سالهای اولیه مدرسه- اختلاف جنسیتی در سطوح پرخاشگری در سنین ۶-۳ سالگی قابل مشاهده است. زمانی که کودکان برای اولین بار در گروه های همسالان به منظور تعلیم و تربیت یا مراقبت روزانه قرار میگیرد، پسران میزان بالای از پرخاشگری فیزیکی را نسبت به دختران نشان میدهند (کوی و دودی[۲۹] ۱۹۹۷، ۲۳۶). بسیاری از پژهشگران در این مورد گفته اند که دختران تمایل به پرخاشگری کلامی وغیر مستقیم مانند تهمت، تهدید به جدایی یا تحریم از حقوق اجتماعی را دارند (کارینز ۱۹۸۹ و برکوست[۳۰] ۱۹۹۲ به نقل از لوبر وهی ۱۹۹۷، ۳۸). پسران در این سن بیش از دختران به رویدادهای پرخاشگرانه دامن میزنند و درگیر آن می شوند و هنگامی که مورد تهاجم قرار می گیرد دست به تلافی می زنند (دارویل وچین[۳۱] ۱۹۸۱ به نقل از هتر ینگتون و پارک، ۱۰۸).
الگوی روابط بین همسالان از اوایل تا اواسط کودکی نشان می دهد که پرخاشگری در این زمان کاهش یا فته و مهارتهای میان فردی افزایش می یابد و تنها زیر گروه کو چکی از پسران در کنترل پرخاشگری خود ناموفق هستند. در آخر سالهای اولیه مدرسه، آزار واذیت دیگر کودکان و حیوانات نشانه هایی از بی نظمی در رفتار هستند که ممکن است در تعدادی از کودکان به عنوان نشا نه ای پیشرفته از پرخاشگری ظهور کند (لوبروهی ۱۹۹۷، ۱۷۰).
۲-۳-۵ نوجوانی و اوایل بزرگسالی
اکثر تغییرات عمده در سطح والگو ی پرخاشگری در طی نوجوانی و اوایل بزرگسالی رخ می دهد .در ابتدا اعمال پرخاشگری شروع به افزایش می کند تا حدی که منجر به صدمات و مرگ می شود که علت آن افزایش قدرت فیزیکی باافزایش سن نوجوان است (آریا[۳۲] ۱۹۹۵ به نقل از لوبروهی ۱۹۹۷، ۷۷). دیگر اینکه گروه های هم سن در مدارس اغلب به صورت دست جمعی اعمال خشونت می کنند، نظیر مجبور کردن کوچکتر کردن کودکان کوچکتر به انجام کارهایی بر خلاف میلشان (لوبروهی ۱۹۹۷، ۹۰). رفتار پرخاشگرانه معمولاً با وضعیت درسی ضعیف وریسک بالا رونده برای اخراج از مدرسه (دروزیر ،کوپر اسمیت و پاترسون[۳۳] ۱۹۹۳، ۱۷۶)، دوری گزیدن از آموزگار و همسالان (ونزلو و آشیر[۳۴] ۱۹۹۵، ۶۰) و شرکت در فعالیتهای بزهکارانه (کوپراسمیت وکوی[۳۵] ۱۹۹۰ به نقل از روبین[۳۶] و همکاران ۱۹۹۸، ۲۰) همراه است.
با آغاز بلوغ جنسی، نوجوان ممکن است خود والد شده و شروع به سوء استفاده از کودکان خود کند، سوءاستفاده از همسر نیز ممکن است جنبه ای از زندگی شخص شود (لوری[۳۷] ۱۹۸۹، ۳۳) برخی از پژوهشگران براین باورند که افراد بسیار پرخاشگر که به نظر می رسد در بزرگسالی دست از جرم کشیدهاند در واقع تکانه های پرخاشگری خود به سوی اعضای خانواده جهت داده اند (موفیت[۳۸] ۱۹۹۳ به نقل از لوبر وهی ۱۹۹۷، ۵۲).
