ـ یادگیری مواد درسی پیوسته و همراه با حل مسأله است؛
ـ معلمان در اجرای برنامه و انتخاب مواد درسی آزادی عمل و اختیارات بیش تری دارند؛
ـ نتیجه ی فعالیت آموزشی، به صورت ارضای حس نیاز به یادگیری و کمک به رشد متعادل شخصیت شاگردان، مورد بررسی قرار می گیرد؛
ـ تنظیم و پیشرفت برنامه های آموزشی امری مداوم و پیگیر است (شعبانی، ۱۳۸۴، ص۱۲۶).
۲-۳-۱۱ آموزش اثربخش و معلمان اثربخش
آموزش اثربخش به خاطر پیچیدگی آموزش و تفاوت های فردی دانش آموزان مناسب همه نیست. معلمان باید بر انواع دیدگاه ها و راهبردها تسلط داشته و در استفاده از آن ها، انعطاف پذیر باشند. این موضوع مستلزم دو کلمه کلیدی است:
۱- دانش و مهارت حرفه ای؛
۲ـ تعهد و انگیزش (بیابانگرد، ۱۳۸۴، ص۹(.
دانش و مهارت های حرفه ای: معلمان اثربخش بر موضوع اصلی و مهارت های آموزشی تسلط خوبی دارند. آن ها دارای راهبردهای آموزشی و روش های تدوین هدف، برنامه های آموزشی و مدیریت کلاس درس بسیار خوبی هستند و این مهارت ها باید در پنج بخش مورد توجه قرار گیرد:
۱ـ مهارت های برنامه ریزی آموزشی و تدوین هدف: معلمان اثربخش خواه سازنده گرا، خواه سنت مدار بدون برنامه و آمادگی وارد کلاس نمی شوند. آنان اهداف جزئی و اهداف کلی برای آموزش دارند و ملاک های مشخصی برای موفقیت دارند و برای برنامه ریزی آموزشی وقت صرف می کنند. آن ها به نحوه ی ارائه و سازمان دهی آن نیز توجه می کنند.
۲ـ مهارت های مدیریت کلاس درس: کلاس را به عنوان یک کل منسجم که با همدیگر کار می کنند اداره می نمایند. محیطی یادگیری را اثربخش می کنند، و راهبردهایی جهت برقراری قواعد و روش ها، سازمان دهی گروه ها، رسیدگی به بی نظمی ها و نظارت بر فعالیت ها ایجاد می کنند.
۳ـ مهارت های انگیزشی: برای خود انگیخته شدن دانش آموزان در یادگیری راهبردهای خوبی دارند. آن ها بر دانش آموزان فرصت می دهند در مورد برنامه های خود و طرح های متفکرانه اندیشه کنند.
۴ـ مهارت های ارتباطی: مهارت های صحبت کردن، گوش دادن، غلبه بر موانع ارتباط کلامی، آگاهی از ارتباطات غیرکلامی دانش آموزان و حل سازنده ی تعارضها نیز برای آموزش اثربخش ضروری است.
۵ـ مهارت های فناورانه: معلمان اثربخش مهارت های فناورانه ی خود را در زمینه های: استفاده از رایانه و علم مدرن گسترش می دهند (سرمد، ۱۳۸۹، ص۱۱۵، بیابانگرد، ۱۳۸۴، ص۹،رؤوف، ۱۳۸۳، ص۱۸۰.(
۲-۳-۱۲ روش فعال تدریس:
متخصصان و نظریه پردازان متعددی از تدریس تعاملی حمایت کرده اند . با حرکت فکری که توسط روسو[۲۱] شروع شد و به انقلاب کپرنیکی تعلیم وتربیت ختم شد،کودک به صورت هسته مرکزی فعالیتهای تربیتی درآمد و متفکرانی چون هال[۲۲] و دیویی رشد ذهنی آدمی را قبل از هرچیز زاییده فشار درونی دانسته و انسان را ذاتا موجودی فعال دانستند که در جریان امور دخالت می کند تا دوام عمل خویش را تضمین کند.(شکوهی،۱۳۷۳) جان دیویی می گوید:
کلاس درس باید آیینهی جامع، وسیع و آزمایشگاهی برای یادگیری زندگی واقعی باشد . و هسته اصلی جریان تدریس باید ترتیب شرایط و محیطی باشد که دانش آموز بتواند در آن به تعامل بپردازد (به نقل از جویس،۱۳۷۱).
