استفاده از مذهب به افراد کمک می کند تا با اثرات منفی رویدادهای استرس زا مقابله کنند و دریافتن هدف و معنا در این رویدادها، حتی زمانی که بنظر بی معنا هستند، به آنها یاری می رساند (فولکمن[۴۰] و موسکوویتز[۴۱]،۲۰۰۰).
نتایج پژوهشی که توسط یانگ و همکاران بر روی ۳۰۳ نفر از فارغ التحصیلان رشته های روان شناسی صورت گرفت نشان داد که معنویت به عنوان یک سازه ،نقش مهمی بر سازگاری روان شناختی دارد و می توان از آن در کار بالینی با مراجعین کمک گرفت .
نتایج مطالعه ناوارا و جیمز[۴۲]نشان داد افرادی که در مقیاس جهت گیری مذهبی بیرونی نمرات بالاتری را کسب کرده بودند استرس بیشتری داشتندولی افراد که نمرات بالایی در جهت گیری مذهبی درونی داشتند ،استرس کمتری را نشان می دادند.
فرگوسن[۴۳](۲۰۰۱)در مطالعات و پژوهش های خود به این نتیجه رسید که تجربه و آموزه های مذهبی اغلب باعث جابجایی و تغییر در اعتقادات و باورهای مذهبی در فرد می شود.این جابجایی به منظور دورشدن از مادیگری و به سمت یاوری و نوع دوستی متمایل می شود.
کاظمی و فرجی ،در بررسی پژوهش ها و مطالعات مرتبط با موضوع دین ،حدود۱۳۵ پژوهش(مقاله ،کتاب و پایان نامه کارشناسی ارشد و دکتری)را ارزیابی و از مجموع آنها تعداد ۷۳ مورد پژوهش تجربی مرتبط با موضوع دین و دینداری را گزارش کرده اند.
براساس مطالعات انجام شده دیگر بین مذهبی بودن و معنادار بودن زندگی و سلامت روانی ارتباط نزدیکی وجود دارد. در یک بررسی که ۸۳۶ بزرگسال شرکت داشتند معلوم شد که بین سه شاخص مذهبی بودن (فعالیتهای مذهبی غیرسازمان یافته و فعالیتهای مذهبی سازمان یافته) و روحیه داشتن و دلگرمی به زندگی همبستگی مثبتی وجود دارد (جیمز،۲۰۱۱). به علاوه اسپیکا[۴۴]و همکاران (۲۰۱۰)۳۶ مطالعه تجربی در مورد مرگ و درگیری مذهبی را مرور کردند و نتیجه گرفتند که ایمان قوی تر یا معتقد بودن به زندگی بعد از مرگ با ترس کمتر از مرگ همبستگی دارد. همچنین افرادی که نمره بالاتری در شاخص مذهب درونی داشتند ترس کمتری را از مرگ گزارش کردند.
مطالعات دیگر تأثیر مداخلات مذهبی را در کاهش اضطراب و تحمل فشارهای روانی پس از بهبودی نشان داده اند (بلیزی و همکاران،۲۰۰۷). به عنوان مثال نتایج دو بررسی نشان داد کسانی که به اعتقادات مذهبی پایبند بودند اضطراب و ناراحتی کمتری را نسبت به کسانی که به اعتقادات مذهبی پای بند نبودند گزارش کرده اند (تیلور،۲۰۰۹).
گارنتر[۴۵]و همکاران (۲۰۱۱) در زمینه سلامت روانی و اعتقادات مذهبی شش مقاله را مورد بررسی قرار دادند و دریافتند که در تمام این مطالعات بین اعتقادات مذهبی و سلامت روانی رابطه مثبتی وجود دارد. هانت[۴۶](۲۰۱۰) سازگاری زناشویی ۶۴ زوج را مورد بررسی قرار داد و نشان داد که مذهب به طور مثبت با سازگاری زناشویی خوشحالی و رضایت زناشویی بالاتر ارتباط دارد و همچنین نتیجه گرفت که مذهب یک عامل مهم در جلوگیری از طلاق است.
