .در میان متغیر های روانی – اجتماعی ، خود کار آمدی و حمایت اجتماعی به عنوان عوامل کلیدی مربوط به مشکلات تلقی می شوند .( بندورا ۱۹۹۷).
خودکارآمدی به عنوان نوعی خاصی از انتظار مربوط به اعتقادات شخص نیست به تواناییهایش است و بتدریج به قضاوت های شخصی از تواناییهایش برای تمریین کنترل بر حوادث و رویدادهایی که بر زندگی او تدثیر میگذارند، گسترش می یابد (بندورا ۹۸۹، مادوکس ۱۹۹۵، شررو آدامز ۱۹۸۳) حقیقت نشان داده است که انتظارات خودکارآمدی پایین عامل مهمی در انواع مشکلات سازگاری، شامل افسردگی، اضطراب، سوء استفاده از مواد و اعتیاد هستند (بندورا ۱۹۹۵، مادوکس و مایر ۱۹۹۵ و ویلیامز ۱۹۹۵ به نقل از سیوکاچینگ [۳۸] و استفان[۳۹] (۲۰۰۰) .حاکی ازاین است که افزایش خو.دکارآمدی بهبود سلامت روان را بدنبال دارد . این مطالعه پیشنهاد می کند که از طرق کمک به افرادی که از اضطراب و افسردگی رنج می برند ، افزایش خودکارآمدی و فراهم کردن یک محیط اجتماعی حمایت کننده از آنها می باشد در این مطالعه خودکارآمدی ضعیف و تنهایی دو ویژگی مرتبط با افسردگی و اضطراب بوده است .
والدینی که خودکارآمدی ضعیفی دارند به اسانی شکست های خود را به اسنادهای درونی نسبت می دهند و در نتیجه سطوح بالاتری از اضطراب و افسردگی را تجربه میکنند. والدینی که دارای سطوح بالایی از خودکارآمدی هستند از خودشکست دادگی اجتناب می کنند و افسردگی و اضطراب کمتری را تجربه میکنند. (میلر و همکاران، ۱۹۹۲، تامپسونو همکاران ۱۹۹۲) طبق نظر بندورا (۱۹۷۷، ۱۹۸۲، ۱۹۸۶).
هنگاهی که افراد در استرس هستند آنهایی که در مواجه با شکست خود را توانمند و کارآمد میدانند. تلاش های بیشتری برای مقابله و کنار آمدن با مشکلاتشان انجام میدهند، افرادی که در رویارویی با مشکلات خود را ناتوان و ناکارآمد میبینند، به اسانی تسلیم میشوند و احساس اضطراب افسردگی و ناامیدی میکنند، بسیاری از تحقیقات نشان داده اند که افراد دارای سطح کارآمدی بالا بهزیستی [۴۰] روانشناختی بهتری دارند (نظیرسیفت [۴۱] همکاران ۱۹۸۹ به نقل از سیوکاینگ و استفان ۲۰۰۰ ).
بنابر آنچه گفته شد کنترل رفتار، افکار احساسات و محیط برای سلامتی و شادکامی افراد در زندگی لازم است و متغیرهای مهمی در احساس مهار و کنترل افراد دخیل می باشند که یکی از انها خودکارآمدی است.
تحقیقات انجام شده در خارج از کشور
هارلی و هارمن (۱۹۹۳) به این نتیجه رسیدند که کارکنانی که احساس میکنند سازمانشان به آنها یک حس نیرومندی از وابستگی و حس حقیقی ازهدف ارائه میدهد، در کار خود خلاق تر و نوآورتر و رشد وجود دارد.
مک نایت و میلیمان (۱۹۹۴) ارتباط علَی بین معنویت و افزایش نوآوری در محیط کار در تحقیقات تکمیلی خود نشان داد که رابطه مثبت بین معنویت با افزایش رضایتکارکنان، تلاش، مشارکت و همکاری، خلاقیت و عملکردوجود دارد.
بر طبق گفته گیبونس (۱۹۹۸) گرایش رهبری معنوی به افزایش توانمند سازی کارکنان است که به وسیله ایجاد شجاعت و اعتماد به نفس در رقابت ایجاد میشود.
گی بنز (۲۰۰۰) از انجام یک فرا تحلیل از تحقیقات صورت گرفته در زمینه معنویت چنین بیان میکندهرچند معنویت در کار، مفهومی فلسفی و فردی عمیقی را در خود دارد، با وجود این، تقریباً «تمام تعاریف علمی در این زمینه اذعان دارند که معنویت درکار برگیرنده و مفهومی از احساس تمامیت و به هم پیوستگی در کار و درک ارزشهای عمیق در کار است.
مدی (۲۰۰۵) در پژوهشی نشان داد که سرسختی بالاتر، موفقیت تحصیلی بیشتری را نیز به همراه دارد.
کوباسا (۲۰۰۶) در طی مطالعه ای پی برد مدیران مرد با درجه بالایی از سرسختی علی رغم اینکه در سراسر زندگی با وقایع استرسزا مواجه هستند، کمتر دچار بیماری شده و از سلامت بیشتری برخوردارند
.کاسپر (۲۰۰۶) عقیده دارد افرادی که معنویت سازمانی بالاتری دارند دارای تعهد سازمانی بیشتر و فرسودگی شغلی کمتری هستند.
بر اساس تحقیقات ایوانز (۲۰۰۸) و همکاران بهبود کیفیت زندگی و کاهش افسردگی در دانشجویان را به دنبال دارد و از عود و بازگشت افسردگی و اضطراب پیشگیری می کند.
گلدین و همکاران (۲۰۱۰) در پژوهشی به این نکته اشاره کردند که آموزش ذهن آگاهی، باعث کاهش نشانه های اضطراب و افسردگی در بیماران مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر می شود.
مالک و نعیم (۲۰۱۱) نشان دادند که رابطه مثبتی بین معنویت و تعهد سازمانی وجود دارد و افرادی که معنویت و تعهد بالاتری دارند رضایت شغلی بیشتری دارند.
تحقیقات انجام شده در داخل کشور
در تحقیقی دیگر که توسط رحمان نور عیلزاده (۱۳۸۵ )تحت عنوان «رهبری معنوی الگوی جدید رهبری در هزاره سوم» صورت گرفته به این نتیجه رسیده است که رهبری معنوی شامل ارزشها- نگرشها و رفتارهای مورد نیاز برای ایجاد انگیزه درونی در خود و دیگران به گونهای که باعث بیداری معنویت از طریق معنا و هدف و عضویت در پیروان میگردد
در تحقیقی که توسط شیخی زاده (۱۳۸۷) تحت عنوان رهبری معنوی در سازمان صورت گرفت این نتیجه را بیان میکند که با برخورداری از معنویت رهبران خواهند توانست نه تنها بهرهوری را در محیط کار یا سازمان بهبود بخشید بلکه از آن مهمتر میتوانند به آرامش خاطر و رضایت باطن یا یک شادی طولانی دست یابند و محیطی را فراهم آورد تا همکاران دوست و دوستان همکارشان نیز از این شادی و رضایت باطن برخوردار شوند.
عاطف (۱۳۸۸) در پژوهشی تاثیر استرس شغلی بر خشنودی شغلی و سلامت روان: اثر تعدیل کننده سرسختی و حمایت اجتماعی را مورد بررسی قرار دادند یافتهها نشان داد که نتایج نشان دادند که بین استرس شغلی و خشنودی شغلی کارکنان رابطه معنی دار و منفی وجود دارد و رابطه بین استرس شغلی و سلامت روان معنی دار و منفی بود. همبستگی بین خشنودی شغلی و سلامت روان معنی دار و مثبت بود. این بررسی همچنین نشان داد که در شرایط پر استرس افراد دارای سرسختی بالا بیش از افراد دارای سرسختی پایین، ازخشنودی شغلی و سلامت روان برخوردارند. همچنین افراد دارای حمایت اجتماعی بالا بیش از افراد دارای حمایت اجتماعی پایین از خشنودی شغلی برخوردارند؛ اما از نظر سلامت روان تفاوتی میان آنها دیده نشد. این پژوهش نشان داد که حمایت اجتماعی و سرسختی با هم تعامل مثبت و معنی داری دارند و مردان بیش از زنان سرسختی از خود نشان می دهند.
عاطف (۱۳۸۸) درپژوهشی تاثیر استرس شغلی بر خشنودی شغلی و سلامت روان اثر تعدیل کننده سرسختی و حمایت اجتماعی را مورد بررسی قرار داد. نتایج پژوهش وی نشان داد که بین استرس شغلی و خشنودی شغلی کارکنان رابطه معنی دار و منفی وجود داردو رابطه بین استرس شغلی و سلامت روان معنی دار و منفی بود. همبستگی بین خشنودی شغلی و سلامت روان معنی دار و مثبت بود.
قاسمی و همکاران (۱۳۸۸) در پژوهشی اثربخشی گروه درمانی مبتنی بر کیفیت زندگی بر بهزیستی ذهنی و سلامت را روان مورد بررسی قرار دادند. نتایج حاکی از آن بود که: تایج تحلیل کواریانس نشان داد که گروه درمانی مبتنی بر کیفیت زندگی افسردگی، نشانههای جسمانی- سازی و بد کارکردی اجتماعی را در پس آزمون و پیگیری کاهش داده ولی بر اضطراب آزمودنیها تأثیری نداشته است. همچنین این درمان، بر بهزیستی ذهنی در بعد هیجانی (افزایش عاطفه مثبت و کاهش عاطفه منفی) در پس آزمون اثر داشته است اما در بعد شناختی (رضایت از زندگی) آزمودنیها تغییری ایجاد نکرده است. نتیجهگیری: بر اساس یافتهها میتوان نتیجه گیری گرفت که گروه درمانی مبتنی بر کیفیت زندگی که از ترکیب روانشناسی مثبت با رویکرد شناخت- رفتاری شکل گرفته، شاخصهای سلامت روان و بهزیستی ذهنی افراد را ارتقا میدهد.
امیدیان (۱۳۸۹) پژوهش تاثیر مداخله در فرایند هویتیابی در بهبود مشکلات هویتی و سلامت روانی دانشجویان را مورد بررسی قرار داد، نتایج پژوهش وی نشان داد که برنامه مداخله در بهبود تعهد دانشجویان، کاهش علائم اختلال شخصیت مرزی و اختلال شخصیت ضداجتماعی اثرگذار بود و در سایر موارد اثر معناداری نداشت. نتیجهگیری: براساس این نتایج میتوان از روش ارائهشده در شرایط مشابه، برای پیشگیری و کاهش مشکلات روانشناختی، به ویژه در اختلالات شخصیت مرتبط با سردرگمی در هویت استفاده کرد.
مرزآبادی (۱۳۹۰) در تحقیقی با عنوان بررسی رابطه معنویت سازمانی با توانمندسازی روانشناختی، خلاقیت، هوش معنوی، استرس شغلی و رضایت شغلی کارکنان دانشگاه نتایج نشان داد که بین معنویت سازمانی با توانمندسازی روان شناختی, خلاقیت و استرس شغلی رابطه مثبت و معنادار وجود دارد. همچنین بر اساس نتایج بین سابقه شغلی کارکنان با معنویت سازمانی ارتباط معنادار وجود داشت. نتیجهگیری: معنویت از مهمترین متغیرهای مؤثر بر توانمندسازی و خلاقیت کارکنان است که سیاستگذاران سازمانها باید با بهرهگیری از آن، حداکثر توان کارکنان را در جهت تحقق اهداف سازمانی بسیج کنند.
رضایی منش (۱۳۹۰) در تحقیقی با عنوان رابطه معنویت با تعهد سازمانی در محیط کار (مطالعه موردی فرودگاه مهرآباد) انجام داد نتایج نشان داد که حضور معنویت در محیط کار بر بهبود تعهد سازمانی مدیران و کارکنان اثرگذار بوده و همچنین از میان فرضیه های فرعی، حضور معنویت در محیط کار بر بهبود تعهد عاطفی و تعهد هنجاری مدیران و کارکنان فرودگاه اثرگذار بوده، اما بر بهبود تعهد مستمر ایشان اثرگذار نبوده و هیچ گونه رابطه معناداری مشاهده نگردید.
در تحقیقی دیگر که توسط اکرم پرنده(۱۳۹۰) تحت عنوان «رابطه» هوش معنوی و تعهد سازمانی در مدیران پرستاری بیمارستان های نظامی صورت گرفته نتایج مطالعه نشان داد که ۸۲.۷ درصد از مدیران پرستاری از هوش معنوی بالا و ۹۶.۲ درصد از تعهد سازمانی متوسطی برخوردار بودند. آزمون همبستگی بین ابعاد هوش معنوی (تجارب معنوی و بخشش) و تعهد سازمانی ارتباط معنی داری را نشان داد.
نظرپوری (۱۳۹۱) در تحقیقی تحت عنوان تأثیر رهبری معنوی و عدالت سازمانی برکیفیت زندگی کاری انجام داد نتایج نشان داد که: که بین رهبری معنوی و عدالت سازمانی با کیفت زندگی رابطه معنادار وجود دارد.
رستگار (۱۳۹۱) در تحقیقی تحت عنوان بررسی نقش رهبری معنوی در هویت یابی سازمانی انجام داد نتایج نشان داد که کلیه ابعاد رهبری معنوی بر هویت یابی سازمانی تأثیرگذار می باشند. همچنین در بررسی وضعیت ابعاد رهبری معنوی و هویت یابی سازمانی در آموزش و پرورش استان قم این نتیجه بدست آمد که رهبری معنوی و هویت یابی سازمانی از وضعیت مطلوبی برخوردار می باشند.
جمع بندی
دراین فصل به بیان متغیرهای هوش معنوی و سلامت روان با عملکرد تحصیلی و سپس به بیان نظریه های مختلفی درباره هر یک از این متغیرهای پرداختیم. و این امکان را برای خوانندگان فراهم آوریم تا آنها را مورد مطالعه و مقایسه قرار دهند. آموزش و پرورش از جمله مهمترین سازمان ها در هر جامعه است. هرچند مهمترین وظیفه آموزش و پرورش ، آموزش دانش و مهارت است،انتقال و ترویج ارزشهای اخلاقی و فرهنگی، شکوفاکردن توانایی های فردی و اجتماعی و کمک به رشد شخصیتی، عاطفی، رفتاری و فکری ،افزایش عملکرد تحصیلی و.. را می توان از جمله سایر وظایف مهم آموزش پرورش دانست. عملکرد تحصیلی از این جهت اهمیت دارد که پیشرفت آموزشگاهی در یادگیری اثر گذاشته و یادگیری آموزشگاهی عملکرد تحصیلی را تحت تاثیر قرار می دهد و معلم برای افزایش سطح انگیزش دانش آموزان نسبت به یادگیری موضوع های مختلف درسی، سعی کند تا شرایط یادگیری را بهبود بخشد و کیفیت روش آموزش را افزایش دهد تا از طریق آن دانش آموزان به موفقیت دست یابند و نسبت به توانایی خود در یادگیری، اعتماد به نفس کسب کنند. متغیر بعد که مورد برسی قرار می دهیم هوش معنوی است دیدگاه بدیع و همکاران در مورد هوش معنوی تحت عنوان مجموعه ای از ظرفیت های ذهنی که به آگاهی، یکپارچگی، کاربرد انطباقی جنبه های معنوی و غیر مادی وجودی شخص کمک می کند تعریف می شود. که منجر به نتایجی همچون بازتاب های وجودی عمیق، بازشناسی خود و تسلط حالات معانی می گردد.اساس الگوی هوش معنوی ترکیبی از تفکر کلی و بعد اعتقادی ،توانایی مقابله و تعامل با مشکلات ،پرداختن به سجایای اخلاقی ،خودآگاهی و عشق و علاقه می باشد. تصور شخص نسبت به خود نیز از اهمیت زیادی برخوردار است. نکته مهم اینکه خود با تمام کمبودها و نقاط مثبت، مورد قبول واقع شود. هر چه شخص با واقع بینی به خود بنگرد، از سلامت روان وضعیت بهتری خواهد داشت. شخصیت بالغ، شخصیتی است که بتواند عینیت خود را نشان دهد، و خود بهتر بشناسد. به اعتقاد آلپورت هر چه شخص با فعالیتها، مردم و اندیشه های متنوع تری در ارتباط باشد، سلامت روانی بیشتری می یابد.
فصل سوم
روش تحقیق
مقدمه
در این فصل ابتدا به نوع و روش پژوهش، جامعه ی آماری، روش نمونه گیری اشاره شده و سپس به ابزار و روش گرد آوری داده ها، تعیین میزان روایی و پایایی ابزارها، روش های آماری استفاده شده برای تجزیه و تحلیل داده ها و ملاحظات اخلاقی پرداخته شده است.