تالار پذیرایی هخامنشی بلند و وسیع بود و پادشاه ، در میان درباریان و بزرگان کشور و نگهبانان خاص ، با عظمت مخصوصی به نظر می آمد . این گونه ساختمان ها ، یعنی تالارهای ستون دار با سقف افقی ، تا آن زمان ، چه در ایران و چه در مصر ، نتایج رضایت بخش نداده بود . مثلاً در مصر چون به جای چوب تخته سنگ در بالای سقف قرار می دادند ، ناچار ستون ها به هم بسیار نزدیک می شد و بنا را به صورت ساختمان های بدوی درآورده بود . ولی ، چوب های بلند و محکمی که پادشاه ایران از لبنان به این محل انتقال داد باعث شد که از قطر و تعداد ستون ها کاسته شد و فاصله میان آنها زیادتر شد و بنابراین ، فضای تالار باز شد و بر وسعت مکان قابل استفاده افزوده گردید . مثلاً سقف تالاری که می توانست تقریباً ده هزار نفر را جا دهد فقط ۳۶ ستون داشت . مع هذا ، این اصلاحات در نتیجه اختراع طرز جدید یا اصول ساختمان های جدیدی به وجود نیامده بود . مثلاً طرح کاخ های تخت جمشید اختلافی با طرح کاخ های پاسارگاد ندارد . علت مهم اصلاحات حاصله ، تجربه طولانی و مهارت سازندگانی است که در نتیجه فتوحات در اختیار پادشاهان قرار گرفته بودند . علت مهم دیگر ، تصمیم و اراده شاهنشاه بود که عظمت بنا را می پسندید .[۸۸]
بنای دیگر ، تالار «سه دروازه » ، اتاق چهار گوشی است که روی پلکان آن نقش شیری که به گاوی حمله کرده و یک حیوان افسانه ای دیده می شود . بر دیوارهای طرفین پلکان از بیرون ، ردیفی از سربازان نگهبان مادی و پارسی نقش شده است و در بخس داخلی آن درباریان و صاحب منصبان ، در حالی که گل لوتوس در دست دارند ، نشان داده شده اند . بر دورازه شرقی نقش برجسته خشایارشا نشان داده شده است که به عنوان ولیعهد پشت سر پدرش داریوش ایستاده و داریوش بر تختی نشسته است و نمایندگان ۲۸ ملت تخت را روی سر و شانه های خود نگه داشته اند . بر دروازه های شمالی و جنوبی نقش برجسته شاه ، در حالی که دو نفر چتری را در بالای سر او گرفته اند ، دیده می شود . در بالای این نقش ، اهورامزدا به شکل قرص خورشید در حال پرواز است .[۸۹]
حیاط «هدیش» در جنوب سه دروازه واقع شده که به فرمان خشایارشا اول ساخته شده است . بر دیوار پلکان آن نگهبانانی ایستاده اند و در میان آن کتیبه ای دیده می شود . در دو طرف پلکان نقش شیری که به گاوی حمله کرده و بر دیواره های پلکان نقش خراج آورندگان مشاهده می شود . از حیاط هدیش به وسیله پلکانی به حیاطی دیگر وارد می شوند .
کاخ « تچر » در جنوب حیاط هدیش قرار دارد که بنای آن در زمان داریوش اول آغاز شده و در دوره خشایارشا اول به پایان رسیده است . بر دیوار دروازه های این کاخ نقوش برجسته ای از شاه در حال جنگ با شیر یا گاو وحشی یا حیوانی افسانه ای دیده می شود . سر و پای این حیوان افسانه ای از جلو مانند شیر و از عقب مانند پنجه عقاب و دم آن مانند دم عقرب است . سنگ دیوارهای این کاخ به قدری صاف و صیقلی است که آن را « آینه خانه» نامیده اند . نقش بالای سر در نشان می دهد که از هنرمندان مصری برای تراش سنگ های این کاخ استفاده شده است . ایوان این کاخ بر دو ردیف چهار ستونی قرار گرفته است و دو ردیف پلکان در دو طرف ایوان ستون دار قرار گرفته که خراج آورندگان را همراه با هدیه های آنها نشان می دهد .