زاکرمن[۴۷] و همکاران (۲۰۱۲) در پژوهشی گزارش کردند در افراد سالمندی که نمره کمتری در شاخص مذهبی بودن به دست آوردند میزان مرگ و میر ۴۲درصد بود در حالی که این میزان برای افراد سالمندی که نمره شاخص مذهبی بالایی داشتند ۱۹درصد بود.
برگین[۴۸] در بررسی پیشینه این موضوع ،دریافت که ۴۷ درصد بررسی های مطالعه وی رابطه مثبت را میان دین و بهداشت روانی نشان می دهد .۲۳درصد دیگر بیانگر رابطه منفی است. ۳۰درصد هم اصلا رابطه ای میان این دو نشان نمی دهد.علت برخی از این ناهمخوانی ها ،ممکن است نوع معیارهایی باشد که به کار می رود.
برگین وهمکاران با فراتحلیل ۲۴مقاله پژوهشی به بررسی رابطه بین مذهب با سلامت روانی پرداختند و نشان دادند که بین مذهب و سلامت روانی رابطه مثبت وجود دارد.بدین معنا که افراد دارای جهت گیری مذهبی درونی یعنی افرادی که معتقدند مذهب در ذات آنها ریشه دارد ،در مقایه با افرادی که جهت گیری مذهبی بیرونی دارند ،یعنی مذهب را وسیله ای برای دستیابی به چیزهای دیگر می دانند،سلامت روانی مثبت تری دارند.
در مطالعه دیگری مکین توش[۴۹] (۲۰۱۰) نقش مذهب را در سازگاری افراد با یک رویداد معنی دار زندگی بررسی کرد. او با ۱۲۴ پدر و مادری که کودک خود را به علت سندرم مرگ ناگهانی از دست داده بودند مصاحبه کرد و دریافت که مذهبی بودن با یافتن معنی در مرگ ارتباط مثبتی دارد. به علاوه مذهبی بودن با افزایش صلاحیت روانی و کاهش ناراحتی در بین والدین در طی ۱۸ ماه بعد از مرگ کودکانشان ارتباط داشت.
سلامت معنوی دارای دو بعد می باشد. بعد عمودی که شامل ارتباط با خدا یا یک قدرت بی نهایت و ماوراء است و بعد افقی هم منعکس کننده اتصال ما به دیگران و طبیعت و هم اتصال درونی ما است، که عبارت است از توانایی ما برای یکپارچه کردن ابعاد مختلف وجودمان و توانایی ما برای انتخاب های مختلف شامل ارتباط با دیگران و محیط می باشد (لاین[۵۰]،۱۹۸۷).
کوئینگ[۵۱] نیز در تحقیقی نشان داده است که سلامت روانی و جسمی انسان ،با زندگی معنوی او را رابطه مثبت دارد .افرادی که اعتقادات مذهبی قوی تری دارند ،سازگاری بهتری با موقعیت های استرس دارند.هنگام بیماری سریع تر از افراد غیرمذهبی بهبود پیدا می کنند .میزان پایین تری از هیجانات منفی و افسردگی را تجربه می کنند ،از عملکرد تحصیلی و حمایت اجتماعی بالاتری برخوردارند و اضطراب کمتری دارند.مذهب بسیاری از نیازهای اساسی انسان را برآورد می کند و خلاءهای اخلاقی ،عاطفی و معنوی او را پر می کند ،امید و قدرت را در فرد تحیکم نموده و خصوصیات خلاقی ،معنوی را در فرد و اجتماعات استحکام داده ،پایگاه بسیار محکمی برای انسان در برابر مشکلات ومصائب و محرومیت های زندگی ایجاد می کند.
کوئینگ (۲۰۰۷)در تحقیقی نشان داده است که سلامت روانی و جسمی انسان با زندگی معنوی او رابطه ای مثبت دارد .افرادی که اعتقادات مذهبی قوی تری دارند ،سازگاری بهتری با موفقیت های استرس دارند.هنگام بیماری سریع تر از افراد غیرمذهبی بهبود پیدا می کنند ،میزان پایین تری از هیجانات منفی و افسردگی را تجربه می کنند،اضطراب کمتری دارند و از حمایت اجتماعی بالاتری برخوردارند.
