۲-۶-۴- کاربردهای خوشهبندی
از آنجا که خوشهبندی یک روش یادگیری بدون نظارت محسوب میگردد، در موارد بسیاری میتواند کاربرد داشته باشد.
-
- در بازاریابی(Marketing): دستهبندی مشتریها به دستههایی بر حسب رفتارها و نیازهای آنها از طریق مجموعه زیادی از ویژگیها و آخرین خریدهای آنها.
-
- زیستشناسیBiology)): دستهبندی حیوانات و گیاهان از روی ویژگیهای آنها.
-
- کتابداری: دستهبندی کتابها
-
- نقشهبرداری شهری(City-Planning): دستهبندی خانهها بر اساس نوع و موقعیت جغرافیایی آنها.
-
- مطالعات زلزلهنگاری(Earthquake Studies): تشخیص مناطق حادثهخیز بر اساس مشاهدات قبلی.
-
- وب(WWW): دستهبندی اسناد و یا دستهبندی مشتریان به سایتها و ….
-
- داده کاوی(Data Mining): کشف اطلاعات و ساختار جدید از دادههای موجود
-
- در تشخیص گفتارSpeech) Recognition): در ساخت کتاب کد از بردارهای ویژگی، در تقسیم کردن گفتار بر حسب گویندگان آن و یا فشردهسازی گفتار.
-
- در تقسیمبندی تصاویرImage) Segmentation): تقسیمبندی تصاویر پزشکی و یا ماهوارهای.
۲-۷- نرم افزارهای مورد استفاده در انواع روشهای خوشهبندی
نرم افزارهای متنوعی برای اجرای روشهای خوشهبندی موجود است ولی متأسفانه نرم افزاری که همه روشهای فوق را انجام دهد موجود نیست و هر نرم افزار تنها تعدادی از روشهای فوق را درون خود جای داده است. نرم افزارهایی مانند Minitab،Spss ، Machaon،Stata ،S-Plus ،SAS و Matlab بیشتر روشهای خوشهبندی که در فوق به آن اشاره شد را دارند. با این وجود این نرم افزارها به طور تخصصی برای خوشهبندی داده ها ارائه نشدهاند و طیف وسیعی از روشهای آماری را شامل میشوند. یکی از نرم افزارهایی که به طور تخصصی برای خوشهبندی ارائه شده نرم افزار CLUSTAN است که اکثر روشهایی که در فوق به آنها اشاره شد را در بر میگیرد.
همچنین نرم افزار PC-Ord که برای خوشهبندی ودرجهبندی داده های اکولوژیکی ارائه شده است کلیه روشهای سلسله مراتبی تجمعی، بعضی از روشهای سلسله مراتبی مقسمی را دارد. ضعف عمده این نرم افزار نداشتن روشهای غیر سلسله مراتبی است. نرم افزار R بسته کاملتری برای انجام دادن خوشهبندی داده های محیطی است که البته دشواری کار با این نرم افزار نسبت به CLUSTAN و PC-Ord از معایب آن محسوب می شود.
۲-۸- پیشینه و ادبیات تحقیق
در این پژوهش پیشینه تحقیق از دو جنبه مورد بررسی قرار میگیرد. بخش اول به مطالعات انجام شده در زمینه سهام رشدی و ارزشی و شاخص های مالی می پردازد; و بخش دوم به بررسی مطالعات انجام شده در زمینه فرایند تحلیل سلسله مراتبی و خوشهبندی می پردازد.
۲-۸-۱- بخش اول پیشینه و ادبیات تحقیق
سرمایه گذاری در سهام ارزشی یا سرمایه گذاری ارزشی، یک استراتژی در سرمایه گذاری است که برگرفته از نظرات و ایدههای بن گراهام و دیوید داد در باب سرمایه گذاری میباشد . اولین کتابی که به بیان نظرات این دو نظریه پرداز مالی پرداخت و اساس سرمایه گذاری ارزشی را به وجود آورد در سال ۱۹۳۴ با عنوان” تحلیل اوراق بهادار” منتشر شد(Graham and Dodd, 1934).
