شکل ۵-۴: خرابی پارکینگ طبقه همکف یک ساختمان مسکونی در اثر زلزله، که برای بازسازی کل سازه تخریب و سازه جدید بنا شد…………………………………………………………………………………………………….۱۱۴
فهرست نمودارها
فصل اول: تئوری مساله
نمودار ۱-۱: افزایش سختی سازه به علت وجود دیوار……………………………………………………………………..۲۱
نمودار ۱-۲: کاهش جابجایی جانبی سازه به علت وجود دیوار………………………………………………………….۲۱
نمودار ۱-۳: منحنی ظرفیت سازه در دو حالت شکست طبقه نرم و طراحی طبقه نرم ……………………………..۳۰
نمودار ۱-۴: مقایسه میزان انرژی جذب شده در دو حالت شکست معمولی و شکست طبقه نرم……………….۳۱
نمودار ۱-۵: منحنی ظرفیت جانبی سازه در دو حالت با و بدون اثر ………………………………………..۳۱
فصل سوم: تحلیل طیفی
نمودار ۳-۱: سختی قاب ۷ طبقه دارای طبقه نرم……………………………………………………………………………..۴۵
نمودار ۳-۲: سختی قاب ۹ طبقه دارای طبقه نرم……………………………………………………………………………..۴۶
نمودار ۳-۳: جابجایی قاب ۷ طبقه دارای طبقه نرم - ارتفاع طبقه نرم ۵/۴ متر……………………………………….۵۳
نمودار ۳-۴: جابجایی قاب ۷ طبقه دارای طبقه نرم- ارتفاع طبقه نرم ۵ متر…………………………………………..۵۳
نمودار ۳-۵: جابجایی قاب ۷ طبقه دارای طبقه نرم- ارتفاع طبقه نرم ۵/۵ متر………………………………………..۵۴
نمودار ۳-۶: جابجایی قاب ۹ طبقه دارای طبقه نرم- ارتفاع طبقه نرم ۵/۴ متر………………………………………..۵۴
نمودار ۳-۷: جابجایی قاب ۹ طبقه دارای طبقه نرم- ارتفاع طبقه نرم ۵ متر…………………………………………..۵۵
نمودار ۳-۸: جابجایی قاب ۹ طبقه دارای طبقه نرم- ارتفاع طبقه نرم ۵/۵ متر………………………………………..۵۵
نمودار ۳-۹: دریفت قاب ۷ طبقه دارای طبقه نرم - ارتفاع طبقه نرم ۵/۴ متر…………………………………………۵۹
نمودار ۳-۱۰: دریفت قاب ۷ طبقه دارای طبقه نرم - ارتفاع طبقه نرم ۵ متر………………………………………….۵۹
نمودار ۳-۱۱: دریفت قاب ۷ طبقه دارای طبقه نرم - ارتفاع طبقه نرم ۵/۵ متر……………………………………….۶۰
نمودار ۳-۱۲: دریفت قاب ۹ طبقه دارای طبقه نرم - ارتفاع طبقه نرم ۵/۴ متر……………………………………….۶۰
نمودار ۳-۱۳: دریفت قاب ۹ طبقه دارای طبقه نرم - ارتفاع طبقه نرم ۵ متر………………………………………….۶۱
نمودار ۳-۱۴: دریفت قاب ۹ طبقه دارای طبقه نرم - ارتفاع طبقه نرم ۵/۵ متر……………………………………….۶۱
نمودار ۳-۱۵: نیروی برشی قاب ۷ طبقه دارای طبقه نرم - ارتفاع طبقه نرم ۵/۴ متر………………………………..۶۷
نمودار ۳-۱۶: نیروی برشی قاب ۷ طبقه دارای طبقه نرم - ارتفاع طبقه نرم ۵ متر…………………………………..۶۷
نمودار ۳-۱۷: نیروی برشی قاب ۷ طبقه دارای طبقه نرم - ارتفاع طبقه نرم ۵/۵ متر………………………………..۶۸
نمودار ۳-۱۸: نیروی برشی قاب ۹ طبقه دارای طبقه نرم - ارتفاع طبقه نرم ۵/۴ متر………………………………..۶۸
نمودار ۳-۱۹: نیروی برشی قاب ۹ طبقه دارای طبقه نرم - ارتفاع طبقه نرم ۵ متر…………………………………..۶۹
نمودار ۳-۲۰: نیروی برشی قاب ۹ طبقه دارای طبقه نرم - ارتفاع طبقه نرم ۵/۵ متر………………………………..۶۹
نمودار ۳-۲۱: لنگر خمشی قاب ۷ طبقه دارای طبقه نرم - ارتفاع طبقه نرم ۵/۴ متر………………………………..۷۰
نمودار ۳-۲۲: لنگر خمشی قاب ۷ طبقه دارای طبقه نرم - ارتفاع طبقه نرم ۵ متر……………………………………۷۰
نمودار ۳-۲۳: لنگر خمشی قاب ۷ طبقه دارای طبقه نرم - ارتفاع طبقه نرم ۵/۵ متر………………………………..۷۱
نمودار ۳-۲۴: لنگر خمشی قاب ۹ طبقه دارای طبقه نرم - ارتفاع طبقه نرم ۵/۴ متر………………………………..۷۱
نمودار ۳-۲۵: لنگر خمشی قاب ۹ طبقه دارای طبقه نرم - ارتفاع طبقه نرم ۵ متر……………………………………۷۲
نمودار ۳-۲۶: لنگر خمشی قاب ۹ طبقه دارای طبقه نرم - ارتفاع طبقه نرم ۵/۵ متر………………………………..۷۲
نمودار ۳-۲۷: نمودار دریفت به مکان طبقه نرم مستخرج از تحقیقات یوسف دینار……………………………….۷۸
فصل چهارم: تحلیل استاتیکی غیرخطی
نمودار ۴-۱: منحنیهای ظرفیت سازه ۷ طبقه دارای طبقه نرم ۵/۴ متر تحت بار استاتیکی خطی……………….۹۲
نمودار ۴-۲: منحنیهای ظرفیت سازه ۷ طبقه دارای طبقه نرم ۵ متر تحت بار استاتیکی خطی………………….۹۲
نمودار ۴-۳: منحنیهای ظرفیت سازه ۷ طبقه دارای طبقه نرم ۵/۵ متر تحت بار استاتیکی خطی……………….۹۳
نمودار ۴-۴: منحنیهای ظرفیت سازه ۹ طبقه دارای طبقه نرم ۵/۴ متر تحت بار استاتیکی خطی……………….۹۳
نمودار ۴-۵: منحنیهای ظرفیت سازه ۹ طبقه دارای طبقه نرم ۵ متر تحت بار استاتیکی خطی…………………..۹۴
نمودار ۴-۶: منحنیهای ظرفیت سازه ۹ طبقه دارای طبقه نرم ۵/۵ متر تحت بار استاتیکی خطی……………….۹۴
نمودار ۴-۷: منحنیهای ظرفیت سازه ۷ طبقه دارای طبقه نرم ۵/۴ متر تحت بار یکنواخت………………………۹۵
نمودار ۴-۸: منحنیهای ظرفیت سازه ۷ طبقه دارای طبقه نرم ۵ متر تحت بار یکنواخت………………………….۹۵
پلین رومی دانشمند طبیعی دان اولین سده میلادی نیز مواد مخدر را میشناختند و شیره فشرده گرد خشخاش را اپیون نامیده است. پزشکان آشوری نیز صدها سال پیش از میلاد مسیح به خواص دارویی تریاک پی برده بودند. نوشتههای باستانی نشان میدهد که تریاک در تمام دورههای تاریخ بابل، مصر، یونان و روم استعمال میشده . (هومر) شاعر یونانی نخستین کسی است که در نوشتههای خود به گل خشخاش اشاره کرده و آن را جزء گلهای زینتی باغهای روم در هشتصد سال قبل از میلاد میدانسته است. نهایتاً کشت خشخاش با اینکه در ممالک شرقی از جمله ایران، چین، هند، ترکیه و ممالک اروپای جنوبی به عمل میآمده ولی اصل آن از مصر بوده است.