هاکنی و ساندرز[۵۲](۲۰۰۳) در بررسی رابطه مذهب با سلامت روان دریافتند که افراد مذهبی نمره های بالاتری در آزمون های سلامت روانی و جسمانی و نمره های پایین تری در آزمون های مربوط به اختلالات روانی کسب می کنند.
دسروسیرس و میلر[۵۳](۲۰۰۷) در پژوهشی روی نمونه۶۱۵نفری از دختران جوان نشان دادند که کسانی که از اعتقادات مذهبی قوی تری برخوردارند نسبت به مقابله با فشارزاهای روانی ،شخصی ،تحصیلی و… از نیروی بیشتری برخوردارند و کمتر در اثر رویارویی با این عوامل فشارزا دچار افسردگی و دیگر بیماری ها می شوند و در واقع از سلامت روان بیشتری برخوردارند.
تیکس و فریزر[۵۴]در تحقیقات جدید خود نشان می دهند که اعتقادات و باورهای مذهبی رابطه منفی و معناداری با اضطراب و افسردگی آزمودنی ها دارد.
بارون[۵۵] (۲۰۰۶)در پژوهشی در رابطه دینداری با سلامت ،شادکامی و اضطراب را نمونه ای شامل ۹۴۱نفر از دانش آموزان (۴۰۸پسر و۵۳۳ دختر) دبیرستانی نواحی مختلف شهر کویت بررسی کرد.براساس نتایج به دست آمده میان دینداری و اضطراب رابطه منفی و بین دینداری و سلامت روانی –جسمانی و شادکامی رابطه مثبت
تحقیقات مک فارلند و راس[۵۶] (۱۹۸۲)نشان می دهد که بین شکست تحصیلی و فشارزاهای تحصیلی دیگر با عملکرد تحصیلی و سلامت روان دانشجویان رابطه چندگانه وجود دارد.از جمله یافته های این تحقیق این بود که بین سلامت روان و عملکرد تحصیلی دانشجویان رابطه معنا دار وجود داشت.همچنین مشخص شد کسانی که فشارزاهای تحصیلی از جمله شکست تحصیلی را بیشتر تجربه می کنند از سلامت روان و عملکرد تحصیلی پایین تری برخوردارند.
بالتر[۵۷](۲۰۰۲)در بررسی نقش مذهب بر سلامت روان نشان داد که نگرش مذهبی با خود پنداشت رابطه مثبت دارد .همچنین یافته های تحقیق او نشان داد دانش آموزانی که اعتقادات مذهبی قویتری داشتند از دیگران خودباورتر ،سازش یافته تر بوده و عملکرد تحصیلی بالاتری داشتند.
مک کوبریک و دیویس[۵۸](۲۰۰۶)در تحقیق خود بر روی ۸۵نفر از بیماران مبتلا به سرطان پیشرفته به بررسی رابطه مذهب با افسردگی و فشارزاهای روزانه از جمله فشارزاهای مربوط به محیط های آموزشی پرداختند
؛ نتایج تحقیق آنها حاکی از آن بود که نگرش مذهبی موجب ایجاد نگرش مثبت به زندگی در این افراد و کمرنگ جلوه دادن عوامل فشارزا و از سوی دیگر باعث کاهش افسردگی درآنها می شود.
تحقیقات نشان داده است که احساس راحتی و قدرت حاصل از اعتقادات دینی می تواند در سلامت و احساس خوب بودن سهیم باشد(مکین توش،۲۰۱۰).
اعمال مذهبی ممکن است موجب معالجه یک بیمار نشود ،اما می تواند به فرد کمک کند تا احساس خوبی داشته باشد،از برخی مشکلات سلامتی جلوگیری کند و با بیماری و مرگ به راحتی کنار آید امید ساز و کار سازگاری مهم در بیماریهای مزمن از جمله سرطان است و به عنوان یک عامل پیچیده چند بعدی و بالقوه قدرتمند در بهبودی و سازگاری مؤثر تعریف می شود.