پس از کاخ تچر ساختمان ویرانی از کاخ ناتمام اردشیر سوم با طرح نامنظم قرار دارد . سپس هدیش یا کاخ خشایارشا ، حرمسرا ، خزانه داریوش و تالار صد ستون قرار گرفته است . کاخ صد ستون که به دستور خشایارشا ساخته شده و به وسیله اسکندر مقدونی آتش زده شده است ، شامل یک تالار مرکزی مربع بوده و سقف آن روی ده ردیف ده ستونی قرار داشته است . مقابل تالار اصلی ایوانی ستون دار ، با دو ردیف هشت ستونی قرار داشته است . در شمال تالار اصلی دو دروازه و نه پنجره بوده و نقوش برجسته شاه در حال نبرد با شیر ، گاو نر یا هیولایی بالدار دیده می شود که از رو به رو شیر و پای آن از عقب شبیه پای عقاب یا دم عقرب است . در بالای دیوار نقش اهورامزدا به صورت انسان بالداری در حال پرواز مشاهده می شود و زیر آن مجلس بار عام شاهنشاه هخامنشی قرار دارد .
به طور کلی سه نوع اثر معماری برای این دوره قائل شویم :
کاخ ها و تالارها
بناهای تدفینی
بناهای مذهبی
۳-۲-۱ کاخ ها و تالارها :
« هنر معماری هخامنشی دنباله هنر ماد و هنر آسیای غربی است ؛ اما باید توجه نمود که با وجود اقتباس هخامنشیان از هنر ملت های دیگر ، آنان هیچ گاه به تقلید کورکورانه نپرداختند ، بلکه در آنچه از دیگران برمی گرفتند ، دخل و تصرف می کردند ؛ بنابراین ، هنر معماری آنها دارای ابتکار و صفات خاص آنهاست . هماهنگی و وحدتی که در سبک معماری هخامنشی به چشم می خورد ، نشان دهنده موفقیت آنها در به کارگیری عناصر معماری دیگر ملت هاست . از سوی دیگر ، هخامنشیان با حفظ سنت معماری ، نخواستند یا نتوانستند بعدها این هنر را متحول و متنوع کنند ؛ چنانکه برای مثال به کشف بعد سوم نپرداختند یا در فناوری نقوش برجسته ، به فضاسازی گروهی دست نزدند . [۹۰]
نقشه و طرح کاخ ها در معماری هخامنشی شگفت انگیز است و به ویژه در تخت جمشید عظمت روح امپراتوری را نشان می دهد . محیط و فضای ایجاد این بناها در چگونگی طرح آنها تاثیر آشکار دارد . همانگونه که کاخ شوش به دلیل قرار گرفتن در آب و هوای گرم و جلگه ای دارای طرحی متفاوت با کاخ های دیگر ، از جمله تخت جمشید است ، نوع استفاده از بنا نیز در طرح و ساختار آن تاثیر داشته است . به نظر می رسد که طرح بناهای تخت جمشید به وسیله خود داریوش تهیه شده باشد . وی درنظر داشت که این مکان برای اجتماع ملت ها و نمایندگان آنها باشد ؛ بنابراین ، طرح آنها با بناهای نظامی متفاوت بود . بنای تخت جمشید بعدها ادامه یافت . تالار آپادانا در زمان خشایارشا و تالار تخت در دوران اردشیر اول به اتمام رسید ؛ بنابراین ، علت آنکه بنایی نظیر تالار تخت در شوش وجود ندارد آن است که تشریفاتی که در تخت جمشید وجود داشت در شوش نبود .
ستون ها در بناهای هخامنشی از اهمیت و ویژگی خاصی برخوردارند . پایه این ستون ها به صورت مربع یا شبیه گلدان واژگون است و همواره دارای شیارهایی است . طرح پایه ستون ها از ستون های مصری الهام گرفته شده است . بخش فوقانی ستونها ترکیبی است . معماران هخامنشی در تخت جمشید چهار نوع سرستون ساخته اند :
سرستون با پیکر گاو
سرستون با پیکر شیرهای شاخدار
سرستون با سر انسان
سرستون با پیکر حیوانات افسانه ای .
هر یک از انواع سرستون ها با کاربرد ساختمان ها ارتباط مستقیم داشته و این نکته در مورد نقوش برجسته نیز صادق است.»