بند دوم ـ سابقه تاریخی اعتیاد به مواد مخدر در ایران
اگر به فرهنگهای لغات از جمله عمید، نفیسی، معین، دهخدا و غیره نگاهی انداخته باشید با واژههای (تریاک، تریاق یا دریاق، افیون) مواجه میشوید که به معنای معجونی بوده که اثر پادزهری داشته و یا شیرهای که از کپسول نارس خشخاش بیرون میآید، علیرغم اینکه این واژهها، واژههای متعلق به فرهنگهای بیگانه بود و به طرق گوناگون وارد فرهنگ ما شدند ولی معانی و مفهوم این کلمات مدنظر فرهنگ اصیل ما در دوران گذشته و حال قرار گرفته است.
تاریخچه و سابقه مواد مخدر در ایران به اواخر قرن سوم هجری قمری بر میگردد. محمدبن زکریای رازی (۳۱۳-۲۵۱) هـ. ق از تریاک در معالجه بیماران خود استفاده میکرده است. بنابراین قدر مسلم این است که تریاک حدود ۱۲ قرن قبل در ایران مصرف میشده است ولی هدف از مصرف آن تسکین دردها و آلام بوده است نه جنبه تخدیر کننده آن، چنانکه لشکریان پادشاهان صفوی اغلب در جنگها تریاک همراه داشتهاند که برای تسکین دردها از آن استفاده میکردند و در همین عصر اعتیاد به تریاک در جامعه ما رواج مییابد.[۲۲]
شیخ الرئیس ابوعلی سینا نیز در کتاب قانون، مفصلاً به جنبههای درمانی افیون پرداخته و کراراً از پوسته خشخاش کوبیده در معالجه صحبت کرده است و در برخی از تبها درمان آن را تنها با تجویز تریاک امکان پذیر دانسته است.[۲۳] بنابراین در ایران عمده شیوع استفاده از مواد مخدر علی الخصوص تریاک، جنبه درمانی آن بوده است. تریاک دارویی بوده است که از بیماری سرفه مزمن، درد سینه، قولنج، نفخ معده، دل پیچه، عنن، تنگی نفس، زخم معده و انواع قروح و جروح و غیره مورد استعمال واقع میشده است. [۲۴]
در ایران کشت تریاک در دوره صفویه (۹۰۷ هـ. ق تا ۱۱۴۸ هـ. ق ) برای مصرف داخلی در اطراف شهر یزد انجام میشد و کشت آن برای صدور در قرن ۱۸ میلادی آغاز گردید.[۲۵] تریاک خواری در دوره شاهان صفویه در ایران گسترش زیادی داشته است، چنانکه بعضی پادشاهان استعمال مواد افیونی در زمان ایشان آزاد بوده و منعی نداشته است. مثلاً در زمان شاه اسماعیل دوم که خود او هم معتاد بوده است. هر چند در زمان بعضی دیگر از این پادشاهان مثل شاه عباس با مواد مخدر مبارزه شدید میشد.
عصر صفوی را میتوان عصر آغاز مصرف مواد مخدر به صورت گسترده دانست. رواج تریاک در این دوره به حدی بود که شربت تریاک (یا شربت کوکنار) در عطاریها به فروش میرسید. اوج مصرف مواد مخدر بعد از صفویه به قاجاریه میرسد و در واقع شکل سیاسی مواد مخدر از این زمان آغاز میشود.[۲۶] تریاک کشی در زمان ناصر الدین شاه قاجار در ایران رایج گردید بدین نحو که انگلیس پس از به زانو در آوردن هند بر آن شد که میان لندن و هند خط ارتباط تلگراف برقرار کند و برای این هدف میبایست از ایران بهره میگرفت، لذا موضوع را به ناصر الدین شاه گوشزد کرد و آن را عملی ساخت. از این رو سیم بانان و کارگران هندی این خط ارتباطی از بزرگترین عوامل گسترش و آموزش تریاک کشی در ایران گردیدند و خراسان دروازه تریاک کشی شد. به طوری که از سال ۱۲۳۰ هـ. ق قاچاقچیان این ماده مخدر در لباس دراویش هندی در خراسان و کرمان پراکنده شدند و به تریاک کشی پرداختند.
این سوداگران انگلیسی بودند که از یک سو با ترویج کشت و تولید و فروش تریاک در ایران (به طور غیر مستقیم) بر درآمدهای امپراطوری بریتانیای کبیر افزوده و از دیگر سو تریاک کشی را در سطح گستردهای وسعت دادند. به طوریکه در تاریخ ایران آمده است انگلیسیها برای رواج بیش از حد تریاک کشی(دود کشی) تریاک را مثقال ۳ ریال میفروختند و سوخته آن را مثقالی ۹ ریال از مردم میخریدند، بدین ترتیب مردم را ترغیب و تشویق به استعمال بیش از پیش تریاک مینمودند.
کشت و تولید تریاک به حدی گسترش پیدا کرده بود که کشاورزان دست از زراعت گندم کشیدند و قسمت زیادی از اراضی گندم خیز را به کشت خشخاش اختصاص دادند به طوری که تریاک به صورت یکی از مهمترین اجناس صادراتی ایران درآمد. از طرفی علاوه بر کشت خشخاش خود کشاورزان و کارگران نیز هنگام گرفتن شیره خشخاش از آن میخوردند و بدان خو میگرفتند. قانونهای تحدید تریاک (۱۳۲۹ قمری) و انحصار تریاک و مجازات مرتکبین قاچاق مواد افیونی و تولید و توزیع غیر قانونی (۱۳۰۷) هر چند ظاهراً در جهت کاهش مصرف این ماده و مبارزه با آن وضع گردیده بود ولی عملاً مردم را به تریاک کشی تشویق میکردند.
در این دوره دستگاه حکومتی تریاک را فقط به عنوان یک منبع درآمد برای دولت در نظر میگرفت، سوخته تریاک را میخرید و برای هر مثقال سوخته حق الزحمه نیز میداد. در سال ۱۳۲۰ این انحصار و کنترل محدود همه از بین میرود و در سالهای جنگ جهانی دوم و بعد از آن قاچاق مواد افیونی و اعتیاد آن رواج بیشتری پیدا میکند.
در سال ۱۳۳۴ قانون منع کشت خشخاش و جلوگیری از مصرف غیر طبیعی تریاک از تصویب مجلس گذشت و وزارت بهداری را مسئول معتادین قرار داد. در سال ۱۳۴۸ دولت قانون منع کشت خشخاش را لغو کرد و به جای آن قانون کشت محدود خشخاش و سهیمه کوپن را رواج داد. خلاصه، دود کشی دوران قاجاریه در زمان پهلوی هم ادامه مییابد تا حدی که درست قبل از انقلاب اسلامی حدود ۲۵۰ هزار نفر بالای شصت سال با جواز رسمی از وزارت بهداری هر ماه جیره خویش را از دولت میگرفتند.
پس از پیروزی انقلاب در خرداد ۱۳۵۹ قانونی گذاشت که طبق آن سهیمه تریاک معتادان مجاز، لغو و دورهای به مدت شش ماه به عنوان ترک اعتیاد مقرر شد . در پایان شهریور ۱۳۵۹ بازگیری معتادان سهمیه بگیر که به عده درمانهای عامل توزیع و کنترل سهیمه تریاک بود به اتمام رسید و بازگیری سایر معتادان نیز در آذر ماه سال ۱۳۵۹ پس از اتمام مهلت قانونی شش ماهه، درمان به پایان رسید و از آن پس نیز رسیدگی به مسئله معتادان بر عهده دادسرای مواد مخدر گذاشته شد.
