می گیریم که بیشتر مثل کوه استوار باشیم و آن جایگاه قدرت و جرأت را درون خودمان بیابیم تا بتوانیم در مقابل فلاخنها و تیرهائی که به طرف ما شلیک می شوند بدون احساس ترس مقاومت کنیم. (جزایری و اشکانیان ۱۳۷۹،۱۴۸)
بنابراین باید بدانیم که برای بدست آوردن روحیه و آرامش واقعی یاد خدای رحمان بهترین آرامبخش و آغوش خدا امن ترین مکان است برای بندگان خوبی که به او توکل می کنند و دلشان با یاد او آرام می گیرد(آزمندیان ۱۳۸۲،۶۸)
هیچ کنجی بی دد و بی دام نیست جز به خلوتگاه حق آرام نیست
ایمان به خدا رفتار خردمندان است. اگر برنده شوید به همه چیز می رسید و اگر نشوید چیزی را از دست نمی دهید. (قرچه داغی ۱۳۷۵،۱۶۹)
۲-۴۹ تفکر منطقی و تفکر غیر منطقی
آلبرت الیس اضطراب و اختلالات عاطفی را نتیجه طرز تفکر غیر منطقی و غیر عقلانی می یابد. به نظر الیس افرادی که خود را اسیر و گرفتار افکار غیر عقلانی خویش می کنند احتمالاً خود را در حالت احساس خشم، مقاومت، خصومت، دفاع، گناه، اضطراب، بی ثمری، سستی و رخوت مفرط، عدم کنترل و ناشادی قرار می دهند. الیس معتقد است گرچه انسان از نظر بیولوژیکی تمایل شدیدی به مضطرب کردن خود و تخریب نفس دارد اما از طرف دیگر او می پذیرد که انسان تمایل شدید به عشق و محبت، توجه و مراقبت و تحقق آرزوها دارد و از مورد تنفر قرار گرفتن، بی توجهی و ناکامی دوری می جوید. بنابراین وقتی حادثه فعال کننده ای (a) برای فرد اتفاق می افتد او بر اساس تمایل ذاتی خود ممکن است برداشت های متفاوت و متضاد از (b) داشته باشد: ۱- افکار و باورهای منطقی و عقلانی (rb) و دیگر افکار، عقاید و برداشت های غیر منطقی و غیر عقلانی (ib) در حالتی که فرد تابع افکار و عقاید عقلانی و منطقی باشد به عواقب منطقی (rc) دست خواهد یافت و شخصیت سالمی خواهد داشت و در حالتی که فرد تابع و دستخوش افکار و عقاید غیر منطقی و غیر عقلانی قرار گیرد با عواقب غیر منطقی (ic) مواجه خواهد شد که در این حالت فردیست مضطرب و غیر عادی که شخصیت ناسالمی دارد. (شفیع آبادی ۱۳۸۳،۷۸-۷۵)
سلامت روانی rc rb
اختلال شخصیت ic ib
۲-۵۰ ارتباط خانوادگی در زمان استرس:
دانشگاه کالیفرنیای آمریکا (۱۹۹۴) اعلام کرد که با تغییرات سریع در جهان امروز، زندگی و نحوه آن در خانواده قابل پیش بینی نیست، اگرچه هیچ خانواده ای بدون مشکل نیست. تغییرات اجتماعی بر واحد خانواده تأثیر می گذارد و این تغییرات ممکن است استرس زا باشد. همه ما در طول روز گاه و بیگاه به جرو بحث پرداخته ایم ولی وقتی فشارهای روزانه زندگی مزمن می شود و هیچ استراحت و آسایشی وجود ندارد و در این بین انباشتگی کارهای عقب افتاده باعث ایجاد استرس و فشارهای عصبی می شود.
اما بهتر است بدانیم که زمانیکه تحت استرس هستید و از مسائل درون خود رنج می برید، بهتر است یک ارتباط صمیمی با اعضای خانواده داشته باشید و مشکلاتتان را با آنها در میان بگذارید. بدون داشتن یک ارتباط صمیمی با خانواده، محیط از آنچه که هست سخت تر می شود.
در هر موقعیت بحرانی اعضای خانواده نسبت به حسی که به یکدیگر دارند با یک الگوی معین احساسی به همدیگر کمک می کنند.