هنر معماری هخامنشی با مهارت و استادی ، عناصر خارجی را جذب کرده و از آنها به خوبی بهره گرفته است . هماهنگی و وحدتی که در سبک معماری این دوره وجود دارد نشانه توفیق هنرمندان و معماران هخامنشی در به کارگیری عناصر مذکور است . استفاده از آجر لعابدار شیوه ایلامی و بابلی بوده است ، گچبری اطراف درها و طاقچه ها الهام گرفته از مصر است و بریدگی طولی ستون ها از ایونی اخذ شده و سرانجام ، تختگاه ها و سنگ کاری آن در مسجد سلیمان ، پاسارگاد و تخت جمشید و همچنین طرح کاخ های تخت جمشید دارای ویژگی های اورارتویی است .[۹۱]
۳-۲-۲ بناهای تدفینی :
هخامنشیان احتمالاً در آغاز زردشتی نبوده اند و بدین سبب قبور و آرامگاه هایی از آنان بر جای مانده است . یکی از این آرامگاه ها در دامنه کوه نقش رستم است که پیکر داریوش ، خشایارشا ، اردشیر اول و داریوش دوم را در خود جای داده است . پوشش قبرها که به شکل خرپشته است ، با پوشش آرامگاه کوروش و پوشش قبور گورستان سیلک شباهت دارد . نمای این آرامگاه به شکل صلیب است و ۵۰/۲۲ متر ارتفاع دارد . این نما شبیه سردر ورودی کاخ است و بر سطح دیوار ستون های کوتاه و نقوش برجسته دیده می شود . بر بالای این نقوش ، اهورامزدا ، خدای بزرگ ، در مقابل شاه هخامنشی در پرواز است و گویی از او نگهبانی می کند .
یکی دیگر از این آرامگاه ها در دامنه کوهی پشت تخت جمشید واقع شده که متعلق به اردشیر دوم و سوم و داریوش سوم است . همچنین آرامگاه « دا و دختر» (دایه و دختر) ، در راه میان پاسارگاد و مسجد سلیمان قرار دارد که نمونه ای از «دخمه» های هخامنشی است و به سبک آرامگاه های مادی ساخته شده است . سکویی به نام تخت رستم در تخت جمشید قرار دارد که احتمالاً آرامگاه کمبوجیه بوده است و سرانجام ، یکی دیگر از مقابر هخامنشی در نزدیکی تخت جمشید واقع است که در آن مردگان را بنا به سنت ایلامی ها و آشوریان جدید ، در تابوت هایی از گل پخته قرار می دادند . در مجموع ، به نظر می رسد که پیش نمای آرامگاه ها به ویژه در نقش رستم ، تقلیدی از نمای کاخهاست . بخش میانی به قبرهای صخره ای مادی و سکایی شباهت دارد .
۳-۲-۳ بناهای مذهبی :
بنای نقش رستم یکی از معابد مهم هخامنشی است که از سنگ آهک سفید زیبایی ساخته شده و در سه طرف آن سه ردیف پنجره بسته از سنگ سیاه ساخته شده است . در سمت چهارم پلکانی وجود داشته که به دری ختم می شد و این در به اتاقی باز می شد . دو آتشدان سنگی در آن قرار دارد که به هنگام انجام مراسم مذهبی استفاده می شد . بنا به نظر پژوهشگرانی مانند ویکاندر و گیرشمن ، برج نقش رستم عبادتگاهی متعلق به ایزد ناهید بوده است . ایزدان دیگر نیز مانند اهورامزدا و میترا در این عبادتگاه ستایش می شده اند و به نظر می رسد که تندیس این ایزدان در آنجا نگهداری می شده است . بنای معبد نقش رستم را امروزه کعبه زردشت می خوانند .
