غلظت در لغت به معنای شدت، قساوت و سخت گیری است.[۲۲۶]
۹-۴-۵-۲- جهاد
در دو آیه نیز خداوند بر پیامبر اکرم (ص) دستور داده که با منافقان جهان کند.
«ای پیامبر با کافران و منافقان جهاد کن…»[۲۲۷]
علامه طباطبایی ذیل آیه ۹ سوره تحریم می نویسد: «منظور از جهاد با کفار و منافقان بذل جهد و به کار بردن همه توان در اصلاح امر این دو طایقه و دفع شر آنهاست. درباره کافران بیان و رساندن حقایق به آنهاست، اگر ایمان آوردند که هیچ وگرنه جنگ؛ ولی درباره منافقان تألیف قلوب آنهاست تا به تدریج دل هایشان به سوی ایمان گرایش یابد.»[۲۲۸]
البته این حکم در مورد منافقان تا زمانی است که آنها دست به اسلحه نبرند و گرنه با آنها هم مثل کفار برخورد می شود.
در اینجا به دو موردی اشاره می کنم که رسول خدا (ص) برخورد شدیدی با منافقان داشت.
اولین آن این است که در آستانه جنگ تبوک، که مسلمانان برای حضور در سپاه اسلام آماده می شدند، به حضرت (ص) خبر رسید که عده ای از منافقین در خانه سویلم یهودی، جمع شده و مسلمانان را از حضور در جنگ باز می دارند. پیامبر اسلام (ص) به طلحه بن عبدالله و برخی دیگر از اصحاب خود دستور دادند تا سراغ آنها رفته، خانه شان را آتش زده و بر سرشان ویران کنند.[۲۲۹]
نمونه دیگر، اقدام رسول خدا (ص) در ویران کردن مسجد ضرار است، مسجدی که منافقین در کنار مسجد قبا بنا نمودند تا بدین وسیله، بین مسلمانان اختلاف افکنده و پایگاهی برای مقابله با اسلام در اختیار داشته باشند. خداوند پیامبر (ص) را از این انگیزه شوم باخبر کرد،[۲۳۰] ایشان در بازگشت از تبوک، به چند نفر از مسلمانان دستور دادند تا آن مسجد را خراب و آتش زده، و آن مکان را محل جمع آوری زباله قرار دهند.[۲۳۱]
جمع بندی فصل دوم
در این فصل به راهبردهای پیامبر اعظم (ص) در تشکیل حکومت اشاره شد و پس از تقسیم حیات سیاسی رسول اکرم (ص) به دو دوره مکه ومدینه، این نتیجه به دست آمد که : دوره مکه دوره انسان سازی و مکتب سازی و دوره مدینه، دوره تشکیل و تثبیت حکومت اسلامی بود.
پیامبر (ص) در این دو دوره دست به اقداماتی زد و با اجرای سیاست گام به گام، زمینه تشکیل حکومت خویش را که بر پایه دستورات خداوند متعال بود، مهیا کرد.
برخی از اقداماتی که ایشان برای این امر مهم انجام دادند عبارتند از:
۱ـ مبارزه با مظاهر شرک و جایگزین کردن اندیشه توحیدی برای مبارزه با طاغوتها.
۲ـ مقابله با سیاستهای خصمانه قریش و پرهیز از ایجاد درگیری فیزیکی در دوره مکه.
۳ـ حفظ مسلمانان، از خطرات قریش مثل دستور به هجرت مسلمانان به حبشه
۴ـ سعی در بر هم زدن اتحاد قریش با هم پیمانانش، که سفر به طائف ، در همین راستا بود.
۵ـ انعقاد پیمانهایی با مردم مدینه در قالب بیعت عقبهی اول و دوم، برای اجرای دستورات اسلام و یاری پیامبر (ص)
۶ـ هجرت به مدینه و تشکیل دولت اسلامی
۷ـ قرار دادن مسجد به عنوان پایگاه حکومت
۸ـ ایجاد نظام برادری
۹ـ تدوین قانون اساسی
۱۰ـ مبارزه با دشمنان و برقراری امنیت
۱۱ـ تشکیل نظام اداری
۱۲ـ برقراری دیپلماسی فعال در قالب دعوت سران کشورهای همسایه به اسلام.
