طبق بند «ج» ماده ۴۶ لایحه حمایت از کودکان و نوجوانان، دادگاه میتواند ضمن صدور حکم، سرپرستی کودک را به سازمان بهزیستی واگذار نماید. براساس ماده واحده قانون تشکیل سازمان بهزیستی مصوب ۱۳۵۹ شورای انقلاب و قانون تأمین زنان و کودکان بی سرپرست مصوب سال ۱۳۷۳ مجلس شورای اسلامی، سازمان بهزیستی کشور با تأیید مرجع قضایی مسؤلیت مراقبت شبانه روزی از کودکان بی سرپرست را بر عهده دارد. سازمان مذکور این امر را در قالب دو برنامه مراقبت در خانواده و مراقبت در خانه های کودکان و نوجوانان محقق میسازد. برنامه مراقبت در خانواده، مجموعهای از برنامههای توانمندسازی و مراقبتی است که به منظور کمک به خانواده ها در پرورش و مراقبت از کودکان تحت سرپرستی سازمان بهزیستی انجام می پذیرد. خانه کودک و نوجوان نیز مکانی است که کودکان از زمان پذیرش در سازمان بهزیستی تا ۱۸ سالگی، به صورت دائم یا موقت، به تفکیک سن و جنس در آنجا زندگی میکنند و تحت مراقبت و آموزش قرار میگیرند. در این خانهها تیمی متشکل از مدیر، مددکار، روانشناس و مربی در رابطه مستقیم با کودکان قراردارند و در قالب کارگروهی با مشارکت کودکان، نسبت به فراهم کردن زمینه های مراقبت و پرورش کودک به منظور انتقال به جامعه اقدام میکنند. براساس دستورالعمل سازمان بهزیستی در رابطه با مراقبت و پرورش کودکان تحت سرپرستی، این سازمان تنها زمانی میتواند کودکان را به این خانه ها بسپارد که هیچ یک از اقدامات و تلاشهای حرفهای در زمینه بازگشت کودکان نزد والدین و یا انتقال به خانواده های جایگزین مؤثر واقع نشده باشد(نجفی:۱۳۹۵، ۹۱).
فصل چهارم: نقش سازمان بهزیستی پس از اجرای حکم
هدف از فرایند مددکاری اجتماعی سازمان بهزیستی توانمندسازی بزهدیده است بهطوری که به استقلال نسبی رسیده و بتواند بر زندگی خود کنترل داشته باشد. در برخی موارد، به دلیل عمق مشکلات کودک این فرایند بسیار طولانی و دیر بازده خواهد بود. ترمیم کامل آثار بزه دیدگی کودک و پیشگیری از تکرار آن، ایجاب می کند که فعالیت های مددکاری سازمان بهزیستی تا رفع کامل خطر، ادامه داشته باشد. ناتمام گذاشتن فعالیتهای مددکاری، پس از اجرای حکم، با فلسفه وجودی سازمان بهزیستی در نظام کیفری کودکان بزهدیده مغایرت دارد؛ لذا لازم است نظام عدالت کیفری ترتیبی را فراهم کند که سازمان بهزیستی پس از فرایند کیفری نیز، کودکان بزهدیده را تحت نظارت داشته و تا اتمام فرایند مددکاری، حمایت های لازم را از آنها بهعملآورند. در لایحه حمایت از کودکان و نوجوانان، پیگیری و پایش وضعیت کودک پس از اجرای رأی یا تصمیم و ارزشیابی اقدامات به عمل آمده، در قالب یکی از وظایف دفتر حمایت از کودکان و نوجوانان، مورد تأکید قرار گرفته است(کشفی و اصانلو:۱۳۹۰، ۷۲).
امروزه در کشورهای مختلف الگوهای متفاوتی برای حمایت از کودکان بزهدیده طراحی شده است که اغلب آنها بر برنامه های آموزشی و درمانی متمرکز شده اند. در ادامه این قسمت برآنیم که بخشی از فرایند مددکاری را در رابطه با توانمندسازی کودکان بزهدیده کودک آزاری، با تأکید بر دو مؤلفه آموزش و درمان، به طور خلاصه تشریح نماییم.
