- بین مؤلفههای هوش استراتژیک مدیران و رفتار کارآفرینانه در سازمان رابطه معنی داری وجود دارد.
- بین رابطه هوش استراتژیک مدیران با توسعه سازمانی و رفتار کارآفرینانه در سازمان به تفکیک ویژگیهای جمعیت شناختی( سن، جنسیت، سطح تحصیلات، سابقه خدمت و عنوان شغلی) تفاوت وجود دارد.
۱-۶. قلمرو مکانی و محدوده زمانی تحقیق
قلمرو مکانی این تحقیق اداره کل امور تعاون، کار و رفاه اجتماعی استان مازندران بوده است.
محدوده زمانی این تحقیق سه ماهه اول سال ۱۳۹۴ بوده است.
۱-۷. تعاریف واژهها و اصطلاحات
۱-۷-۱. تعاریف نظری
- هوش استراتژیک[۱۰]: هوش استراتژیک به عنوان جمع آوری، پردازش، تجزیه و تحلیل و انتشار اطلاعات که ارتباط زیادی با تصمیمهای استراتژیک دارد بیان شده است( کواسا، ۲۰۱۱).
- هوش هیجانی[۱۱]: توانایی بررسی احساسات و هیجانات فردی و تشخیص تمایز بین آنها و استفاده ازنتایج اطلاعات حاصله در تفکر وعملکرد فردی است (خلعتبری وهمکاران،۲۰۱۱).
-
- هوش عملی۳: هوش عملی به طور کلی به عنوان توانایی یک فرد برای مقابله با مشکلات و موقعیتهای زندگی روزمره مورد بررسی قرار میگیرد و به عنوان بصیرت و درک مستقیم و تقابل بین هوش خیابانی و هوش کتابی بیان میشود، و عنصر مرکزی آن دانش ضمنی است( لییونز و چان[۱۲]، ۲۰۰۹).
- خلاقیت: جرج سیدل[۱۳] بیان میدارد که “خلاقیت توانایی ربط دادن و وصل کردن موضوعها، صرف نظر از این که در چه حوزه یا زمینه ای انجام گیرد، از مبانی بهره گیری خلاق از ذهن است” (رضائیان، ۱۳۸۸).
- دانایی[۱۴]: دانایی، توانایی درک کردن و فهمیدن ماهیت و خاصیت انسانی است که بتواند تناقضها و موضوعاتی که به طور مدام درحال تغییر هستند را بفهمد( گوایچارد، ۲۰۱۱).
- توسعه سازمانی[۱۵]: کامینگز و ورلی[۱۶] (۲۰۰۵) اظهار داشتند که توسعه سازمانی یک استفاده سیستماتیک از دانش علوم رفتاری برای برنامه ریزی توسعه و تقویت استراتژیهای سازمان، ساختارها و فرایندها برای بهبود اثربخشی سازمان است) گهیل و دشپاند[۱۷]، ۲۰۱۴(.
- رفتارکارآفرینانه[۱۸]: مایر[۱۹] (۲۰۰۰) بیان میدارد که رفتارکارآفرینانه مجموعه ای از فعالیتها و شیوههایی است که توسط افراد در سطوح مختلف سازمان برای تولید مستقل و استفاده از ترکیبات منابع نوآورانه به منظور شناسایی و دنبال کردن فرصت ها است( لئونیداس[۲۰]،۲۰۱۰).
۱-۷-۲. تعاریف عملیاتی:
- هوش استراتژیک: نمره ای که با بهره گرفتن از پرسشنامه هوش استراتژیک که بر اساس مؤلفههای هوش هیجانی، خلاقیت و نوآوری، هوش عملی و دانش و دانایی است، به دست آمده است.
- هوش هیجانی: نمره ای که با بهره گرفتن از پرسشنامه هوش استراتژیک که بر اساس شاخص های نیک خواهی و خود تقلیل یافتگی است، با بهره گرفتن از سؤالات یک تا شش پرسشنامه به دست آمده است.
