می نمایم.
چکیده
اثر تیمول، نایسین و اسید لاکتیک بر روی لیستریا مونوسایتوژنز تلقیح شده به قطعات مرغ
به کوشش:
فرزانه عربی دلوئی
لیستریا مونوسایتوژنز باکتری گرم مثبت، هوازی تا بی هوازی اختیاری و میله ای شکل است که باعث بیماری لیستریوزیس در انسان و حیوانات می شود. لیستریا مونوسایتوژنز یکی از مهم ترین پاتوژن های غذا زاد محسوب می گردد.
هدف از انجام این مطالعه بررسی اثرات بازدارندگی تیمول، نایسین و اسید لاکتیک به تنهایی و بصورت ترکیب با یکدیگر بر باکتری لیستریا مونوسایتوژنز تلقیح شده به قطعات مرغ در غلظت های پایین تر از حداقل غلظت مهارکنندگی می باشد. به این منظور ۴۸ نمونه در ۸ گروه برای بررسی اثر تیمول با غلظت mg/ml04/0، نایسین/ml gμ ۶، اسید لاکتیک ۲% و حالت های ترکیبی آن ها طی دوره ی هفت روزه نگهداری در یخچال مورد آزمایش قرار گرفت. تعداد باکتری ها در روزهای صفر، سه و هفت شمارش گردید. نتایج با بهره گرفتن از آزمون آماری Repeated measure ANOVA مورد ارزیابی قرار گرفت. میانگین تعداد باکتری در دوره ۷ روزه بین گروه ها تفاوت معنی داری داشت (p<0.001). میانگین لگاریتم تعداد باکتری در دوره ۷ روزه در تمام گروه ها به جز نایسین به صورت معنی داری کمتر از گروه کنترل بود. مطالعه ی حاضر نشان داد بیشترین اثر مهارکنندگی به ترتیب مربوط به گروه اسید لاکتیک و ترکیب دوتایی (نایسین+اسید) و گروه ترکیب سه تایی (نایسین+اسید لاکتیک+تیمول) بود. نایسین به تنهایی اثر معنی داری در کاهش جمعیت باکتری نسبت به گروه کنترل نداشت و کمترین اثر را نسبت به گروه اسید لاکتیک و گروه تیمول داشت. تیمول به تنهایی اثر کمتری نسبت به حالت های ترکیبی با اسید و اثر بیشتری نسبت به حالت ترکیبی با نایسین از
خود نشان داد. نتایج این مطالعه نشانگر تاثیر مناسب اسید لاکتیک و ترکیبات دوتایی آن با نایسین و تیمول و ترکیب سه تایی نایسین، تیمول و اسید لاکتیک بر مهار رشد باکتری لیستریا مونوسایتوژنز است.
کلمات کلیدی: لیستریا مونوسایتوژنز، تیمول، نایسین، اسید لاکتیک
فهرست مطالب
اثر تیمول، نایسین و اسید لاکتیک بر روی لیستریا مونوسایتوژنز تلقیح شده به قطعات مرغ
مقدمه ……………………………………………………………………………………….۱
فصل اول: مروری بر تحقیقات انجام شده
۱-۱- لیستریا ۳
۱-۱-۱- رده بندی لیستریا ۳
۱-۱-۲- گونه های لیستریا ۴
۱-۱-۳- سروتایپ ها ۴
۱-۱-۴- طبقه بندی زیرگونه ها ۵
۱-۱-۵-رشد ۵
۱-۱-۶- اثرpH 6
۱-۱-۷- اثر دما ۷
۱-۱-۸- اثر فعالیت آبی ۷
۱-۱-۹- انتشار در محیط ۸
۱-۱-۱۰- انتشار در مواد غذایی و انسان ۸
۱-۱-۱۱- شیوع ۸
۱-۱-۱۲- ویژگی های بیماری زایی ۹
۱-۱-۱۳- لیستریولازین o 9
۱-۱-۱۴- تهاجم درون سلولی ۱۰
۱-۱-۱۵- فعالیت تولید مونوسیت ۱۱
۱-۲- بیماری لیستریوزیس ۱۲
۱-۲-۱- شیوع ۱۲
۱-۲-۲- منشاٴ ارگانیسم های بیماری زا ۱۳
۱-۲-۳- بیماری ۱۳
۱-۳- مقاومت لیستریا مونوسایتوژنز در مواد غذایی ۱۵
۱-۴- محدودیت های قانونی لیستریا مونوسایتوژنز در مواد غذایی ۱۵
۱-۵- نگهداری مواد غذایی با بهره گرفتن از دماهای پایین ۱۶
۱-۶- نگهداری مواد غذایی با بهره گرفتن از نگهدارنده های شیمیایی ۱۷
۱-۶-۱- اسید های آلی ۱۸
۱-۶-۲- اسید لاکتیک ۱۸
۱-۶-۳- نایسین ۱۹
۱-۷- اسانس ۲۱
۱-۷-۱- تیمول ۲۲
۱-۸- مروری بر تحقیقات انجام شده ۲۴
۲- فصل دوم: مواد و روشها
۲-۱- تعیینMIC نایسین و تیمول ۳۳
۲-۲- آماده سازی وسایل ۳۴
۲-۳- تهیه ی سوسپانسیون باکتری ۳۴
۲-۴- ضدعفونی کردن قطعات مرغ ۳۵
ه- بازگشت به ابتدای پروسه
نمودار۱- پروسه مدیریت ریسک بر اساس چرخه مدیریتی دیمینگ
برای اینکه پروسه مدیریت ریسک به درستی طی مسیر نماید لازم است به مسائل کلیدی زیر بسیار توجه شود: زیان – کاستی – تهدیدات – ریسک - نقاط ضعف .
و همچنین ضروری است تأثیر هر مؤلفه بر دیگر مؤلفه ها به درستی مشخص شود. در ابتدا باید تعریفی از زیان و چیستی آن ارائه دهیم.
۶-۱ زیان چیست؟
زیان همان اتفاق ناگواری است که اگر رخ دهد منجر به ازبین رفتن محرمانگی، یکپارچگی و دسترسی پذیری می شود بنابراین باید مانع رخداد آن شویم بر همین اساس لازم است مشخص شود چه عواملی باعث ایجاد زیان می شود تا از بروز آنها جلوگیری کنیم. این عوامل در شکل ۱-۷ نشان داده شده اند.
ریسک
تهدیدات
کاستی ها
شکل ۱- ۷ - عوامل ایجاد کننده زیان
ارتباط بین عوامل به این صورت بیان می شود که کاستی ها منجر به بروز نقاط ضعفی در پروژه می شود، تهدیدات به کمک کاستی ها و نقاط ضعف ناشی از آنها باعث ایجاد ریسک و درنهایت زیان دیدن پروژه میشوند.
طبق مطالب عنوان شده میتوان در یک سازمان به کمک چارچوب COBIT ریسکها را کاهش داد که در نتیجه آن امنیت اطلاعات افزایش یابد.
اکنون میخواهیم در حوزه امتحانات یک دانشگاه، سرویس دهی امن را براساس یک سیستم امن ارائه دهیم بنابراین میتوان دایره امتحانات را در حوزه فناوری اطلاعات قرار داد و سپس برای ارائه این سرویس از چارچوب ITIL که استانداردی برای مدیریت خدمات فناوری اطلاعات است، استفاده نمود. با این رویکرد ضریب امنیتی این بخش از دانشگاه افزایش مییابد.
آنچه در هر دانشگاهی مورد توجه قرار میگیرد شیوه آموزش و ارزشیابی دانشجویان است امنیت قدم اول اجرای امتحانات می باشد. مشخص شدن تقلب راهی برای جلوگیری از آن است. هدف از این مقاله ایجاد زیر ساخت امنیتی برای یک تکنولوژی آموزشی می باشد. همکار یادگیری در کلاس، با هدف سرپرستی امتحانات به صورت الکترونیکی در کلاس ایجاد می گردد. هدف اصلی آن کمک کردن در تضمین اعتبار امتحانات به وسیله جلوگیری از تقلب می باشد.
