«هنگامی که موقعیت یک فرد تغییر میکند ساختمان ذهنی او نیز باید متحول شود اما اگر این تحول صورت نگیرد، فرد در جایگاه جدید خود دچار اضطراب و تنش میشود زیرا نمیتواند خود را با شرایط جدید منطبق سازد»(گرنفل، ۱۳۸۸: ۱۸). این وضعیت اضطرابآور در روند زندگی تبدیلخواهان نیز دیده می شود که ناشی از تلاش آنان برای مواجهه با خود و جامعه و در نهایت شکل گیری عادتوارهها است.
کاربست نظریِ دیگر بوردیو در این پایان نامه، مفهوم «خشونت نمادین» است: « بوردیو حالتهای مرموز و پنهان خشونت را شناخته و تحلیل کرده است. از آنجا که این وجه از خشونت غالبا ناشناخته میماند و حتی گاه به رفتاری دوستانه و مهربانانه تعبیر می شود، مقاومت در برابر آن نیز مشکلتر است»(گرنفل، ۱۳۸۸: ۲۸۷). تبدیلخواهان جنسی با اشکال گوناگونی از خشونت مواجهند؛ از ضرب وشتم تا تهدید به قتل گرفته تا «حبس خانگی» وبایکوت مالی و طرد از سوی خانواده، از تجربه نگاههای معنادار گرفته تا شنیدن «متلک» و ناسزا. اینها همه اَشکال آشکار و پنهانِ تجربه خشونت، در زندگی تبدیلخواهان است، به گونه ای که خشونت نمادین را به بخش لاینفک زندگی آنان تبدیل می کند.
آن گونه که پیشتر اشاره شد، میشل فوکو سهم بلامنازعی در شکل گیری جامعه شناسی بدن و به طور کلی صورتبندی مفهوم بدن داشته است. کاربست منظر وی در پیوند با جامعه شناسی بدن، این تحقیق را به سمت دو گونه اعمال کنترل بر بدن تبدیلخواهان رهنمون میسازد: «بدنهای رام» شده از سوی نهاد پزشکی، و دولت به مفهوم هگلی آن. مجموعه ایندو منتج به شکل گیری «تکنولوژی انضباطی بدن» در نسبت با تبدیلخواهان میگردد که علاوه بر مداخلات خود خواسته در بدن آنها، آنان را به «نظم» در می آورد تا مرزبندی با همجنسگرایان حفظ گردد.
فوکو قدرت را در درون روابط قدرت مورد واکاوی قرار میدهد؛ یکسوی این رابطه، سلطهگر است و سویِ دیگر آن، سلطهپذیر. اما نکتهی مهم نگرش فوکو، در خصوص اصلِ روابط قدرت نهفته است(درایفوس و رابینو: ۱۳۸۹). بنابراین در ارتباط میان تبدیلخواه و دو نهاد پزشکی و دولت، به تعبیر فروغ فرخزاد، «بیدها، ارواح مهربان تبرها را میبوسند».
«انقیاد همیشگی نیروهای بدن را تضمین میکرد و رابطه اطاعت/ فایدهمندی را بر این نیروها تحمیل میکرد، انضباط مینامد» (فوکو به نقل از اباذری و حمیدی:۱۳۸۷). «هدف اصلی انضباط، افزایش تسلط فرد بر بدن خود بود. البته هدف فقط افزایش مهارت های بدن یا تشدید انقیاد آن نبود، بلکه شکل بخشیدن به رابطهای بود که در درون همان ساز و کار، بدن را به آن اندازه مطیعتر سازد که مفیدتر است و برعکس»(همان: ۱۳۸۷).
به طورِ کلی، «تقابل ذهن/ بدن از طریق مربوط دانستن مردان به اذهان تعالی یافته تحت کنترل و مرتبط کردن زنان با بدنهای ضعیفی که باید تحت کنترل واقع شوند، بر نابرابریهای جنسیتی صحه می گذارد. چنین باوری کاملا با نیاز سرمایهداریِ مصرفگرا، به فروش محصولاتش رابطه دارد، چرا که بدن و خصوصا بدن زنانه، دایما به عنوان ابژهای معرفی می شود که باید از طریق خرید کالاها روی آن کار کرده و آن را ارتقا داد» (کانیان، ۱۹۹۹: ۱۷۸به نقل از اباذری و حمیدی: ۱۳۸۷).