امروزه کاوش های باستان شناسی ، نظر هرودوت را مبنی بر اینکه ایرانیان هیچ گونه معبدی نداشتند و برای ایزدان خود تندیسی نمی ساختند ، مردود ساخته است . معابد هخامنشی هیچ گاه به اهمیت و عظمت معابد آشوری و بابلی نبوده است ؛ اما نباید فراموش کرد که هنر معماری هخامنشی از پیش زمینه های کهن و سابقه داری برخوردار است . کاخ های کوروش به ناگهان و از هیچ پدیدار نشدند . دخمه های سنگی دوره ماد با ستون ها و سرستون ها و نقوش برجسته اش ، مقدمه ای از کاخ های اکباتان بودند و با اینکه معماری مادها هنوز برای ما کاملاً شناخته نشده است ، اما نمی توان پذیرفت که هخامنشیان از هنر معماری این اقوام آریایی ناآگاه بودند . در حقیقت می توان نتیجه گرفت که اقوام سکایی ، کیمری ، مادی و پارسی با یکدیگر متحد شدند و هنر هخامنشی را به وجود آوردند .[۹۲]
در پاسارگارد آرامگاه کورش نیز محفوظ مانده و آن بنای کوچکی است از سنگ که شبیه به خانه مسکونی با سقف دو پوششی و در روی پایه و شش پله بلند قرار گرفته است . در این بنا هیچ گونه تزییناتی وجود ندارد . این مقبره از سایر مقبره های پادشاهان ، که به معنی و مفهوم واقعی کلمه از بناهای معماری به شمار نمی روند ، متمایز است و عبارت از حفره ای است که در درون صخره ای به وجود آمده و با برجستگی های حجاری و تزیینات معماری تزیین شده است . طبق گفته مولفان و مورخان باستانی در این مقبره بر روی بستر طلایی جسد مومیایی شده کورش قرار داشته است .
در پاسارگارد و نقش رستم ( واقع در نزدیکی تخت جمشید ) که مقبره پادشاهان در آنجا قرار دارد ، ابنیه عجیبی به شکل برج های بلند که فاقد پنجره و تزیینات است ، باقی مانده و این طور به نظر می رسد که این بناها معابدی بوده اند ، داریوش در کتیبه خود ، در بیستون ، می نویسد که وی معابدی را که گوماتا ویران کرده بود تجدید بنا کرده است . علاوه بر برج های اشاره شده ، که وضع اسرارآمیزی دارد ، از آثار مذهبی محراب های بزرگ سنگی و محل هایی را می توان ذکر کرد که به منظور پرستش اختصاص داشته و مسقف نیست ( مانند فیروزآباد کنونی ).
در حفاریهایی که به وسیله ا . هرتسفلد در تخت جمشید انجام شد از دوره هخامنشیان معبدی کشف شد که در یک بنای سرپوشیده ، محرابی برای آتش افروختن داشت . ضمناً هرودوت می گوید که در عصر او ( قرن پنجم قبل از میلاد ، بعد از اصلاحات خشایارشا ) ایرانیان معبد نداشتند .[۹۳]
در اکباتان که محفوظ کوهستان بود وحدت سیاسی مادها را در قرون هشت قبل از میلاد در مقابل قدرت آشوریان نشان داد . اما این شهر در مقابل شهرهای دورتر جنوب آن هم زمانی که بسط قدرت امپراطوری هخامنشیان جلگه های غنی بین النهرین و آسیای صغیر را در بر گرفت سر تسلیم فرود آورد . پس از آن شوش یعنی گاهواره هخامنشیان به صورت پایتخت زمستانی درآمد . همراه با اکباتان که تا حد یک اقامتگاه تابستانی تنزل مقام پیدا کرد .[۹۴]
علاقه به ایران و تمدن باستانی از قرن نوزدهم از دهه های ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ آغاز شد . کارهای اولیه مربوط به پاسارگاد بود و سپس به سوی تخت جمشید جهت دار شد .[۹۵]
محور تخت جمشید و تمامی بناهای آن در امتداد شمال غربی به جنوب شرقی واقع شده اند به طوری که از چهار جهت اصلی بیست درجه غربی انحراف دارد . پس هنگامی که خورشید در هنگام انقلاب تابستانی طلوع می کند چند درجه نسبت به محور تخت جمشید انحراف شمالی دارد و کوه مشرف به بنا مانع دیدار پرتوهای آن می شود . اما پس از چند دقیقه که خورشید کوه را پشت سر می گذارد و از بالای آن طلوع می کند در امتداد محور تخت جمشید واقع شده است.[۹۶]
در میانه همه کنگره های تخت جمشید سازه ای وجود دارد که با آفتاب سنج های تقویم آفتابی نقش رستم شباهت فراوان دارد . نمای این آفتاب سنج ها و کنگره های دربرگیرنده آن ، تنها در دو جهت ساخته شده اند یا در امتداد پرتوهای خورشید بامدادی انقلاب تابستانی یا در تقاطع آن . این آفتاب سنج ها فرا رسیدن فصل تابستان را نوید می دهند . به جز این به نظر می رسد در ساخت دروازه ورودی تخت جمشید یا کاخ دروازه ملل بیشتر از دیگر بناهای تخت جمشید به کارکردهای تقویمی توجه شده است . این بنا به گونه ای طراحی و ساخته شده که به جز آغاز تابستان ، هنگام اعتدالین و انقلاب زمستانی نیز پرتوهای خورشید بامدادی به درون بتابد . برای این کار از روزنه های تشکیل شده در میان درگاه های شمال شرقی و جنوب شرقی بنا استفاده می شده است . علت این است که دروازه ملل نسبت به بناهای دیگر اختلاف یک درجه ای دارد .[۹۷]
بخش سوم
۳-۳ تاثیر هنر و معماری دیگر ملل بر هخامنشیان :
از روی آثار تمدن مادی و نقوش و تصاویری که در کاخ های پادشاهان هخامنشی دیده می شود و به شهادت تاریخ و ادبیات ، صنعت و هنر در زمان حکومت هخامنشیان توسعه زیادی داشته و از خصوصیات آن دوره اینکه در ساتراپ های جداگانه صنعت های مختلفی وجود داشته و هر ایالتی به وجود صنعت مخصوص پیش رفته ای ممتاز و انگشت نما بوده است .
