۲-۲۸ خدمات پس از فروش:
امروزه، عصر طلایی خدمات است و گفته می شود هر شرکتی برای موفق شدن و رونق گرفتن کسب و کارش ،باید تبدیل به یک کسب و کار خدماتی گردد. خدمات پس از فروش موجب ایجاد جریانی محدود ،ولی مستمر و قابل اتکا از درآمد در طول یک دوره زمانی طولانی می شود . در نهایت هنگامی که کسب و کارها ، خدمات پس از فروش ارائه می دهند، به درک عمیقی از طرح ها،فرایندها و تکنولوژی های مشتریان ، دست می یابند؛ دانشی که رقبا نمی توانند به سادگی به آن دست یابند . این مسأله موجب ایجاد یک مزیت رقابتی غیر قابل باور ، اما پایداربرای شرکت ها می شود(پور عبداللهیان و مهرانی-۱۳۸۸)هر مشتری دیدگاه و انتظارات خاص خود را از خدمت دارد(براهویی و ازم، ۱۳۸۹)
ثابت شده است حفظ و نگهداری مشتریان موجود و بالفعل نسبت به جذب مشتریان جدید و بالقوه دارای ۵ برابر هزینه کم تر است. چنانچه سازمان ها در جذب مشتریان جدید خود طرحهایی را پیاده سازی نمایند که منجر به وفادار ساختن آن ها به سازمان شود، باصرفهتر و اقتصادیتر است و هزینه های جذب مشتریان جدید و احتمالا غیروفادار را نیز میتوان به سایر بخش های سازمان اختصاص داد. به طور ذاتی، تولید و ارائه محصول جدید برای هر سازمان با هزینه های هنگفت و سرسامآوری همراه است و سازندگان با حفظ لایه های ابتدایی و میانی و با تغییر لایه های نهایی سعی در ایجاد شکل و شمایل جدیدی دارند. این کار از یک طرف هزینه های ساخت و تولید را به شدت کاهش میدهد و از طرف دیگر حس تنوع طلبی و به روز بودن مشتریان را برآورده میسازد. البته در کنار سرمایه گذاری برای تولید محصولات جدیدتر و متنوعتر، آن چه که آنها را در کنار سایر رقبا متمایزتر و برجسته تر می کند، پرداختن به مقوله خدمات می باشد که این موضوع در دهههای اخیر به خوبی برای تمام سازندگان مسجل شده است.
وظیفه ای که خدمات به مشتریان نامیده می شود پیچیده تر از سفارش گرفتن- پس گرفتن محصولات مرجوعی، یا پاسخگویی به شکایت هاست . براساس این نگرش،خدمت به مشتریان شامل کلیه اموری است که شرکت ها به منظور جلب رضایت مشتریان وکمک به آنها برای حصول بیشترین ارزش از محصولات یا خدمات ارائه شده انجام می دهند. به طور کلی هر چیزی که علاوه بر محصول فیزیکی عرضه می شود و موجب تفکیک محصول از رقبا میگردد، جزئی از خدمت به مشتریان محسوب می گردد.( رنجبریان و همکاران، ۱۳۸۱)
۲-۲۹ عناصر اصلی و تشکیل دهنده ی خدمات پس از فروش:
در گذشته وظیفه اصلی خدمات پس از فروش به عواملی چون تعویض قطعه-تعمیر قطعه یا محصول محدود میشد.اما در دهه های اخیر محدوده ی کاری خدمات پس از فروش تغییر یافته است.مفاهیم یا وظایفی نظیر نصب و راه اندازی قطعه یا محصول فروخته شده، آموزش در سطوح مختلف و مرتبط با مشتریان مختلف، ضمانت نامه، ارائه ی مدارک جدید درباره ی قطعه، و همچنین ارائه ی اطلاعات تلفنی نظیر ارائه ی اطلاعات فنی، بازرگانی، فروش و نظایر آن به خدمات پس از فروش اضافه شده است.به اصطلاح خدمات پس از فروش در ادبیات به دو شکل می توان نگریست.در هنگام اشاره به شرکت های ارائه کننده ی خدمت –خدمات پس از فروش به عنوان یکی از چندین خدمات تکمیلی که توسط آنها ارائه می شود محسوب می شود از سوی دیگر هنگام اشاره به کالاهای ملموس آنها بیشتر به عنوان فعالیت های عملیاتی برخی یا تمام اعضای زنجیره ی توزیع دیده می شود.چنین خدماتی شامل حمل و نقل، تحویل به مشتریان، نصب و راه اندازی، آموزش های مرتبط با محصول ، مشاوره، هرگونه خدمات تعمیر یا حتی بازیافت می باشد.( براهویی و ازم، ۱۳۹۲)
فرایند خدمات پس از فروش شامل موارد زیر است : ضمانت، آموزش خریداران، توسعه ی خدمات پس از فروش، فرهنگ سازی، توسعه ی شبکه ی توزیع لوازم یدکی و تعمیرکاران (وزیر زنجانی و همکاران ، ۱۳۸۹)