در نهایت، چارچوب مفهومی با طرح نظریِ بازنمایی، خاتمه مییابد: به نظر استوارت هال(۲۰۰۳)«ما جهان را از طریق بازنمایی[۱۱۸] میسازیم و بازسازی میکنیم. هال استدلال می کند، واقعیت به نحو معنادار وجود ندارد و بازنمایی یکی از شیوه های کلیدی تولید معناست. معنا صریح یا شفاف نیست و از طریق بازنمایی در گذر زمان، یکدست باقی نمی ماند»(مهدیزاده، ۱۳۸۷: ۱۶).
هال معتقد است: «گفتمان شیوه خاص بازنمایی “خود” و “دیگری” و روابط میان آنهاست. به عبارتی، یک گفتمان مجموعه ای از عبارات است که زبانی برای صحبت کردن درباره نوع خاصی از دانش درباره یک موضوع ارائه می کند. وقتی بیاناتی درباره ی یک موضوع در درون یک گفتمان خاص اظهار می شود، این گفتمان شیوه های دیگری را که موضوع مورد بحث را میتوان مطرح ساخت، محدود می سازد»(هال، ۱۳۸۲: ۳۲ ).
«براساسِ اندیشهی پساساختارگرا، تمامی بازنماییها نتیجه ساختهای فرهنگی، و نه بازتابهایی از یک دنیای واقعی است. لذا مطالعات فرهنگی و رسانهای بر این نکته متمرکز شده اند که چگونه بازنمایی هایی در بافت قدرت اجتماعی ایجاد میشوند و پیامدهای روابط جنسیتی- به ویژه زنان – چه می تواند باشد. بارکر تمرکز مطالعات را نه بر پایه کفایت بازنمایی بلکه بر پایه سیاست بازنمایی میداند که در آن، حاشیه نشینی و مطیع بودن زنان عبارت است از تاثیر اصلی بازنمایی که به دست خودِ انسانها، ایجاد می شود»(مهدیزاده، ۱۳۸۷: ۱۲۴).
بارکر در این باره مینویسد: «مردانگی زنانگی کیفیت های ذاتی سوژههای مجسم شده نیست، بلکه به عنوان مضامین بازنمایی فهم و درک می شود. هویت جنسی، از طریق سخن گفتن درباره بدن و نظم دادن به آن قوام می یابد» (بارکر، ۲۰۰۴: ۳۰۶). در این خصوص «نظریه پردازان فمینیسم نشان می دهند، جنسیت به طور عمیقی در روابط اجتماعی نهفته است و زنان و مردان و روابط ساختاری بین آنها را تعریف می کند»(وود،۲۲۲:۱۳۸۲).
فصل سوم:
روش تحقیق پژوهش
-
- مقدمه
-
- روش انجام پژوهش
-
- دامنه پژوهش
-
- شیوه گردآوری اطلاعات
-
- منابع پژوهش
۳-۱ مقدمه
در این رساله با شیوه پژوهش کیفی[۱۱۹] به بررسی تجربه تبدیلخواهی جنسی[۱۲۰] پرداخته شده است. بنابراین در این فصل تلاش خواهیم کرد، تا درباره روش کیفی، چرایی انتخاب این روش و چگونگی استفاده از آن را توضیح دهیم. همچنین اشارهای به شیوه نمونه گیری[۱۲۱] و مشخصات کلی افراد نمونه میپردازیم.