گفتار اول: آموزش
یکی از مؤلفه هایی که بر نگرش و رفتار والدین و کودک بزهدیده کودک آزاری تأثیرگذار بوده و اقدامی اساسی در جهت پیشگیری از کودک آزاری مجدد کودک محسوب میشود، آموزش مسائل مورد نیاز به آنها است. در این قسمت به برخی از آموزش های مورد نیاز کودک و والدین خواهیم پرداخت.
بند اول: آموزش مهارتهای زندگی
یکی از مؤثرترین خدماتی که سازمان بهزیستی میتوانند به کودک بزهدیده و خانواده وی ارائه نمایند، آموزش مهارتهای زندگی به آنها است. همه انسانها در زندگی خود با سختی و چالشهایی روبهرو میشوند؛ با این حال هر کس به شیوه خاص خود به این مسائل پاسخ میدهد. در حالی که برخی افراد در مقابله با مشکلات خود را میبازند، خویش را عاجز از حل آن میبینند و با افکار و گفتار خود به آن دامن میزنند، برخی دیگر از افراد میکوشند با ارزیابی درست و منطقی موقعیت و توانایی خود، با مشکلات مقابله کنند. نکته مهم این است که مهارتهای مقابله با مشکلات قابل فراگیری هستند و میتوان با صرف وقت و تلاش آنها را به خزانه مقابلهای خود افزود. آموزش مهارتهای زندگی، مهارتهای مقابلهای مؤثر را به کودک بزهدیده و خانواده وی میآموزد و به آنها کمک میکند تا کنترل بیشتری بر زندگی خود داشته باشند. مهارت حل مسأله، مهارت خودآرام سازی، مهارت حفظ کنترل درونی، استفاده از شوخ طبعی، ورزش کردن، مهارتهای کنترل استرس و عصبانیت، برخی از مواردی هستند که توسط مددکاران آموزش داده میشوند(ال کلینکه:۱۳۸۸، ۹).
بند دوم: آموزش شیوه های تربیت و کنترل کودک
آموزش روش های صحیح تربیت و کنترل کودک از برنامههایی است که والدین کودک بزهدیده کودک آزاری، به آن نیاز مبرم دارند، زیرا بسیاری از سوءرفتارها و غفلتهای والدین نسبت به کودک ناشی از ناآگاهی آنها از شیوه های برخورد صحیح با کودک است. در این نوع آموزشها سازمان بهزیستی میکوشد، والدین را با نیازها و ویژگیهای کودک خود آشنا کند و سپس شیوه های صحیح پاسخگویی به نیازها و کنار آمدن با ویژگیهای کودک را به آنها بیاموزد. طی این دوره های آموزشی والدین میآموزند که چهطور، بدون اعمال خشونت، کودکان خود را کنترل کنند، رفتار صحیح را به آنها بیاموزند و یا عادت ناپسندی را در او از بین ببرند. توانمندی در تشخیص و حل مشکلات کودکان از دیگر محورهای این آموزشهاست. شناخت علائم و نشانه های مشکلات، والدین را قادر میسازد تا به موقع و با شیوه های منطقی آنها را برطرف کنند(خورشیدی:۱۳۸۵، ۶۶).
والدین میآموزند که به جای اینکه شخصیت کودکان خود را زیر سوال برده و آنها را سرزنش کنند به دنبال شناسایی دقیق مشکل و یافتن راه حلهای مناسب برای آن باشند. آموزش تکنیکهای مهرورزی (نظیر تأیید کردن، تشویقکردن، ابراز کلمات دوستانه و … ) نیز میتواند از دیگر مؤلفه های آموزش باشد. آموزشها میتواند با توجه به نوع مشکلات کودک و والدین، متفاوت باشد. برای مثال والدینی که کودکی با اختلالات رفتاری دارند، باید به طور اختصاصی با ویژگیهای آن اختلال و نحوه صحیح رفتار با کودک مبتلا آشنا شوند. آموزش مهارتهای تربیت و کنترل کودک میتواند بر شناخت والدین از کودک تأثیرگذار بوده نگرش آنها را نسبت به شیوه های تربیتی تغییر دهد. اگر تا پیش از این خشونت، کتکزدن و یا بیتوجهی را تنها راه تربیت کودک خود میدانستند به اشتباه خود پی میبرند و درصدد یافتن راه های جدید برای تربیت و کنترل کودک خود بر میآیند(خورشیدی :۱۳۸۵، ۶۷).