- هوش عملی: نمره ای که با بهره گرفتن از پرسشنامه هوش استراتژیک که بر اساس شاخص های حل مسئله و دانش ضمنی است، با بهره گرفتن از سؤالات بیست تا بیست و یک پرسشنامه به دست آمده است.
- خلاقیت: نمره ای که با بهره گرفتن از پرسشنامه هوش استراتژیک که بر اساس شاخص های یکپارچه سازی و تامل و اندیشه است، با بهره گرفتن از سؤالات هفت تا سیزده پرسشنامه به دست آمده است.
- دانایی: نمره ای که با بهره گرفتن از پرسشنامه هوش استراتژیک که بر اساس شاخص های هوشمندی و فراست و دیدگاه باز نسبت به تجربه ها است، با بهره گرفتن از سؤالات چهارده تا نوزده پرسشنامه به دست آمده است.
- توسعه سازمانی: نمره ای است که با بهره گرفتن از سؤالات ۲،۴،۶و ۲۳مربوط به مؤلفه هدف، سؤالات ۸، ۲۵،۵،۱۲،۱۳ مربوط به مؤلفه رهبری، سؤالات ۱۵،۱۶،۱۷،۳۰و۱۸ مربوط به مؤلفه نگرش نسبت به تغییر، سؤالات ۲۴،۲۶،۲۷،۲۸و ۲۱ مربوط به مؤلفه پاداش، سؤالات ۹،۱۱،۳۳،۳۵ و ۱۹ مربوط به مؤلفه روابط، سؤالات ۱۴،۳،۳۲،۳۴ و ۷ مربوط به مؤلفه ساختار و سؤالات ۱۰،۳۱،۲۰،۲۹،۲۲ مربوط به مؤلفه مکانیزم های سودمند از پرسشنامه توسعه سازمانی به دست آمده است.
رفتارکارآفرینانه: نمره ای است که با بهره گرفتن از سؤالات ۲ تا ۶ مربوط به مؤلفه تغییر در رفتارکارکنان، سؤالات ۷و۸ مربوط به مؤلفه بینش استراتژیک، سؤالات ۹ و۱۰ مربوط به مؤلفه ایجاد یک محیط کار پرانرژی و سؤالات ۱۱ تا ۱۲ مربوط به مؤلفه محیط حمایتی از پرسشنامه رفتار کارآفرینانه به دست آمده است.
فصل دوم:
ادبیات تحقیق
مقدمه
در این فصل به مطالعه و بررسی منابع و ماخذ مربوط به موضوع تحقیق که یکی از جنبههای اساسی و ضروری هر پژوهشی است، پرداخته میشود. تا دانش و بینش بیشتری درباره موضوع مورد تحقیق حاصل شود. لذا مطلب این فصل در دو بخش ارائه شده است. بخش اول مربوط به مفاهیم نظری تحقیق است و بخش دوم به پیشینه تحقیقات انجام شده در داخل و خارج از کشور اشاره میکند.
۲-۱. مبانی ومفاهیم نظری تحقیق
۲-۱-۱. مبانی و مفاهیم هوش استراتژیک
لییبوویتس[۲۱] بیان میدارد، که تغییر همیشه و به طور مستمر وجود دارد، شاید تنها در مدت زمان بسیار کوتاهی همه چیز به ظاهر بدون تغییر و ثابت به نظر برسد اما اگر کاوش عمیق تر درباره موضوع به ظاهر ثابت انجام شود به نشانههایی از تغییر پی میبریم. اگر هدف بقاء سازمان در طولانی مدت باشد باید رشد و دگرگونی فردی و سازمانی حاصل شود. بهبود تدریجی از طریق یادگیری فردی میتواند به تغییر و تحول سازمانی منجر شود. لیبوویتس اظهار میدارد که تداوم دگرگونی فردی یکی از اجزاء مهم برای دگرگونی و رشد سازمانی و افزایش هوش سازمان است( کروگر[۲۲]، ۲۰۱۰).