چارچوب امنیتی که هم اکنون در بعضی از دانشگاه های ایران برای برگزاری آزمون های آنلاین صورت می گیرد موارد زیر است:
۱- استفاده از دوربین ۳۶۰ درجه با قابلیت گرفتن IP
۲- نصب نرم افزار های امن مخصوص امتحانات
۳ -اتصال به سرور مرکزی بوسیله VPN
۴- تعریف نام کاربری و پسورد برای هر امتحان
۵- مطرح شدن سئوالات در زمان امتحان به صورت تک تک
۶- زمان مشخص برای هر سئوال
هدف این بخش طراحی امنیت آزمونهای الکترونیکی می باشد تا این سیستم بتواند برای سرپرستی امتحانات در کلاس استفاده گردد. در حال حاضر همکار یادگیری در کلاس امکان ایجاد و توزیع نمادین کلاس را به صورت الکترونیکی برای ما فراهم می آورد. لذا اضافه کردن سرپرستی امتحانات کار مشکلی نمی باشد. در هنگام طراحی سیستم امنیتی می بایست به مدل برگزاری امتحان موجود توجه نماییم و آنرا برای امتحانات الکترونیکی گسترش دهیم.برای امنیت اطلاعات در برگزاری آزمونها می توانیم از مدل کتابخانهی زیرساختی فناوری اطلاعات ITIL استفاده کنیم. مدل مورد استفاده در این پژوهش علاوه بر رعایت موارد ایمنی در برگزاری آزمونهای آنلاین پیشین سعی بر این دارد که در راستای رعایت استاندارد های امنیتی به چارچوبی امن در برگزاری آزمون های الکترونیکی برسد .
پروژه امنیت اطلاعات عبارت است از پروژه ای که داده های آن از اهمیت بالایی برخورداز است و نباید در حین انجام پروژه اطلاعات آن فاش شود . پروژه امنیت اطلاعات در حال حاظر با تکوین علم فناوری اطلاعات در حال گسترش میباشد . که در فصل بعدی توضیح داده و به شرح آن میپردازیم .
فصل دوم : مدیریت پروژه
۱ – مدیرت پروژه بر اساس استاندارد PMBOK
۱-۱- اداره پروژه
ارکان تشکیل دهنده ی اداره ی پروژه دارای طیفی از کاربردها می باشند .اداره ی پروژه می تواند در پیوستاری از ارائه ی وظایف پشتیبان به مدیران پروژه ها به شکل آموزش نرم افزار، الگوها و غیره تا به واقع مسؤول نتایج
پروژه بودن، عمل نماید.
۱-۲- مهارت های کلیدی مدیریت عمومی
مدیریت عمومی موضوعی گسترده است که به تمام جنبه های مدیریت یک شرکت در حال کار می پردازد . در میان سایر موضوع ها ) مدیریت عمومی ( دربرگیرنده ی موارد زیر می باشد:
-
- مالی و حسابداری، فروش و بازاریابی، تحقیق و توسعه و ساخت و توزیع.
-
- برنامه ریزی راهبردی، برنامه ریزی تاکتیکی و برنامه ریزی عملیاتی.
-
- ساختارهای سازمانی، رفتار سازمانی، اداره ی نیروی انسانی، حقوق و مزایا، منافع و مسیرهای شغلی.
-
- مدیریت روابط کاری از طریق انگیزش، تفویض اختیار، سرپرستی، تیم سازی، مدیریت تعارض و سایر تکنیک ها.
-
- مدیریت بر خویشتن از طریق مدیریت زمان شخصی، مدیریت تنش و سایر تکنیک ها.
مهارت های مدیریت عمومی سنگ بنای اصلی ایجاد مهارت های مدیریت پروژه را فراهم می نمایند . این مهارت ها اغلب برای مدیر پروژه مهم هستند . ممکن است در هر پروژه ی مشخص، مهارت در هر یک از حوزه های مدیریت عمومی موردنیاز باشند . این بخش، مهارت های کلیدی مدیریت عمومی را که احتمال م یرود بر اکثر پروژه ها تأثیر گذارند و در هیچ جای دیگر این سند به آنها پرداخته نمی شود، تشریح می کند . این مهارت ها در ادبیات مدیریت عمومی به خوبی مستند شده اند و کاربرد آنها در یک پروژه اصولاً مشابه می باشد.
شکل ۲-۱- سازمان ماتریس ضعیف
شکل ۲-۲- سازمان ماتریسی متوازن
بسیاری از مهارت های عمومی مدیریت نیز وجود دارد که تنها به پروژه های معین یا حوزه های کاربردی خاصی مرتبط می باشند . به عنوان مثال، ایمنی اعضای تیم تقریباً در تمام پروژه های ساختمانی حیاتی است، ولی در اکثر پروژه های توسعه ی نرم افزار اهمیت کمی دارد.
شکل ۲-۳- سازمان ماتریسی قوی
شکل ۲-۴- سازمان مرکب
۱-۲-۱ - رهبری
کاتر رهبری و مدیریت را متمایز می داند در حالی که بر نیاز به هر دو تأکید می نماید : احتمالاً یکی بدون دیگری موجب نتایج ضعیف می گردد . او می گوید که اصولاً مدیریت با (( ایجاد مداوم نتایج کلیدی مورد انتظار ذینفعان )) مرتبط است در حالی که رهبری متضمن موارد زیر می باشد:
-
- جهت دهی - تدوین چشم اندازی از آینده و راهبردهایی جهت ایجاد تغییرات موردنیاز برای تحقق آن چشم انداز.
-
- هم سو نمودن افراد - انتقال چشم انداز از ط ریق گفتار و کردار به همه ی کسانی که ممکن است برای تحقق این چشم انداز به مشارکت آنها نیاز باشد.
-
- ایجاد انگیزش و روحیه دهی - کمک به افراد به منظور ایجاد شور و شوق در خودشان برای غلبه بر موانع سیاسی، دیوان سالاری و منبعی به منظور ایجاد تغییر.
در یک پروژه، به خصوص در یک پروژه ی بزرگ تر معمولاً از مدیر پروژه انتظار می رود که رهبر پروژه نیز باشد . با این وجود، رهبری محدود به مدیر پروژه نمی باشد : رهبری می تواند در حین پروژه توسط افراد مختلف در زمان های بسیار متفاوت ابراز گردد . رهبری باید در تمام سطوح پروژه ) رهبری پر وژه، رهبری فنی و رهبری تیم ( ابراز شود.
۱-۹-۲) قلمرو مکانی:
۲-۱-۶-۳ قلمرو مکانی:
این تحقیق از نظر مکانی ، به علت محدودیت های مختلف، فقط در کشور ایران انجام پذیرفته و ۶ شرکتهای نانویی را در بر میگیرد.
۱-۹-۳) قلمرو زمانی:
این تحقیق در بازه زمانی اسفند ماه ۹۱ تا شهریور ماه سال ۹۲ صورت گرفته است.