۲-۳-۶ عوامل موثر بر پرخاشگری
به طور کلی تجربه های نامطبوع به برانگیختگی هیجانی منجر می شوند. ناکامی به معنای جستجوی هدفهایی که راه رسیدن به آنها مسدود شده، یکی از این گونه تجربه هاست. اما تجارب دیگری نیز وجود دارند. که موجب بروز پرخاشگری می شوند برای مثال برانگیختگی هیجانی گاه بر اثر ناراحتی های جسمانی تشدید می گردند. در یک بررسی، افرادی که در اطاق خنک کار کردند پرخاشگری بروز ندادند ولی پس از اینکه هر دو گروه سر مشقی از پرخاشگری را دیدند گروه اول بیش از گروه دوم پرخاشگری نشان دادند (بارون ولاتن[۳۹] ۱۹۷۲، ۹۰؛ هیلگارد ۱۹۸۳، ۷۸). حتی تحریکی ناشی از محرکها نامطبوع نباشد در صورت وجود پرخاش انگیز می تواند پرخاشگری را افزایش دهد. با وجود بررسیهایی که تا کنون در مورد علل پرخاشگری صورت گرفته است عوامل بسیاری را می توان پیدایش پرخاشگری دانست که به طور خلاصه می توان از عوامل زیر نام برد.
۲-۳-۷ خانواده به منزله مرکز آموزش پرخاشگری
اگر چه والدین ممکن است آگاهانه اقدام به آموزش پرخاشگری به کودکانشان برای «دفاع از خود» بکنند ولی اکثر خانواده ها منکر آموزش پرخاشگری به کودکا نشان هستند. گاهی والدین رفتار پرخاشگرانه کودک را تایید می کنند ویا حداقل اجازه ادامه آن را به فرزند خود می دهند (الیور[۴۰] ۱۹۹۳، ۸۱).
بررسیهای انجام گرفته بیانگر اینست که والدینی که از تنبیه بدنی غیرمعمول استفاده میکنند احتمالاً کودکان پرخاشگری و خشنی خواهند داشت (ارون وهیو سمال ۱۹۴۸، ۸۸؛ پاترسون ۱۹۸۲ به نقل از اتکینسون ۱۹۸۳، ۳۹).
پاترسون[۴۱] ۱۹۸۲ بر اساس مشاهداتی از خانواده های کودکان پرخاشگر و غیرپرخاشگر بیان کرد که کودک به گونه ای مناسب رفتار می کرد نیز غالباً اورا تنبیه می کردند (اتکینسون ۱۹۸۳ ترجمه براهنی و همکاران ۱۳۷۳، ۱۹). هنگامی که کودک به خاطر رفتار پرخاشگرانه تنبیه می شود ممکن است رفتار وی در حضور تنبیه کننده کاهش یابد ولی رفتار ها واحساسات خود را جابه جا می کند وحتی تنبیه نتیجه عکس میدهد. افرادی که از تنبیه بدنی برای کنترل پرخاشگری کودک خود استفاده می کنند در واقع ممکن است الگویی آشکار از رفتار پرخاشگرانه به او ارائه دهند (گریج و کرمیس[۴۲] ۱۹۹۵، ۶۰)، پاترسون (به نقل از پتیت ۱۹۹۷، ۱۵) معتقد است که کودکان تربیت می شوند تا پرخاشگرشوند ووالدین تربیت شده اند تا آنها را به این کار تشویق کنند.والدین تنها اعضای خانواده نیستند که به رشد پرخاشگری کمک می کنند.کودکان در تعامل با خواهر ها وبرادران خود یاد می گیرند که پرخاشگرانه رفتار کنند.
خواهران وبرادران کوچکتر با ناله کردن ،اذیت کردن یا کتک زدن خود به رفتارهای پرخاشگرانه دامن می زنند وکودکان بزرگتر به نوبه خود یاد می گیرند این رفتار های آزاردهنده را به گونه ای پرخاشگرانه تلافی کنند (هتر ینگتون و پارک ترجمه طهوریان و همکاران ۱۳۷۳، ۴۶).
