۲- روسیه گرفتار جنگ با عثمانی بود و نمی خواست روابط دو کشور در چنین موقعیتی تیره گردد.
۳- روسها همچنین درگیر مشکل بالکان بودند و فرصت رسیدگی به مسائل شرق را نداشتند.
۴- گریبایدوف از روشنفکران و آزادی خواهان و عضو گروه «دکابریست ها» بود. در واقع، تزار برای دور نمودن او از محیط سیاسی پایتخت، وی را به ایران فرستاده بود و از این رو در مورد قتل او عکس العمل نشان نداد. نیکلای تزار روسیه، در پاسخ هیات ایرانی که برای عذرخواهی قتل گریبایدوف به دربار او رفته بود اظهار داشت: «من برای همیشه این واقعه شوم را فراموش میکنم.» او زمانی که فهمید شاه ایران در تعقیب قاتلین گریبایدوف است از حدود ۲ میلیون تومان باقیمانده بدهی ایران بابت غرامت جنگ نیز صرف نظر کرد. (پیشین، صص ۳۳ و ۳۲) به تدریج و با توسعه روابط تجاری ایران و روسیه دست سایر کشورهای اروپایی از بازارهای ایران کوتاه شد. گسترش روابط تجاری دو کشور همسایه حسادت رقیب روسیه یعنی انگلیس را برانگیخت و آنها که نمی توانستند در نزدیکی مرزهای هندوستان دولت قدرتمندی را مشاهده کنند، مسئله هرات و جدایی افغانستان را از ایران ایجاد کردند.
پس از خاتمه جنگ با روسیه عباس میرزا با دستور سرکوب یاغیان افغانستان به حکومت خراسان منصوب شد. روسیه در امر سرکوبی یاغیان، ایران را به پشتیبانی خود امیدوار ساخت. هدف روسیه این بود که با تسلط کامل ایران بر شهرهای هرات، قندهار و کابل (که دربهای ورود به هندوستان محسوب می شدند) در آن مناطق نفوذ کرده، در مواقع لزوم هند را تهدید کند. انگلستان از این امر به وحشت افتاد و سعی در خنثی کردن فعالیتهای روسیه و ایران داشت. در حقیقت می توان گفت جنگ بین ایران و افغانستان مبارزه میان ایران و انگلستان و یا به عبارت صحیح تر درگیری بین انگلیس و روسیه برای کنترل آسیای مرکزی بود.
مسئله افغانستان نیز در نهایت با تهدید بنادر جنوبی ایران توسط انگلستان به نفع آن کشور تمام شده و افغانستان برای همیشه از ایران جدا گردید. بدین ترتیب، در طول قرن ۱۹ و دو دهه قرن ۲۰ ایران صحنه رقابت سیاسی و کشمکش میان دو کشور مزبور بود. انقلاب اکتبر روسیه و کودتای سوم اسفند در ایران توانست به این ستیز خاتمه دهد. در دوران سلطنت محمد شاه روسها به طور کامل دربار ایران را در اختیار داشتند. پس از روی کار آمدن ناصرالدین شاه، دوره صدارت میرزا تقی خان امیرکبیر تنها زمانی بود که دست دو کشور روس و انگلیس از دخالت در امور ایران کوتاه شد. . (پیشین، ص۳۴)
این استقلال دیری نپایید و با روی کار آمدن میرزا آقاخان نوری نفوذ انگلیسی ها رو به فزونی گذاشت. در دوره مظفرالدین شاه انگلستان با نقشی که در انقلاب مشروطه بازی کرد در موقعیتی برتر قرار گرفت. با روی کار آمدن محمد علی شاه کفه ترازوی سیاست ایران به نفع روسها سنگینی کرد زیرا شاه کاملا تحت نفوذ آنها و مخالف مشروطه بود. روسها در جریان استبداد صغیر نقش فعالی بازی کردند.
به پشت گرمی آنان و به دستور شاه و آتش لیاخف روسی مجلس به توپ بسته شد و دوران استبداد صغیر آغاز گردید. البته ناگفته نماند که در تمام این مدت مناسبات تجاری ایران و روسیه ادامه داشت. علیرغم رقابت روس و انگلیس در سیاست داخلی ایران، دو کشور در برابر قدرت یافتن آلمان و اتحاد با عثمانی منافع مشترکی یافته، به هم نزدیک شده و اختلافات خود را در مورد ایران حل کردند. دو کشور روسیه و انگلستان به موجب قرارداد معروف ۱۹۰۷م. که در سن پترزبورگ امضا شد، ایران را میان خود تقسیم کردند. در آوریل ۱۹۰۹م. و به دنبال پیشروی قوای عثمانی به داخل خاک ایران، روسیه نیز به بهانه حفظ منافع خود وارد آذربایجان شد و تا تبریز پیش آمد. همچنین برای بازگرداندن محمدعلی شاه به تخت سلطنت دوبار تلاش کرد که به نتیجه نرسید.(پیشین، ص۳۵)
اولتیماتوم روسیه به ایران برای اخراج مورگان شوستر امریکایی از نکات مهم روابط دو کشور در این دوره می باشد. مجلس شورای ملی اولتیماتوم را نپذیرفت و قوای نظامی روسیه بار دیگر وارد ایران شد. تبریز پس از یک مقاومت دلیرانه توسط آنها اشغال شد و ۸ تن از جمله ثقهالاسلام تبریزی رهبر محبوب مردم به دست سالدات های روسی در سال ۱۲۹۰ ش. اعدام شدند. روسها تهدید کردند که تهران را اشغال می کنند. هر چند صمصام السلطنه بختیاری، نخست وزیر وقت با انحلال مجلس و اخراج شوستر عملا اولتیماتوم را پذیرفت ولی روسها به اعمال تجاوز گرانه خود ادامه داده و این بار حرم مطهر حضرت امام رضا (ع) را به توپ بستند.
هنگام شروع جنگ جهانی اول حدود ۷۰۰۰ سرباز روسی در ایران حضور داشتند. این تعداد در اواخر سال ۱۹۱۴م. به ۷۰۰۰۰ نفر رسیده بود که صفحات شمال و شمال غربی ایران را به طور کامل در اشغال خود داشتند. جنگ عثمانی و روسیه در خاک ایران سالها ادامه داشت و خسارات عمده ای به شهرهای کشور ما وارد کرد. در نهایت نیروهای روسی در اواخر بهار ۱۹۱۸ ایران را تخلیه کردند. (پیشین، صص ۳۶-۳۵)
۲-۱-۳) دوره کمونیسم در شوروی و تأثیر آن در دوره پهلوی در ایران :
پس از انقلاب اکتبر در روسیه، ایران اولین کشوری بود که حکومت جدید بلشویکی را به رسمیت شناخت. روسیه هم رسماً الغای قراردادهای ۱۹۰۷، ۱۹۱۵ و امتیازات ناشی از آن را اعلام کرد. در این زمان نخست وزیر ایران وثوق الدوله عاقد قرارداد ۱۹۱۹ که به طرفداری از انگلیس معروف بود، حاضر به برقراری روابط با روسیه و پذیرش کالو میتسوف سفیر رسمی آن دولت نشد و در جهت تقویت نیروهای ضد انقلاب روسیه تلاش نمود. سفیر مذکور در نهایت به دست همین نیروها اسیر و تیرباران گردید. دولت بلشویکی به عنوان اعتراض، سفارت ایران را در مسکو تعطیل کرده و عملا روابط دو کشور قطع شد. (پیشین، ص۳۶)
اوایل سال ۱۹۲۰، روسها در تعقیب قوای ضد انقلابی از دریا و خشکی وارد گیلان شده بخش اعظم آن را تصرف کردند. اشغال خاک ایران مدتها ادامه داشت. هنگامی که بر اثر مقاومت مردم در مقابل نیروهای اجنبی به آنان خسارت وارد می شود، روسها خواستار تشکیل کمیسیون و پرداخت غرامت از طرف ایران می شوند. این جریان مصادف با نهضت میرزا کوچک خان بود. در همین دوران مذاکراتی میان دو کشور جریان داشت که در فوریه ۱۹۲۱م. منجر به امضای قراردادی شد. این قرارداد شامل ۲۶ ماده بود و براساس آن روسیه تمام معاهدات و قراردادهای دولت تزاری را با ایران بی اعتبار اعلام نمود. لیکن علیرغم لغو کاپیتولاسیون که از مواد اصلی قرارداد ترکمن چای بود، از سرزمینهایی که بر اساس قراردادهای گلستان و ترکمن چای به اشغال روسها در آمده بود، سخنی به میان نیامد. قرارداد که در مسکو نوشته شد، بلافاصله توسط دولت روسیه امضا گردید ولی تائید آن توسط مجلس ایران یک سال به طول انجامید. سیاسیون ایران به حق، نگران بند ۶ قرارداد بودند. در این بند روسیه به خود حق داده بود که در مواقع لزوم قشون نظامی وارد ایران نماید. از طرفی دیگر، نیروهای روسی هنوز شمال ایران را در اختیار خود داشتند. پس از مذاکرات فراوان، روسها ایران را تخلیه کردند و قرارداد بدون تغییر عمده ای به تصویب مجلس ایران رسید. یکی از اولین نتایج این قرارداد سرکوب نهضت جنگل توسط قزاقهای ایرانی به فرماندهی رضاخان بود که با موافقت کامل دولت بلشویکی انجام گرفت. (پیشین، ص۳۷)
پس از اینکه رضا خان به ریاست موقت مملکت انتخاب شد، روسیه دومین کشوری بود که به فاصله یک روز پس از انگلستان حکومت او را به رسمیت شناخت. رضا خان برای غلبه بر رکود اقتصادی کشور تلاش کرد مناسبات تجاری را با روسیه احیا کند. در همین رابطه، شرکتهای متعدد مالی – تجاری به وجود آمد. همچنین یک قرارداد بازرگانی به سال ۱۹۲۴ در تهران به امضا رسید. رضا شاه که قرار بود مجری سیاستهای نو استعماری انگلیس در ایران باشد برای مخفی نمودن چهره اصلی خود اقدامات مختلفی انجام داد که از جمله آنها می توان ایجاد و توسعه روابط با شوروی را نام برد که کاملا زیر نظر انگلستان انجام میشد. انگلیسی ها با نفوذ در سفارت روسیه در تهران رضاخان را چهره ای ضد انگلیسی و طرفدار اصلاحات معرفی نمودند، به گونه ای که او کاملا مورد تایید حاکمان مسکو قرار گرفت. بعدها هنگامی که چهره واقعی رضا شاه برای کرملین نشینان آشکار گشت سفیر خود شومیاتسکی را فرا خوانده و او را در مسکو اعدام نمودند. (پیشین)
توسعه روابط در زمینه بازرگانی بسیار چشمگیر بود. به طور مثال در سالهای ۱۹۲۶-۱۹۲۵ مبادله تجاری دو کشور به ۹/۴۹۲ میلیون روبل در مقابل ۷/۲۸ میلیون روبل سالهای ۱۹۲۱-۱۹۲۰ رسید. همچنین رضاشاه برای تقویت نیروی نظامی از کمکهای شوروی بهرهمند شد و تقاضای خرید سه فروند هواپیمای نظامی به آن کشور داد. البته در همین سالها مشکل اختلافات مرزی بر روابط دو کشور سایه افکنده بود که با امضای قرارداد ۱۹۲۶ حل گردید.