پژوهشهای مختلفی در این زمینه صورت گرفته است:
۲-۸-۱-۱- پژوهشهای خارجی
سانجوی باسو(۱۹۷۷)، در مطالعه ای تحت عنوان عملکرد سرمایه گذاری سهام فهرست شده در بورس نیویورک از سال ۱۹۵۷ تا ۱۹۷۱ درمقایسه با نسبت قیمت به سود آنها را مورد مطالعه قرار دادند. نتایج تحقیق آنها حاکی بر این است که سهام ارزشی عملکرد بسیار بهتری نسبت به سهام رشدی دارند و یک میلیون دلار سرمایه گذاری در سهام ارزشی بیش از دو برابر سهام رشدی، بازدهی ایجاد می کند.
راجر ایبوتسون(۱۹۸۶)، در پژوهشی پورتفویهای دهگانه از بورس سهام نیویورک، در ده گروه با وزن یکسان براساس نسبتهای P/E و P/BV در بازه زمانی سالهای ۱۹۶۷ تا ۱۹۸۴ را مورد مطالعه قرار دادند. نتایج نشان داد که سهام دارای نسبت قیمت به ارزش دفتری پایین، با نسبت دو به یک بهتر از سهام رشدی با نسبت قیمت به ارزش دفتری بالا، بازدهی ایجاد کرده است. سهام ارزشی در مقایسه با کل بازار بیش از ۷۵ درصد بازدهی بالاتر داشته است.
ماریو لویس(۱۹۸۹)، در مطالعه خود سهام بورس لندن ازسال ۱۹۶۱ تا ۱۹۸۵ براساس نسبت قیمت به سود در پنج گروه مرتب کردند. نتایج نشان داد که سهام با P/E پایین با تفاوت بسیار زیاد بر سهام رشدی برتری دارد.
فولر، هیوبرتز و لوینسون(۱۹۹۳)، در پژوهش خود نسبت P/E در طی دوره زمانی ۱۹۹۰-۱۹۷۳ را مورد مطالعه قرار دادند. نتایج آنها حاکی بر این بود که شرکتهایی با بالا ترین P/E(سهام ارزشی ارزان) دارای بیشترین بازدهی و شرکتهایی با کمترین P/E(سهام رشدی گران) دارای کمترین بازدهی بودند.
بارتون بیگز(۱۹۹۱)، در مطالعه ای بازدهی سرمایه گذاری ارزشی با معیار قیمت به ارزش دفتری پایین را در نقاط مختلف جهان بررسی کردندکه حدود ۸۰ درصد سهام مورد مطالعه آنان به خارج از ایالات متحده مربوط میشوند. نتایج نشان داد که سهام ارزان دربازارهای مختلف از سهام گرانتر و از شاخص ها پیش بینی میگیرد.
کاپول، رولی و شارپ(۱۹۹۳)، پژوهشی را با عنوان بازده سهام ارزشی و رشدی در سطح بینالمللی انجام دادند. دوره زمانی مورد بررسی از ژانویه سال ۱۹۸۱ تا ژوئن سال۱۹۹۲ بود. این بررسی در کشورهای فرانسه، آلمان، ژاپن، سوئیس، بریتانیا، و امریکا انجام گرفت که بازارهای مهم اوراق بهادار است. نسبت مورد استفاده در این بررسی B/P[36]است که بر مبنای آن پرتفویها تشکیل شدند. نتایج نشان داد که طی این دوره، بازده مرتبط با پرتفویهای سهامی با نسبت B/P بالا(سهام ارزشی) نسبت به بازده پرتفویهای سهام با نسبت B/P پایین(سهام رشدی) متفاوت بوده است و سهام ارزشی بهتر از سهام رشدی در هر کشور طی این دوره زمانی عمل کرده است. بنابراین، سهام با B/P بالا، بازدههای بالاتری در مقایسه با سهام با B/P پایین در کشورهای فوق طی دوره زمانی مشخص شده به دست آورده است(Capaul, carlo, Ian Rowley, and William FSharp, 1993).