احتمالاً تعداد دقیق مصرف کنندگان مواد مخدر در حدود ۵ میلیون نفر است. پژوهشهای مربوطه بیان کننده این واقعیت تلخ میباشد که سالانه ۸۱۲ تن تریاک و ۲۹۱۶ تن هروئین و هرفین در کل ایران مصرف میگردد. این در حالی است که روند استفاده از مواد مخدر در ایران همواره روبه رشد است و در سالهای اخیر، این افزایش مصرف از رشد جمعیت پیشی گرفته است. بر اساس تحقیقات به عمل آمده، سالانه ۵ درصد به جمع معتادان جامعه ایران افزوده میشود.[۲۷]
در سال ۱۳۹۱،تعداد ۳۰۵۶ نفر بر اثر مصرف مواد مخدر جان خود را از دست دادند که نسبت به سال ۱۳۹۰، ۱۴.۹درصد کاهش داشته است. همچنین استان های تهران، اصفهان و فارس بیشترین آمار مرگ ناشی از مصرف مواد مخدر و استان های کهگیلویه و بویر احمد، بوشهر و آذربایجان غربی کمترین مرگ و میر را داشته اند.
بند سوم ـ سابقه تاریخی اعتیاد به مواد مخدر در استان اصفهان
در زمان حکومت قاجار، مواد مخدر توسط دولت انگلیس به صورت سازماندهی شده و با اهداف تجاری و استعماری وارد ایران شد که در بدو ورود در دربار مورد استفاده قرار گرفت، دولت در آن زمان در پیروی از مقاصد شوم استعمال و در جهت منافع اربابان خود با خرید سوخته تریاک با قیمت کلان، مردم را در استفاده از این مواد افیونی تشویق میکرد.
استان اصفهان به دلیل موقعیت جغرافیایی و تحت نظر دولت زیر کشت خشخاش رفت و مراحل کشت و برداشت آن توسط شرکتهای زراعی مانند شرکت در جزین در سطح استان انجام شد و کشاورزان مقداری از شیره تریاک را به دولت تحویل میدادند و مقداری را برای خودشان برمیداشتند.
در سالهای ۱۳۴۵-۱۳۴۴ ماده جدیدی از مشتقات تریاک به نام هروئین یا همان گرد سفید کشف و توسط افراد سودجو در سراسر کشور و استان اصفهان پخش شد و به تدریج قامت بسیاری از جوانان استان را خم کرد.
بند چهارم: سابقه و آمار اعتیاد در شهرستان کاشان
در شهرستان کاشان نیز سالیانه بر تعداد معتادین افزوده میشود و با توجه به موقعیت شهرستان کاشان که در محور مواصلاتی شهرهای بزرگی چون اصفهان و قم و تهران قرار دارد میزان کشفیات مواد مخدر وضعیت نگران کنندهای را به وجود آورده است . به طوریکه از ابتدای سال ۱۳۹۲ تاکنون یک تن و پنجاه کیلوگرم مواد مخدر در شهرستان کاشان کشف و ضبط گردیده همچنین طبق اخرین اماری که از زندان شهرستان کاشان گرفته شده به شرح ذیل می باشد:
۳۶۸ نفر از زندانیان مواد مخدر را استعمال نموده،۲۹۳ نفر اخفا و نگهداری نموده،که ۵۴۸ نفر تریاک و شیره تریاک و تفاله گراس نگهداری نموده اند،۳۰۲ نفر نگهداری هروئین مرفین و کوکایین ،۷۱ نفر مواد روانگردان ۷ نفر خرید تریاک و شیره سوخته، همچنین ۲۳۲۵ نفر به جرم خرید و فروش مواد مخدر دستگیر گردیده اند.
فصل دوم:
طبقه بندی مواد مخدر و عوارض ناهنجاریهای آن
طبقه بندی مواد مخدر و عوارض ناهنجاریهای آن
گفتار اول: طبقه بندی مواد مخدر
از مواد مخدر با توجه به معیارهای متفاوت، طبقه بندیهای گوناگونی ارائه شده است. برخی مواد مخدر را بر اساس خواص آنها تقسیم بندی کردهاند و برخی دیگر بر اساس تاثیر اصلی مواد بر جسم و جان، بعضی بر اساس منشاء مواد مخدر و عدهای نیز بر مبنای اثرات سمی مواد مخدر آنها را طبقه بندی کردهاند.
گروهی نیز این مواد را بر حسب منابع طبیعی طبقه بندی کردهاند و معیار بعضی دیگر نیز تجارب شخصی بوده است. در این مبحث در بند اول به طبقه بندیهای اولیه میپردازیم و در بند دوم به طبقه بندی نهایی که توسط سازمان بهداشت جهانی صورت گرفته و مورد قبول جامعه جهانی نیز واقع شده است خواهیم پرداخت.
بند اول ـ طبقه بندیهای اولیه
در سال ۱۹۲۸ میلادی، لوین اولین طبقه بندی مواد مخدر را پیشنهاد کرد. در این طبقه بندی مواد مخدر بر اساس خواصی که دارند در ۵ گروه متمایز قرار داده شدند:
الف. کیف آورها:[۲۸] مانند تریاک و مشتقات آن و کوکائین.
ب. توهم زاها:[۲۹] مثل LSD و حشیش.
ج. خمر آورها یا مست کنندهها: [۳۰] مانند الکل و اتر.
د. خواب آورها: [۳۱] مثل بربی توریکها
هـ. محرک ها: [۳۲] مثل آمفتامینها (ایرج صالحی ، همان، ص ۱۰)
بند دوم ـ طبقه بندی پروفسور دونیکر
در سال ۱۹۷۱ پروفسور دونیکر طبقه بندیهای خاصی را ارائه کرد یکی از آنها بر مبنای منشاء مواد و دیگری بر اساس تاثیر مواد قرار داشت.
الف. طبقه بندی دونیکر که بر اساس منشاء مواد است:
-
- موادی که منشاء طبیعی دارند مانند تریاک و مشتقات آن، حشیش، الکل.
-
- مواد شیمیایی که از منشاء اصلی خود فاصله گرفتهاند مثل خواب آورها، آرام بخشها.
-
- موادی که نتیجه تحقیقات آزمایشگاهی هستند مثل برخی از توهم زاها، LSD .
ب. طبقه بندی دونیکر از مواد مخدر بر اساس اثرات سمی مواد
۱- مواد مخدر مرگ آور مثل هروئین و آمفتامین ها و غیره که تزریق آنها به مقدار زیاد در رگ باعث مرگ میشود.
۲- مواد مخدر مخرب که قادر به تولید پسیکوزهای دارویی هستند مثل آمفتامینها و برخی مشتقات شانور و LSD
-
- موادی که باعث ایجاد وابستگی و یا اعتیاد میگردند (اغلب مواد مخدر)[۳۳]
ب) تعدادگلچه در گلآذین
مقایسه میانگین داده ها در چهار فصل سال نشان دادکه بیشترین مقدار این صفت در ژنوتیپ Afc از A. filipendulina (50/49 عدد) بود و ژنوتیپ ها تفاوت زیادی در این صفت نشان دادند. گونه aucherii .A با ۵۰/۵ کمترین بود(نمودار ۳-۷). ژنوتیپ های Ap71 (۶۶/۳۶ عدد)، Am35 (833/39 عدد) و Af26 (16/ عدد ۳۸) تفاوت معنا داری نداشتند(جدول ۳-۳).
۱) فصل بهار: بیشترین تعداد در فصل بهار متعلق به گونه A. filipendulina (66/85 عدد) بود و کمترین تعداد در گونه aucherii .A با عدد ۶ بود. تفاوت در بین گونه ها بارز بود، به نحوی که در ژنوتیپهای Ap71 (۳۳/۷۱ عدد) و Ap16 (۲۷ عدد) از گونه pachycephala .A مشخص بود. گونه A. millefolium، ژنوتیپهای Am35 باتعداد گلچه در گلآذین ۶۶/۷۷ عدد ، Amuk با ۳۳/۴۳ عدد و AmlitR با عدد ۴۳ تفاوت معناداری داشتند. تفاوت در گونه A. filipendulina چشمگیر بود و در ژنوتیپ Afc (عدد ۹۷) بیشتر بود(نمودار ۳-۷). در گونه های nobilis .A (33/ عدد ۲۴) و A. tenuifolia (39 عدد) تفاوت مشخص بود(جدول ۳-۴).
نمودار ۳-۷- مقایسه میانگین صفت تعداد گلچه در گل آذین در فصول مختلف بین ژنوتیپهای بومادران.