۲-۳-۸ تقلید پرخاشگری
برخی بررسیها نشان می دهند که پاسخهای پر خاشگرانه ممکن است از طریق تقلید آموخته شوند. کودکان کودکستانی که انواع رفتار های پرخاشگرانه یک فرد بزرگسال را در برابر یک عروسک بادی بزرگ دیده بودند، بعداً بسیاری از اعمال، از جمله الگوهای نامتداول رفتار پر خاشگرانه او را تقلید کردند. با گسترش آزمایش، دو روایت فیلمبرداری شده از پرخاشگری نیز درآن گنجانده شد (یکی از فیلمها رفتار پرخاشگرانه یک فرد بزرگسال را نسبت به عروسک نشان می داد؛ در فیلم دیگر یک شخصیت کارتونی همان رفتار را جلو گر می ساخت). نتایج این بخش از آزما یش نیز بسیار در خور توجه بود. میزان پرخاشگری در برابر عروسک در کودکانی که هر یک از دو فیلم را دیده بودند به اندازه کودکانی بود که رفتار واقعی فرد بزرگسال را نسبت به عروسک تماشا کرده بودند. بدین ترتیب مشخص می شود که مشاهده سر مشقهای پرخاشگری زنده یا فیلمبرداری شده احتمال بروز پرخاشگری را افزایش می دهد (کاپلان و سادوک ۱۳۸۸، ۴۵).
۲-۳-۹ تقویت پرخاشگری
در پژوهشی که بر روی کودکان انجام گرفت مشخص شد. کودکانی که پاسخهای پرخاشگرانه را با تماشای سرمشقهای پرخاشگری آموخته بودنددر مواردی این پاسخها را بیشتر بروز می دادند که با چنین اعمالی در آنان تقویت می شدویا مشاهده می کردند که سر مشقهای پر خاشگری تقویت می گردند. پاسخهای پرخاشگرایانه ممکن است از راه مشاهده آموخته شوند و در پرتو پی آمدهایی که دارند تقویت گردند.
پژهشگران تعدادی کودک کودکستانی را به مدت ده هفته زیر نظر گرفتند وموارد پرخاشگری در روابط شخصی و نیز رویداد هایی را که بلا فاصله به دنبال پرخاشگری صورت می گرفت یادداشت کردند. این رویدادها عبارت بودند از: تقویت مثبت (فرد مورد پر خاش گریه می کرد یا کز می کرد)، تنبیه (فرد مورد پرخاش حمله می کرد)، و واکنشهای خنثی (فرد مورد پرخاش، پرخاشگری را نادیده می گرفت). تقویت مثبت رایج ترین واکنش در برابر اعمال پرخاشگرانه کودکانی بود که به طور کلی رفتارهای پرخاشگرانه زیادی نشان می دادند. کودکان غیر فعالی که بارها قربانی پرخاشگری می شدند ولی گهگاه پرخاش متقابل آنان با موفقیت همراه بود به تدریج رفتار دفاعی خود را کاهش دادند و شروع به حمله کردند. روشن است که پی آمدهای پرخاشگری نقش عمده ای در شکل گیری رفتار ایفا می کنند (پرسون، لیتمن و بریکر[۴۳] ۱۹۶۷ به نقل از اتکینسون ۱۹۸۳، ۱۱۳).
۲-۳-۱۰ تماشای خشونت در تلویزون
پس از آن که تلویزون در میان مردم محبوبیت یافت مدتی نگذشت که ناقدان ووالدین هر دو نگرانی خود را از تاثیرات منفی آن بر کودکان ابراز داشتند (هتر ینگتون ۱۳۷۳، ۶۵). تحقیقات بسیاری که در زمینه تاثیر فیلمها بر روی کودکان انجام شده است، نشان می دهد که فیلمها تاثیر مستقیمی روی بازی کودکان ونقشها یی که هنگام بازی بر عهده می گیرند، دارند. تاثیر شدید فیلم روی کودکان از آن جهت است که برای کودک ،فیلم چیزی جز واقعیت نیست. به عبارتی، کودک برای فیلمها جنبه تصوری و خیالی نیست از نظر او آنچه که می بینید جزیی از واقعیت است، خصوصاًهنگامی که محتوای آن برای کودک جذاب باشد (ساروخانی ۱۳۶۸).