لاپورتا(۱۹۹۶)، در مطالعه خود به بررسی تخمین مورد توافق همه در مورد سود هر سهم در هر سال و سال قبل حدود ۹۰۰ شرکت در بازار بورس نیویورک و ایالات متحده در بازه زمانی ۱۹۸۲ تا ۱۹۹۱ پرداختند. نتایج نشان داد که سهام رشدی گران تمایل به رشد بسیار کندتری نسبت به قبل دارند و سهام ارزشی میل به رشد سریعتر دارند.
فاما و فرنچ(۱۹۹۶)، پژوهش مهمی راجع به سهام ارزشی و رشدی در سطح ۱۲ بازار مهم ودر بازار امریکا طی دوره ۱۹۷۵-۱۹۵۰ انجام دادند. آنها نسب هایD/P ,[37]C/P ,E/P و B/M را به عنوان شاخص های ارزش برگزیدند. و پرتفوهای مساوی را بر مبنای این نسب ها در آغاز هر سال تشکیل داده و سپس بازده این پرتفویها را محاسبه کردند. سهامی که ارزشهای بالایی از این نسبتها داشتند به عنوان سهام ارزشی و سهام دارای ارزشهای پایین را به عنوان سهام رشدی در نظر گرفتند. نتایج بررسی آنان نشان داد که در ۱۲ کشور از ۱۳ کشور مورد بررسی و به ازای هر یک از این شاخص ها، از این دیدگاه حمایت شد که سهام ارزشی بازدههای بالاتری دارند. همچنین تفاوت بین بازده سالانه سهام رشدی و ارزشی ۷/۶ درصد بوده است و سهام ارزشی در مقابل سهام رشدی بازده بیشتری داشته اند. نتایج پژوهش آنها نشان میدهد که مدل قیمت گذاری دارایی های سرمایهای نمیتواند صرف قیمت را توضیح دهد، بلکه باید از یک مدل سه عاملی استفاده کرد تا بتوان صرف قیمت بازده بین المللی را توضیح داد( ۱۹۹۶,Farma, Eugene F. and Kenneth R French).
لاپورتا، لاکونیشوک، شلایفر و ویشنی(۱۹۹۷)، در پژوهش خود نسبت ارزش دفتری به قیمت بازار شرکتها در بورس نیویورک، بورس ایالات متحده طی سالهای ۱۹۷۱ تا ۱۹۹۲ را مورد مطالعه قرار دادند. در آخر به این نتیجه رسیدند که به طور متوسط درآمد اعلام شده برای سهام رشدی ناخوشایند و برای سهام ارزشی خوشایند است و تفاوتهایشان به لحاظ آماری بسیار قابل توجه است.
دشو و اسلون(۱۹۹۷)، در مطالعه ای سهام معامله شده در بورس نیویورک و ایالات متحده را در دوره ۱۹۶۷ تا ۱۹۹۱ با توجه به نسبت ارزش دفتری به قیمت بازار هر سهم، طبقه بندی کرده و سپس دهکهایی تشکیل دادند. و پس از بررسیها به این نتیجه رسیدند که سهام گران تمایل دارند در آینده کندتر از گذشته رشد کنند و سهام ارزان تمایل به رشد سریعتر دارند.
جیمز کویر ,(James Squyres, 1998)به بررسی انتخاب سهام برتر از دیدگاه خریداران سهام پرداخت. در این تحقیق ده شاخص انتخاب شد که عبارتند از: درآمد هر سهم، ارزش دفتری هر سهم، باده حقوق صاحبان سهام به دارایی ها، نرخ پوشش بهره، جریان نقدی به بدهی، قیمت به درآمد و قیمت به ارزش دفتری.
بیکویت (Beckwith, 2001)به بررسی بازار سهام در شش کشور)استرالیا، کانادا، فرانسه، آلمان، ژاپن و انگلستان) پرداخت. در این مطالعه از هشت معیار نسبت قیمت به جریان نقدی، نسبت قیمت به درآمد هر سهم، قیمت بازار به ارزش دفتری، نرخ سرمایه گذاری مجدد، بازده حقوق صاحبان سهام، نرخ سرمایه گذاری مجدد به مقدار قیمت به درآمد و نسبت نوسان قیمت استفاده کرده است.