پیاژه[۲۳] نیز معتقد بود که تصورات واعمال منطقی ذهن وبطور کلی هوش آدمی زاییده اعمالی است که شخصا انجام می دهد.(شاتو،۱۳۷۲)همچنین معتقد بود که اگر دانش آموز برای رسیدن به حقیقتی سه روز وقت صرف کند تا آن را شخصا کشف کند بهصرفه تر از آن است که همان حقیقت را در یک ربع ساعت برایاش توضیح دهیم.(شکوهی،۱۳۶۳) ادوارد کلاپارد[۲۴] نیز بر اساس «نظریه تعلیم وتربیت تبعی» خویش می گوید:
کودک باید به عنوان هستهی مرکزی برنامه ها و روش های آموزشی در نظر گرفته شود و با تربیت خود به عنوان انطباق تدریجی فرایندهای ذهنی با اعمالی که زاییده خواسته های معینی هستند ملحوظ گردد (شاتو،۱۳۷۲).
روانشناسان شناختی در فرایند یادگیری به دانش آموزان چون پردازش کنندگان اطلاعات می نگرند. کسانی که تجربه می کنند، برای حل مسایل به جستجوی اطلاعات می پردازند و در ساختار ذهن خود آنچه را برای حل مسایل جدید مفید تشخیص می دهند، به کار می برند. « ساخت گرایان» نیز به نوعی از این نگرش حمایت می کنند . به اعتقاد آن ها یادگیری همیشه یک فرایند فعال ادراک حاصل از تجربه است و این فرایند بسیار تحت تاثیر معرفت قبلی قرار دارد . در نتیجه در هر موقعیت تدریس- یادگیری سطح اشتراک معلم و دانش آموزان تعیین کننده میزان و کیفیت یادگیری است .(شعبانی،۱۳۸۲)
هولفیش واسمیت[۲۵] به نقل از شریعتمداری(۱۳۷۱) ازکسانی هستند که بر نقش آموزش در بالا بردن ظرفیت افراد وهمچنین توانایی تجزیه وتحلیل اطلاعات، افکار، عقاید و ارزش های آن ها تاکید دارند.آن ها شناخت راتنها محصول تعامل محیط وحواس نمی دانند، بلکه آن را نتیجه تجربه وتعامل می دانند. به اعتقاد «آیزنر»[۲۶]، تنها هدف تعلیم و تربیت بایدتقویت مباحثه و مناظره در کلاس باشد . معلمان باید بیشترین فرصت را برای تحقق چنین اهدافی در اختیار دانش آموزان قرار دهند. مدارس باید تفکر دانش آموزان را در زمینهی آنچه می بینند، می شنوند و می خوانند پرورش دهند . در تدریس تعاملی یا فعال، یادگیری امری شخصی درونی و در بیشتر موارد اختیاری و آگاهانه است که خود یادگیرنده، بدون کمک یا با کمک یاددهنده، آن را انجام می دهد. امروزه تحقیقات در زمینهی فرایند یادگیری عمقی و درونی شده، این حقیقت را تایید می کند که یادگیری در یادگیرندگان، نتیجه درگیری واقعی بین یادگیرنده و تجربهی مورد مطالعه است . به عبارت دیگر، یادگیرنده باید همان گونه که تجربه خودش را تغییر می دهد بر تجربه اثر بگذارد و آن را نیز تغییر دهد .