خدمات پس از فروش به این مفهوم است که شرکت ها عرضه هر نوع خدماتی که مشتری بعد از فروش کالا نیاز داشته باشداز قبیل حمل ، نصب و ر اه اندازی ،تعمیر و نگهداری، ضمانت محصول، آموزش و غیره را به عهده میگیرند تا ضمن استفاده جانبی ، رضایت مشتری راهم فراهم آورند(نور بخش و همکاران-۱۳۹۱)
۲-۳۰ خدمات پس از فروش در زمینه ی تجهیزات پزشکی :
خدمات پس از فروش عبارتست از مجموعه ی اقدامات و تعهداتی که از سوی تولید کننده ی داخلی-خارجی (یا نمایندگی وی) پس از فروش تجهیزات پزشکی و به منظور عملکرد مطلوب و با رعایت اصول ایمنی در مدت مورد تعهد اعمال می گردد. اقدامات مورد نظر شامل نصب-راه اندازی-انجام آزمونهای پذیرش، آموزش، ضمانت یا گارانتی (تامین قطعات) ، تعمیرات جزیی و کلی، کالیبراسیون، ارتقا و روزآمدی، ردیابی محصول، رسیدگی به درخواست مشتری، انجام اقدامات اصلاحی و فراخوانی محصول می باشد.( اداره ی کل تجهیزات پزشکی)
۲-۳۱ نام و نشان تجاری :
برند یک حرکت ذهنی و روحی است که باید در ذهن مصرف کنندگان –خریداران-سهامداران-کارکنان و کاربران قرار گیرد.ارزش نشان تجاری یک اسم-عبارت-طرح-نشانه یا ترکیبی از این عناصر می باشد که تعیین کننده ی هویت یک سازمان خدماتی و متمایز کننده ی آن از سایر رقبایش می باشد.(گنجی نیا و اخوان فومنی ، ۱۳۸۹)
۲-۳۲ مدیریت نام تجاری
یک نام تجاری در صورتی موفق می شود که مدیران برند درک درستی از دارائیهایی که آن را تشکیل میدهند، داشته باشند. از جمله مهمترین دارائیهای نام تجاری میتوان به این موارد اشاره کرد. ارزشی که مشتری برای نام تجاری قائل میشود؛ سرمایهگذاری مدیریت نام تجاری بهگونهای که با حفاظت از ویژگیهای نام تجاری، هم ارزش آن را حفظ کند و هم وفاداری مشتریان را از دست ندهد.
در این راستا باید در مدیریت نام تجاری به ترتیب تمام چارچوبهایی را که در مدیریت یک سازمان به کار برده می شود را رعایت کرد. همانگونه که مدیریت سازمان ابتدا با بیان مأموریت خود مشخص میکند که سازمان چه رسالتی را میخواهد به انجام برساند و سپس اهداف مجموعه را بر اساس آن بیانیه مأموریت تعریف میکند و با تدوین استراتژی سعی در دستیابی به اهداف سازمان دارد، در اینجا نیز، برای نام تجاری یک بیانیه یا گزاره مأموریت بیان کرده، سپس اهداف را براساس آن تعریف میکنیم. در نهایت از روی آن استراتژیهایی را تدوین کرده، با بهره گرفتن از بازخور، کنترل میکنیم که تا چه حد به اهداف خود دست یافتهایم. (کریمی و همکاران، ۱۳۸۵)
۲-۳۳ تدوین راهبرد نام تجاری
پیش از هر چیز لازم است بدانیم که نام تجاری پدیدهای است کلنگر و نباید ارزشهای نام تجاری را به صورت جداگانه تحلیل کرد بلکه باید این اجزا را مرتبط با هم نگریست و در جهت خلق نام تجاری باید تمامی اجزای ارزشی آن نام تجاری را با هم منسجم کرد بهگونهای که بین آنها همافزایی ایجاد شود تا نام تجاری قدرتمندی را بنا کنند . با تکیه بر راهکارهای زیر میتوان تشخیص داد که چگونه باید اجزای مختلف نام تجاری را با هم پیوند زد و با خلق یک نام تجاری قدرتمند، میتوان موضع بهینهای را در ذهن مصرفکنندگان و بازار هدف ایجاد کرد. برای موضعیابی نام تجاری از پیوند سه مؤلفه تشکیلدهنده نام تجاری بهره میبریم :
مولفه کارکردی : محصول یا خدمت چه کاری را انجام میدهد؟
مولفه روانشناختی : کدامیک از نیازهای انگیزشی، موقعیتی یا نقش توسط محصول یا خدمت برآورده میشود؟
مولفه ارزیابی کننده : نحوه ارزیابی مصرفکننده از نام تجاری چگونه است؟
سپس با پیوند زدن و انسجام این سه مولفه، نام تجاری بنا میشود.