گفتار دوم: رواندرمانی
در دنیای امروز، از فنون و شیوه های نوینی برای تشخیص و درمان انواع امراض روحی و روانی افراد استفاده میشود. یکی از این شیوه ها رواندرمانی است که در سده اخیر بسیار مورد توجه دست اندرکاران قرار گرفته و گرایشهای تازهای در آن ظهور یافته است. رواندرمانی، به هر نوع فرایند باز آموزی اطلاق میشود که هدف آن کمک به فرد رنجور، با بهره گرفتن از روش های اساساً روانی است. در فرایند رواندرمانی، درمانگر با شناخت عواطف، احساسات و تفکرات منفی بیمار، تکنیکهایی را برای افزایش سلامت او و یا اصلاح روابطش با دیگران( مثلاً در چهارچوب خانواده) به کار میبرد. روانپزشکان، روانشناسان، مددکاران اجتماعی،پرستاران روانی و… متخصصینی هستند که در راستای انجام وظایف خود، شیوه های مختلف رواندرمانی را مورد استفاده قرار میدهند. امروزه شیوه های متنوعی از رواندرمانی در کشورهای مختلف جهان به کار میرود. در این میان هنر درمانی، بازیدرمانی و خانوادهدرمانی از کارآمدترین روش های رواندرمانی هستند که به درمان آشفتگیهای روانی افراد کمک میکنند(زاهدی:۱۳۸۷، ۹۸).
بند اول: هنردرمانی
یکی از شاخه های روان درمانی که معمولاً در درمان کودکان بزه دیده کودک آزاری مؤثر است، رواندرمانی هنری یا هنردرمانی است. منظور از هنردرمانی، درمان و شفابخشی آشفتگیهای روانی از طریق واسطه های هنری است(مجله کودک:۱۳۸۵، ۵۳).
برخلاف هنر که به منظور خلق آثار هنری انجام میشود، تمرکز هنردرمانی بر فرایند خلق یک اثر هنری، متمرکز است و فعالیت های به کار گرفته شده برای درمان بر خلق اثر هنری و نتایج آن ترجیح داده میشود(علی وردی:۱۳۹۲، ۵۰).
از آنجا که هنردرمانی غالباً زبانی غیر از الفاظ دارد، معمولاً در مواردی استفاده میشود که بیماران نمیتوانند به راحتی درباره حالات و احساسات پیچیده خود سخن بگویند و گفتگو در رابطه با بیمها و امیدها برایشان دشوار است. خلق یک اثر هنری فرصت بیان افکار و احساسات دردناک و آزاردهنده را برای کودک بزهدیده کودک آزاری فراهم میآورد و به درمانگر کمک میکند که با تحلیل و بررسی آثارهنری کودک، به مشکلات روانی وی پی برده و زمینه درمان آن را فراهم نماید. علاوه بر این هنردرمانی سبب میشود که کودک با آفرینش یک اثر هنری به خود متکی شود و احساس مفید بودن در او ایجاد شود. کودک با بهره گرفتن از این شیوه، استعدادهای خویش را شناخته و در آینده در صحنه زندگی اجتماعی و خانوادگی نقشآفرین شده و افسرده و منزوی نخواهد شد(مجله کودک:۱۳۸۵، ۵۳).
بند دوم: بازیدرمانی
شیوه دیگر رواندرمانی که برای درمان کودکان بزهدیده کودک آزاری به کار میرود روش بازیدرمانی است. کودک با بکارگیری و تغییر شکل دادن وسایل بازی، آنچه ذهنش را به خود مشغول میدارد بیرون میریزد و سعی میکند ناراحتیها، ترسها، دلخوریها، تواناییها و حتی تصورات خطرآفرینش را از طریق بازی، بازسازی کند. در حقیقت بازیدرمانی نقش ابزاری را دارد که کودک به وسیله آن از اضطرابها و تشویشها به سمت تعادل روان و اندیشه و زندگی سالم اجتماعی رهنمون می شود و به زندگی عادی بر میگردد(مجله کودک:۱۳۸۵، ۵).