در ابتدای این قرن جان دیویی معلمان را تشویق کرد که برای بررسی و حل مسئله، دانش آموزان را به گروه هایی تقسیم کنند. در دهه ۱۹۶۰ میلادی مورتون دوچ[۲۷] که مثل دیویی استاد دانشکده تربیت معلم در دانشگاه کلمبیا بود، نیز کار خود را با تحقیق و ترویج مدل های همیاری در یادگیری شروع کرد. پژوهش در مورد همیاری در یادگیری در دهه ۱۹۷۰ میلادی نیز ادامه داشت. و در دهه ۱۹۸۰ تهیهی مدلهایی که بهترین آموخته ها را از پژوهش عملی کند، مورد توجه بسیاری از استادان دانشگاه واقع شد. راجر و دیوید جانسون[۲۸] در دانشگاه مینه سوتا، رابرت سالوین[۲۹] در دانشگاه جان هاپکینز[۳۰] در بالتیمور مری لند، نیل داویدسون[۳۱] در دانشگاه مری لند و اسپنسرکاگان[۳۲] که پیش تر در دانشگاه کالیفرنیا در ریورساید بود و اکنون مدیر منابع برای معلمان در سان جوان کپیستراتو کالیفرنیاست، نامدارترین چهره های این گروه اند. افراد بسیار دیگری نیز در به وجود آوردن مجموعه روبه رشد تحقیقات وتجارب عملی یادگیری از طریق همیاری سهیم اند، ازجمله می توان از نانسی وتئودورگریو[۳۳]،الیوت آندرسون[۳۴]،نانسی شندویند[۳۵]،[۳۶] و پاتریشاروی[۳۷] نام برد(الیس و والن،۱۳۷۹).
تحقیقات زیادی وجود دارند که اثربخشی الگوی تعاملی را در بهبود روابط میان گروهی، سیالی کلام، سیال سازی ذهن و عزت نفس، تفکر سطح بالا، نگرش و انگیزش نشان می دهند(اسلاوین،مک کیچی وکولیک به نقل از شعبانی،۱۳۸۲) . بنابراین، می توان چنین نتیجه گرفت که کودک تنها زمانی چیزی را به طور درونی شده و عمیق یاد می گیرد که به طور خودآگاه و فعالانه در آن به فعالیت ذهنی و عینی بپردازد و خود از آن کوششها نتیجه گیری کند.
۲-۳-۱۳ ضرورت روش های فعال تدریس
براساس مبانی نظری مذکور، می توان گفت تدریس تعاملی یا فعال، تدریسی است که در آن رخدادهای آموزشی به صورت تعاملهای علمی، عاطفی و اجتماعی اتفاق می افتد. درتدریس فعال و تعاملی علاوه برتوجه به کسب اطلاعات و مهارت ها، به فرایند تفکر و اهداف اجتماعی آموزش تاکید فراوان شده است. نظریه پردازان تدریس تعاملی بر این باورند که مهارت های مهم زندگی از طریق تجارب تعاملی تقویت می شود. دراین بخش از پژوهش به برخی از ویژگی های روش های تدریس فعال که ضرورت استفاده از این روش ها را نمایان می سازند اشاره می گردد:
- در روش های فعال تدریس یادگیری عبارت است از تغییرات تجربه بر اثر رفتار یادگیرنده و کسب ساخت جدیدی از عملیات ذهنی . در این روش هایادگیری تابع تحول ذهنی کودک است. تحول روانی توضیح دهنده یادگیری است .(کریمی،۱۳۸۶).
- یادگیری در روش های فعال تدریس بر پایهی اکتشاف و استقرار است . لذا در این روشها چگونه یادگرفتن مهمتر از چه چیز یادگرفتن است .در روش های تعاملی دانش آموزان روش یادگرفتن را نیز یاد میگیرند.
- ماهیت یادگیری، تعاملی است خلاق که بدون وقفه بین دانش آموز و موقعیت آموزشی در جریان است .همان طور که پیاژه نشان داد، بیش تر آموخته های مهم ما حاصل تعامل با دیگران است. در روش های فعال تدریس آنچه دانش آموزان انجام می دهد، سبب یادگیری می شود. یادگیــرنده بر اثر تاثـیر خود بر محیــط و واکنش فعال در برابر عمل محیط به پیـشرفت دست می یابد .