روابط دولت شوروی با رضاشاه در زمان وزارت جنگ و نخست وزیری و اوایل سلطنت او بسیار حسنه بود. روسها با اینکه از نقش انگلیس در کودتای سوم اسفند به خوبی آگاه شده بودند تصور می کردند اختلافات سید ضیاء و رضاخان و تلاش برای خلع قاجاریه از سلطنت، روابط انگلیس را با او تیره ساخته و این اختلاف در پایان به نفع آنها تمام خواهد شد، از این رو، در مواقع مختلف از او حمایت می کردند. خود رضاخان نیز در اولین سالهای پادشاهی روابط دوستانه ای با روسها داشت. امضای قرارداد ۱۹۲۷ که تاکیدی بر قرارداد ۱۹۲۱ بود، بیان گر روابط حسنه ایران و شوروی در این سالها می باشد. اما مجموعه حوادثی سبب گردید در شروع دهه ۳۰ مناسبات دو کشور رو به سردی گراید. از جمله انتشار خاطرات آقابکف جاسوس شوروی در ایران طی سالهای ۱۹۲۶ تا ۱۹۲۸ که پس از فرار او به فرانسه در پاریس چاپ گردید. او دو سال تحت پوشش بازرس کل نمایندگی تجاری شوروی در ایران و سپس در سمت وابسته سفارت شوروی در تهران به جاسوسی برای شوروی مشغول بود. با انتشار خاطرات او و مشخص گردیدن اسامی کسانی که با وی همکاری داشتند عده ای در ایران دستگیر و بعضا به اعدام محکوم شدند. (پیشین، ص ۳۸)
مسئله مهمتر افشای روابط تیمورتاش وزیر دربار رضاشاه و شخص دوم مملکت با شوروی بود. او که تحصیل کرده روسیه بود، بلافاصله از وزارت دربار کنار گذاشته و زندانی شد و در زندان نیز با اشاره شاه به قتل رسید. البته اصل روابط او به دلیل اینکه اعتبار رژیم را مخدوش می نمود، بعدها اعلام شد؛ ولی این امر اساس روابط را بر هم زد. به فاصله کوتاهی پس از آن، کشف فعالیت یک شبکه کمونیستی در ایران که به گروه ۵۳ نفر مشهور شدند بر تیرگی روابط تهران – مسکو افزود. بالاخره ضربه آخر را، ورود ایران به پیمان سعدآباد در سال ۱۹۳۷ زد. این پیمان ایران را به عنوان یکی از حلقه های زنجیر سیاست انگلیس درآورد و از آن به منظور محاصره کشور شوراها و جلوگیری از ارتباط آن با ملتهای دیگر استفاده می شد. رضا شاه در سال ۱۹۳۸ پیشنهاد شوروی را برای امضای قرارداد جدید بازرگانی نپذیرفت و این امر کاهش شدید روابط تجاری دو کشور را در پی داشت. با شروع حمله نیروهای آلمانی به شوروی در ۱۹۴۱م. این کشور با استناد به قرارداد ۱۹۲۱ از شمال وارد ایران گردید. بهانه شوروی در این کار، همکاری نیروهای ایرانی با آلمان ها بود. به دنبال آن نیروهای انگلیسی نیز با همین بهانه وارد ایران شدند. در واقع می توان گفت نیاز به قلمرو ایران برای رساندن تدارکات نظامی از خلیج فارس به شوروی عامل اصلی تصرف ایران توسط شوروی و انگلیس بود. پس از آن با توافق کامل متجاوزین، رضاشاه از سلطنت ایران کنار گذاشته شد و پسرش محمدرضا به سلطنت رسید. (پیشین، صص ۳۹ و ۳۸)
مدتی قبل از شروع ماجرای آذربایجان، حزب توده با نظر مستقیم شوروی در ایران تشکیل گردید (مهرماه ۱۳۲۰). این حزب توسط بازماندگان گروه ۵۳ نفر که از زندان آزاد شده بودند آغاز به کار کرد. در بدو امر قرار بود رابطه حزب توده با همسایه شمالی مخفی بماند، ولی در سال ۱۳۲۳ هنگامی که شوروی موضوع امتیاز نفت شمال را مطرح نمود، و علیرغم مذاکرات کافتارادزه در تهران، حکومت و مجلس ایران با اعطای آن مخالفت کردند، حزب توده در تظاهرات ۵ آبان به طرفداری از دادن امتیاز نفت به شوروی برخاسته، ماهیت واقعی خود را نمایان ساخت.
روابط دو کشور پس از رد امتیاز نفت شمال تیره گردید. به دنبال آن، حوادث آذربایجان و کردستان یکی پس از دیگری رخ نمودند. علیرغم پایان یافتن جنگ جهانی دوم و قول متفقین در کنفرانس تهران مبنی بر تخلیه ایران از قشون اشغال گر خارجی، شوروی همچنان نیروهای خود را در ایران نگاه داشت.
بالاخره با کمک و حمایت نیروهای نظامی آن کشور در اواخر همان سال یک حکومت خودمختار در آذربایجان به رهبری جعفرپیشه وری تشکیل گردید. چند هفته بعد و به دنبال ملاقات چند تن از سران کرد در باکو با جعفر باقراوف نخست وزیر آذربایجان شوروی زمینه تشکیل یک حکومت خودمختار در کردستان نیز فراهم شد. نیروهای ارتش سرخ از حرکت واحدهای نظامی ایران برای سرکوب تجزیه طلبان جلوگیری کردند. این کشمکش مدتها ادامه داشت. پس از انتخاب قوام السلطنه به نخست وزیری ایران، او برای مذاکره با سران شوروی و حل این مشکل در اواخر بهمن ماه ۱۳۲۹ عازم مسکو شد. پس از مذاکرات طولانی با مقامات شوروی مقرر گردید :
۱- واحدهای ارتش سرخ از تاریخ ۲۴ مارس ۱۹۴۶ (۴ فروردین ۱۳۲۵) ظرف مدت یک ماه و نیم تمام خاک ایران را تخلیه نمایند.
۲- قرارداد ایجاد شرکت مختلط نفت ایران و شوروی و شرایط آن در تاریخ ۲۴ مارس تا حداکثر ۷ ماه برای تصویب به مجلس پیشنهاد شود.
۳- چون مسئله آذربایجان امر داخلی ایران است، ترتیب مسالمت آمیزی برای اجرای اصلاحات طبق قوانین موجود ایران و با روح خیرخواهی نسبت به اهالی بین دولت و مردم آن استان داده شود.
بند اول توافق نامه اجرا گردید. ولی مجلس ایران پس از مدتها مذاکره در روز ۲۳ مهر ۱۳۲۶ پیشنهاد تاسیس شرکت مختلط نفتی ایران و شوروی را رد کرد. در مورد بند سوم نیز پس از مدتی مذاکره دولت با سران فرقه دمکرات در تهران، بالاخره نیروهای نظامی در آذر ۱۳۲۵ غائله کردستان و آذربایجان را خاتمه دادند. هر چند سفارت شوروی در تهران نسبت به این مسائل معترض گردید ولی اعتراض دولت شوروی بیشتر به دلیل رد امتیاز نفت بود وگرنه در مورد سرکوب نیروهای به اصطلاح دموکرات همچون جریان سرکوب نهضت جنگل، این کشور عکس العملی نشان نداد و بار دیگر اثبات نمود برای آنها منافع مادی بیشتر از هر چیز اهمیت دارد، تا جایی که حاضر هستند برای رسیدن به آن نیروهای طرفدار خود را نیز قربانی کنند. روابط دو کشور پس از این حوادث تیره گردید. خصوصا پس از سوء قصد به شاه در بهمن ۱۳۲۷ که از طرف دولت و به طور غیرواقع به حزب توده نسبت داده شد، این حزب غیرقانونی اعلام شده، سران آن دستگیر و مناسبات دو کشور وخیم تر گردید. (پیشین، صص ۴۰ و ۳۹)
در دوران ملی شدن صنعت نفت، شوروی با عدم تحویل طلاهای ایران و همکاری نکردن با دولت دکتر مصدق تا اندازه ای خود را به شاه نزدیک کرد. پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و در حالی که یک شبکه نظامی حزب توده در ایران کشف شده و افسران توده ای در آستانه اعدام بودند شوروی ۱۱ تن طلای ایران را که در زمان جنگ تصرف کرده بود تحویل دولت کودتا داد و بدین ترتیب بار دیگر روابط دو کشور بهبود یافت. (پیشین، ص۴۱)
محمدرضا شاه در سال ۱۳۳۵ به مدت ۱۹ روز از کشور شوروی بازدید کرد که گام دیگری در جهت توسعه روابط دو کشور بود. تا سال ۱۳۲۸ قراردادهایی برای افزایش مبادلات بازرگانی و ترانزیت کالا و استفاده مشترک از رودخانه های مرزی ارس و اترک به امضا رسید. لیکن انعقاد قرارداد همکاری و اتحاد نظامی دو جانبه میان ایران و ایالات متحده در مارس ۱۹۵۹ روابط دو کشور را مجددا بحرانی نموده جنگ تبلیغاتی میان دو کشو برپا گردید. خروشچف رهبر شوروی ایران را به سیب گندیده ای تشبیه کرد که خود به زمین خواهد افتاد و حتی ایران را تهدید نمود که بر اساس بند ۶ قرارداد ۱۹۲۱ ایران را مجددا اشغال خواهد کرد. در اینجا شاه عقب نشینی نموده و در شهریور ۱۳۴۱ با ارسال یادداشتی دائر بر اینکه به هیچ کشور خارجی اجازه احداث پایگاه موشکی در ایران نخواهد داد روابط دو کشور به حال عادی بازگشت و جنگ تبلیغاتی متوقف شد. (پیشین)
از آن پس شوروی با حمایت از حکومت ایران در جریان انقلاب به اصطلاح سفید شاه و مردم و سرکوبی قیام ۱۵ خرداد در صدد برآمد خود را به شاه نزدیک کند. با مسافرت برژنف به ایران در دوران ریاست جمهوری و سفر دوباره شاه به شوروی پایه های روابط دو کشور استوارتر گردید.