مفهوم هوش برای اولین بار در سال ۱۹۶۷ توسط پروفسور آمریکایی به نام ویلنسکی[۲۳] پیشنهاد شد. او اظهار داشت که هوش به جمع آوری داده و پردازش اطلاعات به منظور تعیین کردن یک سازمان صحیح و درست دلالت میکند و نتیجه گرفت که هوش تأثیر زیادی بر بهره وری و اثر بخشی سازمان دارد و پشتیبانی برای تسهیل استفاده از اطلاعات سازمانی و شرکتها مانند تحلیل پردازش آنلاین، داده کاوی، تجزیه و تحلیل کسب و کار، پیاده سازی شبکههای سازمانی و شبکه مدیریت دانش و سایر فعالیتهای سازمان است. ویلنسکی بیان میدارد که هوش سازمانی و اثرات متقابل آن به پنج بخش تقسیم میشوند: ۱. حافظه ۲. یادگیری سازمانی ۳. شرکت در ارتباطات ۴. استدلال ۵. محصول هوش(آزما و مصطفی پور، ۲۰۱۱).
هوش سازمانی اجتماع سودآوریهای ارزش افزوده از محل اموال غیر منقول سازمانی است (دانش استخدام شدگان، مدیران، ذینفعان و مشتریان). برای افزایش هوش سازمان، در ابتدا باید یک سلسله مراتب از اجزایی که برای هوشمندی سازمان توزیع شدهاند، بسازیم. این سلسله مراتب مرسوم به شکل زیر است( لیبوویتس، ۱۳۸۹).
داده، به عناصر تشخیص داده شده مربوط میشود. هرگاه داده به طریقی دارای شکل و الگو شود به اطلاعات تبدیل میشود. اطلاعات به همراه بینش و تجربه به دانش تبدیل میشود. دانش در حوزههای تخصصی به خبرگی می انجامد. لغت خبرگی نیز پس از کسب سالها تجربه و فراگیری نکات به خرد تبدیل میشود.
شکل ۲-۱. سلسله مراتب هوش
داده[۲۴]:
- به مجموعه ای از رویدادها، مشاهدات، سنجشها و اندازه گیریهای مجزا و جدا از هم که میتوانند در فرم اعداد، کلمات، تصاویر و صداها قرار گیرند( بالی و همکاران[۲۵]،۲۰۰۹).
- جریانی از حوادث و حقایق خامی که در سازمان و یا محیط فیزیکی، قبل از آن که سازمان دهی و مرتب شوند به طوری که برای افراد قابل درک باشند را داده می گویند( لااودن[۲۶]، ۲۰۰۳).
اطلاعات[۲۷]:
- دادههایی که پردازش و سازمان دهی شده و به صورت یکپارچه درآمدند که باعث افزایش بینش میشوند )پاست و اندرسون[۲۸]، ۲۰۰۳).
- دادههایی که در قالبی مشخص برای آن که برای انسان قابل استفاده و مفید باشند شکل گرفتهاند )لااودن، ۲۰۰۳).
دانش[۲۹]:
- نشان دهنده سطح بالاتری از درک و فهم است که شامل قوانین، الگوه ها و تصمیمها است (پاست و اندرسون، ۲۰۰۳).
- اطلاعاتی مفهومی، مربوط و کاربردی هستند. انسانها دارای خرد و فرزانگی هستند، جایی که دانش، تجربه و مهارتهای تحلیلی خود را برای ایجاد دانش جدید و سازگاری با موقعیتهای متغییر به کار میگیرند( سرلک و فراتی، ۱۳۸۷).
خرد[۳۰]:
- خرد فرایندی است که ما را قادر به تشخیص و تمییز بین خوب و بد، درست و غلط میکند. در اصل بیشتر برای آشکار کردن و درک اصول اساسی موجود در دانش است( بالی و همکاران، ۲۰۰۹).