پیش از آنکه به بحث روش تحقیق در پایان نامه حاضر پرداخته شود، لازم است مفاهیمی که در این فصل کاربردی ندارد، مشخص گردد. این کار سبب می شود، خواننده در این فصل، به دنبال رویهی رایج در بخشبندیِ شکلی و محتواییِ فصل سوم پایان نامه های کارشناسی ارشد نباشد:
-
- پژوهش اسنادی و توصیفی فاقد آمار و جداول SPSS است؛ اصولا تحلیلهای آماری مربوط به پژوهشهای کمی است نه کیفی. بنابراین در این پژوهش از تحلیلهای آماری سخنی به میان نخواهد آمد.
-
- فاقد متغیر و به تبع آن تعریف عملیاتی متغیرهاست؛ در این نوشتار قرار نیست از متغیر مستقل و وابسته سخنی به میان بیاید.
-
- فاقد معرف[۱۲۲] یا شاخص است؛ هدف از ارائه معرف، قابل استفاده بودن و کمی کردن مفاهیم جهت ارائه شاخص های تجربی قابل اندازه گیری است (خاکی،۱۳۸۸: ۹۱). شاخص زمانی مطرح می شود که پژوهش توصیفی نیست.
-
- فاقد تحلیل همبستگی[۱۲۳] است؛ از آنجا که پژوهش حاضر کیفی و مبتنی بر نظریه زمینهای است، فاقد متغیر و تحلیلهای آماری است، در نتیجه تحلیل همبستگی میان متغیرها نیز صورت نمیگیرد.
-
- در این پایان نامه به جای عبارت روش نمونه گیری که در پژوهشهای کیفی معمول است، از عبارت روش انتخاب مشارکتکنندگان استفاده می شود.
۳-۲ روش انجام پژوهش
روش تحقیق در این پایان نامه، روشِ کیفی و توصیفی است.
۳-۲-۱ پژوهش کیفی
«پیدا کردن یک گزارهی واضح و شفاف در خصوص این که واقعا پژوهش کیفی چیست، مشکل است. این امر اساسا به این واقعیت مربوط می شود که موضوع، نظریه و روششناسی در پژوهش کیفی با همدیگر گره خوردهاند و تنوع و پیچیدگیهای زیادی در پارادایمها، راهبردها و روشهای پژوهش کیفی وجود دارد (حریری، ۱۳۸۵: ۲). «برنز و گراو پژوهش کیفی را روشی برای کسب معرفت از طریق کشف معانی پدیده ها میدانند که با بهره گرفتن از رویکرد کلنگرانه، موجب فهم عمیق پدیده های پیچیده می شود». (عابدی، ۱۳۸۵: ۶۴) تحقیق کیفی عبارت است از هر نوع تحقیقی که یافتههایی را به دست میدهد که با شیوه هایی غیر از روشهای آماری یا هرگونه کمی کردن کسب شده اند (کوربین[۱۲۴] و اشتراس[۱۲۵] به نقل از محمدی۱۳۸۷: ۱۷). داده های این نوع تحقیق از طریق مشاهده[۱۲۶]، مصاحبه[۱۲۷] یا تعاملهای شفاهی گردآوری شده و متمرکز بر معانی و تفسیرهای مشارکتکنندگان در آن است. این نوع تحقیق، تحقیقی است که اطلاعات خود را با ارجاع به عقاید، ارزشها و رفتارها در بستر اجتماعی دستنخورده به دست می آورد (محمدی، ۹۵:۱۳۸۷). در مجموع و به زبان ساده، پژوهش کیفی، روش شناختن و فراگیری درباره تجارب مختلف انسانها از منظر خود آنها است.
۳-۲-۲ تحقیق توصیفی[۱۲۸]
هدف از این نوع تحقیق، «توصیفِ جزء به جزء یک موقعیت یا یک رشته شرایط است»(خاکی، ۱۳۸۸: ۲۱۰). «تحقیق توصیفی، آنچه را که هست توصیف و تفسیر می کند و به شرایط یا روابط موجود، عقاید متداول، فرایندهای جاری، آثار مشهود یا روندهای در حال گسترش توجه دارد. تمرکز اصلی در درجه اول به زمانِ حال است هرچند غالبا رویدادها و آثارِ گذشته را نیز که به شرایط موجود مربوط میشوند، مورد بررسی قرار میدهد»(جان بست، ۱۳۷۱: ۱۲۵ به نقل از خاکی، ۱۳۸۸: ۲۱۰).