بازیدرمانی میتواند برای کودکان طرد شده و مورد غفلت واقع شده، کودکانی که مورد آزار قرار گرفتهاند، کودکان پرخاشگر، کودکانی با خود پنداره و اعتماد به نفس پایین، کودکان دارای نابسامانیهای خانوادگی و ناسازگاریهای اجتماعی، کودکان گوشه گیر و کودکانی که به هردلیل از لحاظ روانی آسیب دیدهاند، مفید باشد. این کودکان میتوانند از طریق بازیدرمانی به پالایش فکری و در نتیجه آرامش و بهبودی دست یابند(انصاری :۱۳۸۷، ۴۴).
بازیدرمانگران باید افرادی آموزش دیده و حرفهای باشند. آنها باید به کودک بزهدیده کودک آزاری فرصت دهند تا احساسات درونیاش را بیرون بریزد، سپس چون ناظری آگاه و توانا هر واکنش کودک را استادانه شناسایی کرده و با مهارت خاص خود پاسخ مناسبی را جهت درمان او ابراز نمایند.
بند سوم: خانواده درمانی
خانواده درمانی به عنوان یک نهضت در اوایل دهه ۱۹۵۰ شروع شد. این شیوه رواندرمانی برخلاف شیوه های پیش گفته، به جای توجه به تک تک اعضا، خانواده را به عنوان یک کل مورد توجه قرار می دهد و معتقد است بیشتر مشکلات بشر بیش از آنکه درون فردی باشد، برون فردی است(خدایاری فرد و پرند:۱۳۸۴، ۶۴).
به همین دلیل برای حل این مشکلات باید از آن دسته رویکردهای مداخلهای بهره گرفت که روابط بین افراد را بهبود می بخشد. با توجه به نقش خانواده در شکلگیری و تداوم اختلالات روانی، خانواده درمانی به عنوان یک راهبرد درمانی به منظور حل اختلالات روانی مورد توجه قرار گرفته است. این روش درمانی می کوشد که با افزایش مهارتهای انطباقی اعضای خانواده و بهبود کارکرد خانواده، توانایی آنان را در حل مشکلات مختلف افزایش دهد(خدایاری فرد و پرند:۱۳۸۴، ۶۵).
کار معتقد است در فرایند خانواده درمانی، شش مؤلفه مهم وجود دارند که عبارتند از:
۱ـ مهارتهای کارکردی: اولین گام در خانوادهدرمانی، شناسایی مهارتهای مورد نیاز برای سازگاری در مدرسه، خانه، جامعه و سایر محیطها است.
۲ـ آموزش: آموزش یکی از اصول خانوادهدرمانی است. مهارتهای کارکردی باید با بهره گرفتن از روش های آموزشی ساختاریافته، آموزش داده شوند. در جریان آموزش، اعضای خانواده رفتارهای انطباقی و غیر انطباقی خود را به خوبی میشناسند و با آموزش مناسب به اصلاح رفتارهای غیرانطباقی خود میپردازند.
۳ـ تقویت: در کنار برنامههای آموزشی، طراحی برنامههای تقویت نیز به یادگیری، نگهداری و تعمیم آموزش کمک میکنند. هنگامی که اعضای خانواده، تکالیف مشخص شده از جانب درمانگر را در خانه، مدرسه یا سایر مکانها انجام دهند، لازم است به آنها امتیاز داده شود که این کار موجب تقویت رفتار مورد نظر یا حذف برخی رفتارهای غیر انطباقی و جایگزینی رفتارهای انطباقی می شود.
۴ـ تسلط بر خود: هنگامی که کودک یا نوجوان به برقراری ارتباط با اعضای خانواده علاقمند شد، آموزش روش های تسلط بر خود، او را در جهت انطباق با مقررات خانه، حل تعارض با اعضای خانواده و پذیرش مسؤلیت اعمال خود یاری میدهد.
۵ـ مشاوره با اعضای خانواده : در فرایند درمان، اعضای خانواده با کمک مشاور مشکلات خود را از نظر ارتباطات درون و بیرون خانواده حل میکنند.