سالهای ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۷ را می توان بهترین سالهای روابط دو کشور در زمان پهلوی دوم به حساب آورد. زیرا شاه حداکثر امتیازات اقتصادی را در اختیار شوروی گذاشت. از جمله آنها میتوان از خرید برخی تجهیزات نظامی از شوروی، در اختیار گذاردن گاز ایران به ارزان ترین قیمت به شوروی (در حالی که شوروی نخستین کشور جهان از نظر ذخایر گاز بود)، ورود هزاران کارشناس روسی برای اجرای طرحهای احداث و توسعه ذوب آهن اصفهان، ماشین سازی اراک، ساختن سیلوها و … نام برد. شوروی و حزب توده ( در نشریات برون مرزی خود) همه جا از برنامه های اصلاحی شاه پشتیبانی می کردند. در حالی که ملکه انگلیس و روسای جمهور آمریکا و فرانسه دعوت شاه را برای حضور در مراسم جشن های تاجگذاری و ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی نپذیرفتند، پادگورنی رئیس جمهور شوروی برای شرکت در این جشن ها به ایران آمد. (پیشین، صص ۴۲-۴۱)
(نقشه شماره ۲-۱) حدود مرزی ایران و روسیه قبل و بعد از عهدنامه گلستان
(نقشه شماره ۲-۲) حدود مرزی ایران و روسیه بعد از عهدنامه ترکمانچای
(نقشه شماره ۲-۳) حدود مرزی کشورهای منطقه قفقاز
گفتار دوم : روابط ایران و روسیه در بعد از انقلاب اسلامی
۲-۲-۱) استقبال روسیه از انقلاب اسلامی و بهبود روابط و افول مجدد آن:
همزمان با خیزش مردمی و شکل گیری انقلاب اسلامی و در طول سال ۱۹۷۸ روسها همانند غربی ها بهت زده، نگران رنگ مذهبی و پیامدهای انقلاب بودند و تا زمان سقوط قطعی شاه از تایید انقلاب خودداری نمودند. اخطار برژنف به آمریکا در مورد عدم مداخله در امور ایران که به تاریخ ۱۹ نوامبر ۱۹۷۸ (۲۸ آبان ۵۷) منتشر شد. اولین حرکت در جهت تایید انقلاب و نقطه عطفی در سیاست شوروی نسبت به ایران بود. از آن پس انتقاد از شاه و تایید انقلاب در مطبوعات و رادیو و تلویزیون شوروی آغاز گردید. (پیشین)
با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، ژئوپلتیک و جغرافیای سیاسی منطقه دچار تحول اساسی شد و ایران حافظ منافع غرب و ژاندارم ایالات متحده در منطقه خلیج فارس به تهدیدی علیه منافع غرب و به ویژه امریکا تبدیل گردید. انقلاب اسلامی ایران با توجه به ماهیت نه شرقی نه غربی خود با نظام سوسیالیستی شرق نیز در تعارض بود ولی خرسندی اتحاد شوروی از این واقعه یعنی پیروزی انقلاب اسلامی و قطع روابط ایران با امریکا انکار ناپذیر بود چرا که برای آنان ایران مستقل و بریده از غرب، بهتر از ایرانی وابسته به بلوک غرب و امریکا بود. به هر حال با فروپاشی نظام وابسته به آمریکا، یک پیروزی برای اتحاد شوروی تحقق یافته بود. لذا پس از سرنگونی رژیم شاهنشاهی که به غرب و بوِیژه آمریکا گرایش و وابستگی شدید داشت، روابط شوروی و ایران رو به بهبود گرائید. برغم سیاست «نه غربی نه شرقی» دولت انقلابی ایران، سفیر روسیه ( شوروی سابق ) اولین دیپلمات خارجی بود که حضرت امام خمینی رهبر انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۹۷۹ به حضور پذیرفت.
اتحاد جماهیر شوروی بهبود جو مناسبات دوجانبه با ایران را به عنوان امکان تقویت موضع سیاسی و اقتصادی خود در منطقه و تضمین عدم بازگشت نیروهای وابسته به آمریکا (به رهبری ایران) تلقی میکرد. لئونید برژنف در سخنرانی در برابر نمایندگان بیست و ششمین کنگره حزب کمونیست در فوریه ۱۹۸۱ ضرورت توسعه روابط دوجانبه با ایران «براساس احترام متقابل» را مورد تأکید قرار داد. لکن اشغال افغانستان توسط ارتش سرخ شوروی و صادرات بزرگ تسلیحات شوروی به عراق در بحبوحه جنگ ایران و عراق و انحلال حزب کمونیستی «توده» در ایران، همراه با افتضاح جاسوسی و اخراج ۱۸ تن از دیپلماتهای شوروی از تهران باعث به درازا کشیده شدن ملموس عادی شدن روابط ایران و شوروی شد.
۲-۲-۲) گسترش مجدد روابط دو کشور و امضاء موافقتنامه های همکاری:
پس از آنکه ایران در تاریخ ۲۰ ژوئیه ۱۹۸۸ شرایط آتش بس با عراق را بر اساس قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت سازمان ملل قبول کرد تماسهای دوجانبه شوروی و ایران از سر گرفته شد. پتروفسکی معاون وزیر امور خارجه شوروی در سال ۱۹۸۸ در مراسم بزرگداشت نهمین سالگرد انقلاب اسلامی شرکت جست. در جریان این مراسم پتروفسکی و میرحسین موسوی نخست وزیر ایران مسائل از سر گرفتن همکاری گسترده اقتصادی را بررسی کردند.
به قدرت رسیدن میخائیل گورباچف در شوروی موجب تحولات عظیمی در جهان کمونیسم شد که ناشی از دیدگاه او برای اصلاحات در حوزه سیاسی و اقتصادی (گلاست نوست و پروستروئیکا) بود. امام خمینی (ره) رهبر کبیر انقلاب اسلامی در یک اقدام روشن بینانه با ارسال نامه ای به گورباچف رییس جمهور و صدر هیئت رییسه اتحاد جماهیر شوروی سابق به تحلیل رویدادهای شوروی از دریچه دینی پرداخت. امام خمینی در این نامه مهمترین مشکل شوروی را مبارزه با خدا دانست. همچنین سقوط مارکسیسم را قطعی دانست و قادر نبودن غرب در حل مشکلات را گوشزد نمود و از این رو دعوت خردمندانه ای به اسلام نمود. این نامه در تاریخ ۳ ژانویه ۱۹۸۹ توسط هیأتی به سرپرستی آیت الله جوادی آملی در مسکو به گورباچف ارائه شد.
در فوریه ۱۹۸۹ اولین دیدار وزیر امور خارجه شوروی از جمهوری اسلامی ایران در پاسخ به نامه امام خمینی (ره) انجام شد. ملاقات ادوارد شواردنادزه با امام خمینی (ره) به تاریخ ۲۶ فوریه ۱۹۸۹ به معنی برگ جدیدی از بهبود مناسبات ایران و اتحاد شوروی بود. خود شواردنادزه این دیدار را « نقطه عطف» روابط دو کشور نامید. (خلوپکوف، آنتون، ۲۰۰۱)
توسعه روابط دوجانبه در ژوئن ۱۹۸۹، در جریان دیدار متقابل هیئت عالیرتبه ایرانی به ریاست آقای هاشمی رفسنجانی رئیس وقت مجلس شورای اسلامی ایران از روسیه ادامه یافت. ۲۲ ژوئن ۱۹۸۹ برنامه بلند مدت همکاری تجاری- اقتصادی و علمی- فنی شوروی و ایران تا سال ۲۰۰۰ امضاء شد که در آن ازجمله شرکت کارشناسان روس در مدرنیزه کردن بنیه انرژتیک ایران منظور شده بود. تهران پیشنهاد کرد به کمک سازمانهای شوروی چند سد مولد برق روی رودخانههایی (کارون و دیگر رودها ) که به خلیج فارس می ریزد ساخته شود. توان کل این سدها ۱۰مگاوات تعیین شده بود. لکن ارزیابیهای مقدماتی طرف روس نشان داد ذخایر آب این رودخانهها حتی برای ساخت چند سد کوچک کفایت نمیکند. لذا تصمیم گرفته شد به همکاری در زمینه انرژی اتمی توجه شود. (پیشین)
۲۵ اوت ۱۹۹۲ ایران با روسیه دو موافقتنامه، درباره ساخت نیروگاه اتمی (بنا به دادههای مختلف ساخت دو تا چهار بلوک توان متوسط در نظر بود) و همکاری در زمینه استفاده مسالمت آمیز از انرژی اتمی امضاء کرد. در این توافق امکان صادرات راکتورهای اتمی پژوهشی به ایران، همکاری در زمینه تحقیقات علمی، دریافت ایزوتوپ برای مصارف طبی و فنی و تعلیم کارشناس برای طرف ایرانی در نظر گرفته شده بود. (پیشین)
به دنبال بازدید میخایلوف وزیر انرژی اتمی روسیه از ایران از ۵ تا ۸ ژانویه ۱۹۹۵ که به دعوت رضا امراللهی معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان انرژی اتمی ایران صورت گرفت مذاکراتی در مورد همکاری در زمینه استفاده مسالمت آمیز از انرژی اتمی انجام شد و اسنادی امضاء گردید که زمینه های همکاری مقرر در موافقت نامه سال ۱۹۹۲ را معین تر کرد. قرارداد تکمیل ساخت بلوک اول نیروگاه بوشهر، محور اصلی آن بود. (پیشین)
در اوت ۱۹۹۵ در جریان دیدار امراللهی از مسکو، قرارداد صدور سوخت اتمی برای راکتور نیروگاه در حال احداث بوشهر ظرف سالهای ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۱ به ارزش کل ۳۰۰ میلیون دلار امضاء شد. در قرارداد، بازگرداندن سوخت اتمی مصرف شده به روسیه در نظر گرفته شده بود. (پیشین)
۱۹ اوت ۱۹۹۸ مجتمع روسی «اتم استروی اکسپورت» با سازمان انرژی اتمی ایران پروتکل مضاعف قرارداد اصلی را امضاء و متعهد شد که ساخت نیروگاه را به طور کامل ظرف ۵۲ ماه به پایان برساند. (پیشین)
پس از فروپاشی اتحاد شوروی و سیطره نگرش های غرب گرایانه بر سیاست داخلی و خارجی فدراسیون روسیه به ویژه در دوران وزارت آندره کوزیروف در امور خارجه این کشور، ایران به عنوان «تهدید اسلامی» مورد تحلیل قرار گرفت. اولویت روابط روسیه در این دوران با آمریکا تعریف می شد و سایه آن بر روابط با ایران افتاده بود. کوزیروف بر این اساس در مورد روابط با ایران نگرشی منفی را در سیاست خارجی روسیه مستقر ساخت. ولی به زودی در شورای سیاست خارجی و دفاعی روسیه، ناکارآمدی این سیاست مورد تاکید قرار گرفت و ویژگیهای جغرافیایی روسیه، که تنها یک چهارم خاک آن در اروپا قرار گرفته مبنای ضرورت توجه به شرق واقع شد. «اورآسیا گرایان» برخلاف «اورآتلانتیک گراها» که کوزیروف چهره شاخص آنان بود، در پی تقویت روابط با کشورهای آسیایی، خاورمیانه و جهان اسلام برآمدند. حضور بیش از ۲۵ میلیون روس در خارج از روسیه و در جمهوری های سابق اتحاد شوروی از دیدگاه آنان اهمیت تحول در سیاست خارجی غربگرای روسیه را روشن میساخت. «اورآسیاگرایان جدید» خواستار توجه به موقعیت ژئوپولتیکی روسیه بودند. آنان جهان اسلام را اهرمی مناسب در تنظیم روابط با غرب می دانستند. از دیدگاه آنان روسیه نه به شرق و نه به غرب تعلق نداشت، بلکه هویتی مستقل و متمایز از دیگران بود که باید در پی احیای آن میکوشید. در این چارچوب روابط با خاورمیانه و جهان اسلام اهمیت مییافت. چهره برجسته «اورآسیاگرایان جدید» یوگنی پریماکوف وزیر امور خارجه و سپس نخست وزیر سابق روسیه بود. او که از متخصصان جهان اسلام و به ویژه کشورهای عربی و رئیس سابق انستیتوی شرق شناسی فرهنگستان علوم روسیه بود، خواستار دگرگونی در سیاست خارجی روسیه و اولویتهای آن بود. بدین ترتیب نوعی «رمانتیک گرایی» در سیاست خارجی روسیه که پس از فروپاشی اتحاد شوروی (از دوران یلتسین) آغاز شده بود، پایان یافت. رهبران روسیه اهمیت تنظیم روابط با کشورهایی که می توانستند در مذاکرات با آمریکا و اروپا به کار آیند را بیشتر مورد توجه قرار دادند. تقویت نگرش «اورآسیاگرایانه جدید» سبب برجسته شدن اهمیت ایران در سیاست خارجی روسیه شد. کمک به ایران برای تضعیف موقعیت آمریکا و حتی اروپا، به نفع روسیه برآورد شده بود. (کولایی، الهه، ۱۳۸۵)
بر این اساس از نیمه دهه ۱۹۹۰ روابط ایران و روسیه با دگرگونی در سیاست خارجی این کشور در مسیر ارتقاء قرار گرفت. گسترش عملگرایی در سیاست خارجی ایران نیز شرایط لازم را مهیاتر ساخت.