ازنظربرگ[۵۹]وبنزین[۶۰](۲۰۰۵)امید از نظر فیزیولوژیکی و عاطفی به بیماران کمک می کند تا بتوانند بحران بیماری را تحمل کنند .در منابع دیگر امید به عنوان یک عامل در پیش بینی سیر بیماری وخیم ذکر می شود؛ برعکس ناامیدی به عنوان تحمل وضعیت فایق نیامدنی تعریف می شود که در آن دستیابی به هیچ هدفی مورد انتظار نیست و با افسردگی ،آرزوی مرگ و خودکشی ارتباط دارد.از تعریف ها چنان بر می آید که امید در بردارنده تصورات و توجه افراد به آینده است و با این تصور که احتمال دارد نتایج مثبت حاصل گردد ،باعث تلاش بیمار می شود .هر نوع مفهوم سازی از امید ،ویژگیهای چند بعدی ،پویایی ،آینده نگری و فرایندنگری آن را منعکس می کند.
یافته های پژوهش های مختلف نشان می دهند که امیدواری با بهزیستی روان شناختی رابطه مثبت دارد. تبیین رابطه امیدواری با بهزیستی روان شناختی، کار چندان دشواری نیست. امیدواری و تاب آوری، قادرند تغییرات بهزیستی روان شناختی را به طور ترکیبی پیش بینی کنند. با ارتقای تاب آوری، فرد می تواند در برابر عوامل استرس زا و همچنین عواملی که سبب به وجود آمدن بسیاری از مشکلات روان شناختی می شود، از خود مقاومت نشان داده و بر آن غلبه کند (رودیگرز[۶۱]،۲۰۰۶؛ جورج[۶۲]،۲۰۱۰).
در تحقیقات الیسون (۱۹۹۱م) مشاهده میشود، افرادی که گرایش مذهبی بالاتر دارند، خشنودی بیشتری از زندگی داشته و شادمانی و نشاط آنها بیشتر است و در مبارزه با رویدادهای فشارزای زندگی، پیامدهای روانی – اجتماعی منفی کمتری را نشان میدهند.
مکابری و داویز[۶۳]در تحقیق خود بر روی ۸۵نفر از بیماران مبتلا به سرطان پیشرفته به بررسی رابطه مذهب با افسردگی و فشارزاهای روزانه پرداختند ،نتایج تحقیق آنها حاکی از آن بود که نگرش مذهبی موجب ایجاد نگرش مثبت به زندگی در این افراد و کمرنگ جلوه دادن فشارزا و از سوی دیگر باعث کاهش افسردگی در آنها می شود.
نتایج پژوهش استوارد و جو (۱۹۹۸م) نشان میدهد که جهتگیری مذهبی با افزایش سلامت روانی و کاهش اختلالات روانی رابطه داشته و بهصورت مثبت قادر است تا سبک مقابله مذهبی مثبت را پیشبینی کند و روحیه مذهبی بهطور چشمگیری با سلامت روان و سازگاری ارتباط دارد وافرادی که خود را بیش از همه مذهبی میدانند از دیگران سازگارترند.
فوتولاکیس، سیامولی، ماگیرا، کارپینیس (۲۰۰۸م) بیان میکنند که باور به اینکه خدایی هست که موقعیتها را کنترل میکند و ناظر بر بندگان است، تا حد بسیاری اضطراب مرتبط با موقعیتها را کاهش میدهد، بهطوری که این افراد معتقدند میتوان با اتکا به خداوند، موقعیتهای غیر قابل کنترل را تحت کنترل در آورد. یافتههای این تحقیق با نتایج کروک (۲۰۰۸م) نیز همخوانی دارد که نشان میدهد افرادی که از نظر مذهبی در سطح بالاتری قرار دارند سعی میکنند مسائل خود را به شیوه حل مسئله و با حمایت اجتماعی مرتفع کنند .
