۵-۲-۱۱-۱۵ سرما خوردگی
جوشاندۀ گیاه پُدَه (پونه) و آویشن و چند گیاه دیگر را به شخص سرما خورده می دهند. همچنین این جوشانده برای زودتر فارغ شدن زن حامله نیز به کار میرود.
۵-۲-۱۱-۱۶ شکست وبَست
برای بستن عضو شکسته از شیرۀ گُنیز[۹۶] یا گَوَن[۹۷] استفاده میشده است و با تکههای چوب «دارِ پَنگ» (پَنگِ نَخل) موضع شکسته را آتلبندی میکرده اند، بدین صورت که دارِ پَنگ را لای پنبه یا پارچه میپیچیدند و عضو شکسته را با شیره گُنیز میبستند. یک مسأله مهم که در این مورد وجود داشته مدت زمان بسته ماندن عضو شکسته بوده که با توجه به سن شخص آسیب دیده انجام میشده است، مثلاً اگر شخصی بیست سال داشته، مدت بسته بودن عضو شکسته بیست روز بوده و سر موعد مقرر باید عضو باز میشده است. چون شکستن عضو معمولاً از سنینِ پانزده سال به بالا بیشتر اتفاق میافتاده، هر سال از سن شخص را یک روز به حساب میآوردهاند و عضو شکسته بایستی به موقع باز شود.
۵-۲-۱۱-۱۷ ضرب دیدگی و ترک برداشتن
شخصی که عضوی از بدنش ضرب میدیده یا ترک بر میداشته، از گیاه «کره مک» برای تسکین درد عضو شکسته یا کوفته شده استفاده میشده است.
۵-۲-۱۱-۱۸ ضربه به چشم
کسی که ضربه به چشمش بخورد یا چشمش قرمز شود یا باز نشود، کمی آب نمک را به چشم میکشیدند یا مقدار کمی عسل در چشمش میریختند.
۵-۲-۱۱-۱۹ یبوسَت
کسی که شکمش قبض میشده، یکی دو برگ از گیاه دارویی «برگو» را لای خرما یا حلوا میگذاشتند و به شخص میدادهاند.
۵-۲-۱۳ طلب باران
باران، این رحمت الهی در لارستان و اطراف آن از حرمت و ارزش بسیار برخوردار است، زیرا آب مصرفی اهالی از همین باران است که در آب انبارها یا برکهها جمع می شود؛ لذا زمانی که باران کم میبارد یا اصلاً نمیبارد، حیات طبیعی مردم این دیار دستخوش تشویش می شود. به همین دلیل برای طلب باران مراسم خاصی برگزار می کنند، که در زیر به آنها اشاره می شود:
۵-۲-۱۳-۱ الله، بده بارون
اگر مدتی بگذرد و باران نبارد، چند نفر از اهالی روستا خصوصاً جوانان جمع میشوند و مدّت سه شب این رسم را اجرا می کنند. شب اول: این چند نفر به در خانه اهالی میروند، در میزنند و شاخه های درخت خرما که به زبان محلی به آن «پِش» میگویند، (جهت افروختن آتش، که نشانه برق بارندگی است) را از صاحبخانه طلب می کنند. بعد از روشن کردن آتش، توی کوچهها میگردند و این شعر را میخوانند.
الله بده بارون ازدست گنهکارون
یک مَنْ گَنُم اُمْ کِشتِه[۹۸] هو، شَ پا نیاگِشته[۹۹]
بارونک مُرواری تا کی شَ نمیباری؟
ای مُرغَبای آبی! امشب کجا میخوابی؟
زیر علم محمد صلوات بر محمّد!
لَمْبَر لَمْبَر، شیر آمد آب از کوها زیر آمد
گاگُت نِرِ پَسِ چاو امونْدِه بروَکّه کاه[۱۰۰]
شب دوم: باز همان چند نفر درب منازل را میزنند و صاحبخانه، درب را باز کرده و به نشانه آمدن باران روی سر آنها آب میپاشد و کوچه را خیس آب می کند تا آب راه بیفتد و آن چند نفر باز در کوچهها میگردند و زنگوله تکان می دهند و شعر «الله بده بارون» میخوانند. صدای زنگوله و پاشیدن آب نشان غرّش و ریزش باران است.