فصل دوم
مبانی نظری و پیشینه حقیق
۱- مقدمه
در این فصل ابتدا، پیشینه نظری تحقیق بیان میشود که مقدمهای در خصوص بسط موضوع نگاشته شده است، سپس به معرفی مفهوم آمیخته بازاریابی، تاریخچه آمیخته بازاریابی پرداخته میشود،.بازاریابی یک وظیفه مدیریتی است. بازاریابی بر رسیدن به اهداف مشتریان در کنار رسیدن به اهداف سازمان تأکید دارد. بازاریابی با درک نیازهای مشتریان، توسعه محصولات و خدمات برای رفع این نیازها، قیمت گذاری کارای محصولات و خدمات، اطلاعرسانی به مشتریان در مورد قابلیت دسترسی به این محصولات و خدمات، تحویل کارا و اطمینان از رضایتمندی در طول و بعد از فرایند مبادله همراه است. بنابراین بازاریابی باید یک جزء ضروری در شرکتها باشد. اما بسیاری از شرکتها تفسیر بدی از بازاریابی دارند. بعضیها بازاریابی را تقلب، اسرافگر، مزاحم و غیر حرفهای میدانند. بعضیها نیز آن را معادل با تبلیغات و فروش میدانند. اما در سالهای اخیر بازاریابی از تصویر قدیمیاش جدا شده و امروزه بهطور فزایندهای به یکی از مهمترین وظایف در کسب اهداف سودآوری سازمانها تبدیل شده است. بهطور سنتی، تولید و فروش دو وظیفه مهم هر کسبوکاری هستند. گرایش بعدی این بود که کارآفرینان معتقد شدند کیفیت محصولات یا خدمات تنها عاملی است که فروش آنها را تعیین میکند. اما این نیز چندان طول نکشید. چرا که در بازار رقابتی امروزی درست نیست. تولید، فروش و بازاریابی باید در کنار هم کار کنند تا منجر به بهترین نتایج شوند. بازاریابی، فرایند پاسخگو برای شناسایی، پیشبینی و برآورده ساختن سودآور نیازهای مشتریان است. با این شیوه سازمان قادر خواهد بود محصولات یا خدمات خود را مطابق با نیازهای مشتریان قرار دهد و نه اینکه چیزی را تولید کند و انتظار رسیدن مشتریان را داشته باشد (شاوپنگ، هوی مینگ، ۱۹۹۷). سومین مرحله از فرایند مدیریت بازاریابی، تهیه ترکیب عناصر بازاریابی یا (آمیخته بازاریابی) است. پس از تصمیمگیری در مورد خطمشی جایگاهیابی، شرکت آمادگی لازم جهت شروع برنامهریزی برای جزئیات ترکیب عناصر بازاریابی را پیدا میکند. ترکیب عناصر بازاریابی، یکی از مفاهیم اساسی در بازاریابی مدرن است .استراتژی بازاریابی یعنی تنظیم و اجرای آمیزه بازاریابی . ابزار کار و تاکتیک ها در بازاریابی ، آمیزه بازاریابی است.
۱-۲) آمیخته بازاریابی
-
- -۱-۱) پیدایش مفهوم ۴
آمیزه بازاریابی ، آمیخته بازاریابی ، ترکیب بازاریابی ، ابزارهای بازاریابی و تاکتیک های بازاریابی، همگی واژه هایی هستند که برای ترجمهMarketing Mix به کار رفته اند . منظور از آمیزه، آمیخته یا ترکیب این است که بین این اجزاء می بایست یک نگرش سیستمی و هماهنگ برقرار باشد تا بتوانند در تاثیر گذاری و متقاعدسازی مشتریان مؤثر باشند. به عبارتی، محصول مناسب با قیمت مناسب از نظر مشتریان با توزیع مناسب و به کارگیری شیوه های ارتباطی مناسب همگی با هم عمل می کنند و اگر هر یک از این اجزا ناهماهنگ با سایرین باشد نتیجه آن کاهش اثر بخشی و کارایی مجموعه بوده و شرکت را از دستیابی به اهداف باز میدارند. (ﺭﺿﻮﺍﻧﻲ و ﺧﺪﺍﺩﺍﺩ ﺣﺴﻴﻨﻲ ، ۱۳۸۸). اما منظور از تاکتیک یا ابزار آن است که وسیله و ابزار شرکتها برای جنگیدن در بازار و توفیق بیشتر نسبت به رقبا همین عوامل هستند.مفهوم آمیخته بازاریابی برای اولین بار در دهه ۱۹۵۰ بهوسیله نیل بوردن معرفی شد و به ۴p معروف گشت (گرانوز، ۲۰۰۴، ص۳۲۳). در متون مختلف بازاریابی مفهوم ۴p به عنوان یک اصل مورد پذیرش واقع شده است. ۴pمخفف ۴ واژه محصول (product)، قیمت (price) ، ترفیع (promotion) و مکان (place) است . آمیخته بازاریابی بر مدلها و روش های سنتی مدیریت بازار مانند روش کارکردگرای پویای آلدرسون در کنار سایر روش های سیستمی و نیز تئوری پارامتر که توسط دانشگاه کپنهاگ در اروپا توسعه یافت، غلبه کرد و روش های جدید مانند دیدگاه محصولی، دیدگاه وظیفهای و دیدگاه جغرافیایی نیز با چنین سرنوشتی مواجه شدند. تنها تعداد کمی از این مدلها توانستهاند بقای خود را در مقابل۴p حفظ کنند (گرانروز، ۲۰۰۴، ص۳۲۳)محصول (کالا و خدمت) باید مطابق با مزایای مورد انتظار مشتری باشد. قیمت باید متناسب با توانایی های خریدار باشد. این محصول باید در دسترس مشتری قرار گیرد تا در خرید آن دچار مشکل نشود و در نهایت ترفیعات لازم نیز انجام گیرد تا مصرفکنندگان بالقوه از وجود چنین محصولی باخبرشوند. درواقع مفهوم آمیخته بازاریابی، مسیر عملکرد سازمان را با بهره گرفتن از یک سری متغیرهای قابل کنترل در محیطی که عوامل غیرقابل کنترل زیادی دارد (بازار خارجی)، مشخص میکند (بنت ، ۱۹۹۷).
تحقیقات نشان میدهد، شرکتهای مختلف سطوح مختلفی از هر یک از این عناصر را در آمیخته بازاریابی به کار میگیرند. این تفاوتها از کشوری به کشور دیگر نیز دیده میشود، که به تفاوتها در فرهنگ ملتها، توسعه اقتصادی، استانداردهای محصولات، کانالهای توزیع، استراتژی ارتباطات، استراتژی قیمت گذاری بستگی دارد (جابر ، ۲۰۰۴).
-۱- ۲) مفهوم آمیخته بازاریابی
آمیخته بازاریابی «دامنه تغییراتی است، که توسط شرکتها به منظور بازاریابی کالاهایشان به خریداران استفاده میشود (سی پس و دیگران، ۲۰۰۲).
آمیخته بازاریابی «دامنهای از تصمیمات تکمیلی که توسط مدیر بازاریابی اتخاذ میشود، تا از موفقیت بازاریابی خود اطمینان حاصل نماید» (گروهی از نویسندگان[۷]، ۲۰۰۳).
آمیخته بازاریابی «آمیزهای از ابزارها، تکنیکها و واسطههایی است که عموماً در برنامه ریزی اقدامات بازاریابی استفاده میشود» (یادین[۸]، ۲۰۰۲).
«بردن»[۹] ادعا میکند نخستین فردی است که عبارت «آمیخته بازاریابی»[۱۰] را مورد استفاده قرار داده است. وی مدعی است، که عبارت آمیخته بازاریابی از توصیف کسب و کار اجرائیِ «کلیتون»[۱۱]در سال ۱۹۴۸ به عنوان «آمیزهای از ترکیبات»[۱۲] الهام گرفته شده است. اگرچه بردن به طور رسمی آمیخته بازاریابی را تعریف نکرد. در حقیقت تعریف وی شامل ترکیب کردن عناصر و عوامل مهم برای ایجاد یک برنامه بازاریابی بود (بردن، ۱۹۶۵). «مک کارتی»[۱۳] در سال ۱۹۶۴ این تعریف را بهبود بخشید و آمیخته بازاریابی را به عنوان ترکیبی از همه عوامل در اختیار مدیران بازاریابی برای ارضا بازار هدف، تعریف نمود. بعدها «مک کارتی و پرالت»[۱۴] در سال ۱۹۸۷ آمیخته بازاریابی را به عنوان متغیرهای قابل کنترلی که یک سازمان میتواند برای ارضا بازار هدف خود هماهنگ نماید، تعریف نمودند. این تعریف با تغییرات اندکی همانطور که از تعریف «کاتلر و آرمسترانگ»[۱۵] از آمیخته بازاریابی دیده میشود از پذیرش زیادی برخوردار میباشد:
آمیخته بازاریابی به عنوان مجموعهای از متغیرهای بازاریابی قابل کنترل است، که یک شرکت در هم میآمیزد تا پاسخگوی نیازهای بازار هدف باشد (کاتلر و آرمسترانگ، ۱۹۸۹).