ولادیمیر پوتین پس از بدست گرفتن قدرت به عنوان رئیس جمهور روسیه در سال ۲۰۰۰ از توسعه مناسبات کشورش با دیگر کشورهای جهان در سطح وسیع تری از دوران رهبری سابق (یلتسین) اطلاع داد. روسیه به احیا و توسعه روابط با کشورهایی که بطور سنتی از اقمار شوروی بودند و همچنین برخی کشورهای مستقل و به اصطلاح «مشکل دار» که در خطمشی سیاسی و تحرکات دیپلماتیک خود در عرصه جهانی با ایالات متحده سر سازش نداشته و آمریکا آن کشورها را به حمایت از تروریسم یا تلاش برای دسترسی به تسلیحات کشتار جمعی یا به هر دو امر متهم میکند، پرداخت. (پیشین)
ایگور سرگه یف نخستین وزیر دفاع روسیه بود که در زمستان ۱۳۷۹ از ایران دیدن کرد. حضور او درتهران نشانه ای از عزم روسیه برای پیگیری سیاست خارجی - دفاعی مستقل در برابر آمریکا و اروپا برآورد شد. او ایران را شریکی قابل اعتماد برای روسیه دانست که همکاریهای فنی و نظامی با آن باید گسترش پیدا کند. او در تهران رسماً لغو توافق گور- چرنومیردین (معاون رئیس جمهوری سابق آمریکا و نخست وزیر پیشین روسیه) را اعلام کرد که طبق آن، روسیه محدودیت در ارسال سلاح های نظامی پیشرفته به ایران را مورد موافقت قرار داده بود. او سیاست همکاری دو کشور برای مقابله با نفوذ ناتو در منطقه را مورد تأکید قرار داد. برای روسیه روشن بود که در فضای تقابل با آمریکا که به روابط این کشور با اروپا نیز سرایت یافته است، روابط با روسیه برای ایران از اهمیت ویژه ای برخوردار است. (پیشین)
در ادامه بسط و توسعه روابط دو کشور ، آقای خاتمی رئیس جمهور اسلامی ایران در نیمه ماه مارس سال ۲۰۰۱ به دعوت پوتین همتای روس خود برای دیداری رسمی از روسیه وارد مسکو شد دیداری که مبنای توسعه همکاریهای بعدی دو کشور گردید. در جریان این سفر قرارداد اساس مناسبات و اصول همکاری بین روسیه و ایران توسط رؤسای جمهور دو کشور امضاء گردید.
- تحقیقی که توسط کایناک و آرابلائز[۶۲] در سال ۲۰۰۰ انجام شد، که پژوهشی پیمایشی بود که در مورد مدیران کلمبیای که نشان میداد که روندهای بازار همواره در کلمبیا تغییر می کنند و اینکه دیدگاه بسیار مثبتی در مورد بازارگرایی در کشورهای توسعه یافته امریکای لاتین وجود دارد و مفهوم بازاریابی و بازارگرایی به تمامی قسمت ها در شرکتهای بررسی شده نفوذ پیدا کرده است.
- سین و همکاران[۶۳] ۲۰۰۵ در یک مطالعه، ارتباط بین بازارگرایی و عملکرد کسب و کار را در صنعت هتلداری هنگ کنگ (۶۳ هتل) بررسی کرده اند. یافتههای این مطالعه حاکی از وجود رابطه معنیدار و مثبت بین بازارگرایی و عملکرد بازاریابی و مالی هتل میباشد. در مطالعه سین و همکاران (۲۰۰۵) به منظور سنجش بازارگرایی از مقیاس نارور و سلاتر (۱۹۹۰) و به منظور سنجش عملکرد کسب و کار از هفت شاخص و در قالب دو دسته عملکرد بازاریابی و عملکرد مالی استفاده شده است. عملکرد بازاریابی شامل: بازگشت مشتری، رضایت مشتری و اعتماد. عملکرد مالی شامل: بازگشت سرمایه (ROI)، بازگشت فروش (ROS)، رشد فروش و سهم بازار.
- چنگ و همکاران [۶۴](۱۹۹۹) در یک مطالعه تجربی به بررسی اثر بازارگرایی بر اثربخشی عملیاتی و کارایی هزینه و نیز اثر این دو مولفه بر عملکرد کسب و کار پرداختهاند. بازارگرایی منجر به اثربخشی عملیاتی و کارایی هزینه می شود و آنها هم به نوبه خود اثر مثبتی بر عملکرد کسب و کار مانند سودآوری دارند. نتایج این مطالعه حاکی از آن است که بازارگرایی با شاخص های اثربخشی مانند کیفیت خدمات و سطح عمومی خدمت به مشتری رابطه مثبتی دارد. همچنین بازارگرایی اثر مثبتی بر شاخص های کارایی هزینه مانند بهرهوری و فروش سرانه کارکنان دارد. در ضمن شاخص های سودآوری از ارتباطی قوی با اثربخشی عملیاتی و کارایی هزینه برخودار است. تجزیه و تحلیلهای بیشتر نشان داد که بازارگرایی در کشور کمتر توسعه یافتهای مانند لهستان در مقایسه با کشور پیشرفتهای مانند فنلاند بر اثربخشی عملیاتی (از جمله کیفیت خدمات) داشته است.
فصل سوم
روش اجرای تحقیق
۳-۱) مقدمه
روش تحقیق به عنوان قانونی برای درک رابطه علت ومعلولی است. اگرچه مشاهدات تجربی مبنای نظریه علمی هستند، لکن باید به طور منطقی، منظم و مرتبط باشند. روش تحقیق، مبنای علمی دانش را به طور منطقی توضیح میدهد و در تجزیه وتحلیل و کشف رابطه علت و معلولی، منطق را رعایت می کند. قواعد مربوط به تعاریف، طبقه بندی و استنباط، تئوریهای احتمالات، روشهای نمونه گیری، نحوه محاسبه، نحوه اندازه گیری و سنجش، از جمله وسایل و ابزار منطقی محققین و دانشمندان علوم اجتماعی است(ایران نژاد،۱۳۷۸ ،۱۹-۲۰). روشهای پژوهشی مورد استفاده پژوهشگران و طبقه بندیهای صورت گرفته در این زمینه مبتنی بر مباحث نظری روششناسی میباشد. آشنایی با مباحث روششناسی در پژوهشهای علمی از آن جهت مهم است که مبانی نظری و فلسفه روشهای پژوهشی مورد استفاده، نقاط قوت و ضعف آنها و….در این قلمرو علمی مورد نقد و بررسی قرار میگیرند. روش شناسی تعیین حدود و معیارهای است که میبایست در فرایند پژوهش علمی مورد توجه قرار گیرد. (ازکیا، دربان آستانه،۱۳۸۲ ،۸۲-۸۵ )
در این فصل به بحث درباره روش تحقیق پرداخته می شود که روش تحقیق شامل نوع پژوهش، فرضیه های پژوهش، جامعه آماری، تعیین حجم نمونه مناسب، روش نمونه گیری، اعتبار پایای و اعتبار روائی پرسشنامه، روش جمع آوری داده ها و در نهایت روشهای تجزیه و تحلیل داده ها میباشد.
۳-۲) نوع و روش پژوهش
روش علمی تحقیق، مجموعه قواعد و رویههایی است که محقق برای جمع آوری حقایق و واقعیتها دنبال می کند تا سپس آنها را تفسیر، تبیین و تایید نماید (سرمد و دیگران، ۱۳۸۰).
پژوهش حاضر از نوع تحقیقات توصیفی پیمایشی است که در طی مراحل اجرای آن به دنبال توصیف ورودی ها و خروجیهای موثر بر قابلیت های بازاریابی الکترونیکی موثر بر شرکتهای استان کرمانشاه میباشد. ابتدا با تشریح مبانی نظری تحقیق و توصیف شرایط موجود با طرح پرسشنامه و توزیع آن اطلاعات لازم جمعآوری شده و سپس با بهره گرفتن از نرم افزارهای آماری مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرد. با توجه به اینکه هدف این تحقیق بررسی ورودی ها و خروجیهای موثر بر قابلیت های بازاریابی الکترونیکی موثر بر شرکتهای استان کرمانشاه میباشد، بنابر این میتوان این پژوهش را کاربردی به حساب آورد.
در تحقیق توصیفی، هدف توصیف جزء جزء یک موقعیت یا رشته شرایط است. روش پیمایشی، روشی است برای بدست آوردن اطلاعات درباره دیدگاه ها، باورها، نظرات و رفتارهای اعضای یک جامعه آماری از راه انجام تحقیق، اساس این تحقیق، مبتنی برتعمیم اطلاعات حاصل از بخش کوچکی از یک جامعه، تحت عنوان نمونه، به جامعه آماری میباشد.
۳-۲-۱) دامنه تحقیق
یکی از شرایط موفقیت هر تحقیقی، تعیین دامنه تحقیق میباشد. چرا که انجام تحقیق به صورت کلی و عام تا حدی غیر عملی بوده و اگر هم بتوان آن را انجام داد از نتایج جامعی برخوردار نخواهد بود لذا باید سعی کرد که تحقیق را تا حد ممکن محدود نمود وقلمرو آن را مشخص کرده و سپس اقدام به انجام آن نمود. در اینجا به قلمرو تحقیق از سه بعد پرداخته می شود.
۳-۲-۱-۱)قلمرو موضوعی
قلمرو موضوعی تحقیق عبارت از مطالعه ورودی ها و خروجیهای موثر بر قابلیت های بازاریابی الکترونیکی که به منظور بسیج منابع و امکانات شرکت در جهت بهبود عملکرد کسب و کار در شرکتهای کوچک و متوسط مستقر در استان کرمانشاه.
۳-۲-۱-۲) قلمرو مکانی
مکان انجام تحقیق شرکتهای کوچک و متوسط مستقر در استان کرمانشاه میباشد.
۳-۲-۱-۳)قلمرو زمانی
در این تحقیق از نظر زمانی، دوره بین بهمن ۱۳۹۳ الی مرداد۱۳۹۴ مورد بررسی قرار گرفته است.
۳-۳) معرفی جامعه و نمونه آماری
۳-۳-۱) جامعه آماری
جامعه آماری به کل افرادی اطلاق می شود که از جهات خاص مربوط به نقطه نظرهای نحقیق دارای صفات مشترک بوده و مشمول نتایج پژوهش مورد نظر باشند(فرهنگی و صفرزاده، ۱۳۸۷). به عبارت دیگر مجموعه ای از اشیا یا عناصری است که دارای اطلاعات مورد نیاز در فرایند تحقیق بوده و هدف محقق آن است که در مورد آنها نتیجه گیری کند (مال هاترا، ۱۳۷۸).
