این زوجها زمانی که درگیر تعارض میشوند هیچکدام کوشش سازندهای برای حل آن نمیکنند. ارتباط این زوجین تؤام با عیبجویی و سرزنش دائمی، ذهن خوانی[۹۶]، تحقیر، حالت تدافعی، بروز هیجانات منفی زیاد و هیجانات مثبت اندک است. الگوی تعاملی با حمله و کنارهگیری همراه است. (گاتمن، ۱۹۹۳، فیتز پاتریک، ۱۹۸۸)
در واقع به دلیل این که این زوجها از هرگونه تلاش سازنده برای حفظ روابطشان کنارهگیری و اجتناب میکنند و رفتارهای غیرسازنده دارند به این زوجها «خصمانه ـ بی تعهد» نیز گفته میشود و معمولاً رفتارهای غیرسازنده باعث عدم ثبات و عدم رضایت در ازدواج میگردد. (استئوبر، ۲۰۰۵)
زوجهای آزاد و مستقل:
این زوجها از بروز تعارض جلوگیری میکنند و مهارتهای اندکی در جهت حل مسئله دارند. ویژگی تعاملی و ارتباطی آنها با عیب جویی و سرزنش مختصر و کوتاه، ذهن خوانی و حالت تدافعی اندک همراه است. سطح هیجانی آنها بسیار پایین است و تقریباً هیچ هیجان مثبتی از خود بروز نمیدهند. الگوی تعاملی آنها کنارهگیری ـ کناره گیری است. (گاتمن، ۱۹۹۳، فیتز پاتریک، ۱۹۸۸)
به این زوجها «خصمانه ـ بی اعتنا» نیز گفته میشود و معمولاً رفتارهای غیرسازنده باعث عدم ثبات و عدم رضایت در ازدواج میگردد. (استئوبر، ۲۰۰۵)
طبق اظهارات گاتمن، برای سازگاری در ازدواج نسبت رفتارهای مثبت به منفی برای برقراری تعادل و بالانس مناسب مهم است. (گاتمن، ۱۹۹۴)
تحقیقات نشان داده اند افرادی که میگویند: نهایت سعی خود را برای رابطهشان کردهاند در مقایسه با افرادی که فقط کمی تلاش کردهاند، ۳۳% کمتر خوشحال و راضی هستند . افرادی که احساس میکنند با شریک زندگی رقابت دارند، میزان ۳۷% کمتر احساس رضایت میکنند امروزه زوجهایی که رابطهای خوشایند و دراز مدت دارند، تا ۳ برابر بیشتر متوجه نقش زن و مرد هستند. (بوسکانیا، ترجمه ایراننژاد، ۱۳۷۵)
در واقع آنچه از خود ازدواج مهمتر به شمار میرود موفقیت در ازدواج یا سازگاری در بین زوجین است.
(برادبوری[۹۷]، فینچام[۹۸]و بیچ[۹۹]، ۲۰۰۰). سازگاری زناشویی وضعیتی است که در آن ، زن و شوهر در بیشتر مواقع احساس ناشی از خوشبختی و رضایت از همدیگر دارند و روابط رضایتبخش در بین زوجین از طریق علاقه متقابل، میزان مراقبت از همدیگر، پذیرش و تفاهم با یکدیگر قابل ارزیابی است (سینها[۱۰۰] و موکرجک[۱۰۱] ،۱۹۹۰) رضایتمندی و سازگاری زناشویی در بسیاری از ابعاد زندگی فردی و اجتماعی افراد تأثیر میگذارد و ایفای نقش والدینی را آسان میسازد. (کامینگ[۱۰۲] و همکاران، ۱۹۹۷)
در ازدواجهای موفق هر یک از زوجین شروع به طراحی و نوشتن فیلمنامهای مناسب میکنند و در آن خط سیر زندگی را به طور شایسته نمایان میسازند فیلمنامهای که نویسنده تهیه کننده،کارگردان، بازیگران آن را خودشان تشکیل میدهند. و در واقع فیلمنامهای با عنوان «زندگی و آینده من آنقدر که خود میخواهیم» زیرا هر فرد بهتر از هر کسی میداند که ایدهآلها، عیوب و ضعفهای شخصیتی، مقاصد و آرزوهایش کدام است. (شاهپرویزی، ۱۳۷۸)
در پژوهش فتحی آشتیانی و احمدی (۱۳۸۳) که ازدواجهای موفق و ناموفق را در بین دانشجویان مورد بررسی قرار دادهاند به عوامل سازندهای در ارتباط از جمله اعتماد به هم در زوجین، روابط کلامی خوب و مبتنی بر مراودات سالم و توافق بر مسائل اساسی زندگی از قبیل تصمیم گیری شغلی، هدفهای زندگی، تحصیلی، شیوه برخورد با فرزندان و … اشاره کردهاند.