بنابراین جوهره مفهوم آمیخته بازاریابی، این عقیده است، که مجموعهای از متغیر های قابل کنترل یا «جعبه ابزارِ» در دست مدیریت بازاریابی که برای نفوذ در مشتریان مورد استفاده قرار میگیرد. «شاپیرو»[۱۶] در سال ۱۹۸۵ بیان میکند، که اختلافات در ادبیات بر روی این است، که متغیرهای قابل کنترل و یا ابزارها کدامند. در نتیجه مفهوم آمیخته بازاریابی با بهره گرفتن از متغیر های قابل کنترل در محیطی که عوامل غیر قابل کنترل زیادی وجود دارد، مجموعه اقداماتی را برای سازمان طرح ریزی میکند، که به طور کلی بازار خارجی تعریف میشود (رفیق و همکاران[۱۷]، ۱۹۹۵، ۴).
مدیران واحدهای اقتصادی و تولیدی باید نسبت به عناصر فوق حساسیت نشان داده و هر عاملی که باعث افزایش یا کاهش تولید، تنزل یا بهبود کیفیت محصول، کندی یا تسریع در توزیع، افزایش یا کاهش در قیمت، رشد یا توقف فروش و کسب اعتبار یا بی اعتباری نام تجاری گردد، را در نظر داشته باشد (روستا و همکاران، ۱۳۹۱، ۳۱).
-
- ۲-۱-۳) عناصر آمیخته بازاریابی
«بردن»، در آمیخته بازاریابی اصلی خود، عناصر ۱۲ گانه جدول ۲-۱ را مد نظر داشت. وی عناصر این لیست را ثابت در نظر نگرفت و پیشنهاد داد، ممکن است دیگران لیست متفاوتی نسبت به او ارائه کنند. چارچوب دیگری توسط «فری»[۱۸] در سال ۱۹۶۱ پیشنهاد شد، که متغیرهای بازاریابی را به دو بخش تقسیم نمود: عرضه[۱۹] (محصول، بسته بندی، برند، قیمت، خدمت) و روشها و ابزارها (کانالهای توزیع، فروش شخصی، آگهی، ترفیع فروش و تبلیغات). از طرفی «لیزر و کلی»[۲۰]در سال ۱۹۶۲ و «لیزر و همکاران» در سال ۱۹۷۳، سه عنصر پیشنهاد دادند: آمیخته کالا و خدمات، آمیخته توزیع و آمیخته ارتباطات.
جدول ۲-۱: عناصر آمیخته بازاریابی بردن
۱- برنامه ریزی محصول[۲۱] ۲- قیمت گذاری[۲۲] ۳- برندینگ (عنوان تجاری)[۲۳] ۴- کانالهای توزیع[۲۴] ۵- فروش شخصی[۲۵] ۶- آگهی[۲۶] |
۷- ترفیعات[۲۷] ۸- بسته بندی[۲۸] ۹- ویترین[۲۹] ۱۰- خدمات[۳۰] ۱۱- جابجایی فیزیکی[۳۱] و ۱۲- واقعیت یابی و تجزیه و تحلیل[۳۲] |
با این وجود، رایجترین و پایدارترین چارچوب آمیخته بازاریابی همان آمیخته «مک کارتی» است که عناصر ۱۲ گانه بردن را به ۴ معروف به نامهای محصول، قیمت، ترفیع و مکان مجدداً طبقه بندی و کاهش داده است، (مک کارتی، ۱۹۶۴) هر یک از این عناصر شامل آمیختهای از عناصر در خود است، از این جهت هر کدام از «آمیخته محصول»، «آمیخته ترفیع» و غیره صحبت میکنند. به عنوان مثال «کاتلر و آرمسترانگ» آگهی، فروش شخصی، ترفیع فروش و تبلیغات را تحت عنوان ترفیع لیست نمودند. این چهار عنصر به همراه توضیحات آن در جدول ۲-۲ قابل مشاهده است.
جدول ۲-۲: چهار عنصر آمیخته بازاریابی
چهار عنصر آمیخته بازاریابی |
هر یک از دو حوزه عواطف و عقلانیت کارکردهای ویژه خود را دارند ، امّا ساحت عقلانیت در انسان به دلیل قابلیت های ویژه آن ، از تأثیر فراتر و ارجمند تر نسبت به عرصه عواطف و هیجانات برخوردار است .
باید توجه داشت که حوزه مفهومی و مصداقی عواطف و هیجانات در تاریخ علم ، فراز و نشیب های فراوانی را گذرانده است که نمی توان بدون تحدیر دقیق آن ، حکمی واحد را برای این حوزه روا دانست . برای مثال ،
امروزه برخی از ادراکات متعالی و معنوی مختص انسان و نیز برخی از خصلت های اخلاقی ویژه آدمی را از زمره عواطف و هیجانات می دانند که طبیعتاً این دست طبقه بندی ها و تحلیل ها ، در شناخت درباره جایگاه عواطف و احساسات در میان ساحت های وجودی انسان ، تأثیر گذار است .پیچیدگی وجودی وکارکردی عواطف و احساسات سبب گردید تا برای شناخت دقیق آنها به تبیین حدود و ثغور این ساحت خاص در مقایسه با دیگر ابعاد وجودی آدمی پرداخته شود. . با توجّه به اهمّیّت و جایگاهی که عقل و عاطفه می توانند در تربیت اخلاقی داشته باشند لذا محقق نیز این مسأله را به عنوان سئوالات پژوهش خود در این فصل مورد بررسی قرار داده است که در قسمت زیر به آن می پردازیم.
۴-۲- بررسی سئوال اول تحقیق : جایگاه عقل در تربیت اخلاقی از دیدگاه استاد مطهری چیست؟
الف) پرورش استعداد عقلانى
در میان استعدادهاى مخصوص انسان، در درجه اول استعداد عقلانى است، و این همان چیزى است که در ادیان، ما مىبینیم که اگر هم خود ادیان و صاحبان اصلى ادیان اینجور نباشند ولى غالباً در میان پیروان و روحانیان ادیان این مطلب بوده است که همیشه دین را به عنوان حقیقتى بر ضد عقل و نقطه مقابل عقل عرضه مىداشتهاند و عقل را به عنوان یک وجود مزاحم و یک مانع دین و چیزى که یک انسان متدین باید آن را کنار بگذارد و الّا نمىتواند دیندار باشد [معرفى مىکردهاند.] در مسیحیت بالخصوص این مطلب را به وضوح مىبینیم، و در خیلى ادیان دیگر. حال اسلام با این استعداد انسانى چگونه مواجه شده است؟
اینجا یکى از آن جاهایى است که ارزش واقعى اسلام را به روشنى مىبینیم.