در این پژوهش جامعه آماری شامل شرکتهای کوچک و متوسط استان کرمانشاه است. با توجه به گزارش گرفته شده از سازمان صنایع و معادن استان ۹۳۵ واحد صنعتی در این شهر مشغول به فعالیت میباشند که از این تعداد واحد مشغول به کار ۸۵۵ واحد از آن شرکتهای کوچک و متوسط این شهر میباشد.
۳-۳-۲) نمونه آماری و حجم آن
یکی از مهمترین و حساسترین بخشهای هر تحقیق علمی، انتخاب نمونه است. براساس نمونه و روش نمونه گیری است، که پژوهش حائز اعتبار بیرونی می شود. گروه نمونه باید طوری انتخاب شود که معرف جامعه آماری باشد. برای انتخاب گروه نمونه ای که معرف جامعه مورد مطالعه باشد، روش نمونه گیریهای مختلفی وجود دارد(کرلینجر، ۱۹۲،۱۳۷۷ ). سوالی که محقق دیر یا زود باید به آن پاسخ میداد این بود که حجم نمونه چقدر باشد؟ پاسخ به این سئوال حائز اهمیت فراوانی است زیرا اگر حجم نمونه خیلی بزرگ باشد، امکانات تلف می شود و از سویی دیگر اگر نمونه خیلی کوچک باشد، دقت نتایج پائین می آید و ممکن است نتایج بیانگر حقایق و واقعیتهای جامعه نباشد.
در صورتی که نمونه به صورت تصادفی انتخاب شود و اندازه آن نیز کافی باشد اختلاف بین نمونه و جامعه کاهش خواهد یافت. به منظور انتخاب حجم نمونه مناسب با توجه به نوع و هدف تحقیق فرمولهای متفاوتی وجود دارد(حجازی، سرمد، بازرگان، ۱۳۷۹). یکی از مسایل مربوط به نمونه گیری، تعیین اندازه نمونه است. برای حصول اطمینان و کاهش خطای نمونه گیری[۶۵]باید معلوم باشد که تا چه حد نمونههای بزرگ یا کوچک انتخاب شود. تجربه نشان میدهد که در برخی موارد از نمونههای کم و محدود یک جامعه آماری، نتایج فوقالعاده اطمینان بخش حاصل شده است، در حالی که بسیاری از موارد، نتایج آمارگیری از نمونههای بسیار زیاد یک جامعه فاقد اطمینان و صحت لازم بوده است.
دلایل استفاده از گروه نمونه به جای گردآوری داده ها از کل جامعه آماری کاملا آشکار است. در بررسیهای پژوهشی که شامل چند صد و حتی چند هزار عنصر جامعه آماری می شود، عملا غیر ممکن است که اطلاعات را از هر عضو گردآوری یا او را آزمود. حتی این کار هم امکان پذیر هم باشد، به لحاظ زمان، هزینه و سایر مسائل منابع انسانی مقدور نیست. مطالعه یک گروه نمونه به جای کل جامعه آماری گاهی ممکن است منتج به نتایج معتبرتر می شود، بیشتر به دلیل این که خستگی کمتری وجود خواهد داشت و از این رو خطاهای کمتری در گردآوری داده ها پدید می آورد، مخصوصا موقعی که اعضای جامعه آماری بسیار وسیع باشد(طیبی، ملکی، دلگشایی،۱۳۸۸ ،۱۸۸).
نمونه بخشی از افراد جامعه است که به منظور انجام برنامه ها مورد بررسی قرار میگیرد (سنجری، ۱۳۸۸). از آنجا که معمولا تعداد جامعههای آماری زیاد است و بعضا دست نیافتنی هستند، محقق تعدادی از این جامعه را به عنوان نمونه انتخاب می کند به صورتی که نمونه اختصاص یافته معرف جامعه آماری باشد.
در این پژوهش ابتدا با بهره گرفتن از یک نمونه مقدماتی میانگین و واریانس را محاسبه می کنیم. سپس با بهره گرفتن از فرمول کوکران به محاسبه حجم نمونه می پردازیم.
در این فرمول :
مقدار توزیع نرمال با سطح اطمینان =
اشتباه مجاز = d
حجم جامعه N =
حجم نمونهn =
p=q=0.5
همچنین ۰۵/۰d= و ۸۵۵N= و است. بنابراین حجم نمونه ای که باید از کل طبقات انتخاب شود برابر است با:
۳-۳-۳) تعیین حجم نمونه در هریک از طبقات:
در این پایان نامه نه طبقه به صورت زیر داریم. برای انتخاب حجم نمونه هر یک از طبقات از روش تخصیص متناسب استفاده میکنیم. در این روش حجم نمونههای طبقات با حجم طبقهها متناسب است.
اگر حجم کل جامعه را با N ، حجم نمونه کلی را با n ، حجم طبقه h ام را با و حجم نمونه انتخاب شده برای طبقه h ام را با نمایش میدهیم. بنابراین برای هر طبقه، حجم به صورت زیر براورد می شود:
در اینجا ۸۵۵N= و ۲۶۵ n= است. بنابراین خواهیم داشت:
جدول ۳-۱) حجم نمونه
طبقات
حجم طبقه()
حجم نمونه()
در ارشاد ص ۲۹۱ این چنین آمده:
عن هشام بن سالم که گفت: من و محمد بن نعمان بعد از شهادت ابى جعفر علیه السلام در مدینه بودیم و مردم دور عبدالله بن جعفر جمع شده بودند؛ به این عنوان که او بعد از پدرش صاحب الامر است. ما بر او داخل شدیم و مردم در نزد او بودند، سپس راجع به مسأله زکات که چه مقدار آن واجب است از او سؤال کردیم. گفت: در دویست درهم، پنج درهم واجب است؛ و بعد گفتیم: در صد درهم چطور؟ گفت: دو درهم و نصف. گفتیم: به خدا قسم که فرقه مرجئه این طور نمىگویند. گفت: به خدا قسم که نمىدانم اعتقاد مرجئه در این باب، چیست. هشام بن سالم گفت: پس من و ابو جعفر احول خارج شدیم در حالى که سرگردان بودیم و نمىدانستیم به کدام سمت برویم و به چه کسی توجه کنیم. پس در یکی از کوچههاى مدینه در حالتى گریان بودییم، نشستیم و نمىدانستیم به چه کسى رو کنیم و به چه مذهبى روى آوریم؛ با خود مىگفتیم آیا به سوى مرجئه برویم، ویا به سوى قدریه، معتزله ویا زیدیه؟
ما هم هر وقت پیرمردى را مىدیدیم که او را نمىشناختیم و اشاره مىکرد به سوى من با دستش، پس مىترسیدم که جاسوس و خبر چینى از عوامل ابى جعفر منصور باشد. و این به دلیل آن بود که در مدینه جاسوسهایى بود که در اجتماعهایى که بعد از امام(علیه السلام) گرد مىآمدند، آنها را مىگرفتند و گردن مىزدند و من مىترسیدم آن شخص یکى از آنها باشد پس به احول گفتم برگرد من بر جان خودم وجان تو مىترسم. همانا آنها قصد جان مرا کردند نه جان تورا، مواظب خودت باش و از من دور شو تا تو را هلاک نکنند، پس از من روى گرداند و دور شد. و من آن پیرمرد را دنبال کردم..
من فکر مىکردم نمىتوانم از شر او خلاص بشوم. پس دائم بدنبال او می رفتم درحالی که براى مرگ آماده شده بودم تا اینکه مرا به درب خانه کاظم(علیه السلام) رسانید. سپس مرا رها کرد و رفت. دراین هنگام خادمی به من گفت: رحمت خدا بر تو باد، داخل شو. داخل شدم پس در آن هنگام امام کاظم (علیه السلام) بدون مقدمه به من فرمود: به سوى من بیا، به سوى من بیا. نه به سوى مرجئه و نه قدریه و نه معتزله و نه زیدیه. گفتم: جانم به فدایت، پدرتان از دنیا رفتند؟ فرمود: بله. گفتم: از دنیا رفت؟ فرمود: بله. گفتم: پس بعد از او چه کسى حجت خدا بر ماست؟ فرمود: اگر خدا بخواهد تو را هدایت مىکند. گفتم: فدایت شوم همانا که برادرت عبدالله مىپندارد که بعد از پدرش امام است؛ پس امام فرمود: عبدالله مىخواهد خداوند را عبادت نکند؛ گفتم: پس چه کسى بعد از او حجت خدا بر ماست؟ فرمود: اگر خدا بخواهد تو را هدایت مىکند. گفتم جانم به فدایت پس شما همان حجت خدا هستى؟ امام فرمود: این را نمىگویم.
گفت: پس در دل با خود گفتم سؤال را این گونه نمىپرسم، بلکه می گویم بر شماامامی هست ؟ این حرف بر زبان جاری نکردم. از عظمت و هیبت امام چیزى در وجودم پدیدآمد که جز خدا کسى نمىدانست. سپس گفتم: جانم به فدایت سؤال کنم از شما همانطور که از پدرت سؤال می کردم. فرمود: بپرس با خبر مىشوى. ولی علنى نکن، که اگر آشکار کردى نتیجه آن کشته شدن است. پس سؤال کردم، و او را دریایى بی پایان یافتم. گفتم: جانم به قربانت، شیعیان پدرت در گمراهى هستند. آیابه آنها امر امامت شمارا برسانم؟ و آنها را به نزد شما هدایت کنم؟آیا همچنان امر امامتتان را ازمن پنهان می کنید؟ فرمود: با هر کس از شیعیان اُنس دارى به آنها امامت مرا برسان و از او بخواه این مساله را پنهان کند.زیرا درغیر این صورت کشته شدن است و با دست مبارک خود به حلقش اشاره کرد. گفت: خارج شدم و ابوجعفر احول را ملاقات کردم و به من گفت: چه شد؟ گفتم: هدایت شدم و قصه را نقل کردم؛ سپس زراره و ابابصیر ما را ملاقات کردند و بر امام (علیه السلام ) داخل شدند و کلام امام را شنیدند.از امام سؤال کردند و برامامت امام یقین پیدا کردند. سپس ما گوههای مردم ملاقات می کریم ومساله امامت امام را بیان می کردیم.و هر کس بر امام (علیه السلام) وارد مىشد به امامت ایشان یقین پیدا مىکرد؛ مگر طائفه عمار ساباطى. و عبدالله افطح تنها ماند و جز عده اندکی، کسی دیگر به او ملحق نشد.
و کشى در سرگذشت هشام بن سالم ص ۱۸۲ح۲ روایت کرد از جعفر بن محمد عن الحسن بن على بن النعمان عن ابى یحیى عن هشام بن سالم، که از چند جهت با مقدارى تفاوت نقل شده از این قبیل است:
- از قول ایشان: «إنّ الأمر فی الکبیر مالمیکن به عاهه»؛ یعنى همانا امر [امامت] بر [فرزند] بزرگ است تا زمانى که آفت و عیبى نداشته باشد.
- همچنین «ثمّ لقیت المفضل بن عمرو أبابصیر قال فدخلوا علیه و سلموا…»؛ یعنى سپس مفضل بن عمر، ابابصیر را ملاقات کرد، گفت: پس داخل شوید بر او و درود فرستید… و در آن به طور صریح سخنى از زراره به میان نیامده است.