۲) فصل تابستان: تغییرات گلچه در گلآذین به واسطه تابستان بارز بود به طوریکه گونه A. filipendulina بالاترین تعداد را داشت. و تغییرات در بین ژنوتیپ های این گونه (Afc با ۱۰۱ عدد و Af26 با ۳۳/۷۸ عدد) زیاد بود. کمترین تعداد متعلق به گونه aucherii .A با۱۰ عدد بود. تفاوت در گونه A. millefolium، ژنوتیپهای Am35 باتعداد گلچه در گلآذین ۶۶/۸۱ عدد ، Amuk با ۳۳/ عدد ۴۷ و AmlitR با ۴۷ عدد تفاوت معنا داری داشتند. در گونه های nobilis.A (33/28 عدد) و A. tenuifolia (43 عدد) تفاوت مشخص بود(نمودار ۳-۷). در ژنوتیپهای Ap71 (۳۳/۷۵ عدد) و Ap16 (۳۱ عدد) از گونه pachycephala .A تفاوت معنا داری داشتند(جدول ۳-۴).
۳) فصل پاییز: در پاییز تفاوت در این صفت به خوبی نشان داد به نحوی که برخی ژنوتیپ ها گلدهی رخ نداد و صفر بود. بیشترین تعداد گلچه متعلق به گونه nobilis.A (66/45 عدد) بود و کمترین متعلق به گونه aucherii .A با۶ عدد بود. تفاوت در بین گونه زیاد بود و در ژنوتیپ Amuk از گونه A. millefolium با ۴۷ عدد مشخص بود(نمودار ۳-۷). در زمستان گلدهی در هیچ کدام از ژنوتیپ ها رخ نداد (جدول ۳-۴).
ج) روز تا شروع گلدهی
مقایسه میانگین داده ها در چهار فصل سال نشان دادکه سریعترین تاریخ متعلق به ژنوتیپ AmlitR با ۲۱ روز بود و دیرترین تاریخ گلدهی متعلق به ژنوتیپ Amuk با ۸۵ روز از گونه A. millefolium بود. دو گونه nobilis.A (56 روز) و aucherii .A ( 59 روز) در گروه دیرترین تاریخ گلدهی جای داشتند(جدول ۳-۳).
۱) فصل بهار: ژنوتیپ AmlitR با ۴۶ روز (اواخر فروردین ماه ) زودتر به گل رفت. دیر ترین تاریخ متعلق به ژنوتیپ Amuk از گونه A. millefolium با ۱۱۶ روز (اواخر خرداد) بود. تفاوت این صفت در گونه A. millefolium چشم گیر بود و ژنوتیپ Am35 با ۷۲ روز (اواخر اردیبهشت) مشخص بود. در ژنوتیپ های (Afc با ۹۴ روز و Af26 با ۷۴ روز ) گونه A. filipendulina تفاوت بارز بود. تفاوت این صفت در بین ژنوتیپ های Ap71 با ۸۲ روز (اوایل خرداد) و Ap16 با ۷۴ روز، گونه pachycephala .A کمتر بود(نمودار ۳-۸). سه گونه nobilis.A ( 74 روز)، aucherii .A ( 78 روز) و A. tenuifolia ( 77 روز) تفاوت کمتری در این صفت در بهار نشان دادند (جدول ۳-۴).
نمودار ۳-۸- مقایسه میانگین صفت تعداد روز تاگلدهی در فصول مختلف بین ژنوتیپهای بومادران.
۲) فصل تابستان: تغییرات صفت روز تا شروع گلدهی به واسطه تابستان بارز بود به طوریکه گونه A. filipendulina دیر ترین تاریخ گلدهی (اواخر شهریور) را داشت. تفاوت در داخل این گونه بارز بود و ژنوتیپهای Afc با ۸۷ روز و Af26 با ۶۹ روز به خوبی آن را نشان دادند. در بین گونه A. millefolium ژنوتیپ ها به سه گروه دیرگلده، میانگلده، زودگلده دسته بندی شدند و AmlitR با ۳۹ روز (اواخر تیرماه ) در دسته زودگلده، Amuk با ۱۰۹روز (اواخر شهریورماه) در دیرگلده و Am35 با ۶۵ روز (اواخرمرداد ماه) در میانگلده دسته بندی شدند. تفاوت این صفت در گونه بارز نبود و در کل ژنوتیپ ها (Ap71 با ۷۵ روز و Ap16 با ۶۹ روز ) میانگلده بودند(نمودار ۳-۸). گونه های nobilis.A (67 روز)، A. tenuifolia (70) و aucherii .A ( 71 روز) تاریخ گلدهی در اواخر مرداد ماه بود(جدول ۳-۴).
۳) فصل پاییز: در پاییز برخی گونه ها گل ندادند و مقدار صفر بود. ژنوتیپ Amuk ( ۱۱۵ روز) از گونه A. millefolium دیر ترین تاریخ گلدهی (اواخر آذرماه) را داشت. گونه های nobilis.A با ۸۲ روز (اوایل آذر)، aucherii .A 87 روز(اوایل آذر) میانگلده بودند(نمودار ۳-۸). در زمستان گلدهی در هیچ کدام از ژنوتیپ ها رخ نداد(جدول ۳-۴).
د) روز تا %۵۰ گلدهی
مقایسه میانگین داده ها در چهار فصل سال نشان دادکه سریعترین تاریخ ۵۰ % گلدهی متعلق به ژنوتیپ AmlitR با ۲۶ روز و دیرترین تاریخ روز تا %۵۰ گلدهی متعلق به ژنوتیپ Amuk با ۱۰۵ روز ازگونه A. milifolium بود. گونه nobilis.A با ۶۴ روز در دسته دیرترین تاریخ روز تا %۵۰ گلدهی بود(جدول ۳-۳).
۱) فصل بهار: گونهA. filipendulina دیرترین تاریخ روز تا %۵۰ گلدهی در بهار داشت. تفاوت بین گونه چشمگیر نبود و ژنوتیپ ها ( Afc با ۱۱۰ روز و Af26 با ۹۴ روز ) در دسته دیرشکوفا بودند. گونه های nobilis.A (86 روز)، A. tenuifolia (84) و aucherii .A ( 83 روز) در دسته میانشکوفا بودند. در بین گونه A. milifolium تفاوت بارز بود بطوریکه هر سه دسته را شامل شد. ژنوتیپ های AmlitR با ۵۶ روز در دسته زودشکوفا، Amuk با ۱۲۷روز در دیرشکوفا و Am35 با ۷۶ روز در میانشکوفا دسته بندی شدند(نمودار ۳-۹). تفاوت در بین گونه pachycephala .A کمتر بود و ژنوتیپ ها (Ap71 با ۸۴ روز و Ap16 با ۸۲ روز) میانشکوفا بودند (جدول ۳-۴).
۲) فصل تابستان: تغییرات روز تا %۵۰ گلدهی به واسطه تابستان بارز بود به طوریکه گونهA. filipendulina دیرترین تاریخ روز تا %۵۰ گلدهی در تابستان داشت. گونه pachycephala .A تفاوت بین گونه کمتری نشان داد و ژنوتیپ ها Ap71 با ۷۶ روز و Ap16 با ۷۴ روز از لحاظ روز تا %۵۰ گلدهی میانشکوفا بودند. گونه A. milifolium تفاوت صفت روز تا %۵۰ گلدهی در تابستان بارز بود و ژنوتیپ های AmlitR با ۴۸ روز در دسته زودشکوفا، Amuk با ۱۱۹روز در دیرشکوفا و Am35 با ۶۸ روز در میانشکوفا دسته بندی شدند. تفاوت بین گونه A. filipendulina به روشنی مشخص بود و ژنوتیپهای Afc با ۱۰۲ روز در دیرشکوفا و Af26 با ۸۶ روز در میانشکوفا دسته بندی شدند(نمودار ۳-۹). گونه های nobilis.A (78 روز)، A. tenuifolia (76 روز) و aucherii .A ( 75 روز) در دسته میانشکوفا بودند (جدول ۳-۴).