- معلمان فعالیتهای یادگیری از طریق تعاملی را به گونه ای سازمان می دهند که دانش آموزان حقیقتا به یکدیگر وابسته باشند و هیچ یک از اعضای گروه نمی تواند موفق شود، مگر این که تمام اعضا موفق شوند. شعار کلاس تعاملی وهمیاری این است: یا همه نجات می یابیم یا همه غرق می شویم (الیس و والن،۱۳۷۹). لذا در این روشها جنبه های منفی رقابت دانش آموزان از بین می رود.
- یادگیری واقعی در این روشها عبارت است از فرایند تغییر دادن ادراکات جدید برای همخوانی آنها با ساختهای شناختی فعلی از یک سو و تغییر دادن ساختهای شناختی برای همخوان کردن آن با ادراکات جدید .
- یادگیرنده منبع اصلی تحول خویشتن است .یادگیری فعالیتی است که از فراگیرنده سر می زند و دایما در حال تحول است . لذا یادگیرنده هم تجربه را تغییر می دهد و هم خود را براساس تجربه تغییر می دهد .
- فرایند یادگیری در زمان انجام دادن فعالیت دانش آموزان فرایندی خودگردان، خودفرمان، خودنظم جو و خودرهبر است.
- در روش های فعال تدریس یادگیری از ثبات و پایداری بیشتری برخوردار است. دانش آموزان اغلب در سطوح بالاترحیطه شناختی درگیر می شوند.و اکتسابات یادگیرنده در عمق حیطه های عاطفی و رفتاری نیز رسوخ می کند. دیوید جانسون[۳۸](۱۹۸۹) معتقد است وقتی آنچه را فرا میگیرید برای دیگری توضیح دهید. یادگیری شما بسیار بیشتر از زمانی است که یادگیری فقط از طریق گوش کردن یا خواندن چیزی به تنهایی انجام می شود.
- در تدریس تعاملی بیشتر بر انتخاب آزاد معیارها و ارزشها برای رسیدن به حقایق علمی- اجتماعی براساس فعالیتی مردم سالارانه تاکید می شود. لذا سه اصل آزادی، مسئولیت وانتخاب نقش اساسی در این روش ها بازی می کنند (شعبانی،۱۳۸۲).
- در تدریس فعال وتعاملی هدف کسب حقایق علمی از طریق تحقیق، تفکر، مباحثه و استدلال منطقی، اصلاح وتقویت درک و فهم مهارت های تفکر است. روش های تعاملی فرصت مناسبی برای یادگیرنده ها ایجاد می کنند،تا بتوانند بر تجربه های خود، بازتاب داشته باشند و در نتیجه، قادر شوند تا تضادهای بین فهم و درکهای موجود خود را با تجربه های جدید، حل کنند و فهم و درک های بدیل را در نظر بگیرند (لاکروکس،۱۳۸۳).
- روش های تدریس فعال به اصلاح و تقویت مهارت های همکاری واحترام به اندیشه های دیگران، پرورش تفکر انتقادی و تحمل اندیشه های مخالف منتهی می گردد. وقتی دانش آموزان با ویژگی های مختلف در یک گروه کاری برای یک هدف مشترک کار میکنند،آنها نسبت به یکدیگر علاقه واحترام پیدا میکنند. یادگیری از طریق همیاری از سویی باعث افزایش پذیرش اجتماعی افراد می شود و از سوی دیگر روابط دوستانه بین دانش آموزان را افزایش می دهد (سالوین،۱۹۹۰).
- یادگیری از طریق روش فعال در پرورش اعتماد به نفس دانش آموزان بسیار موثر است. دانش آموزان موفقیت ها وحمایت را در گروه تجربه می کنند و زمانی که دانش آموزان دیگر از آنها سئوال می پرسند و به مشارکت آنها احتیاج دارند، خود را با ارزش احساس می کنند.