این تعریف از نام تجاری از طرز تفکر مصرفکننده نشأت میگیرد، زیرا مصرفکننده هرکدام از این مولفهها را به صورت جدا از هم نگاه نمیکند. بهعنوان مثال، یک نوشیدنی در تبلیغات چنین توصیف میشود که این نام تجاری از نظر کارکردی، سرشار از انرژی است. ادراک مصرفکننده از نام تجاری باعث میشود او فکر کند استفاده از آن باعث سلامت در زندگی میشود. بنابراین، در این حالت مؤلفه کارکردی نام تجاری با دیدگاه روانشناختی ارزیابی میشود. تا اینجا میتوان گفت که به خوبی یک نام تجاری منسجم از دو مولفه خلق میشود که مولفه کارکردی و روانشناختی آن در تعامل با هم عمل میکنند. این دقیقاً همان مفهوم پیوندزدن مولفههای ارزشی نام تجاری است که چیزی فراتر از آن است که نام تجاری فقط در برگیرنده دو مولفه مذکور باشد( رینولدز[۵۲]، ۱۹۹۵)
گاهی نیز ممکن است نام تجاری با بیش از یک معیار کارکردی یا روانشناختی ارزیابی شود. به عنوان مثال در مورد خمیر دندان که دارای مولفههای کارکردی یا روانشناختی ارزیابی بیشتری است، نام تجاری کلگیت بدین صورت عمل کرد که هم بر رفع بوی بد دهان توسط محصول تأکید کرد (که یک مولفه روانشناختی است و بر چیزی تأکید دارد که برای فرد اثرات اجتماعی نامطلوبی دارد) و هم بر عدم لزوم مراجعه به دندانپزشک تمرکز کرد. از این رو از واژه محافظت استفاده کرد تا ضمن توجه به مولفه کارکردی و تأکید بر مولفه روانشناختی بر پیوندزدن این دو مفهوم در یک چارچوب منسجم محافظت اشاره کند.