شب سوم: درب منازل را میکوبند و طلب گندم یا پول می کنند و به اصطلاح مزد میطلبند. اگر کسی درب را باز نکند، آنقدر میکوبند تا باز شود. وقتی پولها یا گندم جمع شد، بین افرادی که در این سه شب در مراسم شرکت داشته اند، تقسیم می شود. بعد نماز طلب باران میخوانند و پیراهنها را وارونه می کنند و شعر «الله بده بارون» را میخوانند. اهالی به این رسم بسیار معتقدند و میگویند هر وقت این کارها را انجام دادهاند، باران رحمت الهی حتماً و بسیار باریده است.
۵-۲-۱۳-۲برکَه (آب انبار)
شاید اگر بگوییم برکه مهمترین نماد لارستان و روستاهای تابع آن است، حرفی به گزاف نگفتهایم. از زمانهای قدیم به دلیل خشک و کوهستانی بودن منطقه و عدم چشمههای آب، تأمین آب آشامیدنی سخت و مشکل بود، به همین دلیل در دامنههای کوه «برکه یا آب انبارهایی» درست میکرده اند و جدولکشی میکرده اند. باران که میبارید، از دامنه رد میشده است. به این دلیل بیشتر در دامنه کوه تشکیل میشده که وقتی آب می آید، گل و لای آن در مسیر گرفته شود و آب پاک وارد برکه گردد، چون آب از روی گل و گیاه رد میشده است.
در قدیمترها، جنس برکهها از ساروج[۱۰۱] بوده است، به علت اینکه موقع بارندگی کمتر آسیب ببینند و خراب نشوند. سقف برکهها نیز بلند ساخته میشد، به این جهت که بر روی آب سایه بیندازد و آب خنک بماند و دلیل دیگر آنکه زمانی که آفتاب به آب میتابد، باعث می شود ته آب زود جلبک بزند سقف بلند برکه، مانع از تابش مستقیم آفتاب بر روی آب برکه می شود. وسط برکه سنگی نصب میشده به اسم«نِمَه»[۱۰۲] که نشان دهندۀ میزان آب برکه بوده، مثلاً وقتی آب به سنگ میرسیده به این معنی بوده که، برکه تا نصفه آب دارد. برای اینکه اگر زمانی دول (دَلی) نبود که آب را از برکه بالا بکشند و یا اگر کسی در برکه میافتاد، بتوانند راحتتر او را بیرون بیاورند، وسیلهای به نام «پاکِنه» درست میکرده اند، که مثل پله بوده است. دول یا دلی وسیلهای بوده که با آن آب میکشیده اند، معمولاً ۸ تا ۱۰ لیتر آب میگرفته و با بند بلند و چِخْرِگ، آب را بالا میکشیده اند، مثل توپ جمع میشده و زمان خالی بودن راحت حمل میشده است. در قدیم بیشتر زنان از طریق حلب یا قمقمه و با دست آب از برکه میکشیدهاند. کنار برکه حوضچههایی درست میکرده اند که به آن «پالَه»[۱۰۳] میگفتهاند و از آن برای آب دادن به حیوانات بوده است. خیلی از برکهها در حال حاضر درست استفاده نمی شود، مثلاً از آب آن برای دام استفاده می کنند که این به دلیل وجود برکههای زیاد در منطقه است. معمولاً یکی از کارهای خیری که افراد خیّر انجام میدادهاند، ساختن برکه بوده است.آب برکه در بعضی جاها لولهکشی شده و در بعضی مکانها هم تصفیه می شود و به طور کلی آب آشامیدنی اطراف لارستان از طریق همین آب انبارهاست.
اگر حیوانی یا انسانی در برکه میافتاد، آب آن را خالی کرده و صبر میکرده اند آب باران از روی آن رد شود، یعنی باران سنگین که کاملاً آلودگی را بشوید یا از آب آن برای دام استفاده میکرده اند. کسانی که نمیتوانستند یا از نظر مالی توانایی ساخت برکه نداشتند، خُمرههای بزرگ آب را در کنار راه ها یا زیر چَک (کمر کوه که صاف بود) قرار میدادهاند و آن را داخل خاک دفن میکرده اند و برای نشانه از وجود این خمرهای آب از سنگ کَلاتی (چیدن سنگها بر روی هم) استفاده میکرده اند، برای درب خمره نیز از شاخ و برگ درخت بادام کوهی استفاده میشد.قدمت استفاده از این خمرهها، به قبل از دوران ساخت برکه بوده برمیگردد و مسافران یا رهگذرانی که از مناطق کوهستانی رد میشده اند، با دیدن سنگ کلاتی متوجه وجود آب میشده اند. طبق نظر و تعریف قدیمیها حتی گاهی ممکن بوده جانوری در این خمرهها بیفتد اما از فشار تشنگی از آن آب برای نوشیدن استفاده میشده است.
کاکُل برکه: وسط سقف برکه از بیرون (بلندترین نقطۀ آن) کاکُلی درست میکرده اند، که اگر قافلهای، مسافری یا رهگذری میآمده از دور متوجّه وجود برکه و آب میشده است.
برای برکه ۴ تا در درست میکرده اند و دو آبراهه که برای ورود و خروج آب بوده است. تعریف دیگر برکه که در کتاب «فرهنگ عامّهمنطقه بستک» نوشته محمد پالود ذکر شده چنین است:
«آب انبارهای مخصوص جهت ذخیره آب باران ساخته شده که در زبان محلی به «برکه» معروف است. برکهها گودالهای بزرگی هستند که معمولاً دایرهای شکل و گاهی مستطیل و دراز هستند. گودی و عمق آنها بین ۵ تا ۱۲ متر است. جهت آبگیری و عدم نفوذ آب به داخل زمین، امروزه از مصالحی مثل سنگ و سیمان و در گذشته از «ساروج» (گل پخته) استفاده میکرده اند، که دارای استحکام بسیار زیادی بود. سقف برکهها به وسیله بنّاهای ماهر، از سنگ و گچ ساخته می شود و گنبدی شکل است. برکهها در مسیر آب باران ساخته میشوند و چند کانال برای ورود و خروج آب در سطح زمین وچندین در جهت برداشت آب، در هر برکه وجود دارد. آب برکههایی که جهت شُرب استفاده می شود، معمولاً چند بار کلرینه می شود».
وقتی باران شدید بوده و برکهها پر از آب میشده، اهالی بسیار خوشحال و شاد میشده اند.
۵-۲-۱۳-۳ «شعر برکه و باران»
هــر کجا برکهای نشسته به خاک گویی آنجاست مرز لارستان
گــر بهــارش بــگسترد دامـــن می شود قــــالی بهارستان!
بـرکــهها رهنــمای خــاموشند سپری در برابر خــورشید
دســت ســازندهاش تـــوانا بود که نشانده به دیده، بذر امید
مـردمانش نجــیب و زحمتکش! بـا صبوری به سر بزند ایّام
پیــش چشمان قــانع زن و مـرد هـودج صــبر میرود آرام
گاه ابرش لجوج و تو خالی است قطرهای بــر زمین نمیبارد
بــرزگر، بــاز هـــم به ناچاری دست از کاشت بر نمیدارد !
بـاز هم، دانه میکُند در خاک چشــم دارد به سوی داس درو
ابـــر اگـر آب زد به کشته او بــدرَوَد خوشههای گندم وجو
گــاه آن ابــر می کند طغیان میبــرد خـــانههای خشتی را
از هــمه ردّ پــای آن طغیان دیــدهام صــحنههای زشتی را
گــاه میجنبد این زمین خدا کس نمیداند برای چه میجنبد
خشم میگیرد این پدیده شوم دســت یــازد به تـــارک گنبد
باز میگـویم از بهار و ازگلشن قــصه غــصهها نــمیگــویم.
دردهــای زمــانه بـــسیارند نــکته تــازهای نــمیجـــویم
کــوه از گــل، اگر بگیرد رنگ با قــلم موی جـادویی رنـــــگش
دفتـــر خاطرات دیـــدۀ من پـــر شـــود از بـــهار و ارژنگش
تحقیقات انجام شده با موضوع ادبیات و فرهنگ عامّۀ هرمود صحرای باغ (لارستان فارس)- ...