اسلام یک دین طرفدار عقل است و به نحو شدیدى هم روى این استعداد تکیه کرده است؛ نه فقط با او مبارزه نکرده بلکه از او کمک و تأیید خواسته است، و تأیید خود را همیشه از عقل مىخواهد. در این زمینه آیات قرآن زیاد است، آیات دعوت به تعقل و تفکر یا آیاتى که به شکلى مطلب را طرح کردهاند که فکرانگیز و اندیشهانگیز است . ( مطهری ، ۱۳۷۸، ج۲۲ ، ص ۶۹۲ )
کار اصلی عقل روشنگری ، واقع نمایی ، آینده نگری و قرار دادن انسان در مسیر عقاید ، اخلاق و اعمال شایسته است . انسان موجودی متفکر آفریده شده است و انسان باید فکر و عقل را به کار گیرد تا حقیقت را
کشف کند . عقل طبق آنچه فطرت به او الهام کرده ، راه خود را در شناخت حقایق و احکام می یابد. عقل نیرویی است که توانایی دارد جهان را آنچنان که هست کشف کند ، واقعیت جهان را آنچنان که هست درخود منعکس کند ، آینه ای است که می تواند صورت جهان را در خود صحیح و درست منعکس کند . عقل یک نیروی محافظه کارانه است ، یعنی عقل مأموریتش حفظ است ، آدم عاقل همیشه می خواهد احتیاط کند ، می خواهد خودش را نگه دارد .
از مجموع سخنان استاد مطهری استنباط می گردد که عقل عبارت است از نیرویی که با تجزیه و تحلیل مسائلی که در برابر او قرار دارد و سبک و سنگین نمودن آنها انسان را برای اخذ تصمیمی مستقل و آزاد از هوی و هوس و نشانه های اجتماعی و تاریخی یاری می رساند و هر چه عقل انسان کامل تر باشد ، مستقل تر باشد ، آزادانه تر می تواند نقد و انتقاد کند و تصمیم بگیرد و از این رهگذر انسان قادر خواهد بود از پوسته جهان به مغز آن نفوذ کند و سیطره و حاکمیت خدا را در همه ذات هستی مشاهده نماید و با همه وجود خدا را در تاریخ و جامعه ادراک کند .
ب ) تعقل در قرآن
اسلام طرفدار تعقل است و شدیداً هم طرفدار است. در سوره زمر مىخوانیم:
« فَبَشِّرْ عِبادِ. الَّذینَ یَسْتَمِعونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعونَ احْسَنَهُ اولئِکَ الَّذینَ هَدیهُمُ اللَّهُ وَ اولئِکَ هُمْ اولُوا الْالْبابِ » . (زمر/ ۱۷و۱۸)
بندگان مرا نوید بده، آن بندگان اینچنانى را. مطلب با «بندگان من» شروع شده است.
کأنه قرآن مىخواهد بگوید بنده خدا آن است که چنین باشد، و لازمه بندگى خدا این است. الَّذینَ یَسْتَمِعونَ الْقَوْلَ آنان که سخن را استماع مىکنند. نمىگوید: « یَسْمَعونَ» .
فرق است بین «سماع» و «استماع». سماع یعنى شنیدن ولو انسان نمىخواهد بشنود. استماع گوش فرا دادن است، مثل اینکه شما اینجا نشستهاید و خود را آماده کردهاید براى شنیدن. در باب موسیقى مىگویند: سماعش حرام نیست، استماعش حرام است. قرآن مىگوید: الَّذینَ یَسْتَمِعونَ الْقَوْلَ آنان که سخن را استماع مىکنند؛ یعنى اینجور نیست که هر حرفى را هنوز درک نکرده رد کنند و بگویند ما نمىخواهیم بشنویم.
اول استماع مىکنند، به دقّت دریافت مىکنند فَیَتَّبِعونَ احْسَنَهُ بعد غربال مىکنند، تجزیه و تحلیل مىکنند، خوب و بدش را مىسنجند و بهترین آن را انتخاب و پیروى مىنمایند.
اصلًا معنى آیه، استقلال عقل و فکر است که فکر باید حکم یک غربال را براى انسان داشته باشد و انسان هر حرفى را که مىشنود در این غربال قرار دهد، خوب و بد را بسنجد، ریز و درشت کند و خوبترین آنها را انتخاب و اتّباع نماید.
اولئِکَ الَّذینَ هَدیهُمُ اللَّهُ. قرآن این هدایت را با اینکه هدایت عقلى است، هدایت الهى مىداند. اولئِکَ هُمْ اولُوا الْالْبابِ اینها هستند به معنى واقعى صاحبان عقل.
«الْباب» جمع «لُبّ» است. لبّ یعنى مغز نه به معنى مخ، بلکه به معنى اعمّ که در مورد میوهها مثلًا مىگوییم مغز بادام، مغز گردو. این اصطلاح شاید از اصطلاحات مخصوص قرآن باشد (چون در غیر قرآن ما گشتیم و ندیدیم) و اگر هم اصطلاح مخصوص قرآن نباشد، قرآن درباره عقل کلمه «لبّ» را زیاد به کار برده، گویى انسان را تشبیه به یک گردو یا بادام کرده که تمام یک گردو یا بادام پوسته است و آن اساسش مغزش مىباشد که در درون آن قرار دارد. تمام هیکل و اندام انسان را که در نظر بگیرید، آن مغز انسان، عقل و فکر انسان است. اگر بادامى مغز نداشته باشد چه مىگوییم؟ مىگوییم پوچ است و پوک و هیچ و باید دورش انداخت.
انسانى که عقل نداشته باشد، جوهر و مغز انسانیت و آن ملاک و مقوّم انسانیت را ندارد، انسانى پوک و پوچ است، یعنى یک صورت انسان است و معنى انسان در او نیست. به حسب این تعبیر، معنى انسان همان عقل انسان است، عقلى که در این حد باشد. عقل بودن عقل به استقلالش است: الَّذینَ یَسْتَمِعونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعونَ احْسَنَهُ. از این بهتر اساساً دیگر نمىشود تعبیرى پیدا کرد در مورد دعوت به اینکه انسان باید عقلش بالاستقلال حاکم باشد، عقلش مستقل باشد، داراى قدرت نقد و انتقاد باشد و بتواند مسا ئل را تجزیه و تحلیل کند. آدمى که از این موهبت بىبهره است، هیچ است.( مطهری ، ۱۳۷۸، ج۲۲ ، صص ۶۹۴- ۶۹۲ )
ج ) عقل در روایات اسلامی
عقل در روایات اسلامى آن نیرو و قوّه تجزیه و تحلیل است. در غالب مواردى که مىبینید اسلام جاهل را کوبیده، جاهل در مقابل عالم و به معنى بىسواد نیست، بلکه جاهل ضد عاقل است. عاقل کسى است که از خودش فهم و قدرت تجزیه و تحلیل دارد و جاهل کسى است که این قدرت را ندارد. ما خیلى افراد عالم را
مىبینیم که عالمند ولى جاهلند؛ عالمند به معنى اینکه فرا گرفته از بیرون زیاد دارند، خیلى چیزها یاد گرفتهاند؛ اما ذهنشان یک انبار بیشتر نیست، خودشان اجتهاد ندارند، استنباط ندارند، تجزیه و تحلیل در مسائل ندارند. اینجور اشخاص از نظر اسلام جاهلند یعنى عقلشان راکد است. ممکن است علمش زیاد باشد ولى عقلش راکد است.
این حدیث را زیاد شنیدهاید: «الْحِکْمَهُ ضالَّهُ الْمُؤْمِنِ » حکمت گمشده مؤمن است.