۲-۲-۲-مطالعات انجام شده در ایران
این واقعیت وجود دارد که ایرانیها عموماً دارای زمینه فکری و عقاید مذهبی ویا معنوی هستند. با اینحال، بعضیها عقاید متفاوتی درباره زندگی پس از مرگ، باور به معجزات در درمان بیماریهای لاعلاج، و اینگونه باورها دارند چنین تفاوتهایی به دلیل جنسیت، میزان تحصیلات و پیشینه ی قومی یا خانوادگی است.
تحقیقات مربوط به مذهب در ایران نیز بیشتر در زمینه های، رابطه با جهت گیری دینی درونی – بیرونی (رمضانی،۱۳۷۵)، اعتقادات دینی (عمران نسب،۱۳۷۷)، و میزان عبادت (بهرامی مشعوف،۱۳۷۳)، و تأثیر آنها در سلامت روان بوده است و در هیچ کدام از تحقیقات به مقابله مذهبی به صورت خاص و بخصوص بررسی الگوهای منفی آن پرداخته نشده است؛ در صورتی که در فرهنگ ایرانی با توجه به تأکید نیرومندی که بر روی تجارب مذهبی دارد، بافت فرهنگی مناسبی برای بررسی تأثیر مذهب بر روی پیامدهای فشار روانی می باشد.
در ادبیات پژوهشی فارسیزبان پژوهشهایی در زمینه خودکارآمدی اجتماعی به چشم میخورد؛ مثلاً، خیر و همکاران (۱۳۸۷) نشان دادند که رابطه میان اضطراب اجتماعی با خودکارآمدی اجتماعی معنادار است. همچنین رحیمزاده و همکاران (۱۳۸۸) دریافتند در تمام گروههای نوجوان بین خودکارآمدی اجتماعی با احساس تنهایی رابطه منفی و معناداری وجود دارد. سید محمودی و همکاران (۱۳۹۰) در یک پژوهش تحت عنوان عوامل مؤثربر تاب آوری در افراد مواجه شده با ضربه روانی، نشان دادند که هر سه متغییر عاطفه مثبت، عاطفه منفی وخوش بینی با تاب آوری همبستگی دارند و می توانند تغییرات آن را تبیین کنند.
خسروشاهی و همکاران(۱۳۹۰) در مقاله ای تحت عنوان رابطه امیدواری و تاب آوری با بهزیستی روان شناختی در دانشجویان، به این نتایج دست یافتند که بهزیستی روانی، شامل دریافتهای فرد از میزان هماهنگی بین هدفهای معین وترسیم شده با پیامدهای عملکردی است که در فرایند ارزیابی های مستمر به دست می دهد و به رضایت درونی و نسبتاً پایدار در توالی زندگی منتهی می شود.
یرفی(۱۳۸۲)در پژوهش خود به این نتیجه رسید ه؛بین اعتقادات مذهبی وتنش در آزمودنی های زن و مرد شاغل در دبیرستان های تهران رابطه معکوس و معناداری وجود دارد.بنابراین هرچه نمره اعتقادات مذهبی افراد بالاتر باشد میزان تنش آنها پایین تر است.
نجاراصل(۱۳۸۴)در پژوهش خود به بررسی نگرش مذهبی با مفهوم از خویشتن و سلامت عمومی در بین دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد بهبهان پرداخت.او به این نتیجه رسید که دانشجویانی که نگرش مذهبی بهتری دارند ،سلامت عمومی بالاتری دارند.به این معنا که نگرش مذهبی با اختلال در سلامت عمومی رابطه منفی دارد.همچنین در مفهوم از خویشتن ،نگرش مثبت تری به خود و توانایی خود دارند.
نصری(۱۳۸۱) نیز در تحقیقی با عنوان بررسی رابطه چندگانه فشارزاهای دانشجویی ،نگرش مذهبی و سلامت روان دانشجویان مراکز تربیت معلم تهران به این نتیجه رسید که بین نگرش مذهبی و سلامت روان رابطه معنادار وجود دارد.نمره بالاتر در نگرش مذهبی موجب افزایش سلامت روان گردیده است.
