فسخ، جدایی،طلاق و ترک: در اینجا خانواده به این دلیل تجزیه می شود که یکی از همسران تصمیم بر جدایی می گیرد و بدین ترتیب از اجرای تکالیف ناشی از نقش خود باز می ایستد.
خانواده درون تهی[۷۷]: اعضای آن به زندگی با یکدیگر ادامه می دهند ولی روابط، و کنش متقابل [۷۸] با یکدیگر ندارند و از حماین احساسی یکدیگر محرومند. این نوع خانواده ها را با اصطلاح «طلاق روانی» نیز می شناسند.
غبت غیر ارادی یکی از دو همسر: بعضی از خانواده ها به دلیل مرگ زن یا شوهر و یا زندانی بودن آنها، جنگ و یا فاجعه ای دیگر تجزیه می شود.
عدم موفقیت غیر ارادی در اجرای نقشهای اساسی :در اینجا علت فاجعه خانوادگی ممکن است انواع امراض روانی، احساسی یا بدنی باشد. کودکی ممکن است عقب ماندگی روانی داشته باشد یا همسر یا والدی ممکن است بیمار روانی باشد. امراض طولانی نیز ممکن است باعث عدم موفقیت در اجرای نقش گردد.
ب) خانواده متزلزل
این نوع خانواده ها، معمولاً با عناوینی همچون خانواده دشوار، نابسامان و نامتعادل نیز شناخته می شود.
ویژگیهای خانواده متزلزل
برخی از ویژگیهای این تیپ خانوادگی عبارت است از:
خانواده متزلزل، از هدف اصلی زندگی بازمانده و آرمانش را از دست داده است.
در خانواده متزلزل، جایگاه و منزلت برخی اعضا، مشخص نبود یا حفظ نگردیده است.
در خانواده متزلزل، فردای روشن و امید به زندگی[۷۹] وجود ندارد.
در خانواده متزلزل، مدیریت، تجزیه شده، تصمیم گیری در آن به غایب دشوار است.
در خانواده متزلزل، جاذبیت زندگی به میزان قابل ملاحظه ای کاهش یافته و انگیزه چندانی برای پایبندی اعضای آن به میثاق زندگی وجود ندارد.
در خانواده متزلزل، مسئولیت پذیری از توزیع عادلانه ای بر خوردار نیست و در قبال ایفای وظایف، برخورد مشوقانه صورت نمی گیرد.
در خانواده متزلزل،ُ مشکلات و مسائل جزئی به سادگی به بحران[۸۰] یا تشنج تبدیل می شود.
در خانواده متزلزل، انتقادهای اعضاء از یکدیگر به شکلی مستقیم، مستمر و غیر منصفانه صورت می گیرد.
لازم به ذکر است که در تیپ خانواده متزلزل، ساخت خانوده [۸۱] قابل ترمیم بوده با بهرگیری از شیوه های درمانی به ویژه خانواده درمانی[۸۲] ، توانایی افراد برای غلبه بر مشکلات افزایش می یابد و به تدریج به الگوی خانواده متعادل نزدیک می شود.
ج) خانواده متعادل
از این تیپ با اصطلاحاتی نظیر خانواده بهنجار[۸۳]، متوازن[۸۴] و موفق نیز یاد می شود ویژگیهایی این الگو را از سایر الگوها متمایز می کند.
ویژگی های خانواده متعادل
در خانواده متعادل، هر فرد در موقعیت واقعی خویش خویش قرار گرفته و از جانب دیگران نیز مورد حمایت و تأیید واقع می گردد.
در خانواده متعادل، عواطف، مسئولیت ها و امتیازات به طور عادلانه میان افراد توزیع می شود.
در خانواده متعادل، امنیت و جذابیت مکفی برای افراد وجود داشته چیزی بر دلبستگی به خانواده،ترجیح داده نمی شود.
در خانواده متعادل،مدیریت متکی بر روابط انسانی و برخوردار از مشورت و هماهنگی با افراد، اعمال می شود.
در خانواده متعادل،رویکرد مثبت به انسان، زندگی، نقشها و آینده وجود دارد.
در خانواده متعادل، انتقادها، به شیوه ای غیر مستقیم، موردی، فردی و منصفانه انجام می گیرد.
در خانواده متعادل،مشکلات از افراد تفکیک شده به جای حمله به فرد، تلاش برای بازشناسی مسأله و حل آن انجام می گیرد.
در خانواده متعادل، تبادل عاطفی[۸۵] به شیوه های قلبی، کلامی و عملی انجام می گیرد.
د)خانواده متعالی
این تیپ با عنوان متکامل، بالنده[۸۶] و خود شکوفا نیز شناخته می شود.این الگو عالی ترین الگوی زندگی در میان سایر الگو ها به شمار می رود.
ویژگی های خانواده متعالی
برخی از ویژگیهای این تیپ، عبارتند از:
در خانواده متعالی، نه تنها مشکلات مورد بررسی قرار می گیرد وتلاش برای حل آنها می شود( خانواده متعادل) بلکه ظرفیت ها و استعدادهای افراد تا مرز خود شکوفایی مورد استفاده قرار می گیرد.
در خانواده متعالی، توجه افراد، غالباً معطوف به آینده است و در آینده زندگی می کنند. آنان به هدفی نیاز دارند که توجهشان را به آینده معطوف سازد.