حکمت بدون شک یعنى علمى که محتوى حقیقت باشد، علمى که استحکام و پایه داشته باشد و خیال نباشد.( مطهری ، ۱۳۷۸،ج۲۲، صص۶۹۶- ۶۹۵ )
موسى بن جعفر (سلام اللَّه علیه) تعبیرى فوق العاده عجیب دارد، مىفرماید:
خدا دو حجت دارد، دو پیغمبر دارد: یک پیغمبر درونى که عقل انسان است و یک پیغمبر بیرونى که همان پیغمبرانى هستند که انسانند و مردم را دعوت کردهاند. خدا داراى دو حجت است و این دو حجت مکمّل یکدیگر هستند؛ یعنى اگر عقل باشد و انبیا نباشند، بشر به تنهایى راه سعادت خود را نمىتواند طى کند و اگر انبیا باشند و عقل نباشد، باز انسان راه سعادت خود را نمىپیماید. عقل و نبى هردو با یکدیگر یک کار را انجام مىدهند. دیگر از این بالاتر در حمایت عقل نمىشود گفت.
تعبیراتى از این قبیل زیاد داریم: «خواب عاقل از عبادت جاهل بالاتر است»، «خوردن عاقل از روزه گرفتن جاهل بالاتر است»، «سکوت و سکون عاقل از حرکت کردن جاهل بالاتر است» و «خدا هیچ پیغمبرى را مبعوث نکرد مگر آنکه اول عقل آن پیغمبر را به حد کمال رساند، به طورى که عقل او از عقل همه امتش کاملتر بود» (همان،ج۲۳، ص ۱۸۶).
د) عقل باید غربال کننده باشد
فَبَشِّرْ عِبادِ. الَّذینَ یَسْتَمِعونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعونَ احْسَنَهُ اولئِکَ الَّذینَ هَدیهُمُ اللَّهُ وَ اولئِکَ هُمْ اولُوا الْالْبابِ «زمر/ ۱۷ و ۱۸» .
« بشارت بده بندگان مرا ، آنان که سخن را استماع می کنند . اولوا الالباب یعنی صاحبان عقل و استماع نیز یعنی گوش فرا دادن و دقّت کردن در سخنان . از این آیه و حدیث کاملًا پیداست که یکى از بارزترین صفات
عقل براى انسان همین تمییز و جدا کردن است؛ جدا کردن سخن راست از سخن دروغ، سخن ضعیف از سخن قوى، سخن منطقى از سخن غیرمنطقى، و خلاصه غربال کردن. عقل آن وقت براى انسان عقل است که به شکل غربال در بیاید؛ یعنى هرچه را که وارد مىشود سبک سنگین کند، غربال کند، آنهایى را که به درد نمىخورد دور بریزد و به دردخورها را نگاه دارد ( مطهری ، ۱۳۷۸، ج ۲۲،صص ۵۳۸ - ۵۳۹ ).
سخنى که انسان مىشنود به وسیله گوش مىشنود. گوش یک حاسّه است در بدن ما. براى گوش تفاوتى نیست که آنچه مىشنود چه باشد؛ تمیز دادن و غربال کردن شنیدهها کار گوش نیست. امّا نیروى دیگرى در انسان هست که قادر است فراوردههاى گوش را مورد رسیدگى قرار دهد، روى آنها حساب کند، خوبى و بدى و صحّت و سقم و درستى و نادرستى هر یک از آنها را به دست آورد. آن قوّه و نیرو، باطن و نامحسوس است نه ظاهر و محسوس؛کارى هم که صورت مىدهد از نوع کارهاى محسوس نیست.
آرى، انسان با قشر و پوسته و قسمت محسوس و ظاهر جهان وجود خود، با قشر و پوسته محسوس جهان بزرگ ارتباط پیدا مىکند، و با قسمت هسته و مغز نامحسوس جهان وجود خود، با باطن و هسته و مغز و جنبههاى نامحسوس جهان بزرگ ارتباط پیدا مىکند. ( مطهری ، ۱۳۷۸ ،ج۳، ص۳۷۴ )
دستگاه عقل و فکر انسان از همین راه حسّ و حواس قوام و مایه و قوّت مىگیرد؛ راه عبور به معقولات از میان محسوسات است. قرآن کریم دعوت به تدبّر در همین محسوسات مىکند؛ زیرا از همین محسوسات باید به معقولات پى برد و نباید در عالم محسوسات متوقّف شد: «إنّ فی خلق السّموات و الأرض و اختلاف اللّیل و النّهار لآیات لاولى الألباب» یعنى در خلقت آسمانها و زمین، در مشاهده همین پیکر عالم و پوسته و قشر عالم، نشانهها و دلایلى بر روح عالم و لب و مغز عالم هست ولى از براى کسانى که خودشان داراى لب و مغز
و هسته هستند و عقل قوى و خلاص شده از حس دارند «الَّذینَ یَذْکُرونَ اللَّهَ قِیاماً وَ قُعوداً وَ عَلى جُنُوبِهِمْ وَ یَتَفَکَّرونَ فى خَلْقِ السَّمواتِ وَ الأرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلًا سُبْحانَکَ فَقِنا عَذابَ النّارِ آن کسانى که خدا را در دل خود یاد مىکنند، در لبّ خود و مغز و هسته وجودى خود با خداى عالم و مرکز و روح عالم ارتباط پیدا مىکنند؛ در همه حال در یاد او هستند، در حالى که ایستادهاند و در حالى که نشستهاند، در حال سستى و در حال سختى، در همه حال در نظام عالم فکر مىکنند؛ مىرسند به آنجا که به حرکت غائى و
تسخیرى موجودات پى مىبرند و مىفهمند که عبث نیست، خودشان عبث آفریده نشدهاند، قیامت و رسیدن نتیجه اعمالى در کار هست ( همان ، ص ۳۷۳ ) .
ه) دور اندیشی
یکی دیگر از خواص عقل که تربیت عقل افراد باید بر این اساس باشد مسئله آینده را به حساب آوردن است که روی این مطلب نیز در تربیتهای اسلامی زیاد تکیه می شود که خودتان را در زمان حال حبس نکنید ، به آینده نیز توجه داشته باشید و عواقب و لوازم و نتایج نهایی کا را در نظر بگیرید ( همان ،ج۲۲، ص ۵۴۳) .
و )آزاد کردن عقل از عادات اجتماعی
مطلب دیگر مسئله آزاد کردن عقل است از حکومت تلقینات محیط و عرف و عادت و به اصطلاح امروز از نفوذ سنتها و عادتهای اجتماعی و به تعبیر عربهای امروز از ایحاءات اجتماعی ( وحیهای اجتماعی).
قرآن اساسش بر مذمّت کسانى است که اسیر تقلید و پیروى از آباء و گذشتگان هستند و تعقل و فکر نمىکنند تا خودشان را از این اسارت آزاد بکنند.
هدف قرآن تربیت است؛ یعنى در واقع مىخواهد افراد را بیدار کند که مقیاس و معیار باید تشخیص و عقل و فکر باشد نه صرف اینکه پدران ما چنین کردند ما هم چنین مىکنیم( همان ،ج۲۲، ص ۵۴۴ ) .
ز) حمایت از عقل در مقابل اکثریت
یکی از اموری که باعث تضعیف عقل شده به گونه ای که عمل کردن و حجت دانستن آن در همه موارد مساوی با کنار گذاشتن عقل و اهانت به او است « رأی اکثریت » است .
آزادی از حکومت عدد و اینکه اکثر و اکثریت نباید ملاک باشد و نباید انسان این طور باشد که ببیند اکثر مردم کدام راه را میروند [ همان راه را برود و بگوید ] آن راهی که اکثر مردم می روند همان درست است . این مثل همان تقلید است . همان طور که انسان طبعاً به سوی تقلید از دیگران کشیده می شود ، طبعاً به سوی اکثریت نیز کشیده می شود ، و قرآن مخصوصاً همان چیزی را که انسان طبعاً به سوی آن کشیده می شود را انتقاد می کند ، می فرماید : اگر اکثر مردم زمین را پیروی کنی ، تو را از راه حق منحرف می کنند .
دلیلش این است که اکثر مردم پیرو گمان و تخمین اند نه پیرو عقل و علم و یقین ، و به تارهای عنکبوتی گمان خودشان چسبیده اند .