۶ـ تعمیم به جامعه: آخرین مؤلفهای که در خانوادهدرمانی مورد توجه قرار میگیرد، تعمیم مهارتهای آموختهشده به سایر محیطهای اجتماعی نظیر مدرسه، محل کار و سایر محیطهای اجتماعی است(موسوی و دیگران:۱۳۸۷، ۳۲۴).
بخش دوم: نقش سازمان بهزیستی در پیشگیری غیرکیفری از کودک آزاری
فصل اول: پیشگیری اجتماعی از بزه کودک آزاری
پیشگیری اجتماعی به عنوان یکی از مصادیق پیشگیری غیرکیفری، شامل اقداماتی است که بر کلیه محیطهای موثر در جامعه پذیری فرد و همچنین محیط هایی که دارای کارکرد اجتماعی هستند تأثیرگذار است. از این رو، در پیشگیری اجتماعی به دنبال هماهنگ سازی اعضای جامعه با قواعد اجتماعی هستیم. در این نوع پیشگیری، ریشه های بزهکاری هدف قرار می گیرد تا از این طریق مانع شکل گیری علل بزهکاری گردد. به این ترتیب پس از شناسایی و تعیین علل اجتماعی ارتکاب جرم، اقدام به برنامه ریزی و سیاست گذاری به منظور از بین بردن این علل و اصلاح آن می نماید، تا از این طریق از ایجاد تمایلات و انگیزه های مجرمانه در افراد جلوگیری کند. ازجمله عوامل ریشه ای موثر در وقوع بزه کودک آزاری عوامل اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، آموزشی و… غیره می باشد که در شکل گیری شخصیت، رفتار، سازگاری یا ناسازگاری فرد با قواعد اجتماعی مؤثر است. کودک آزاری، جرمی است که ریشه ی عوامل به وجود آورنده ی آن اغلب در اجتماع است. این جرم می تواند در محیط خانواده و همچنین درمحیط خارج از خانه نظیر مدرسه و… صورت پذیرد. در خانه والدین و در اجتماع اشخاص غریبه باید از نظر عوامل مؤثر در وقوع آن مورد بررسی قرار گیرند. دانشمندان معتقدند هرگونه تغییری که در شرایط و مقتضیات محیط اجتماعی مستقیماً بر فرد اثر می گذارد، جرایم مختلف را شکل می دهد یا آنها را از بین می برد. جرم شناسی، واکنش های نابهنجار را نتیجه ی شرایط نابهنجار می داند و معتقد است در صورت فراهم سازی محیط سالم و مساعد رفتارها بهنجار می شود( موذن زادگان و خیری: ۱۳۹۳، ۱۶).
در این قسمت با محوریت جرم کودک آزاری، محیط اجتماعی و محیط شخصی و تأثیر آن بر بزه دیدگی اطفال مدنظر قرار خواهد گرفت.
گفتار اول: محیط اجتماعی عمومی
محیط اجتماعی عمومی، در ارتباط با همه افراد جامعه است و دارای آثار مشترکی برای آنها می باشد. با توجه به نقش حساس و پر اهمیت این محیط بر تکامل شخصیت و واکنش مناسب افراد جامعه، در ابتدا باید به دنبال رفع کمبودها و ضعف های موجود، در زمینه مسائل اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و غیره همت گماشت. اهتمام به سالم سازی محیط اجتماعی و فراهم کردن زمینه تحقق آن توسط دولت، اگر به پیشگیری کامل از رفتار مجرمانه نینجامد، دست کم دامنه و اشکال بزه دیدگی اطفال را کاهش می دهد و این گروه را در برابر رفتارهای معترضانه محافظت خواهد کرد. از جمله موارد تأثیرگذار در پیشگیری اجتماعی، بهبود وضعیت اقتصادی و در نتیجه معشیت خانواده است. از آنجا که امنیت و رفاه افراد جامعه در بهبود شرایط زندگی آنها نقش بسزایی دارد، قانون اساسی در اصول مختلف سیاست های اقتصادی را در جهت بهبود وضعیت معیشتی مردم و رفع فقر و نابرابری مقرر نموده است.(قهفرخی و زینالی: ۱۳۹۰، ۵۶).
