اشتباه از ریشه شبه و در لغت به معنی مانند شدن و یا چیزی یا کسی را به جای چیزی یا کسی گرفتن آمده است۳ و آن عبارت است از تصور خلاف انسان از واقع، چندانکه امر موهومی را موجود و یا موجودی را موهوم بپندارد. معمولاً اشتباه انسان از ناآگاهی و جهل او به امور واقع مایه می گیرد و خود ممکن است از بی دقتی و بی مبالاتی و نداشتن توجه کامل به امور ناشی شود.
مفهوم آیه ی ۱۵۷، سوره ی نساء نیز به همین مضمون دلالت می کند۴. قرآن کریم می فرماید که حضرت عیسی علیه السلام، نه کشته شده و نه صلیب کشیده شده است و پیروان آن حضرت چنین تصوری را که مطابق با حقیقت نبوده داشته اند.
مفهوم حقوقی اشتباه نیز از معنی لغوی و عرفی آن مایه گرفته و آن عبارت از تصور امری است که مطابق با حقیقت نیست و حد اعلی اشتباه در مسائل حقوقی جهل است و از نظر حقوق جزا نیز با توجه به معنی لغوی و عرفی اشتباه و متون پراکنده جزایی در مورد عناصر اختصاصی متشکله برخی از جرایم در تعریف اشتباه در مسائل جزایی می توان گفت: «اشتباه عبارت از تصور خلاف واقع مرتکب، نسبت به تشخیص حکم یا موضوع قانون یا ماهیت یا عناصر متشکله جرم است که بر حسب مورد قابلیت انتساب جرم را به مرتکب از بین می برد».
کلماتی مانند جهل، اشتباه، غلط، نسیان، خطا و سهو در اذهان عامه ی مردم معنای واحد یا حداقل نزدیک به یکدیگر را تداعی می کنند که مدار و محور اتحاد و اشتراک همه ی آنها را« جهل به واقع» تشکیل می دهد و آن واقع یا مربوط به حکمی از احکام و یا مفهومی از مفاهیم و یا موضوعی از موضوعهاست که اولی «جهل به قانون یا حکم» و دومی «جهل به موضوع» نامیده می شود. حال اگر این جهل همراه شک و تردید بود، یعنی شخص از جهل خود آگاهی داشت، آن را «جهل بسیط» و اگر شخص جاهل خود را عالم پنداشت، یعنی هم از واقع بی اطلاع است و هم از جهالت خود، آن را جهل مرکب می گویند. در کاربردهای فقه و اصول فقه به جهل مرکب، غفلت هم اطلاق می شود۱. به همین اصطلاح در زبان عربی «غلط» و در زبان فارسی «اشتباه» می گویند. بنابراین واژه های جهل مرکب، غفلت، غلط، اشتباه در بحث اعمال حقوقی معانی مشترکی دارند. واژه های خطا، سهو و نسیان هم در بعضی از مصادیق، وجه اشتراک و ماده ی اجتماعی با مفاهیم جهل و غفلت و اشتباه دارند و به دلیل نداشتن نسبت تساوی، گاهی به لحاظ اشتراک آثار و احکام بویژه جهل و نسیان مورد تردیدند که نمونه هایی از آنها را به لحاظ معذر بودن یا نبودن مورد اشاره قرار خواهیم داد. دو واژه ی سهو و نسیان هم در بیشتر کابردهای فقهی و لغت معانی مشترکی دارند و آن به یاد نداشتن حکم یا موضوعی در وقت نیاز است، ولی ظاهراً حکما میان آن دو فرق قایلند که در سهو، صورت علمی از قوه ی مدرکه زایل می شود ولی در حافظه می ماند، اما نسیان از هر دو زایل می شود و حصول آن نیاز به سبب جدید دارد۲.