امکان آن وجود دارد که در یک طبقه از محصول چند رقیب نام تجاری خود را به صورت منسجمی توصیف و تبلیغ کنند و بنابراین به هر دوی این مولفهها توجه میکنند. در این حالت باید به گونهای عمل کرد که در مورد نام تجاری ارزیابی بهتری صورت گیرد و این کاری نیست جز پیوندزدن مولفه سوم با این دو مولفه, بنابراین کلگیت برای اینکه به مصرفکننده در مورد ویژگی محافظتکنندگی محصول خود اطمینان بدهد ، از واژه دوستداشتنی استفاده کرده است. بدینگونه با بهره گرفتن از یک بیانیه دو کلمهای شامل دوستداشتنی و محافظتکنندگی هم به مولفههای کارکردی و روانشناختی توجه کرده و هم به گونهای معطوف به فرایند ارزیابیکردن نام تجاری توسط مصرفکننده اشاره کرده است. از نتایج این گونه ترکیب کردن بیانیه، آن است که علاوه بر موضعیابی درست برای محصول، مدیران و اعضای تیم را در کسب یک دیدگاه کلینگر یاری میدهد. حال برای اینکه بتوان بهتر بر ذهن مصرفکننده اثر گذاشت و منابع را به خوبی برای این اثرگذاری بهکار گرفت، شناخت ابعادی که نام تجاری را در ذهن مصرفکننده تعریف میکنند، ضروری بهنظر میرسد(کریمی و همکاران-۱۳۸۵)
امروزه باتوجه به توسعه و تنوع محصولات تولیدی شرکت ها و با در نظر گرفتن رقابت شدیدی که میان شرکت ها وجود دارد و همچنین مشابهت زیاد محصولات آنها، تصمیم گیری در مورد انتخاب محصول برای مشتریان مشکل، زمانبر و پرهزینه شده است . بنابراین ، خریداران ومصرف کنندگان به دنبال را ه های کوتاه تر و مطمئن تری برای انتخاب محصول یا خدمت هستند تا در عین اینکه مخاطره حاصل از خرید را کاهش می دهند ،بهترین بهره و نتیجه لازم را از انتخاب خود کسب کنند .در این فرایند اتکا به محصولاتی که دارای نام های تجاری مشهور و قدرتمند هستند ، یکی از راه های مفید و اثربخش جهت کمک به تصمیم گیری خریداران و مصر ف کنندگان، می باشد. (پورعبداللهیان و مهرانی ، ۱۳۸۸)
یک نام تجاری اگر چه واژه خاصی است،اما در ذهن چیزی بیش از یک کلمه نیست،این یک اسم است؛یک اسم خاص که درست مانند سایر اسم های خاص با حرف بزرگ نوشته میشود.هر اسم خاص،چه متعلق به فردی،یا شرکتی و یا اجتماعی باشد،یک نام تجاری است.پاتاگونیا[۵۳] یک نام تجاری در زمینه تولید پوشاک است،اما در عین حال،برایسازمانهای توریستی-که سیاحان را به مناطق زیبای شیلی و آرژانتین میبرد-نامی تجاری است. فیلادلفیا[۵۴]، نام تجاری یک نوع پنیر خامهای معروف است،اما در عین حال اسم خاص شهری است که به داشتن احساس عشق برادرانه معروف است.هر اسم خاص،یک نام تجاری است.شما نیز نامی تجاری هستید.قدرت یک نام تجاری،با میزان نفوذ آن در عمل خرید یک مخاطب معین میشود اما نامی تجاری که بر روی بستهبندی کالا قرار گرفته است،با نامی تجاری که در ذهن افراد تثبیت شده،متفاوت است(.ال رایز و لورا رایز[۵۵](۴)،۲۰۰۱،۱۲، ۱۳)
تحقیقات کوهلی[۵۶] و همکاران در۱۹۹۶ نشان داده است که مصرف کنندگان در برابر محصولاتی که دارای مارکهای مختلف هستند واکنشهای مختلفی نشان میدهند.این واکنشها میتواند بستگی به درک و فهم مصرف کننده از اصل آن مارک داشته باشد.آنها،پیشنهاد میکنند که تا جایی که ممکن است از مارکهای جذاب استفاده شود.این پیشنهاد در بیشتر موارد باعث افزایش میزان فروش شده است.امروزه مارک بصورت یک سرمایه با ارزش درآمده است.چند دیدگاه بر روی عملکرد مصرف کنندگان کالاهای مارکدار وجود دارد که باعث پی بردن به ارزش مارک میگردد.این ارزشها شامل طرح مارک،ویژگی مارک،شباهت مارک،رابطه مارک با محصول یا کالا جاذبه مارک و حالت مارک میباشد.ما معتقدیم که اصل مارک مربوط به مکان،منطقه یا کشوری است که مارک متعلق به مصرف کنندگان آن است.