گروت و گسپر(۲۰۰۲)، در پژوهش خود رابطه بین بازده مورد انتظار سهام، اندازه شرکت و نسبتM/B را در ۵ کشور آسیایی هند، کره، مالزی، تایوان و تایلند آزمایش کردند. نتایج آزمون نشان داد که رابطهای قوی بین اندازه شرکت و بازده در همه کشورهای فوق وجود دارد. همچنین رابطهای قابل توجه بین نسبت ارزش بازار به ارزش دفتری با بازده در کشور-های کره، مالزی و تایلند مشاهده شد. اگر چه در شرکتهای کوچک آسیایی، تاحدودی میانگین بازده نسبت به شرکتهای بزرگ بیشتر است، به نظر میرسد که متغیر ارزش بازار به ارزش دفتری این شرکتها رابطهای یکنواخت و قوی با بازده دارد. این بدان معنی است که سهام ارزشی، متوسط بازده بیشتری نسبت به سهام رشدی دارد. بنابراین متوسط بازدهی بیشتر سهام ارزشی را در بازارهای نوپدید آسیا میتوان یک پدیده محلی ویژه محسوب کرد(۲۰۰۲ ،Groot and Gasper).
هالیت گاننس و کاران(۲۰۰۳)، در مقاله خود عملکرد سهام ارزشی و رشدی را در بورس استانبول مورد مطالعه قرار دادند. در این بررسی عنوان میشود که در بازارهای توسعه یافته و نوپدید، سهام ارزشی عملکرد بهتری نسبت به سهام رشدی نشان داده است. در این پژوهش بازده سهام ارزشی و رشدی مقایسه شدهاند تا مشخص شود که آیا این نتیجه در بورس استانبول نیز تایید میشود یا خیر. بورس سهام استانبول یکی از بازارهای نوپدید مهم و با رشد سریع در دنیا است که با نوسانها و تغییرات زیادی روبرو بوده است و دلیل اصلی این نوسانها نیز، وضعیت اقتصادی و تحولات سیاسی در این کشور است. بنابراین، در زمان تجزیه و تحلیلها، باید دو عامل مهم را در اقتصاد این کشور"میزان تورم بالا و سطح بالای بدهی داخلی” در نظر گرفت. دوری زمانی مورد استفاده در این بررسی سالهای ۱۹۹۳ تا ۱۹۹۸ بود و پرتفویهای سهام رشدی و ارزشی بر مبنای نسبتB/M(نسبتB/M بهخوبی معیارهای دیگری مانند E/Pو C/P در شناسایی سهام ارزشی و رشدی است). در شرکتهای پذیرفته شده در بورس استانبول تشکیل شد. نتایج بررسی نشان داد که پرتفویهای رشدی نسبت به پرتفویهای ارزشی عملکرد بهتری داشته است و بنابراین با نتایج کشورهای توسعه یافته و نوپدید مطابقت نداشت. این بررسی نشان میدهد که سیاستهای سرمایهگذاری در بورس سهام استانبول به ساختارخاص بازار و وضعیت اقتصادی آن وابسته است و با توجه به این که ساختار بازار و ویژگیهای بنیادی سهام مبادله شده در این بورس با بازارهای دنیا متفاوت است، نتایج دیگری نیز حاصل شد.
جانسن و سونن(۲۰۰۳)، در تحقیق خود نتیجه گرفتند که بین رتبه بندی شرکتها براساس معیارهای ارزیابی عملکرد ارزش افزوده اقتصادی، نسبت شارپ و آلفای جنسن و معیارهای مالی نظیر اندازه شرکت، نسبت ارزش دفتری به ارزش بازار سهام، نرخ رشد فروش، ساختار سرمایه، نقدینگی، چرخه تبدیل وجه نقد، تغییرات سودآوری و نرخ بازده دارایی ها رابطه معنیداری وجود دارد.