مقایسۀ مفهوم جهل و اشتباه و موارد مشابه آن
کلماتی مانند جهل، اشتباه، خطا، غلط، سهو، نسیان و غفلت در اذهان مردم معنای واحد یا حداقل قریب به هم را متبادر می کند، بر همین اساس در بعضی از کتاب حقوقی و یا به هنگام استعمال و محاوره، آنها را به جای یکدیگر به کار می برند، در حالی که از منظر واژه شناسی میان آنها تفاوت وجود دارد که به مهمترین آنها اشاره می کنیم:
الف) جهـل
در کتب لغت، جهل و جهالت به معنای نادانی، حماقت و ستمکار آمده است. در کتاب مفردات راغب سه معنی بر جهل ذکر شده است:
الاول- و هو خلوالنفس من العلم، هذا هوالاصل، جهل آن است که ذهن انسان از هرگونه علم و آگاهی خالی باشد.
الثانی- اعتقاد الشی بخلاف ما هو علیه یعنی شخص اعتقاد به چیزی دارد، ولی برخلاف حقیقت آن شیء است.
الثالث- فعل الشی بخلاف ما حق ان یفعل سواء اعتقاداً فیحه صحیحاً او فاسداً. یعنی انجام دادن کاری که خلاف حقیقت آن شیء است، چه براساس اعتقاد صحیح انجام داده باشد و چه فاسد.
معنای اول اشاره به جهل بسیط دارد، معنای دوم ناظر به جهل مرکب است و معنای سوم ظاهراً اعم از آن دوست.
در لغت نامۀ دهخدا آمده است: «جهل به معنای نادان بودن، نادان شدن، ضد علم است و به دو قسمت بسیط و مرکب تقسیم می شود، جهل بسیط یعنی عدم آگاهی از حقیقت شیء و جهل مرکب یعنی اعتقاد غلط به حقیقت شیء داشتن»
یکی از حقوقدانان معاصر عرب در توضیح کلمۀ جهل و تفاوت آن با اشتباه می نویسد:
«گاهی اتفاق می افتد که حقیقت چیزی برای ما نامعلوم است، در این صورت ناآگاهی در برخی موارد ناشی از تصور غیر صحیحی است که ما از آن شیء داریم و در موارد دیگر اینکه اصلاً از آن چیز تصوری در ذهن به وجود نیامده است. صورت اول نمایانگر«اشتباه» است و صورت دوم «جهل» جهل مساوی با فقدان است، به نحوی که به مرحلۀ تصور اشتباه آلود نمی رسد، اما اشتباه تصوری نادرست است که در ذهن عاقد به وجود می آید و همین اساس ایجاد یک اثر حقوقی می شود» مطابق بیان ایشان در اشتباه، تصور و فکر هست ولی تصور غلط است. به خلاف جهل که در اصل وجود فکر و تصور
تردید است.
ب) اشتبــاه
این کلمه در متون فقهی و حقوقی دو کاربرد کاملاً متفاوت دارد: یکی در زبان عربی است که معادل شک، شبهه، بدگمانی و التباس است. در لسان العرب آمده است: الشبه و الشبهه و الشبیه: المثل و الجمع اشباه، و أشبه الشیء الشیء ماثله در مثلهای عربی آمده«من أشبه أباه فما ظلم و المشتبهات من الامور: المشکلات و المتشابهات المتماثلات… و اشتبه الامر اذا اختلط و اشتبه علی الشیء» کلمۀ اشتباه در این معانی به مفهوم «شک» به کار می رود و در ابواب مختلف در متون فقهی و حقوقی کاربرد دارد. یک نمونه را در اینجا یاد آوری می کنیم:
«الاشتباه فی النکاح، در مذهب حنفیه آمده است: انه لو تزوج الرجل اختین فی عقدین و لم یدروالاول منهما فرق بنیه و بینهما، لان نکاح احدا هما باطل بیقین. ولا وجه الی التعیین، لعدم الاولویه. و لا الی التنفیذ مع التجهیل لعدم الفائده و اللضر فتعین التفریق»
کلمۀ «لم یدر» نمی دانسته به معنای جهل بسیط است. شبیه این مورد در عناوینی مانند حکم الاشتباه فی الطلاق، الاشتباه فی الدعوی، الاشتباه فی البیوع و .. مشاهده می شود که کلمۀ اشتباه به مفهوم جهل بسیط و شک و شبهه به کار رفته است و مقابل آن علم، ظن و وهم است.