شاچر[۵۷] و … در ۲۰۰۲ معتقدند که مصرف کنندگان در بازار با تنوع زیادی از محصولات تحت مارکهای مختلف مواجه هستند.آنها میتوانند به اطلاعات زیادی در مورد این محصولات دست یابند.این تنوع میتواند منجر به افزایش رقابت بین کارخانهها و از طرفی باعث سردرگمی و نابهنجاری بین مصرف کنندگان شود.مارکها به عنوان خلاصهای از محصول که اطلاعاتی در مورد زیر مجموعههای آن ارائه میدهند نقش مهمی را ایفا میکنند.اطمینان مصرف کننده به مارک و نشان تجاری تابع چهار علت میباشد:تغییر قیمتها،وابستگی محیطی، همانندی در تقاضاهای محصول مارکهای متفاوت،آزمایشهای غیر قابل مشاهده یا وابستگی اختصاصی در یک مارک و اطلاعات ناقص در مورد خصوصیات محصول است.تولید گنندگان جهت فراهم کردن اطلاعات برای مصرف کنندهها در مورد کالاهای خود میتوانند از آن استفاده کنند از یک طرف این اعمال برای کاهش موانع ورودی و افزایش رقابت است از طرف دیگر چنانچه مصرف کنندهها فرایند دستیابی به اطلاعات را مشکل بیابند در مورد خصوصیات محصول غیر مطمئنتر میشوند و تاکید بیشتر را بر تصاویر مارکها قرار میدهند.همانطور که این پژوهش نشان میدهد این امر حقیقتا منجر به افزایش در تمرکز میشود استفاده از صنعت تلویزیون به عنوان یک وسیله کاربردی نشان میدهد که افراد در مورد خصوصیات محصول کاملا آگاه هستند و اینکه آنها بر تصویر مارک کارخانهها برای رفع این شبهه تکیه میکنند و اینکه اعتماد به خصوصیات مارکها بیشتر از اعتماد به خصوصیات محصولات است.
نقش اطلاعات و تاثیر آن روی تصویر یک مارک بسیار بااهمیت است در واقع تصویر یک مارک بوسیله خصوصیات همه محصولات آن مارک،گسترش خط تولید یا نوآوری محصول توسط کارخانه و موارد مشابه تعیین میشود تحقیقات ویکتور فیشچر[۵۸]۲۰۰۵ نشان میدهد که در بخش مالی شرکت فرض بر این است که تمرکز مصرف کننده روی ویژگیهایی مانند قیمت،کیفیت،دوام و ماندگاری و مصرف مجدد کالا است در حالی که تحقیقات نشان میدهد که مصرف کننده، مارک را انتخاب میکند وی معتقد است که مارک ساخته شده تاثیر زیادی روی تصویر برند شرکت خواهد داشت.
مک کواین[۵۹]۲۰۰۵معتقد است که برندسازی میتواند بعنوان یک عامل مهم و اساسی،نقش موثری،در بررسی و تشخیص مصرف کننده داشته باشد.
نام و نشان تجاری را باید با دقت زیاد انتخاب کرد.یک نام خوب میتواند به مقدار زیادی موفقیت محصول را تضمین نماید بسیاری از شرکتهای بزرگ بازاریابی برای تعیین نام تجاری فراگرد گزینش رسمی به وجودآوردهاند. یافتن بهترین نام تجاری کار چندان سادهای نیست و باید کار را با بررسی دقیق محصول و امتیازات آن، بازار مورد هدف و استراتژیها بازاریابی شروع کرد.ویژگیهای مطلوب هر نام تجاری به شرح زیر است:
بیانگر مطلبی درباره کیفیت و امتیازات محصول باشد.
افراد آنها را به آسانی تلفظ کنند، بشناسند و به یاد آورند. نامهای کوتاهتر مفیدتر است.مثلا:تاید.
نام متمایز و مشخص باشد مثلا: کداک، اکسان.
نام به آسانی به زبان بیگانه ترجمه کرد.بعنوان مثال شرکت نفت استاندارد نیوجرسی پیش از اینکه ۱۰۰ میلیون دلار خرج کند تا نام خود را به اکسان تغییر دهد.
باید بتوان آن را به ثبت رسانید و تحت حمایت قانونی قرار داد.