- آنچه در کشّى ص ۱۰۲ ح ۴۴ آمده از این قبیل است:… على بن یقطین گفت: زمانى که حضرت اباعبدالله (علیه السلام )به شهادت رسیدند دربین مردم نسبت به امامت عبدالله بن جعفر اختلافبوجود آمد. عدهاى قائل به امامت عبدالله و عدهاى به امامت ابى الحسن(علیه السلام) قائل شدند. پس زراره فرزندش عبید را صدا زد؛ گفت: امام فرمود: همانا امامت مخصوص فرزند بزرگ و ارشد از اولاد امام است. پس توشه و بارت را بردار و به مدینه برو و از حقیقت امر تحقیق کن. پس او هم عزم مدینه کرد.
زراره بیمار شد، زمانى که آثار موت بر او ظاهر گشت از عبید سؤال کرد، به او گفته شد هنوز برنگشته است. پس قرآنی طلب کرد؛ پس گفت: خدایا من آنچه که تو در کتابت بر پیامبرت نازل نمودی را تصدیق مىکنم. وهمچنین آنچه که او با زبانش برای ما بیان کرد. و من آنچه در این جامع (قرآن) آمده است، را تصدیق مىکنم. و همانا عقیده و دین من همان چیزى است که عبید فرزندم مىآورد. و آنچه که تودر کتابت بیان کرده ای. پس اگر قبل از آنکه فرزندم برسد بمیرم پس این شهاداتم بر من خواهند بود. و اقرارم به آنچه عبید از مدینه مىآورد گواه من است و تو بر من بر این مطلب شاهدى. پس زراره از دنیا رفت و عبیدازسفر آمد. و ما به سوى عبید رفتیم تا تسلیت بگویم؛ مردم از عبید از امرى که به خاطرش سفر کرده بود، سؤال کردند، گفت: ابى الحسن(علیه السلام) صاحب امر امامت آنهامی باشد.
- کشى ص ۴۵:…. عن جمیل بن دراج؛ گفت: من مردى مثل زراره ندیدم. همانا ما به محضر او رفت و آمد مىکردیم.وما به نزد او مانند بچهاى که برای درس حول استادش مىچرخدبیش نبودیم. پس زمانى که امام(علیه السلام) به شهادت رسید و عبدالله به جاى ایشان نشست. زراره عبید فرزندش را فرستاد تا از حقیقت خبر بیاورد. در این هنگام زراره به شدت مریض شد و قبل از اینکه فرزندش را ببیند وفات کرد. زمانى که مرگ او فرارسید قرآنی درخواست کرد وآن را بر سینهاش نهاد؛ سپس مصحف را بوسید. جمیل گفت: عدهاى که در هنگام مرگ اطراف زراره بودند، حکایت کردند که مىگفت: خدایا ملاقات مىکنم تو را روز قیامت و امام من همانى است که در کتابت بیان کرده ای، خدایا من حرامت را حرام و حلالت را حلال کرده ام. و به محکم و متشابه و ناسخ و منسوخ و خاص و عام کتابت ایمان دارم. و بنا بر این معتقدات زندهام و مىمیرم اگر خدا بخواهد.
- کشى ص ۵۰:….عن محمد بن مسعود عن نصر بن شعیب عن عمه زراره؛ از عمه زراره نقل شده که گفت: زمانى که مرض بر زراره شدت گرفت گفت: قران را برایم بیاور؛ و من قرآن را برایش آوردم،آن را باز کردم و روى سینهاش گذاشتم. آن را از من گرفت و گفت: اى عمه شاهد باش که براى من امامى غیر از این کتاب نیست.
- کشى ص ۴۷:…. عن محمد بن عبدالله بن زراره عن ابیه؛ گفت: زراره فرزندش عبید، را براى سؤال از ماجراى امامت ابى الحسن (علیه السلام) فرستاد؛ و قبل از برگشت فرزندش از دنیا رفت؛ او مصحف را گرفت و بالاى سرش برد و گفت: همانا امام بعد از جعفر بن محمد کسى است که اسمش بین دو جلد این قرآن است و به او تصریح شده؛ آن کسى که خداوند اطاعت از او را بر خلقش واجب کرد. و من به او ایمان دارم.
راوى مىگوید: ابى الحسن اول از این جریان خبردار شد؛ پس فرمود: به خدا قسم زراره مهاجر به سوى خداوند بود.
- کشى ص ۴۸:…. عن جمیل بن دراج و غیره؛ گفت: زراره فرزندش عبید را فرستاد به مدینه براى اینکه از ماجراى امامت ابى الحسن(علیه السلام) و عبدالله بن جعفر،کسب خبر کند. پس از دنیا رفت قبل از اینکه عبید برگردد؛ محمد بن ابى عمیر مىگوید: روایت کرد مرا محمد بن حکیم؛ گفت: با امام (علیه السلام )عرضى داشتم و زراره را نزد او یادآور شدم و همچنین فرستادن فرزندش عبید را به سوى مدینه. پس امام ابى الحسن (علیه السلام ) فرمود: همانا من امیدوارم که زراره مصداق قول خدا باشد که فرمود: «و من یخرج من بیته مهاجراً إلى اللّه ورسوله ثم یدرکه الموت فقد وقع أجره على اللّه»؛[۳۳۳] یعنى اگر کسى که از منزلش خارج شد در حالى که هجرت مىکند به سوى خدا و رسول او، سپس مرگ او فرابرسد پس به تحقیق اجر و مزدش با خداوند است.
شیخ صدوق در الاکمال ص ۷۴ در بحث رد بر فرقه زیدیه:… عن محمد بن عبدالله بن زراره عن أبیه ؛ گفت زمانى که زراره عبید پسرش را به مدینه فرستاد براى اینکه از وقایع پس از شهادت امام (علیه السلام) سؤال کند. مرض زراره شدت گرفت. قرآن را طلب کرد؛ پس گفت: همان کسى که امامتش در این کتاب ثابت شده است. پس او امام و حجت من است.
صدوق مىگوید: همانا راوى این روایت احمد بن هلال است و او در نزد اساتید و مشایخ ما طرد شده و شخصیتش خدشه دار مىباشد. روایت کرد ما را محمد بن الحسن بن احمد بن الولید که خدا از او راضى باشد، گفت: شنیدم از سعد فرزند عبدالله که مىگفت: ما ندیدیم و نشنیدیم شیعهاى را که از مذهبش برگردد و ناصبى شود مگر احمد فرزند هلال. و بودند که مىگفتند: همانا آنچه را که احمد بن هلال به تنهایى روایت کرده، ذکر آن روایت و استفاده ازآن جایز نمىباشد.
پاسخ:
در رابطه با روایت فرستادن زراره پسرش را در امر ابى الحسن(علیه السلام)، هیچ وجهى براى انکار جناب صدوق (رحمت خدا بر او باد) وجود ندارد. که به خاطر احمد ابن هلال بگویداین روایت ضعیف السند است. بعد از آنکه تعدد روایات را که خالى از نام احمد ابن هلال بود را بیان کردیم. واینکه درمیان روایات،روایاتی هم وجود دارد که از لحاظ دلالت هم ضعیف نیستند.ولذا صحیح همان چیزى است که به آن در سخن خود در کتاب اکمال اشاره کرده - که بحثش مىآید - ؛ همانا فرستادن عبید را براى اینکه خبر به دست بیاورد امرى است که انکارناپذیر است و نصوص و روایات هم به آن دلالت دارند همانطور که مقدارى از آنها آورده شد.
حقیقت امر یادآورى آنچه را که از روایات استفاده مىشودرا اقتضا مىکند و آنها امورى است از قبیل:
اول:
اینکه زراره بعد از وفات امام صادق علیه السلام مىزیسته تا اینکه در امر امامت اختلاف ایجاد شد و این امرى است که کلیه احادیث مربوطه و آنچه که در باب برادرى زراره و غیر آن ذکر شد، اتفاق دارند.
دوم:
امر امامت ابى الحسن(علیه السلام )براى بیشتر مردم، در دورانى که زراره وفات کرد روشن نگشت و پرده از واقعیت کنار نرفت؛ این همان چیزى است که اکثر روایات آن اقتضا مىکند.
سوم:
زراره امامت ابى الحسن(علیه السلام) را انکار نکرد و معتقد به امامت افطح هم نشد و کسى هم این ادعا را به او نسبت نداد که این هم مقتضای تأمل، در بیشتر روایات است.
چهارم:
اینکه زراره فوت نمود در حالى که امام زمانش را نشناخته و به مرگ جاهلیت فوت کرده باشد. بر این مطلب چند اشکال وجود دارد.
یکی روایاتى است که بر فضیلت زراره دلالت مىکند. و اینکه او از یاران امام باقر و صادق (علیهما السلام) بود و او از کسانى بود که امام صادق(علیه السلام) او را دوست مىداشت و از او راضى بود و به او ترحم و مهربانى داشت چه در زندگانى او، چه در فوت او. مانند آنچه که گذشت در صفحه ۳۸ و ۵۳ و ۵۵.
آیا صحیح است امام کسى را دوست داشته باشد و او امامت فرزندش،یعنى حضرت کاظم(علیه السلام) را انکار کرده باشد؟ و اینکه برای چنین فردى دعا و طلب رحمت کند؟
وجه دیگر اینکه روایاتى که دلالت مىکنند بر اینکه زراره اهل بهشت است. که در ص ۴۶ گذشت.
و دیگر احادیثى که دلالت مىکنند بر فضیلت او که همانا ایشان از ستارگان شیعه هستند چه مرده و چه زنده که در ص ۴۶ بیان شد.
و دیگر احادیثى که در مدح او از ابى الحسن اول و از امام رضا(علیهما السلام) آمده است. که در ص ۵۷ ذکر کرده ایم. و از آنهاست احادیثى است که در وجه فرستادن فرزندش بیانش گذشت، و اینکه او از کسانى است که به سوى خدا مهاجرت کرده است .
پنجم:
با اندکى تأمل و تعمّق در این مطلب پى به آن خواهیم برد که زراره در امامت آل نبى (علیهم السلام )حتى امام منتظر(أرواحنا له الفداء)، شک و تردید به خود راه نداده است. از آنجا که زراره در امامت، غیبت و انتظار امر این امام همام، روایاتى را نقل کرده و از امام (علیه السلام) از مسؤلیتش در درک ایام غیبت، سؤالاتى را مطرح نموده است، که در اصول کافى ج ۱، ص ۳۳۷ حدیث ۵ و ص ۳۴۲ حدیث ۲۹، ذکر شده است.
همانطور که ایشان در اینکه امام ازاهلبیت (علیهم السلام) هر عصرى،کسی است که خداوند متعال اورادر کتابش معرفی کرده است و پیامبر(صلى الله علیه و آله و سلم) در بیانات خود روشن نموده است و امیر المؤمنین(علیه السلام) و ائمه اطهار(علیهم السلام )بدان تصریح کردند شک و تردید ننموده است. و همچنین در اینکه چه کسى براى امامت و هدایت از جانب خدا اهلیت دارد تردیدى به خود راه نداده، که همان معصومِ مطهری است که بافضیلتتر از غیر خودش مىباشد.
زیرا در این مطلب به آیات قرآن استناد کرده که از آن دسته از آیات،آیه «لاینال عهدى الظالمین» است.[۳۳۴] پس افطح شایسته بر امامت نمىباشد.