کاربرد دیگر اشتباه در زبان فارسی در کتب حقیقی و قانون مدنی است که معادل آن در زبان عربی بویژه در کتاب حقوقی معاصرین، کلمۀ «غلط» به کار رفته است، مانند «الغلط فی الشیء یا الغلط فی الشخص، الغلط فی الحکم الشرعی و …» که در تمام این موارد معنای اصطلاحی از معانی لغوی چندان دور نیفتاده است.
حقوقدانان در تعریف اصطلاحی اشتباه می گویند: «اشتباه تصور نادرستی است که آدمی از چیزی دارد و در مبحث معاملات عبارت است از تصور نادرست معامله کننده دربارۀ یکی از ارکان و عناصر عقد» یا گفته اند«اشتباه عبارت است از تصور خلاف واقع از اشیا» و یا «اشتباه عبارت است از تصور خلاف حقیقت وواقعیت انسان از یک شیء» و این اصطلاح بیشتر در حقوق مدنی به کار می رود. چنین اشتباهی ممکن است مربوط به تشکیل عقد یا اجرای مفاد آن باشد. چهره های گوناگون اشتباه در اعمال حقوقی را بررسی خواهیم کرد.
ج) غلـط
آوردیم که معنای این واژه همان کلمۀ «اشتباه» در زبان فارسی است و در تعریف اصطلاحی آن
گفته اند: «حاله تقوم بالنفس تحمل علی توهم غیر الواقع» یا«تو هم یتصور فیه العاقد غیر الواقع واقعاً فی حمله ذالک علی ابرام عقد لولا هذا التوهم لما اقدم علیه» و یا «قصور الغرض المباشر من التعهد عن اجابه الحافز، الی الباعث الدافع للتعاقد» و عدۀ دیگر با تأمل در همۀ این تعاریف گفته اند که بهتر است اصطلاح «غلط» را به این صورت تعریف کنیم:
«العلم علی غیر وجه الصواب کما یعرف الغلط فی الواقعه هو: العلم بها علی نحو یخالف الحقیقه»در تمام این تعاریف، عنصر اساسی«توهم» بوده و مفاد آن همان جهل مرکب است. البته عنصر«تو هم امر غیر واقعی به صورت واقعی» در «تدلیس»، «تغریر»«خلابه» و «غلط» به صورت مشترک موجود است، ولی در منشأ پیدایش این نوع جهل و توهم در این موارد تفاوت است که در آینده بررسی خواهد شد.
در این زمینه دکتر محمصانی می نویسد:
«ان اجهل اذا کان مرتبطاً بظن معاکس، فهو یسمونه الغلط وتعریف الغلط و الجهل المرکب هوالشعور بالشیء علی خلاف ما هو او هو الظن المخطی او التصور المنافی للصواب».