اگر نام تجاری چنان باشد که نامهای تجاری موجود را تداعی کند،نمیتوان آن را به ثبت رسانید.همچنین نام تجاری که تنها چیزی را شرح دهد،نمیتوان تحت حمایت قانونی قرار داد.نام تجاری، پس از انتخاب باید تحت حمایت قانونی قرار گیرد.برخی از شرکتها میکوشند نام تجاری خاص به وجودآورند که سرانجام معرف محصول یا دستهای از محصولات باشد.به هر حال،امکان دارد موفقیت آنها،حقوقی را که شرکت از بابت این نام تجاری به دستآورده است،مورد تهدید قرار دهد.بسیاری از نامهای تجاری که مورد حمایت قانونی قرار گرفتهاند،آسپرین، یویو و نامهای دیگری که به عنوان تجاری به کاربرده میشدهاند،اینکه به صورتی درآمدهاند که هر فروشندهای میتواند از آنها استفاده کند.(کاتلر[۶۰] و آرمستردانگ،۲۰۰۴،۳۷۸-۳۷۹)
در گزینش نام بایستی سیاست و روش جا انداختن ارزش فرآورده را در نظر داشت.فرآوردهای که روش«بیشتر در برابر بیشتر»را برگزیده است،نام آن باید یادآور کیفیت برتر باشد.یا دستکم، چیزی با کیفیت پایین را به ذهن شنونده نیاورد.نامها به راستی مهم و متفاوتند شرکتها در نامگذاری فرآورده خود به گونههای گوناگونی روبرو هستند:میتوان نام فردی،یا مکانی،یا کیفیتی،یا روشی در زندگی و یا نامی ساختگی مانند(اکسان،کداک)را برگزینند.
جنبهه ای کیفی زیر در نام تجاری خوشایند هستند.(کاتلر، ۲۰۰۴،۱۳۲-۱۳۳)
باید چیزی در خصوص سودمندی فرآورده بیان کند.برای مثال:زیباترین پتو،دقیقترین ساعت.
جایگاه یابی نام و نشان تجاری مفهومی است که رایز و تروت برای اولین بار در سال ۱۹۷۰ مطرح کردند. این کلمه، در واقع، جایی است که یک شرکت نیاز دارد برای شروع فعالیتهای نامگذاری تجاریاش از آنجا آغاز کند. شرکت ها در بازاریابی جدید برای ایجاد تمایز بین محصولات خود و رقبا از استراتژی ها و روش های گوناگونی استفاده می کنند.یکی از تصمیمات مهم در بازاریابی امروز تصمیم در مورد انتخاب نام تجاری برای محصول است.اگر نام تجاری با رعایت نکات دقیق روان شناسی و مطالعه ی رفتار مصرف کنندگان و با توجه به اصول صحیح بازاریابی انتخاب شده باشد موفقیت یک محصول در بازار را به مقدار زیادی تضمین می کند.ارزش نهفته در یک نام تجاری اغلب مربوط به یک برداشت ویژه از یک مضمون کاربردی است که مشتری را جذب خود می کند.(ایکر[۶۱] ۱۹۹۱)
بر اساس تعریف کاتلر [۶۲](۲۰۰۰) برندها اساساً تعهد فروشنده در به انجام رساندن مجموعه خاصی از مزایا، ویژگیها و خدمات به خریداران است که سمبل پیچیدهای است و معانی مختلفی را در برمیگیرد. به طور خلاصه، معانی خاصی که برند به مصرف کننده میدهد، باعث میگردد ادراکات و تجارب او از محصول تغییر کند. به این سبب است که بسته به هویت یا ویژگیهایی که به برند منتسب میشود، به صورتهایی مختلف از سوی افراد یا سازمانها ارزیابی میشود. فایده کلی که مصرف کننده با استفاده و مصرف برندی خاص دریافت میکند، مزیتهای کارکردی و نمادین است که در ادبیات تجربی و تئوریکی بر این دو نوع مطلوبیت، تاکید شده است.
۲-۳۴ وفاداری به نام تجاری
وفاداری مشتریان به نام تجاری می تواند باعث افزایش سهم بازار شرکت شود و سهم بازار رابطه نزدیکی با نرخ بازگشت سرمایه و سودآوری شرکت دارد.وفاداری مشتریان به نام تجاری باعث تبلیغات دهان به دهان مثبت، ایجاد موانع اساسی برای ورود رقبا، توانمندتر ساختن شرکت در پاسخ به تهدیدات رقابتی، ایجاد فروش و درآمد بیشتر و کاهش حساسیت مشتریان به تلاش های بازاریابی رقبا می شود.تعداد زیاد مشتریان وفادار به یک نام تجاری، دارایی شرکت محسوب می شوند و به عنوان شاخص اصلی ارزش ویژه نام تجاری شناخته می شوند و همچنین حساسیت مشتریان وفادار به تغییر قیمت ها در مقایسه با مشتریان غیر وفادار، کمتر است. در حالی که بیشتر محققان در زمینه وفاداری، بر تکرار خریدکالاهای مصرفی تمرکز دارند.(میلر[۶۳] و… ۲۰۰۶، ۴۴۲)