- همکوشی به وجود آمده در منظومه های مبتنی بر تشریک مساعی وتعامل بیش از محیط های مبتنی بر رقابت و فردگرایی ایجاد انگیزش می کند. دانش آموزان در این روش ها به منظور رضایت درونی فعال شده و کمتر به مشوق های معلمان وابسته می شوند.
- مهارت های مهم زندگی نظیر صحبت کردن،گوش دادن، استدلال، وحل مساله از طریق تجارب تعاملی تقویت می شود. اگر ما برای مهارت های اجتماعی لازم، برای یادگیری وکار موثر و مفید با دیگران ارزش قایل هستیم، بایداز طریق روش های تعاملی این مهارت های اجتماعی را آموزش دهیم و انگیزه استفاده از این مهارتها را ایجاد کنیم.
- حاصل مطالعات پژوهشی بسیاری نشانگر این امر است که یادگیری از طریق همیاری نسبت به یادگیری انفرادی ویا رقابتی در افزایش موفقیت های تحصیلی کودکان به همراه رشد ادراک آن ها موثرتر بوده است (دیوید جانسون،۱۹۸۹). در مقایسه با روش تدریس مستقیم، روش فراگیری از راه همیاری کمک موثری در بالا بردن درصد موفقیت دانش آموز وبخصوص بالابردن نمرات امتحان دارد (کامیاب،۱۳۷۴).
- از نظر دانش آموزان، معلمی که از شیوه های یادگیری از طریق همیاری در آموزش استفاده می کند منصفتر از معلمی است که از این شیوه ها استفاده نمی کند. و این معلم را بیشتر دوست دارند.همچنین وقتی معلم از گروه های همیار استفاده می کند مدرسه را بیشتر دوست دارند (جانسون،۱۹۸۸).
- استفاده اسلوب مند و مکرر از روش گروه های کوچک تاثیر مثبت عمیق بر فضای کلاس دارد،کلاس تبدیل به جامعه ای از یادگیرندگان می شود که به صورت فعال باهم کار می کنند تا دانش، صلاحیت و لذت افراد را بالا ببرند ( دیویدسون،۱۹۹۰).
علاوه براین ویژگیها به دهها مورد دیگر نیز می توان اشاره نمود.که به منظور جلوگیری از اطالهی کلام از ذکر آن ها اجتناب می گردد. روش های تدریس فعال و تعاملی بر رشد آگاهی های مربوط به فرایند مردم سالاری و برخی مهارتهای شناختی از قبیل تفکر و تحلیل ارزش ها تاکید دارند . تا امکان مشارکت در رفتارهای مردم سالارانه رافراهم کنند. در این روش ها سه وجه پویا و فعال کاوش، وحدت بخشیدن و تعالی در مرکز ثقل فعالیتها قرار دارند . و از تعامل این سه وجه دانش آموزان در یک فرایند فعال فکری به دانش و معرفت همراه با تعالی و ارزش می رسند. در چنین الگویی، یادگیری یک فرایند تعاملی بین دانش آموزان و محیط با غوطه ور شدن در تضادها و مسائل معما گونه است کلاس درس معمولا منعکس کنندهی کثرت گرایی، و بررسی آزادانه مسایل و مناظره و مباحثه دربارهی تضادهای گوناگون موجود است .