علاوه بر آن در خانواده می توانید در هفته زمانی را برای صحبت کردن اختصاص دهید و به همه اعضای خانواده از کوچک و بزرگ اجازه دهید صحبت کنند و شرایط را طوری مهیا کنید تا اعضای خانواده از گفتن مشکلات خود نترسند.
۲-۵۳ مروری بر پژوهشهای انجام شده
پکنهام (۲۰۰۱) در پژوهش خود به نام استرس و شیوه های مقابله در بیماران مبتلا به MS به بررسی اهمیت استرس و شیوه های مقابله در مراقبت کنندگان از بیماران مبتلا به MS می پردازد. نمونه پژوهش ۹۸ نفر بودند که مقیاسهای خودباوری را یکبار در ابتدای پژوهش و بار دیگر در ۱۲ ماه بعد تکمیل کردند. نتایج نشان داد که حمایت اجتماعی بیشتر منجر به تکیه کمتر بر شیوه مقابله هیجان مدار و بالا رفتن شیوه مقابله مسأله مدار شد(میرزایی ۱۳۷۹، ۵۲).
نیک راهان وهمکاران (۱۳۹۰) در پژوهش خود با عنوان رابطه ویژگیهای شخصیتی، سبکهای مقابله ای با استرس و سطح استرس در زنان باردار روی یک نمونه ۸۰ نفری به این نتیجه رسید که عوامل شخصیتی از نظر آماری با شیوه های مقابله ای مرتبط اند و بین روان رنجورخویی و میزان استرس، رابطه مثبت و معنی دار وجود دارد.
خدمتگزار و همکاران (۱۳۸۷) در تحقیق خود با عنوان “سبک اسنادی بزهکاران دارای اختلال سلوک” روی یک نمونه ۳۰ نفری از بزهکاران مرکز اصلاح و تربیت تهران به این نتیجه رسید که این بزهکاران رویدادهای بد و ناخوشایند را به عوامل بیرونی و ناپایدار نسبت می دهند که خود می تواند در بروز و تداوم بزهکاری آنها نقش داشته شد.
تحقیق محمد اسماعیل و موسوی(۱۳۸۲) نیز نشان داد که ۷۲ درصد از مادران کودکان مبتلا به اختلال بی اعتنایی مقابله ای از نظر سطح سلامت روانی در وضعیت مطلوبی قرار ندارند.
پژوهش ها نشان می دهد که ابعاد شخصیت و خصوصیت روان نژندی، نقش مهمی در پیش بینی استفاده از سبک مقابله ای هیجان محور در مادران کودکان دارای ناتوانی ذهنی نسبت به مادران کودکان طبیعی دارند.
نتایج مطالعه گلیدن، بلینگز و ژابی (۲۰۰۹) نیز نشان می دهد که روان نژندی در مادران کودکان دارای ناتوانی ذهنی نسبت به دیگر ابعاد شخصیت، نقش بیشتری در پیش بینی سبک مقابله ای هیجان محور دارد (خباز، ۱۳۹۰). در واقع کسانی که در روان رنجورخویی نمرات بالایی کسب می کنند مستعد تجربه هیجانات بیشتری هستند (نیروپ و همکاران، ۲۰۰۸،۱۶۵) شادی، همبستگی منفی و غم و افسردگی، همبستگی مثبت قوی با روان رنجورخویی دارد و از میان پنج عامل شخصیت، برون گرایی و روان رنجورخویی قوی ترین عوامل پیش بینی کننده شادی به شمار می آیند (دنو ۱۹۹۸، ۵۸). علاوه بر این برخی ویژگی های شخصیتی مانند روان رنجورخویی این احتمال را افزایش می دهدکه فرد در معرض رخدادهای استرس زای زندگی قرار گیرد (کاردم ۲۰۰۱،۱۴۷)
نتایج مطالعه گلیدن، بلینگز و ژابی (۲۰۰۹) نیز نشان می دهد که روان نژندی در مادران کودکان دارای ناتوانی ذهنی نسبت به دیگر ابعاد شخصیت، نقش بیشتری در پیش بینی سبک مقابله ای هیجان محور دارد (خباز، ۱۳۹۰،۹۵-۹۰).