د) خطـا
این واژه معمولاً در فقه و حقوق جزا کاربرد دارد و در برابر عمد به کار می رود و در توصیف آن گفته اند: «خطا عبارت است از وصف عملی که فاعل آن دارای قوۀ تمیز نبوده و به علت غلط یا اشتباه یا بی مبالاتی و عدم احتیاط، عملی را که مخالف موازین اخلاقی یا قانونی است، مرتکب شده است»، بنابراین یکی از علل خطا، جهل و اشتباه است و ممکن است علل دیگری مانند سهل انگاری، غفلت و … نیز داشته باشد. از این مختصر می توان نتجیه گرفت که خطا اعم از اشتباه است، چون گاهی خطا را مقابل عمد به کار نمی برند، در آن صورت اعم از تخلف عمدی و غیر عمدی است، ولی کلمۀ خطا در متون فقهی اعم از جزایی و مدنی گاهی به مفهومی معادل اشتباه و جهل به کار می رود و اتفاقاً به عنوان عیب اراده هم مطرح شده است. راغب چند معنی برای خطا ذکر کرده که یکی از آنها معادل اشتباه است، می گوید: «والثانی مایرید ما یحسن فعله ولکن یقع منه خلاف ما یرید فیقال اخطا اخطاء فهم مخطی و هذا قد اصاب فی الاراده و اخطا فی الفعل و هذالمعنی بقوله علیه السلام: رفع عن امتی الخطاء و ….»یعنی در خطا، شخص انجام عمل نیکی را اراده می کند ولی خلاف آن در خارج تحقق می یابد و خطا ابتدائاً در اراده پدید آمده و سپس عمل به صورت خطا محقق می شود. این همان اشتباه یا جهل مرکب است و این معنی را عده ای از نویسندگان حقوقی هم به کار برده اند.
هـ) سهــو
سهو، غفلت از چیزی است، به طوری که با کوچکترین یادآوری شخص متنبه گردد. این کلمه از عبارات فقهی بویژه در بخش عبادات به معنای «شک» هم به کار رفته است گرچه اعم از آن است، مانند این عبارت: «لاحکم للسهو مع الکثره و لا للسهو فی السهور و لا لسهو الامام معم حفظ المأموم و بالعکس». بنابراین می شود گفت سهو، اشتباهی است که از غفلت یا فراموشی ناشی می شود، از این رو هر سهوی اشتباه هست، ولی هر اشتباهی سهو نیست، زیرا اشتباه یا جهل مرکب اعتقاد به امری خلاف واقع است، خواه به کوچکترین چیزی جاهل متنبه گردد یا نگردد. بحث ما تنها روی عنوان جهل و اشتباه است که به هنگام تحقق عمل حقوقی رخ می دهد، تنبه یا عدم تنبه در آن بعد از انعقاد عقد یا ایقاع است، به این معنی «سهو» نیز درمعاملات به معنی اعم داخل در محل اختلاف خواهد بود.
و) غفلـت
این کلمه هم در اصطلاح های فقهی مقابل شک به کار می رود، آدم شاک غیر از آدم غافل است، شاک، جاهل به جهل بسیط بوده و وظیفۀ او تحصیل علم یا ظن معتبر است و عذری از او پذیرفته
نمی شود، به خلاف غافل که جاهل به جهل مرکب است و در روایات عنوان «الجاهل معذور» ناظر به غافل و جهل مرکب می باشد. که راجع به این مطلب در بخش دوم سخن خواهیم گفت.
ز) نسیــان
و بالاخره واژۀ دیگری که ممکن است مرتبط با کلمۀ «جهل و اشتباه» باشد، کلمۀ «نسیان» است و در حدیث «رفع» هم از آن یاد شده است. «نسیان» در لغت به معنای فراموشی است. در کتاب مفردات راغب آمده است: «النسیان الانسان ضبط ما استودع اما لضعف قلبه و اما عن غفله و اما عن قصد حتی ینخذف عن القلب ذکره». با استقرا در متون فقهی در می یابیم که در بسیاری از موارد، ناسی ملحق به جاهل است و در معذور بودن دارای حکم مشترکند، همچنان که در حکم وضعی از حدیث «رفع» استفاده خواهیم کرد که با انسان جاهل حکم واحدی دارند.
۱- واژۀ «اشتباه» در زبان فارسی و جهل مرکب و کلمۀ «غلط» در زبان عربی به لحاظ کاربرد فقهی و حقوقی یکسان هستند و در هر سه مورد انسان اولاً تصوری در ذهن دارد و بر خلاف نسیان به آن تصور ذهنی آگاهی هم دارد. ثانیاً آن تصور مطابق با واقع نیست، یعنی تصوری خلاف واقع از اشیا و یا ارکان و اجزا و شرایط اعمال حقوقی دارد. ثالثاً به این عدم تطابق آگاهی ندارد، یعنی نمی داند که نمی داند!