مهمترین راهبرد پیامبر(ص)، تربیت انسان با محوریت توحید بود که جایگزین شرک و بت پرستی و باعث ایجاد همبستگی و اتحاد به جای تفرقه و اختلاف بین امت شد. و با این راهبرد بود که ایشان توانست حکومت مرکزی به جای ریاست قبایل مختلف، تشکیل بدهد. و به اجرای احکام اسلام بپردازدو مردم نیز جانانه از وی و اسلام دفاع کنند.
فصل سوم:
ساختار نظام سیاسی در سیره نبوی(ص)
مقدمه فصل سوم
در این فصل، به ساختار نظام سیاسی در سیره نبوی (ص) میپردازیم. برای شناخت هر دولتی لازم است که از ساختار آن دولت، اطلاع دقیقی داشته باشیم، زیرا شناخت ساختار دولتها ما را با مبانی فکری و نهادهای آن دولت آشنا میسازد. منشاء مشروعیت آن دولت را بیان کرده و به نقش مردم در آن دولت میپردازد و در واقع به مکتب فکری و اندیشههای سیاسی که این دولت بر اساس آن شکل گرفته، اشاره میکند.
هدف از این نوشتار به طور کلی، بررسی سیره سیاسی و راهبردهای پیامبر اعظم (ص) در تشکیل حکومت است که موضوع اصلی این پایان نامه میباشد. در این راستا و برای فهم سیره سیاسی نبی مکرم اسلام (ص)، لازم است به بررسی دولت ایشان که پس از هجرت به مدینه النبی به تاسیس آن اقدام کردند، پرداخته شود. اولین اقدام جواب به سوال اصلی این فصل میباشد که نظام سیاسی نبوی (ص) دارای چه ساختاری بوده است؟ و در بررسی ساختاری دولت نبوی (ص)، ابتدا به این سوال میپردازیم که آیا تشکیل حکومت برای پیامبر (ص) ضرورت داشت؟ سپس به سوال دیگری پرداخته میشود که دامنه مرزهای قدرت در سیره سیاسی پیامبر (ص) تا کجا بوده است؟ آیا فقط به منافع ملی دولت خویش توجه داشتند یا به خاطر رسالت جهانی که داشتند در فکر گسترش قدرت سیاسی خود به سایر مناطق و دولت ها بودند؟
پس از آن به نوع نهادها و سازمانه
ایی که توسط پیامبر (ص) تاسیس شدند، اشاره و در پایان نیز به قدرت در دولت نبوی (ص) پرداخته می شود که در این بخش ، وضعیت رفتاری سه گروه، فعالان سیاسی، حامیان منفعل و بی طرفها، بررسی میشود.
۱-۳- ضرورت تأسیس دولت اسلامی در سیره نبوی(ص)
۱-۱-۳- تعریف دولت و حکومت
قبل از اینکه به دلایل ضرورت تأسیس دولت اسلامی در سیره نبوی(ص) بپردازیم، لازم است از باب مقدمه بحث به تعریف حکومت و دولت اشارهای داشته باشیم.
در علم سیاست، دولت و حکومت دارای معنی و تعریف خاصی است که در کتب علم سیاست به آن تعاریف اشاره شده است.
«واژه دولت در دائره المعارف بینالمللی و نیز دائره المعارف آمریکانا اینگونه تعریف شده است:
دولت عبارت است از گروهی از مردم که در سرزمینی معین و تحت قیمومیت یک حکومت که بر ابعاد داخلی و خارجی حاکمیت دارد زندگی میکنند. [۲۳۲]
فرهنگ اصطلاحات علمی – اجتماعی دولت را با دیدی وسیعتر مینگرد:
دولت مجموعه هستی مردم است در سرزمین مشخص و تحت اداره حکومت سیاسی معین.[۲۳۳]
و در کتاب آشنایی با علم سیاست آمده است که:
دولت از نقطه نظر علم سیاست و حقوق عمومی عبارت است از اجتماعی از مردم (با جمعیت تقریباً زیاد) که به طور مداوم در سرزمین معلومی سکونت اختیار کرده و مستقل (و یا تقریباً مستقل) بوده و دارای یک حکومت متشکل میباشند که اکثریت جمعیت مذکور عادتاً از دستورات آن اطاعت نمایند.[۲۳۴]
در فرهنگ علوم سیاسی «دولت» چنین تعریف شده است:
۱- سازمان سیاسی جامعه که متشکل از حکومت، مردم و سرزمین با مرزهای معین است، اگر یکی از این سه عنصر در میان نباشد، دولت به وجود نمیآید؛
۲- قدرتی که از جامعه برخاسته است و خود را مافوق جامعه قرار داده و دارای مفاهیم حقوقی، سیاسی و اقتصادی است و عوامل تشکیل دهنده آن عبارتند از: جامعه، قلمرو دولتی و تشکیلات حکومتی[۲۳۵] در فرهنگ علوم سیاسی درباره تعریف دولت چنین آورده شده است:
«این اصطلاح که معادل انگلیسی آن State و لاتین آن Status است مأخوذ از واژه State به معنای «ایستاده» بوده که اندیشه استحکام نیز از آن مستفاد میشود، «دولت» به معنای وسیع کلمه عبارت از جامعهای است که در آن قدرت سیاسی طبق «قوانین اساسی» تعیین و تشریح شده است، به معنای محدودتر دولت عبارت از قدرتی است که سرنوشت جامعه فوقالذکر را در دست دارد، در مفهوم عمومی، دولت به معنای مجموعه سازمانهای اجرایی است که قدرت اداره جامعه را به آن دادهاند، دولت به معنای اول بهطور کلی دارای سه رکن است که عبارتند از: قلمرو، جمعیت و حاکمیت.