اخیراً توجه بر این مسئله بیشتر شده است که بازیهای ویدئوی ممکن است آثار آزارنده بیشتری نسبت به تلویزون داشته باشند و این به خاطر شرکت فعال کودک در بازیهاست (گرینفیلد، راتر و بومن[۴۴] ۱۹۸۴ به نقل از اسکات[۴۵] ۱۹۹۵، ۵۴). سارژن[۴۶] (۱۹۸۷ به نقل از اسکات ۱۹۹۵، ۱۹۷) اظهار میدارد که بازیهای ویدئویی یکی از ریشههایی هستند که باعث ایجاد خشونت در آمریکا می شوند زیرا کودکان خودشان در بازی شرکت میکنند وبا جسم وروحشان در حال نابودی دشمن هستند.طبق تحقیقات انجمن شیکاگو[۴۷] واجرای همان تحقیقات در فنلاند، لهستان واسترالیا، نتایج جالبی به دست آمده که عبارتند از: مشاهده برنامههای تلویزونی پرخاشگرانه کودک را پرخاشگر خواهد کرد و دیگر اینکه کودکان پرخاشگر خود نیز علاقه مند به مشاهده بیشتر جنین برنامه هایی هستند. احتمال دیگری نیز وجود داردوآن اینست که چون کودکان پرخاشگر مورد علاقه دیگران نیستند، وقت بیشتری را مقابل تلویزیون می گذرانند، دیدن این برنامهها به این کودکان می فهماند که رفتار آنان درست است. آنان با مشاهده این برنامه ها تکنیکهای جدید رفتارهای قهر آمیز را فرا می گیرند و دیگر اینکه کودکان پرخاشگر در فراگیری ضعیفند وبرای روبرو شدن با دنیا، منابع اندکی در اختیار دارند.
آنان به شدت مایلند خود را در قالب شخصیتهای تلویزونی بیابند و بدین ترتیب درسهای پرخاشگرانه تلویزونی را سریعتر می پذیرند. جدایی از همسالان و گذراندن وقت بسیار، در مقابل تلویزون، می تواند ناکامیهای تحصیلی فرد را افزایش دهد. بدین ترتیب کودک در چرخه ای قرار می گیرد، بدین گونه که با پذیرش رفتار پرخاشگری، به دنبال آن عدم محبوبیت، افزایش ضعف تحصیلی، سپس گذراندن وقت بسیار در برابر تلویزیون و مجدداً افزایش پرخاشگری و این روند ادامه می یابد (نلسون وایزرائل ۱۳۷۲، ۱۵۰).
۲-۳-۱۱ نقص در مهارت های شناختی
بر اظهارات سیگال وآبرامز[۴۸] (۱۹۹۸) دانش آموزان دارای اختلالات رفتاری و هیجانی بیشتر از دانش آموزان دیگر درگیر پر خاشگری می شوند زیرا که پرخاشگری آنان ناشی از نقص در مهارتهای شناختی و اجتماعی است. این دانش آموزان اغلب احساس تهدید می کنند، حتی زمانی که تهدید واقعی وجود ندارد. احتمالاً این دانش آموزان هنجارهای اجتماعی را غلط تفسیر می کنند. نقص مهارتهای شناختی در این کودکان اغلب شامل ضعف در کنترل تکانه، سطح تحمل پایین در مقابل ناکامی، توانایی محدود برای تعمیم و بینش ضعیف نسبت به احساسات خود و دیگران می باشد. نقص این مهارتها ی شناختی و اجتماعی منجر به سطح بالایی از ناکامی در بسیاری از تعاملات اجتماعی می گردد.