۲- محل اختلاف و بحث و تحقیق در موضوع این نوشتار، جهل و اشتباه به معنای تصور خلاف واقع از اشیا و ارکان و شرایط عقد و ایقاع به معنای فوق الذکر است و لذا از میان اصطلاح هایی که ذکر شد، جهل بسیط به مفهوم شک و شبهه نیست به حکم یا موضوع از محل بحث ما بیرون است. اما واژۀ «غفلت» در کاربردهای فقهی بیشتر به مفهوم جهل مرکب به کار رفته است، ولی با تأمل در آن می توان گفت که آدم غافل گاهی صورت ذهنی مطابق با واقع در ذهن دارد اما به آن توجهی ندارد یا آن را فراموش کرده است (نسیان) یا اصلاً چیزی در ذهن او وجود ندارد ولی از روی غفلت یا بی مبالاتی عملی از او صادر می شود، مانند اقرار بدون اینکه قصد اخبار به ضرر خود و نفع غیر را داشته باشد و می توان از آن تعبیر کرد که شخص از روی خطا اقرار می کند. به سخن دیگر، در خطا شخص انجام فعل به نحو مطلوب را اراده می کند، اما آنچه در خارج تحقق پیدا می کند خلاف آن چیزی است که شخص اراده کرده است (اشتباه یا جهل مرکب). در این گونه موارد غفلت، نسیان و خطا و حتی سهو که اشتباه ناشی از غفلت و نسیان است، در نتیجه با واژه های سه گانۀ (جهل مرکب، اشتباه و غلط) یکی است، یعنی در نتیجۀ اعمال متعاقدین یا یکی از آنها فعلی محقق شده است که در ابتدا قصد آن نتیجه را نداشته اند، گرچه قصد فعل محقق باشد. از این منظر در مقام کاربرد، این واژه ها به هم نزدیک می شوند تفصیل این مطلب را در بحث ثأثیر جهل و اشتباه براعمال حقوقی در فقه و تفحص موارد و مصادیق آن بررسی خواهیم کرد.
۳- تأثیر این واژه ها هنگام پدید آمدن در اعمال حقوقی یکسان نیست، همان طوری که تحقق این حالات در متعلق آنها که در چه چیزی صورت گرفته، به ذات عقد تعلق گرفته، مربوط به یک وصف جوهری است و … متفاوت است شاهد این مطلب تفاوت حکم جاهل مقصر و قاصر در فقه اسلامی است و یا غفلتی که عمده است نه ساده.
۴- با وجود این عده ای از نویسندگان کتب حقوقی به این تفارق یا وجه اشتراک توجهی نکرده اند. به عنوان نمونه، یکی از استادان حقوق با وجود اذعان به تفاوت مفهوم جهل و اشتباه و عدم ذکر نوه تفاوت، به لحاظ عدم اشکال عملی، این دو واژه را یکی دانسته است و یا یکی از حقوقدانان معاصر برخلاف برخی از آثار خود، جهل را به حد اعلای اشتباه تعبیر نموده است در حالی که میان جهل و اشتباه، همان طوری که مشاهده شد، عموم و خصوص مطلق برقرار بوده و جهل اعم از بسیط و مرکب است، اشتباه یکی از انواع جهل است و اشتباه در هر امری ناشی از جهل و موضوع و یا حکم می باشد. در کتب و تألیفات حقوق کیفری هم در بسیاری از مواقع دو اصطلاح جهل و اشتباه را به یک معنی گرفته اند، بدون اینکه متعرض این مطلب شوند که مراد از جهل کدام نوع جهل است. یکی از استادان حقوق می نویسد: «باید این نکته را در نظر داشت که ما در اینجا اشتباه را به مفهوم عرفی کلمه در نظر نداریم، بلکه اشتباه در اینجا مرادف با جهل و عدم آگاهی است»، ولی معین نمی کند چه نوع جهلی مرادف با اشتباه است؟!