عاصمی(۱۳۸۵)تاثیر مذهب بر سلامت و بهداشت روان را بررسی کرد .نتایج تحقیق او نشان داد بین التزام عملی به اعتقادات مذهبی و بهداشت روانی افراد در هر دو جنس رابطه مثبت و معناداری وجود دارد.
ایمان مذهبی در انسان نیروی مقاومت می آفریند،و تلخی ها را به شیرینی مبدل می سازد.انسان با ایمان می داند هرچیزی در جهان هستی حساب معینی دارد و اگر عکس العمل او در برابر تلخی ها به نحو مطلوب باشد،خداوند نیز جبران خواهد کرد(طهماسبی پور و کمانگیری ،۱۳۷۵)
تفکر دینداری تفکری است که مبتنی بر یک مذهب باشد.فرد مذهبی مطابق دستورات پیامبران و شرایع مذهبی به واجبات دینی عمل نموده و از محرمات آن پرهیز می نماید.دربعد تعاملی ،فرد مذهبی خدا را پناه خود می داند و با او انس می گیرد،شادی هایش را موهبت او می داند و در مشکلات و سختی ها از او مدد می جوید و همچنین او را محرم اسرار دانسته و در خلوت با او هم سخن می شود(آرین و همکاران،۱۳۸۷).
بازگیر(۱۳۸۲)درپژوهش خود با عنوان رابطه بین جهت گیری مذهبی و سلامت روان با طول مدت بهبود بیماران بستری شده در بیمارستان سوانح سوختگی آیت اله طالقانی اهواز آورده است ،مذهب به افراد توان مقابله با درد و کنترل آن و مقابله با مشکلات جسمی و روحی را می دهد و هرچه جهت گیری مذهبی افزایش یابد،مدت بهبود کاهش می یابد.
نتایج تحقیقات بیانی و همکاران(۱۳۸۷)بیانگر این بود که بین جهت گیری مذهبی دانشجویان با اضطراب و افسردگی رابطه معکوسی هست.آزموده و همکاران (۱۳۸۶)نیز عنوان کردند که بین جهت گیری مذهبی و متغیرهای شادکامی و سرسختی روانشناختی رابطه معنادار وجود دارد و افراد با جهت گیری درونی نسبت به افراد با جهت گیری بیرونی از تعهد ،مهار و مبارزه جویی بیشتری برخوردارند.دیگر نتایج آنها دلالت می کرد که بین زنان و مردان از نظر سرسختی روانشناختی تفاوت معنی داری هست و دختران از سطح سرسختی روانشناختی قوی تری برخوردارند.
رضاپورمیرصالح و همکاران (۱۳۸۹) نیز در پژوهشی با عنوان «رابطه گرایش های مذهبی و ابعاد شخصیت با رضایت دانشجویان کارورز توانبخشی از تجارب بالینی»نشان دادند که بین رضایت از تجارب بالینی با مذهب گرایی، ارزنده سازی مذهبی و سه بعد شخصیت برون گرایی، توافق و وجدانی بودن همبستگی مثبت معنادار و با سازمان نایافتگی مذهبی و روان رنجور خویی همبستگی منفی معنادار دارد و گرایش های مذهبی و ابعاد شخصیت قادر به پیش بینی رضایت از تجربیات بالینی در دانشجویان فیزیوتراپی، کاردرمانی و گفتاردرمانی هستند.
نصیرزاده (۱۳۸۸) در پژوهشی تحت عنوان « بررسی رابطه باورهای مذهبی با راهبردهای مقابله با تنیدگی در دانشجویان» نشان داد که بین سبک مقابله مسأله مدار با ادراک مفهومنیک خواهی خداوند، لایتناهی بودن او و نیز ادراک ارزشمند بودن خداوند رابطه مثبت و با تصورخداوندی نامربوط، تنبیه گر و دور و غیرقابل دسترس رابطه منفی وجود دارد. ادراک خداوند به عنواننیک خواه به تنهایی توانایی۱۲ درصد پیشبینی راهبردهای مقابله مسألهمدار را دارد. همچنین وی چنین نتیجه گرفت که با توجه به نقش قابل توجه دین در سلامت، اهمیت دادن به آن در حیطه های آموزش ودرمان می تواند کمک کند.