عملکرد کارکنان را تحت تأثیر قرار میدهند” (نو[۲۰] و دیگران، ۲۰۰۰، ص۴). علاوه بر این آرمسترانگ (۱۹۹۳) بیان میدارد که “مدیریت منابع انسانی عبارتست از رویکردی استراتژیک به جذب، توسعه، مدیریت، ایجاد انگیزش و دست یابی به تعهد منابع کلیدی سازمان؛ یعنی افرادی که در آن یا برای آن کار میکنند” (سص ۳۳-۳۴).
وظایف مدیریت منابع انسانی: “منظور از وظایف مدیریت منابع انسانی، کارها و فعالیتهایی است که باید در سازمانها برای جذب، بالندگی و حفظ منابع انسانی انجام شود” (دعائی، ۱۳۸۴، ص ۲۲). این وظایف شامل سازماندهی، جذب، توسعه، ارزشیابی و پاداش دهی منابع انسانی، امور رفاهی و امور اداری، پرسنلی منابع انسانی میباشد.
سازماندهی منابع انسانی : “سازماندهی عبارت است از فرایند تقسیم کار میان افراد و گروههای کاری و هماهنگی میان آنها به منظور رسیدن به اهداف” (دعائی، ۱۳۸۴، ص ۲۳).
کارمندیابی یا جذب منابع انسانی : “فرایند جذب منابع انسانی، فرایند منظمیاست که نیازمندیهای پرسنلی را بررسی میکند تا به وسیله آن اطمینان حاصل شود، تعداد کارکنانی که با مهارتهای مورد نیاز سازمان، در هر زمان مناسب است و نیروی انسانی برای مواقع لزوم در دسترس میباشد” (دعائی، ۱۳۸۴، ص ۲۵).
توسعه منابع انسانی : “توسعه منابع انسانی یعنی فرایند تغییر در مهارتها، دانش، نگرشها و رفتار اجتماعی کارکنان برای افزایش عملکرد آنان” (دسنز و رابینز[۲۱]، ۱۹۸۸، ص ۲۴۰).
پاداش دهی منابع انسانی : “سیستم پاداش خدمات کارکنان شامل انواع پاداشهایی است که از طرف سازمان به کارکنان به عنوان حاصل استخدام و جبران خدمات آنان عطا میشود” (بیارز و روی[۲۲] ، ۱۹۸۷، ص ۲۹۰).
امور رفاهی کارکنان : “امور رفاهی کارکنان عبارتست از حفظ و نگهدای منابع انسانی و فراهم آوردن خدمات و شرایطی که باعث رفع خستگی ناشی از کار و ایجاد روحیه در کارکنان میگردد” (دعائی، ۱۳۸۴، ص ۳۵).
امور اداری و پرسنلی کارکنان : فعالیتهای (دیسنز و رابینز، ۱۹۸۸) مربوط به تعیین حقوق و دستمزد، کنترل و نظارت و رسیدگی به امور جاری کارکنان در حوزه امور اداری و پرسنلی کارکنان میباشد.
ب ـ تعاریف عملیاتی
ارزیابی میزان کاربرد سیستم اطلاعات مدیریت در مدیریت منابع انسانی: در پژوهش حاضر منظور از میزان کاربرد سیستم اطلاعات مدیریت منابع انسانی نمره ای است که نمونهی آماری از پرسشنامه محقق ساخته ارزیابی کاربرد سیستم اطلاعات مدیریت به دست میآورد.
ارزیابی میزان کاربرد سیستم اطلاعات مدیریت در سازماندهی منابع انسانی : در این پژوهش میزان کاربست سیستم اطلاعات مدیریت در سازماندهی منابع انسانی از طریق سئوالهای شماره ی۱ تا ۵ پرسشنامه محقق ساخته سنجیده میشود.
ارزیابی میزان کاربرد سیستم اطلاعات مدیریت در جذب منابع انسانی : در این پژوهش میزان کاربست سیستم اطلاعات مدیریت در جذب منابع انسانی از طریق سئوالهای ۱ تا ۱۲ پرسشنامه سنجیده میشود.
ارزیابی میزان کاربرد سیستم اطلاعات مدیریت در توسعه منابع انسانی : در این پژوهش میزان کاربست سیستم اطلاعات مدیریت در توسعه منابع انسانی از طریق سئوالهای ۱۳ تا ۱۹ پرسشنامه سنجیده میشود.
ارزیابی میزان کاربرد سیستم اطلاعات مدیریت در ارزشیابی و پاداش دهی منابع انسانی : در این پژوهش میزان کاربست سیستم اطلاعات مدیریت در ارزشیابی و پاداش دهی منابع انسانی از طریق سئوالهای ۲۰ تا ۲۳ پرسشنامه سنجیده میشود.
ارزیابی میزان کاربرد سیستم اطلاعات مدیریت در امور رفاهی منابع انسانی : در این پژوهش میزان کاربست سیستم اطلاعات مدیریت در امور رفاهی کارکنان از طریق سئوالهای ۲۴ تا ۳۱ پرسشنامه سنجیده میشود.
ارزیابی میزان کاربرد سیستم اطلاعات مدیریت در امور اداری و پرسنلی منابع انسانی : در این پژوهش میزان کاربست سیستم اطلاعات مدیریت در امور اداری و پرسنلی کارکنان از طریق سئوالهای ۳۲ تا ۳۹ سنجیده
میشود.
فصل دوم
ادبیات و پیشینه تحقیق
مقدمه
در این فصل جهت ارزیابی کاربرد سیستمهای اطلاعات مدیریت در مدیریت منابع انسانی، ابتدا مباحث مربوط به سیستم اطلاعات مدیریت، که شامل: تعریف سیستم و اطلاعات برای درک بهتر سیستم اطلاعات مدیریت و سپس تعریف سیستم اطلاعات مدیریت، تاریخچه سیستم اطلاعات مدیریت، انواع سیستم اطلاعات مدیریت، جایگاه سیستم اطلاعات مدیریت، ضرورت سیستم اطلاعات مدیریت، سیستم اطلاعات مدیریت منابع انسانی و ارزیابی سیستم اطلاعات مدیریت و سپس مباحث مربوط به مدیریت منابع انسانی که شامل: تعریف مدیریت منابع انسانی، هدف و وظایف مدیریت منابع انسانی است مورد بحث قرار میگیرد و در نهایت این فصل با بررسی پژوهشهای مرتبط با موضوع تحقیق در خارج و داخل دنبال میشود.
۲-۱- تعریف سیستم[۲۳]
سیستم مجموعهای است که از چندین جزء وابسته به یکدیگر تشکیل یافته است. منصورکیا (۱۳۸۱) عقیده دارد که “سیستم عبارت است از تعدادی روش وابسته به یکدیگر که با اجرای روش های مزبور، قسمتی از هدف یک سازمان تأمین میشود” (ص ۴۲). در طول سالیان دراز تعاریف گوناگونی از سیستم بیان گردیده است که اکثراً یک مفهوم را میرسانند. نظر مشترک بیشتر مطالبی که درباره سیستم جمع آوری شده است آن را به این صورت تعریف کرده است که: “سیستم مجموعهای از عناصر است که برای رسیدن به یک هدف مشخص و مشترک گرد هم آمده اند به طوری که بین این عناصر یک رابطه تعاملی وجود دارد و نظم در روابط بین عناصر وجود دارد. یعنی هر عنصر دارای یک نقش میباشد” (صرافی زاده و پناهی، ۱۳۸۴، ص ۴).
در نتیجه سیستم عبارت است از مجموعهای از عناصر که به یکدیگر تأثیرات متقابل دارند. مهمترین خاصیت هر سیستم، وابستگی متقابل عناصر آن به یکدیگر و تشکیل یک مجموعه برای انجام وظیفهای خاص است.