تحقیق محمد اسماعیل و موسوی(۱۳۸۲) نیز نشان داد که ۷۲ درصد از مادران کودکان مبتلا به اختلال بی اعتنایی مقابله ای از نظر سطح سلامت روانی در وضعیت مطلوبی قرار ندارند.
نیک راهان و همکاران (۱۳۹۰) در پژوهش خود با عنوان رابطه ویژگیهای شخصیتی، سبکهای مقابله ای با استرس و سطح استرس در زنان باردار روی یک نمونه ۸۰ نفری به این نتیجه رسید که عوامل شخصیتی از نظر آماری با شیوه های مقابله ای مرتبط اند و بین روان رنجورخویی و میزان استرس، رابطه مثبت و معنی دار وجود دارد.
کنپ کا (۱۹۶۶) به نقل از احدی و بنی جمالی(۱۳۷۸) در پژوهش خود نشان داد که مادران دختران بزهکار با آنها روابط محبت آمیز و قابل اتکا نداشتند و نیازهای وابستگی دختران در طول دوران کودکی به گونه ای مناسب و رضایت بخش برآورده نمی شده است.
زراعی وهمکاران (۱۳۸۹) در پژوهشی با عنوان “بررسی رابطه بین شیوه های فرزند پروری با ارتکاب نوجوان به رفتارهای پر خطر ” روی یک نمونه ۱۵۰ نفری به این نتیجه رسید که بین شیوه های فرزند پروری دموکراتیک و اقتدار- منطقی والدین با رفتارهای پرخطر کودکان ارتباط وجود دارد.
صابری و همکاران (۱۳۸۷) در تحقیقی با عنوان” مقایسه ی شیوع اختلالات در دختران و پسران"، نشان داد که از شش اختلال مورد بررسی، اضطراب در دختران و اختلال سلوک در پسران، بالاترین نرخ شیوع را دارد هر چند تفاوت نرخ شیوع اختلال اضطراب بین پسران و دختران تفاوت معنی داری با هم نداشت اما، این یافته با برخی از یافته های پیشین تفاوت دارد.
کمیجانی و همکاران (۱۳۸۶) در پژوهش خود با عنوان “مقایسه شیوه های فرزند پروری والدین نوجوانان با اختلال سلوک و نوجوانان عادی” روی یک نمونه ۲۸۲ نفری با روش تصادفی به این نتیجه رسید که بین نوع سبکهای فرزند پروری و اختلالات رفتاری کودکان رابطه وجود دارد و یکی از معتبرترین یافته ها در مورد نوجوانان با اختلال سلوک این است که محیط خانوادگی آنها محبت و صمیمیت ندارد.
پور فریدونی و همکاران (۱۳۸۶) در پژوهش خود با عنوان"محیط خانوادگی در میان افراد دچار اختلال سلوک” روی یک نمونه ۲۳۳ نفری به این نتیجه رسید که بین کیفیت محیط خانوادگی و اختلال بیش فعالی و اختلال سلوک رابطه وجود دارد.
رضایی پور (۱۳۸۵) در یافته های پژوهشی خود نشان می دهد که عوامل مختلفی در بروز اختلالات رفتاری نوجوانان از جمله اختلال سلوک نقش دارد و در این میان نقش خانواده، والدین و خصوصیات و ویژگیهای شخصیتی آنها بیشترین تاثیر را دارد.
صدر السادات و همکاران (۱۳۸۴) در پژوهش خود با عنوان مقایسه شیوه های فرزند پروری و کارکرد خانواده در خانواده های بد سرپرست دارای اختلالات رفتاری روی یک نمونه ۴۴۴ نفری با روش تصادفی به این نتیجه رسید که اختلالات سلوک بیشتر در خانواده هایی با سبک مستبدانه و آزاد گیرانه شیوع دارد.