در ازدواجهای موفق، زن و شوهر میدانند که سرانجام خودشان مسئول اعمال و رفتار خود هستند. از تواناییها و محدودیتهای خود آگاهند و هراسی از شناخت محدودیتهای خود ندارند زیرا بنای زندگی آنها به جای سرپوش گذاردن بر ضعفها، تکامل بخشیدن و مرتفع کردن ضعفها و کاستیهاست. (فتحی آشتیانی و احمدی، ۱۳۸۴) و برای حرکت در مسیر تکامل بایستی بدانند که بین شب و روز مهم نیست که کدامیک از ارزش وجودی بیشتر برخوردار است بلکه آن چه مهم است این است که چرخ هستی با وجود هر دو میچرخد و در نبود هر یک، دیگر تکاملی در میان نخواهد بود. (شاهپرویزی، ۱۳۷۸) آنها از به وجود آمدن مشکل در خانواده نمیترسند زیرا میدانند چنانچه مشکلی در زندگی یا ارتباط آنها ایجاد شود، میتوانند با کمک همدیگر به دنبال راه حل آن باشند و بنابراین محدودیتهای خود و مشکلات زندگیشان را پنهان نمیسازند. (فتحی آشتیانی و احمدی ، ۱۳۸۴)
آنها دوست دارند که پذیرفته شوند، مورد قدردانی هم قرار بگیرند و همسر صمیمیشان دوستشان بدارد. در این بین هیجانات نقش عمدهای ایفا میکنند.
کاناری واستافورد (۱۹۹۲) در بررسی عوامل مؤثر بر تداوم ازدواج اعلام کردند که رابطه قوی بین حفظ رفتارها و ارزیابیهای مثبت، درک روابط هر دو زوج وجود دارد.
نظریههای مربوط به کیفیت زندگی زناشویی
نظریه سازههای شخصی کلی
طبق نظریه کلی سازههای شخصی افراد منعکس کننده چگونگی تفسیر یا رشد عقاید آنها در مورد خودشان، دنیا و قطع آینده است. سازههای شخصی روشی است که با طبقهبندی افراد و وقایع در آن بنا نهاده شده. افراد همواره در مسیر حل مسئله میباشند و سازههای شخصی ابزارهای مهمی در سازماندهی اطلاعات در مورد روابط بین فردی میباشند. (کاظمی، ۱۳۸۴)
نظریه غلبه بر احساسات
رضایت زناشویی با انتظارات قبل از ازدواج و رفتار کنونی همسر، ارتباط مستقیم دارد. تحقیقی که فرانک فینچ هام (۱۹۹۵) در مورد زوجهایی که در حال زوج درمانی بودند نشان میدهد که این زوجها، از دادن اطلاعات درست به درمانگر، خودداری کرده و فقط به طور ساده، رضایت و احساس خود را به همسرشان بیان میکردند. اصطلاح غلبه بر احساسات برای تفسیر وتوضیح رفتارهای زوجها به کار میرود. این نظریه خواستهها و انتظارات قبل از ازدواج و رضایت زناشویی را نشان میدهند و این که افکار و احساسات قبل از ازدواج به رفتار کنونی همسران میتوانند تأثیر بگذارند. (کاظمی، ۱۳۸۴)
نظریه اسنادی
یکی از عواملی که موجب سازگاری یا ناسازگاری زناشویی میشود در اسناد دادن است، یعنی نسبت دادن یک ویژگی به خود و دیگران. تحقیقات اپستاین و باوکام (۱۹۹۳) بیانگر این است که همسران ناراضی از زندگی زناشویی گرایش به ارائه اسناد و تأکید بر حوادث منفی دارند. یعنی بیشتر جنبهه ای منفی زندگی را مورد تأکید قرار میدهند، تا جنبهه ای مثبت آن را (کاظمی، ۱۳۴)
نظریه یادگیری
بایرن[۱۰۳]و کلر[۱۰۴]در ۱۹۷۰ در نظریه اثر تقویت خود اظهار داشتند که شرطی سازی کلاسیک و شرطیسازی عاملی در شکلگیری دوستیها وروابط عاشقانه تأثیر میگذارند. شرطیسازی کلاسیک از طریق تداعی موجب یادگیری میشود به این شکل که یک محرک خنثی موجب ایجاد یک پاسخ هیجانی میشود و شرطیسازی عاملی یادگیری از طریق پیامدها است بر اساس شرطیسازی کلاسیک ما به افرادی علاقمند میشویم که خشنودی و رضایت را در ما تداعی میکنند نتایج حاصل از پژوهشها حاکی از آن است که موقعیتهای مثبت و منفی گوناگون میتواند بر روابط ما تأثیرگذار باشد. به این شکل که هنگامی که ما فعالیتهای مشترک لذتبخش را با یکدیگر تجربه میکنیم پاسخ هیجان مثبت در ما ایجاد میشود یعنی در ما تأثیر مثبت ایجاد میکند که تمایل ما را به ادامه رابطه با آنها افزایش میدهد و چنانچه این تجربه در آن افراد نیز متقابلاً رضایت بخش باشد، پاسخ هیجانی مثبت و تمایل به ادامه دوستی دوجانبه خواهد بود.