۵- بالاخره نکتۀ آخری که از این گفتار قابل استفاده است، آوردن دو کلمۀ «جهل و اشتباه» در عنوان این رساله است که اولاً جهت گیری این نوشتار را نشان می دهد که هم جنبۀ فقهی دارد و هم حقوقی که کلمۀ «جهل» در نوشته های فقهی بیشتر به کار می رود و کلمۀ «اشتباه» در نوشته های حقوقی ثانیاً این عنوان ناظر به بررسی وجه اشتراک و امتیاز آن دو و آثار عملی آن نیز هست که به برخی از آنها اشاره شد.
تفاوت میان جهل و نسیان
میان نسیان و جهل هم به لحاظ مفهومی تفاوت وجود دارد که جهل و نسیان هر دو در عنصر
بی اطلاعی از حکم یا موضوع مشترکند، ولی جهل گاهی مسبوق به علم است و گاهی مسبوق به علم نیست که صورت اول را نسیان هم می گویند۱، بنابراین اصطلاح جهل اعم از نسیان است. فرق دیگری که گفته اند و در کتب اهل سنت آمده، این است که می گویند۱ نسیان به طور قهری عارض انسان می شود به نحوی که ناسی قدرت دفع آنرا ندارد، به خلاف جهل که به وسیله ی علم و کسب آگاهی امکان غلبه بر آن وجود دارد، از این رو در زمینه ی حکم و معذر بودن جهل و نسیان تفاوت است که ناسی در انجام فعلش به اجماع فقها معاف است، به خلاف جهل که اختلافی است و به طور کلی میان قاصر و مقصر از یک طرف در معذور بودن تفاوت قایلند که مقصر را در حکم عامد می دانند و از طرف دیگر برای تعیین جهل و اشتباهی که معذر است از غیر معذر، جهل را به چهار قسم تقسیم می کنند۲:
۱- جهلی که صلاحیت عذر در عالم آخرت را به طور کلی ندارد ، مانند جهل کافر به ذات باریتعالی و … که با وجود ادله ی روشن و بدیهی بر وجود او، انکار و جهل بر آن ذات مقدس پذیرفتنی نیست. این نوع جهل در حیطه ی عقاید اسلامی است و محل بحث ما نمی باشد، به این نحو کلی هم قابل پذیرش نیست و محل نقد و بررسی است۳.
۲- جهلی که صلاحیت معذریت ندارد، ولی درجه ی آن پایین تر از جهل کافر است، مانند کسی که با اجتهادهای علمای شریعت در زمینه ی قرآن و سنت مخالفت کند یا به غرایب سنت عمل نماید یا مانند کسی با توجیه های باطل و فاسد بر امام عادل قیام نماید یا علیه اشخاص اقدام به ترور و هتک نماید. چنین فردی مسئول و ضامن تمام خسارات مادی و معنوی وارده است.
۳- جهلی که صلاحیت معذریت را دارد، مانند جهلی که براساس اجتهاد صحیح به احکام یا موضوعها حاصل می شود و مستند چنین شخصی، دلیل و اماره ای است که او را به واقع نمی رساند. بحث ما در این نوع جهل است که در صورت عدم اصابت به واقع آثار تکلیفی و وضعی را برمی دارد یا خیر؟
۴- جهلی که معذر است و ویژه ی کسانی است که در بلاد کفر«دارالحرب» اسلام آورده، ولی مهاجرت نکرده اند که غالب فقها در این مورد جهل را مسقط حکم تکلیفی و وضعی هر دو می دانند. و عده ای از فقهای اهل سنت، بخشی از جهل در اعمال حقوقی مانند جهل شفیع به حق شفعه یا جهل به خیار و فوریت آن را ملحق به این قسم می دانند و یا جهل وکیل به وکالت یا عزل او که اگر قبل از اطلاع از عزلش، اقدام به بیع و شرا و مانند آن نماید، تصر فاتش از جانب موکل نافذ است و در این صورت جهل، عذر محسوب می شود. تفاوت اساسی این نوع جهل با اقسام دیگر جهل های معذر در این است که علاوه بر اسقاط گناه و سایر آثار تکلیفی، مسقط حکم وضعی هم هست که ما این نوع اخیر را در قسمتهای بعدی به تفصیل بررسی خواهیم کرد.
