تُهیِّـئُ إصـلاحـاً لَه أو تُؤَّمَلُ
(همان: ۲۹۰)
(آیا سایۀ خدا بر زمین(خلیفۀ بحق خدا) بر زمین الهی دستور مخالف با احکام الهی و قرآن حکم میکند؟! چه بسا اقوامی که گمان میکردند تو حقوق بغارت رفتۀ آنها را میبخشی، اما تو بخل ورزیدی. میگویی: زمانی که فساد همهگیر شد، در فرصتی مناسب آن را اصلاح و ترمیم میکنم. اما آیا بعد از ویرانی مملکت و خواری مردمانش میتوانی آن را اصلاح کنی؟! آیا امیدی به اصلاح دوبارۀ آن هست؟!)
در این ابیات در عبارت” ظل الله” شاعر بشیوۀ تعریض، دستورات متناقض با احکام الهی که پادشاه بعنوان نزدیکترین فرد به خدا صادر میکند را مورد نقد قرار داده و از این طریق هم مردمی را که بیش از حد به پادشاه ایمان و اعتماد دارند و هم پادشاه را مورد بازخواست قرار داده است. همینگونه است در بیت اول و آخر، که با جمله سؤالی به روش تجاهل عارف یا آیرنی سقراطی، از ویرانیهایی که پادشاه با نام اصلاح در کشور ایجاد کرده است، انتقاد میکند.
زهاوی در بیتی با بهره گرفتن از تشبیه، نوع مدیریت پادشاه را بچالش میکشد:
إنَّ الذی ساسَ قُوماً وَ هو یَجهَلُهُم
أعمـی یَقُــودُ بِظَهرِ الوَعرِ عَمیانا
(همان : ۲۷۵)
(آنکه مردمی را مدیریت میکند، حال آن که بر احوالات ایشان ناآگاه است، همچون کوری است که بر روی زمینی ناهموار و سنگلاخ، نابینایی دیگر را راهنمایی میکند)
همچنین در ابیات زیر خطاب به عبدالحمید چنین میگوید:
قَسَت قُلوبُ وُلاهٍ أنتَ مُرسِلهُم
کَأنَّمـا اللهُ لم یخلق بِهـا لینا
تَراهُم أغبیـاءً عندَ مَصـلِحهٍ
وَ فی المَفاسِدِ تَلقاهم شَیاطینا
إنَّ الـرَّعیَّهَ أغنـامٌ یُحَّـدُ لَها
عُمالُکَ المُستَبِّدونَ السَکاکینا
(همان: ۲۹۶)
(والیانی که فرستادهای قسیّ القلب و بیرحماند. گویا که خداوند برای آنها رحم و مروتی قرار نداده است. در هنگامی که باید کاری به نفع و مصلحت مردم انجام دهند، آنها را کودن میپنداری و در مفاسد و ویرانیها چون شیاطین هستند. مردم هم گوسفندانی هستند که کارگزاران خودرأی تو، تیغ تیز بر آنها میکشند.)
در این ابیات از طریق غیرمستقیمگویی یا ایهام، بویژه در عبارت"انت مرسلهم” در واقع در پی نقد خود پادشاه است و هر آنچه که به والیان نسبت میدهد، خود پادشاه را در نظر دارد. محمدعلی شاه در ایران تقریبا همدورۀ عبدالحمید بود که در نوع اندیشۀ سیاسی بسیار تحت تاثیر عبدالحمید است؛ وی همچون پادشاه عراقی بسیار مستبد و مخالف شدید حکومت قانون بوده و با به توپ بستن مجلس و قلع و قمع مشروطهطلبان، حکومت خودکامهای تشکیل داد. تاثیرپذیری پادشاه ایران از دولت عثمانی تاحدی بود که بهار در زمان سقوط عبدالحمید چکامهای با عنوان “اهلاً و سهلاً” (بهار،۱۳۵۸،ج۱: ۱۲۹) به شکرانۀ آن سرود. پرواضح است که محمدعلی شاه هم دچار سرنوشت عبدالحمید گردد. وی با فرار از دست مخالفین تحت الحمایۀ روسهای استعمارگر شد. بهار در این زمان بیت زیر را سرود، که میتواند اشارهای باشد به هماهنگی و روابط مخفیانه محمدعلی شاه و عبدالحمید در برخورد با حکومت قانون:
شاه و کسان سخت فراری شدند جمله به یلدوز متواری شدند
(بهار،۱۳۵۸،ج۲: ۱۴۰)
منظور از “یلدوز” در این بیت، قصر سلطنتی آلعثمان در زمان عبدالحمید است. بهار همچون زهاوی، پادشاهی را که در مقابل مشروطهخواهان ایستاد و حکومت خودکامهای بوجود آورد، بیشتر مورد انتقاد قرار میدهد؛ محمدعلی شاه در ایران نمونۀ بارز پادشاه مستبدی است که بسیار مورد انتقاد بهار قرار گرفتهاست. ملک الشعرا در ابتدای سلطنت وی چنین میگوید:
با، شـه ایران ز آزادی سخـن گفتن خطـاست