مسلماً عوامل متعدد دیگری در بروز پرخاشگری دخالت دارند که فقر، تراکم جمعیت و ارزشهای گروه فرهنگی فرد از آن جمله اند که بحث در مورد هر یک از موارد در این پژوهش مقدور نمی باشد (کاپلان و سادوک ۱۳۸۸، ۵۳).
۲-۳-۱۲ کنترل پرخاشگری
یکی از قدیمی ترین عقاید در مورد پرخاشگری این است که یافتن فرصتهایی برای عمل پرخاشگری موجب کاهش گرایشهای پرخاشگرانه خواهد شد. اصطلاح مورد پذیرش عموم برای این فرایند «تخلیه هیجانی» است.
در مراکز بالینی اعتقاد گسترده ای به تخلیه هیجانی وجود دارد ودر بسیاری از بخشهای بیمارستانهای روانی، کیسه های مشت زنی و در اتاقهای بازی درمانی عروسکهای پوشالی ،تخته های ضربه خور،تفنگها وچاقو های اسباب بازی وجود دارد. لیکن شواهد تحقیقی که از این حمایت کنند نه بسیار زیاد ونه قانع کننده هستند (کاپلان و سادوک ۱۳۸۸، ۶۱).
۲-۳-۱۳ آموزش استراتژی های موثر بر کاهش تعارض به کودکان
کودکان پرخاشگرممکن است به این دلیل به شیوه ای خصمانه و نادرست رفتار کنند که چندان مهارتی در حل مسائل بین فردی ندارند وآگاه ساختن کودکان از عواقب منفی پرخاشگر ی از طریق سر مشق دهی و توضیحات وتشویق یا تعلیم رفتارهای گوناگون مساله گشایی از قبیل همکاری یا رعایت نوبت از راه های کاهش پرخاشگری شناخته شده است (چیتندن[۴۹] ۱۹۴۲، زاهاوی و آشر ۱۹۷۸ به نقل از هترینگتون ۱۳۷۳، ۳۸).
۲-۳-۱۴ تشویق وترغیب رفتارهای مخالف
براون و الیوت[۵۰] (۱۹۶۵) اظهار داشتند که اگر معلمان کودکستانی پرخاشگر ی را نادیده وبه رفتارهای مبتنی بر تشریک مساعی و آرام پاداش بدهند می توانند از میزان پرخاشگری بکاهند. به خنده انداختن فرد راه موثردیگری برای کنترل پرخاشگری است. البته مزاح واکنشی است که با پرخاشگری ناسازگار است.تماشای یک کارتون خنده دار می تواند پرخاشگری را در دانش آموزان خشمگین کاهش دهد (به نقل از اتکینسون ۱۹۸۳، ۷۳).
۲-۳-۱۵ آگاهی فزاینده از تاثیرات زیان آورپرخاشگری
غالباً میتوان با افزایش آگاهی فرد حمله کننده از عواقب زیان آوری که پرخاشگری او برای قربانی دارد، از میزان پرخاشگری کاست. بارون (۱۹۷۸) در یافت بزرگسالانی که صدای آه وناله ناشی از درد و اندوه قربانی خود را می شنیدند، کمتر از آزمودنیها یی که در معرض این نوع باز خورد قرار نمی گرفتند پرخاشگر بودند.
۲-۳-۱۶ سازمان بندی مجدد محیطها
پرخاشگری تا حدودی تحت کنترل محیط است وتغییرات در چگونگی سازمان بندی دنیای اجتماعی وفیزیکی کودکان اغلب می تواند برسطح پرخاشگری تاثیر بگذارد. فشار روحی، ازدحام و رقابت به خاطر منابع ناکافی میتواند پرخاشگری را افزایش دهد (هترینگتون ۱۳۷۳، ۲۰).
دستکاری محیط وتقلیل شرایط محرومیت زا،رنج وکمبود می تواند موجب کاهش پرخاشگری شود (خدیوی زند ۱۳۷۴ به نقل ازمحمدی ۱۳۷۷، ۱۴۲).