جایگاه اشتباه در حقوق جزا
علل عدم مسئولیت جزائی در باب چهارم کتاب اول قانون مجازات اسلامی ضمن مواد ۴۹ تا ۶۳ پیش بینی شده اند و در این مواد به اشتباه اشاره نشده است و این عدم تصریح قانونی موجب شده است که بعضی از مولفین اشتباه را از موارد عدم مسئولیت ندانند. ولی همانطور که اغلب مولفین فرانسوی استدلال نموده اند اشتباه اصولا جزء علل مشروعیت و یا علل عدم انتساب نیست بلکه اشتباه در مواردی موجب
می شود که عنصر معنوی جرم تحقق نیابد. بعبارت ساده تر سوء نیت عام دارای دو جزء خواستن و دانستن است جزء اول آن همان اراده در فعل و اراده در حصول نتایج مجرمانه است و جزء دوم علم بر غیر قانونی بودن عمل و علم بر اینکه عمل ارتکابی همان عملی است که بوسیله قانونگذار منع و برای آن مجازات تعیین کرده است بنابراین اگر مجرم به وجود قانون جاهل بوده (اشتباه یا جهل موضوعی) سوء نیت عام حاصل نمی شود به همین علت دانشمندان فرانسوی موضوع اشتباه را در عنصر معنوی جرم مورد مطالعه قرار می دهند و نه در علل زائل کننده عنصر معنوی (علل عدم انتساب) اشتباه را تحت عنوان اشتباه حکمی، اشتباه موضوعی و اشتباه مختلط حکمی و موضوعی بررسی می کنیم.
قبل از شروع به اجرای قانون مجازات ۱۹۹۲، سوال می شد، آیا علاوه بر اختلال روانی و اجبار، اشتباه مرتکب جرم می تواند مسئولیت کیفری او را از بین ببرد. یک جواب مثبت در دکترین داده شده بود، نه به طور عمومی، بلکه لااقل در فرض یک اشتباه در عمل، در صورتی که بتواند تمام اراده مرتکب عمل را حذف کند.
الف- اشتباه در قانون
اشتباه در قانون ممکن است در جهل به قانون جزایی و یا تفسیر ناصحیح مقررات آن باشد.
بند اول- جهل به قانون جزایی
استثنائاً قانون یا بعضی تصمیمات اصل فرض علم به قانون را محدود می کند. مانند ماده ۴ لایحه قانونی۵ نوامبر ۱۸۷۰ در مورد توضیح قوانین «اجازه می دهد که با توجه به اوضاع و احوال ایراد جهل به قانون در مورد خلافی که ظرف سه روز کامل از تاریخ نشر قانون، ارتکاب شده در محاکم پذیرفته شود». غیر از این استثنا، قبول مورد دیگر مشکل به نظر می رسد. با وجود این بعضی از محاکم میان اشتباه نسبت به مقررات یک قانون جزایی و اشتباه نسبت به مقررات خارج از قانون جزایی(مدنی، اداری یا تجاری) فرق می گذارند، اشتباه را در مورد اخیر رافع مسئولیت دانسته اند، دادگاه استان پاریس از تعیین مجازات به عنوان سرقت درباره کسی که گنجی پیدا کرده و بر اثر جهل به ماده ۷۱۶ قانون مدنی (که نصف گنج را متعلق به مالک زمین و نصف آن را حق کاشف می داند) تمام آن را تصاحب کرده بود، خودداری کرده است.
پژوهش های انجام شده با موضوع مسئولیت کیفری و عوامل رافع مسئولیت کیفری- فایل ۱۸