۲-۱-۲- عناصر سیستم
همانطور که گفته شد یک سیستم مجموعهای از اجزاء میباشد که با هم، برای برآوردن یک هدف یا مقصود، در کنش متقابل میباشد. تحت چارچوب این تعریف، عناصر لازم برای وجود هر سیستمیمیتواند مشخص گردد. این عناصر، محیط[۲۴]، نهاده[۲۵]، فرایند[۲۶]، بازده[۲۷] و بازخورد[۲۸] را در بر میگیرد.
محیط سیستم
هر سیستمیدر یک محیط عمل میکند و با محیط خود تعامل دارد، از آن دریافتیهایی دارد و به آن خروجیهایی میفرستد. محیط سیستم را احاطه میکند. در عین حال هم بر آن اثر میگذارد و هم از آن متأثر میشود. سلمانی (۱۳۷۶) عقیده دارد که “محیط برای یک سیستم مشخص عبارت است از مجموعه همه اشیایی که تغییر در ویژگیهای آنها بر روی سیستم اثر میگذارد و همچنین اشیایی که رفتار سیستم باعث تغییر در ویژگیهای آنها میشود” (ص ۱۰). سیادت و ربانی (۱۳۸۱) در تعریف دیگر محیط سیستم را به شرح زیر تعریف نموده اند:
هر سیستم توسط محیطی خاص احاطه گردیده است و از عوامل محیطی از قبیل عوامل فرهنگی، طبیعی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی متأثر است و بر آنها اثر میگذارد. این تأثیر و تأثر جریانی یک جانبه نبوده و جنبه متقابل دارد. بنابراین، محیط هر سیستم را یک سری عوامل تشکیل میدهند که با اینکه جزء سیستم نیستند اما تغییری در هر یک از آنها میتواند تغییراتی را در سیستم مسبب گردد. سیستم برای ابقاء در محیط بایستی پاسخگوی نیازهای محیطی باشد و خود را با شرایط و اوضاع و احوال محیط خود تطبیق دهد (ص ۳۳).
آنچه به عنوان محیط تلقی میگردد به اهداف، نیازها و فعالیتهای سیستم و نیز به نوع سیستم، بستگی دارد. در نتیجه همه سیستمها دارای محیط خاص خود میباشند و سیستم با محیط خود از طریق داده و ستاده در کنش متقابل است.
داده یا ورودی
هر آنچه از محیط وارد سیستم میشود داده یا ورودی نام دارد. اطلاعات، انرژی و تجهیزات در ارتباط با محیط هم میتوانند نهاده باشند و هم ستاده. “منظور از وارده کلیه انرژیها و موادی است که به نحوی در سیستم وارد میشوند و تحرک سیستم را سبب میگردند” (سیادت و ربانی، ۱۳۸۱، ص ۲۷). بنابراین سیستم نیازمند دریافت دادهها از محیط میباشد. سن[۲۹] (۱۹۹۰) در رابطه با ورودی سیستم عقیده دارند که:
“معمولاً دو نوع ورودی وجود دارند که وارد سیستم میشوند: ۱- ورودی مولد[۳۰] که ورودیهای فعال شونده هستند و دادههایی که به وسیله سیستم دریافت گردیده و خروجی را پدید میآورد و ۲- ورودی نگهدارنده[۳۱] که برای بهبود و توازن سیستم از محیط دریافت میگردد و توازن و پایداری سیستم را تضمین میکند” (ص ۱۰۴).
فرایند تبدیل یا پردازش
سیستمها، انرژی و دادههای گرفته شده از محیط را تغییر شکل میدهند این اعمال مستلزم نوعی سازماندهی و پردازش میباشد. سیادت و ربانی (۱۳۸۱) فرایند پردازش را بدین شرح تعریف نموده اند که “واردهها در سیستم طبق برنامهای که سیستم دارد، در جریان تغییر و تبدیل قرار میگیرند و عملیاتی روی آنها انجام میشود” (ص ۲۹). بنابراین پردازش تغییراتی است که بر روی ورودیهای سیستم انجام میگیرد و آنها را به خروجی تبدیل میکند.
بازده یا خروجی
سیستمها نوعی محصول به محیط خود صادر میکنند. خروجی هر چیزی است که با خروج از سیستم عبور از مرز سیستم به محیط وارد میشود. پس از طی جریان عملیات (سیادت و ربانی، ۱۳۸۱) بازده به صورت نوعی کالا یا خدمات از سیستم صادر میشود. خروجیهای یک سیستم نیز مانند ورودیهای آن ممکن است نوعی ماده، انرژی، محصول، خدمت و اطلاعات باشد. این خروجیها را میتوان به سه دسته طبقهبندی کرد: دسته اول خروجیهایی هستند که به طور مستقیم توسط سیستمهای دیگر مصرف میشوند. دسته دوم خروجیهایی هستند که در فراگرد تولید همان سیستم، در مرحله بعد مصرف میشوند. دسته سوم خروجیها، برای خود سیستم یا سایر سیستمها قابل استفاده نیستند بلکه ضایعاتی دور ریختنی هستند که وارد سیستم اکولوژیکی میشوند.
بازخورد
بقای هر سیستم به توانایی سیستم برای تطبیق آن با محیط بستگی دارد. به منظور تطبیق محصولات سیستم با انتظارات محیط همواره بایستی کنترلی روی سیستم وجود داشته باشد، عملیاتی جهت اصلاح کار سیستم. سیادت و ربانی (۱۳۸۱) بازخورد را به شرح زیر تعریف نموده اند:
در طول جریان وارده عملیات صادره، همواره یک مدار ارتباطی در سیستم وجود دارد که وضع سیستم را از هر نظر مشخص می کند. وظیفه بازخورد تعیین انحرافات است که وضع سیستم را از هر نظر مشخص می کند. وظیفه بازخورد تعیین انحرافات است که سیستم با توجه به آنها درصدد رفع انحرافات و ابعاد اصلاح لازم بر میآید. سیستمیموفق به ادامه حیات خویش میگردد که توجه دقیق به بازخورد نموده و تغییرات و تبدیلات لازم را، متناسب با شرایط زمان و مکان در خود اعمال نماید (ص ۳۲).
شکل ۲-۱- خصوصیات مشترک سیستمها
منبع: «مک لئود»[۳۲] ۱۹۹۰، ص ۱۱٫
۲-۱-۲- اطلاعات
دادههایی که به گونهای پردازش شده و برای کسی مفید باشند اطلاعات نامیده میشود. مفهوم دو واژه (صرافی زاده و پناهی ۱۳۸۴) اطلاعات[۳۳] و داده[۳۴] یکسان نمیباشد. دادهها حقایق و پدیدههایی هستند که در رابطه با یک شیء یا یک پدیده به طور عام مطرح میشوند و یک ویژگی از آن پدیده را به ما منتقل میکنند، به خودی خود مفهوم دارند ولی کاربردی برای آنها متصور نیست، اما اگر مورد پردازش قرار گیرند و به اطلاعات تبدیل شوند دارای معنا میشوند. سن[۳۵] (۱۹۹۰) عقیده دارد که “اطلاعات عبارت از شکلی از دادههاست که برای دریافت کننده آن مفهوم دارد. به عبارت دیگر دادههایی است که دارای ارزش حقیقی و ادراکی هستند و به میزان آگاهی دریافت کننده درباره یک موضوع یا حادثه خاص میافزاید” (ص ۵۸). رضائیان (۱۳۸۵) در تعریف دیگر اظهار میدارد که “اطلاعات دادههایی است که شکل و ساختار دارد و سازمان یافته است” (ص ۷۸). در نتیجه دادههای ساختار یافته یا تفسیر شده را که برای فرد خاص در ارتباط با موضوع معینی دارای مفهوم میباشد را اطلاعات گویند.
۲-۱-۳- اهمیت اطلاعات