در شوش ، در کاخ داریوش اول ، یک کتیبه جالب ، که جنبه ساختمانی دارد ، کشف شد که درباره مصالح و مواد ساختمان و صنعتگرانی که در ساختمان کاخ پادشاه کار کرده و شرکت جسته اند بحث می کند و می گوید :
ریختن سنگ ریزه و آماده شدن خشت خام ، به وسیله ملت بابل صورت گرفت . چوبی که «سدر» نامیده می شود ، کوهی هست در لبنان ، به این اسم ، از آنجا این چوب را آوردند . ملت آشور آن را تا بابل حمل کرد . کاریان اهل ایونیه از بابل آن را به شوش آوردند . چوب یاک را از گندار و کرمانی وارد کردند . طلا را از لیدی و باکتریا آوردند و آن را در اینجا ساختند . سنگ کاپائوتاک (سنگ ارمنی یا سنگ بخارایی ) و سینکابرو ( عقیق جگری ) که در اینجا مورد استفاده قرار گرفت از سغدیان آورده شده بود . سنگ آخشاینا ( فیروزه ؟) از خوارزم آورده شده بود . نقره و چوب سیاه از مصر و تزیینات دیوارها از یونان قدیم و عاجی که مورد استفاده قرار می گرفت از حبشه و هندوستان و آراخوسیا وارد می شد . ستون های سنگی که در اینجا مورد استفاده واقع شد از شهری به نام آبی رادوش ، واقع در شوش ، حمل می شد . سنگ تراشانی که در روی سنگ ها کار می کردند اهل ایونیه یا اهل لیدی بودند . استادان زرگر یا اهل ماد بودند یا اهل مصر . کارگرانی که در کارهای مربوط به چوب کار می کردند یا اهل لیدی یا اهل مصر بودند و کسانی که آجر می پختند از اهل بابل . افرادی که دیوارهای بنا را تزیین می کردند از اهل ماد یا مصر بودند .[۹۸]
۳-۳-۱ تاثیر پذیری از زیور آلات :
در سراسر امپراتوری هخامنشی مردان و زنان از انواع فراوان زیورآلات شخصی استفاده میکردند .
گوشواره ها و دستبندها که معمولاً مورد استفاده شاه و اشراف بودند ، در میان مادها و سکاها (اسکیت ها) در شمار سنت های کهن مردم ایران محسوب می شدند . محبوبیت و عمومیت استفاده از آنها براستی در میان مردم آنقدر زیاد بود که مغان استفاده شخصی از این زیورآلات و به ویژه طلا را ممنوع کردند .
در تخت جمشید در اوایل قرن پنجم ، مادها ، لیدیایی ها ، اسکیت ها دستبندهایی که انتهای آنها به موجوداتی جانور شکل ختم می شود آورده اند . نمونه های باقی مانده آراسته به بدن ها یا فقط سر حیواناتی نظیر شیر ، بز ، آهو ، قوچ و گاو نشان می دهد که این زیورآلات در میان مردم عمومیت داشته اند .