و همچنین در اینکه امام کاظم(علیه السلام) امام زمانش هست مردد نبوده؛ زیرا او جامع شرایط امامت و بافضیلتترین فرزند امام صادق (علیه السلام) و اعلم فرزندانش بود. همانطور که بررسى و تأمل در احوال زراره و جایگاهش در نزد دو امام بزرگوار (علیهماالسلام)این را اقتضا مىکند؛ زیرا زراره مطیع و محرم اسرار آنها بوده و کمال و فضلش را بر دیگر اصحاب جویا شدیم؛ همچنین نسبت به کسى که به مراتب پایینتر از اوست - مانند فضیل شریک زراره در روایت - که روایت مىکند از طاهر که گفت: امام صادق (علیه السلام) عبدالله را ملامت و موعظه مىکرد و معاقبهاش مىنمود و مىفرمود: چه چیز مانع تو شده براى اینکه مانند برادرت نباشى؟ به خدا قسم من نور را در صورتش مىبینم؛ پس عبدالله گفت: به خاطر چه؟ آیا پدر و مادرمان یکى نیست؟ پس امام به او فرمود: همانا برادرت از من و از جان من است و تو فرزند من هستى.و کلینى در اصول کافى ج ۱ ص ۳۱۰، این را به روایت صحیحى از فضیل، روایت کرده است.
شواهد معرفت زراره به امامت امام کاظم(علیه السلام) بسیار است که ذکر آنها به درازا مىکشد.
صدوق نیز در اکمال ص ۷۳ آن را آورده که در رد مجادله زیدیه بواسطه مذهب خودشان، براى اثبات شک مردم و تردید آنها در امامت ابى الحسن (علیه السلام)، بعد از وفات پدرش مىباشد؛ به اینکه اگر دلائل امامت ابى الحسن(علیه السلام) روشن بود هر آینه افرادى مثل زراره سرگردان نمىشدند.
پس به آنها مىگوییم که این گفتار سراسر گمراهی وزیاده گویی است. ما ادعا نمىکنیم اینکه همه شیعه در آن عصر، ائمه دوازدهگانه(علیهم السلام) را به اسم مىشناختند و همانا مىگوییم اینکه پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) خبر داده بود به اینکه امامان بعدش دوازده نفرند که جانشینان او هستند؛ علماى شیعه این حدیث را با ذکر نام آنها روایت کردند. البته منکراین مطلب نیستیم که ممکن است، این حدیث را یک نفر یا دو نفر یا بیشتر نشنیده باشند.
اما زراره فرزند اعین، از دنیا رفت قبل از اینکه از طرف پسرش حقیقت به او برسد و نص بر امامت امام کاظم(علیه السلام)را نشنید تا یقین پیدا کند و معذور باشد؛ پس قرآن را بر سینهاش قرار داد و گفت: خدایا من ایمان دارم به کسى که امامتش در قرآن ثابت شد.
و آیا فقیه دانشمند متدیّن، هنگام اختلاف بر سر امامت کارى غیر از کار زراره، انجام مى دهد ؟ وهمچنین گفته شده زراره امر امامت امام کاظم(علیه السلام) را مىدانسته و فرزندش عبید را براى شناسایی اینکه موسى بن جعفر (علیهما السلام) کیست فرستاد؛ واینکه بپرسد آیا براى اوجایزاست ظاهر کردن آنچه را که از امامت مىدانسته یا در کتمان امامت تقیه کند ؟ که این دومى نزدیکتر بر شأن زراره و نسبت به معرفتش، شایستهتر است.
ابراهیم بن محمد الهمدانى رضى اللّه عنه؛ گفت: به امام رضا (علیه السلام) گفتم: مرا از زراره مطلع کن، آیا به پدرتان علیه السلام معرفت داشت؟ امام فرمود: آرى؛ به ایشان گفتم: پس براى چه فرزندش عبید را براى جویا شدن از امامت بعد از
در فصل پنجم بر اساس مجموعه اطلاعات گردآوری شده در فصول قبل که جهت تنظیم آنها سعی و تلاش فراوانی به عمل آمده است به نتیجه گیری و ارائه پیشنهادات پرداخته شده است و امید می رود این تحقیق مورد استفاده خوانندگان علی الخصوص مسئولین محترم واحدهای صنعتی، مشاوران محترم و دانشجویان علاقمند به مباحث کیفیت و ارتباط آن با سودآوری قرار ب
۵-۲- - نتیجه گیری
در شروع بحث ونتیجه گیری ابتدا آنچه را که مدیران شرکتها به عنوان نتایج حاصل از استقرار مدل تعالی سازمانی(کمی و کیفی) در شرکتها مطرح کرده اند بیان میشود سپس به آنچه در این پروژه به آن رسیده است مورد ارزیابی قرار میگیرد
۱) با به کارگیری این گونه مدلها، یک سازمان میزان موفقیت خود را در اجرای برنامههای بهبود در مقاطع مختلف زمانی مورد ارزیابی قرار می دهد و می تواند عملکرد خود را در تولید، فروش و صادرت محصول ارزیابی نموده و با سایر سازمانها مقایسه نماید به مثال شرکت پتروشیمی شیراز در یک دوره زمانی، افزایش ۱۱۳ درصدی در روند فروش، افزایش ۱۲۴ درصدی سود نسبت به سال قبل و افزایش ۱۰۸ درصدری تولید نسبت به برنامه داشته است (کاظمی، مدیر عامل پتروشیمی شیراز، ۱۳۸۹ پیشگامان تعالی، ص ۲۰۹).
۲) یکی از آثار به کارگیری مدل تعلی سازمانی توجه بیشتر به بخش فروش و همگانی فروش و افزایش سود در اهداف کلان بوده است (فدایی، مدیر شرکت پتروشیمی بزرویه ۱۳۸۹ پیشگامان تعالی صفحه ۲۱۳).
۳)پیاده سازی مدل تعالی منجر به ایجاد فرهنگ تعالی و سبک رهبری در سازمان شده است.
سهیم شدن کارکنان در امور، توسعه دیدگاه در خصوص ذی نفعان و رابطه برد- برد با کلیه ذی نفعان به عنوان ارزشهای سازمانی و همچنین ایجاد روند مثبت در نتایج از جمله عملکردی و کلیدی بوده است ( بابایی، مدیر عامل ایساکو، ۱۳۸۹ پیشگامان تعالی، صفحه ۲۲۷).
۴) حجم فروش و میزان صادرات شرکت پس از به کار گیری مدل تعالی سازمانی رشد مناسبی داشته است ( عمو زاده مدیر عامل سایپا یدک ۱۳۸۹ پیشگامان تعالی، صفحه ۲۴۵).
۵) از جمله نتایج مطلوب کاربرد این مدل، بازنگری فرایندها، برنامه ریزی برای پروژه بهبود در راستای ارتقای سطح تعالی سازمانی شده است ( نیکو کار، مدیر عامل فولاد خوزستان، ۱۳۸۹ پیشگامان تعالی، صفحه ۲۶۹).
۶) از جمله دستاوردهای بکارگیری این مدل در سازمان فولاد مبارکه رشد کیفیت، تولید و نهادینه شدن فرایندهای ارتقای بهره وری میباشد (سمیعی نژاد، مدیر عامل، ۱۳۸۹ پیشگامان تعالی صفحه ۲۷۳).
آنچه که در صحبتهای مدیران عامل شرکتها بیان شده است نشان می دهد که اکثر شرکتهایی که در آنها پروژه تعالی سازمانی و سرآمدی اجرا گردیده در بسیاری از زمینهها بهبودیهای نسبتاً مناسبی داشته اند که سود سازمان یکی از آنها بوده است
هر چند که ما در این تحقیق به دنبال بررسی میزان همبستگی سود بدست آمده توسط شرکتها با امتیازات کسب شده در تعالی سازمانی بوده ایم ولی باید در نظر داشت که تعالی سازمان در همه زمینهها میباشد که سود سازمان هم یکی از آنهاست
برای درک بیشتر این مطلب می توان به این موضوع اشاره کرد که وقتی صحبت از عبادت میشود، این عبادت فقط وفقط نماز خواندن نیست بلکه هر فعالیتی که انسان را به سمت تعالی وسیر الی الله سوق دهد عبادت محسوب میشود و هر چه سازمان را به تعالی سوق دهد نوعی سود سازمانی میباشد
۵-۳- نتیجه گیری از فرضیات
الف )فرضیه اصلی : بین نتایج حاصل از عارضه یابی (با بهره گرفتن از مدل EFQM ) و سودآوری شرکت رابطه معنی داری وجود دارد.
این فرضیه که در ارتباط با امتیاز کل کسب شده توسط شرکتها و رابطه آن با سود آوری سازمان بوده که باتوجه به تستهای انجام شده و جداول ارائه شده در فصل چهارم از لحاظ شاخصهای سودآوری عمدتاً در سطح معنی دار یک درصد مورد تأیید قرار گرفت
ب) مجموع فرضیات فرعی
بین تعالی سازمانی و سرآمدی بر اساس مدل EFQM در حوزههای رهبری، خط مشی و استراتژی، شرکا و منابع، فرآیندها، نتایج مشتریان، نتایج کارکنان، نتایج جامعه، نتایج کلیدی عملکرد و سودآوری شرکتهای پذیرفته شده دربورس
اوراق بهادار تهران رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد.
در نتیجه گیری فرضیه فوق که ارتباط بین تعالی سازمانی و سرآمدی در حوزههای رهبری، خط مشی و استراتژی، شرکا و منابع، فرآیندها، نتایج مشتریان، نتایج کارکنان، نتایج جامعه، نتایج کلیدی عملکرد و سودآوری سازمان و ارتباط آنها با شاخص سودآوری را بیان میکند مبین این مهم میباشد که بین این متغیرها(مستقل و وابسته)رابطه معنی دار و مستقیمی وجود دارد (با توجه به این که ۰٫۰۵ Sig<) بنحویکه اغلب شاخصها در سطح معنی داری یک درصد قراردارند.
باتوجه به جداول ارائه شده در فصل چهار و نتایج حاصله، روند بهبود شرکتها در تمامی حوزهها از سال ۱۳۸۳ الی ۱۳۸۸ کاملاً مشهود میباشد یکی از نشانههای بارز این تحقیق رسیدن به این موضوع است که اکثر همبستگیها در SIG مساوی صفر بوده است که این یعنی بالا ترین میزان همبستگی و هر چند که در بعضی ازشاخصها SIG بالاتر از صفر نیز بوده است که در جدول ذیل به آنها پرداخته خواهد شد
جدول ۵-۱
بررسی میزان همبستگی شاخصهای سودآوری
ردیف | شاخص | میزان همبستگی | |
< strong>۱ | کل شرکتها | ضریب همبستگی | .۵۵۵** |
سطح معنی داری | .۰۰۰ | ||
۲ | شرکتهای فولادی | ضریب همبستگی | .۵۸۸* |
منطقی، عادلانه و مناسب»( میلانیفر، ۱۳۷۶).
بهداشت روانی یک زمینه تخصصی در محدودهی روانپزشکی است و هدف آن ایجاد سلامت روان بوسیله پیشگیری از ابتلاء به بیماریهای روانی، کنترل عوامل مؤثر در بروز بیماریهای روانی، تشخیص زودرس بیماریهای روانی، پیشگیری از عوارض ناشی از برگشت بیماریهای روانی و ایجاد محیط سالم برای برقراری روابط صحیح انسانی است. پس بهداشت روانی علمی است برای بهزیستی، رفاه اجتماعی و سازش منطقی با پیشآمدهای زندگی( میلانیفر، ۱۳۷۶).