فقر و توزیع ناعادلانه ی ثروت به همراه فقر فرهنگی، زمینه بزه دیدگی اطفال و نوجوانان را در سطح جامعه فراهم می سازد. این عامل از جهت عدم توانایی در رفع نیاز فرزندان، استفاده از کودکان برای کسب و درآمد، تأثیر فشار اقتصاد بر والدین و در نتیجه کودک آزاری و… از نتایج فقر اقتصادی است که در صورت کنترل و مهار آن می توان شاهد کاهش بسیاری از جرایم، به خصوص جرایم بالاخص کودک آزاری بود. از دیگر عوامل زمینه ساز کودک آزاری، بحث فرهنگی و آموزشی است. از آنجا که اصل سوم و همچنین اصل سی ام قانون اساسی ایجاد زمینه و فراهم سازی شرایط تحصیل را بر عهده ی دولت گذاشته است، می توان آن را از جمله وظایف مهم و سرنوشت ساز دولت دانست. توانمندسازی معلمان و مربیان مدارس و مهدکودک ها در جهت پرورش قوای فکری و روحی دانش آموزان، آشنایی با روحیات کودک، برنامه ریزی در جهت آموزش حقوق کودک به دانش آموزان و آموزش موارد کودک آزاری و نحوه ی گزارش دهی و… می تواند در جهت کاهش جرم کودک آزاری موثر باشد. همچنین مدرسه به عنوان مهمترین محیط اجتماعی پس از خانواده، بایدها و نبایدها را به دانش آموزان می آموزد و گاه زمینه ی آموزش والدین را به طور مستقیم یا غیرمستقیم فراهم می سازد. همچنین در خصوص آگاهی به حقوق شهروندی، آشنایی با مصادیق بزه دیدگی اطفال و اطلاعات لازم در خصوص کودک می توان از رسانه های جمعی نظیر رادیو، تلویزیون، اینترنت و… بهره برد. آشنایی خانواده ها با مصادیق کودک آزاری، عوارض و نحوه پیشگیری و درمان و همچنین لزوم گزارش دهی در موارد خاص و به طور کلی توانمندسازی حقوقی خانواده، کودکان و نوجوانان از طریق رسانه ها و نهادهای گروهی امکان پذیر است. در این راستا لایحه ی حمایت از کودکان و نوجوانان در بند«ح» ماده ۶ بیان می دارد: «سازمان بهزیستی کشور مکلف است با همکاری قوه قضائیه و نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران به منظور اخذ و جمع آوری اطلاعات مربوط به وضعیت های مخاطره آمیز برای کودکان و نوجوانان، امکانات لازم از قبیل سامانههای مخابراتی و رایانهای را تهیه و موجبات توانمندسازی حقوقی مردم در زمینه ی حمایت از کودکان و نوجوانان و گزارش دهی جرایم علیه آنان را فراهم آورده و به طریق مناسب با همکاری سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران و سایر رسانه ها و نهادهای مردمی مرتبط با کودکان و نوجوانان، نسبت به معرفی این سامانه اقدام کند». از دیگر موارد زمینه ساز بزه کودک آزاری در جامعه، ضعف های سیاسی است. در قانون مجازات جدید با حذف حکم اعدام، طبقه بندی مجازات اطفال و نوجوانان و غیره سعی در کاهش نقص حقوقی کودک هستیم. همچنین در لایحه حمایت از کودکان و نوجوانان نیز با اتخاذ رویه تشدید مجازات در خصوص مرتکبین جرایم علیه اطفال و نوجوانان هدف در پیش گیری بزه دیدگی و حمایت از اطفال را پیش رو دارد. بنابراین، پیشگیری اجتماعی در محیط عمومی از طریق فرهنگ سازی مناسب، اجرای سیاست اقتصادی عادلانه در جهت رفع یا کاهش فقر و تأمین امنیت مالی و رفاهی خانواده ها، ارائه خدمات آموزشی و بهداشتی و پیش بینی راهکارهای مناسب در جهت مبارزه با نقض حقوق کودک در جامعه، سعی در کاهش بزه دیدگی این گروه آسیب پذیر دارد( موذن زادگان و خیری: ۱۳۹۳، ۱۷).
گفتار دوم: محیط اجتماعی شخصی
نگارش پایان نامه با موضوع : نقش سازمان بهزیستی در پیشگیری از بزه کودک آزاری- ...