مظفری (۱۳۸۷) در پژوهشی با عنوان «رابطه ویژگیهایشخصیتی و تفکر انتقادی با باور دینی در دانشجویان» نشان داد که،۱) هم متغیر ویژگی های شخصیتی و هم تفکر انتقادی قادر به پیش بینی وتبیین واریانس متغیر باورهای دینی هستند، ۲) بر اساس یافتهها، دو جنس در ویژگی هایشخصیتی (برونگرایی، همسازی و مسئولیت پذیری) و باور های دینی (رایج نگری و انتقادظاهری) تفاوت معنادار نشان دادند ولی در تفکر انتقادی تفاوت معناداری مشاهده نشد، ۳) ویژگی های شخصیتی قادر به پیش بینی و تبیین واریانس متغیر تمایلات تفکر انتقادیهستند.
محمدی و مهرابی زاده (۱۳۸۵) ارتباط بین نگرش مذهبی با مکان کنترل بررسی شده است. مکان کنترل، بیانگر آن است که فرد حوادث زندگی خود را به تا چه حد به عوامل بیرونی(مانند، شانس، تصادف افراد دیگر، سرنوشت، قضا و قدر و دیگر نیروهای بیرونی) یا عوامل درونی (مانند گرایشهای شخصی، توانمندی یا کوشش درونی) نسبت می دهد. در حالت اول به مکان کنترل بیرونی و در مورد دوم درونی اطلاق میشود(محمدی، مهرابی زاده،۱۳۸۵). شاکر و همکاران (۱۳۸۵) در پژوهشی با عنوان «ویژگی های شخصیتی، استرس، شیوه های مقابله و نگرش هایمذهبی در افراد اقدام کننده به خودکشی» نشـان دادند که افراد اقدام کننده به خودکشی بیش از افراد گروه گواه دارای ویژگی های شخصیتی درون گرایی، روان رنجوری و روان پریشی بودند و پیش از اقدام به خودکشی رویدادهای فشارزای بیشتری را تجربه کرده بودند، از نظر شناختی ارزیابی بالاتری از میزان فشار روانی ناشی از استرس های زندگی داشتند، کمتر شیوه مقابله متمرکز بـر حل مسأله را به کار برده اند و دارای نگرشهای مذهبی ضعیف تری بوده اند. و خودکشی در اثر تعامل برخی عوامل زمینه ساز و آشکارساز روی می دهد.
کریم الهی و آقامحمدی (۱۳۸۳) در پژوهشی تحت عنوان «بررسی ارتباط بین اعتقادات مذهبی و افسردگی در دانشجویان پرستاری دانشگاه علومپزشکی اردبیل» به این نتیجه رسیدند که۴۲/۷۳درصد واحدهای مورد پژوهش از سطح اعتقادی بالا برخوردار بوده و اکثریت با ۳۱/۴۴ درصد دارای روحیه طبیعی بودند. ارتباط بین اعتقادات مذهبی و افسردگی با بهره گرفتن از آزمون آماری کافی دو و با ضریب اطمینان ۹۵ درصد معنی دار مشاهده شد. از بین مشخصات جمعیت شناختی، فقط بین جنس و اعتقادات مذهبی و سن و دوره تحصیلی با افسردگی ارتباط معنی دار وجود داشت.
عظیمی و دولتی و ضرغامی (۱۳۸۰) رابطه بین مقابله دینی و اضطراب را بررسی کردند. نمونه های پژوهش شامل ۳۱۶ دانشجو بودند که به روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند.ابزار پژوهش شامل پرسشنامه اضطراب حالت- صفت اشپیل برگر و پرسشنامه مقابله دینی بود. نتایج نشان داد که بین اضطراب حالت- صفت در افرادی که مقابله دینی ضعیف داشتند، بالا تر بود (دادفر، ۱۳۸۶).