بر اساس شرطیسازی عاملی، ما به افراد پاداش دهنده علاقمند میشویم و از افراد تنبیه کننده دوری میجوییم.
پاداش ممکن است شامل یک همراهی و برخورد دوستانه یا خوشرویی و تنبیه ممکنست به شکل عدم تأیید ارزشها و یا یک رابطه عمل کننده باشد. سه عامل مجاورت، شباهت و جذابیت جسمانی در روابط نقش اساسی دارند و بر اساس شرطیسازی کلاسیک و عاملی این عوامل به شرح زیر است:
مجاورت:
هنگامی که با افراد به دلیل شرایط زندگی یا شغلی به طور مرتب تعامل داریم، فرصتهای بسیاری جهت تعاملات اجتماعی مثبت فراهم میشود به عبارت دیگر تعاملات منفی موجب ایجاد نفرت شدید میگردد.
شباهت:
شباهت افراد به ما موجب ارائه پاداشهای مؤثر میگردد. به عبارت دیگر تأثیر نگرشها و ارزشها موجب افزایش عزت نفس ما میشود. به علاوه ما از انجام فعالیت با کسانی که علائق مشابهی با آنها داریم، لذت میبریم و بالعکس. ارتباط با اشخاصی که عقاید ما را مورد انتقاد یا مخالفت قرار میدهند، موجب کاهش عزت نفس ما میشود و بسیار ناخوشایند است.
علایق مشترک باعث تشویق ارتباط مثبت و لذت میشود و رابطه زن و شوهر را تقویت میکند. تحقیقات نشان میدهد از بین زوجهایی که بیش از ۵ سال از ازدواجشان میگذرد آنان که علایق مشترک دارند به میزان ۶۴% بیشتر از بقیه زندگی زناشوییشان دوام دارد. وقتی یکی از زوجین شوخ طبع باشد میزان تضاد در آنها ۶۷% کمتر است. رضایت خاطر زوجهایی که با زوجهای دیگر معاشرت دارند، به میزان ۳% بیشتر است. (بوسکالیا، ترجمه ایراننژاد، ۱۳۷۵)
جذابیت جسمانی:
جذابیت جسمانی موجب پاداش مستقیم و پاداش غیرمستقیم و باعث تداعی خود با افراد خوش سیما میشود.
نظریهپردازان از نظریه یادگیری جهت تغییر ماهیت ارتباط نیز استفاده میکنند. در مراحل اولیه پاداش ممکنست شامل تازگی و تمایل به هیجان دوستی جدید باشد. در مراحل بعد از آشنایی، آسودگی ناشی از همراهی با فردی که به خوبی او را میشناسیم، پاداش دهنده است و معمولاً رابطه تا زمانی که پاداش دهنده است ادامه مییابد. دوستیها زمانی به شکست و جدایی میانجامد که پاداشها کاهش یابند یا احتمالاً متوقف شوند. شاید با این دلیل که افراد تجارب پاداش دهنده از قبیل مکالمه خوشایند، آغوشهای باز و مهربان و تفریحات لذتبخش را نخواهند داشت(دایر، ترجمه سپاه منصور، ۱۳۸۶) این نظریه پایهای برای نظریه تبادل اجتماعی و نظریه برابری (عدالت) قرار گرفت.
نظریه تبادل اجتماعی
نظریه تبادل اجتماعی یک مدل اقتصادی از رفتار انسان ارائه میدهد . براساس این نظریه روابط بر اساس تبادل پاداشها و هزینه ها بین افراد شکل میگیرد و رضایتبخشترین و طولانیترین رابطه مستلزم بیشترین پاداش و کمترین هزینه است. این اصل در تمام انواع روابط مانند رابطه با کارفرما، معلم، دوست و همسر کاربرد دارد. سه عامل مهم در این نظریه شامل موارد زیر است:
منافع:
هومانس[۱۰۵]در ۱۹۶۱ بیان کرد که قبل از شروع یک رابطه، هزینه ها و منافع گذشته، حال و آینده مورد ارزیابی قرار میگیرند و چنانچه قضاوت ما این باشد که چنین رابطهای دارای منفعت است، آن را گسترش میدهیم و اگر تشخیص دهیم که رابطه به ضرر ما تمام میشود از ایجاد رابطه دوستی امتناع میورزیم و همانطور که در اقتصاد بیان میَشود زیان از طریق پاداش منهای هزینه ها محاسبه میشود. بنابراین پاداش ممکنست شامل تعریف و تمجید، مصاحبت سرگرم کننده و یا هدایای مادی شود.