لاکونیشوک، ویشنی و شلایفر(۲۰۰۴)، نسبت P/E از سال ۱۹۶۹ تا ۲۰۰۲ را مورد بررسی قرار دادند. آنها به این نتیجه رسیدند که سهام دارای نسبت P/E پایین از سال ۱۹۶۹ تا ۲۰۰۲ بازدهی بسیار بالاتری نسبت به سهام رشدی داشته است.
موخرجی، منجیت و کیم(۲۰۰۴)، عملکرد پرتفویهای ارزشی و رشدی را بررسی کردند. دوره بررسی در فاصله سالهای ۱۹۸۰تا ۱۹۹۸ بود و دادهها از پایگاه داده بهدست آمد. متغیرهای مورد استفاده در این بررسی عبارتند از:
MVE، تعداد سهام، قیمت سهام، نسبتP/E، نسبتP/S، نسبتM/B و نسبتP/C، بازده ماهانه محاسبه شد و نتایج آزمونهای دو دامنه طی ۱۹ سال بررسی نشان داد که شرکتهای کوچک، بازده مازاد با اهمیت را از لحاظ آماری در ۵ سال به دست آوردند؛ در حالیکه شرکتهای بزرگتر بازدههای با اهمیت بالاتری را طی ۴ سال به دست آوردند که تفاوت چندانی بین بازدههای این دو پرتفوی در ۱۰ سال بعد نداشت. نتایج پرتفویهای مبتنی بر نسبتهای ارزشی نشان داد که در پرتفویهایP/S، سهام ارزشی در مقایسه با سهام رشدی بازده با اهمیت بالا را برای ۱۱ سال در مقایسه با ۳ سال برای سهام رشدی و در پرتفویهایP/C، سهام ارزشی بازدههای مازاد را در ۸ سال در مقایسه با ۳ سال برای سهام رشدی به دست آوردند. نتایج برای نسبتهایM/B،P/E محدودتر است. به طور کلی میتوان نتیجه گرفت که اثر اندازه در نمونه وجود ندارد و سهام ارزشی نسبت به سهام رشدی دارای بازدههای بالاترِ با اهمیت و با خطرپذیری کمتر است. سهام با P/S پایین، از لحاظ آماری بالاترین و با اهمیتترین بازده مازاد را ایجاد کرد. سهام با P/C پایین بالاترین بازده مازاد را در درجه دوم و با پایینترین ریسک را نشان داد. بنابراین به نظر میرسد P/S، P/C که بهصورت انفرادی کاراترین معیارهای ارزش است. نسبتP/E که مشهور است و نسبت M/B را که دانشگاهیها پیشنهاد میکنند، معیارهای نسبتاً ناکارایی از ارزش است. در مرحله بعدی روش دو مرحلهای برای تشکیل معیارهای ارزشی ترکیبی دنبال شد. در ابتدا هر نسبت ارزشی برای هر شرکت در یک سال خاص با میانگین ارزش آن نسبت برای همه شرکتهای نمونه نهایی در آن سال استاندارد شد. این گام چهار نسبت ارزشی را برای هر شرکت نمونه در هر سال ایجاد کرد (RP/E ،RP/S ،RP/C ،RP/B). سپس معیارهای ارزشی ترکیبی بهصورت میانگین ساده ترکیب_های متفاوتِ نسبتهایِ ارزشی نسبی و بازده_های پرتفوی_های بر مبنای معیار_های ارزشی ترکیبی محاسبه شد. الگوی کلی مشابه با اوراق بهادار انفرادی است. پرتفویهای ارزشی به طور پیوسته از پرتفویهای رشدی که با بازده بالاتر و ریسک کمتر همراه بوده است، بهتر عمل کرده است. بازده مازاد سالانه پرتفویهای ارزشی دارای دامنهای از ۶۰/۳ درصد برای RP/EB تا ۵۲/۸ درصد برای RP/ES است. نتایج آزمون t نشان داد که ۷ درصد پرتفویهای ارزشی ترکیبی که شامل P/S است در مقایسه با سهام همتایان رشدی آنها در ۱۰ تا ۱۲ سال از ۱۹ سال دوره نمونه بهتر عمل کردهاند. در بین ترکیبهایی که شامل P/S نبودند شواهد نسبتاً کمی برای عملکرد بهتر وجود داشت. این نتایج میرساند که سرمایهگذاران بایدP/S را بهعنوان یک معیار ارزش برای افزایش بازده مازاد استفاده کنند(Dhatt, yong, Sandip Mukher ji, 2004).