۳) فصل پاییز: در پاییز برخی ژنوتیپ ها به گل نرفتند و ژنوتیپ Amukاز گونه A. milifolium با ۱۷۵روز دیرشکوفا بود. گونه های nobilis.A (95 روز) و aucherii .A ( 106 روز) در دسته دیرشکوفا بودند(نمودار ۳-۹). در زمستان گلدهی در هیچ کدام از ژنوتیپ ها رخ نداد (جدول ۳-۴).
نمودار ۳-۹- مقایسه میانگین صفت تا ۵۰% گلدهی در فصول مختلف بین ژنوتیپهای بومادران.
ر) روز تا %۱۰۰ گلدهی
مقایسه میانگین داده ها در چهار فصل سال نشان دادکه سریعترین تاریخ تا گلدهی کامل متعلق به ژنوتیپ AmlitR با ۳۰ روز از گونه A. milifolium بود. دیرترین آن متعلق به ژنوتیپ Amuk با ۱۱۶ روز تا گلدهی کامل بود(جدول ۳-۳).
۱) فصل بهار: سریع ترین تاریخ تا گلدهی کامل در بهار متعلق به گونه A. tenuifolia (97 روز) بود. دیرترین تاریخ تا گلدهی کامل متعلق به گونه A. filipendulina (146 روز) بود. در گونه pachycephala .A بین ژنوتیپها (Ap71 با ۹۹ روز و Ap16 با ۸۶ روز ) تفاوت زیادی در صفت روز تا %۱۰۰ گلدهی بود. ژنوتیپهای متعلق به گونه A. filipendulina ، Afc با ۱۹۱ روز و Af26 با ۱۰۱ روز اختلاف چشمگیری داشتند. تفاوت در بین ژنوتیپهای گونه A. milifolium بارز بود و در سه دسته زود، میان، دیرگلدهی کامل قرار گرفتند. ژنوتیپ های AmlitR با ۶۸ روز در دسته زودگلدهی کامل ، Amuk با ۱۳۳روز در دیرگلدهی کامل و Am35 با ۱۰۲ روز در میانگلدهی کامل دسته بندی شدند۳) فصل پاییز: در پاییز برخی ژنوتیپ ها به گل نرفتند و ژنوتیپ Amukاز گونه A. milifolium با ۱۷۵روز دیرشکوفا بود. گونه های nobilis.A (95 روز) و aucherii .A ( 106 روز) در دسته دیرشکوفا بودند(نمودار ۳-۱۰). در زمستان گلدهی در هیچ کدام از ژنوتیپ ها رخ نداد (جدول ۳-۴).گونه های nobilis.A (115 روز) و aucherii .A ( 100 روز) در دسته میانگلدهی کامل بودند(جدول ۳-۴).
۲) فصل تابستان: تغییرات روز تا %۱۰۰ گلدهی به واسطه تابستان بارز بود به طوریکه pachycephala .A سریعترین تاریخ تا گلدهی کامل را دارا بود. دیرترین تاریخ تا گلدهی کامل متعلق به گونه nobilis.A (99 روز) بود. تفاوت تاریخ تا گلدهی کامل تابستان در بین ژنوتیپهای گونه A. milifolium بارز بود و در سه دسته زود، میان، دیرگلدهی کامل قرار گرفتند. ژنوتیپ های AmlitR با ۵۲ روز در دسته زودگلدهی کامل ، Amuk با ۱۱۷روز در دیرگلدهی کامل و Am35 با ۸۶ روز در میانگلدهی کامل دسته بندی شدند. تفاوت تاریخ تا گلدهی کامل در ژنوتیپ های (Ap71 با ۸۳ روز و Ap16 با ۷۰ روز ) گونه pachycephala .A بارز بود(نمودار ۳-۱۰). گونه aucherii .A ( 84 روز) در دسته میانگلدهی کامل بود (جدول ۳-۴).
نمودار ۳-۱۰- مقایسه میانگین صفت تعداد رووز تا۱۰۰%گلدهی در فصول مختلف بین ژنوتیپهای بومادران.
۳) فصل پاییز: پاییز تغییرات مشخص بود و به طوریکه aucherii .A ( 129 روز) سریعترین تاریخ تا گلدهی کامل را دارا بود. دیرترین تاریخ تا گلدهی کامل متعلق به ژنوتیپ گونه Amuk از گونه A. milifolium (214 روز) بود. nobilis.A ( 135 روز) در دسته میانگلدهی کامل بود(نمودار ۳-۱۰). در زمستان گلدهی در هیچ کدام از ژنوتیپ ها رخ نداد(جدول ۳-۴).
ز) تعداد گل در شاخه اصلی
مقایسه میانگین داده ها در چهار فصل سال نشان دادکه بیشترین تعداد گل در شاخه اصلی متعلق به گونه nobilis.A بود و ژنوتیپ های دیگر در گروه مشابه، کمتر بودند(جدول ۳-۳).
۱) فصل بهار: گونه pachycephala .A (99/1) بیشترین تعداد گل در شاخه اصلی را در بهار داشت. گونه های aucherii .A ( 33/1) و A. tenuifolia (33/1) دارای تعداد کمتری گل در شاخه اصلی بودند. تفاوت در بین گونه ها بارز بود بطوریکه در ژنوتیپهای Ap71 با ۳۳/۲ و Ap16 با ۶۶/۱ ( pachycephala .A) مشخص بود. در بین گونه A. filipendulina ( Afc با ۳۳/۱ و Af26 با۳۳/۱) تفاوت معناداری نبود. در بین گونه A. milifolium ژنوتیپها شامل کمگل و متوسط (AmlitR و Am35 با۳۳/۱، Amuk با ۶۶/۱) بودند(نمودار ۳-۱۱). nobilis.A ( 66/1) در دسته متوسط تعداد گل بود(جدول ۳-۴).
۲) فصل تابستان: تغییرات تعداد گل در شاخه اصلی به واسطه تابستان بارز بود به طوریکه گونه pachycephala .A (99/2) بیشترین تعداد گل در شاخه اصلی را داشت. تفاوت در بین ژنوتیپهای Ap71 با ۳۳/۳ و Ap16 با ۶۶/۲ ( pachycephala .A) مشخص بود. در بین گونه A. filipendulina ( Afc با ۳۳/۱ و Af26 با۳۳/۲) تفاوت بسیاری بود. در داخل گونه A. milifolium زیاد نبود و ژنوتیپ ها در یک گروه بودند(نمودار ۳-۱۱). گونه های nobilis.A (66/2)، A. tenuifolia (33/2) و aucherii .A ( 33/2) در تعداد گل در شاخه اصلی مشخص بودند(جدول ۳-۴).
نمودار ۳-۱۱- مقایسه میانگین صفت تعداد گل در گل اذین اصلی در فصول مختلف بین ژنوتیپهای بومادران.
۳) فصل پاییز: در فصل پاییز بیشترین تعداد گل در شاخه اصلی متعلق به گونه nobilis.A (33/2) بود. و در ژنوتیپ های دارای گل گونه aucherii .A ( 33/1) کمترین تعداد گل در شاخه اصلی را داشت. تفاوت تعداد گل در شاخه اصلی، ژنوتیپ Amuk (۲) از گونه A. milifolium در بین این دو گونه بود(نمودار ۳-۱۱). در زمستان گلدهی در هیچ کدام از ژنوتیپ ها رخ نداد(جدول ۳-۴).
و) تعداد گل در شاخه فرعی
مقایسه میانگین داده ها در چهار فصل سال نشان دادکه بیشترین تعداد گل در شاخه فرعی متعلق به گونه های nobilis.A و A. milifolium (Amuk) بود. گونه های A. filipendulina و A. tenuifolia دارای تعداد کمتری گل در شاخه فرعی بودند(جدول ۳-۳).