۳-۳ دامنه[۱۲۹] پژوهش
این تحقیق از نظر بُرد دامنه ژرفانگر است و سطح فردی را مد نظر قرار دارد. مشارکت کنندگان در پژوهش شامل تبدیلخواهان جنسی از هر دو جنس (مرد به زن و زن به مرد) هستند.
۳-۴ شیوه گردآوری اطلاعات (دادهیابی)
۳-۴-۱ تعریف داده[۱۳۰] در پژوهش کیفی
پیش از طرح شیوه های گرداوری اطلاعات در پژوهش حاضر، لازم است مفهوم داده ها را در پژوهش کیفی تعریف نماییم. «گلاسر[۱۳۱] (۱۴۵:۲۰۰۱) در بحث از داده های کیفی عنوان میدارد که “همه چیز داده است"؛ یعنی هر آنچه در جهان اجتماعی اتفاق میافتد، به عنوان یک برساخته اجتماعی و محصول انسانی تلقی شده و قابل تحلیل و بررسی است. لذا به محققان کیفی توصیه می کند که در فرایند گرداوری داده های کیفی از هیچ مورد یا دادهای اغماض نکنند»(محمدی، ۱۳۸۷: ۱۰۰).
۳-۴-۲: شیوه گردآوری داده ها
«معمولا مصاحبه به مکالمهای هدفمند با هدف جمعآوری اطلاعات گفته می شود»(سفیری ۹۴:۱۳۸۷). «یکی از متداولترین شیوه های گردآوری داده ها در پژوهش کیفی انجام مصاحبه های عمیق[۱۳۲] است. از آنجا که پژوهشگر کیفی به دنبال ادراک معنایی است که افراد از دیدگاه خود به زندگی و وقایع جاری خود می دهند، استفاده از مصاحبه به عنوان روشی متداولی برای گردآوری داده ها طبیعی به نظر میرسد. مصاحبه عمیق از این اعتقاد مبنا گرفته است که افراد، ذیصلاحترین مرجع در بیان تجارب خود در رابطه با وقایع و پدیده ها به شمار میروند و اگر در مورد یک واقعه یا پدیده، با افراد مختلفی صحبت شود، دیدگاه های گوناگون در آن مورد خاص گردآوری خواهد شد»(حریری، ۱۵۳:۱۳۸۵).
در مصاحبه عمیق، قصد محقق نفوذ به ذهن مصاحبه شونده و کسب اطلاعات حقیقی است (محمدی، ۸۰:۱۳۸۷). محمدپور در تفکیکی، مصاحبهی عمیق را سه دسته زیر طبقه بندی کردهاست:
-
- مصاحبهی ساختیافته، بسته و منظم: در این از مصاحبه، مصاحبه کننده از جدول مصاحبه استفاده می کند، سوالات مشخص است و مصاحبه کننده مصاحبه شونده را در جهت پاسخ به سوالات مذکور هدایت می کند.
-
- مصاحبهی نیمه ساختیافته، نیمه بسته و نیمه منظم: این نوع مصاحبه با بهره گرفتن از راهنمای مصاحبه انجام می شود. یعنی فهرستی از سوالها و موضوعات مکتوبی که باید در یک توالی خاص دنبال شوند برای محقق روشن است.
-
- مصاحبهی ساخت نیافته، باز، عمیق و نامنظم: در این شیوه مصاحبه، مصاحبه کننده فاقد یک برنامهی روشن بوده و با حداقل کنترل بر پاسخهای افراد مواجه می شود. از این شیوه بیشتر در روش مردمنگارانه استفاده می شود (محمدپور، ۱۳۹۰: ۱۵۲). شیوه دادهیابی در این پژوهش مصاحبه عمیق ساختاریافته است.
۳-۵ روش انتخاب مشارکتکنندگان