۱- قلمرو و جمعیت: قلمرو یک دولت عبارت است از ناحیهای از زمین، دریا و هوا که در حدود آن دولت اعمال حاکمیت میکند؛ داشتن قلمرو شرط اصلی تشکیل دولت است. جمعیت عبارت است از کلیه افرادی که در یک کشور ساکن هستند. شایان ذکر است که اتباع بیگانه مقیم یک کشور جزء جمعیت آن محسوب میشوند و تابع نظام حقوقی خاصی هستند، جمعیت یک کشور ممکن است از عناصری تشکیل شود که از لحاظ نژاد، زبان، و دین و مذهب و تمدن با هم متفاوت باشند.
۲- حاکمیت: قدرت مستقل یک دولت را برای اداره یک کشور اصطلاحاً اعمال حاکمیت قدرت حاکمه مینامند که باید دارای شرایط زیر باشد:
الف: دارای نیروی مادی اعمال حاکمیت باشد؛ نظیر: نیروهای مسلح، سازمانهای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی؛
ب: قدرت حاکمه باید دائمی و منظم باشد؛
ج: از لحاظ اداره امور داخلی و خارجی مستقل باشد.[۲۳۶]
تاکنون، دولت را تعریف کردیم و به این نتیجه رسیدیم که: دولت واحدی است که از چهار عنصر جمعیت و سرزمین، حکومت و حاکمیت ترکیب شده است. اما آیا حکومت با دولت مترادف است یا خیر؟ در جواب این سؤال باید بگوئیم که: اگر دولت را صرفاً چنین تعریف کنیم که از چهار عنصر فوق، تشکیل شده است، در اینجا مرادف حکومت و حاکمیت نیست، ولی اگر دولت را یک قدرت سیاسی سازمان یافتهای بدانیم که دارای جنبه آمریت و نهی کنندهگی است، مرادف با حکومت میشود.
بر طبق این تعریف، دولت به معنای قوه مجریه کشور و هیأت دولت، نیست که فقط وظیفهاش اجرای قانون باشد، بلکه به مفهوم هیأت حاکمه است که مجموعهی سازمانها و نهادهای قدرت را شامل میشود. «این معنا از حکومت دارای سه بعد و جنبه متمایز و در عین حال مرتبط با یکدیگر است.
الف) حکومت و دولت، صاحب اقتدار است و امر و نهی میکند و فرمان میراند. این آمریّت و اقتدار (Authority) ویژگی تفکیک ناپذیر همه صور و اشکال حکومت و دولت است.
ب) حکومت، دارای سازمان و ساختار (Structure) است.
دولت، چه در شکل استبدادی و چه در قالب دموکراتیک آن، سازمان یافته است و از ارگانها و نهادهایی برای اعمال حاکمیت خویش مدد میگیرد.
ج) حکومت اعمال قدرت میکند یعنی وظایفی را برعهده میگیرد و در سطح جامعه و در برابر دیگر حکومتها دارای کارکرد (Function) است.
دانلود مطالب پایان نامه ها با موضوع تبیین سیره سیاسی و راهبردهای پیامبر اعظم(ص) در ...