فوگر و همکاران(۲۰۰۵)، ویژگیهای سهام رشدی و ارزشی را در سه گروه کوچک، متوسط و بزرگ در یک بازه زمانی طی سال های ۲۰۰۱ الی ۲۰۰۳ بررسی کردند. نتایج پژوهش آن_ها نشان داد که به طور میانگین نسبتهای B/P و B/E[38] و نرخ رشد درآمد هر سهم برای سهام رشدی، دو بار بزرگتر از سهام ارزشی است. همچنین سهام ارزشی متوسط و بزرگ نسبت به سهام رشدی متوسط و بزرگ، دارای اهرم مالی بزرگتری هستند و تمایل کارگزاران بازار سرمایه، برای سرمایه گذاری در سهام ارزشی بیشتراست.
پتکووا و همکاران(۲۰۰۵)، در پژوهشی با عنوان"آیا سهام رشدی دارای ریسک بیشتری هستند یا سهام قیمتی؟” به بررسی ارتباط بین تغییرات زمانی ریسک و صرف قیمت سهام پرداختند. آن_ها همچنین از مدل قیمت گذاری دارایی_های سرمایه_ای شرطی برای بررسی تغییرات زمانی ریسک در سهام رشدی و قیمتی استفاده کردند. نتایج پژوهش آن_ها نشان داد که تغییرات زمانی ریسک قادر به توضیح صرف قیمت نیست و بتای سهام قیمتی و رشدی با صرف ریسک مورد انتظار بازار، به ترتیب همبستگی مثبت و منفی دارد. همچنین کوواریانس صرف بتای به دست آمده، کوچکتر از آن است که بتواند اهمیت مشاهده شده در صرف قیمت مدل شرطی قیمت گذاری دارایی های سرمایهای را توضیح دهد.
بانسال و همکاران(۲۰۰۵)، در پژوهشی با عنوان"فروض سود تقسیمی” به مقایسه سهام رشدی و سهام ارزشی و ارتباط اجزای بازده آنها با ریسک سیستماتیک پرداختند. آنها به این نتیجه رسیدند که جریانهای نقدی سهام ارزشی نسبت به جریانهای نقدی سهام رشدی، در بلند مدت دارای حساسیت بیشتری است.
کامپل و همکاران(۲۰۰۵)، در پژوهشی با عنوان"بتای بد و بتای خوب” با بررسی ارتباط بین سهام رشدی و قیمتی با متغیرهای بازار، بیان می کنند در صورتی که منابع مالی مناسب در دسترس باشد، سهام رشدی دارای فرصتهای سرمایه گذاری مناسب است و در آینده می تواند به شکل مطلوب سودآور باشد.
ایکسینگ و ژانگ(۲۰۰۶)، در پژوهشی با عنوان"سهام رشدی در مقابل سهام قیمتی، محرکهای عوامل بنیادین اقتصادی"مطالعه جامعی از محرکهای دورهای عوامل بنیادین در اقتصاد، برای شرکتهای قیمتی و رشدی انجام دادند. آنها نشان دادند که عوامل بنیادین در شرکتهای قیمتی، بسیار بیشتر از شرکتهای رشدی تحت تاثیر شوکهای اقتصادی قرار گرفتهاند و تفاوتهای معنیدار بین سهام رشدی و قیمتی در این زمینه وجود داشته است. آنها همچنین نشان دادند که شرکتهای قیمتی نسبت به شرکتهای رشدی از انعطافپذیری کمتر در سرمایه گذاری، برخوردارند