- ایکیسا و کیان (۲۰۰۳) پژوهشی را تحت عنوان رابطه سبک فرزندپروری با سلامت روانی در بین خرده فرهنگ های چین انجام داده اند. نتایج این بررسی با ۱۲۷ نوجوان (گروه سنی ۱۶ تا ۲۲ سال) چین وجود رابطه بین سبک فرزندپروری (با بهره گرفتن از پرسشنامه EMBU) با وضعیت سلامت روانی نوجوان را تایید کردند. بسیاری از نشانگان روان تنی و نمرات پایین در شاخص های سلامت عمومی به طور قابل ملاحظه ای با سطوح بالای والدین و انکار آنان، گرایش به تنبیه، حمایت بیش از اندازه و درگیری افراطی و سطوح پایین هیجان والدین و درک و فهم رابطه داشت. وضعیت سلامت روانی شرکت کنندگان تفاوت هایی را بین خرده فرهنگ های متفاوت با جنسیت در برخی از متغیرهای Scl90-R مطرح می سازد (احمدزاده ۱۳۸۵،۱۲۵)
شجاعی زاده(۱۳۸۵) تحقیقی با عنوان «بررسی اثرات اختلال های روانی والدین در بروز اختلال های روانی نوجوانان پایه سوم متوسط شهر تهران» انجام داد که به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند و ابزار پژوهش پرسشنامه Scl90-R بود برخی نتایج به دست آمده از این پژوهش نشان داد که بین اختلال های روانی والدین و اختلال روانی نوجوانان رابطه مثبت معنی دار وجوددارد.
پژوهش انجام شده در باره «میزان اختلالات شخصیتی در والدین بیمار اسکیزوفرنیا و مقایسه آن با افراد عادی در مورد دانش آموزان پسر ۱۵ ساله شهرستان همدان» توسط امینی درسال ۱۳۸۶ انجام شد. نمونه به روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شدندو ابزار پژوهش پرسشنامه MMPI بود. برخی نتایج بدست آمده از این پژوهش نشان داده است که والدین بیماران اسکیزوفرنی نسبت به والدین افراد عادی تأثیر بیشتری بر دانش آموزان پسر دارند .
-حسینی و نوری (۱۳۸۴)، به بررسی سلامت روان دانش آموزان شهر شیراز پرداختند. نتایج نشان داد که ۴/۱۸ درصد آزمودنی ها از لحاظ نیاز برای معالجه به روان پزشکی پاسخ مثبت دادند. همچنین نتایج حاصل از اجرای پرسشنامه Scl90-R نشان داد که ۶/۴۴ درصد افراد به اختلال روانی مبتلا هستند. ترس مرضی، ۹/۵۵ درصد؛ افکار پارانویید، ۷/۴۴ درصد و اضطراب، ۴۰ درصد. این اختلالات در سطح ۱% تا ۵% معنا دار بودند.
- نتایج پژوهش موسوی و رضازاده(۱۳۸۶) در ارتباط با سلامت روانی دانش آموزان بود .به روش نمونه گیری تصادفی ساده انجام شد. ابزار پژوهش پرسشنامه scl- 90- R بود .برخی نتایج به دست آمده از این پژوهش نشان داد که علایم روان پزشکی نسبتا بالایی دردانش آموزان وجوددارد. (۶/۴۲ درصد) علایم جسمانی و (۱/۴۴ درصد) افسردگی و (۴۰ درصد) اضطراب را نشان دادند.
- جاودان به بررسی ارتباط بین انواع روش های فرزندپروری با ایجاد اختلال افسردگی اساسی در مراجعان به درمانگاه روان پزشکی و بیماران بستری در بخش روان پزشکی بیمارستان حضرت رسول اکرم(ص) در سال ۱۳۸۵ پرداخت. نوع مطالعه توصیفی مقایسه ای بود. نمونه گیری به صورت غیرتصادفی و از نوع آسان انجام گرفت. داده هااز طریق پرسشنامه شیوه فرزندپروری وپرسشنامه بک جمع آوری شد. با توجه به نتایج به نظر می رسد روش فرزندپروری یکی از عوامل دخیل در ایجاد افسردگی اساسی است که از نظر جنس، سن، سطح تحصیلات و شغل با ایجاد افسردگی و فرزندپروری ارتباط معنی دار وجود دارد.
خادمیان درسال (۱۳۸۳) درپژوهشی به بررسی رابطه نگرش های تربیتی والدین با عزت نفس دانش آموزان سوم متوسطه در گروه سنی ۱۷-۱۶ سال شهرستان مشهد پرداخته است . روش نمونه گیری خوشه ای جند مرحله ایی بود. برخی نتایج به دست آمده ازاین پژوهش نشان داده است که بین نگرش تربیتی والدین وعزت نفس فرزندان رابطه مثبت ومعنی داری وجوددارد.