در خانواده متعالی، افراد از هویتی پر معنا، روشن و منسجم برخوردار هستند.
در خانواده متعالی،افراد نه تنها به رشد و پیشرفت خویش، بلکه به اعتلای جمعی اعضای خانواده می اندیشند و برای تحقق آن، طرح و اندیشه جدیدی ارائه می دهند.
در خانواده متعالی، کار و مسئولیت، به زندگی معنا و دوام می بخشد. به گفته آلپورت[۸۷]، بدون داشتن کاری مهم و ارزشمند، تعهد و مهارت کافی برای انجام آن و نیز امکان رسیدن به بلوغ و سلامت روانی، میسر نیست.
در خانواده متعالی،تعقیب هدف، هیچگاه پایان نمی پذیرد، اگر هدفی را باید کنار گذاشت،باید بی درنگ انگیزه نوینی آفرید.
در خانواده متعالی، تلاش افراد معطوف به دستیابی به«تجربه اوج»[۸۸] است. همکاری و اشتراک مساعی دیگران، تحقق این هدف را تسهیل می نماید.
در خانواده متعالی،تفسیر و تعبیر وقایع و رویدادهای زندگی خوش بینانه است. هر شکست، یک تجربه و فرصتی برای ارزیابی موقعیت در نیل به پیروزی تلقی می شود.
اهداف تشکیل خانواده
به عقیده برخی اندیشمندان، خانواده، سازمانی فعال[۸۹]، پویا، زنده و بنیادین است. لذا همانند هر سازمان دیگری، اهداف خاصی برای تشکیل و تداوم آن می توان در نظر گرفت. تشکیل خانواده، پدیده ای است که در نیمه اول زندگی روی می دهد. لذا هدف آن، از آرمان کل زندگی جدا نیست. اما اینکه هدف زندگی کدام است، از دیدگاه های مختلف، پاسخهای متفاوتی برای آن وجود دارد.
از دیدگاه یونگ[۹۰] ، هدف زندگی، یافتن نوفیق و جایی در جهان است.
از دیدگاه فرانکل[۹۱]، هدف زندگی از خود فرا رفتن و جذب معنا و منظوری شدن، است. به این معنی که غرق شدن در کار یا چیزی فراسوی خود، با هدف زندگی، سازگار است. آلپورت نیز معتقد است:«کسانی که از سلامت روان بر خوردارند، فعالانه در پی هدفها و امیدها و رویا های خویشند، و ایثار و حسن تعهد معنا و هادی زندگی آنهاست».
از دیدگاه اسلام، هدف زندگی، نیل به سر حد کمال و بالندگی است .
اینگونه به نظر می رسد که تعریف هدف زندگی، نسبی است. با این حال برخی هدفهای تشکیل خانواده، اجمالاً عبارتند از:
۱ ـ تحقق جامعه سالم
خانواده واحدی بنیادین جامعه وتابعی از آن محسوب می شود. تشکیل خانواده از یک لحاظ به این معناست که به خواستها و تمایلات انسانها، در حد اعتدال و در محدوده قانونی آن، پاسخ داده شود. در این صورت، موبی برای آسیبها، و انحرافات اخلاقی و فرهنگی باقی نمی ماند. در غیر این صورت با کاهش نرخ ازدواج[۹۲] و نیز بالا رفتن سن ازدواج، زمینه ای به وجود می آید که فرد برای پاسخ به خواستهای درونی اش به هر وسیله ای و از هر راهی اقدام نماید. در واقع انگیزه برای ارتکاب اعمال غیر اخلاقی و نیز ضداخلاقی به وجود می آید و تداوم این امر به مرور زمان جامعه را به آلودگی و انحطاط می کشاند. از اینرو،هر تلاش و کوششی به منظور تشکیل خانواده، در واقع گامی در واقع گامی در جهت تحقق جامعه سالم محسوب می شود.
علاوه بر این، تشکیل خانواده، موجب افزایش امید به زندگی، حس مسئولیت پذیری، جستجوی شغل و درآمد مکفی، تلاش در جهت ارتقای سطح تحصیل و رشد آگاهی های عمومی در دختران و پسران شده بر نوع زندگی آنان تأثیر می گذارد. هر یک از این مقوله ها در پیشرفت و تحول جامعه ای که در آن زندگی می کنند، تأثیرگذار است. بنابراین می توان نتیجه گرفت که رابطه تشکیل خانواده و سلامت جامعه، رابطه ای منطقی، معقول و با معناست.
۲ ـ تداوم نسل
یکی دیگر از اهداف اساسی تشکیل خانواده، تداوم نسل است. شاید انگیزۀ همه انسان ها برای داشتن فرزند به نیرومندی انگیزه ازدواج نباشد. برای این دسته از زوجهای جوان، تشکیل خانواده، شرط لازم وکافی برای فرزندآوری، تلقی نمی شود؛ با این حال می توان عواملی را جستجو کرد که هر کدام انگیزۀ قابل توجهی برای داشتن فرزند، به حساب آیند. برخی از این عوامل عبارتند از:
«رفع یکنواختی زندگی»: فرزند، کانون زندگی را از حالت یکنواختی خارج کرده به آن شور و نشات می بخشد.