دستبند طلای محکم از جیحون که انتهای آنها به شیردال هایی بالدار یا شاخدار می شود ، در شمار استادانه ترین کارهایی هستند که در هنر جواهر سازی کشف شد . هم شکل امگا گونه حلقه های آن در این دوره و هم نشاط و سروری وحشیانه آنها نمایانگر نفوذ آسیایی در هنر هخامنشی است .[۹۹]
در پاسارگاد حاشیه کاری با فلز مناسب ، مانند یونان ، انجام می گرفت ، پیکر تراش های معبد آفایا در اجینا ، که در آنجا چین تندیس اله آتنا با آنچه در پاسارگاد دیده می شود از لحاظ حالت طبیعی ، تاثیر عمیق و ترتیب چین های طولی در جلو و چین های مورب در اطراف مورد مقایسه قرار گرفته است . این عقیده که گروه های گوناگونی از هنرمندان یونان شرقی توسط شاهان هخامنشی داریوش و خشایارشا دعوت شده اند که خدمات مورد نیاز آنها را انجام دهند ، با توجه به وجود سبک های گوناگون در هنر کلاسیک هخامنشی در قیاس با مراحل مختلف توسعه هنر یونان ، دور از راستی نیست .
۳-۳-۲ تاثیر پذیری از مقابر :
داریوش « فضای با ابهت و هولناک » دره نقش رستم را برای مقبره خود انتخاب کرد که در درون آن دهلیزی وجود دارد که طاق های قوسی تقریباً مستطیل گونه تا داخل صخره ادامه می یابند . محل های تدفین کنونی حفره های مستطیلی در کف تاق های قوسی هستند .
شاید داریوش اندیشه احداث چنین گورهای صخره ای را از اورارتوها کسب کرده باشد . با این حال چیزی که جدید بود شکل نمای گور بود : یک تقاطع صلیب گونه غول آسا که روی بخش میانی آن نمای یک کاخ هخامنشی حجاری شده ، که شاید به معنای کاخ داریوش باشد . در قسمت بالای آن تصویر شاه روی یک سکو یا صفه ای به سوی یک آتشگاه که آن نیز بر یک پاسنگ یا سکو قرار گرفته است و یادآور پاسنگ های محوطه مقدس پاسارگاد می باشد . میان شاه و آتشگاه در آسمان تصویری ریش دار و تاج بر سر با بالهای گسترده قرار دارد که معمولاً آن را خدای بزرگ و متعال زرتشتی یعنی اهورامزدا دانسته اند ، تصویری که در واقع فرنه [فر] یا بخت شاهی است .
سایر برجسته کاری ها ورود و خروج معمول شاه را به آپارتمان خصوصی او و به شیوه نقاشی های گور مصری نشان می دهند .
شاید بتوان مضمون تصاویری قهرمان شاهی که بر غول یا جانور خطرناکی پیروز می شود را نمادی تفسیر کرد که از شمایل نگاری آشوری به ارث رسیده است . در این شمایل ها شاه در حال کشتن شیری است که نقش آن سنتی بود مربوط به زمان شلمنصر سوم تا زمان آشوربانیپال . با وجود این باید متذکر شد که شاه آشور فقط با شیرهایی مبارزه می کرد که مانند انسان ها بر روی دو پای خود ایستاده بودند ، حال آنکه قهرمان سلطنتی ایرانی با غول های فوق طبیعی نبرد می کرد .[۱۰۰]
۳-۳-۳تأثیر پذیری از فلز کاری :
در عصر مفرغ و آهن ، نواحی قفقاز و ماوراء قفقاز به صورت مراکز پیشرفته فلزکاری در آمدند . در هزاره دوم و اول ، فلز کاران کولخیس ، در غرب گرجستان و دامنه های جنوبی و شمالی سلسله جبال قفقاز در ساخت تندیس ها و طرح های جانوری تبحر یافتند ، ولی به سبک واقع گرایانه و ثابت مایکوپ کار نمی کردند ، بلکه شکل های مشخص و اساساً متحرک را نشان می دادند . نقوش جانوران تخیلی به اندازه جانوران واقعی و بومی منطقه مورد علاقه بودند . مخلوقات افسانه ای بدون تردید از نظر آنها دارای خواص سحرآمیز بود . بعضی از آنها شبیه جانوران متداول در میان سکاهاست ، هر چند قدمت آنها بیشتر است و بدین ترتیب انسان ممکن است استفاده از آنها را به نفوذ کیمری ها نسبت دهد که طلایه دار سکاها بودند و هنر آنها هنوز ناشناخته مانده است .
پژوهش های پیشین در مورد بررسی و شناسایی هدایای ملل به دربار هخامنشی ...