۱) فصل بهار: گونه های nobilis.A (33/2) و A. milifolium (33/2) بیشترین تعدادگل در شاخه فرعی در این فصل را دارا بودند. گونه A. tenuifolia (1) و A. filipendulina (1) کمترین تعداد گل در شاخه فرعی را داشتند. در بین ژنوتیپهای ( Afc با ۱ و Af26 با۱) متعلق به گونه A. filipendulina تفاوت معناداری نبود. در داخل گونه pachycephala .A ژنوتیپهای Ap71 با ۲ و Ap16 با ۲ تعدادگل در شاخه فرعی تفاوت معناداری نداشتند(نمودار ۳-۱۲). تفاوت تعداد گل در شاخه فرعی در بین ژنوتیپ های گونه A. milifolium بارز بود و به سه دسته کمگل، پرگل و متوسط تفکیک شدند. ژنوتیپهای AmlitRبا ۱، Am35 با۲ و Amuk با ۳ تعداد گل در شاخه فرعی بودند (جدول ۳-۴).
نمودار ۳-۱۲- مقایسه میانگین صفت تعداد گل در گل آذین فرعی در فصول مختلف بین ژنوتیپهای بومادران.
۲) فصل تابستان: در تابستان تغییرات بسیار بود و گونه های nobilis.A (4) و A. milifolium (4) بیشترین تعدادگل در شاخه فرعی در فصل تابستان را دارا بودند. کمترین تعدادگل در شاخه فرعی متعلق به گونه A. filipendulina (3) بود. در بین ژنوتیپهای( Afc با ۳ و Af26 با۳) متعلق به گونه A. filipendulina تفاوت معناداری نبود. در تابستان، در داخل گونه pachycephala .A ژنوتیپهای Ap71 با ۴ و Ap16 با ۴ تعدادگل در شاخه فرعی تفاوت معناداری نداشتند(نمودار ۳-۱۲). در بین ژنوتیپهای گونه A. milifolium، Amuk با ۵ تعداد گل در شاخه فرعی پرگل و AmlitR با ۳ ، Am35 با۴ بترتیب کمگل و متوسطگل بودند(جدول ۳-۴).
۳) فصل پاییز: تغییرات تعداد گل در شاخه فرعی به واسطه پاییز بارز بود به طوریکه گونه aucherii .A ( 66/1) کمترین تعداد گل در شاخه فرعی را داشت. دو گونه nobilis.A (4) و A. milifolium (3) با یکدیگر متفاوت بودند(نمودار ۳-۱۲). در زمستان گلدهی در هیچ کدام از ژنوتیپ ها رخ نداد (جدول ۳-۴).
در مطالعه مشابهی که در کشور لیتوانی به منظور مطالعه تنوع مورفولوژیکی در ژنوتیپهای جمع آوری شده گونه A. millefolium انجام شد؛ بسیاری از صفات مختلف رویشی و زایشی مورد بررسی قرار گرفت. به دلیل مطالعه ژنوتیپ های متعلق به یک گونه در بسیاری از صفات اختلاف معنی داری در مطالعه این محققین مشاهده نشد. صفاتی چون طول ساقه گل دهنده، تعداد برگ، تعداد شاخه های جانبی و وزن خشک اندام هوایی از جمله صفاتی بودند که اختلاف معنی دار از خود نشان دادند]۲۰[.
۳-۲- اندازه گیری کل ترکیبات فنولیک
نتایج تجزیه واریانس تنوع بسیار معنیداری (P < 0/01) بین ژنوتیپهای مورد مطالعه برای درصد اسانس، میزان فنول تام و اثر آنتی اکسیدانی (IC50) نشان دادند(جدول۳-۵). همچنین نتایج تجزیه واریانس تفاوت بسیار معنی داری (P <0/01) بین فصول مختلف سال برای صفات مورد ارزیابی نشان دادند (جدول۳-۵).
۳-۲-۱-شاخه و برگ
مقایسه میانگین داده ها در چهار فصل سال نشان دادکه فنول تام اندازه گیری شده باروش فولین- سیوکالتو در شاخه و برگ تفاوت معناداری بین ژنوتیپها داشت. بیشترین میزان آن در ژنوتیپ ۷۱pA از pachycephala .A با ۵۸/۱۰۵ میلی گرم تانیک اسید بر گرم ماده خشک بود(نمودار ۳-۱۳). سه گونه aucherii .A (mgt/gdm13/23)، A. tenuifolia (mgt/gdm ۰۲۶/۲۴) و ژنوتیپ ۱۶AP از pachycephala .A با ۷۳/۲۲ میلی گرم تانیک اسید بر گرم ماده خشک کمترین مقدار فنول تام در چهار فصل سال را نشان دادند(جدول۳-۷).
نمودار ۳-۱۳- مقایسه میانگین صفت میزان فنول تام در فصول مختلف بین ژنوتیپهای بومادران.
۱)فصل بهار: گونه pachycephala .A با ۰۵/۱۷۵ میلی گرم تانیک اسید بر گرم ماده خشک دارای بیشترین مقدار در فصل بهار بود. گونه های aucherii .A (mgt/gdm71/26) و A. tenuifolia (mgt/gdm ۱۸/۲۶) کمترین مقدار فنول تام در فصل بهار را نشان دادند. تفاوت در داخل گونه ها نیز بارز بود در ژنوتیپهای ۱۶AP (mgt/gdm ۴۷/۳۹) و ۷۱pA (mgt/gdm63/310) به روشنی مشخص بود(نمودار ۳-۱۳). در ژنوتیپهای (Afc با mgt/gdm32/49 و Af26 با mgt/gdm 609/51) گونه A. filipendulina تفاوت زیادی نداشتند. تفاوت در گونه A. millefolium بارز بود و ژنوتیپ Am35 با ۳۰۸/۸۴ میلی گرم تانیک اسید بر گرم ماده خشک مقدار بیشتری نسبت به Amuk (mgt/gdm ۳۷/۵۹) و AmlitR (mgt/gdm ۱۴/۴۴) نشان داد (جدول۳-۸).
جدول ۳-۲- تجزیه واریانس صفات مورد مطالعه در ژنوتیپهای بومادران.
۵۱
تفکری[۷۸] (مراحل ۶ و ۷): در این سطح دانش توسط فرد مرتباً در حال بازسازی است و قضاوت به طور کامل معنا مییابد. در مرحلهی ۶، فرد از یک مشاهدهگر به یک سازنده فعال معانی و مفاهیم تبدیل میشود. درمرحلهی ۷، افراد قادر میشوند در مورد نظریات مختلف به قضاوت انتقادی و مستدل بپردازند، البته این نکته را نیز در نظر دارند که در آینده امکان بازنگری نتایج وجود دارد. یعنی نسبیگرایی بر قضاوتها حاکم است.
کینگ و کیچنر بر اساس یافته های مطالعهی طولی خود نشان دادند که سطوح مذکور تحولی هستند و مکانیزم حاکم بر آنها منطبق با مراحل رشدی پیاژه است. همچنین نتایج حاکی از آن بود که با گذشت زمان مراحل بالایی تفکر بیش از مراحل اولیه آن مشاهده
میشوند. در ضمن بین میزان تحصیلات و نوع تفکر و قضاوت افراد رابطه معناداری وجود دارد.
۲-۲-۱-۳-مدل شناختشناسی شومر
تلاش برای مربوط کردن باورهای شناختشناسی به امر یادگیری توسط پری (۱۹۶۸) نتایج مختلفی به دنبال داشته است. رایان (۱۹۸۴) با بهره گرفتن از ۷ گویه از پرسشنامه پری دانشجویان را بر اساس ثنویگرایی[۷۹] (دریافت دانش به عنوان صحیح یا غلط) یا نسبیگرایی[۸۰] (دریافت دانش به عنوان امری وابسته به زمینه[۸۱] ) طبقهبندی کرد. هنگامی که از دانشجویان سؤال شد ملاک آنان برای تشخیص درک و فهم مواد درسی چیست؟ دانشجویان ثنویگرا، درک و فهم را معادل توانایی از حفظ گفتن تعاریف میدانستند و دانشجویان نسبیگرا معادل بکارگیری مفاهیم در موقعیتهای تازه تعریف میکردند. از طرفی گلنبرگ[۸۲] و اپستین[۸۳] دریافتند که هیچ رابطهای بین جوابهای دانشجویان به مقیاس ۷ گویهای ثنویگرایی و بازبینی ادراک[۸۴] وجود ندارد.