۲-۳-۱۷ برون ریزی عواطف از طریق هنر
صاحبان نظریه تحلیل روانی معتقدند فشارهای درونی که نا محسوس وغیر قابل رویت هستند علت اصلی رفتارهای غیر عادی میباشند (افروز ۱۳۷۷، ۱۷۴). راههایی که افراد بتوانند به کمک آنها سریعاً به هیجانات و تعارضاتی که اساس مشکل آنها میباشد، دست یابند و به کمک آنها تصاویر درونی فرد قابل رویت گردند موجب کاهش اختلال میشوند (تاچر و زاپوتسکی واشتین بر ۱۹۹۹، ۱۸۵). دو (۱۹۹۴) مدیر موسسه هنر و نمایش درمانی گزارش میکند که پانزده مورد از مراجعانی که دارای رفتارهای پرخاشگرانه و غیر عادی بودند به کمک هنر درمانی بهبود یافتهاند، بنابر (۱۹۹۰) مشغول کردن کودکان به فعالیتهایی نظیر نقاشی با انگشت، آب بازی، کار کردن با خمیر وگوش دادن به موسیقی یا داستان میتواند درکاهش اختلالا ت رفتاری آنان از جمله پرخاشگری موثر باشد (گرین وراین هارت ۱۹۹۵، ۱۲۳).
۲-۳-۱۸ شیوه های رفع خشم
۱-باید واکنش سنجی و احساس سنجی، عکس العملهای خود را در پیش آمدها باز شناسیم ودر صورتی
که بیتناسب وافراطی بود، آنها را کنار بگذاریم و به جایشان واکنشهای سالمتری متناسب با موضوع قرار دهیم .باید با تعمق بیشتر در یابیم کجای وجود ما اشکال دارد، آن گاه در فکر چاره باشیم.
۲-باید قبول کنیم تنها راه حل مشکلات شدن نیست. زیرا وقتی دچار خشم میشود به علت تحولات درونی، رفتار وگفتار مان عنان گسیخته می شود ودر نتیجه بی انصاف ،خود خواه وبی منطق می شویم.
۳-انسان وارسته وخود یافته در لحظاتی که خشم سراغش میآید، سعی می کند به جای تندی یا پرخاشگری قدری تامل کند واز خود بپرسد آیا تمام تقصیرها به گردن طرف مقابل است یا خود در این ماجرا سهمی داشته است؟ اگر حین خشم یک لحظه به خود بیائیم وبه خویشتن بگوئیم:
«نکند علت خشم لجام گسیخته ام حالات روحی خودم است» خواهیم دید قدری وضعیت از حالت قرمز به حالت زرد، سپس سبز در می آید.
۴-گاهی برنده شدن در دعوایی مهم تر از کشف حقیقت میشود یعنی بعضیها میل دارند با سرازیر کردن خشم خود، در هر پیش آمدی برنده شوند. در حالی که اگر بتواند عصبا نیت خود را مهار کنند، به طور قطع رفتار و پندارشان عادلانهتر ومهربانانه تر خو اهد شد. به حکم غرور نفس سرکش نباید به صدای خود را بالا برد تا از مقام انسانیت فرود آمد (کیهان نیا ۱۳۸۴، ۱۲۴).
۲-۳-۱۹ شیوه های مو اجه با انسان خشمگین
۱- بهترین وسیله مهار کردن خشم فرد عصبانی قبول علت خشمی است که اورا کرده است.
۲- احساس همدلی وهمدردی خود را به فرد خشمگین نشان دهد و به او وعده دهید خواسته های به حقش انجام خواهد شد، ولی نصیحت نکنید.
۳- هر گز وبه هیچ عنوان برای آدم عصبانی بابت زشت بودن خشمش داد سخن ندهید.
۴- اگر تقصیر با شماست عذر خواهی کند ومعتهد شویدموضوع مورد بحث دیگر تکرارنشود.
راهنمای نگارش پایان نامه درباره اثربخشی نقاشیدرمانی بر سلامت روان دانشآموزان پسر مدارس ...