حافظ در این بیت ، تنها در اندیشۀ خلق استعاره مصرّحه نیست؛با دقّت و تیز بینی خاصّ منحصر به خود، استعاره را با متناقض نما در هم آمیخته است.
سقف سادۀ بسیار نقش آسمان
سادۀ بسیار نقش متناقض نما
آسمان در روز صاف و ساده است و در شب پر نقش و نگار رفع تناقض
آسمان موجودی بی جان است قدرت تغییر حا لت ندارد که گاهی ساده و گاه پر نقش و نگار باشد متناقض نما
علاوه بر این هنر نمایی، تکرار واج های"ا"و"س"موسیقی بیت را غنا بخشیده است و ترتیب تکرار آن ها واژه آسمان را یادآوری می کند.
در دیوان حافظ استعارۀ مکنیّه، مانند مفاهیم انتزاعی زیر بسامد زیادی دارد.
(اجل۴۵ ، بلاغت ۳۱ ، بخت ۱۲ ، عمر ۳۷ ، فقر ۳۹)بار به کار رفته است.
حالات و صفات (غم ۸۲ ، خنده ۲۶ ، ملاحت ۸۷ ) دفعه استفاده شده است.
محوی در استعارات مصرّحه راه گذشتگان را پیموده و معمولاً بعضی استعارات او کلیشه ای است امّا او نیز برای اینکه در استعاره، سبکی شخصی ایجاد کنداز زاویه ای دیگر به آفرینش استعارات روی می آورد:
لهم بهحری فیتنه بهلَکی نهجاتت بدا خودا داویَنی با خودا بطره بهرده ناخودا
(۳-۱)
ترجمه :
برای اینکه خداوند ترا از این بحر فتنه برهاند،به مردان خدا متوسّل شو واز ناکسان دوری کن.
(بحرفتنه: اضافۀ تشبیهی و استعاره از دنیا ، ناخدا : ایهام تناسب، زیرا فقط یکی از دو معنی آن در کلمه حضور دارد(ناخدا:کشتی بان- کسی که به خدا ایمان ندارد)معنی اوّل -که در اینجا مدّ نظر شاعر نیست- با واژه های بحر و نجات تناسب دارد.
شباهت :
استعارۀ مصرّحه (مشبّه به + یکی از ملایمات مشبّه ) با بسامد بالا در دیوان حافظ و محوی ، واژه هایی است که : بار معنایی مثبت دارند ، نمایندۀ اوج ظرافت و لطافت معنایی و صوری در گروه خود هستند ، برای همگان آشنا به نظر می رسند و ادعای این همانی و یکسانی با مشبّه در آن ها متجلّی است .
ابیات زیر نمونه ای از پربسامد ترین استعاره هاست:
۱- ماه
حافظ :
ماهم این هفته برون رفت و به چشم سالیست حال هجران تو چه دانی کهچه مشکل حالیست
(۶۸-۱)
محوی :
به ثیر ئهو ماههوه ضووم و بهسهر ضووم ثهری بوو، ئهونه بوو، شهو بوو، بهسهرضووم
(۲۲۴-۳)
ترجمه :
از شدّت شوق با سر به استقبال معشوق رفتم، یار نبود،پری بود،هنگام شب بود ومن اشتباه کردم.(منظور شاعر آن است که :اگر او مانند پری نبود دیده می شد و اگر یار بود در آن شب دنیا را منوّر می کرد.)
۲- سرو
حافظ:
چندان بود کرشمه و ناز سهی قدان کاید به جلوه سرو صنوبر خرام ما
(۱۱-۴)
محوی :
ئهو سهروی نازه تهوسهنی هیَنایه تاز و تهک ههستا قیامهت و فهلهک ئهستوونیه طهرهک
(۱۹۲-۳)
ترجمه :
آن سرو ناز،توسن را به تاخت و تاز واداشت ،قیامت بر پا شد و آسمان ستون می خواهد.
۳- گل رعنا
حافظ :
تا غنچۀ خندانت دولت به که خواهد داد ای شاخ گل رعنا ، از بهر که می روئی
(۴۹۵-۴)
محوی :
به ئاهم طهر رِهقیبانت بسووتین ئهی طولَی رِهعنا مهرِهنجه، توو خودا شوعله له ئاقاری ضقلَ ض بکا
(۱۴-۲ )
ترجمه:
ای گل رعنا،اگر بر اثر آه من رقیبان تونابودشوند،رنجیده خاطرمشو،چون آتش خاشاک را می سوزاند.
۴- آهو
حافظ :
دردا که از آن آهوی مشکین سیه چشم چون نافه بسی خون دلم در جگر افتاد
(۱۱۰-۳)