همانطور که مشاهده میشود نتایج بدست آمده از تحقیق رایان و تحقیق گلنبرگ و اپستین با هم متفاوت بودند. به تدریج نتایجی از این قبیل که تحقیقات انجام شده توسط پرسشنامه های موجود شناختشناسی بدست میآمد، دید جدیدی را در مورد باورهای شناختشناسی ایجاد کرد. در این میان شومر به این فکر افتاد که تا به حال دید سادهانگارانه از باورهای شناختشناسی وجود داشته است، بطوریکه هر کدام از پرسشنامه های موجود یک تعریف مشخص و واحد از باورهای شناختشناسی ارائه میدادند و هرکدام فقط به یک جنبه از مفهوم شناختشناسی تأکید میکردند، به طور مثال تنها باور افراد در مورد دانش یا تنها در مورد دانستن را مورد مطالعه قرار میدادند. امّا به نظر میرسد باورهای شناختشناسی
پیچیدهتر از آنچه تصور میشود باشد و نباید به صورت محدود به آن نگاه کرد. در واقع باورهای
شناختشناسی متشکل از یک سری باور مستقل است که عقیدهی فرد در هر کدام مستقل از دیگری میباشد.
مدلشومر(۱۹۹۰) با همین دیدگاه تازه آغاز شد. در این مدل باورهای شناختشناسی در قالب سیستمی متشکل از باورهای مستقل درنظر گرفته شده است. در این سیستم باورها به صورت چندگانه در نظر گرفته شدهاند، منظور از استقلال هم این است که باورهای دانشجویان الزاماً در تمام ابعاد در یک سطح نیستند. به طور مثال بعضی از آنان ممکن است معتقد باشند دانش غیرقابل تغییر اما امری پیچیده است. در واقع شومر معتقد است باورهای شناختشناسی یعنی باورهای افراد در مورد ماهیت دانش، ماهیت دانستن، ماهیت یادگیری و ماهیت هوش که هر کدام مستقل از دیگری میباشد. لازم به ذکر است هر کدام از این باورها در یک طیف قرار میگیرند که از باور سطحی تا عمیق و پیچیده تغییر میکند. منظور از استقلال باورها هم این است که به طور مثال عقیدهی فرد در مورد ماهیت دانش ربطی به عقیدهی او در مورد یادگیری ندارد.
در کار تحقیقاتی ابتدا شومر (۱۹۹۰) پنج باور شناختشناسی را به صورت فرضی در نظر گرفت که عبارت بودند از:
۱-دانش مسئلهای ساده است تا اینکه مسئلهای پیچیده باشد.[۸۵]
۲-دانش از سوی مراجع علمی منتقل میشود تا اینکه استخراج شود.[۸۶]
۳-دانش امری مشخص و قطعی است تا اینکه موضوعی آزمایشی باشد.[۸۷]
۴-توانایی یادگیری ذاتی است نه اکتسابی.[۸۸]
۵-یادگیری یا به سرعت رخ میدهد یا اصلاً صورت نمیپذیرد.[۸۹]
با نگاهی دقیق مشخص میشود، باور اول و سوم در مورد ماهیت دانش، باور دوم در مورد ماهیت دانستن، باور چهارم در مورد ماهیت هوش و باور پنجم در مورد ماهیت یادگیری هستند.
در مرحلهی بعد، شومر جهت ساخت پرسشنامه خود ۱۲ طبقه را مشخص کرد که هر ۲ یا ۳ طبقه در یکی از تقسیمبندیهای بالا جای میگرفتند.
این طبقات به صورت زیر تقسیمبندی شدند:
جستجوی جواب یکتا[۹۰] و اجتناب از ترکیب مسائل[۹۱] (باور اول)
عدم انتقاد از مرجع علمی[۹۲] و وابستگی به مرجع علمی[۹۳] (باور دوم)
اجتناب از ابهام[۹۴] و دانش مشخص[۹۵]
ناتوانی در یادگیری نحوهی یادگیری[۹۶]، عدم ارتباط بین موفقیت و تلاش[۹۷] و توانایی ذاتی[۹۸] (باور چهارم)
یادگیری سریع[۹۹]، یادگیری در کوشش اول[۱۰۰] و تلاش سخت برابر با وقت تلفکردن[۱۰۱] (باور پنجم)
پرسشنامه به صورتی طراحی شد که دانشجویان میزان موفقیت خود را با جمله مورد نظر در مورد یادگیری و دانش بیان کنند. برای مثال، جملهی دانشمندان میتوانند در نهایت به حقیقت دست مییابند، یکی از این گویه ها است. در تحقیق شومر (۱۹۹۰) تحلیل عامل، چهار عامل شناختشناسی را بدست داد. این چهارعامل شامل باورهایی زیر بودند :
الف)توانایی ثابت[۱۰۲] (دامنهای بین اینکه توانایی یادگیری از زمان تولد امری ثابت است تا اینکه توانایی یادگیری میتواند تغییر کند)،
ب)دانش ساده[۱۰۳] (دامنهای بین اینکه دانش امری آشکار و جدا از هم است تا اینکه دانش از مفاهیم مربوط به هم تشکیل شده است)،
ج)یادگیری سریع[۱۰۴] (دامنهای بین اینکه یادگیری یا به سرعت روی میدهد یا اصلاً روی
نمیدهد تا اینکه یادگیری امری تدریجی است) و
د)دانش قطعی[۱۰۵] (دامنهای بین اینکه دانش کامل و غیرقابل تغییر است تا اینکه دانش در تکمیل شدن است).
این ساختار عاملی در چندین تحقیق دیگر نیز تأیید شد. (دانکل[۱۰۶] و همکاران، ۱۹۹۳؛ جنگ[۱۰۷]، جانسون[۱۰۸] و اندرسون[۱۰۹]، ۱۹۹۳؛ شومر، ۱۹۹۳؛ شومر، ۱۹۹۲). از آنجا که پرسشنامهی شومر کاملترین پرسشنامه موجود در زمینهی شناختشناسی است و کاملاً باور افراد در مورد دانش، دانستن، یادگیری و هوش را از هم جدا میکند، در تحقیق حاضر از این مدل استفاده شده است. از زمان طرح مدل مذکور پژوهشهای متعددی پیرامون پیامدهای انگیزشی این مدل انجام گرفته است.
۲-۲-۲-تاریخچه الگوهای ارتباطات خانواده
با مطالعه ارتباطات خانواده، چفی و همکارانش (چفی، مکلئود و واکمن[۱۱۰]، ۱۹۷۰، مکلئود هربرگ و پرایس[۱۱۱]،۱۹۶۶، استون[۱۱۲]و چفی، ۱۹۷۰، به نقل از کواستن، ۲۰۰۴، چفی و مکلئود، ۱۹۷۲، چفی، مکلئود و اتکین[۱۱۳]،۱۹۷۱، مکلئود و چفی، ۱۹۷۲، به نقل از کوئرنر و فیتزپاتریک،a 2002) با ابتکار خودنظریهی را مطرح کردند که بیان میکرد الگوهای ارتباطات خانواده شیوههایی را منعکس میکنند که به وسیله آنها خانواده واقعیت اجتماعی را تعبیر و تفسیر کرده، اعضایش را در آن تعبیر و تفسیر سهیم میسازد. چفی و همکارانش (استون و چفی، ۱۹۷۰، به نقل از کواستن،۲۰۰۴؛ مکلئود و چفی، ۱۹۷۲، به نقل از کوئرنر و مکی، ۲۰۰۴) بعدها استدلال کردند برای رسیدن به یک واقعیت مشترک در بین اعضای خانواده، یک راه مورد بحث قراردادن باورها و مفاهیم به منظور رسیدن به معنایی مشترک است. آنها این شیوه را «جهتگیری مفهومی»[۱۱۴] نامیدند.
راه دیگر، روآوردن به والدین برای راهنمایی گرفتن است، که آن را «جهتگیری اجتماعی»[۱۱۵] نامیدند. برحسب ارتباطات خانواده، جهتگیری مفهومی به وسیله بیان راحت عقاید و درگیری فعالانه در بحث و تبادلنظر مشخص میشد. در حالی که ویژگی جهتگیری اجتماعی تلاش برای حفظ و نگهداری روابط همگون و همساز[۱۱۶] والد- فرزندی بود (مکلئود و چفی، ۱۹۷۲، به نقل از کوئرنر و مکی، ۲۰۰۴).