۲-۳-۱۳ پیش بایست های روش تدریس فعال
در روش های تدریس فعال دانش آموزان هرگز به صورت انفعالی کسب دانش نمی کنند، بلکه از طریق تعامل با محیط وتجربه دست به خلق چیزهایی می زنند که پیاژه آن ها را ساخت ذهنی می نامد. لذا محیط آموزشی باید طوری در نظر گرفته شود که موجب تسهیل این تعامل گردد. محیط آموزشی باید فرصتهایی را برای دانش آموزان به منظور کشف راه های کنش متقابل فراهم کند، تا آن ها بتوانند دست به تجربه بزنند وتهعدات خود را بیازمایند. بنابراین برای اجرای موثر روش های فعال و تعاملی ایجاد تغییرات اساسی در بینش ونگرش معلمان، مدیران، دانش آموزان، اولیای دانش آموزان، محتوای کتابهای درسی و محیط آموزشی لازم وضروری است که به برخی از این تغییرات اشاره می شود:
- فضای کلاس در ایجاد جو تعامل بسیار موثر است . فضای کلاس باید به گونه ای طراحی شود که موجب تسهیل تعامل شود . در کلاسهایی که معمولا صندلی ها یا نیمکتها در یک صف مستقیم و پشت سر هم قرار دارند .و دانش آموزان قادر به دیدن همکلاسیهای خود نیستند، ایجاد فضای تعامل بسیار مشکل و گاهی غیرممکن است . تقسیم کلاس به گروه های کوچک فرصت بیشتری را برای تبادل افکار در میان دانش آموزان فراهم می کند. آرایش دایره ای یا میزگرد، نعلی شکل وتماس چهره به چهره چندین نمونه از آرایش کلاس درسی است که تعامل را امکان پذیر می سازد.
- علاوه بر ساختار فیزیکی کلاسی، جو عاطفی کلاس نیز در تعامل بسیار موثر است . بحث و تبادل اندیشه و افکار زمانی میسر است که کلاس درس به محیطی پذیرا و اطمینان بخش تبدیل شود . یعنی جایی که هم معلمان و هم دانش آموزان احساس اعتماد و امنیت کنند . احترام به ا ندیشه های دانش آموزان در ایجاد جو امنیت بسیار موثر است، به همین دلیل اندیشه ها و عقاید آنان نباید مورد تمسخر قرار گیرد و یا طرد شود (شعبانی،۱۳۸۲).
- در الگوی تعاملی معلم باید تسهیل کنندهی فرایند یادگیری و مدیر یادگیری باشد . در این الگو معلم انسانی مسئول و فعال است که سازماندهی محیط آموزشی را برعهده دارد، نظر خود را بر دانش آموزان تحمیل نمی کند و موجب گسترش فرهنگ کثرت باوری می شود . او می تواند به خوبی ارتباط برقرار کند و نیز به دانشآموزاناش اجازه دهد تا عقاید خود را بیان کرده و از آن ها دفاع نمایند. تغییر ذهنیت فلسفی معلم یکی از پیش بایست های اساسی اجرای این روشهاست. لذا معلمان باید ازآموزشهای لازم درخصوص چگونگی اجرای این روش ها برخوردار باشند.
- معلم باید ریسکپذیر و خطرپذیر باشد . ترس از شکست نداشته و از خطر پرهیز نکند .به قول «جک وی ماتسن»[۳۹] لاکپشت تنها وقتی پیش می رود که سرش را از لاک بیرون بیاورد. شکست بخش ضروری و ثمر بخش از فرایند نوآوری است . معلم باید به تلاش و کوشش دانش آموزان امیدوار باشد. آیزنهاور[۴۰] معتقد است که هیچ نومیدی تا به حال جنگی را نبرده است. لذا معلم باید با دلسوزی و تحمل مشکلات، دشواریهای به کارگیری این الگو در کلاسهای درس خود را از بین ببرد و راه را برای گسترش روش های تعاملی و فعال تدریس هموار کند (حائری زاده،۱۳۸۰).
- در روش های تعاملی منابع آموزشی نباید به معلم و کتاب درسی و فعالیتهای کلاس درس محدود شود . هر منبع یا موقعیتی که بتواند تفکر، استدلال و قضاوت دانش آموزان را تحریک و تقویت کند، می تواند مورد استفاده قرار گیرد .
پروژه های پژوهشی دانشگاه ها درباره : شناسایی عوامل موثربر تدریس موفق معلمان نمونه در ...