هزینه ها میتواند به هر شکل باشد و شامل تمام چیزهایی میشود که برای فرد ناخوشایند است از قبیل جر و بحث یا یک عادت آزاردهنده. ضمناً یک استثناء در مورد هزینه ها وجود دارد، این که در دوران ماه عسل و تا سه ماه اول زندگی مشترک هزینه ها نادیده گرفته میشوند و تأثیری بر رضایتمندی رابطه ندارند اما پس از گذشت زمان افزایش هزینه ها موجب کاهش رضایتمندی میشود. بر اساس پیشّبینی این نظریه در روابط زناشویی پاداش زیاد و هزینه کم با بیشترین رضایت از روابط همراه است.
جایگزینها:
در یک رابطه نه تنها پاداشها و هزینههای واقعی را مبنا قرار میدهیم بلکه آن را با پاداشها و هزینه ها در سایر روابط نیز مورد مقایسه قرار میدهیم.
سرمایهگذاری:
میزان دوام روابط به میزان سرمایهگذاری انجام شده نیز مرتبط است. هنگامی که رابطه مستحکم، تبدیل به رابطه کسل کننده و یکنواخت شود میتوانیم آن را ترک کنیم اما این کار به آسانی امکانپذیر نیست زیرا در رابطهمان وقت وانرژی صرف کردهایم. سرمایه و دوستان مشترک داشته و شاید بسیاری از فرصتها و موقعیتهای خود را وقف شریک زندگی کرده و تمایلی به ایجاد رابطه با فرد دیگری نداریم. بنابراین سرمایهها نه تنها موجب افزایش تعهد میگردد بلکه همچنین به تثبیت یک رابطه کمک میکند. (دایر، ترجمه سپاه منصور، ۱۳۸۶)
نظریه برابری (عدالت)
این نظریه از نظریه تبادل اجتماعی نشأت گرفته است. اصل برابری بیان میکند، چنانچه پاداشی که افراد از یک رابطه به دست میآورند انعکاسی از آن چیز باشد که در آن رابطه صرف کردهاند، رابطه رضایتبخش و مطلوب است. باید توجه داشت که برابری معنای تساوی نیست، چنانچه یک طرف سهم بیشتری در یک رابطه بگذارد باید میزان بیشتری از آن رابطه بدست آورد و بنابراین نظریه تساوی پیشبینی میکند در روابطی که یکی از طرفین سود فراوان یا بسیار اندک به دست میآورد، آن رابطه رضایتبخش نیست. فردی که از رابطه سودی نمیبرد به سمت عصبانیت، بیمیلی و محرومیت سوق داده میشود و در افراد منفعت طلب نیز ممکن است احساس گناه و ناراحتی پدید آورد. اگرچه هر دو حالت عدم توازن نامطلوب است بدیهی است که زیان و خسارت بیشتر از منفعت طلبی و سودجویی نارضایتی به وجود میآورد. با توجه به این نظریه میتوانیم بیان کنیم چنانچه یک زن مسن غیرجذاب با مردی جوان و جذاب ازدواج کند، باید چیزی فراتر از آن مرد در رابطه صرف کرده باشد زیرا آن رابطه نابرابر است. برای مثال ممکنست حدس بزنیم آن زن بسیار ثروتمند است. (دایر، ترجمه سپاه منصور، ۱۳۸۶)
در ازدواج مسئله مهم، رضایتمندی زناشویی است که در تعریف آن بنا به گفته ساروخانی متخصصین، توافق نظر دارند که رضایتمندی زناشویی به ارزیابی ذهنی طرفین از کیفیت رابطه اشاره دارد. متخصصین معتقدند که ازدواج ممکن است از نظر کیفیت زناشویی در سطح پایینی باشد اما دوام و ثبات داشته باشد یا زوجی ممکن است احساس کنند که انتظارات آنها برآورده نمیشود، گرچه از نظر متخصصین، کیفیت ازدواج آنها در سطح بالایی باشد (هاشمی گلشنآبادی، ۱۳۸۶). ضمناً بایستی توجه داشت همانطوری که قبلاً اشاره شد رضایتمندی زناشویی میتواند دامنهای از مطلوب تا نامطلوب را در برگیرد. (مرادی، ۱۳۸۶)
اینکه افراد در کدام قسمت این دامنه قرار میگیرند، بایستی عواملی که در رضایتمندی زناشویی نقش دارند مورد بررسی قرار گیرد. (اسچورمن ـ کروک[۱۰۶]، ۲۰۰۱)