خانوادهای که در جهتگیری اجتماعی نمره بالایی داشت، روابط همساز والد-فرزندی را در مورد عقاید ترجیح میداد؛ در حالی که خانوادهای که از جهتگیری مفهومی زیادی برخوردار بود، عقاید موجود در رابطه را ترجیح میداد. در خانوادههایی که دارای گرایش مفهومی بودند، والدین به در نظر گرفتن همه جوانب یک مطلب قبل از اتخاذ یک جنبه و بیان عقیده فرد حتی اگر مغایر با عقاید دیگران باشد، تأکید داشتند. برعکس، در خانواده های دارای گرایش اجتماعی، والدین تأکید داشتند که فرزندان آنها باید از تعارض و مغایرت با جمع اجتناب کنند؛ وقتی در بحثی با دیگران اختلافنظر دارند، تسلیم آنها شوند؛ به بزرگترها احترام بگذارند و به طورکلی جلوی مسایل بین فردی را بگیرند (استون و چفی، ۱۹۷۰، به نقل از کواستن، ۲۰۰۴).
چفی و همکارانش (چفی، مکلئود و اتکین، ۱۹۷۱، به نقل از کواستن، ۲۰۰۴؛ مکلئود و چفی، ۱۹۷۲، به نقل از کوئرنر و مکی، ۲۰۰۴) بر اساس ابعاد جهتگیری مفهومی و
جهتگیری اجتماعی، چهارنوع الگوی ارتباطات خانواده یا چهارنوع خانواده را معرفی کردند: خانواده توافقکننده، خانواده کثرتگرا، خانواده حفظکننده و خانواده به حال خود واگذارنده.
خانواده توافقکننده، هم جهتگیری مفهومی و هم جهتگیری اجتماعی زیادی داشت. خانواده کثرتگرا، جهتگیری مفهومی زیادی داشت اما جهتگیری اجتماعی آن کم بود.
خانواده حفظکننده، جهتگیری مفهومی کمی داشت اما جهتگیری اجتماعی آن زیاد بود. بالاخره، خانواده به حال خود واگذارنده ، هم جهتگیری مفهومی کمی داشت و هم
جهتگیری اجتماعی کمی (شکل ۲-۱).
جهت گیری مفهومی زیاد | جهت گیری مفهومی کم |
توافقکننده | حفظکننده |
کثرتگرا | به حال خود واگذارنده |
همان. ↑
Report by the Committee on International Investment and Multinational Enterprises (CIME)/and the Committee on Capital Movements and Invisible Transactions (CMIT), [DAFFE/CMIT/CIME(95)13/FINAL, 5 May 1995] ↑
ITO ↑
FINAL ACT OF THE UNITED NATIONS CONFERENCE ON TRADE AND EMPLOYMENT, HELD AT HAVANA, CUBA FROM NOVEMBER 21, 1947, TO MARCH 24, 1948, LAKE SUCCESS, NEW YORK, APRIL, 1948. ↑
GAAT ↑
تفرشی، پیشین، صص ۳۱-۳۰. ↑
Bilateral Investment Agreement ↑
طبق آخرین فهرست ایکسید از معاهدات مزبور ، تا پایان سال ۲۰۰۷ تعداد ۲۲۷۸ معاهده دو جانبه سرمایهگذاری ثبت شد که اولین معاهده میان آلمان و پاکستان در ۲۵ نوامبر سال ۱۹۵۹ منعقد شده است. برای مطالعه بیشتر و اطلاع از لیست معاهدات ر.ک:
Annual Report (1992), International Centre for Settlement of investment Disputes, September 11, 1992. ↑
UNCTAD, World Investment Report 2012, United Nations, New York and Geneva, 2012, p84. ↑
حجت سلیمی ترکمانی، «اثر معاهدات سرمایهگذاری بینالمللی بر قواعد حقوق بینالملل عرفی»، مجله حقوقی بین المللی، شماره ۴۱، ۱۳۸۸، ص ۲۶۴. ↑
UNCTAD, World Investment Report 2012, United Nations, New York and Geneva, 2012, p84. ↑
برای مطالعه بیشتر در این باره، ر.ک:
F.A. Mann, “British Treaties for the Promotion and Protection of Investment” (۱۹۸۲) ۵۲ BYIL 241; D. A. Cody, “United States Bilateral Investment Treaties: Egypt and Panama” (۱۹۸۳) Ga JIL 491; UNCTC, Bilateral Investment Treaties (1988); J. W. Salacuse, “BIT by BIT: The Growth of Bilateral Investment Treaties and Their impact on Foreign Investment in Developing Countries” (۱۹۹۰) ۲۴ Int Lawyer 655; K. J. Vandeveld, United States Investment Treaties: Policy and Practice (1992). “The Development and Expansion of Bilateral Investment Treaties” (۱۹۹۲) ASIL Prcdgs 532. ↑
Rational ↑
در مورد ماهیت واقعی آنها هنوز بدگمانیهایی مطرح میشود. اسانته (Asante) تمایل دارد آنها را معاهدات نابرابر بنامد. در این مورد که آیا مشاوران کشورهای در حال توسعه میتوانند تفاوتهای اندک در معنی عبارات مختلفی را که ممکن است بهکار گرفته شوند، بهدرستی بفهمند، تردیدهایی وجود دارد .مسؤولان عالی رتبه کشورهای در حال توسعه حتی اطلاع ندارند که چنین معاهداتی منعقد شدهاند.
S.K.B. Asante, “International Law and Investments” in M. Bedjaoui (ed.), International Law: Achievements and Prospects, (1991) 667 ff. at p675. ↑
-
- Neufeld, The International Protection of Private Creditors from the Treaty Westphalia to the Congress of Vienna (1971);
همچنین در مورد بحث و بررسی تاریخ این معاهدات در دیوان عالی امریکا ر.ک:
Sumitomo Shoji America, Inc v. Avagliano (1982) 457 US 176. ↑
اولین مورد از این گونه معاهدات، معاهده منعقده میان فرانسه و امریکا در سال ۱۷۷۸ است. برای اطلاعات بیشتر ر.ک:
-
- J. Vadervelde, United States Investment Treaties: Policy and Practice (1992). ↑
برای اطلاع از اسامی این معاهدات ر.ک:
http://en.wikipedia.org/wiki/Treaty_of_Amity_and_Commerce, last seen on : 2014-12-30 ↑
ایالات متحده امریکا در قضیه السی (ELSI) برای تبیین بسیاری از پیشنهادهای خود راجع به مسؤولیت، به معاهده مودت، بازرگانی و دریانوردی با ایتالیا استناد نمود. در آراء دیوان دعاوی ایران امریکا نیز استنادات فراوانی به معاهده مودت با ایران وجود دارد. اما وقتی که سایر کشورها با استناد به این معاهدات دیوان بینالمللی دادگستری را قادر ساختند تا صلاحیت خود را در دعاوی اقامه شده علیه امریکا احراز نماید، نگرانی زیادی برای این کشور بهوجود آمد. نیکاراگوئه برای اقامه دعوی علیه امریکا در برابر دیوان از معاهده مودت استفاده نمود. (Nicaragua v.United States [1984] ICJ Rpts 352) یک شرکت ژاپنی که به اعمال تبعیض در رویه استخدامی متهم شده بود در دفاعیات خود به معاهده مودت استناد کرد.
Sumitomo Shoji America, Inc v. Avagliano (1982) 457 US 176. ↑
تفرشی، پیشین، ص۳۳. ↑
در مورد رویه عهدنامهای امریکا ر.ک:
-
- Walker, “Post-War Commercial Program of the United States” (۱۹۵۸) ۷۳ Pol. Sci Qly 57; R.Wilson, United States Commercial Treaties and International Law (1960). ↑
حبیب زاده، پیشین، ص ۲۸۸. ↑
تفرشی، پیشین، ص ۳۳. ↑