- احمدی به بررسی شیوه های فرزندپروری در خانواده های نوجوانان عادی و دارای اختلال خصومت (پرخاشگری) در دبیرستان های منطقه ۳ شهر تهران در سال تحصیلی ۸۶-۸۵ پرداخته است. از نمونه گیری در دسترس استفاده شد ابزار اندازه گیری شامل پرسشنامه شخصیتی DSMIV برای اختلال خصومت و شیوه فرزندپروری رابینسون و همکاران بود نتایج پژوهش نشان داد رابطه های والد- فرزند بر هویت یابی شخصیتی و خصوصیت های فرد تأثیر می گذارد. شیوه های فرزندپروری خودکامه والدین خصوصاً پدران در گرایش نوجوانان به اختلال خصومت (پرخاشگری) مؤثر است و این تاثیر در نوجوانان پسر بیشتر مشاهده می شود.
فصل سوم
روش تحقیق
۳-۱ روش تحقیق
این تحقیق از نوع میدانی است و روش این تحقیق از نوع علی- مقایسه ای(پس رویدادی) و ابزار اندازه گیری متغیر های مورد نظر آن پرسشنامه است.متغیر های پیش بین(مستقل) در این پژوهش ویژگی های شخصیتی والدین، مهارتهای مقابله ای و میزان استرس والدین است که در واقع رابطه آنها با اختلال سلوک نوجوانان آنها که دراین تحقیق متغیر ملاک(وابسته) است، مورد بررسی قرار می گیرد.
۳-۲ جامعه آماری
جامعه آماری این تحقیق شامل والدین نوجوانانی است که با تشخیص داشتن اختلال سلوک به کلینیک های بالینی یا مراکزمشاوره ای ناحیه ۵ شهر اصفهان مراجعه می کنند.
۳-۳ روش نمونهگیری و حجم نمونه
روش نمونه گیری ما روش نمونه گیری هدفمند است. نمونه گیری هدفمند یعنی اینکه پژوهشگر بر اساس اطلاعات قبلی از جامعه یا با عنایت به هدف های معین، داوری شخصی خود را برای انتخاب نمونه به کار می گیرد و اطلاعات او می تواند به انتخاب یک نمونه ی معرف جامعه کمک کند. در این روش، نمونه انتخاب شده معرف جامعه نیست اما در عین حال، به کمک آنها می توان اطلاعاتی را درباره افراد جامعه جمع آوری کرد. در واقع قضاوتهای پژوهشگر بر اساس اطلاعات قبلی او، مبنای انتخاب نمونه است حجم نمونه ۱۰۰ نفر می باشد(۵۰ نفر والدین نوجوانان عادی و۵۰ نفر والدین فرزندان دارای اختلال سلوک). (دلاور ۱۳۸۵،۱۲۰).
۳-۴ روش اجرای پژوهش
در این پژوهش از میان تمام نوجوانانی که به مراکز مشاوره آموزش و پرورش ناحیه ۵ شهر اصفهان ارجاع داده شده بودند تست اسکید گرفته شد سپس از میان افرادی که نمره لازم را در این آزمون کسب کرده بودند (۵۰ نفر از ۱۰۷ نفر مراجعه کننده) انتخاب شدند. سپس از والدین آنها خواسته شد که پرسشنامه های مورد نظر را درباره خود کامل کنند سپس همین کار روی ۵۰ نفر از والدینی که دارای نوجوان عادی بودند اجرا شد. لازم به ذکر است که این خانواده ها از نظر سن، سطح تحصیلات، وضعیت اقتصادی و طبقه اجتماعی و شغل همتا شده بودند. بنابراین ملاک ورود به این پژوهش تنها داشتن نوجوان مبتلا به اختلال سلوک بود که توسط چک لیست اسکید که خود روان پزشک با آنها مصاحبه کرده و این را تشخیص داده است، ملاک خروج داشتن هر گونه اختلال دیگر غیر از اختلال سلوک در نوجوانان و والدین آنها بود.
پژوهش های پیشین درباره :مقایسه ی ویژگیهای شخصیتی، سبکهای مقابله ای و ...