سلامت روانی را میتوان بر اساس تعریف کلی و وسیعتر تندرستی تعریف کرد. طی قرن گذشته ادراک ما از تندرستی به طور گستردهای تغییر یافته است. عمر طولانیتر از متوسط، نجات زندگی انسان از ابتلاء به بیماریهای مهلک با کشف آنتیبیوتیکها و پیشرفتهای علمی و تکنیکی در تشخیص و درمان، مفهوم کنونی تندرستی را به دست داده که نه تنها بیانگر نبود بیماری است. بلکه توان دستیابی به سطح بالای تندرستی را نیز معنی میدهد. چنین مفهومی نیازمند تعادل در تمام ابعاد زندگی فرد از نظر جسمانی، عقلانی، اجتماعی، شغلی و معنوی است. این ابعاد در رابطه متقابل با یکدیگرند، به طوری که هر فرد از دیگران و از محیط تأثیر میگیرد و بر آنها تأثیر میگذارد. بنابراین سلامت روانی نه تنها نبود بیماری روانی است، بلکه به سطحی از عملکرد اشاره میکند که فرد با خود و سبک زندگیاش آسوده و بدون مشکل باشد. در واقع، تصور بر این است که فرد باید بر زندگیاش کنترل داشته باشد و فقط در چنین حالتی است که میتوان آن قسمتهایی را که دربارهی خود یا زندگیاش مسأله ساز است تغییر دهد(هرشن سن و پاور، ۱۹۸۸، ترجمه منشی طوسی،۱۳۷۴).
یهودا ( ۱۹۵۹، به نقل از منشی طوسی،۱۳۷۴) مواردی را برای تعریف سلامت روانی ارائه کرد :
الف) نگرش مثبت به خود | ب) میزان رشد، تحول و خودشکوفایی |
ج) عملکرد روانی یکپارچه | د) خود مختاری یا استقلال شخصی |
ه) درک صحیح از واقعیت | و) تسلط بر محیط |
دیگران نیز موارد دیگری را ارائه دادند ولی از نظر اسمیت۱( ۱۹۶۱، به نقل از منشی طوسی، ۱۳۷۴) همهی این موارد، مفاهیم اصلی یکسان را برداشتند. بنابراین وی پیشنهاد کرد به جای شمردن اینگونه موارد بهتر است ابعاد بهداشت روانی بر اساس اصول زیر انتخاب شود :
الف) نشان دادن ارزشهای مثبت بشری
ب) داشتن قابلیت اندازه گیری و تشخیص
ج) داشتن ارتباط با نظریههای شخصیت
د) مرتبط بودن با بافتهای اجتماعی که برای آن تعریف و مشخص شدهاند.
به این ترتیب، متخصصان بعدی کارشان را روی مفاهیمی کلی از قبیل بهنجار بودن یا بهزیستی متمرکز کردند. امروزه مفهوم مقابله۲ به منزله ملاک سلامت روانی به نوشته های رشته های تخصصی گوناگون بهداشت روانی راه یافته است(هرشنسن و پاور،۱۹۸۸، ترجمه منشی طوسی، ۱۳۷۴).
بعضی از محققان معتقدند سلامت روانی حالتی از بهزیستی و وجود این احساس در فرد است که میتواند با جامعه کنار بیاید. سلامت روانی به معنای احساس رضایت، روان سالمتر و تطابق اجتماعی با موازین مورد قبول هر جامعه است(کاپلان و سادوک، ۱۹۹۹، ترجمه پور افکاری ،۱۳۷۶).
سازمان بهداشت جهانی، سلامت روانی را قابلیت ایجاد ارتباط موزون و هماهنگ با دیگران، توانایی در تغییر و اصلاح محیط اجتماعی و حل مناسب و منطقی تضادهای غریزی و تمایلات شخصی، به طوری که فرد بتواند از مجموعه تضادها ترکیبی متعادل به وجود آورد، میداند. طبق تعریفی که این سازمان ارائه میدهد، وظیفه اصلی بهداشت روانی، تأمین سلامت روان است تا به مدد آن بتواند قوا و استعدادهای روانی را پرورش داد. در واقع، بهداشت روانی مبتنی بر سه پایه است :
الف) حفظ و تأمین سلامت روان
ب) ریشه کن ساختن عوامل بیماریزا و پیشگیری از ابتلاء به بیماریهای روانی
ج) ایجاد زمینهی مساعد برای رشد و شکوفایی شخصیت و استعدادها تا حداکثر ظرفیت نهفته در آنها (سامی کرمانی، ۱۳۵۴).
به طور کلی شخص دارای سلامت روان میتواند با مشکلات دوران رشد روبرو شود و قادر است در عین کسب فردیت با محیط نیز انطباق یابد. به نظر میرسد تعریف رضایت بخش از سلامت روانی برای فرد مستلزم داشتن احساس مثبت و سازگاری موفقیتآمیز و رفتار شایسته مطلوب است. بنابراین هرگونه ملاکی که به عنوان اساس سلامتی در نظر گرفته میشود باید شامل رفتار بیرونی و احساسات درونی باشد(بنی جمال واحدی،۱۳۷۰).
بهداشت روان در فرهنگهای مختلف
بهداشت روان سازش با فشارهای مکرر زندگی میباشد و سازگاری عبارت است از ایجاد تعادل و هماهنگی رفتار فرد با محیط به گونهای که ضمن حفظ تعادل روانی یا در ارتباط با تغییرات و دگرگونیهای محیط خودش نیز به تطابقی مؤثر و سازنده دست یابد لذا هر فرد به طور موفقیت آمیز باید خود را به محیط سازگار نماید و عموماً ناگزیر است که با زندگی نسبتاً سازش مؤثر داشته باشد ولی باید توجه داشت که هرکس دارای ظرفیت مشخص جهت تحمل فشارهای زندگی روزانه است وجود فشارهای عاطفی گوناگون خطر از هم پاشیدگی روان را افزایش خواهد داد و به سلامت روان لطمه وارد خواهد نمود و فرد قادر نیست رفتار موزون و هماهنگی با جامعه داشته باشد و سلامت روان خود را حفظ نماید.
سلامت روان عبارت است از رفتار موزون و هماهنگ با جامعه، شناخت و پذیرش واقیعتهای اجتماعی و قدرت سازگاری با آنها، ارضا کننده نیازهای خویشتن به طور متعادل و شکوفایی استعداد فطری خویش میباشد. فردی از سلامت روان برخودار است که قادر باشد تا عقدههای درونی خود را حل و فصل کند و با تغییرات و مقتضیات محیط طبیعی و اجتماعی خویش سازگار باشد و تلاش کند تا تندرستی و نشاط برای خود و دیگران فراهم سازد زیرا سلامت روان حالتی مساعد برای رشد و نمو از جهت بدنی، عاطفی و شعوری، بدون ایجاد مزاحمت برای دیگران است(آقاجانی و همکاران ۱۳۸۱).
سازمان بهداشت جهانی۱ سلامتی را اینگونه تعریف کرده است که آن را حالت رفاه کامل جسمی، روانی و اجتماعی و نه فقط فقدان بیماری میداند و همچنین این سازمان، ضمن توجه دادن مسئولین کشورها در راستای تأمین سلامت جسمی، روانی و اجتماعی افراد جامعه همواره بر این نکته تاکید دارد که هیچ یک از این سه بعد بر دیگری برتری ندارد(سازمان بهداشت جهانی، ۱۹۹۰).
مفهوم بهداشت روانی در فرانسه شعبهای از بهداشت عمومی تلقی شده و هدف آن حفظ سلامت روح و پیشگیری از ایجاد عوامل ناراحت کننده نظیر خستگی روانی و هیجانات شدید، اعتیاد و بالاخره از ابتلا به حالات ساده روانی(نوروزها۱) و یا حالات عمیق روانی(سایکوزها۲) میدانند.
مفهوم بهداشت روانی بر اساس تعریف انجمن روانپزشکی آمریکا۳ کاربرد و معیار و ضوابطی است که از شیوع بیماریهای روانی کاسته و سلامت روان افراد اجتماع را تأمین نماید. این ضوابط شامل اقدامات و تدابیری در طب پیشگیری، تشخیص، درمان بیماریها روانی و تسریع در برگشت آنها به اجتماع است.
سازمان بهداشت جهانی، سلامت روان را چنین تعریف کرده است بهداشت روانی در درون مفهوم کلی بهداشت جای میگیرد و بهداشت یعنی، توانایی کامل برای ایفای نقشهای اجتماعی، روانی، جسمی و بهداشتی، سلامتی تنها در نبود بیماری یا عقب ماندگی نیست. تعریف گینزبرگ در مورد بهداشت روانی عبارت است از تسلط و مهارت در ارتباط با محیط، بخصوص در سه فضای زندگی، عشق، کار و تفریح. استعداد یافتن و ادامه کار، داشتن خانواده، ایجاد محیط خانوادگی خرسند، فرار از مسائلی که با قانون درگیری دارد، لذت بردن از زندگی و استفاده صحیح از فرصتها، ملاک تعادل و سلامت روان است(میلانی فر۱۳۷۴ به نقل از تودور۱۹۶۶). تعریف سلامت روان را بر اساس ادبیات موضوع وابسته به هفت ملاک میداند که عبارتند از:
-
- فقدان بیماری
-
- رفتار اجتماعی مناسب
-
- رهایی از نگرانی و گناه
-
- کفایت فردی و خود مهارگری
-
- خویشتنپذیری و خود شکوفایی
-
- تفرد و سازماندهی شخصیت و
-
- گشاده نگری و انعطاف پذیری.
به نظر تودور، با توجه به ادبیات موجود نمیتوان با قاطعیت از ملاکهای پذیرفته شده جهانی برای سلامت روان سخن گفت، بنابراین، سلامت روان از دیدگاه های گوناگونی تعریف میشود و هر تعریفی از سلامت روان، فرضیه های فرهنگی ذاتی خود را داراست(لطافتی بریس،۱۳۸۸).
همه متخصصان متفق القولند که سلامت روان در تحول شخصیت واحد نقشی بنیادین است. تصور تحول موزون انسان بدون وجود سلامت روان غیر ممکن است. بیشک عوامل متعددی بر سلامت روان تأثیر میگذارد که فهرست کردن همه آنها دشوار است چرا که وجود تفاوتهای فردی ممکن است به تنوع در عوامل مؤثر بر سلامت روان بینجامد با این حال، یافته های حاصل از پژوهشها در زمینه های زیست شناسی و عوامل اجتماعی دانش، ما را درباره عواملی که ممکن است سلامت روان تحت تأثیر قرار دهند وسعت بخشیدهاند(اینترنت، مقاله روانشناسی موفقیت به سوی سلامت روان).
اصول بهداشت روانی
چنانکه قبلا ذکر شد، هدف اصلی بهداشت روانی پیشگیری است و این منظور به وسیله ایجاد محیط فردی و اجتماعی مناسب حاصل میگردد. بنابراین برای هر فرد لازم است که با اصول بهداشت روانی آشنایی داشته باشد. اصول اساسی بهداشت روانی عبارت است از: