علاوه بر انواع سیاق که ذکر شد، عده ای از مفسّران و دانشمندان علوم قرآنی معتقد به وجود سیاق دیگری نیز می باشند که به «سیاق سوره ها» معروف است و مراد آن ها از این نوع سیاق پیوسته و مرتبط دانستن سوره ها با هم است به گونه ای که بخش هایی پایانی هر سوره با بخش های آغازین سوره بعد را متناسب می دانند و برای آن وجه مناسبتی ذکر می کنند؛ ملا فتح الله کاشانی در منهج الصادقین به این شیوه عمل کرده است و معتقد به ملاک بودن سیاق سوره ها است. ولی با توجه به این که به اتفاق همه دانشمندان علوم قرآنی ترتیب فعلی سوره ها بر خلاف ترتیب نزول می باشد و این که اکثر آنان ترتیب فعلی سوره ها را اجتهادی و مطابق با نظر صحابه می دانند، به باطل بودن این گفته پی می بریم و مشخص می شود که نمی توان از سیاق سوره ها به عنوان قرینه ای برای تفسیر قرآن بهره برد.
۳-۳- روش ملا فتح الله در بهره گیری از سیاق
مطالعه و تتبع در منهج الصادقین نشان می دهد که ملا فتح الله کاشانی کم و بیش از سیاق جهت فهم و تفسیر آیات بهره برده است در این جا به ذکر آن ها می پردازیم.
وی براى روشن شدن مقصود و مراد آیات از سیاق استفاده کرده است. به عنوان مثال در تفسیر آیه (لَا یُسْأَلُ عَمَّا یَفْعَلُ وَهُمْ یُسْأَلُونَ)[۴۲۵] «در آنچه [خدا] انجام مىدهد چون و چرا راه ندارد، و [لى] آنان [انسان ها] سؤال خواهند شد.»، در مورد معنای آیه می نویسد: «و نزد بعضى معنى آیه این است که حق سبحانه پرسیده نشود از ادعاى ربوبیت و غیر او مسئول شوند در آن دعوى و نظم و سیاق آیه مؤید این است.»[۴۲۶]
در آیه قبل(لَوْ کَانَ فِیهِمَا آلِهَهٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا یَصِفُونَ)[۴۲۷] «اگر در آنها [زمین و آسمان] جز خدا، خدایانى [دیگر] وجود داشت، قطعاً [زمین و آسمان] تباه مىشد. پس منزّه است خدا، پروردگار عرش، از آنچه وصف مىکنند.»، سخن از نفی وجود آلهه غیر از خداوند است و خداوند از آنچه مشرکان او را توصیف می کنند منزه دانسته شده و به «رب العرش» توصیف شده است. ملا فتح الله کاشانی نیز با توجه به سیاق آیه قبل ضمیر در(لَا یُسْأَلُ) را به خداوند و ضمیر «هم یسالون» را به آلهه مشرکان و یا بندگان برگردانده است و همچنین با توجه به این که در آیه قبل خداوند به ربوبیت توصیف شده بود مراد از آنچه خداوند از آن سوال نخواهد شد را ربوبیت خداوند می داند. عدم توجه به سیاق آیات در این جا سبب خواهد شد مفسّر نتواند مراد و مقصود از آیه را به درستی بفهمد و چه بسا که ضمیر در (لَا یُسْأَلُ) را به کس دیگری برگردانند.
و نیز در تفسیر آیه (إِنَّا أَنذَرْنَاکُمْ عَذَابًا قَرِیبًا یَوْمَ یَنظُرُ الْمَرْءُ مَا قَدَّمَتْ یَدَاهُ)[۴۲۸] « روزى که آدمى آنچه را با دست خویش پیش فرستاده است بنگرد.»، با توجه به قرینه(أَنذَرْنَاکُمْ) مراد از (الْمَرْءُ)را کافر می داند[۴۲۹].
وی همچنین در تفسیر (إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا)[۴۳۰] «خدا و فرشتگانش بر پیامبر درود مىفرستند. اى کسانى که ایمان آوردهاید، بر او درود فرستید و به فرمانش بخوبى گردن نهید.»، مراد خدای تعالی از (سَلِّمُوا) را با توجه به سیاق، سلام بر پیامبر۹می داند.[۴۳۱]
ملا فتح الله در این جا با توجه به سیاق کلمات و عطف (سَلِّمُوا) بر(صَلُّوا عَلَیْهِ) از آیه برداشت کرده است که مراد از (سَلِّمُوا)، سلام کردن بر پیامبر۹است.
ملا فتح الله همچنین وحدت سیاقِ دو سوره ی «ضحی و انشراح» و «فیل و قریش» را به دلیل ارتباط و یکی بودن و با هم نازل شدن آن دو می داند و می نویسد: «و اصحاب ما رضوان اللَّه علیهم متفقاند بر آنکه و الضحى و الم نشرح یک سورهاند به جهت تعلق أحدهما بدیگرى زیرا که تمامى تعداد نعم به سوره ثانیه است به جهت این قرائت هر دو را در رکعت واحد واجب می دانند و لایلاف و أ لم تر کیف نیز این حکم دارند، و سیاق کلام دلالت صریح دارد.»[۴۳۲]
ملا فتح الله در این جا و بلکه در کل تفسیرش سیاق سوره ها را معتبر می داند و معتقد به وحدت سیاق دو سوره «ضحی و انشراح» است و دلیل خود را نیز ارتباط پایان سوره ضحی با شروع سوره انشراح ذکر می کند، چرا که در آیه آخر سوره ضحی می خوانیم (وَأَمَّا بِنِعْمَهِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ)[۴۳۳] «و از نعمت پروردگار خویش [با مردم] سخن گوى.» و خداوند نیز نعمت ها را در این سوره ذکر نکرده و تمامی نعمت ها در سوره دوم یعنی سوره انشراح آمده است.
البته باید توجه داشت که این روش یعنی معتبر دانستن سیاق سوره ها و ملاک قرار دادن آن و ارتباط بین انتهای یک سوره با ابتدای سوره بعد در کل تفسیر منهج الصادقین به چشم می خورد و ما این روش وی را در نقاط ضعف توجه به قرائن مورد نقد قرارخواهیم داد و علّت ذکر این مورد در این جا به دلیل این است که اکثر علمای تشیع این دو سوره مورد نظر ملا فتح الله را یک سوره به شمار آورده اند و حتی جواز قرائت آنها را در نماز به عنوان یک سوره تایید کرده اند. ولی در مورد بقیه سور قائل به اجتهادی بودن ترتیب آنها هستند و ارتباط میان صدر و ذیل سوره ها و وجه مناسبتی را که بعضی مفسّرین برای اقتران آن ها با یکدیگر ذکر کرده اند، نمی پذیرند.
مولف منهج الصادقین در برخی موارد نیز برای کشف معانی الفاظ از سیاق بهره برده است. مثلاً در تفسیر آیه (وَإِذَا طَلَّقْتُمُ النَّسَاء فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِکُوهُنَّ)[۴۳۴] «و چون زنان را طلاق گفتید، و به پایان عدّه خویش رسیدند، پس به خوبى نگاهشان دارید.» و آیه (وَإِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاء فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلاَ تَعْضُلُوهُنَّ أَن یَنکِحْنَ أَزْوَاجَهُنَّ …)[۴۳۵] «و چون زنان را طلاق گفتید، و عدّه خود را به پایان رساندند، آنان را از ازدواج با همسران [سابق] خود، جلوگیرى مکنید» با توجه به سیاق کلمات معنای بلوغ را در دو آیه متفاوت می داند و می گوید هر چند بلوغ در اصل به معنای رسیدن به نهایت شیء است، ولی در آیه اول به این معنا نیست و با توجه به سیاق کلمات و امر به امساک در آیه اول که به معنای نگه داشتن و مراجعت نمودن به زنان است، بلوغ را در این آیه به معنای«نزدیک شدن به پایان عده» می داند ولی در آیه بعد به جهت اینکه این امر منتفی است این معنا برای بلوغ اراده نشده است و بلوغ به معنای «رسیدن به انتهای عده» است. ملا فتح الله این معنا برای بلوغ را نیز با توجه به سیاق کلمات و امر به (فَلاَ تَعْضُلُوهُنَّ) به دست آورده است.[۴۳۶]
وی همچنین در ترجیح آراء تفسیری از سیاق کمک گرفته است و بیان می دارد که با توجه به سیاق گفته فلان مفسّر صحیح است به عنوان مثال در تفسیر آیه (وَلاَ تُؤْتُواْ السُّفَهَاء أَمْوَالَکُمُ الَّتِی جَعَلَ اللّهُ لَکُمْ قِیَامًا وَارْزُقُوهُمْ فِیهَا وَاکْسُوهُمْ وَقُولُواْ لَهُمْ قَوْلًا مَّعْرُوفًا)[۴۳۷] «و اموال خود را- که خداوند آن را وسیله قوام [زندگى] شما قرار داده- به سفیهان مدهید، و [لى] از [عواید] آن به ایشان بخورانید و آنان را پوشاک دهید و با آنان سخنى پسندیده بگویید.» درباره علت منع ایتاء اموال به سفهاء سخن صاحب کنز العرفان را که علت منع ایتای اموال به سفیه را سفاهتِ وی می داند خواه آنکه سفیه صبی باشد یا بالغ و خواه آنکه با سفاهت بالغ شده باشد و یا بعد از بلوغ سفیه شده باشد، به جهت مطابقت با سیاق از قول ابوحنیفه که سفیهِ بالغ را از منع ایتاء اموال استثناء می کند، ارجح می داند.[۴۳۸]
توضیح این که سفیه به شخصی گفته می شود که به جهت سبک عقلی اموال خود را در اهداف غیر صحیح مصرف کند و خداوند در آیه فوق از دادن اموال به سفهاء منع کرده است و با توجه به سیاق آیه از آن جا که سفیه با صفت یا قید دیگری همراه نیست، مشخص می شود که آیه راجع به همه سفیهان است و سفیه بالغ و غیر بالغ را شامل می شود. مثلا در آیه نیامده است که«السفهاء الصبی» که بر اساس آن سفهاء بالغ منظور آیه نباشد. ملا فتح الله کاشانی نیز با توجه به همین نکته سخن صاحب کنز العرفان را بر دیگر اقوال ترجیح داده است.
مولف منهج الصادقین در برخی موارد بدون اینکه لفظ سیاق را به کار ببرد، نظم آیات را شاهد معنایی که اختیار می کند، قرار می دهد. وی در این موارد از لفظ قرینه استفاده می کند، به عنوان مثال ذیل تفسیر آیه (إِنْ أَتَاکُمْ عَذَابُ اللّهِ أَوْ أَتَتْکُمُ السَّاعَهُ أَغَیْرَ اللّهِ تَدْعُونَ)[۴۳۹] « اگر عذاب خدا شما را در رسد یا رستاخیز شما را دریابد، اگر راستگویید، کسى غیر از خدا را مىخوانید؟» مراد از عذاب در آیه را عذاب اخروی می داند و می نویسد: «مراد هول و عذاب خدای است در آخرت به قرینه قوله (أَ غَیْرَ اللَّهِ تَدْعُون)»[۴۴۰]
ملا فتح الله در این جا با توجه به سیاق جمله ها به تفسیر آیه و بیان مراد آن می پردازد و یک جمله از آیه را شاهد و قرینه برای جمله دیگر در همان آیه قرار می دهد. ولی از لفظ سیاق در این جا استفاده نکرده است و واژه «قرینه» را به جای آن به کار برده است.
موارد فوق قسمتی از توجه ملا فتح الله به سیاق در تفسیر و فهم آیات است در ادامه به بررسی رعایت توجه وی به انواع دیگر قرائن می پردازیم و در پایان به نقد و بررسی آن ها می پردازیم.
۴- سبب نزول
از آن جا که قرآن کریم به تدریج و در طول ۲۳ بر پیامبر۹نازل شده است در طول دوران رسالت پیامبر اکرم۹گاه حادثه یا اتفاقی رخ داده و یا پرسشی مطرح شده است که خداوند در سبب آن حادثه یا پاسخ به آن پرسش، آیه یا آیات و حتی سوره ای از قرآن، همزمان یا در پی آن نازل می فرموده است، به این گونه حوادث و پرسش ها سبب نزول گفته می شود.
اصطلاح سبب نزول و اسباب نزول چنانچه از روایات و کتب تفسیر به دست می آید از اصطلاحات متقدم بوده و اولین بار توسط خود پیامبر۹مطرح شده است. بعد از پیامبر۹، حضرت علی۷، بیش از همه از اسباب النزول آیات مطلع بوده است و خود آن حضرت۷مىفرماید: «ما نزلت من القرآن آیه إلا و قد علمت أین نزلت، و فیمن نزلت، و فی أی شیء نزلت؛ یعنی هیچ آیهاى از قرآن نازل نشد مگر اینکه دانستهام درباره چه موضوعى و چه کسى و درباره کجا و کدام نقطه از سرزمین نزول یافته است»[۴۴۱].
دانشمندان و مفسّران علوم قرآنی نیز در طول تاریخ تعاریف متعددی برای سبب نزول مطرح کرده اند. صاحب الاتقان سبب نزول را امرى می داند که آیه در ایّام وقوع آن نازل شده باشد. وی در ادامه آنچه را که واحدی در اسباب نزول خود درباره سبب نزول سوره فیل آورده است، از نوع سبب نزول نمی داند و می گوید داستان اصحاب فیل و امثال آن از قبیل قصه نوح و عاد و ثمود و بنای کعبه از باب خبر دادن از وقایع گذشته است نه سبب نزول.[۴۴۲]
تعریف سیوطی خالی از اشکال نیست چرا که وی تنها بر همزمانی وقوع حادثه با نزول آیه تاکید کرده و سببیت را مطرح نمی کند؛ چه بسا در زمان نزول آیه ای هزاران حادثه همزمان با حادثه ای که سبب نزول آیه است، اتفاق بیفتد که سبب نزول آیه نباشند.
دکتر صبحی صالح در مباحث فی علوم القرآن در تعریف سبب نزول می نویسد: «مسائل و حوادثی که یک یا چند آیه از قرآن به سبب آن ها و همزمان با آن ها نازل شده است و آن حوادث را بررسی کرده است یا پاسخ گوی آن مسائل بوده یا حکم موضوعات را بیان کرده است، اسباب نزول آن آیه یا آیات می گویند.»[۴۴۳]
یکی از دانشمندان معاصر علوم قرآنی سبب نزول را این گونه تعریف کرده است: «رویداد یا پرسشى که به اقتضاى آن، قسمتى (یک آیه یا بخشى از آن، و یا چند آیه و یا یک سوره) از قرآن کریم همزمان یا در پى آن نازل شده است، سبب نزول مىگویند و مجموعه این رویدادها و پرسش ها «اسباب نزول» نامیده مىشود. البته این رویدادها و پرسش ها سبب تام نزول آیات نیستند، ولى به جهت آنکه زمینه نزول آیات را فراهم مىآورند، آنها را «اسباب نزول» نامیدهاند»[۴۴۴]
با توجه به تعاریف فوق می توان این گونه نتیجه گرفت که در سبب نزول بودن حادثه یا رویداد دو شرط وجود دارد اول اینکه حادثه همزمان با نزول قرآن اتفاق بیفتد و دوم اینکه آن حادثه یا پرسش سبب و علت نزول آیه باشد.
۴-۱- اهمیت توجه به سبب نزول
به اعتقاد اغلب دانشمندان علوم قرآنى شناخت سبب نزول آیات براىآگاهى از مدلول صحیح آیات و برطرف شدن شک و ابهام از چهره مفاهیم آنها ضرورى است و اگر کسى بخواهد مدلول و مفهوم صحیح آیات را بدون شناخت سبب نزول بازیابد در حقیقت راه ناقص را طى کرده است و گاهى ممکن است نتیجهاى معکوس و واژگونه عاید او گردد. واحدی که به نظر می رسد اولین کسی است که معروف ترین کتاب درباره اسباب نزول به نام او رقم خورده است در این باره می نویسد: «لا یمکن معرفه تفسیر الایه دون الوقوف علی قصتها و بیان سبب نزولها؛ یعنی شناخت تفسیر آیه ای جز با دانستن قصه و بیان سبب نزولش ممکن نیست.»[۴۴۵]
سیوطی در الاتقان به نقل از ابن دقیق العید می نویسد«بیان سبب النزول طریق قوی فی فهم معانی القرآن؛ یعنی بیان سبب نزول راه مهمی برای فهم دقیق معانی قرآن است.»[۴۴۶]
علامه طباطبایی;نیز تاثیر سبب نزول را در روشن شدن مورد و مصداق نزول موثر می داند و می نویسد: «این زمینهها را که موجب نزول سوره یا آیه مربوطه می باشد اسباب نزول می گویند و البته دانستن آنها تا اندازهاى انسان را از مورد نزول و مضمونى که آیه نسبت به خصوص مورد نزول خود به دست مىدهد روشن ساخته کمک می کند.»[۴۴۷]
دیگر دانشمندان و مفسّران نیز در کتب خود از تاثیر شناخت سبب نزول بر فهم صحیح مراد و مقصود الهی از آیات سخن گفته اند؛ برخی نیز در این زمینه به تالیف کتبی با عنوان «اسباب النزول» پرداخته اند[۴۴۸]. در نتیجه می توان گفت مفسّران و دانشمندان علوم قرآنی در اصل روشنگری سبب نزول در فهم آیات قرآن کریم متفق القول هستند.
۴-۲- روش ملا فتح الله در توجه به سبب نزول
حال که به تعریف سبب نزول پرداختیم و اهمیت توجه به آن را در فهم و تفسیر قرآن از زبان دانشمندان و مفسّران علوم قرآنی بیان کردیم، سراغ تفسیر گرانسنگ منهج الصادقین می رویم تا ببینیم صاحب این تفسیر چه میزان به بیان سبب نزول برای آیات، توجه داشته است.
با مطالعه متن منهج الصادقین مشخص می شود که این بخش یکی از بخش هایی است که ملا فتح الله نسبت به آن توجه زیادی مبذول داشته است. وی مطاالب زیادی را به این موضوع اختصاص داده و به مناسبت های مختلف درباره سبب نزول آیات بحث کرده است به طوری که در سراسر تفسیر او مباحث اسباب النزول جلب نظر می کند.
ملا فتح الله در این قسمت از منابع مختلفی استفاده کرده است که مانند سایر قسمت های این تفسیر گاهی به این منابع اشاره می کند و گاه نیز بدون ذکر منبع به بیان سبب نزول می پردازد.
مثلاً در تفسیر آیه (وَأَنفِقُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَلاَ تُلْقُواْ بِأَیْدِیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَهِ…)[۴۴۹]« و در راه خدا انفاق کنید، و خود را با دست خود به هلاکت میفکنید.»، بدون ذکر منبع به بیان سبب نزول آیه می پردازد و می نویسد: «در سبب نزول این آیه آوردهاند که چون حضرت رسالت۹عزم عمره قضاء کرد جمعى گفتند که ما توشه نداریم و کسانى که دسترس دارند بما چیزى نمی دهند حق تعالى این آیه فرستاد که باید توانگران بر درویشان انفاق کنند و خود را در هلاکت ابدى نیندازند به جهت بخل.»[۴۵۰]
از جمله منابعی که ملا فتح الله در بیان سبب نزول استفاده کرده است می توان به اقوال مفسّران طبقه اول از قبیل: ابن عباس، ابن مسعود و مفسّران طبقه دوم از جمله حسن بصری و شعبی، اشاره کرد. شاید بتوان گفت اقوال این مفسّران مهمترین منبع ملا فتح الله در بخش اسباب النزول است.
به عنوان مثال در تفسیر آیه (وَالَّذِینَ إِذَا فَعَلُواْ فَاحِشَهً أَوْ ظَلَمُواْ أَنْفُسَهُمْ ذَکَرُواْ اللّهَ فَاسْتَغْفَرُواْ لِذُنُوبِهِمْ وَمَن یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللّهُ وَلَمْ یُصِرُّواْ عَلَى مَا فَعَلُواْ وَهُمْ یَعْلَمُونَ)[۴۵۱] «و آنان که چون کار زشتى کنند، یا بر خود ستم روا دارند، خدا را به یاد مىآورند و براى گناهانشان آمرزش مىخواهند- و چه کسى جز خدا گناهان را مىآمرزد؟ و بر آنچه مرتکب شدهاند، با آنکه مىدانند [که گناه است]، پافشارى نمىکنند.»، به روایت ابن مسعود در بیان سبب نزول اشاره می کند و می نویسد: «از عبد اللَّه مسعود روایت است که سبب نزول این آیه آن بود که جماعتى از اصحاب سید کاینات۹به یکدیگر گفتند که همانا بنى اسرائیل نزد حق تعالى از ما گرامىتر بودند به جهت آنکه چون گناهى کردندى بر در سراى ایشان نوشته شدى که بر خود عقوبتى کنید چون گوش و بینى بریدن و غیر آن از انواع عقوبات تا این کفاره گناهان شما باشد ایشان به آن اقدام نمودندى و به جهت خوف این دیگر مرتکب معصیتى نشدندى حق سبحانه این آیه فرستاد که شما از ایشان گرامىترید نزد من زیرا که از شما به توبه و استغفار راضى شدهام و آن را کفاره گناهان شما گردانیدهام و آن عقوبت که بنى اسرائیل را به آن امر می کردم از شما برداشتهام.»[۴۵۲]
همچنین ملا فتح الله در این بخش از کتب تفسیری مفسّران متقدم از قبیل جرجانی، ابوالفتوح رازی و زمخشری بهره برده است.
وی غالباً از اقوال علمای اهل سنت در مواردی استفاده کرده که قصد داشته اثبات کند سبب نزول آیه ای رفتار یا عملی از امام علی۷است. علاوه بر آن ملا فتح الله از احادیث و روایات ائمه اطهار:نیز در بیان سبب نزول بهره برده است. به عنوان مثال در بیان سبب نزول آیات ۱۵۵- ۱۵۷ سوره مبارکه بقره به روایتی از امام صادق۷اشاره می کند و می نویسد: «از جعفر بن محمد الصادق۷مروی است که سبب نزول این آیه آن بود که چون حق تعالى آیه (وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ)[۴۵۳] «و چون ابراهیم را پروردگارش با کلماتى بیازمود، و وى آن همه را به انجام رسانید»، انزال فرمود رسول خدا۹فرمود نیکو دوستى بود ابراهیم۷ابتلا و امتحان او کردند به انواع مشقت و او صبر کرد و اصلا چیزى که دلالت بر جزع و بىصبرى کند از او صادر نشد و نعمت باو دادند بشکر گذارى آن اقدام نمود و به هیچ وجه اثر کفران از او مشاهده نگشت و به جهت این خلعت امامت در بر او کردند و اگر من بر عترت خود نمی ترسیدم براى ایشان از حق تعالى امامت می خواستم چه ایشان براى آخرت آفریده شدهاند و دنیا براى ایشان مخلوق گشته جبرئیل۷آمد و این آیه یعنى و لنبلونکم الخ آورد.»[۴۵۴]
مولف منهج الصادقین در بیان سبب نزول آیات اکثراً به ذکر حوادث و وقایع صدر اسلام می پردازد و گاهی اوقات آن ها را با شرح و بسط و به صورت خیلی گسترده مطرح می کند. حوادثی مانند غزوات و سرایای پیامبر۷و نفاق و دو رویی منافقان و بسیاری وقایع دیگر.
همچنین ملا فتح الله در بیان سبب نزول برخی آیات، احکام و مسائل فقهی را به طور گسترده مطرح می کند. مثلاً در آیه(وَإِذَا کُنتَ فِیهِمْ فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلاَهَ فَلْتَقُمْ طَآئِفَهٌ مِّنْهُم مَّعَکَ وَلْیَأْخُذُواْ أَسْلِحَتَهُمْ فَإِذَا سَجَدُواْ فَلْیَکُونُواْ مِن وَرَآئِکُمْ وَلْتَأْتِ طَآئِفَهٌ أُخْرَى لَمْ یُصَلُّواْ فَلْیُصَلُّواْ مَعَکَ وَلْیَأْخُذُواْ حِذْرَهُمْ وَأَسْلِحَتَهُمْ وَدَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِکُمْ وَأَمْتِعَتِکُمْ فَیَمِیلُونَ عَلَیْکُم مَّیْلَهً وَاحِدَهً وَلاَ جُنَاحَ عَلَیْکُمْ إِن کَانَ بِکُمْ أَذًى مِّن مَّطَرٍ أَوْ کُنتُم مَّرْضَى أَن تَضَعُواْ أَسْلِحَتَکُمْ وَخُذُواْ حِذْرَکُمْ إِنَّ اللّهَ أَعَدَّ لِلْکَافِرِینَ عَذَابًا مُّهِینًا)[۴۵۵] «و هر گاه در میان ایشان بودى و برایشان نماز برپا داشتى، پس باید گروهى از آنان با تو [به نماز] ایستند و باید جنگافزارهاى خود را برگیرند و چون به سجده رفتند [و نماز را تمام کردند]، باید پشت سرِ شما قرار گیرند، و گروه دیگرى که نماز نکردهاند باید بیایند و با تو نماز گزارند و البته جانب احتیاط را فرو نگذارند و جنگافزارهاى خود را برگیرند. [زیرا] کافران آرزو مىکنند که شما از جنگافزارها و ساز و برگِ خود غافل شوید تا ناگهان بر شما یورش بَرند. و اگر از باران در زحمتید، یا بیمارید، گناهى بر شما نیست که جنگ افزارهاى خود را بر زمین نهید، ولى مواظب خود باشید. بى گمان، خدا براى کافران عذاب خفّتآورى آماده کرده است.» در ضمن بیان سبب نزول به بیان حکم ففقهی درباره نماز خوف می نویسد: «در کنز العرفان بعد از بیان ترکیب و حل لغت بر طریقى که مذکور شد فرموده که در این مقام ایراد کیفیت صلاه خوف مى کنیم بر قول فقها و بعد از آن بیان فوائد آیه می نمائیم اما اول بدان که خوف اگر منتهى به حالتى که با آن استقرار و ایقاع افعال ممکن نباشد بلکه منجر به مسایفه و معانقه شود باید که مردمان نماز را فرادى گذارند به حسب امکان بر طریقى که در آیه سابقه گذشت و اگر منتهى باین نشود هیئت صلاه آن بر سه نوع خواهد بود…»[۴۵۶]
وی در ادامه به طور گسترده به بیان انواع نماز خوف می پردازد. لازم به ذکر است که منظور از مولف «در این مقام»، سبب نزول هایی است که برای آیه ذکر کرده است.
این ها نمونه هایی از موارد بسیار زیاد بیان سبب نزول در تفسیر منهج الصادقین بود ان شاء الله در انتهای فصل به نقد و بررسی روش ملا فتح الله در بیان اسباب نزول برای آیات خواهیم پرداخت.
۵- شأن نزول
شأن در لغت به معنای کار، امر بزرگ، قدر و مرتبه آمده است.[۴۵۷] شأن نزول بر خلاف سبب نزول از اصطلاحاتی است که بیشتر در کتب معاصر به چشم می خورد و همه مفسّران متقدم و اکثر مفسّران و دانشمندان معاصر بین سبب نزول و شأن نزول تفاوت قائل نشده و آن دو را به جای یکدیگر استعمال کرده اند[۴۵۸]. با این وجود برخی از دانشمندان معاصر از جمله آیت الله معرفت;بین سبب نزول و شأن نزول تفاوت قائل شده اند به نظر ایشان سبب نزول عاملی است که در وقت حضور آیه وجود داشته و شأن نزول اعم از آن است؛ از این جهت عاملی را که مربوط به گذشته است در بر میگیرد. ایشان سبب نزول را عبارت از مشکلی دانسته که آیه برای حل آن نازل شده است و شأن نزول را مشکلی می دانند که آیه در حل و توضیح آن یا عبرتگیری از آن نازل شده است، نظیر داستانهای انبیاء گذشته.[۴۵۹]
آیت الله معرفت;در ادامه عبارت «نزل فی کذا» را که در سخنان صحابه و تابعان وجود دارد اعم از شأن نزول و سبب نزول می دانند و معتقدند هدف صحابه از این عبارت بیان حکم شرعی است نه بیان سبب یا شأن نزول.[۴۶۰]
یکی دیگر از دانشمندان معاصر نیز در تعریف شأن نزول می نویسد: «شأن نزول واقعه هایی است که قسمتی (آیه یا آیات یا سوره ای) از قرآن درباره آن نازل شده باشد.[۴۶۱]»
ایشان در ادامه نسبت بین دو اصطلاح سبب نزول و شأن نزول را از نظر مفهوم تباین و از نظر مصداق عموم و خصوص من وجه می دانند و مانند آیت الله معرفت;مواردی از قبیل داستان ابرهه را چون در زمان نزول اتفاق نیفتاده است شأن نزول سوره فیل می دانند نه سبب نزول آن، همچنان که واحدی گفته است.[۴۶۲]
با توجه به آنچه گفته شد می توان نتیجه گرفت که بین شأن نزول و سبب نزول تفاوت وجود دارد هرگاه به مناسبتی درباره شخص یا گروهی یا حادثه اى، خواه در گذشته یا حال یا آینده، آیه یا آیاتى نازل شود همه این موارد را شأن نزول آن آیات میگویند، مثلا میگـویـنـد کـه فـلان آیـه درباره فداکاری حضرت علی۷در لیله المبیت و یا درباره عصمت انبیا یا حضرت ابراهیم۷یا نوح۷ یا آدم۷ نازل شده است که تمامیاینها را شأن نزول آیه میگویند اما سبب نزول، حادثه یا پیش آمدى است کـه در پی آن، آیـه یا آیاتى نازل شده باشد یا به تعبیر دیگر آن پیش آمد باعث و موجب نزول گردیده باشد.
پس شأن نزول را می توان شخص، جریان، گروه یا حادثه ای که آیه درباره آن ها نازل شده است، بدون آن که علت نزول آیه باشند، تعریف کرد. شأن نزول مى تواند امرى در گذشته دور و متقدم بر نزول قرآن یا هم زمان با نزول قرآن باشد. توجه به این عوامل، تاثیر بسزایی در روشن شدن مراد و مفهوم آیات و حل مشکلات تفسیرى و فهم صحیح آیات ناظر به آن ها دارد.
راجع به اهمیت توجه به شأن نزول نیز هر آنچه در مورد سبب نزول یادآور شدیم صادق است چرا که شأن نزول همانند سبب نزول یکی از قراین فهم کلام الهی به شمار می رود و برای دانستن معنا و تفسیر کامل هر آیه باید به شأن نزول آن رجوع کرد تا کاملا موضوع روشن شود.
پس شأن نزول نیز- همانند سبب نزول- میتواند قرینه اى برای فهم صحیح مفاد و مقصود آیات باشد تا دلالت آیه را تکمیل کند و بدون توجه به آن، دلالت آیه نـاقص میماند. به عنوان مثال در آیه(وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّ أَرِنِی کَیْفَ تُحْیِی الْمَوْتَى قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِن قَالَ بَلَى وَلَکِن لِّیَطْمَئِنَّ قَلْبِی قَالَ فَخُذْ أَرْبَعَهً مِّنَ الطَّیْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَیْکَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلَى کُلِّ جَبَلٍ مِّنْهُنَّ جُزْءًا ثُمَّ ادْعُهُنَّ یَأْتِینَکَ سَعْیًا وَاعْلَمْ أَنَّ اللّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ)[۴۶۳]
«و [یاد کن] آن گاه که ابراهیم۷گفت: «پروردگارا، به من نشان ده چگونه مردگان را زنده مىکنى؟» فرمود: «مگر ایمان نیاوردهاى؟» گفت: «چرا، ولى تا دلم آرامش یابد.» فرمود: «پس، چهار پرنده برگیر، و آنها را پیش خود، ریز ریز گردان سپس بر هر کوهى پارهاى از آنها را قرار ده آن گاه آنها را فرا خوان، شتابان به سوى تو مىآیند، و بدان که خداوند توانا و حکیم است.»»، مفسّر بدون توجه به شأن نزول و قضیه ای که آیه در مورد آن نازل شده است، نمی تواند فهم صحیحی از مفاد و مقصود آیه داشته باشد. به طوری که بدون مراجعه به شأن نزول مفاد (فَصُرْهُنَّ إِلَیْکَ) به خوبی فهمیده نمی شود، چنانچه برخی از مفسّران آن را به معنای «اماله» ذکر کرده اند و معتقدند که به معنای قطعه قطعه کردن و در هم آمیختن نیست چرا که اگر به این معنا می بود با (إِلَیْکَ) متعدی نمی شد[۴۶۴]. اما با مراجعه به شأن نزول مفهوم این قسمت از آیه کاملا آشکار شده و مشخص می شود که (فَصُرْهُنَّ) به معنای قطعه قطعه کردن و در هم آمیختن پرندگان است چنانچه اکثر مفسّران به همین معنا تصریح کرده اند و در روایتی از امام رضا۷و امام صادق۷نیز با بیان داستان حضرت ابراهیم۷، مفهوم و مفاد این آیه تبیین شده است.[۴۶۵]
با توجه به مطالب فوق روشن می شود که توجه به شأن نزول تاثیر بسزایی در فهم صحیح مفاد و مفهوم آیات دارد.
۵-۱- روش ملا فتح الله در توجه به شأن نزول
ملا فتح الله کاشانی در تفسیر منهج الصادقین مانند دیگر مفسّران متقدم بین شأن نزول و سبب نزول تفاوت قائل نشده است و این دو اصطلاح را به جای یکدیگر استفاده کرده است ولی با توجه به تعاریفی که از شأن نزول و سبب نزول بیان شد، مشخص می شود که بین این دو تفاوت وجود دارد اما مفسّر منهج الصادقین مانند دیگر مفسّران بین سبب نزول و شأن نزول تفاوت قائل نشده است. به عنوان مثال وی در تفسیر آیه شریفه(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَقْتُلُواْ الصَّیْدَ وَأَنتُمْ حُرُمٌ وَمَن قَتَلَهُ مِنکُم مُّتَعَمِّدًا فَجَزَاء مِّثْلُ مَا قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ یَحْکُمُ بِهِ ذَوَا عَدْلٍ مِّنکُمْ هَدْیًا بَالِغَ الْکَعْبَهِ أَوْ کَفَّارَهٌ طَعَامُ مَسَاکِینَ أَو عَدْلُ ذَلِکَ صِیَامًا لِّیَذُوقَ وَبَالَ أَمْرِهِ عَفَا اللّهُ عَمَّا سَلَف وَمَنْ عَادَ فَیَنتَقِمُ اللّهُ مِنْهُ وَاللّهُ عَزِیزٌ ذُو انْتِقَامٍ)[۴۶۶] «اى کسانى که ایمان آوردهاید، در حالى که مُحرِمید شکار را مکشید، و هر کس از شما عمداً آن را بکشد، باید نظیر آنچه کشته است از چهارپایان کفّارهاى بدهد، که [نظیر بودن] آن را دو تن عادل از میان شما تصدیق کنند، و به صورت قربانى به کعبه برسد. یا به کفّاره [آن] مستمندان را خوراک بدهد، یا معادلش روزه بگیرد، تا سزاى زشتکارى خود را بچشد. خداوند از آنچه در گذشته واقع شده عفو کرده است، و [لى] هر کس تکرار کند خدا از او انتقام مىگیرد، و خداوند، توانا و صاحب انتقام است.»، می نویسد: «سبب نزول آن در کسى است که عمدا صید کرده بود یعنى ابو البشر»[۴۶۷] در حالی که با توجه به تعریفی که از شأن نزول مطرح کردیم، مشخص می شود این سخن ملا فتح الله شأن نزول آیه خواهد بود نه سبب نزول آن و وی به شأن نزول آیه اشاره کرده ولی با لفظ «سبب نزول»، آن را مطرح کرده است.
مولف در برخی موارد نیز برای بیان شأن نزول آیه از عبارت«در شأن» استفاده می کند. این عبارت ممکن است گاهی معنایی فراگیرتر و گسترده تر از شأن نزول داشته و شامل موضوع آیه و بیان حکمی از احکام الهی شود و گاه نیز شأن نزول آیه را بیان کند.
دانلود فایل ها در رابطه با : قواعد تفسیر در منهج الصادقین- فایل ۹